⭕️ قطعاتی از اندیشهی #مالک_بننبی تمدنپژوه الجزایری
❎ قسمت شمارهی یک
⚖️ تعداد واژه: 90 کلمه
کانون تکریم و احترام علم کلام بر مجادله و هماندیشیهای نظری است. این علم با ساختار کنونیاش حقیقت مشکل امت اسلامی که مشکلی انفسی است را پنهان و گاه آن را تشویه و تخریب میکند. این اختلال که باعث تشویش عقل و ذهن پیشگامان اصلاحگری هم میشود، گاهی باعث شده است که مشکل کلامی را بهجای مشکل اصلی - که انفسی است - جا بزنند. علم کلام فعلی گرهی از زندگی عینی و سبک زیستن مسلمان را باز نمیکند و راهی برای پیروی از بزرگان سلف جهان اسلام نمیگشاید.
(وجهه العالم الإسلامي، 2002م، ص. 55)
.
@doranejadid
⭕️ قطعاتی از اندیشهی #مالک_بننبی تمدنپژوه الجزایری
❎ قسمت شمارهی دو
⚖️ تعداد واژه: 50 کلمه
در پرتو قرآن کریم بهنظر میرسد که دین پدیدهای طبیعی است که بر اندیشه و تمدن انسان حاکم است؛ همانگونه که نیروی گرانش بر ماده حاکم است و سیر تحول ماده براساس آن صورت میگیرد. برایناساس، دین گویا در نظام آفرینش بهمثابه قانونی برای تفکر نهفته شده است.
(پدیدهی قرآنی، 1984م، ص. 300)
.
@doranejadid
⭕️ قطعاتی از اندیشهی #مالک_بننبی تمدنپژوه الجزایری
❎ قسمت شمارهی سه
⚖️ تعداد واژه: 155 کلمه
مطالعهی تاریخ دارای ساحتها و زوایای گوناگونی است. اگر آن را ناظر به فرد انسانی بکاویم، درواقع مطالعهای روانی و نفسی است؛ زیرا نوعی از #انسانشناسی است، بهمثابه عامل روانی-زمانی در ساخت #تمدن. اما این تمدن یکی از مظاهر حیات و اندیشهی جمعی هم هست؛ و از همین زاویه، مطالعهی تاریخ را میتوان پژوهش اجتماعی هم شمرد. زیرا میدانِ بررسی اوضاع و موقعیتهای رشد و ارتقای یک جامعهی معین است که نه بر پایهی جنس یا عوامل سیاسی، بلکه براساس ویژگیهای اخلاقی، زیباییشناختی و صنعتی در مرزهای کل آن تمدن شمرده میشود. اما این جامعهی خاص، منزوی نیست و تحولات و رشد آن با پیوندهای ضروری با دیگر گروههای انسانی مرتبط است. ازاینرو تاریخ نوعی از #متافیزیک است؛ زیرا مرزهای آن فراتر از #منطق سببیت تاریخی است. این بعد متافیزیکی دربرگیرندهی اسباب و عللی است که در درون امری که توین بی آن را میدان پژوهش تمدنی نامیده، جای نمیگیرد. مرزهایی فراتر از ان است.
(وجهه العالم الإسلامي، 2002م، ص. 25)
.
@doranejadid
⭕️ قطعاتی از اندیشهی #مالک_بننبی تمدنپژوه الجزایری
❎ قسمت شمارهی چهار
⚖️ تعداد واژه: 52 کلمه
«جوهر مشکل هر ملت ، در مسئله تمدن آن است و هیچ ملتی قادر به فهم و حلّ مشکل خود نخواهد بود، مگر آنکه اندیشه خود را تا سطح تحولات بزرگ بشری ارتقا بخشد و عوامل ظهور و سقوط تمدنها را عمیقاً درک کند».
بن نبی. (۱۹۹۲). شروط النّهضة. ص ۲۱، دمشق.
.
