eitaa logo
دقایقی پیرامون دوران جدید عالم
945 دنبال‌کننده
426 عکس
62 ویدیو
17 فایل
ما به دوران جدیدی از عالم وارد شده‌ایم. به‌تدریج آثار این آغاز، محسوس‌تر می‌شود و تاثیر خود را در تغییر چهره زندگی بشر آشکار می‌کند. در این کانال، این دوران جدید را از سه زاویه مورد تامل قرار می‌دهیم: #روش، #دولت و #استعمار. Admin: @yas_aa
مشاهده در ایتا
دانلود
سیاست، انسان را از دیگر مخلوقات عالم متمایز کرده است. مدنی‌الطبع نامیده‌شدن انسان اشارتی به همین واقعیت گریزناپذیر دارد. ازاین‌روست که نسبت انسان با سیاست نیز به یک رابطه‌ی غیرقابل چشم‌پوشی تبدیل می‌شود. انسان، خواه یا ناخواه، در متن سیاست حضور دارد؛ در آن اثر می‌گذارد و از آن تاثیر می‌پذیرد؛ چه با فعل خود و چه با انفعال خود. و این امر، سیاست را به یک پدیده‌ی چموش اما گریزناپذیر تبدیل می‌کند. سیاست، ساحت حوزه‌ی عمومی حیات انسان است. جایی که فرد به اراده‌ی افراد دیگر، چه گذشتگان و چه حاضران، گره می‌خورد. سیاست، از جایی آغاز می‌شود که اراده‌ی ما با اراده‌ی دیگری گره می‌خورد. حال در این گره‌خوردن یا اراده‌ی ما غالب است یا مغلوب و یا بازی‌گران معلق به یک اراده‌ی بزرگ‌تر. این‌جاست که پای «آگاهی» نیز به «اراده» گره می‌خورد و این زوج جدایی‌ناپذیر، تعیین‌کننده‌ی نظم‌های سیاسی در تاریخ بشر می‌شوند. سیاست، عرصه‌ی مطالعه‌ی نسبت اراده‌ها با یک‌دیگر است و می‌کوشد تا با کاربست آگاهی به این روابط، جهان بهتری را برای بسط اراده‌ی انسان رقم بزند. ... این مطلب ادامه خواهد داشت.... . https://rubika.ir/dolatema
⭕️ سیاست: زیستن در نظم مألوف از ویژگی‌های عرصه‌ی سیاست، سهل ممتنع‌بودن آن است. ما با سیاست چنان درهم‌آمیخته‌ایم و با آن مانوسیم که موضوعات آن را سهل و محصل می‌پنداریم؛ به‌طوری‌که فکر می‌کنیم مگر غیرازاین هم می‌تواند باشد؟! ما در سیاست نفس می‌کشیم. ما در سیاست متولد می‌شویم؛ می‌بالیم و می‌رویم و از این حیات جمعی دنیا وداع می‌کنیم. ما هم سازنده‌ی سیاستیم، هم بالیده در سیاست. زندگی در شهر را معادل زندگی سیاسی می‌دانست و ظهور مدنی‌الطبع‌بودن انسان را در گریزناپذیری حضور انسان در شهر معنا می‌کرد و می‌گفت: کسی که در شهر زندگی نمی‌کند، یا مافوق انسان است یا مادون انسان. یا خداست یا حیوان. سیاست، سهل و آسان و مانوس جلوه می‌کند؛ اما زمانی‌که از سر اراده‌ی آگاهانه قصد تصرف در سیاست می‌کنی، با صخره‌ها‌ی نفوذناپذیر سیاست مواجه می‌شوی. ظهور سیاست، الگویی از نظم است که در خود را آشکار می‌کند. تصرف در سیاست و دستکاری در آن، یعنی تلاش برای تغییر الگوی نظم در جامعه‌ی سیاسی. ممتنع‌بودن سیاست جایی ملموس می‌شود که می‌خواهی یک تغییر کوچک در الگوی نظام اجتماعی ایجاد کنی. و متوجه می‌شوی که این نظم، محصول انباشت میلیون‌ها اراده است. اراده‌های به‌هم گره‌خورده و با یک‌دیگر انس‌گرفته و هم‌نشین‌شده. اراده‌ها چرا و چگونه باید این نظم مالوف را رها کنند؟ چگونه باید مجاب شوند که می‌توان در نظامی دیگر الفتی بهتر گرفت؟ و این پرسش سیاست است. این پرسش اکنون پیش روی ماست. این پرسش اکنون گریبان ما را گرفته. مایی که با یک جامعه‌پردازی جدید بعد از بهمن57 مواجه شده‌ایم. کنده‌شدن از نظم مالوف به نظمی نوین که جز تصویری مبهم و معماگون از آن در ذهن‌مان نداریم. ... این مطلب ادامه خواهد داشت.... https://rubika.ir/dolatema .
