eitaa logo
دوتا کافی نیست
53.7هزار دنبال‌کننده
7.5هزار عکس
1.3هزار ویدیو
31 فایل
کانالی برای دریافت اخبار مهم و نکات ناب در زمینه فرزندآوری، خانواده و جمعیت (دوتا کافی نیست، برگزیده دومین رویداد جایزه ملی جمعیت در بخش رسانه) ارتباط با مدیر @dotakafinist3 تبلیغات👇 https://eitaa.com/joinchat/3841589734Cc5157c1c6e
مشاهده در ایتا
دانلود
کاشکی پیش تو بودم لحظۀ تحویل سال کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
#ارسالی_مخاطبین ✅ مشهد مقدس... کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
تهذيب نفس... يک سال ديگر از عمر ما گذشت. شما جوانان رو به پيرى و ما پيران رو به مرگ پيش مى‏رويم. در اين يك سال تحصيلى شما به حدود تحصيلات و اندوخته‏ هاى علمى خود واقفيد؛ مى‏دانيد چقدر تحصيل كرده و تا چه اندازه پايه ‏هاى علمى خود را بالا برده‏ ايد؛ ليكن راجع به تهذيب اخلاق، تحصيل آداب شرعيه، معارف الهيه و تزكيه نفس چه كرديد؟ و چه قدم مثبتى برداشتيد؟ هيچ به فكر تهذيب و اصلاح خود بوديد؟ و در اين زمينه برنامه‏اى داشتيد؟ متأسفانه بايد عرض كنم كار چشمگيرى نكرديد، و در جهت اصلاح و تهذيب خود قدم بلندى بر نداشتید. 📚جهاد اکبر کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
🌼🍃🌸🍃🌺🍃🌸🍃🌺 🍃🌺🍃🌸🍃🌺 🌺🍃🌸 🌸 ✨ یَا مُقَلِّبَ ٱلقُلوبِ وَٱلأَبصارِ ✨ یَا مُدَبِّرَ ٱللَّیلِ وَٱلنَّهارِ ✨ یَا مُحَوِّلَ ٱلحَولِ وَٱلأَحوالِ ✨ حَوِّلْ حالَنا إِلیٰ أَحسَنِ ٱلحال 🌸 🌺🍃🌸 🍃🌺🍃🌸🍃🌺 🌼🍃🌸🍃🌺🍃🌸🍃🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
👌«ما کوثریم و کم نمی شویم» کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
دعاگو... 👈 الهی که در سال جدید، خدا به همه ی چشم انتظار ها، فرزندی سالم و صالح و خوش روزی عطا کنه، با ذکر صلوات بر محمد و آل محمد... کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
یک روش تربیتی... این خود یك روش تربیتی است كه انسان باید افراد را ذره ذره عادت بدهد. در ماه رمضان وقتی بچه می‌خواهد صبحانه بخورد، بگویید كه این غذا، سحری تو باشد. بعد بگو حالا تو روزه‌ای، بعد از یك ساعت اگر آب خواست، بگو حالا بیا افطار كن. دوباره كه آب خواست، مثل دفعه‌ی قبل بگو خوب، دوباره روزه باش. بعد بگو كه حالا دو مرتبه بیا و افطار كن. یعنی غذای بچه‌های كوچك را در ماه رمضان سحری و افطاری برایشان قلمداد كنید و مابینش را بگویید روزه هستید. مسئله‌ی روزه را باید از كوچكی به بچه تلقین كنید. کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
👌 «فرزند بیشتر، زندگی شیرین تر» کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
ارتباط با خدا... حضرت امام تمام ملاقات‌های عمومی‌شان را‏‎ ‎‏در ایام ماه مبارک رمضان ‎‏تعطیل می‌کردند و این دو دلیل داشت. یکی اینکه قاعدتا‏‎ ‎‏مردم از راه دور‎ ‎‏به دیدنشان می‌آمدند و روزه‌هایشان شکسته می‌شد و این موضوع به ‎‏خاطر حرمت ماه رمضان در نظر حضرت امام جالب نبود. دیگر اینکه ‏‎ ‎‏می‌خواستند در ماه رمضان با‏‎ ‎‏خداوند ارتباط بیشتری پیدا کنند و بیشتر ‎‏دعا و مناجات داشته باشند. البته استثناء هم وجود داشت. مثلا‏‎ ‎‏اگر یک ‏‎ ‎‏وقتی موضوعی پیش می‌آمد که در رابطه با‏‎ ‎‏مملکت و کشور بود و سران ‎‏مملکت به دیدارشان می‌آمدند ایشان می‌پذیرفتند.‏ 📚 خاطرات خادمان و پاسداران امام خمینی (ره) کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