@doranejadid
⭕️ قطعاتی از اندیشهی #مالک_بننبی تمدنپژوه الجزایری
❎ قسمت شمارهی پنج
⚖️ تعداد واژه: 200 کلمه
از نظر مالک بننبی مشکل اصلی اینجاست که جامعهی اسلامی قرنهای متمادی «خارج از تاریخ» زیسته و تمدن خود را از دست داده است و از آنجا که هر تمدنی محصولات خود را ایجاد میکند، نمیتوان با خرید و گردآوری محصولات تمدنهای دیگر دارای تمدن شد. آنچه از طریق جمعآوری اشیای تمدنهای دیگر بهدست میآید، «شبه تمدن» است نه «تمدن حقیقی».
هر محصول تمدنی تنها از ترکیب سه عامل «انسان، زمین و زمان» بهدست میآید. برای ترکیب این سه عنصر، یک «ترکیبکننده تمدنی» لازم است؛ تحلیل تاریخی نشان میدهد که این ترکیبکننده چیزی جز «اندیشهی دینی» نیست. از سوی دیگر، ترکیب عناصر تمدن و عامل ترکیبکننده آنها از #منطق «حرکت تاریخ » پیروی میکند؛ زیرا تمدن دارای «حیات» است. یعنی با «نهضت » به دنیا میآید؛ صعود و رشد میکند تا به نقطه «اوج» برسد؛ سپس راه نزول در پیش میگیرد و به «افول» منتهی میگردد. گرچه این دوره تخلّفناپذیر است، اما از تمدنی که درخشش خود را از دست داده نباید ناامید شد، زیرا خداوند اسباب پیشرفت را به #اختیار انسانها نهاده است. احیا یا بازسازی تمدن ناچار باید بر #آگاهی کامل از تاریخ این تمدن و مراحل دوره تمدنی و شرایط اجتماعی و روانی فرد و جامعه در مراحل مختلف مبتنی باشد.
.
@doranejadid
⭕️ قطعاتی از اندیشهی #مالک_بننبی تمدنپژوه الجزایری
❎ قسمت شمارهی شش
⚖️ تعداد واژه: 167 کلمه
مالک بن نبی میگوید:
انسانِ مسلمانِ امروز کماکان انسان مابعد موحدون است. ویژگی اصلی این انسان این است که مومن است ولی ایمان او تاثیری در جامعه ندارد. مسلمانان دچار انفکاک شخصیت هستند. آنها در جامعه شخصیتی دارند و در مسجد شخصیتی دیگر. این انفکاک در افراد به جامعه نیز تسری پیدا کرده است. دیگر هویت اسلامی یک #کل_واحد نیست که در تمام ابعاد زندگی انسان جاری و ساری باشد. مادامی که این انفکاک از بین نرود، انحطاط نیز ادامه خواهد داشت. برای مبارزه با این انفکاک و ایجاد وحدت شخصیتی، باید به تعادل میان جنبه روحی و مادی انسان دست زد. تعادل میان این جنبههای زندگی انسانی است که تمدن مطلوب را رقم میزند.
با توجه به این شرایط برای احیای تمدن اسلامی چه باید کرد؟ «اندیشه» است که تمدنها را میسازد. مشکل اصلی جهان اسلام نه بحران ابزار و وسایل و شرایط مادی و مالی، بلکه بحران اندیشههاست. هر خلا ایدئولوژیکی که اندیشههای ما آن را پر نسازد، اندیشههای مخالف آن را پر میکنند.
.
@doranejadid
⭕️ قطعاتی از اندیشهی #مالک_بننبی تمدنپژوه الجزایری
❎ قسمت شمارهی هفت
⚖️ تعداد واژه: 158 کلمه
مراد، اندیشهای است که معطوف به عمل باشد، اندیشهای زندگیساز و تمدنساز. نزدیکی اندیشه و عمل، پایه پیشرفت است. مسلمانان درباره قرآن و اصول آن سخنان زیادی میگویند ولی مشکل ما این است که بر اساس اصول قرآنی «زندگی» نمیکنیم. مسلمانان نیازمند #منطق_عمل هستند. مسلمانان در حصار اندیشههای انتزاعی زندانی شدهاند و منشا نازاییهای اجتماعی آنان همین مسئله است.
