eitaa logo
دوتا کافی نیست
47.5هزار دنبال‌کننده
7.1هزار عکس
1.2هزار ویدیو
30 فایل
کانالی برای دریافت اخبار مهم و نکات ناب در زمینه فرزندآوری، خانواده و جمعیت (دوتا کافی نیست، برگزیده دومین رویداد جایزه ملی جمعیت در بخش رسانه) ارتباط با مدیر @dotakafinist3 تبلیغات👇 https://eitaa.com/joinchat/3841589734Cc5157c1c6e
مشاهده در ایتا
دانلود
۱۴۳ وقتی من ۱۴ سالم بود و برادرم ۲۰ ساله، متوجه شدیم که انگار یه خواهر یا برادر دیگه تو راهه... پدر و مادرمون هم، اصرار بر سقط داشتن... میگفتن سنمون رفته بالا و بچه هامون بزرگن... اما من از خدام بود که یه کوچولو بیاد خونمون... بعد چند سال دعا، خدا درخواستمو اجابت کرده بود... 😍😍 برای اینکه والدینم رضایت بدن به موندش، اعتصاب غذا کردم و لب به هیچی نمی زدم و میگفتم باید به دنیا بیاد... از طرفی مادربزرگ مادریم هم، مامانم و قسم داد که اینکارو نکن... به این دو دلیل راضی شدن. البته همچین ساده هم نبود... خلاصه خواهر کوچولوی ما به دنیا اومد و اسمشم گذاشتیم محیا، یعنی زندگی... الان واقعا زندگی هممونه... ۱۶ ماهشه... یه دختر شیطون بلا که دست هرچی پسر شر از پشت بسته... پدر و مادرم، خواهرمو بغل می کنن و میگن: «ما غلط می کردیم، میگفتیم نمی خوایمش...» شده نفسمون...ضربان قلبمون...💞 الان همین دختر شیطون، مهر نماز همه رو وسط نماز برمیداره و فرار میکنه... 😂 پدرم میگه بچه هامون که ازدواج کردن و رفتن سر زندگیشون، این بچه پیشمون هست و تنها نیستیم... الانش هم ما دوتا درگیر درس و تحصیلیم و خیلی کم تو جو خانواده ایم، این آتیش پاره، عوض ما فعالیت داره😬☺ برام دعا کنید، بتونم خالم و راضی کنم بچه ی دوم بیاره... ۲ ساله هرچی میگم. گوش نمیده... واقعا به این نتیجه رسیدم که کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
۱۵۳ من و شوهرم تو دانشگاه آشنا شدیم و یک ترم بعد، تو ۲۰ سالگی با هم ازدواج کردیم. از خانواده تا دوستان همه مسخرمون میکردن. حتی مادر همسرمم مخالف ازدواجش بود ولی پدرشوهرم خیلی درکش بالا بود و کلی حمایت کرد. هر وقت از دانشگاه می اومدم انقدر اذیتم میکردن که گریه میکردم... چون شوهرم هیچی نداشت و تازه ترم دوم دانشگاه بود، زندگی سختی از نظر مالی داشتیم. حتی دچار یه ورشکستگی هم شدیم که هنوز درگیر بدهی هاش هستیم... با این وجود عاشقیم و کنار هم خوش. خیلی ها بهم گفتن تو توی زندگی از ما جلوتری... عروسیم خیلی ساده برگزار شد. به جز روز عروسی هیچ مراسم دیگه ای مثلا عقد و حنابندون و اینا نداشتیم. سرویس طلا نداشتم و اصلاااا حرف مردم برام مهم نبود و یک سرویس مروارید انداختم. اتفاقا بهم میگفتن چقدر مروارید خوبه سفیده مثل لباست. آتلیه هم با یه جایی صحبت کردیم قرار شد ما براشون سایت بزنیم اونا هم، عکس هامونو بگیرن. تقریبا مجانی شد. خونه مون هم چهل متره. خیلی قدیمیه و زیرزمینه. تو کل فامیل از هر دو طرف ساده ترین زندگی رو دارم ولی به همین زندگی هم خیلی ها حسادت میکنن و اذیتمون میکنن. تو ۲۷ سالگی یعنی همین امسال مادر شدم. بعد کلی دعا و التماس به امام حسین جان... زندگی مون از این رو به اون رو شده. شادی و نشاط، تفاهم و درک متقابل تو خونه مون موج میزنه. البته هنوز تو همون خونه هستیم و هنوز ماشین نداریم ولی امید دارم که وضع مالی مون هم خوب بشه. اگر بتونیم خونه ی بهتری بگیریم برای بچه ی دوم هم اقدام میکنیم... راستی پدر و مادرم که آدم هایی نبودن که احساساتشون رو بُروز بدن الان برای نوه شون جون میدن. مامانم قربانی سیاست «فرزند کمتر، زندگی بهتره»... سر بچه ی چهارمشون هر کاری کرد که سقط بشه، کارهای خیلی وحشتناک ولی خدا خواست و موند و الان پسرم سه تا خاله ی خوب و مهربون داره. بعد از اون، مامانم دوبار باردار شد که هر دو رو سقط کرد. هر دو پسر هم بودن. از اون موقع در رحمت خداوند به خونشون بسته شده، مشکلات آوار شده سرشون، مالی، روحی، جسمی و ... الان وقتی مامانم پسرم رو بغل میکنه بغض میکنه و میگه اشتباه کردم. غلط کردم، چقدر بچه خوبه، ولی حیف که دکترایِ ... اون زمان، بعد چهارتا زایمان طبیعی، راحت عملش کردن و لوله هاشو بستن. خدا ازشون نگذره... کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
۱۴۳ وقتی من ۱۴ سالم بود و برادرم ۲۰ ساله، متوجه شدیم که انگار یه خواهر یا برادر دیگه تو راهه... پدر و مادرمون هم، اصرار بر سقط داشتن... میگفتن سنمون رفته بالا و بچه هامون بزرگن... اما من از خدام بود که یه کوچولو بیاد خونمون... بعد چند سال دعا، خدا درخواستمو اجابت کرده بود... 😍😍 برای اینکه والدینم رضایت بدن به موندش، اعتصاب غذا کردم و لب به هیچی نمی زدم و میگفتم باید به دنیا بیاد... از طرفی مادربزرگ مادریم هم، مامانم و قسم داد که اینکارو نکن... به این دو دلیل راضی شدن. البته همچین ساده هم نبود... خلاصه خواهر کوچولوی ما به دنیا اومد و اسمشم گذاشتیم محیا، یعنی زندگی... الان واقعا زندگی هممونه... ۱۶ ماهشه... یه دختر شیطون بلا که دست هرچی پسر شر از پشت بسته... پدر و مادرم، خواهرمو بغل می کنن و میگن: «ما غلط می کردیم، میگفتیم نمی خوایمش...» شده نفسمون...ضربان قلبمون...💞 الان همین دختر شیطون، مهر نماز همه رو وسط نماز برمیداره و فرار میکنه... 😂 پدرم میگه بچه هامون که ازدواج کردن و رفتن سر زندگیشون، این بچه پیشمون هست و تنها نیستیم... الانش هم ما دوتا درگیر درس و تحصیلیم و خیلی کم تو جو خانواده ایم، این آتیش پاره، عوض ما فعالیت داره😬☺ برام دعا کنید، بتونم خالم و راضی کنم بچه ی دوم بیاره... ۲ ساله هرچی میگم. گوش نمیده... واقعا به این نتیجه رسیدم که کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
۲۲۱ ۱۲ سال پیش عروسی کردیم ولی بخاطر مشکلاتی که داشتیم بچه دار نمیشدیم، اخیرا با راهنمایی یکی از دوستان که نتیجه گرفته بود، سراغ طب سنتی رفتیم و با دوا و درمانها و تدابیرشان، باردار شدم. مثل همه خانم های باردار دیگه به متخصص زنان و زایمان مراجعه کرده و پرونده تشکیل دادم... غربالگری اولم خوب بود. سر غربالگری دوم جواب اولیه که اومد، بهم گفتن جنینت مشکل داره و عقب مانده ست و حتما باید سقط بشه گفتم هنوز جواب اصلی که نیومده، گفتن اگه منتظر اون جواب بمونی برای سقط قانونی دیر میشه، در واقع از نظر اونها من کمتر از ۲۰ روز وقت داشتم برای سقط قانونی پسرم😭😭😭 در حالیکه جواب مرحله دوم بعد ۲۰ روز قرار بود بیاد. خیلی منو ترسوندن و گفتن الان زودتر اقدام کنید وگرنه از تاریخ فلان دیگه اجازه قانونی برای سقط داده نمیشه و مجبوری بچه منگول را به دنیا بیاری و.... خدا میدونه برای منی که بعد از ۱۲ سال با این همه بدبختی و نذر و نیاز باردار شده بودم چقد سخت بود. اونقدر تو این