eitaa logo
دوتا کافی نیست
46.5هزار دنبال‌کننده
7.3هزار عکس
1.3هزار ویدیو
31 فایل
کانالی برای دریافت اخبار مهم و نکات ناب در زمینه فرزندآوری، خانواده و جمعیت (دوتا کافی نیست، برگزیده دومین رویداد جایزه ملی جمعیت در بخش رسانه) ارتباط با مدیر @dotakafinist3 تبلیغات👇 https://eitaa.com/joinchat/3841589734Cc5157c1c6e
مشاهده در ایتا
دانلود
1176928151موزیک.mp3
651.7K
🏴 دعایی متفاوت در ایام محرم... کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
۳۶۹ متولد ۶۸ هستم، مهر ۹۵ ازدواج کردم، با فراز و نشیب های زیاد، عروس و دامادی که، عروسی نمی‌خواستن، خرید بازار نمی‌خواستن، مراسم عقد نمی‌خواستن، سرویس طلا نمی‌خواستن... و در عوض دنبال مهریه پایین و جهیزیه در حد نیاز و یه شروع ساده بودن... تا تحقق کامل این آرزوها روزای سختی رو پشت سر گذاشتیم، خانواده هایی که از روی محبت اصرار داشتن حتما سرویس طلا بخرن، بخاطر اینکه ما احساس کمبود نکنیم تاکید داشتن عروسی بگیریم، البته همه این اتفاقات در شرایطی رخ داد که الحمدلله وُسع مالی داشتیم ولی نیازی به انجام این مسائل نمی دیدیم، و دوس داشتیم تا جایی که ممکن هست طبق نظر رهبری عمل کنیم. راضی کردن خانواده ها برای تک تک این مسائل هر کدوم پشت سر گذاشتن غولی بود😒 عقد ما تو محضر با حضور پدر و مادر و برادرها انجام شد، و برای عروسی هم رفتیم زیارت شاه عبدالعظیم و برگشتیم رفتیم خونمون، شب منزل پدر و مادر و برادرها اومدن و ولیمه دادیم. با خودمون ۱۰ نفر شدیم... اومدن اسم سکه توی مهریه چیزی بود که ازش بیزار بودم ولی چاره ای نبود... و بخاطر خلاصی سریعتر ازش بعد از عقد به همسرم بخشیدم... همه این سادگی ها با لذت انجام شد و گاهی فکر میکنم اگر تسلیم خانواده ها می‌شدیم و دنبال خرید و مهریه و... اینها بودیم من تا آخر عمر باید پشیمونی میکشیدم. حتی هر وقت به عروسی میرم همونجا یه الحمدلله میگم که عروسی نگرفتم تا چشمی حسرت نکشه، تا پایی نلغزه، تا توی مسیر، گناهی رخ نده... این شروع پاک، دعاش همیشه بدرقه زندگی مون شد، و ۱۴ تا سکه ای که ختم شد به خوندن خطبه عقد از زبون حضرت عشق❤️ خیلیا میپرسن ولی باید بگم هیچوقت حسرت لباس عروس به دلم نموند، لباس عروس در برابر لباس یه زندگی خوب و زیبا، چیزی نبود که بخواد ذهنم رو مشغول کنه... این جمله ها شعاری نیست! تو مراسم محضر و عروسی ظاهر ما یه چادر رنگی ساده بود و بدون آرایش که بشه جلوی نامحرم اومد، یعنی عملا همین حالت عادی خودمون، و تفاوتی با بقیه نداشت، دو ساعت قبل مراسم ولیمه عروسی هم، رفتیم کیک بخریم... بهشون گفتم بی‌زحمت روی کیک بنویسید پیوندتان مبارک فروشنده با ذوق یه نگاهی کرد گفت بسلامتی عروسی کیه، گفتم خودم گفت نه!! یه نگاهی کرد فکر کرد یا سرکارش گذاشتم یا گوشام سنگینه😆 ۴ ماه بعد ازدواج علیرغم سفارشات بزرگواران به رسیدگی به خود و فعلا لازم نیست بچه بیارید و این حرفا گل پسر ما وارد چرخه حیات شد، در طول بارداری دچار مشکلاتی شدم، از جمله کمردرد و بواسیر و... ولی خب لذت هاش بیشتر