#قطره_قطره
📚 کتاب: راز شادی امام حسین علیه السلام در قتلگاه
🔻بخش هفتم
🖋نویسنده: اصغر طاهرزاده
https://eitaa.com/doosti_ba_ketab
📌 تفاوت دو نوع برخورد با اسلام
🔵 چنانچه ملاحظه مي شود بحث در رابطه با اختلاف دو گروه به نام شيعه و سني نيست، بحث بر سر دو نوع برخورد با قرآن و پيامبر(ص) است، و موضوعِ مورد بحث يك مسئله ي معرفتي است و توجه به آثار و تبعات آن معرفت در سير تاريخ دارد. اگر جامعه ي اسلامي اين موضوعات را نشناسد نمي تواند خطرات آينده را پيش بيني کند و از آن ها عبور نمايد، عين اين مشکلات ممکن است براي انقلاب اسلامي و نيروهاي متديّن آن پيش بيايد. بايد فكر و بينشي را بشناسيم که در صدر اسلام علي(ع) را کنار گذاشت تا اولاً: خودمان در آن ورطه نيفتيم، ثانياً: جريان هايي را که در دل جامعه شيعي همان طور فکر مي کنند، بشناسيم تا انقلاب اسلامي را از گرفتارشدن در چنگال آن جريان ها حفظ نماييم.
🟡 بسيار پيش مي آيد كه رفيق بنده و رفيق جنابعالي بدون آن که متوجه شود، تجزيه و تحليلش از اسلام شبيه همان تفکري است که در سقيفه ظهور کرد و برداشتش از اسلام همان طوري است كه نمي تواند غدير را بپذيرد. غافل از اين که آن طرز فکري که ابعاد الهي انسان را نمي شناسد و رابطه ي بين تشريع و تکوين را نمي فهمد و همه چيز را سياسي بررسي مي كند، كارش به كُشتن مظاهر معنوي منجر مي شود. بايد در جريان شهادت حضرت سيدالشهداء(ع) به اين موضوع فکر کرد که چرا پس از پنجاه سال از هجرت رسول خدا(ص) عده اي از مسلمانان حاضر شدند دست به کشتن کسي بزنند که معتقدند رسول خدا(ص) در مورد او و برادرش سفارش ها کرده و حضرت سيدالشهداء در مقابل لشکر عمرسعد فرمودند: «أَ وَ لَمْ يَبْلُغْكُمْ مَا قَالَ رَسُولُ اللَّهِ لِي وَ لِأَخِي هَذَانِ سَيِّدَا شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّة» آيا به راستی سخن پيامبر خدا(ص) در مورد من و برادرم به شمايان نرسيده است كه فرمود: اين دو؛ سيد و سالار جوانان اهل بهشت اند؟ اين طور نيست که منکر سخن حضرت سيدالشهداء(ع) بودند، مشکل آن بود که در فرهنگي قرار داشتند که رعايت سخن رسول خدا(ص) را مصلحت نمي دانستند، و اين آن فرهنگي است که در سقيفه ظهور کرد.
🟠 يک نوع فکر و فرهنگي در سقيفه ظاهر شد که معتقد است از اسلام استفاده کند ولي هرجا به نظر او اسلام جواب نداد با نظر خودش کار را ادامه دهد، زيرا معتقد است اسلام هم مثل هر چیزی کهنه مي شود و دوراني دارد. اين طرز فکر را در گفته خليفه دوم به وضوح مي توان ديد، وقتي مي گويد: «همان طور كه يك شتر در طول عمرش حالات گوناگونِ توانايي و جواني و ناتواني و پيري دارد، اسلام همين طور است» از اين جمله بر مي آيد که اسلام هم يک طرز فکر بشري است، مثل طرز فکر افلاطون و جان لاک که در عين قابل احترام بودن نمي توان تا ابد به آن مقيد بود. حرفشان اين است که اسلام مربوط به زمان پيامبر(ص) بود، امروز بايد خودمان با فكر خودمان به اسلام كمك كنيم.
🟢 آيا نبايد تعجّب كرد که چگونه به ديني كه خالق هستي براي كلّ بشر آورده و فوق عالَم است و شامل مُرور زمان نمي شود، از اين منظر نگاه مي شود؟ چون فكر مي كردند دين خدا هم يك پديده مادّي و عصري است و همان طور که مادّه فرسايش پيدا مي كند، آن هم فرسايش پيدا مي کند! حال اگر امام حسين(ع) بخواهد جامعه را به زمان رسول خدا(ص) برگرداند و بگويد: «أَنِّي لَمْ أَخْرُجْ أَشِراً وَ لَا بَطِراً وَ لَا مُفْسِداً وَ لَا ظَالِماً وَ إِنَّمَا خَرَجْتُ لِطَلَبِ الْإِصْلَاحِ فِي أُمَّةِ جَدِّي(ص) أُرِيدُ أَنْ آمُرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ أَنْهَی عَنِ الْمُنْكَرِ وَ أَسِيرَ بِسِيرَةِ جَدِّي وَ أَبِي عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(ع)»؛ من برای سركشی و عداوت و فساد كردن و ظلم نمودن خروج نکردم، بلكه؛ جز اين نيست كه من به منظور اصلاح در دين جدّم قيام نمودم، من در نظر دارم امر به معروف و نهی از منكر نمايم. من مي خواهم مطابق سيره ي جدّم رسول خدا و پدرم علی بن ابی طالب(ع) رفتار نمايم. در منظر آن ها چنين فردي طغيان گر است و طبق عقل جامعه عمل نمي کند و مي خواهد ما را به گذشته برگرداند.