مدت حسرت فرزند کشیده بودم که حاضر بودم بچه منگولمو بدنیا بیارم و نگهدارم ولی همسرم گفت الان علم پیشرفت کرده و قانون هم به ما اجازه سقط جنین رو میده، باید استفاده کنیم. شاید اصلا حکمت اینه ما هرگز بچه دار نشیم... شایدم خدا بعدا به ما بچه سالم بده و... نمیدونم چطوری راضیم کردن به قتل پسرم 😭😭😭 خلاصه با پای خودم رفتم بیمارستان بستری شدم، اونجا متوجه شدم که تنها نیستم و تعداد زیادی با شرایط بدتر و بهتر از من با پای خودشون اومدن برای قتل فرزندشون، به بهانه های مختلف... وقتی برگشتم خونه حالم خیلی خراب بود تا ۲۰ روز رو فقط گریه میکردم و شرمنده خدا بودم که چرا تن دادم به خواسته دیگران... به کمک مشاور و دوروبریهام تازه یه کم آرام شده بودم که جواب مرحله دوم آزمایش غربالگری اومدو منو قشنگ از پا درآورد بله ازمایش نشون میداد که جنین من کاملا سالمه😭😭😭 حال همسرم هم بهم ریخت و خیلی ناراحت شد و گفت میرم شکایت می کنم که حداقل با دیگران اینکارو نکنن ولی رفت آزمایشگاه گفتن ما فقط جواب دادیم حکمی صادر نکردیم. رفتیم پیش دکتر، گفت من براساس جوابی که شما آوردید، نظرمو گفتم تصمیم نهایی رو خودتون گرفتین برای ختم بارداری... شوهرم از چند نفر خبره مشاوره گرفت اونام گفتن اگر پزشک متخلف هم باشه برای شکایتت کمیسیون تشکیل میشه بعد از کلی دوندگی و وکیل گرفتن و پول خرج کردن یا خودتو محکوم میکنن یا فوقش دکتر به اندازه پول یه ازمایش و سونو جریمه باید پرداخت کنه.... شوهرمو از شکایت منصرف کردن... حالا من موندم و پرونده قتل پسرم و عذاب وجدان لعنتی... دوست دارم این تجربه من بدست همه مادرا برسه... تورو خدا یه کم بیشتر دقت کنید. اگه مثل من شدید صبر کنید اقلا جواب مرحله دوم هم بیاد. آزمایش غربالگری اگه میرید اقلا زودتر برین که تا پایان ماه پنجم جوابها کامل بیاد😭😭😭 ای کاش اونقد ایمانم قوی بود که توکل میکردم و فرزندم رو سقط نمی کردم. اگر پزشک داریم تو کانال، کاش یه جوابی به امثال ما بدن که آیا من میتونم الان شکایت کنم؟ الان من مقصرم یا پزشکم؟ اصلا نیازه بالای ۳۰سال حتما برن غربالگری؟؟ یا چطور یه آزمایش میگه بچه منگوله یه آزمایش میگه سالمه😭 و اینکه اصلا چرا میگن تا فلان تاریخ فقط مجوز سقط داده میشه، سقط سقط دیگه، حالا تو هر سنی باشه مگه گناه نیست؟؟چرا ادمو لای منگنه میذارن... خیلی برام دعا کنید... کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
#پیام_مخاطبین ✅ من مادر یک فرزند سندرم داون هستم، بهتره بگم سندرم عشق... 😍 #غربالگری #سقط_جنین کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
❌ آمار وحشتناک و نرخ بالای در آمریکا!! 👈 آمریکا تنها کشوری که عضو کنوانسیون نیست. کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
📌دادستان ها، با مراکز زیر زمینی سقط جنین به شدت برخورد کنند! ✅ حجت الاسلام سید ابراهیم رئیسی، امروز دوشنبه در جلسه شورای عالی قوه قضاییه، با اشاره به آمار ارائه شده از سوی رئیس سازمان پزشکی قانونی و همچنین گزارش یکی از پژوهشگران اجتماعی در نشست روز شنبه با فعالان حوزه مطالعات آسیب‌های اجتماعی، تاکید کرد: " ، مادامی که با مجوز پزشک و در چارچوب رویکرد درمانی باشد، مانعی ندارد، اما موارد آن باید به عنوان مسلم، قتل نفس محترمه و خلاف نظامات اجتماعی مورد توجه قرار گیرد و بر همین اساس دادستان‌ها باید به شدت با افرادی که برای سودجویی در مراکز زیرزمینی اقدام به این کار می‌کنند، برخورد کنند. در این زمینه لازم است نشست‌های مشترک با وزارت بهداشت و مسئولان حوزه سلامت نیز داشته باشیم تا به یک راهکار صحیح در این خصوص دست یابیم." 👈 دو روز قبل یک پژوهشگر، در نشست «هم اندیشی رییس قوه قضاییه با نخبگان و فعالان در حوزه آسیب های اجتماعی» با ارائه آمار سقط جنین غیرقانونی در کشور خواستار ورود دادستانی به این مسئله بزرگ شده و گفته بود: "باندهای مفصلی در ارائه این داروها فعالیت می کنند و وزارت بهداشت در این زمینه کوتاهی می‌کند و این جنایت در بیمارستان‌ها و مراکز مامایی رخ می دهد." کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
۲۹۴ من یه مادر ۳۴ ساله هستم که خدا دوتا دسته گل دختر سالم بهم داده، من ۱۶سالگی عقد کردم و دوسال بعد عروسی ساده ای گرفتیم. همسرم که پسرخاله ام هم هست خیلی مرد خوبیه و مومن و معتقد. وقتی ازدواج کردیم همیشه می‌گفت من ۴تا بچه می‌خوام ،۲تادختر ،۲تاپسر یه فاطمه و محمد سهم من ،یه دختر و یه پسر هم تو اسم بذار. خلاصه سرتون درد نیارم، تمام فامیل ما مخالف بچه زیاد هستند و داشتن بچه رو بی کلاسی میدونن... من تو دوران عقد باردار شدم که به خاطر نادونی خودم و همسرم به خاطر حرف بقیه، بچه رو سقط کردیم در دوماهگی... بعد از عروسی هم به خاطر حرف مادرم که می‌گفت اگه زودتر از ۵ سال بچه دار بشی من کمکت نمیکنم و بچه نگه نمیدارم ما هم اقدام نکردیم، ولی خدا جواب ناشکری ما رو با بارداری بعد داد که من تو ۵ ماهگی هرچی سونو و غربالگری میرفتم تمام جاهایی که بهم معرفی میکردن فقط یه حرف بود که بچه که اتفاقا پسر هم بود هیدروسفالی هست و باید ختم حاملگی کنیم. خلاصه ما هم مجبور شدیم به صورت غیر قانونی بچه رو سقط کنیم که کاش نمی‌کردیم. اما بعد از گذشت ۶ماه دوباره باردار شدم و خدا یه بار دیگه در رحمتش رو به رومون باز کرد و عید ۸۹ فاطمه خانوم رو صحیح و سالم بهمون عیدی داد. البته از بارداری سختم و استراحت مطلق بودن من و پایین بودن زیاد جنین و اینا دیگه چیزی نمیگم چون تمام سختی هاش به شیرینی مادر شدن می ارزید. خلاصه بعد از ۷ سال دوباره تصمیم به بارداری گرفتیم و این بار تحت نظر رژیم سخت تغذیه ای و فشار خانواده همسرم که بالاخره باید یه پسر بیارین و .... خدا دوباره رحمتش رو برامون نازل کرد و صاحب یه دختر دیگه شدیم. من بعد از تعیین جنسیت خیلی نگران نظر همسرم و خانواده اش نسبت به دختر دومم بودم. اما به لطف سرشار خدا، قدم فاطمه حسنا چنان پر برکت بود و وجودش شیرین بود که الان با ۴ سال سن شده سوگلی خانواده خودم و همسرم مخصوصا پدرشوهرم. از دلبری هاش برای باباش که اصلا نمیتونم بگم انقدر که باباش به این دختر وابسته شده ولی چیزی که الان خیلی ناراحتم می‌کنه اینه که حالا که حرف بارداری بعدی رو به همسرم میزنم میترسه و میگه اگه دختر بشه چی ؟؟؟ اگه نتونیم خرجشون رو بدیم چی ؟؟ اگه مردم حرف بزنن چی ؟؟ حالا از شما و تمام اعضای کانال می‌خوام که برام دعا کنید بتونم همسرم رو راضی کنم تا برای برکت سوم و چهارم هم اقدام کنم. نیت هم کردم به عشق شیعه های علوی اگه پسر بودن امیر علی و امیر محمد و اگه دختر بودن نازنین فاطمه و فاطمه کوثر نامگذاری کنم. کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
