یه بار میخواستیم با چند تا رفیقا بریم بیرون سر شب بابای یکی از بچه ها زنگ زد گفت رسول بابا کجایی؟!
گفت میخوایم بریم بیرون
باباش گفت زود بیا خونه کار واجب دارم باهات من دنبالش رفتم تا رسیدیم دم خونه شون باباش یه پلاستیک زباله آورد گفت اینو بذار سر کوچه بعدش هر جا میخوای بری برو😐🤣🤣
#طنز
@dokhtarane_hazrate_zahra😂👍🏻
دانشجویی بدون گفتن بسم الله شروع به غذا خوردن میکنه
شیطان باهاش هم سفره میشه
یک ماه میگذره
دانشجو بازم میخواست غذا بخوره که شیطان ظاهر میشه و میگه
جان مادرت یا بسم الله بگو یا امشبو دیگه املت نزن 😂😂
#طنز
@dokhtarane_hazrate_zahra😂👍🏻
سر کلاس ریاضی دانشگاه، استاد هر مبحثی رو درس میداد از من میپرسید متوجه شدی؟
میگفتم آره.
میگفت خداروشکر پس بقیه هم متوجه شدن! 😐😂😂
#طنز
@dokhtarane_hazrate_zahra😂👍🏻
یک روز قبل از سالگرد شہادت بابک بود🥀
هر طور برنامہ ریزۍ میکردم نمےتونستم خودمو بہ مراسم برسانم☹️
از این کہ کارهایم پیچیده شده بود خیلے ناراحت بودم.
بہ خودم میگفتم شاید بابک دوست ندارد بہ مہمانیش برسم😭
شب موقع خواب دوباره یادم افتاد و گفتم:
خیلے بےمعرفتے ، دلت نمیخواد من بیام؟؟
باشہ ماهم خدایے داریم ولے بابک خیلے دوست دارم💔
هر چند ازت دلخورم.
توۍ همین فکر ها بودم کہ خوابم برد.
خواب بابک را دیدم:
بہت زده شده بودم زبانم بند آمده بود.
بابک خانہۍ ما بود. میخندید میگفت:
"چرا ناراحتے ؟!"
گفتم :بابک همہ فکر میکنن تو مردۍ.
گفت:نترس ، اسیر شده بودم آزاد شدم.
با هیجان بغلش کرده بودم بہ خانوادم میگفتم:
ببینین بابک نمرده اسیر بوده.
بابک گفت:فردا بیا مہمونیم.
گفتم:چہ مہمونے؟!
گفت:جشن سالگرد آزادیم.
گفتم:یعنے چے؟؟
گفت:جشن آزادیم از اسارت این دنیا.
بغضم گرفت شروع بہ گریہ کردم.
از شدت اشک صورتم خیس شده بود از خواب بیدار شدم.
با چشماۍ پر از اشک نماز صبح خوندم😔
بر خلاف انتظارم تمام مشکلاتم حل شد و نفہمیدم
چطورۍ رسیدم بہ سالگرد بابک😍
گفتم بابک خیلی مردۍ👌🏻💔
#شهید_بابک_نوری_هریس
#خاطره
@dokhtarane_hazrate_zahra🗃
#والپیپر
همیشهگریهکردنسرآغازبدترینروزهانیست🌵🍃
باطراوتترینروزهابعدازگریستنابرهاستکهبوجودمیآید...☁️❄️
@dokhtarane_hazrate_zahra
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استوری
آقافقطیهچیز...
نمیخوایبطلبی؟!
بهخداخستهشدم💔✨
@dokhtarane_hazrate_zahra
#پروف
در مصاف نگاه آلـــوده
شکـــ🤲ــــر خدا همیشه پیروزم✨
@dokhtarane_hazrate_zahra
رنگ آبـے و سفید یکے از پر مصرف ترین رنگ هاییہ کہ ما توۍ لباس هامون اغلب بہ کار مےبریم. ترکیب آبـے با سفید هم از ترکیباتیہ کہ میتونہ همہ جا و توۍ هر شرایطے کاربرد داشتہ باشہ. مثلا براۍ لباس هاۍ دم دستے بیرون یا براۍ لباس هاۍ رسمے شب🤗🐣
#ست_لباس
@dokhtarane_hazrate_zahra🔵⚪️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دلـ🖤ــه یه ملتــ ُ خــون کـرده باشــه
•●◉✿یآرَفیڨَمݩلارَفیقـً ݪـًهٌ✿◉●•:
سلام؛ قهرمان داستان من، شهید من، رفیق من، داداشی خودم، فکر و خیال روزو شبم؛ هر چی که تو هستی و من نیستم...