https://eitaa.com/doosti_ba_ketab
هدایت شده از تعلیقات
🔅 اقدام درخور تقدیر فعالین حوزه کتاب جبهه انقلاب
🔻 در پی اقدام خلاف قانون کارکنان پلتفرم #طاقچه به #کشف_حجاب و انتشار تصویر آن در فضای مجازی، انتشارات #شهید_کاظمی و #بهنشر (متعلق به آستان قدس رضوی) و برخی دیگر از انتشارات های جبهه انقلاب اقدام به قطع همکاری با این پلتفرم کردند.
این انسجام و اقدام بههنگام قابل تقدیر است، خدا قوت 👌
✅ بهپیوست تصویر نامه مدیر انتشارات شهید کاظمی و بهنشر به مدیریت طاقچه ارائه شده است.
#کشف_حجاب
#جبهه_انقلاب
#اقدام_بههنگام
#انتشارات_شهید_کاظمی
#بهنشر
#طاقچه
🆔 @taalighat
#قطره_قطره
📚 کتاب: راز شادی امام حسین علیه السلام در قتلگاه
🔻بخش هشتم
🖋نویسنده: اصغر طاهرزاده
https://eitaa.com/doosti_ba_ketab
📌 به حاشیه رفتن معنویت
🔵 پس اگر حضرت زينب(س) يا ساير ائمه(ع) جريان سيدالشهداء(ع) را به روز دوشنبه و رحلت رسول خدا(ص) و سقيفه مرتبط مي کنند براي آن است که ما را به تأمل و تفکری دعوت کنند که بتوانیم معضلات اجتماعي خود را به طور ريشه اي حل کنيم و به افکار و ديدگاه هايي که منجر به اين مشکلات مي شود نظر نماييم و بفهميم تفکري که معنويت را به حاشيه مي راند، هرچند با ظاهر اسلامي به ميدان بيايد، در نهايت، با حقيقي ترين روشِ اصلاح امور که در امامي معصوم(ع) تجلي مي يابد، به مقابله بر مي خيزد.
🟡 در ابتدا هيچ كس فكر نمي كرد با تفکري که در سقيفه ظهور کرد كار به قتل فرزند پيامبر بكشد، ولي چون پس از رحلت رسول خدا(ص) يادشان رفت كه قرآن آمده است تا بشر را آسماني كند غدير فراموش شد و امام به شهادت رسيد.
🟠 آسماني شدن بشر ممکن نيست مگر اين که کسي مديريت جامعه را در دست بگيرد که به عنوان انساني معصوم، با باطن قرآن مرتبط باشد، همان شخصيت هايي که ابتدا قرآن آن ها را به عنوان اهل البيت، عين عصمت و طهارت معرفي کرد و سپس فرمود: «إِنَّهُ لَقُرْآنٌ كَرِيمٌ * فِي كِتَابٍ مَّكْنُونٍ * لَّا يَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ»؛ آن قرآن، قرآن بلند مرتبه اي است که در کتابي پنهان و دور از دسترس همه قرار دارد و هيچ کس نمي تواند با آن تماس پيدا کند مگر آن مطهرون و اهل عصمت و طهارت. وقتي مقصد اصلي قرآن فراموش شد هم سقيفه جاي غدير مي نشيند و هم يزيد جاي حسين(ع) و هم امام در کربلا شهيد مي شوند.
🟢 افتخار ابدي بر آن هايي باد كه بي سروصدا در آن غوغاي سقيفه متوجّه ي غدير شدند و ما را وابسته به اهل بيت عصمت و طهارت(ع) نمودند. اکثر مسلمانان تحت تأثير فضايي قرار گرفتند که اصحاب صحيفه در سقيفه پديد آوردند و لذا ابتدا تعداد شيعيان كم بود امّا همين تعداد کم، به خوبي درك كردند كه اهل سقيفه در نهايت كارشان به كجا خواهد كشيد، و به همين جهت شيعه دامن ائمه(ع) را گرفت.
🟣 مؤمن واقعي کسي است که به حقايق قدسي و معنوي عالم ايمان دارد و متوجه نقش فعّال آن ها در تمام مناسبات بشري است. در مقابل چنين بينشي، آن بينشي که در عين پذيرش اسلام، معتقد به نقش فعّال امور معنوي نيست، به انسان هاي قدسي و معنوي توجهي ندارد، و سقيفه بر همين اساس پايه گذاري شد، به طوري که کارگزاران آن معتقد نبودند براي امور جامعه نيازمند انساني هستند که با عالم قدس و معنويت ارتباطي خاص دارد.