از درداش بود، گفتن نداره... بشدت علاقمند به زایمان طبیعی بودم، و با وجود اینکه دکتر گفته بود بچه مدفوع کرده و برای اتاق عمل آماده ش کنید، وقتی رسید بالا سرم و اشتیاق من رو برای زایمان طبیعی دید صبر کرد و گفت بهت کمک میکنم. ضربان قلب بچه چک میشد بهمین دلیل اجازه نداشتم از جام بلند شم، و علیرغم اینکه تمام ورزش ها رو یاد گرفته بودم هیچ تکنیکی نتونستم اجرا کنم و تو بدترین حالت ممکن (همون خوابیدن روی تخت) درد کشیدم... و خانم دکتر صبوری(دکتر هداوند) که انرژی میداد و وقت میذاشت، البته بیمارستان دولتی و امکان کم... ساعت ۱۰ صبح، بعد ۱۲ ساعت از شروع دردا حسینِ مادر با گریه رخ نمایان کرد... سریع چکش کردن که مدفوع نخورده باشه و مشکلی نباشه که الحمدلله صحیح و سالم... 👈 ادامه در پست بعدی کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
۳۶۹ پسرم تا ۲۴ ساعت شیر نخورد، البته گفتن مشکلی نیست فرایند زایمان سخت بوده خسته ست 🤗 از روز دوم داستان زردی شروع شد تا دو ماهگی که بعد از آزمایشات و دکترها و.... نهایتا تشخیص دادن مشکلی نیست و زردی از شیر مادر هست، با وجود تجویز دکترا به دادن شیرخشک، اعتقادی به شیرخشک نداشتم و همچنان با کنترل هفتگی زردی دوس داشتم بچه رو با شیره وجود خودم بزرگ کنم... قبل تشخیص چند سری دستگاه گرفتیم توی منزل زردی پایین میومد و دوباره... با حجامت هم همینطور... و بعدا متوجه شدیم بعد خوردن شیر دوباره زردی بالا می‌رفته... بهبودی بعد از زایمان و بخیه ها، ۲ ماه طول کشید، همسرم هم ۲۰ روزگی گل پسرش رفت خادمی و ۴۰ روزگی ش برگشت... تو این شرایط خودم باید بچه رو دکتر می‌برد، زردی ش بالا رفته بود دستگاه می‌گرفتم و تا صبح بیدار می موندم که بچه دست به چشمش نزنه، نور بخوره تو صورتش، غلت نزنه، دو ساعت یه بار بیارمش بیرون، در طول روز هم از کولیک و بدقلقیش نمی شد بخوابم... تا سه چهار ماهگی حسین کوچولو، وقت غذا درست کردن که هیچ، وقت غذا گرم کردن هم نبود... گاهی تا بعد از ظهر گرسنه بودم، شبها نمیذاشت بخوابیم و صبح ها ترجیح میدادم بجای صبحانه تا وقتی خوابه یکم بخوابم، بعدشم که بلند میشد تا وقتی بخوابه یکسره گریه و کولیک و بدقلقی بود... نهایتا همسرم شب میومد بچه رو نگه می‌داشت شام میذاشتم... سختیش چند ماه اول زیاد بود، کم کم بهتر شد شرایط، ولی تمام این اتفاقات با این وزنه سنگین بی‌خوابی و گرسنگی و خستگی یه طرفِ داستان بود، وزنه قوی تر مادر شدن بود... لذتش از وقتی شروع می‌شه که بعد زایمان بچه رو میارن و میذارن تو بغلت... تا لحظه لحظه هایی که باهاش خاطراتت رو مرور میکنی... تمام جاهایی که ۹ ماه باهاش رفتی، حرفایی که در گوشی با هم زدید قول‌هایی که دادید... و بعد ۹ ماه هم که دو نفره هاتون شروع میشه💞 مسجد و گردش و منزل شهدا و قطعه شهدا و... خلاصه هرچیزی که دوس داشتم زودتر از همه باهاش آشنا بشه و اولین چیزایی باشه که میبینه حسین یکسال ش رو رد کرده بود که دردای کمرم بیشتر شد و ام آر آی سه تا دیسک بیرون زده رو نشون داد و تنگی کانال... دکتر هم اعلام کرد تا خوب نشدن اوضاع و نگذشتن زمان اگر باردار بشید استراحت مطلق در انتظارتونه... 