⭕️ سه گسل و گسست مهم در سیاست ایرانی سیاست به‌عنوان یک ساحت زندگی، یک امر اجتناب‌ناپذیر است؛ لذا همگان طعم سیاست و تاثیر آن را در زندگی خودشان می‌چشند و نسبت به تحولات سیاسی اعلام موضع می‌کنند. درعین‌حال، موضوعات سیاسی سهل و ممتنع هستند؛ به‌ظاهر ساده ولی در مقام تحقق بسیار دشوار هستند. همه دوست دارند در زندگی اجتماعی از عالی‌ترین درجات آزادی و عدالت و رفاه و امنیت برخوردار باشند؛ یعنی چهار موضوع اصلی سیاست. اما چگونه؟! دانش سیاست، روشی از مطالعات روشمند است که به چیستی و چرایی و چگونگی دستیابی به این موضوعات به‌ظاهر سهل ولی درواقع ممتع و صعب می‌پردازد تا عرصه زندگی اجتماعی، به یک میدان و ظرف زندگی خوب تبدیل شود. یعنی زندگی تک‌تک افرادی که در آن جامعه زندگی می‌کنند، خوب باشد. دانش سیاست در کشور عزیزمان ایران، از سه گسست رنج می‌برد: اولا، میان زندگی سیاسی و حکمرانی ما با دانش سیاست یک شکاف عظیم و جدی وجود دارد؛ ثانیا، میان دانش سیاسی‌ای که در دانشگاه‌های کشورمان تدریس می‌شود با سنت فکری و فرهنگ بومی ما فاصله‌ی جدی حاکم است؛ ثالثا، در همین دانش غیر بومی‌ای هم که تدریس می‌شود، میان دانش سیاسی و فلسفه‌ی سیاسی یک گسل وجود دارد. ما بدون درنظرگرفتن مسیر پیدایش مساله‌ها و روش‌ها و مبانی علم سیاست، با علوم سیاسی مواجه می‌شویم و پیش‌فرض‌های حاکم بر آن را بدون تامل با جان و دل می‌پذیریم. این سوال اینک پیش روی ماست که یک ایرانی مسلمان برای به‌سازی فضای عمومی سیاسی کشور و دخل و تصرف در ساختارهای سیاسی، به کدامین دانش سیاسی باید روی بیاورد؟ ... این مطلب ادامه خواهد داشت.... https://rubika.ir/dolatema .
⭕️ سیاست، حرفه است یا علم یا دانش؟! زمانی که «سیاست» با چالش‌های مطالعات انسانی(humanity) در مواجه شد، میان این‌که خودش را یک «حرفه» بداند یا «علم» یا «دانش»، دچار تشویش شد. سیاست اگر حرفه بود، یک دانشجوی سیاسی لاجرم باید مهارت‌های سیاست را در عرصه‌ی عمل می‌آموخت؛ تازه، بخش عمده‌ای از سیاست به‌مثابه حرفه باید از طریق ژن به انسان منتقل شود، چرا که هیچ دانشگاهی نمی‌تواند ضمانت دهد که خروجی آن مثلا چرچیل خواهد شد. البته تجربه دانشگاه‌های فرانسوی در این زمینه تا حدودی قابل دفاع بوده است. سیاست را اگر علم می‌دانستند، لاجرم باید قواعد پوزیتویسم را نیز بر این علم بار می‌کردند. این بود که گاهی علم سیاست، بخشی از فیزیک اجتماعی دانسته می‌شد و عالم سیاست باید قواعد علمی تجربه‌پذیری را کشف می‌کرد که جهان شمول باشد و P آن‌گاه Q های متعددی را در اختیار اداره‌کنندگان ساحت سیاسی جامعه قرار دهد. اگر منصف باشیم، این دیدگاه تاکنون توانسته است خودش را نسبت به دو دیدگاه دیگر غلبه دهد. امروز سیطره در دانشگاه‌های جهان با علوم سیاسی و سیاست به‌مثابه یک علم تجربی است. ‌ اما سیاست به‌مثابه یک دانش که لاجرم اجین با فرهیختگی