🔴 نظام سرمايه داري با تکيه بر ليبرال دموکراسي، گمان کرد با کار و توليد مي تواند امور جامعه را سر و سامان دهد و جايي براي رهنمودهاي انبياي الهي در مناسبات اقتصادي و اجتماعي قائل نبود و نه تنها معنويت را به چيزي نگرفت، بلکه روحيه ي کينه ورزي با امور معنوي را تقويت نمود و درنتيجه بشر را امروز با بحراني اين چنين سهمگين روبه رو کرد. همان بحراني که جهان اسلام با حضور امويان با آن روبه رو شد،
🔵 بحران مقابله با قداست ها که منجر به شهادت حضرت امام حسين(ع) شد. ريشه ي همه ي اين بحران ها - اعم از بحران هاي دوران اموي، و يا بحران هاي جهان امروز - را بايد در توجه بيشتر به زمين و غفلت از آسمان معنويت جستجو کرد، اين روحيه در سقيفه به يک نحو ظاهر شد و در مارکسيم لنينيسم به نحوي ديگر و در ليبرال دمکراسي به صورتي ديگر.
🟡 در سقيفه هيچ کس منکر آن نبود که رسول خدا(ص) فرموده اند: «اَلْحَقُّ مَعَ عَلِي وَ عَلِي مَعَ الْحَق»؛ حق همواره با علي(ع) همراه است و علي(ع) نيز همواره با حق است. اين حديث و امثال آن را همه از زبان پيامبر(ص) شنيده بودند و در کتاب هاي خود نيز آن ها را آورده اند، منتها در سقيفه روحيه اي حاکم بود که تصور مي کرد براي اداره جامعه به چيزي غير از شريعت الهي احتياج است و آن زرنگي هاي حاکمان است و بايد گروهي بر سر کار آيد که با انديشه ي بشري جامعه را اداره کند و امور ديانت را براي امور شخصي بگذارد. اين ها اعتراض هاي حضرت زهرا(س) را به چيزي نگرفتند که فرمودند با اين کار در امور دنيايي و آخرتي ناکام مي شويد، و متأسفانه بعد از روبه روشدن با ناکامي ها و بحران ها، باز هم آن طور که بايد و شايد ريشه ي مشکل را تحليل نکردند، تا آن که حضرت امام حسين(ع) در کربلا عمق فاجعه را نماياند، و روشن کرد وقتي اصالت به منافع دنيايي داده شود بهترين انسان ها به مسلخ مي روند و در نتيجه جامعه يک روز هم روي خوش به خود نخواهد ديد، هم چنان که با غفلت از مرحوم مدرّس مردم ايران بيست سال گرفتار رضاخان شدند.
https://eitaa.com/doosti_ba_ketab
#قطره_قطره
📚 کتاب: راز شادی امام حسین علیه السلام در قتلگاه
🔻بخش نهم
🖋نویسنده: اصغر طاهرزاده
https://eitaa.com/doosti_ba_ketab
📌 افت تولید بدون توحید
🔵 بينشي که در سقيفه حاکم است اگر به ايمان هم نظر دارد، آن ايمان را براي رونق اقتصاد مي خواهد و پيشرفت اقتصادي مد نظر اوست و لذا اگر در جايي دستورات الهي با پيشرفتِ مد نظر او سازگاري نداشت، با اصالت دادن به پيشرفت، از کنار آن دستور رد مي شود، چون در اين بينش، صعود معنوي به خودي خود اصالت ندارد، بلکه معنويت را هم براي تأمين دنيا مي خواهد. چنين نگاهي به دين، آرام آرام نه تنها دين را به حاشيه مي راند بلکه آن را مزاحم پيشرفت مي بيند و يک نحوه بدبيني نسبت به آن پيدا مي کند.
لازم است عزيزان توجه داشته باشند که با چه رويکردي بايد به پيشرفت هاي اقتصادي چشم دوخت و با چه بينشي به آن ها پرداخت. به عنوان مثال اگر يک دولت با شعار تنش زدائي باب مذاکره با آمريکا را باز کند ولي اصالت را به فرهنگ غرب بدهد، تسليم اهدافي مي شود که آمريکا برايش ترسيم مي کند. ولي اگر باب مذاکره با آمريکا را باز کند تا بدون آن که مرعوب فکر و فرهنگ غرب شود، حقوق ملت را از آن بگيرد، تسليم اهداف آمريکا نمي شود و اين دو، با دو رويکرد يک شعار مي دهند ولي دو نتيجه به دنبال دارد. مثل رويکرد به خصوصي سازي و انداختن ثروت ملت در دست سرمايه داران و رويکرد به خصوصي سازي براي آن که مردم - به جاي ادارات دولتي- سرنوشت خود را در دست بگيرند، که با يک شعار دو رويکرد را دنبال مي کنند.
🟡مسلّم هر اندازه که انسان ها مؤمن و متدين باشند به همان اندازه امور اقتصادي و اجتماعي آن ها در سامان بهتري است ولي اين به آن معني نيست که ايمان براي رونق اقتصاد است و در اين راستا به اقتصاد اصالت دهيم.