۱۴۳ وقتی من ۱۴ سالم بود و برادرم ۲۰ ساله، متوجه شدیم که انگار یه خواهر یا برادر دیگه تو راهه... پدر و مادرمون هم، اصرار بر سقط داشتن... میگفتن سنمون رفته بالا و بچه هامون بزرگن... اما من از خدام بود که یه کوچولو بیاد خونمون... بعد چند سال دعا، خدا درخواستمو اجابت کرده بود... 😍😍 برای اینکه والدینم رضایت بدن به موندش، اعتصاب غذا کردم و لب به هیچی نمی زدم و میگفتم باید به دنیا بیاد... از طرفی مادربزرگ مادریم هم، مامانم و قسم داد که اینکارو نکن... به این دو دلیل راضی شدن. البته همچین ساده هم نبود... خلاصه خواهر کوچولوی ما به دنیا اومد و اسمشم گذاشتیم محیا، یعنی زندگی... الان واقعا زندگی هممونه... ۱۶ ماهشه... یه دختر شیطون بلا که دست هرچی پسر شر از پشت بسته... پدر و مادرم، خواهرمو بغل می کنن و میگن: «ما غلط می کردیم، میگفتیم نمی خوایمش...» شده نفسمون...ضربان قلبمون...💞 الان همین دختر شیطون، مهر نماز همه رو وسط نماز برمیداره و فرار میکنه... 😂 پدرم میگه بچه هامون که ازدواج کردن و رفتن سر زندگیشون، این بچه پیشمون هست و تنها نیستیم... الانش هم ما دوتا درگیر درس و تحصیلیم و خیلی کم تو جو خانواده ایم، این آتیش پاره، عوض ما فعالیت داره😬☺ برام دعا کنید، بتونم خالم و راضی کنم بچه ی دوم بیاره... ۲ ساله هرچی میگم. گوش نمیده... واقعا به این نتیجه رسیدم که کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
⚠️ پروژه‌ی انتقالِ بحرانِ به ایران با پوشش تنظیم خانواده! 🔶 زمانی کمیته کار و منابع انسانی سنای آمریکا اعلام کرده بود "در بین سال‌های ۱۹۸۱-۱۹۷۱، ایالت‌هایی که بیشترین بودجه را صرف وسایل تنظیم خانواده کرده بودند، بیشترین افزایش و را داشتند.*" ❌ همین مسأله که وسایل ممانعت از بارداری با القای فرهنگ ، منجر به افزایش آمار سقط جنین می‌شود، نمونه‌ای از تجارب آمریکایی بود که در ایران نیز پیاده شد! 🔰 متأسفانه فرهنگ تنظیم خانواده از طریق کم ارزش نشان دادن وجود نوزاد، دامن زدن به خودخواهی‌های افراد و همچنین القای بی‌بندوباری، منجر به ترویج جنایت بزرگ سقط جنین در کشور ما شد تا جایی که در فاصله‌ی سال‌های ۱۳۷۷ تا ۱۳۹۲ با وجود آن که پوشش وسایل ممانعت از بارداری در کشور بیشتر شد، آمار سقط غیرقانونی، قریب به سه برابر شد! 📚 کتاب جنگ علیه خانواده، ویلیام گاردنر کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
۴۶۶ وقتی دیدم فایده ای نداره حرف زدن، لباسهام روجمع کردم و رفتم خونه پدرم، تصورش رابکنید دختر بزرگم ۲۱ ساله، پسرم ۲۰ ساله، یکی از دخترام ازدواج کرده، من لباسام رو جمع کنم و برم خونه پدرم، واقعا برام خیلی سخت بود. از طریق تلفن با همسرم در ارتباط بودم و باهاش حرف میزدم و او همچنان پافشاری میکرد تا اینکه برام پیام فرستاد که اگه بچه ها‌ رو سقط نکنی طلاقت میدم، وقتی پیامک همسرم را دیدم واقعا دلم شکست و خیلی ناراحت شدم و گریه زیادی کردم، گوشیم رو خاموش کردم. دوباره زیارت عاشورا خوندم و توسل کردم به امام حسین علیه السلام، خونه پدرم روضه داشتن، چون ایام محرم بود به روضه خوان گفتیم روضه حضرت علی اصغر علیه السلام بخونه و به همه گفتیم دعا کنن، دیگه هیچ ارتباطی با همسرم نداشتم فقط بچه هام بهم سر میزدن. یک هفته گذشت و در کمال ناباوری دیدم که همسرم اومد دنبالم و بهم گفت واقعا نمیدونم چی بگم، من به خاطر خودت گفتم این بچه ها رو سقط کن ۳۹ سالته، بدنت ضعیفه، بارداری آخرت چقدر سخت بود و استراحت مطلق بودی... ولی واقعا نتونستم نظرت رو عوض کنم. بیا خونه ان شاءالله کمکت میکنم. خدا رو شکر کردم، از امام حسین علیه السلام و حضرت علی اصغرعلیه السلام تشکر کردم و نذر کردم که ان شاءالله هر سال تو خونه مون روضه باشه والحمدلله به خونه برگشتم. بعد از چند روز درد شکمم و کمرم شروع شد، رفتم دکتر گفت باید استراحت کنی و دارو برام نوشت، تا ۲۷ هفته استراحت مطلق بودم و دارو استفاده میکردم. هفته ۲۸ دردهای زیادی داشتم دقیقا مثل دردهای زایمان، بیمارستان که رفتم، گفتن احتمال زایمان زودرس هستش و بستری شدم. خدا‌ رو شکر دردها بهتر شد ولی دکتر گفت ما اینجا امکانات نداریم و بچه ها کوچیکن اگه باز درد داشتی باید بیمارستانی بری که nicu داشته باشه، چون شهری که من توش زندگی میکنم شهر کوچیکی هستش و تقریبا دو ساعت فاصله هست تاجایی که بیمارستان و امکانات بستری نوزاد نارس داشته باشه، مجبور شدم برم خونه خواهرم که تو مرکز استان بود و به بیمارستان نزدیک... تو این مدت که استراحت مطلق بودم، چقدر همسرم و بچه هام کمکم کردند، غذا میپختن کارهای خونه را انجام میدادن، و... خواهرم هم کوچیکتر از منه، وقتی خونه شون بودم خیلی به من محبت کرد و واقعا با تمام وجودش از من مراقبت کرد. خدا خیرش بده همیشه براش دعا میکنم. دوباره دردهام شروع شد ولی ایندفعه با تدابیر طب اسلامی، الحمدلله باز هم دردهام قطع شد و تونستم بچه ها رو تا ۳۳ هفته نگه دارم. خدا رو شکر بچه ها ۲۹ بهمن به دنیا اومدن و در بخش نوزادان دوهفته بستری شدن، و خدا رو شکر بچه هام الان وزن گرفتن و حالشون خوبه و همسرم خیلی خوشحاله و خیلی بچه ها رو دوست داره درسته که همسرم اولش راضی نبود و میخواست که بچه ها رو سقط کنم ولی بعد که دید من راضی نیستم، خیلی کمک کرد. حواسش به بچه ها بود، به خصوص پسر ۵ سالم که خیلی بهانه گیر شده بود، آشپزی میکرد، ظرف می شست و... خدا رو شکر وقتی دوقلوها بدنیا اومدن، یه پسر و یه دختر ناز و ریزه میزه، همه خیلی خوشحال شدیم بخصوص همسرم، درطول این دو هفته که بچه ها بستری بودن و من هم پیششون بودم در کنارم بود لحظه ای منو تنها نگذاشت، چقدر به من دلداری میداد، چون خیلی نگران بودم برای دوقلوها، الحمدلله وقتی مرخص شدن و به خونه رفتیم، بچه ها خیلی خوشحال بودن بلاخره مادرشون و دوقلوها بعد از تقریبا دوماه ونیم به خونه برگشتن. کلا خونه مون حال و هوای دیگه داشت، پسر کوچیکم خیلی خوشحال بود و مرتب بچه ها‌ رو میبوسد، همسرم و بچه ها خیلی کمکم کردند، دوقلوها خیلی کوچیک بودن و احتیاج به مراقبت بیشتری داشتن، خودم هم چون سزارین کرده بودم، زیاد حالم خوب نبود و بدنم خیلی ضعیف شده بود. الان همسرم اینقدر این بچه ها رو دوست داره و ازشون مراقبت میکنه، من که مادرشون هستم اینقدر حساس نیستم. من و همسرم خدا‌ را هزار مرتبه شکر میکنیم به خاطر نعمت فرزندآوری درپایان میخواستم بگم هیچوقت به خاطر حرف مردم و یا خرج و مخارج زیاد و یا فشار همسر، بچه تون رو سقط نکنید، امیدوار باشید‌ و با مشکلات بجنگید الان و در این زمان واقعا فرزندآوری جهاد است، وقتی یه عمریه برای ظهور امام زمان عجل الله فرجه دعا می کنیم خدای بزرگ و مهربان من و همسرم رو امتحان کرد که آیا میتونیم برای ظهور حضرت سرباز آماده کنیم و میتونیم سختی های این مسیر رو تحمل کنیم. عکس دوقلوهای تجربه ۴۶۶ را اینجا ببینید. 👇 https://eitaa.com/213345/10800 کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
