eitaa logo
دوتا کافی نیست
50هزار دنبال‌کننده
7.7هزار عکس
1.4هزار ویدیو
33 فایل
کانالی برای دریافت اخبار مهم و نکات ناب در زمینه فرزندآوری، خانواده و جمعیت (دوتا کافی نیست، برگزیده دومین رویداد جایزه ملی جمعیت در بخش رسانه) ارتباط با مدیر @dotakafinist3 تبلیغات👇 https://eitaa.com/joinchat/3841589734Cc5157c1c6e
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فرصت استجابت دعا.... نسایم رحمت الهی که همواره و بی انقطاع در وزیدن است در اوقات شریفه و زمانهای خاص بیشترست. لیله الرغائب شب اولین جمعه ماه شریف رجب یکی از این فرصتهای شریف است که سفارش فرموده‌اند اهل دعا و توجه و معرفت آن را غنیمت شمارند و از برکات آن مستفیض گردند. چنانکه فرموده‌اند دعا مغز عبادت و بندگی خداوند متعال است: الدعاء مخ العباده حقیقت عبودیت و پرستش، خدا را خواندن و از خدا خواستن و به درگاه او عرض نیاز و حاجت کردن است. امید است مومنین این فرصت مبارک را برای تجدید عهد با خدا و توبه و انابه غنیمت شمارند و با توسل و تمسک به ذیل عنایات حضرات معصومین مخصوصا حضرت بقیه الله ارواحنا فداه در شرایط کنونی برای اعلاء کلمه اسلام و قضای حوایج همه مسلمانان و رفع مشکلات و نصرت اهل ایمان خصوصا در یمن و بحرین عزیز دعا کنند و از خدا خذلان استکبار جهانی و عوامل و عمال او را در منطقه و دفع شر آل سعود و آل خلیفه را مسئلت نمایند. 🔹پیام آیت الله صافی گلپایگانی به مناسبت لیله الرغائب در سال ۱۳۹۲ کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
شب استثنایی... خداوند، همان‌طور که یک جایی از زمین را کویر کرده که اصلاً یک دانه علف هم در آن نیست، و یک جایش را جنگل کرده که یک ذره زمین در آن پیدا نیست و همه جایش سبز است [در مورد زمان‌ها هم همینطور کرده است]. شب‌ها و روزها مختلفند. مثلاً ماه رجب، خودش به منزلۀ یک حرم است. شب جمعه اول ماه رجب، یک شب استثنایی است. اینها حرم هستند. کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
من فاطمه حلما هستم. متولد ۵ دی ماه ١۴٠٢، خوزستانیم اما ساکن کرج👶 داداش محمدحامی من ١١ سال پیش با عمل سزارین بدنیا اومد، مامانم خیلی دوست می‌داشت که بعد از ١١ سال من با زایمان طبیعی به دنیا بیاره، اما هیچکدوم از متخصصا و دکترا قبول نمیکردن😐 تا اینکه من عجله کردمو بعد از نماز صبح سه شنبه زودتر از موعد کیسه آب‌ مادرم پاره شد، بابایی ما رو بیمارستان برد. اونجا هم خانم دکترا تا متوجه شدن که بچه ی اول مامانم با سزارین بدنیا اومده بود، گفتن باید بری اتاق عمل😨 اما مامانم اصلا کوتاه نیومد، گفتش ما رضایت شخصی میدیم و امضا می‌کنیم که تصمیم داریم بامسئولیت خودمون زایمان طبیعی کنم. بعد از ساعتها درد کشیدن مامان نازنینم و سعی و تلاش خودم که زودتر بدنیا بیام موقع اذان مغرب باحول وقوه الهی خداروشکر چشم بدنیا ی زیبای شما گشودم😍💞 کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