اقتباس از تمدن غرب – و هر تمدن دیگری - نه مطلوب و نه حتی شدنی است. چراکه اساسا تمدن امری وارداتی نیست. تمدن باید از درون جوامع بجوشد. هر جامعه تمدن خاص خود را دارد که از فرهنگ خاص آن برآمده است. لذا نمیتوان برای پیشبرد تمدن اسلامی به نسخههای غربی متوسل شد. مضاف بر اینکه تمدن غرب به دلیل عدم توازن میان روح و عقل و ماده و معنا به پایان راه رسیده و بشریت تشنه شنیدن #حرف_جدید است. اسلام میتواند این حرف جدید باشد، به شرطی که مسلمانان خود را به لحاظ تمدنی بالا بکشند.
.
@doranejadid
🔷معرفی کتاب تصویر آینده اثر فرد ال پولاک
پولاک در این کتاب که در دهه ۱۹۵۰ نوشته شده است، تصورات آرمانی و معادی از آینده و رابطه آنها با فرهنگ و افت و خیز تمدن ها را بررسی کرد. پولاک به عنوان یک ایدهآل گرای تاریخی مدعی است که «ایده یا اندیشه»، مخصوصاً اندیشههای معطوف به آینده، محرکهای اصلی تاریخ هستند که نوع بشر را به قلمرویی «دیگر» هدایت میکنند.
پولاک در پاسخ به نظریهی تغییر تاریخی و فرهنگی «چالشها و پاسخهای» آرنولد توینبی (Arnold Toynbee) نوشت:
🔶تا زمانی که تصویر جامعه از آینده مثبت و رو به رشد است، فرهنگ جامعه رو به رشد و شکوفایی است و وقتی این تصویر رو به زوال بگذارد و سر زندگیاش را از دست بدهد، فرهنگ بقا پیدا نمی کند و از دست میرود….
وقتی پولاک بر مبنای فلسفهی تاریخیاش به مطالعه دوران مدرن پرداخت، به نتیجهی تکان دهندهای رسید: به دلیل «مرگ آرام» تمام تصاویر معادی و آرمانی از آینده، تصاویر آینده در دنیای مدرن دچار «جابجایی شدید» شدهاند.
🔰پولاک بر این باور بود که این گذر از دوران مدرن به دوران پسامدرن که شاید بتوان به بهترین وجه آن را زمان آخر یا مرحله آخر نامید، به دلیل تغییر در معنویات است که این خود ناشی از تخریب کل تصاویر آینده است. به علاوه، برای اولین بار در تاریخ تمدن غرب هیچ شوقی برای درک تصویرهای نو از آینده وجود ندارد. در واقع، بر خلاف تمام اعصار قبل، این دوره حملهی پرخاشگرانهای علیه تصاویر آینده انجام داده است. انسان قرن بیستمی به صورت فعال، جامعه و تمدن «بدون آیندهای» را دنبال میکند.
سیاست، انسان را از دیگر مخلوقات عالم متمایز کرده است. مدنیالطبع نامیدهشدن انسان اشارتی به همین واقعیت گریزناپذیر دارد. ازاینروست که نسبت انسان با سیاست نیز به یک رابطهی غیرقابل چشمپوشی تبدیل میشود. انسان، خواه یا ناخواه، در متن سیاست حضور دارد؛ در آن اثر میگذارد و از آن تاثیر میپذیرد؛ چه با فعل خود و چه با انفعال خود. و این امر، سیاست را به یک پدیدهی چموش اما گریزناپذیر تبدیل میکند.
سیاست، ساحت حوزهی عمومی حیات انسان است. جایی که #اراده فرد به ارادهی افراد دیگر، چه گذشتگان و چه حاضران، گره میخورد. سیاست، از جایی آغاز میشود که ارادهی ما با ارادهی دیگری گره میخورد. حال در این گرهخوردن یا ارادهی ما غالب است یا مغلوب و یا بازیگران معلق به یک ارادهی بزرگتر. اینجاست که پای «آگاهی» نیز به «اراده» گره میخورد و این زوج جداییناپذیر، تعیینکنندهی نظمهای سیاسی در تاریخ بشر میشوند.
سیاست، عرصهی مطالعهی نسبت ارادهها با یکدیگر است و میکوشد تا با کاربست آگاهی به این روابط، جهان بهتری را برای بسط ارادهی انسان رقم بزند.
...
این مطلب ادامه خواهد داشت....
#سیاست_ما
#سیاست_به_زبان_ساده
#سیاستاندیشی_برای_دولتسازی
. https://rubika.ir/dolatema