🟠ما را براي قيامت آفريده اند، چه بخواهيم و چه نخواهيم و لذا نبايد همه ي همّت خود را صرف امور دنيايي كنيم وگرنه هم دنيا را از دست مي دهيم و هم منزل اصلي خود، يعني قيامت را. پس واي اگر نسبت به معنويّات حسّاس نباشيم، واي اگر بخواهيم با اهداف دنيايي به مقصد برسيم، واي اگر الفاظ و شعارهايمان ديني باشد ولي در جهت دنيا و دنياداري به کار روند. نتيجه اش اين مي شود كه چيزي نمي گذرد يزيد، اميرالمؤمنينِ جامعه ي اسلامي خواهد شد و متأسفانه همه به جز اهل البيت(ع) تحمّل كردند که يزيدِ ميمون بازِ مشروب خوارِ تحت تأثيرِ فرهنگ غربِ آن زمان - يعني روم- بيايد و سرنوشت جامعه اسلامي را به دست بگيرد، چون اهل دنيا جز دنيا نمي خواهند و يزيد هم دنياي آن ها را تأمين مي كرد و لذا هيچ كس صدايش در نيامد و متوجّه ي عمق فاجعه اي كه براي دنيا و آخرتشان در پيش بود نشدند. مي گويند آن ها حكومت مي خواهند، ارزاني شان باد، ما هم در زير سايه آن ها به امور دنيايمان مي رسيم.
🟢وقتي معتقد باشيم فلان مسئول اگر اعتقاد محكمي به اسلام و انقلاب ندارد، و اگر خانواده اش هم مقيّد به رعايت ظاهر اسلامي نيستند، چون خوب كار مي كند پس بايد به او نقش تعيين کننده داد و شرايط طوري شود که حرف آخر را او بزند، بايد منتظر همان نتايجي بود که از طريق سقيفه به جامعه ي اسلامي رسيد. در چنين شرايطي نه تنها نيروهاي انقلابي حذف مي شوند، بلکه کار به كشتن فرزندان معنوي انقلاب كشيده مي شود، و ناخواسته زمينه براي پذيرش امثال رضاخان فراهم مي شود. همين بينش است كه در ابتدا چون جرئت نمي کند بگو يد پيغمبر مي خواهيم چه كنيم، مي گويد: آخوند مي خواهيم چه كنيم، ولي از حرکات آن ها روشن است که به نبوّت اعتقاد ندارند و مي خواهند زير بار احکام الهي نروند و مخالفت با روحانيت را - يعني جرياني که متذکر احکام الهي است - بهانه کرده اند و به توليدِ بي توحيدْ دل سپرده اند.
🟣خداوند وقتي مي خواهد حضرت موسي(ع) را براي مقابله با فرعون مجهّز و آماده كند مي گويد: اي موسي قيامت آمدني است... و مواظب باش اهل هوس تو را از آن منصرف نكنند و پيرو هوس آن ها نشوي كه در آن حالت نابود خواهي شد؛ «فَلاَ يَصُدَّنَّكَ عَنْهَا مَنْ لاَ يُؤْمِنُ بِهَا وَاتَّبَعَ هَوَاهُ فَتَرْدَی»؛ يعني در حين تلاش سياسي اجتماعي، اگر از مقصد اصلي که همان قيامت و آماده شدن براي ابديت است، باز بماني نابود مي شوي.
منزل اصلي هرکس، قيامت است. ما در زمين آمده ايم تا شايسته ي زندگي قيامتي شويم و دين هم براي قيامتي كردن ما آمده است، حال اگر فكري آمد كه ما را به کلي از قيامت غافل نمود و تماماً متوجّه دنيا كرد، اين فكر، در تقابل با سعادت انسان است. تحت تأثير چنين فکري آرام آرام احساس مي کنيد ديگر مؤمنان را دوست نداريد، دنياداران را بيشتر دوست داريد و به نوع زندگي و برنامه هاي آن ها علاقه مند هستيد. کم کم متديّنين را مسخره خواهيد كرد، نسبت به روحانيّت بي توجه مي شويد و مي گوييد: اين ها نقش توليدي ندارند، مي گوييد: اديسون برق اختراع كرد، آخوند چه كار مي كند؟ در حالي که برق در عين اين که مي تواند وسيله اي جهت راحت کردن امور زندگي باشد ولي هرگز با برقي که اديسون اختراع کرد، نمي توان زندگي زميني را آسماني نمود.
🔴پيامبران(ع) آمدند زميني ها را به ابديت متصل گردانند و آن ها را به ساحتي فوق ساحت زمين دعوت نمايند. اگر ذهن و فکر جوانان ما را توليد بدون توحيد اشغال کرد، ديگر گوششان نسبت به سخنان پيامبران(ع) شنوا نيست تا بخواهند بر اساس دستورالعمل پيامبران الهي زندگي کنند. و اگر اين راه ادامه يابد روح کلي جامعه به مسيري مي رود که تحملِ به قتل رساندن قدسي ترين انسان ها برايش آسان مي شود. به همين جهت است که مي توان گفت فرهنگي که در سقيفه پايه گذاري شد فرزند پيامبر(ص) را در کربلا کشت. آن ها فكر نمي كردند، حرکت شان منجر به چنين فاجعه اي شود، ولي حضرت زينب(س) به ما نشان دادند که کربلا از کجا پايه ريزي شد. همچنان که اصالت دادن به ارزش هاي غربي در صدر مشروطه، روح جامعه را به سمتي کشاند که شيخ فضل الله نوري را مانع اهداف خود ديد و لذا تحمل شهادت او براي جامعه آسان شد. و پس از آن بود که پنجاه سال حکومت وابسته پهلوي پاي گرفت.