از آثار حلال بودن مالتان این است که فرزندتان عاشق شهادت می‌شود. اگر به بچه نان حرام بدهید، بچه هیچ‌‌‌‌وقت دلش نمی‌‌‌‌خواهد بسیجی شود. آن نان، این اقتضا را ندارد. یکی از فرماندهان سپاه، اصغر وصالی است. چند سال فرمانده بود، آخر هم شهید شد. برادرش هم پاسدار بود و سرپل ذهاب شهید شد. مادرش قبل از شهادت بچه‌هایش، خواب دیده بود امام آمده به خانه‌شان‌‌‌‌ و مادرش یک ظرف میوه برای ایشان برده. امام دوتا سیب درشتش را برداشت و گرفت زیر عبا. گفت این برای من، و خداحافظی کرد و رفت. همان که شما می‌‌‌‌گویید «سیبِ سرسَبد». وقتی پسرش شهید شد متوجه تعبیر خوابش شد. نسبت به دومی می‌‌‌‌گفت نرو. پسر تا چند روز به‌‌‌‌خاطر رعایت پدر و مادرش ماند. بعد مادر خواب دیده بود که مزاحم بچه‌‌‌‌ات نشو! به پسرش گفته بود پسرم می‌‌‌‌خواهی بروی مزاحمت نمی‌‌‌‌شوم. او رفت و عاشورا شهید شد. وقتی پسرش شهید شد، من برای سر سلامتی پدر به منزلشان رفتم. پدر اینها یک مرد هشتادساله و گاریچی بود. میوه می‌‌‌‌فروخت. چرخ داشت. به من گفت: «بچه من باید شهید می‌‌‌‌شد. من هشتاد سال عمر دارم و در خرید و فروشم ذره‌ای تقلّب نکردم، ذره‌‌‌‌ای حرام و حلال را قاطی نکردم. همیشه به رزق حلال قانع بودم». او شب‌‌‌‌ها کم می خوابید. پسرش اصغر به او گفته بود: بابا کمی بخواب. پدر به او گفته بود: «پسر! تو هنوز خاطرخواه نشدی! وقتی خاطرخواه شدی، خوابت نمی‌‌‌‌برد». منظورش خودش بود که خاطرخواه خدا شده و شب‌‌‌‌ها [به خاطر مناجات و نماز شب] خوابش نمی‌‌‌‌برد. @haerishirazi کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۹۰۰ متولد سال ۶۲ هستم و توی یه خانواده چند فرزندی در تهران به دنیا اومدم و زندگی کردم. ۴تا خواهریم و ۵تا برادر دارم و من بچه سوم خانواده هستم😉 به ما که خیلی خوش میگذشت که زیاد بودیم و با هم بازی میکردیم😇. ۱۸ساله شدم. منم مثل خیلی از دختر خانم های دیگه بعد از گرفتن دیپلم دوست داشتم برا کنکور درس بخونم و برم دانشگاه که همون تابستون سرکله یه خواستگار دیگه پیدا شد🤪 اما من اصلا تو فکر ازدواج نبودم فقط به کنکور و دانشگاه فکر می کردم. طی یه هفته خواستگار اومد و پسندید و نظر منم که انگار مهم نبود برا مادروپدرم🥺 و من هرچی اصرار که نمیخوام ازدواج کنم و میخوام برم دانشگاه اصلا گوششون بدهکار نبود و می گفتن مورد مناسبی هست برای ازدواج، باید ازدواج کنی. منم که دیگه نمیتونستم حریف پدرومادرم بشم، تسلیم تقدیر شدم و رفتیم آزمایشگاه و محضر عقد کردیم. همسرم فامیل نبودن ولی همشهری هستن... بعد از ۲ سال زندگی مشترک به اصرار همسرم راضی شدم بچه بیارم، سال ۸۴ خدا بهمون ۲قلو دختر داد🥰 من اولش شوکه شدم و یه احساس ناتوانی برا بزرگ کردنشون داشتم ولی همسرم خیلی خوشحال شد و فقط دم سونوگرافی