❌ آمار وحشتناک و نرخ بالای در آمریکا!! 👈 آمریکا تنها کشوری که عضو کنوانسیون نیست. کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
۴۷۶ من فرزند سوم و آخرین عضو یه خانواده ۵ نفره هستم. برادرم متولد ۶۸ و خواهرم متولد ۷۲ هستن. مادرم تعریف میکنن سال ۷۵ که منو ناخواسته باردار میشن متاسفانه سیاست های جمعیتی بر اساس شعار «فرزند کمتر زندگی بهتر» پیش می رفت و وقتی متوجه بارداریشون میشن از هر طرف مورد انتقاد قرار میگیرن...حتی از طرف خانواده خودشون😶 و همگی هم صحبتشون این بوده که شما هم پسر داشتین و هم دختر. بچه سوم رو میخواستین چیکار؟ شماها به فکر نیستین... این صحبتا که بعضیاشون انقدر توهین آمیز بوده که نمیشه بیانش کرد از یک طرف، شرایط اقتصادی بد از یک طرف و البته شرایط روحی نامساعد مادرم که به تازگی یکی از عزیزانشون رو از دست داده بودن همگی مادرم و البته پدرم رو به فکر سقط میندازه... از تمامی داروهای عطاری گرفته تا ورزش های سنگین به امید سقط. در همسایگی مادرم اینا خانوم مومن و باخدایی بوده که شرایط مادرم رو متوجه میشه ، این که مادر من با اون اعتقاد قوی تو شرایط روحی بدی قرار گرفته و تصمیم نادرستی گرفته که هم دنیا و هم آخرتش رو خراب میکنه😔 خانوم همسایه مادرم اینا سعی میکنه مادرم رو منصرف کنه و بیشتر مراقب ایشون باشه و در نهایت موفق میشه که ان شاءالله هر جا هستن سالم و سلامت باشن. و من صحیح و سالم به دنیا اومدم🙃 البته اینو بگم که بعد از به دنیا اومدن من هم حرف و حدیثا ادامه داشته. مادرم میگن برای زایمان که رفته بودن وقتی ازشون سوال میکردن که بچه چندمته؟ جرات نداشتن بگن بچه سوم، چون با واکنش بعد دکتر ها و پرستارای اون زمان مواجه میشدن☹️ این ها میرسونه که سیاست های جمعیتی تااا چه حد میتونه روی همه ی اقشار جامعه اثرگذار باشه و همونطور که میبینیم هنوزم این مدل تفکرات تو جامعه ی ما زیاده متاسفانه🙁 این ماجراها باعث میشه مادرم خودشونو برای همیشه عقیم کنن و من بشم فرزند آخر خانواده. خدا رو شکر میکنم که پدر و مادرم ازم راضی هستن و همیشه بهم میگن تو باعث افتخار ما هستی🦋 به لطف خدا و دعای پدر و مادر من تو مدرسه همیشه ممتاز بودم و همون سال اول تو یه رشته خوب و یه دانشگاه عالی قبول شدم و الان ترم آخر ارشدم رو میگذرونم🦋 اینم بگم که پدر و مادر من تو سن کم ازدواج کردن و تو سن کم بچه دار شدن، الان ما سه تا همگی ازدواج کردیم و سر خونه زندگیامون هستیم و پدر و مادر من فوق العاده تنها هستن مادرم دائما ابراز پشیمونی میکنن☹️ اولین نوه ی خانواده ی ما یعنی دختر خواهرم که به دنیا اومد یه دنیا شادی و هیجان با خودش آورد مخصوصا برای من که تا اون زمان بچه ای تو خونه خودمون نداشتم، خیلی احساس خوبی بود حس مالکیت داشتم بهش و بسیار وابستش بودم و هستم. به لطف خدا خواهر و برادرم صاحب فرزند هستن و من تشویقشون میکنم که بازم بچه بیارن❤️ چون الان نایب امام زمان ما رهبر عزیزمون دستور به فرزندآوری دادن البته تا حالا نتونستم قانعشون کنم اما دست از تلاش برنمیدارم. من سال ۹۸ ازدواج کردم و هنوز خداوند فرزندی به من عطا نکرده با وجود علاقه ی زیاد به درسم از همون ابتدای ازدواج به فکر فرزند بودم و هستم. تو این مدت تقریبا کم که از ازدواجمون میگذره متاسفانه خانواده همسرم دائم در مورد بچه نداشتنم به من تذکر میدن با اینکه فکر و اعتقاد من رو تو این زمینه میدونن☹️ من به حکمت و لطف خدا ایمان دارم و مطمینم که خدا بهترینا رو برای من و همسرم رقم میزنه ان شاءالله😊 و میدونم فقط باید به خودش توکل کنم. البته یکم تحت تاثیر صحبتاشون دلم میشکنه و بی اختیار گریه میکنم😢 شاید اونا خودشونم نمیدونن که با دلسوزی...کنجکاوی... یا هر چیز دیگه ای که هست چقد باعث غمگین شدن عروسشون میشن اما کاش میدونستن که اگه یه زوج مشکلی برای فرزندآوری داشته باشن خودشون اول از همه میفهمن و به فکر درمان میفتن و لازم به این همه تذکر و گوشه و کنایه نیست🙁 و اینکه لازم نیست هر کس در مورد شخصی ترین مسائل و مشکلات زندگیش به خونوادش ریز و دقیق جواب پس بده گاهی وقتا زن و شوهر مشکلاتشونو خصوصی حل کنن از هر نظر بهتره. از تمام اعضای خوب کانال التماس دعا دارم که خداوند به همه ی کسایی که منتظرن فرزندان صالح و سالم عنایت کنه و ما هم که نیتمون پرورش نسل مهدویه به آرزومون برسیم یاعلی کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
۴۷۷ با سلام خدمت همه مخاطبین کانال خوب دوتا کافی نیست، من متولد ۶۹ هستم و تقرییا دوسال پیش با این کانال خوب آشنا شدم، یک پسر ۵ ساله بسیار بازیگوش دارم که نوزادی خیلی سختی داشت چون رفلاکس حاد و بی خوابی و بی اشتهایی زیاد داشت. همین باعث شده بود که هم تصمیم خودم و هم نزدیکانم بر این باشه که دیگه دومی رو نیارم!! ولی از وقتی که پسرم وارد ۴ سالگی شد خیلی دلم برای تنهاییش میسوخت و با همه سختی ها و مشکلات و خاطرات بد اوایل بچه داری، تصمیم گرفتم اقدام به فرزندآوری کنم. تا اینکه بهمن ۹۹ متوجه شدم ۵ هفته باردار هستم ولی با درد های شدید و... که متاسفانه منجر به سقط شد. خیلی بابت این موضوع اذیت شدم چون تصورشم نمی کردم و همیشه فکرم به این بود که من و همسرم بدن آماده ای داریم! خلاصه یه روز که داشتم کانالتونو میدیدم با یه تجربه بسیااار شبیه خودم مواجه شدم که این خانمم بعد از سقط حجامت ساکرال انجام داده بودند، من هم با تحقیق و سختی راضی کردن همسر، چند روز قبل از ماه مبارک رمضان ۱۴۰۰ حجامت ساکرال کردم و به فضل الهی در اواسط ماه رمضان متوجه شدم باردار هستم یعنی سه ماه بعد سقط. الان هم ۸ ماهه باردارم و خداوند یه پسر دیگه به ما هدیه کرد که فقط خودش میدونه پسر بزرگم چقدر از این بابت خوشحال و منتظره... انشاالله تصمیمم بر این هست که اگر پسر دومم نوزادی بهتری داشته باشه با فاصله کمتر از دو سال، سومی رو هم بیارم. جا داره بگم ما خانواده خیلی ولایی هستیم و همیشه ازینکه شرایط باعث شد بچه کم داشته باشیم احساس شرمندگی میکردیم و اینکه حرف حضرت آقا خدایی نکرده زمین نمونه. خدا انشاالله به هم مادران چشم انتظار بچه های سالم و صالح بده که خودم تجربه انتظار و سختی بعد از سقط رو دارم، و اینکه هیچوقت توکل رو یادمون نره که واقعا نتیجه ش رو دیدم. و جا داره از خانم دکتر نجیب و مومن خودم، خانم دکتر شهرزاد هداوند بیمارستان مصطفی خمینی تهران، تشکر کنم که خیلی روحیه امیدواری به خانمها تزریق می کنند. کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