🔵 دامن زدن به جوّ توليدِ بدون توحيد، باعث مي شود، دانشجوي رشته ي مهندسي و پزشکي گمان کند دروس معرفت ديني و اخلاق چيز اضافي است. آنقدر هويت ديني، که اصل و اساس هويت هر انساني است، بي رنگ مي شود که دانشجويان ما هويّت خود را در تخصّص خود جستجو مي كنند و نه در ايمان و بندگي خود. لذا تعالي و حيات خود را در هر چه بيشتر فرو رفتن در تخصص مي جويند. در حالي که رسول خدا(ص) مي فرمايد: «إِذَا أَرَادَ اللَّهُ بِعَبْدٍ خَيْراً فَقَّهَهُ فِي الدِّين »؛چون خداوند خيري را براي بنده اي اراده کند او را علاقمند به تعمق در دين مي کند. چون سعادت اصلي انسان با آشنائي و معرفت هر چه بيشتر به دين، تأمين مي شود.
🟡 وقتي روحيه ي مطرح شده در سقيفه را به کمک توجه دادنِ حضرت زينب(س) و حضرت رضا(ع) شناختيم، مي توانيم موقعيّت تاريخي حضرت اباعبدالله(ع) را درست درك كنيم و تحليل صحيحي از نهضت آن حضرت داشته باشيم.
https://eitaa.com/doosti_ba_ketab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مکن ای صبح طلوع ....🥀🥀🖤🖤
#قطره_قطره
📚 کتاب: راز شادی امام حسین علیه السلام در قتلگاه
🔻بخش دهم
🖋نویسنده: اصغر طاهرزاده
https://eitaa.com/doosti_ba_ketab
📌 وقتی که امور فرعی زندگی عمده شود
🔵 اباعبدالله(ع) فكر و فرهنگ دنياپرستي را رسوا كردند. وقتي پس از رحلت رسول خدا(ص) عده اي به اسم دين بر رأس جامعه قرار گرفتند ولي از اسلام صرفاً اداره ي امور دنيايي شان را مي فهميدند، در نهايت کار به حاکميت يزيدِ ميمون بازِ غرب زده مي کشد و اباعبدالله(ع) را به عنوان کسي که بر اميرالمؤمنين جهان اسلام - يعني يزيد- خروج کرده به قتل مي رسانند و شهر را چراغاني مي کنند، چون در بينشي که سقيفه به آن دامن زد، يزيد خودي قلمداد مي شود و پسر پيامبر(ص) خارجي و غير خودي قلمداد مي گردد.
🟡 همچنان که قبلاً عرض کردم حضرت اباعبدالله (ع) در بدو خروج از مدينه نامه اي که به محمد حنفيه مي نويسند و مي گويند: «أَنِّي لَمْ أَخْرُجْ أَشِراً وَ لَا بَطِراً وَ لَا مُفْسِداً وَ لَا ظَالِماً وَ إِنَّمَا خَرَجْتُ لِطَلَبِ الْإِصْلَاحِ فِي أُمَّةِ جَدِّي(ص) أُرِيدُ أَنْ آمُرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ أَنْهَی عَنِ الْمُنْكَرِ وَ أَسِيرَ بِسِيرَةِ جَدِّي وَ أَبِي عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(ع)»؛ من برای سركشی و عداوت و فساد كردن و ظلم نمودن خروج نکردم، بلكه؛ جز اين نيست كه من به منظور اصلاح در دين جدّم قيام نمودم، من در نظر دارم امر به معروف و نهی از منكر نمايم. من مي خواهم مطابق سيره ي جدّم رسول خدا و پدرم علی بن ابی طالب(ع) رفتار نمايم.
🟠 حضرت با اين که فلسفه ي قيام خود را امر به معروف و نهي از منكر اعلام مي کنند و مي فرمايند مي خواهم سُنّتِ جدّم را إحياء كنم، باز عدّه اي از مذهبي هاي آن زمان به او نصيحت مي كنند كه از اين كار منصرف شو. چون در آن شرايط حساسيت جامعه بر روي اصل ديانت کم شده و امور فرعي بيشتر در زندگي ها عمده گشته بود.
🟢 علامه طباطبائي(ره) در کتاب «معنويت تشيع» مي فرمايند: در ده سال که امام حسين(ع) بعد از شهادت امام حسن(ع) در مدينه بودند آنقدر شرايط سخت شده بود که کسي به ايشان رجوع نمي کرد تا مسائل فقهي خود را بپرسد و لذا از امام حسين(ع) حديث فقهي باقي نمانده است. اين بدين معني است که امويان شرايط فرهنگي جامعه را طوري قبضه کرده بودند كه همه، همه كاره اند و امام هيچ كاره، و مؤمنين واقعي و در رأس آن ها امام حسين(ع) هيچ نقشِ فرهنگي در جامعه نداشته اند و در انزواي کامل بودند، هر بي سر و پايي به عنوان كارشناس و متخصّصِ اسلام حق نظر داشت مگر فرزند رسول خدا(ص) با آن همه تأکيدي که رسول خدا(ص) نسبت به آن ها کردند.