آری تو هستی... هستی ومیتوان تو را درچشمان ماتم زده مادرت یافت؛که 365 روز هر 3 سالی که در فراغ دوری تو سپری شد؛ پشت سرت آبی ریخت و به امید بازگشتن جگر گوشه اش به در خشک شد... 🥀
ولی نه، تو کنون در آغوش مادر اصلیت آرام خفته ای.... تو اینک هم سفره اولیا خدا شده ای، و چه از این بهتر؟؟؟
بی شک مادرت، پدرت خواهران، برادرانت عاقبت بخیری تو را میخواستن و چه عاقبت بخیری از این بالاتر؟؟
گفتن ندارد... اما غم فراغت هوش از سر آدمی میبرد... بماند!!
جان آدمی را به لبش میرساند... بماند!!!
تا پوست و استخوان آدمی رسوخ میکند و دمار از روزگارش در میآورد... این هم بماند!! همه این ها بماند...!
فقط... فقط چشمانت... وآه از آن نگاه که حتی ملائکه نیز از توصیف آن عاجز مانده است.
اینجاست... اینجاست که چشمانت کتیبه 5هزار ساله میشود؛ومن سر گشته و حیران در پی بازخوانی آن، زیر نگاهت؛ شرمسار از کرده خود زره زره آب میشوم... 😔😔
کاش میشد... کاش میشد جانم را بدهم تا باری دگر صدای خنده یوسف پدرت؛ برای یعقوب کمر خمیده داستان ماطنین انداز شود...
میدانم خیالی باطل است... مگر جان من چقدر ارزش دارد برای بازگرداندنت از آغوش سقای حسین... چرا که خریدار تو زینب است... زینب...
دیگران از تو میگویند... از اینکه منجی زندگیشان، قهرمانشان تو شده ای.... من نیز میخواهم بگویم... از بد شدنم بگویم... آری من بد شده ام... شاید کفر باشد؛ اما بد شده ام... از وقتی تو آمده ای خودخواه شده ام... آن قدر خود خواه که میخواهم تو را از تمام کسانی که حتی برای لحظه ای چشم در چشمان بهشتی تو دوخته اند باز پس گیرم....
اما محال؛ محال است،. چرا که تو خاطر نشان زندگی تک تک ما هستی، تو جانان جملگی ما هستی... مگر میشود چشمانت از خاطر برود...
تو نیز مرا حسود کرده ای... می دانی چرا؟؟! شعله حسادت برای تک تک لحظاتی که در کنار دیگری سپری کرده ای؛ و من در حسرت اندکی از آن این چنین، گر گرفته بال و پرم، می سوزم...
این جای داستان را دوست دارم!! میدانی کجا؟؟! دقیقا همان جایی که تولد برادر خویش را به باد فراموشی سپرده بودم؛ اما برای تولد تو جانان💔از روز ها قبل لحظه شماری میکردم... لحظه لحظه روز ولادت را در ذهن خویش باز سازی میکردم... و سر انجام در آن روز زیبای پاییزی، در سراب نزدیک زیارتت میکردم که با چشمان دل فریبت؛ مینگریستیم.
تمامی این هارا گفتم تا به این جای داستانم برسم...
بابک عزیز تر از جانم... تو در وجود من ریشه دواندی... دقیقا کی وچگونه اش را نمیدانم... اما حال که به خود مینگرم... به قلب سیاهم که مینگرم فقط رد پای تو را می یابم؛ رد پای لبخندت، چشمان غیر قابل وصفت، صورت دلفریبنده ات و بالاتر از همه آن ها سیرت آسمانیت را میبینم.
واین بی رحمی تمام باشد... که حال من همچون شمع در فراغت میسوزم و تو چنین بی توجه ز کنار من گذر کنی.... آه که حتی خیالش هم جانسوز است.
در انتهای نامه ام.....
ای کسی که خود خدا؛ با نگاهش خریدار شد.... با گوشه چشمی خریدارم میشوی؟؟! همراهم میشوی؟؟!
سالگرد شهادتت با جان و دل مبارک بابک جانم..😔💔
#شهادتشهید🖤
#دلنوشته
ایکهروشنشوداز
نورِتوهرصبحجهان...✨
روشنایِدلمن
حضرتخورشیدسلام...♥️🙈
#قرآن
و ما در هر [شهر و] دیاری که پیامبری
فرستادیم، ساکنان آن را به سختی و
بیماری گرفتار کردیم تا مگر زاری کنند
[و رو به خدا آرند]⛓️🌵
درودوسلامبهدوستانوهمراهانعزیز🙂✋🏻
ثوابقرائتمونروهدیہمیڪنیمبہشهدایمرزبانو
#شهیدمرتضیابراهیمی
براۍشادۍروحشہداصلوات💚🎶
«مادرشهیدمرتضیابراهیمی»:
قاتل پسرم یک نفر نبود !.
یک لشکر او را دوره کردند و به #شهادت رساندند ....