دقیقا پارسال اول محرم بود که فهمیدم باردارم، یه بارداری ناخواسته یعنی همون خداخواسته، خیلی شوکه شده بودم وقتی به همسرم گفتم خیلی ناراحت و عصبانی شد و گفت سقطش کن، الان که تازه آزمایش دادی و هنوز کوچیکه بهتره.... من اون زمان ۵ تا فرزند داشتم،۳تا دختر و ۲تا پسر، یکی از دخترام هم ازدواج کرده بود و داماد داشتم، تو این شرایط به فکر حرف مردم، یه لحظه خودم هم با همسرم موافق بودم که، زشته من داماد دارم، بچه هام بزرگن و... ولی واقعا ترسیدم و به همسرم گفتم من هیچ کاری نمیکنم و از خدا میترسم. چند روز گذشت ولی همسرم هنوز مصمم بود و پافشاری میکرد و گفت باید سقط کنی تا بچه بزرگ نشده، اقدام کن چون بچه هام بزرگ بودن بیرون میرفتیم و در این مورد حرف میزدیم ولی به نتیجه ای نمیرسیدیم، و من نمیتونستم همسرم را قانع کنم که نمیتونم اینکار را بکنم و اصلا این کار هم از نظر شرعی و هم از نظر قانونی اشتباهه... کارم شده بود گریه و التماس ولی فایده نداشت، به زور من رو برد پیش متخصص زنان و باهاش صحبت کرد، خانم دکتر گفتن که اینکار غیرقانونی هستش ولی میتونید برید سونوگرافی انجام بدید اگه قلب جنین تشکیل نشده باشه به صورت قانونی سقط میکنی، من پیش ماما هم کلی گریه کردم و بهش گفتم راضی نیستم بچه را سقط کنم، این بچه هم مثل بچه های دیگم هستش و نمیتونم بلایی سرش بیارم، دکتر با همسرم صحبت کرد و گفت شما وقتی خانمت راضی نیست و بچه را میخواد نمیتونی برای سقط مجبورش کنی، ولی همسرم بهش گفت پیش یه دکتر دیگه میریم، خانم دکتر برام سونوگرافی نوشت، روز بعد سونوگرافی را انجام دادم البته قبل از رفتن برای سونوگرافی زیارت عاشورا خوندم و کلی گریه کردم و توسل کردم به امام حسین علیه السلام، نوبتم رسید و منشی اسمم را صدا کرد، رفتم و روی تخت خوابیدم. دکتر وقتی سونو را داشت انجام میداد، ازم پرسید چندتا بچه داری بهش گفتم ۵تا گفت ماشاءالله الان شدن ۷تا، اینها دوقلو هستن و به منشی گفت دوتا ساک حاملگی... من واقعا دیگه چیزی نمیشنیدم و فقط گریه میکردم و به این فکر میکردم که چطور به همسرم بگم، سریع از روی تخت بلند شدم و به همسرم زنگ زدم چون سرکار بود خیلی شوکه شد و بهم گفت بعدازظهر آماده شو دوباره بریم دکتر، باید سقط کنی... تا همسرم از سرکار بیاد کلی گریه کردم، بچه هام تعجب کردن مامان چی شده؟ چرا اینقدر گریه میکنی؟! اتفاقی افتاده؟... چیزی بهشون نگفتم، همسرم که اومد، دوباره باهاش حرف زدم التماسش کردم، به دست و پاش افتادم ولی فایده ای نداشت وقتی دیدم فایده ای نداره، با پدرومادرم صحبت کردم اومدن خونه مون و با همسرم حرف زدن ولی فایده نداشت، همش میگفت خدا رو شکر ۵تا بچه داریم دیگه نمیخواهیم. وقتی دیدم فایده ای نداره حرف زدن، لباسهام رو جمع کردم و رفتم خونه پدرم. 👈 ادامه در پست بعدی کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
وقتی دیدم فایده ای نداره حرف زدن، لباسهام روجمع کردم و رفتم خونه پدرم، تصورش رابکنید دختر بزرگم ۲۱ ساله، پسرم ۲۰ ساله، یکی از دخترام ازدواج کرده، من لباسام رو جمع کنم و برم خونه پدرم، واقعا برام خیلی سخت بود. از طریق تلفن با همسرم در ارتباط بودم و باهاش حرف میزدم و او همچنان پافشاری میکرد تا اینکه برام پیام فرستاد که اگه بچه ها‌ رو سقط نکنی طلاقت میدم، وقتی پیامک همسرم را دیدم واقعا دلم شکست و خیلی ناراحت شدم و گریه زیادی کردم، گوشیم رو خاموش کردم. دوباره زیارت عاشورا خوندم و توسل کردم به امام حسین علیه السلام، خونه پدرم روضه داشتن، چون ایام محرم بود به روضه خوان گفتیم روضه حضرت علی اصغر علیه السلام بخونه و به همه گفتیم دعا کنن، دیگه هیچ ارتباطی با همسرم نداشتم فقط بچه هام بهم سر میزدن. یک هفته گذشت و در کمال ناباوری دیدم که همسرم اومد دنبالم و بهم گفت واقعا نمیدونم چی بگم، من به خاطر خودت گفتم این بچه ها رو سقط کن ۳۹ سالته، بدنت ضعیفه، بارداری آخرت چقدر سخت بود و استراحت مطلق بودی... ولی واقعا نتونستم نظرت رو عوض کنم. بیا خونه ان شاءالله کمکت میکنم. خدا رو شکر کردم، از امام حسین علیه السلام و حضرت علی اصغرعلیه السلام تشکر کردم و نذر کردم که ان شاءالله هر سال تو خونه مون روضه باشه والحمدلله به خونه برگشتم. بعد از چند روز درد شکمم و کمرم شروع شد، رفتم دکتر گفت باید استراحت کنی و دارو برام نوشت، تا ۲۷ هفته استراحت مطلق بودم و دارو استفاده میکردم. هفته ۲۸ دردهای زیادی داشتم دقیقا مثل دردهای زایمان، بیمارستان که رفتم، گفتن احتمال زایمان زودرس هستش و بستری شدم. خدا‌ رو شکر دردها بهتر شد ولی دکتر گفت ما اینجا امکانات نداریم و بچه ها کوچیکن اگه باز درد داشتی باید بیمارستانی بری که nicu داشته باشه، چون شهری که من توش زندگی میکنم شهر کوچیکی هستش و تقریبا دو ساعت فاصله هست تاجایی که بیمارستان و امکانات بستری نوزاد نارس داشته باشه، مجبور شدم برم خونه خواهرم که تو مرکز استان بود و به بیمارستان نزدیک... تو این مدت که استراحت مطلق بودم، چقدر همسرم و بچه هام کمکم کردند، غذا میپختن کارهای خونه را انجام میدادن، و... خواهرم هم کوچیکتر از منه، وقتی خونه شون بودم خیلی به من محبت کرد و واقعا با تمام وجودش از من مراقبت کرد. خدا خیرش بده همیشه براش دعا میکنم. دوباره دردهام شروع شد ولی ایندفعه با تدابیر طب اسلامی، الحمدلله باز هم دردهام قطع شد و تونستم بچه ها رو تا ۳۳ هفته نگه دارم. خدا رو شکر بچه ها ۲۹ بهمن به دنیا اومدن و در بخش نوزادان دوهفته بستری شدن، و خدا رو شکر بچه هام الان وزن گرفتن و حالشون خوبه و همسرم خیلی خوشحاله و خیلی بچه ها رو دوست داره درسته که همسرم اولش راضی نبود و میخواست که بچه ها رو سقط کنم ولی بعد که دید من راضی نیستم، خیلی کمک کرد. حواسش به بچه ها بود، به خصوص پسر ۵ سالم که خیلی بهانه گیر شده بود، آشپزی میکرد، ظرف می شست و... خدا رو شکر وقتی دوقلوها بدنیا اومدن، یه پسر و یه دختر ناز و ریزه میزه، همه خیلی خوشحال شدیم بخصوص همسرم، درطول این دو هفته که بچه ها بستری بودن و من هم پیششون بودم در کنارم بود لحظه ای منو تنها نگذاشت، چقدر به من دلداری میداد، چون خیلی نگران بودم برای دوقلوها، الحمدلله وقتی مرخص شدن و به خونه رفتیم، بچه ها خیلی خوشحال بودن بلاخره مادرشون و دوقلوها بعد از تقریبا دوماه ونیم به خونه برگشتن. کلا خونه مون حال و هوای دیگه داشت، پسر کوچیکم خیلی خوشحال بود و مرتب بچه ها‌ رو میبوسد، همسرم و بچه ها خیلی کمکم کردند، دوقلوها خیلی کوچیک بودن و احتیاج به مراقبت بیشتری داشتن، خودم هم چون سزارین کرده بودم، زیاد حالم خوب نبود و بدنم خیلی ضعیف شده بود. الان همسرم اینقدر این بچه ها رو دوست داره و ازشون مراقبت میکنه، من که مادرشون هستم اینقدر حساس نیستم. من و همسرم خدا‌ را هزار مرتبه شکر میکنیم به خاطر نعمت فرزندآوری درپایان میخواستم بگم هیچوقت به خاطر حرف مردم و یا خرج و مخارج زیاد و یا فشار همسر، بچه تون رو سقط نکنید، امیدوار باشید‌ و با مشکلات بجنگید الان و در این زمان واقعا فرزندآوری جهاد است، وقتی یه عمریه برای ظهور امام زمان عجل الله فرجه دعا می کنیم خدای بزرگ و مهربان من و همسرم رو امتحان کرد که آیا میتونیم برای ظهور حضرت سرباز آماده کنیم و میتونیم سختی های این مسیر رو تحمل کنیم. کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