با توجه به نکته ي فوق؛ حال ببينيد نهضت اباعبدالله(ع) چگونه جهت کلي جامعه اسلامي را تغيير داد، به طوري که چيزي نمي گذرد، چهار هزار دانشمند از سراسر جهان اسلام پاي درس امام صادق(ع) حاضر مي شوند. چون با شهادت امام حسين(ع) جهان اسلام متوجه شد با حذف اهل البيت(ع) کارش به کجا کشيد، در اثر همين رجوع همگاني بود که بني عباس توانستند با شعار برگشت به اهل البيت پيامبر(ص) بني اميه را از صحنه بيرون کنند. به همين جهت بايد گفت: اسلام را كربلا نگه داشته است چون كربلا حامل يک فكر و بينش بود، كربلا يك خاطره نبود بلكه نمايش عمق فاجعه اي بود که جامعه مسلمين بدان گرفتار شده بود و به همين جهت اولين اعتراض ها از دربار عبيدالله و يزيد شروع شد.
🟣 امروز هم بايد پيام كربلا را بگيريم و با آن زندگي كنيم، و متوجه شويم اگر اصالت را به چيزي جز ايمان داديم دير يا زود بهترين چهره هاي معنوي خود را به مسلخ مي کشانيم. از خداوند عاجزانه تقاضامندم به حقيقت حسين(ع) و ياران او ما را متوجه عبرت هايي بگرداند که بايد از کربلا براي زندگي امروز خود به دست آوريم.
https://eitaa.com/doosti_ba_ketab
#قطره_قطره
📚 کتاب: راز شادی امام حسین علیه السلام در قتلگاه
🔻بخش یازدهم
🖋نویسنده: اصغر طاهرزاده
https://eitaa.com/doosti_ba_ketab
📌 غفلت از عقل قدسی شریعت
🔵 از خود بپرسيم آيا ما بايد زندگي مان را از دستورات وحي الهي بگيريم كه صاحب هستي توسط پيامبرش(ص) به ما رسانده است، يا زندگي مان را بر اساس عقل بنده و جناب عالي و فلان كارشناس و فلان تكنسين و فلان متخصّص و روان شناس تنظيم کنيم؟ آيا اين کار منطقي است كه جز به برنامه ي خالق هستي، به برنامه ي ديگري اعتماد کنيم؟ بعضي ها گفته اند كه راجع به قيامت براي کودکان و جوانان چيزي نگوييد، چون از نظر روان شناسي خوب نيست. اين حرف چه اندازه قابل اعتماد است؟ ائمه دين(ع) به ما فرموده اند: «إِنَّمَا قَلْبُ الْحَدَثِ كَالْأَرْضِ الْخَالِيَةِ مَا أُلْقِيَ فِيهَا مِنْ شَيْ ءٍ قَبِلَتْهُ.»؛ قلب جوان مانند زمين خالی است كه هر بذری در آن افشانده شود قبول نمايد. لذا طبق دستورات ائمه ي دين(ع) بايد از همان کودکي از قيامت براي آن ها سخن گفته شود تا ميل ها و هوس هايشان را بتوانند کنترل کنند، قرآن مي فرمايد: «إِنَّ الَّذينَ يَضِلُّونَ عَنْ سَبيلِ اللَّهِ لَهُمْ عَذابٌ شَديدٌ بِما نَسُوا يَوْمَ الْحِسابِ»؛ كسانی كه به خاطر فراموش كردن روز حساب، از راه خدا گمراه شوند عذاب شديدی دارند. حالا آن آقاي به اصطلاح کارشناس بگويد از قيامت براي کودکان و جوانان سخن نگوئيد. اين به همان معني است که فرهنگ سقيفه را جايگزين فرهنگ غدير بکنيم و انتهاي کار بسيار دردناک خواهد بود. حرفي را كه آن به اصطلاح کارشناس در حال حاضر مي زند ما نمي دانيم ده سال ديگر چه نتيجه اي مي دهد. وقتي نتيجه ي ده سال ديگرِ آن پيشنهاد معلوم نيست آيا مي توان عمر خود را بر روي آن حرف ها گذارد؟
🟡 بايد از اين گونه افراد پرسيد ما بايد حرف امثال شما را در اين امور که مربوط به آينده اساسي زندگي است بپذيريم يا حرف صاحب هستي را؟ آيا بنده مي توانم در مسائل اصلي زندگي حرف هاي تجربه نشده ي فلان متخصّصِ روانشناس را بپذيرم يا حرف خدا را؟ مگر احاطه انسان ها آنقدر هست که به همه ي ابعاد انسان ها اشراف داشته باشند تا بتوان بر اساس نظر آن ها زندگي را شکل داد؟