به وقت ازدواج... 😎 👈 ان شاء الله در سال جدید، به همت پدر و مادرها، شاهد ازدواج هرچه بیشتر جوان ها باشیم. کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۶۷۶ متولد آخر ۷۹ هستم و میشه گفت یه دهه هشتادیم. سال های آخر دبیرستان بودم که آقا بارها بر امر ازدواج تاکید کردن و هربار من بر سر دوراهی تحصیل یا ازدواج می موندم. خیلی درسخون بودم، عضو هر انجمن و المپیادی که برگزار می شد بودم و از صبح که می رفتم مدرسه تا شب خونه پیدام نمی شد. ۲ سال اول دبیرستان به این منوال گذشت و تابستونِ سال کنکور رسید. اون تابستون هم یا مسابقه بودم یا کلاس و تمرین که توی یکی از استادام که آقایی ظاهرا همه چیز تمام بود ازم خواستگاری کرد که در صحبت های اول مشخص شد به لحاظ عقیدتی به هم نمی خوریم اما بحث ازدواج برای من جدی شد. همون سال از طرف حسینیه ای که می رفتم، اردو راهیان برگزار شد و دوستام خیلی اصرار داشتن که برم و مسئولیت داشته باشم، منم قبول کردم، به هویزه که رسیدیم با دخترا رفتیم سر قبر شهید علی حاتمی و از ته دل دعا کردم اونی که صلاحم هست پیش بیاد و سال بعد دو نفری بیایم. وقتی برگشتیم به صورتی جدی شروع کردم به درس خوندن، درصدهام عالی بود با خودم می گفتم حالا که رهبری گفتن علوم انسانی باید اسلامی بشه، اینقدر باید تلاش کنم تا حرفی برای گفتن داشته باشم، سه نفری با هم درس می خوندیم، هر سه تخمین رتبه هامون زیر دویست بود، روز آزمون هم همه چیز عالی پیش رفت، وقتم کامل تنظیم بود و با خوشحالی اومدم بیرون. عصر روز کنکور یکی از دوستای قدیمی تماس گرفت و اجازه خواست برای برادرش بیان خواستگاری، با شناختی که از خانواده شون داشتیم پدر و مادرم خیلی زود موافقت کردن و قرار و مدار گذاشته شد. همه چیز خیلی خوب و سریع پیشرفت و من هر روز نگران و نگران تر روزی که اومدن برای قرار نامزدی به مامانم گفتم حالا که ماه محرم نزدیک هست یه جوری قرار بذارید که همه چیز بمونه بعد از ماه صفر و تا اون موقع کسی خبردار نشه اما نمی دونم چطوری پیش رفت که دهن من و مامانم بسته موند و قرار شد عید غدیر عقد محضری کنیم یعنی کل نامزدی ما شد بیست روز. با خودم گفتم می ریم مشاوره و مشاور عقبش می ندازه درست نیست زیاد بحث کنم اما مشاور موافق ازدواج ما بود و گفتن نیاز به این همه صبر کردن نیست و این گونه بود که ما طی بیست روز هم خرید کردیم، هم آزمایشها و مشاوره و... بلاخره نتیجه کنکور اومد. رتبه ام حدود هشتصد شده بود مثل ابربهار گریه می کردم و دلداری هیچ کس اثری نداشت، آرزوهام برباد رفته بود. انگاری باید با همه چیز خداحافظی می کردم با هرکس صحبت می کردم بهم می گفت برو تربیت معلم و آینده ساز بچه ها باش اما رویاهای من بزرگ تر از این حرفا بود. یه روز تصمیم می گرفتم برم یه شهر کوچیک و رشته ای که دوست دارم بخونم دوباره به همسرم فکر می کردم، به بچه دار شدن که حالا شده بود تاکید اول حضرت آقا، یه روز می گفتم یه سال می مونم و در آخر تصمیم گرفتم نزدیک ترین رشته به اونی که می خواستم انتخاب کنم تا ارشد و دکتری بتونم همون رشته رو بخونم. چند روز قبل عقدمون انتخاب رشته کردم مطمئن بودم اولویت دوم قبول میشم و پرونده کنکور بسته شد. بعد عقد روزهای خوبی داشتیم به دور دور و تفریح می گذشت. درباره مهریه و مراسم هم بگم مهریه ام در وسع آقای داماد بود. قرار بر یک مراسم ساده بود و همین طور هم شد، چون مهمان از شهرهای دیگه داشتیم، شام دادیم اما سعی کردیم زیاده روی در هیچ چیز نباشه و تمام سعی مون رو کردیم تجملی وارد برنامه هامون نشه و برکت و لطف خدا، همه چیز عالی کرده بود. همسرم خیلی دوست داشتن زودتر عروسی کنیم و زندگی‌مون شروع کنیم، منم حرفی نداشتم. قرار شد بعد از ماه صفر شروع به خرید جهیزیه کنیم و زندگی رو طبقه ی بالای خونه ی مادر همسرم شروع کنیم. تمام سعیم کردم که چیز اضافه نخرم که خدارو شکر موفق بودم و از وسایلی که آوردم همگی در یک ماه اول استفاده شد. برای عروسی هم تصمیم گرفتیم همه چیز رو معمولی و ساده انجام بدیم حتی پیشنهاد دادم دیگه مجلس نگیریم و فقط آتلیه بریم که خانواده همسرم مخالفت کردن، بازم حرف و حدیث ها شروع شد که چرا این قدر زود مراسم می گیرید؟ دی ماه فصل امتحان ها هست و... که خداروشکر همسرم مصمم گفتن همون تاریخی که اعلام کردیم، زندگی مون رو شروع می کنیم. بعد از مراسم ما، خیلی زود سر و کله کرونا پیدا شد و ما خداروشکر می کردیم که زودتر مراسم گرفتیم و در گیجی و بی برنامگی کرونا گرفتار نشدیم. دو ماه از ازدواجمون می گذشت که همسرم درباره بچه صحبت کرد، خیلی قاطع گفتم زوده، من هجده سالگی عقد کرده بودم و تازه نوزده سالم شده بود و دیگه چیزی نگفتن. چند ماه گذشت و این بار من بچه می خواستم اما همسرم مخالف بودن. لطف خدا شامل حالم شد و با یک دوره تربیت اسلامی آشنا شدم که آرزوشو داشتم، یک محقق بزرگ که واقعا یاد بگیرم نه حرف های تکراری و بی اثر... ادامه 👇 کانال «دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
۶۷۶ یک سال و دو ماه از ازدواجمون میگذشت که باردار شدم، همون ماه اول برکت خدا به زندگی‌مون اومد و همسرم رسمی شد. بارداری سختی داشتم این قدر بد ویار بودم که چند کیلو کم کردم، فقط نون خشک میخوردم اما به لطف خدا دانشگاه ها آنلاین بود و نیاز نبود حضوری برم. ماه پنجم کم کم دستم اومد چی بخورم حالم بهتره، خیلی کم می تونستم از بعضی غذاها بخورم میوه که اصلا، این قدر کم خورده بودم که اصلا مشخص نبود باردارم و چون کم سن بودم وقتی با مامانم می رفتیم، دکتر می موند الان کدوممون اومدیم. عروسکم دختر بود و من هر روز بیشتر باهاش مانوس میشدم، براش خرید می کردم، روی شکمم می ذاشتم و باهاش حرف می زدم، دختری هم، محبت هام رو با لگد محکم جواب می داد، خیلی بچه پر جنب و جوشی بود و هست همه چیز عالی بود تا سونو ۲۸ هفته که مشخص شد خون‌رسانی به جنین کم هست و وزنگیری خوبی نداشته و باید خیلی جدی تحت نظر باشم. هر هفته دوبار نوار قلب و یک بار سونو انجام می دادم، همه چیز سخت اما خوب پیش می رفت سعی می کردم بیشتر و مقوی تر بخورم تا همون مقدار کمی که به دخترکم می رسه مقوی باشه که تا حدی جواب داده بود و خطر رفع شده بود تا حدی. که این بار در ۳۵ هفته فشار خودم بالا رفت. به خاطر رژیم غذایی فشار، از خوردن اغلب مواد غذایی منع شده بودم کلا مرغ و نون غذام بود، یه بار خورشتی یه بار ساندویجی یه بار جوجه، همونم کم چرب و کم نمک 😂 به لطف این بارداری سخت، اصلا وزن اضافه نکردم و همچنان تروفرز بودم در حدی که نه ماهگی کارگاه می گذاشتم و چندین ساعت تدریس داشتم، کلاس می رفتم و صبح تا عصر می نشستم حتی یک روز رفتم نمایشگاه و چند ساعت پیاده روی کردم دکترم گفت با توجه به شرایط بهتر هست که دخترم حداکثر تا آخر ۳۸ هفته به دنیا بیاد و من ورزش هایی انجام بدم که به زایمانم کمک کنه. از اونجایی که تا آخرهای بارداری دختری بریچ بود، ورزش با توپ همیشه تو برنامه داشتم و جدی تر شده بود، یواش یواش دردهام شروع شده بودن که خبر فوت پدربزرگم رسید خیلی ناراحت شدم و صبح فرداش دخترم خیلی اومده بود پایین و در پوزیشن زایمانی بود، دردهام شدیدتر شده بودن و دکترم اجازه داد حالا که همه چیز خوب پیش رفته چند روز دیگه هم صبر کنم. رفتم بیمارستان، از صبح همه چیز خوب پیش رفت تا حدود نماز مغرب، بعد از این که نماز خوندم، پیشرفتم متوقف شد نصف روز درد کشیدم و آخر نیمه شب سزارین شدم، خیلی حس شکست می کردم، خودم به همه توصیه طبیعی می کردم و خودم سزارین شده بودم درد زایمان یک طرف، درد سزارین یک طرف. همسرم هم ماموریت بود و سه روز بعد از تولد دخترم تونست بیاد پیشمون اما