۵۳۳ من خودم تازه چندماهیه مادر شدم، تو این چندماه خیلی خودم رو کنترل کردم که مبادا رفتار ناشایست من سبب بشه دختر کوچولوی من دلش هوای عالم قبل تولدش رو بکنه... اما تجربه من برمی‌گرده به خیلی سال قبل نزدیک ۲۰سال پیش" من ته تغاری یک خانواده هفت نفرهِ شدیدا بچه دوست هستم، طوری که الان داداشای من هر کدوم سه بچه دارن و هم سن و سالاشون یکی یه دونه دارند. محبت ما به بچه هامون، از محبت پدرومادرمون به ماست. یادمه وقتی ۸ سالم بود، داخل جمع خاله ها و زن دایی هام نشسته بودم که متوجه شدیم زنداییم که ۴ تا پسر و یک دونه دختر داره و عروس و داماد هم داشت، باردارن... هیچ وقت رفتار خاله هامو با این بنده خدا یادم نمیره... ای بابا برا چی آوردی؟ بندازش خودت رو راحت کن و پناه بر خدا چیزهایی که نباید میگفتن رو گفتن، داماد داری، عروس داری، تازه میخوای بچه بگیری بغلت و... یادمه مادرم با اون صبوری و ابهتش تو چشم زنداییم خیره شد و گفت: "اگر خدایی نکرده بلایی سرش بیاری منو دیگه نمیبینی، پامو خونه شما نمی ذارم، خودتو قاتل نکن این بچه جون داره" خاله هام بلند بلند گفتن مگه دکتر یا مهندس میخواد پس بیوفته آخرش کارگره و.... مامانم گفت: "چه دکتر، چه مهندس، آدم باشه کافیه" خیلی سال ازون موقع می‌گذره... گل پسر زنداییم به دنیا اومد، یادم نمیره تا بچه بود، می‌رفتیم خونه شون، پشتی میاورد و می‌ذاشت پشت مادرم، گُل میوه ها رو جدا می‌کرد برا مادرم.... خیلی مامانمو تحویل می‌گیره، طوری صداش می‌کنه عمه جان انگار خودش هم میدونه نهیب مادرم نذاشت حرف های سرد بقیه تو دل مادرش اثر کنه... بگم براتون که چقد باهوشه این پسر یکی از رتبه های برتر کنکور.... هرچی وسیله خراب میشه، سه سوته زنگ می‌زنیم فلانی میای درستش کنی.؟ از فناوری نگم که استاده... خلاصه که وجودش خیلی نعمته. این رو گفتم که بدونیم اگر جلو تولد یک موجودی رو بگیریم، بدانیم به خودمان ظلم کردیم. 👈 مراقب رفتار و گفتارمون باشیم. به همین راحتی ممکنه به یک انسان زندگی ببخشیم و یا از نعمت حیات محرومش کنیم. کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
۵۷۴ ۳۳سالمه. سال ۹۲ ازدواج کردیم. چهارتا بچه دارم. یه جشن ساده و مختصر گرفتیم. خونه نداشتیم توی یکی از اتاق های خونه ی پدرشوهرم زندگی می‌کردیم. یک ماه بعد از ازدواجمون، فهمیدم باردارم. یه روز رفتم یه سبد از روی کمد بردارم چهارپایه گذاشته بودم زیر پاهام که از پشت محکم خوردم زمین و کمردرد شدیدی گرفتم، بعدش رفتم سونو گفت بچه ت سقط شده، خیلی دلم شکست و گریه کردم. یه دو ماهی گذشت، دوباره باردار شدم و خدا به من یه دختر ناز هدیه داد. دخترم ۷ ماهش بود که دیدم از جهت مالی هیچ پیشرفتی نمی‌کنیم، تصمیم گرفتم از اون خونه بریم و مستقل بشیم، رفتیم یه خونه اجاره کردیم یه ۸ ماهی گذشت، طلاهامو فروختم، روش یه وام گرفتیم و مجبور شدیم پول رهن خونه رو هم بذاریم روش تا بتونیم زمین بخریم. از اون خونه رفتیم، مجبور شدیم داخل پارکینگ یه خونه زندگی کنیم. خیلی حس بدی بود اما خدارو شکر می‌کردم که همسرم خوب بود و یه گل دختر دارم. دخترم یک سال و سه ماهش بود، فهمیدم باردارم. روزی که برای سونو رفتم و گفت دختره، از مطب دکتر تا خونه گریه کردم، شوهرم می‌خندید، می‌گفت من که خوشحالم که بچه مون سالمه. خلاصه که بچه به دنیا اومد، قدمش برامون خیلی پر خیر و برکت بود. با اینکه هیچ پس اندازی نداشتیم به جز یه زمین، خدا کمک کرد و شروع کردیم به ساخت و ساز خونه، یه سال و نیم بعد خونه مون تکمیل شد. با دوتا دختر اومدیم خونه ی خودمون و خدا رو شکر می‌کردم. تا اینکه یه روز حالت تهوع منو مشکوک به بارداری کرد. در کمال ناباوری تستم مثبت شد و یه مهمون خدا خواسته داشتیم. دوران بارداریم تقریبا به راحتی گذشت. تا اینکه دختر سومم فاطمه کوچولو بدنیا اومد. زندگیمون خیلی شیرین تر شد. مخصوصا اینکه اسمش رو فاطمه گذاشته بودم خیلی خدارو شکر می‌کردم که نام یکی از معصومین رو توی خونه مون صدا می‌زدیم، واقعا دیگه بچه نمی‌خواستم. دختر سومم سه سال و خورده ای بود که دوباره خدا خواسته باردار شدم. این دفعه دیگه همسرم بچه نمی‌خواست، مادر شوهرم هم گفت باید بچه ت رو سقط کنی، پسرم نمی‌تونه خرج ۴تا بچه رو بده. اینم دوباره دختره. وای پسرم پول جاهازشون رو از کجا بیاره. اما من بچه م رو دوست داشتم و به هیچ قیمتی حاضر به سقطش نبودم. به مادر شوهرم گفتم، خواهش میکنم در این مورد دخالتی نداشته باشید، هرچند از دستم ناراحت شد. خیلی التماس همسرم کردم. خیلی باهاش صحبت کردم که گناه داره تا ماه سوم بارداری هنوز همسرم بچه رو نمی‌خواست. تا اینکه رفتم سونو و جنسیت بچه رو مشخص شد، بچه پسر بود و خوشبختانه سالم بود و مشکلی نداشت. همسرم دیگه چیزی نگفت و سکوت کرد، مادر شوهرم هم خوشحال بود. الان بچه م ۴ماهشه. مادر شوهرم هر روز تماس میگیره که صداش رو بشنوه. دخترام خیلی دوسش دارن. خیلی ازش مراقبت می‌کنن. و من همچنان منتظر هدیه ی پنجم خدا هستم.😁 خدارو شکر می‌کنم که خدا من رو لایق دونست و این هدیه ها رو به من سپرده. اینارو گفتم که بگم خدا خیلی مهربونه اون بالایی یه چیزایی می‌دونه که ما از اون بی خبریم. کارو بسپارید دست خودش همه چی حله.... کانال "دوتا کافی نیست" http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
💥من این حق را ندارم... دختر امام: وقتی خواهرم، فرزندی هفت ماهه در شکم داشت و با مرگ دست و پنجه نرم می کرد و اطبا اتفاق نظر کرده بودند که تنها یا مادر یا طفل را می‌توان نجات داد و حیات هر دو ممکن نیست... از امام خواسته شد که رضایت دهد برای نجات مادر، طفل را قربانی کنند. با ملامت فرمودند: من این حق را ندارم که چون به فرزندم علاقه مندم، موجب مرگ موجود دیگری گردم، چون هر دو بنده خدا و موجود زنده هستند. همین ایمان و اخلاص امام سبب شد خداوند هم مادر و هم فرزند را زنده نگه دارد. [از نزدیکان امام نقل شده است که در این هنگام سخت ترین حالات روحی را در امام به واسطه‌ی عاطفه شدیدشان شاهد بودند چون هر لحظه امکان مرگ فرزندشان می‌رفت. و بر همین اساس بود که دستور فرمودند برای سلامتی ایشان ختم "امن یجیب" گرفته شود] 📚 برداشتهایی از سیره امام خمینی - جلد دوم - ص ۴۰۷ کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