و تامل‌های عمیق برای دست‌یابی به شناخت و آگاهی است، نیز یک طرف ماجرا بوده است. سیاست را می‌توان به‌مثابه حوزه‌ای نگریست که آدمی بخشی از وجود خودش را در آن باید بشناسد و به آن آگاهی پیدا کند. سیاست بخشی از وجود ماست؛ لاجرم دانش سیاست، بخشی از خودشناسی ماست. ما در دانش سیاست باید کالبد جمعی خودمان را بشناسیم. تبعا این دیدگاه به نگرش تفهمی به سیاست می‌انجامد. اکنون این پرسش مطرح می‌شود که گسست سیاسی در ایران، چه نسبتی به سه‌گانه سیاست به‌مثابه حرفه، علم یا دانش دارد؟ بخش مهمی از به‌سازی عرصه‌ی سیاسی در کشور عزیزمان به این امر برمی‌گردد که مشخص کنیم سیاست‌مداران ما باید انسان‌های حرفه‌ای باشند، یا مهندسان اجتماعی خوب، یا دانشمندان متامل و متعمق؟ کدامین فرد ما را به ساحل آرمان‌شهر ایرانی-اسلامی خواهند رساند: یک سیاست‌مدار حرفه‌ای، یک کاشف سیاسی، یا یک فیلسوف سیاسی؟ . این مطلب نیز لاجرم ادامه خواهد داشت... . https://rubika.ir/dolatema .
⭕️ سیاست: «شهر» یا «آرمان‌شهر» بی‌شک یکی از نقطه‌اختلاف‌های مهم در تصور از سیاست این است که آیا موضوع سیاست، امور جزئی است یا امور کلی؟! علوم سیاسی موضوع سیاست را امور جزئی می‌داند، درحالی‌که «فلسفه‌ی سیاسی کلاسیک» به‌ویژه در نزد فیلسوفان کلاسیک یونان و فیلسوفان مسلمان، فهم ماهیت سیاست موضوعیت داشته است. حکیم سیاسی می‌خواسته از جزئیات و مصادیق فراتر رود و بنیان و ماهیت راستین این امور را فهم کند. نمونه بارز این امر را می‌توان در تفکرات مشاهده کرد. موضوع افلاطون، زاده‌شده در نیست، بلکه او به می‌اندیشد و آن را در آسمان‌ها دنبال می‌کند و تصریح می‌کند که اتوپیا در زمین محقق نمی‌شود و تنها می‌توان سایه‌ای و انعکاسی از آن را در زمین پیدا کرد. بااین‌توصیف، موضوع سیاست نزد افلاطون، آرمان‌شهر است و سیاست نیز به «امور کلّی» می‌پردازد، نه امور جزئی پولیس/شهر. اگر به این دیدگاه خدشه وارد کرده و موضوع سیاست را به زمین می‌کشاند و ساخت را دنبال می‌کند، اما باز هم ابزار نظری «ارسطو» برای این کار، منطق کلی‌نگر اوست و پر واضح است که شکاف میان «امر کلّی» و «امر جزئی» را نمی‌توان با «منطق کلی‌نگر» پر کرد. تنها در و است که موضوع سیاست، امور شهر به‌مثابه یک «کلّ» می‌شود. فیلسوفان مدرن از لویاتانی صحبت می‌کنند که اگرچه باید به امور جزئی شهر بپردازد، اما یک سیستم و یک کل مرکب است، نه یک کلّی منطقی و آرمان‌شهری در آسمان. اساسا جدید متولد چنین نگاهی است؛ عبور از «کلی‌نگری» و «جزئی‌نگری» به «کلّ‌نگری سیستمی». اکنون پرسش این است که فلسفه‌ی سیاسی ایران اسلامی کجای این ماجرا و تحول است؟ ما در ایران اسلامی، سیاست را به‌مثابه یک امر کلی دنبال می‌کنیم، یا امر جزئی، یا امر یک کلّ سیستمی؟! . این مطلب نیز لاجرم ادامه خواهد داشت... . https://rubika.ir/dolatema https://eitaa.com/doranejadid .