مرتضی برای خودش یلی بود و به تنهایی کسی نمیتوانست حریفش باشد !!
قد و قامت بلندی داشت و تابوتی اندازه اش نمیشد ..
برای او جداگانه تابوت ساختند !.
[•••]
_ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _
چقدر شبیه روضه آقامون عباسه :)!💔
#ارباً_اربا••
#مدافع_امنیت🇮🇷
#شهید_مرتضی_ابراهیمی🕊
@dokhtarane_hazrate_zahra📗🖇
دوره های آموزشی کاملا رایگان
سلام دوستان زهرایی😍🌱 عزیزان ما یه نظرسنجی گذاشتیم اینجوری که شما ادامه ی جمله ای که مابهتون میدیم
🌈{شرکت کننده شماره 1⃣}
کرونا بهم یاد داد قدردان باشم از همه لحظات زندگی لذت ببرم🍃 اطرافیان را هر چه که هستن بپذیریم و دوست داشته باشیم کرونا بهم یاد داد که هیچ کس نمیتواند جلو خداوند متعال بایستد.....🍁
___________❤️
ممنونبابتشرکتدرنظرسنجی
دوره های آموزشی کاملا رایگان
🌈{شرکت کننده شماره 1⃣} کرونا بهم یاد داد قدردان باشم از همه لحظات زندگی لذت ببرم🍃 اطرافیان را هر چه
🌈{شرکت کننده شماره 2⃣}
کرونا بهم یاد داد که من اگر در ظاهر یا در باطن دچار مشکلی باشم؛ نه تنها در روحیه من بلکه در دیگران نیز اثرگذار است. ⚡️
رفتار من، روی کنش دیگران و بالعکس نتیجه دارد.
و اینگونه میشود که جملهی به من چه؟! یا به تو چه؟! هیچ معنا و مفهومی پیدا نمیکند؛🍂
شرایط زندگی جمعی برای انسان اِقتضا میکند که در عمل و کردارش دیگران را نیز مورد توجه قرار دهد!
آلودگی یک فرد به طور تعاملی با دیگران در ارتباط است. و نتیجه رعایت هر حدومرز یا هرمحدودیتی به فایده همه از جمله فرد مورد نظر خواهد بود...🍃📌
__________❤️
ممنونبابتشرکتدرنظرسنجی
دوره های آموزشی کاملا رایگان
🌈{شرکت کننده شماره 2⃣} کرونا بهم یاد داد که من اگر در ظاهر یا در باطن دچار مشکلی باشم؛ نه تنها در
🌈{شرکت کننده شماره 3⃣}
کرونا بــ من یاد داد کـ چقدر
کارهای ساده رو بیارزش
میدونستیم ولیـ الان دلـ♥️ـمون
کارهای ساده رو صـدا میـزنه.
بهمـ یاد داد کـه بایـد به قلبـ و
چشمانمماسک بزنـم تا انتظـار
تمـام شود.
بهـم یـاد داد کـه هیچـکس جز
خـودم نمیـتواند بـه خودم کـُمَک
کنــد.🍁
بـ قلبـمان ماسـک بزنیم🤞🏻
_________❤️
ممنونبابتشرکتدرنظرسنجی
#زندگینامه_شهیدحسن_باقری
#پارتسوم
كلاس هشتم بود. سال چهل و هشت ،چهل و نه . فاميل دورشان با چند تا بچه ي قد و نيم قد از عراق آواره شده بود. هيچي نداشتند ؛ نه جايي ، نه پولي .
هفت هشت ماه پا پي صندوق دار مسجد لرزاده شده بود. مي گفت« بابا يه وام بدين به اين بنده ي خدا هيچي نداره . لا اقل يه سرپناهي پيدا كنه گناه داره. »🍂
حاجي هم مي گفت « پسرجون ! وام ميخوايي ، بايد يه مقدار پول بذاري صندوق. همين.» آن قدر گفت تا فاميل پول گذاشتند صندوق . همه را بدهكار كرد تا يكي خانه دار شد.💥
#داستان
@dokhtarane_hazrate_zahra🌿🗒
گفتم: خوآهرمحجآبٺ؟؟🧕🏻🍂
گفت: دݪمپآکاسٺ!!!☹️👊🏻
مگرمےشودپآکے هزاراݩنگآهرآبدزدے
ودݪٺپآکبآشد؟!😏👀
#تلنگر
@dokhtarane_hazrate_zahra👣🔗
#پرواز_روح
یک انسان باهوش
ذهنتان را باز خواهد کرد💥
یک انسان زیبا،چشمتان را👀
و یک انسان مهربان
قلبتان را باز خواهد کرد❤️
باز کننده ی قلب دیگران باشیم💫
@dokhtarane_hazrate_zahra 🍁