دخترم از فضل خدا هیچ مشکلی نداشت، دکترم گفته بود ممکنه ضربانش بیوفته و حتی شرایط اضطراری و nicu لازم باشه اما دخترم این قدر هشیار بود که همون نیم ساعت اول تونست شیر بخوره و شاید باورش سخت باشه اما همون روز اول گردن میگرفت الحمدلله درسته آدم باید عاقل و هشیار باشه اما نیاز نیست بترسه و همین که کارش بسپاره به خدا، خدا به بهترین شکل حلش می کنه و این جوری بود که من در ۲۰ سالگی مادر شدم. الان دخترم ۱ سال و ۴ ماهش هست و شیر میخوره، چند سری وسوسه شدم بذارم بچه ای دیگه گیرمون بیاد فقط به خاطر حرف رهبر، اما چون بارداری سختی داشتم و هم شیر حق دخترم هست و هم آغوش و محبت مادر که اون طوری خیلی ازش دور میشه با همسرم تصمیم گرفتیم به یک زوج نیازمند کمک کنیم تا اونها بچه دار بشن این طوری کمکی به رشد جمعیت کردیم و مدتی بگذره هم دخترم بزرگ تر بشه، هم از سزارین خودم بگذره و بتونم وی بک داشته باشم. امسال کنکور ارشد دادم و امید دارم بتونم ادامه بدم و به آرزوهام برسم حتی اگر امسال نشد سالهای بعد وقت هست هیچ وقت احساس نکردم مادری، منو عقب انداخته هنوزم فعال هستم. چند روز پیش یه نفر ازم پرسید الان کجاها فعالیت داری گفتم هرجایی که اجازه بدن من و دخترم با هم بریم، من اونجا هستم و حق دخترم می دونم که تا جای ممکن کنار مادرش باشه، البته همسرم و مادرم هم خیلی همراه هستن مادرم و حتی مادربزرگم در نگهداری دخترم کمکم هستن و همسرم به لحاظ درک شرایط اجتماعی من کاملا همراه... هر زندگی پستی بلندی های خودش داره مثلا همین امروز که داشتم اینو می نوشتم یه خورده قهر بودیم و یه زنبور قرمز نمی دونم از کجا پیداش شد و من مجبور شدم برای کشتنش نصف شب برم سراغ همسرم و آشتی کنیم😂 اما در مجموع زندگی خوبه و این ما هستیم که باید به خوبی ها تکیه کنیم. روزی به استادم که هرچی از خوبی های ایشون بگم کم هست گفتیم دوست داریم دیدار رهبری بریم گفتن فعلا احساس می کنن دستشون خالی هست و حس کردم ماها چقدرررر عقب هستیم وقتی ایشون این طوری گفتن امیدوارم روزی برسه که چیزی برای ارایه داشته باشم و افتخار دیدار نصیبم بشه کانال «دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
🚨نابودی یک نسل... کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
عرض سلام و ادب خدمت مخاطبین محترم کانال "دوتا کافی نیست" با توجه به اینکه حجم پیام ها و تجارب ارسالی شما عزیزان در زمینه ی "سفر اربعین با فرزندان" بسیار زیاد و قابل توجه هست. عملا امکان ارسال همه ی تجارب در کانال وجود ندارد، لذا عزیزانی که علاقمند هستند همه ی تجارب را مطالعه کنند، می توانند از طریق پیوند زیر به " آرشیو تجارب سفر اربعین" دسترسی پیدا کنند. https://eitaa.com/joinchat/2370241003C167c273947 با تشکر از همراهی شما🙏 کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
👌«همدم امروز ، یاور فردا» کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
فرصت دوری از گناه... اصل قضیه، اجتناب از «گناه» است که باید سعی کنیم در این «ماه رمضان»، ان‌شاءاللّه با تمرین و حدیث نفس و ریاضت، گناه را از خودمان دور کنیم. اگر گناه از ما دور شد، آن‌وقت راه برای عروج و پرواز در ملکوت آسمان‌ها ممکن خواهد شد و انسان خواهد توانست، آن سیرِ معنوی و الهی و آن طیرانِ معین‌شده برای انسان را انجام بدهد؛ اما با سنگینی بار گناه، چنین چیزی ممکن نیست. این ماه رمضان، فرصت خوبی برای دور شدن از گناه است. 📚 در سایه‌سار رمضان کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
#ارسالی_مخاطبین 👌«ما کوثریم و کم نمی شویم» #برکت_خانه کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075