می‌خندید. خلاصه دست تنها و به سختی... بماند چه بارداری سختی داشتم و ویار بد و... شده بودم ۴۰کیلو با دوتا بچه ای که باردار بودم. بچه ها رو بزرگ کردم ولی بعدش خیلی خداروشکر می‌کردم که ۲تا خواهرن و با هم بازی میکنن😍 ۹ سال بچه نمیخواستم دیگه چون خیلی سخت بود و زیادم همسرم همکاری نمی‌کرد و مادرم خودش بچه کوچیک داشت ولی با اصراردوباره همسرم، دوباره باردار شدم و خدا خدا می‌کردم این‌بار پسر باشه که همسرم دیگه بهونه هاش تموم بشه و خدای مهربون بهمون یه پسربانمک داد👶 حالا جنسم جور شده بود و دیگه اصلا به بچه فکر نمی‌کردم، با خونه ۲ اتاق خوابه، همسرمم نمی‌خواست خونه رو عوض کنه با اینکه وضع مالی مون بد نبود اون موقع هم ... تا اینکه به طور اتفاقی پارسال با کانال شما آشنا شدم و خوندن مطالب و قصه های زندگی دوستان و اینکه دستور از بالا اومده و دیگه یه وظیفه هست راضی شدم چهارمی رو بیارم. ولی خودمم موندم چه جوری راضی شدم بچه چهارم رو بیارم!مخصوصا تو همسایه های ما که همه یه دونه دارن اینم قصش طولانیه... دخترای منم ۱۸ سالشون شده بود و واقعا با بچه چهارم مخالف صددرصد بودن ولی من تصمیمم رو گرفته بودم و با همسرم صحبت کردم ولی همسرم باورش نمیشد، شوخی می‌گرفت حرفای منو تا اینکه سال ۱۴۰۲چهارمین فرزندم در سومین بارداری من در تیرماه بدنیا اومد و دل منو بعد از اون همه غصه خوردن و ناراحتی شاد کرد☺️ چون دخترای من اون سال باید بر کنکور میخوندن و وقتی فهمیدن من باردارم، خیلی ناراحت شدن و باهام قهر کردن😢و اصلا هیچ کمکی توی خونه بهم نمیکردن و فقط درس میخوندن و فقط غر می زدن و منو ناراحت می‌کردن😭 و می‌گفتن که ما این بچه رو نمی خوایم ولی الهی شکر که همه سختیا گذشت و با به دنیا اومدن داداششون، کم کم بذر محبت توی دلشون پاشیده شد و یه دل نه صد دل عاشقش شدن و الانم‌که شش ماهشه نمیتونن دوری شو تحمل کنن🥰 الان خداروشکر میکنم که مادر ۴تا بچه هستم و دخترام خواهر دارن و پسرام برادر و همه صحیح و سالم و به حرفها و متلکهای مردم و همسایه ها و فامیل گوش ندادم و همه چیو سپردم به خدا☺️ اینم بگم که توی سن ۴۰ سالگی چهارمین بچمو آوردم. دخترهام توی رشته های خیلی خوب قبول شدن و امسال وقتی پسرم ۲ماهش بود برای بار اول با پدرشون به پیاده روی اربعین رفتیم کربلا و این از رزق معنوی محمدحسن بود❤️ اینم بگم که سر اسمشم خیلی جنگیدم تا بذارم محمدحسن و عاقبت برنده شدم چون محمدحسین داشتم، یه محمدحسنم میخواستم از امام حسن و خدا رو هزار مرتبه شکر میکنم که منو لایق دونست. در آخر، با اینکه همسرم انتخاب خودم نبوده و فقط به خاطر رضای خدا و پدرمادرم بله گفتم ولی الان خیلی ازشون راضیم و خدا رو شکر میکنم 🙏 ان شالله که همه بانوان و مادرای عزیز سرزمینم همیشه سالم باشن و خدا به همه توفیق شیرین مادری رو بده🙏💐 کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075