🟠 خليفه ي اول چون بر کرسي خلافت نشست گفت: «در اتخاذ تصميمات، پيامبر از وَحي كمك مي گرفت، حالا كه پيامبر رحلت كرد و وَحي منقطع شد ما ناگزيريم به اجتهاد خودمان عمل كنيم.» ابتدا معلوم نبود منظور خليفه از اين که مي گويد: «من به اجتهاد خود عمل مي کنم» چيست، شايد تصور مي شد همان طور كه مجتهدين اماميّه در حال حاضر اجتهاد مي كنند و سعي مي نمايند حکم خدا را از متون ديني استخراج کنند، او هم چنين قصدي دارد. ولي مدّتي که گذشت، ملاحظه کردند منظور خليفه آن است که در زمان رسول خدا(ص) آن طور مصلحت بود، و امروزه به اجتهاد من چيز ديگري مصلحت است. بنا به فرمايش علامه طباطبائي(ره): «اين موضوع، مقام خلافت را درست همتراز مقام نبوت و رسالت قرار داد و به موجب آن که نبي اکرم(ص) مصدر احکام و قوانين شريعت اسلام و اداره کننده جامعه اسلامي بود، خليفه مسلمين، همان مصدريتِ احکام و قوانين و ولايت امور مسلمين را داشت.» با اين تفاوت که پيامبر(ص) در متن احکام الهي، حق کمترين تصرف را نداشت ولي مقام خلافت به بهانه ي صلاح جامعه ي اسلامي هم در متن احکام و هم در اداره ي مسلمين هرگونه تصرفي صلاح مي ديد اِعمال مي کرد، که موارد تخلف از احکام الهي به بهانه ي مصلحت وقت در دوران خلفاي سه گانه إلي ماشاءالله است. و مرحوم علامه اميني(ره) در الغدير نمونه هاي فراواني از آن را مطابق متون تاريخي اهل سنت ذکر کرده اند. به عنوان نمونه، وقتي غلامِ مغيرةبن شعبه -که مشهور به ابولؤلؤ بود- خليفه ي دوم را به قتل رساند، پسر خليفه، هرمزان را که شاهزاده تازه مسلمان ايراني بود بدون هيچ دليل منطقي به صِرف اين که ابولؤلؤ نيز ايراني بوده، به قتل رساند. عثمان يعني خليفه سوم از قصاصِ قاتل هرمزان سرباز زد و گفت: «ديروز پدرش را کشته اند، نمي توانم امروز خودش را بکشم.»
🟢 اين بينش که بعد از رسول خدا(ص) به صحنه آمد و نظر خليفه را بر اجراي احکام و قوانين الهي مقدم داشت، منجر شد که کار به قتل امام حسين (ع)بينجامد، چون در چنين بينشي قداستي براي احکام الهي نمي ماند تا احترامي براي حاملان واقعي احکام الهي بماند و مردم نيازمند باشند به قرآن شناسان واقعي رجوع کنند.
🟣جريان خلافت رسول خدا(ص) آنچنان منحرف شد که حتي ابابکر در آخر عمر ابراز پشيماني مي کند.
https://eitaa.com/doosti_ba_ketab
#قطره_قطره
📚 کتاب: راز شادی امام حسین علیه السلام در قتلگاه
🔻بخش دوازدهم
🖋نویسنده: اصغر طاهرزاده
https://eitaa.com/doosti_ba_ketab
📌ضرورت وجود امام معصوم در ادامه دین
🔵 آيا امام حسين(ع) در كربلا به عنوان يك نفر شهيد شد و يا شهادت او جهت به نمايش گذاردن آثار اراده اي بود که پس از رحلت رسول خدا(ص) بدون آن که بداند، براي شكستن قامت اسلام خود را مجهز کرد؟
🟡 فرهنگي كه رو در روي امام ايستاد و امام را شهيد كرد به کلي از پذيرفتن مقامي که آن مقام، قلبش حامل قرآن باشد سرباز زده بود و اين فرهنگ در سقيفه پايه گذاري شد. در سقيفه از اين موضوع غفلت شد که براي ادامه دين نياز به انسان كاملي است كه سراپاي وجودش را دين فرا گرفته باشد، از خود نپرسيده بودند مگر تداوم دين در جامعه، بدون حضور نمونه ي كامل دين داري ممكن است؟ آنقدر مشغول سياسي کاري و قبيله بازي خود بودند که نمي دانستند قرآن نمونه هاي كامل دينداري را معرّفي كرده و حجّت را براي شناخت امام بر همه تمام كرده است. آيا قرآن نفرمود: «اِنَّمَا يُرِيدُاللهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ اَهْلَ الْبَيْت، يُطَهِّرَكُمْ تَطْهيِرَا...»؛ همانا خداوند اراده کرده که از شما اهل البيت هرگونه آلودگي را پاک گرداند و شما را به طهارت مخصوصي برساند. آيا خداوند از اين طريق ذهن ها را متوجه کساني که در مقام عصمت و طهارتند ننمود، کساني که اگر محل رجوع مردم قرار گيرند جامعه را از هر گونه اشتباه نجات مي دهند و به سوي سعادت رهنمون مي کنند؟ آيا مگر نه اين كه در جامعه ي اسلامي همواره بايد اسلامي حاکم باشد که توسط امامي معصوم تبيين شود و هرگز نبايد به بهانه ي اين كه توليدمان عقب مي افتد و يا اقتصادمان ضعيف مي شود، حسّاسيّت مان نسبت به فرهنگ امام معصوم كم شود. و از صراط مستقيم فاصله بگيريم!