📢 فراخوان کانال «دوتا کافی نیست» 🔰طرح به اشتراک گذاری تجربیات شما می‌تونید خودتون رو برای ما بفرستین، تا بقیه هم استفاده کنن... قطعا شما تجربیاتی دارید که تو هیچ کانال و کتابی پیدا نمی‌شه... ✅موضوعات مورد نظر: با تولد فرزندان زندگی مشترک پر از نشاط و هیجان میشه، حضور بچه ها، تجربیات و نکات ارزنده ای رو برای پدرها و مادر ها به ارمغان میاره، که می تونه برای سایرین جالب و شنیدنی باشه واکنش ها و عکس‌العمل های مثبت و منفی سایرین نسبت به فرزندآوری، نیز می تونه، عبرت آموز و قابل تامل باشه کم نیستند، مادرانی که برای مراقبت و توجه و محبت بیشتر به بچه هاشون، از کاری که داشتند، چشم پوشی کردند. و یا هم زمان با اشتغال، از فرزندان خود مراقبت و نگهداری کردند. از مادرانه هاتون برامون بنویسید. برای برخی از جوانان، ازدواج به موقع و آسان، به یک رویا تبدیل شده، اما مطمئنم، کم نیستند کسانی که با توکل به خدا و با چشم پوشی از برخی رسومات، ازدواج ساده و موفقی داشتند. با اشتراک گذاری تجربیات خود، کمک کنید تا این موضوع برای سایرین باور پذیرتر بشه در مسیر تربیت صحیح فرزندان، تجربیات ناب و ارزشمندتون رو با ما به اشتراک بگذارید. از بایدها و نباید ها که در این مسیر به کار گرفتین برامون بنویسید. دورانی شیرین و خاطره انگیز، که با سختی های خاص خودش همراه است. از احساسات خود در این دوران برای ما بنویسد. از نکات کلیدی و کاربردی که دوران بارداری رو لذت بخش تر و راحت تر می کنه. از لحظات شیرین که باخبر شدین، به زودی مادر خواهید شد، بنویسید. سالانه بیش از ۲۵۰ هزار سقط جنینِ غیر قانونی در کشور اتفاق می افته، با بیان تجربیات و شنیده ها ی خود، به کاهش آن کمک کنید. متاسفانه آزمایش های غربالگری که در دوران بارداری انجام میشه، در ایران به صورت افسار گسیخته انجام میشه و برای مادران با استرس های زیادی همراه است. و بعضا به سقط جنین غیر قانونی ختم میشه. تجربیات خود را در این زمینه با ما به اشتراک بگذارید. با توجه به شرایط اقتصادی حاکم بر جامعه و کاهش قدرت خرید مردم، مدیریت صحیح درآمدها و هزینه ها، امری اجتناب ناپذیر است. به کدام یک از نیاز های خود اولویت میدهید؟! صرفه جویی در هزینه‌ها، با وجود داشتن چند فرزند چگونه امکان پذیر است؟! چگونه فرزندانی قانع و مقتصد تربیت کنیم؟! ✍متن ارسالی باید: 🔸کاربردی و مفید باشه 🔹قابل پخش باشه😊 🔸در ابتدا یادداشت، هشتک مربوط به موضوع نوشته بشه ⬅️ نکته: تجارب شما میتونه هم باشه هم ! 👈 آیدی ارسال تجارب: @dotakafinist3 @dotakafinist3 کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
📢 فراخوان کانال «دوتا کافی نیست» 🔰طرح به اشتراک گذاری تجربیات شما می‌تونید خودتون رو برای ما بفرستین، تا بقیه هم استفاده کنن... قطعا شما تجربیاتی دارید که تو هیچ کانال و کتابی پیدا نمی‌شه... ✅موضوعات مورد نظر: با تولد فرزندان زندگی مشترک پر از نشاط و هیجان میشه، حضور بچه ها، تجربیات و نکات ارزنده ای رو برای پدرها و مادر ها به ارمغان میاره، که می تونه برای سایرین جالب و شنیدنی باشه واکنش ها و عکس‌العمل های مثبت و منفی سایرین نسبت به فرزندآوری، نیز می تونه، عبرت آموز و قابل تامل باشه کم نیستند، مادرانی که برای مراقبت و توجه و محبت بیشتر به بچه هاشون، از کاری که داشتند، چشم پوشی کردند. و یا هم زمان با اشتغال، از فرزندان خود مراقبت و نگهداری کردند. از مادرانه هاتون برامون بنویسید. برای برخی از جوانان، ازدواج به موقع و آسان، به یک رویا تبدیل شده، اما مطمئنم، کم نیستند کسانی که با توکل به خدا و با چشم پوشی از برخی رسومات، ازدواج ساده و موفقی داشتند. با اشتراک گذاری تجربیات خود، کمک کنید تا این موضوع برای سایرین باور پذیرتر بشه در مسیر تربیت صحیح فرزندان، تجربیات ناب و ارزشمندتون رو با ما به اشتراک بگذارید. از بایدها و نباید ها که در این مسیر به کار گرفتین برامون بنویسید. دورانی شیرین و خاطره انگیز، که با سختی های خاص خودش همراه است. از احساسات خود در این دوران برای ما بنویسد. از نکات کلیدی و کاربردی که دوران بارداری رو لذت بخش تر و راحت تر می کنه. از لحظات شیرین که باخبر شدین، به زودی مادر خواهید شد، بنویسید. سالانه بیش از ۲۵۰ هزار سقط جنینِ غیر قانونی در کشور اتفاق می افته، با بیان تجربیات و شنیده ها ی خود، به کاهش آن کمک کنید. متاسفانه آزمایش های غربالگری که در دوران بارداری انجام میشه، در ایران به صورت افسار گسیخته انجام میشه و برای مادران با استرس های زیادی همراه است. و بعضا به سقط جنین غیر قانونی ختم میشه. تجربیات خود را در این زمینه با ما به اشتراک بگذارید. با توجه به شرایط اقتصادی حاکم بر جامعه و کاهش قدرت خرید مردم، مدیریت صحیح درآمدها و هزینه ها، امری اجتناب ناپذیر است. به کدام یک از نیاز های خود اولویت میدهید؟! صرفه جویی در هزینه‌ها، با وجود داشتن چند فرزند چگونه امکان پذیر است؟! چگونه فرزندانی قانع و مقتصد تربیت کنیم؟! ✍متن ارسالی باید: 🔸کاربردی و مفید باشه 🔹قابل پخش باشه😊 🔸در ابتدا یادداشت، هشتک مربوط به موضوع نوشته بشه ⬅️ نکته: تجارب شما میتونه هم باشه هم ! 👈 آیدی ارسال تجارب: @dotakafinist3 @dotakafinist3 کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
هدایت شده از دوتا کافی نیست
📢 فراخوان کانال «دوتا کافی نیست» 🔰طرح به اشتراک گذاری تجربیات شما می‌تونید خودتون رو برای ما بفرستین، تا بقیه هم استفاده کنن... قطعا شما تجربیاتی دارید که تو هیچ کانال و کتابی پیدا نمی‌شه... ✅موضوعات مورد نظر: با تولد فرزندان زندگی مشترک پر از نشاط و هیجان میشه، حضور بچه ها، تجربیات و نکات ارزنده ای رو برای پدرها و مادر ها به ارمغان میاره، که می تونه برای سایرین جالب و شنیدنی باشه واکنش ها و عکس‌العمل های مثبت و منفی سایرین نسبت به فرزندآوری، نیز می تونه، عبرت آموز و قابل تامل باشه کم نیستند، مادرانی که برای مراقبت و توجه و محبت بیشتر به بچه هاشون، از کاری که داشتند، چشم پوشی کردند. و یا هم زمان با اشتغال، از فرزندان خود مراقبت و نگهداری کردند. از مادرانه هاتون برامون بنویسید. برای برخی از جوانان، ازدواج به موقع و آسان، به یک رویا تبدیل شده، اما مطمئنم، کم نیستند کسانی که با توکل به خدا و با چشم پوشی از برخی رسومات، ازدواج ساده و موفقی داشتند. با اشتراک گذاری تجربیات خود، کمک کنید تا این موضوع برای سایرین باور پذیرتر بشه در مسیر تربیت صحیح فرزندان، تجربیات ناب و ارزشمندتون رو با ما به اشتراک بگذارید. از بایدها و نباید ها که در این مسیر به کار گرفتین برامون بنویسید. دورانی شیرین و خاطره انگیز، که با سختی های خاص خودش همراه است. از احساسات خود در این دوران برای ما بنویسد. از نکات کلیدی و کاربردی که دوران بارداری رو لذت بخش تر و راحت تر می کنه. از لحظات شیرین که باخبر شدین، به زودی مادر خواهید شد، بنویسید. سالانه بیش از ۲۵۰ هزار سقط جنینِ غیر قانونی در کشور اتفاق می افته، با بیان تجربیات و شنیده ها ی خود، به کاهش آن کمک کنید. متاسفانه آزمایش های غربالگری که در دوران بارداری انجام میشه، در ایران به صورت افسار گسیخته انجام میشه و برای مادران با استرس های زیادی همراه است. و بعضا به سقط جنین غیر قانونی ختم میشه. تجربیات خود را در این زمینه با ما به اشتراک بگذارید. با توجه به شرایط اقتصادی حاکم بر جامعه و کاهش قدرت خرید مردم، مدیریت صحیح درآمدها و هزینه ها، امری اجتناب ناپذیر است. به کدام یک از نیاز های خود اولویت میدهید؟! صرفه جویی در هزینه‌ها، با وجود داشتن چند فرزند چگونه امکان پذیر است؟! چگونه فرزندانی قانع و مقتصد تربیت کنیم؟! ✍متن ارسالی باید: 🔸کاربردی و مفید باشه 🔹قابل پخش باشه😊 🔸در ابتدا یادداشت، هشتک مربوط به موضوع نوشته بشه ⬅️ نکته: تجارب شما میتونه هم باشه هم ! 👈 آیدی ارسال تجارب: @dotakafinist3 @dotakafinist3 کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
📢 فراخوان کانال «دوتا کافی نیست» 🔰طرح به اشتراک گذاری تجربیات شما می‌تونید خودتون رو برای ما بفرستین، تا بقیه هم استفاده کنن... قطعا شما تجربیاتی دارید که تو هیچ کانال و کتابی پیدا نمی‌شه... ✅موضوعات مورد نظر: با تولد فرزندان زندگی مشترک پر از نشاط و هیجان میشه، حضور بچه ها، تجربیات و نکات ارزنده ای رو برای پدرها و مادر ها به ارمغان میاره، که می تونه برای سایرین جالب و شنیدنی باشه واکنش ها و عکس‌العمل های مثبت و منفی سایرین نسبت به فرزندآوری، نیز می تونه، عبرت آموز و قابل تامل باشه کم نیستند، مادرانی که برای مراقبت و توجه و محبت بیشتر به بچه هاشون، از کاری که داشتند، چشم پوشی کردند. و یا هم زمان با اشتغال، از فرزندان خود مراقبت و نگهداری کردند. از مادرانه هاتون برامون بنویسید. برای برخی از جوانان، ازدواج به موقع و آسان، به یک رویا تبدیل شده، اما مطمئنم، کم نیستند کسانی که با توکل به خدا و با چشم پوشی از برخی رسومات، ازدواج ساده و موفقی داشتند. با اشتراک گذاری تجربیات خود، کمک کنید تا این موضوع برای سایرین باور پذیرتر بشه در مسیر تربیت صحیح فرزندان، تجربیات ناب و ارزشمندتون رو با ما به اشتراک بگذارید. از بایدها و نباید ها که در این مسیر به کار گرفتین برامون بنویسید. دورانی شیرین و خاطره انگیز، که با سختی های خاص خودش همراه است. از احساسات خود در این دوران برای ما بنویسد. از نکات کلیدی و کاربردی که دوران بارداری رو لذت بخش تر و راحت تر می کنه. از لحظات شیرین که باخبر شدین، به زودی مادر خواهید شد، بنویسید. سالانه بیش از ۲۵۰ هزار سقط جنینِ غیر قانونی در کشور اتفاق می افته، با بیان تجربیات و شنیده ها ی خود، به کاهش آن کمک کنید. متاسفانه آزمایش های غربالگری که در دوران بارداری انجام میشه، در ایران به صورت افسار گسیخته انجام میشه و برای مادران با استرس های زیادی همراه است. و بعضا به سقط جنین غیر قانونی ختم میشه. تجربیات خود را در این زمینه با ما به اشتراک بگذارید. با توجه به شرایط اقتصادی حاکم بر جامعه و کاهش قدرت خرید مردم، مدیریت صحیح درآمدها و هزینه ها، امری اجتناب ناپذیر است. به کدام یک از نیاز های خود اولویت میدهید؟! صرفه جویی در هزینه‌ها، با وجود داشتن چند فرزند چگونه امکان پذیر است؟! چگونه فرزندانی قانع و مقتصد تربیت کنیم؟! ✍متن ارسالی باید: 🔸کاربردی و مفید باشه 🔹قابل پخش باشه😊 🔸در ابتدا یادداشت، هشتک مربوط به موضوع نوشته بشه ⬅️ نکته: تجارب شما میتونه هم باشه هم ! 👈 آیدی ارسال تجارب: @dotakafinist3 @dotakafinist3 کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
📢 فراخوان کانال «دوتا کافی نیست» 🔰طرح به اشتراک گذاری تجربیات شما می‌تونید خودتون رو برای ما بفرستین، تا بقیه هم استفاده کنن... قطعا شما تجربیاتی دارید که تو هیچ کانال و کتابی پیدا نمی‌شه... ✅موضوعات مورد نظر: با تولد فرزندان زندگی مشترک پر از نشاط و هیجان میشه، حضور بچه ها، تجربیات و نکات ارزنده ای رو برای پدرها و مادر ها به ارمغان میاره، که می تونه برای سایرین جالب و شنیدنی باشه واکنش ها و عکس‌العمل های مثبت و منفی سایرین نسبت به فرزندآوری، نیز می تونه، عبرت آموز و قابل تامل باشه کم نیستند، مادرانی که برای مراقبت و توجه و محبت بیشتر به بچه هاشون، از کاری که داشتند، چشم پوشی کردند. و یا هم زمان با اشتغال، از فرزندان خود مراقبت و نگهداری کردند. از مادرانه هاتون برامون بنویسید. برای برخی از جوانان، ازدواج به موقع و آسان، به یک رویا تبدیل شده، اما مطمئنم، کم نیستند کسانی که با توکل به خدا و با چشم پوشی از برخی رسومات، ازدواج ساده و موفقی داشتند. با اشتراک گذاری تجربیات خود، کمک کنید تا این موضوع برای سایرین باور پذیرتر بشه در مسیر تربیت صحیح فرزندان، تجربیات ناب و ارزشمندتون رو با ما به اشتراک بگذارید. از بایدها و نباید ها که در این مسیر به کار گرفتین برامون بنویسید. دورانی شیرین و خاطره انگیز، که با سختی های خاص خودش همراه است. از احساسات خود در این دوران برای ما بنویسد. از نکات کلیدی و کاربردی که دوران بارداری رو لذت بخش تر و راحت تر می کنه. از لحظات شیرین که باخبر شدین، به زودی مادر خواهید شد، بنویسید. سالانه بیش از ۲۵۰ هزار سقط جنینِ غیر قانونی در کشور اتفاق می افته، با بیان تجربیات و شنیده ها ی خود، به کاهش آن کمک کنید. متاسفانه آزمایش های غربالگری که در دوران بارداری انجام میشه، در ایران به صورت افسار گسیخته انجام میشه و برای مادران با استرس های زیادی همراه است. و بعضا به سقط جنین غیر قانونی ختم میشه. تجربیات خود را در این زمینه با ما به اشتراک بگذارید. با توجه به شرایط اقتصادی حاکم بر جامعه و کاهش قدرت خرید مردم، مدیریت صحیح درآمدها و هزینه ها، امری اجتناب ناپذیر است. به کدام یک از نیاز های خود اولویت میدهید؟! صرفه جویی در هزینه‌ها، با وجود داشتن چند فرزند چگونه امکان پذیر است؟! چگونه فرزندانی قانع و مقتصد تربیت کنیم؟! ✍متن ارسالی باید: 🔸کاربردی و مفید باشه 🔹قابل پخش باشه😊 🔸در ابتدا یادداشت، هشتک مربوط به موضوع نوشته بشه ⬅️ نکته: تجارب شما میتونه هم باشه هم ! 👈 آیدی ارسال تجارب: @dotakafinist3 @dotakafinist3 کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075