🟠 در صدر اسلام حسّاسيّت نسبت به حاکميت امام معصوم ضعيف شد. اکثراً قبول داشتند علي(ع) حقّ است ولي کوتاه آمدن از حاکميتِ آن حضرت را چيز خطرناکي نمي دانستند، و از اين نکته غفلت شد که وقتي نسبت به حق کوتاه آمديم عملاً باطل را پذيرفته ايم و مسلّم با باطل، هيچ کس به هيچ نتيجه اي نخواهد رسيد، چيزي که پس از هزار و چهارصدسال جامعه اسلامي هنوز به آن گرفتار است و به همين جهت از اسلام بهره ي لازم را نمي برد.
🟢 به حاکميت غير امام معصوم دل خوش كردند و از فاجعه اي كه با عدم حاكميّت امامت در كالبد جامعه ي اسلام رخنه كرد غافل شدند، جامعه گرفتار عمل زدگي و کميت گرايي شد و از کيفيت و معنويت محروم گشت. لشکر مسلمانان از يک طرف تا پشت دروازه هاي چين و از طرف ديگر تا قلب اروپا و آفريقا جلو رفت، و غنائم بسياري به دست آورد و ظاهر اسلام در همه جا حاکم شد اما پوسته اي بدون قلب و محتوا. يعني توليد زياد بود ولي توحيد و معنويّت هيچ و امام معصوم خانه نشين. اين همه فتح، امّا مِنهاي امام. نتيجه اش پريشاني حقيقت اسلام و ذلّت و زبوني مسلمانان زير سرنيزه ي حاكمان قلدر بني اميّه شد.
🟣 امام حسين(ع) در كربلا فاجعه اي را که پشت اين فتوحاتِ بدون معنويّت و امامت در جامعه رخنه کرده بود نشان داد و به خوبي موفّق شد معني حکومت اموي را به جهان اسلام نشان دهد. مشكل جهان اسلام، شخص يزيد نبود، مشكل جهان اسلام، فكر و فرهنگي بود كه يزيد نماينده ي آن بود.
🔴 حسين (ع)پيام خود را به جهان اسلام رساند تا ما امروز دوباره به آن سياه روزي ها دچار نشويم. حضرت نشان دادند در آن شرايط ديگر از اسلام چيزي باقي نمانده و مردم را به برگشت به اسلام دعوت فرمود، در مسير خود به سوي کربلا فرمود: «إِنَّ هَذِهِ الدُّنْيَا قَدْ تَغَيَّرَتْ وَ تَنَكَّرَتْ وَ أَدْبَرَ مَعْرُوفُهَا فَلَمْ يَبْقَ مِنْهَا إِلَّا صُبَابَةٌ كَصُبَابَةِ الْإِنَاءِ وَ خَسِيسُ عَيْشٍ كَالْمَرْعَی الْوَبِيلِ أَ لَا تَرَوْنَ أَنَّ الْحَقَّ لَا يُعْمَلُ بِهِ وَ أَنَّ الْبَاطِلَ لَا يُتَنَاهَی عَنْهُ لِيَرْغَبَ الْمُؤْمِنُ فِي لِقَاءِ اللَّهِ مُحِقّاً فَإِنِّي لَا أَرَی الْمَوْتَ إِلَّا سَعَادَةً وَ لَا الْحَيَاةَ مَعَ الظَّالِمِينَ إِلَّا بَرَماً إِنَّ النَّاسَ عَبِيدُ الدُّنْيَا وَ الدِّينُ لَعْقٌ عَلَی أَلْسِنَتِهِمْ يَحُوطُونَهُ مَا دَرَّتْ مَعَايِشُهُمْ فَإِذَا مُحِّصُوا بِالْبَلَاءِ قَلَّ الدَّيَّانُون» به راستی، دنيا تغيير چهره داده و ناپسند گشته و نيكی آن در حال نابودی است و از معروف جز رطوبتی در ته ظرف، چيزي باقي نمانده و بي برکتيِ زندگی همانند چراگاهی شده كه جز گياه بيماری زا و بی مصرف چيزی در آن نمی رويد. آيا نمی بينيد كه به حقّ عمل نمی شود و از باطل دست برنمی دارند؟! به طوری كه مؤمن حق دارد در اين شرايط به مرگ و ديدار خدا مشتاق باشد. به راستی من چنين مرگی را جز سعادت نمي دانم و زندگی در كنار ظالمان را جز هلاكت نمي شناسم! همانا مردم بنده ي دنيا شده اند و دين از سر زبان آن ها فراتر نمي رود و دين را تا آن جا كه زندگی شان را بچرخانند مي خواهند و چون در بوته ي آزمايش گرفتار شوند دين داران اندك اند.
https://eitaa.com/doosti_ba_ketab
#قطره_قطره
📚 کتاب: راز شادی امام حسین علیه السلام در قتلگاه
🔻بخش سیزدهم
🖋نویسنده: اصغر طاهرزاده
https://eitaa.com/doosti_ba_ketab