😑 دکترا حق دارن طب رو تشخیص میدن، ولی انتظار ما از دکترای فوق تخصص تری هست که همیشه خواسته هامون رو با یکم خواهش زودتر اجابت میکنن... یاعلی بحق فاطمه... و اینطوری شد که ۹ ماه بارداری مهدی بدون یه کمردرد ساده سپری شد... ساده تر از چیزی که بشه باورش کرد... بالاخره آقا رو اسم خانمش هم حساسه... حسین ۲ سال و ۲ ماهه بود و خواب... که رفتیم سمت بیمارستان... بچه بریچ بود و با وجود تلاش های زیاد نچرخیده بود و دکتر گفته بود به محض شروع درد بیاید چون توی حالت بریچ کیسه آب پاره بشه خطرناکه... ولی خب اگر سریع میرفتیم همون لحظه سزارین در پیش داشتیم، بنابراین ۴ صبح تا ساعت ۹ درد رو تحمل کردم و بعد رفتیم دکتر میگفت چرا زودتر نیومدی سزارین ت کنم😄 الان شرایطت یکم آماده تره برای طبیعی دلم نمیاد صبر نکنم... رغبت ما رو به طبیعی که دید فرستاد عکس رادیولوژی بگیریم که اگر شرایط خوب باشه اجازه زایمان طبیعی بده... البته با پر کردن رضایت نامه توسط پدر و مادر، چون یکم خطر داره... تا اونجایی که من تحقیق کردم تو کشورای خارجی خیلی زایمان بریچ انجام میدن اونم تو شرایطی که مثلا خانم کیسه آبش هم پاره شده یا حالش بده یا... ولی اینجا از اول صورت مسئله رو پاک میکنن... خلاصه شرایط مهیا بود، عکس خوب بود، رضایت نامه پر شد، خانم دکتر نفیسه ظفرقندی دکتری متعهد و با ایمان و خوش اخلاق همراه ما شد... در طی فرایند خانم دکتر ترکستانی هم بدلیل حساس بودن شرایط خودشون اومدن که صد البته دکتر حاذقی هستن و گل پسر دوم ما با فرایند زایمان طبیعی بصورت بریچ با پا متولد شد، الحمدلله صحیح و سالم... 👈 ادامه دارد. کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
۳۶۹ بچه دوم به دنیا اومد در حالی که با اولی متفاوت بود و با اینکه خودم رو برای خیلی سخت تر از اینها آماده کرده بودم و دنبال بی‌خوابی های شبانه روزی و بی وقتی محض و سختی میگشتم، به لطف خدا این دوتا بچه به اندازه یه بچه ی اول برای من زحمت نداشتن... البته دو ماه طول کشید تا اداره کردن اوضاع بهتر بشه ولی در کل به اندازه اولی سخت نبود، و اینم مهمه که برای بچه دوم بالاخره مادر یه چیزایی رو تجربه کرده و میتونه بهتر اداره کنه... ما واکنش خاصی نسبت به مهدی نشون نمی‌دادیم و همین باعث شد حساسیتی برای حسین ایجاد نشه تا دوماه که دیگه این موجود زنده جدید تو خونه براش عادی شد و بعنوان برادر براش جا افتاد، پایبندی ش به خونه بیشتر شد🙂 و دیگه همش دنبال کسی راه نمی‌افتاد که بره بیرون😅 و دیگه صبحا دنبال باباش گریه زاری نمی‌کرد موقع سرکار رفتن... انگار دیگه خونه براش چیزای جدیدی داشت که باعث می‌شد بمونه توش... الان حسین ۲ سال و ۹ ماهه است و مهدی ۷ ماهه، سختی هاش: دو تا بچه رو پوشک کردنه، دو تا بچه رو غذا دادن، کوچیکه رو میخوابونی بزرگه بیدارش میکنه، تا جفتشون نخوابن نمیشه بخوابی، با هم گریه کردناشون... از لذت هاش نگم براتون... خودشون که عشق میکنن😄 منم میبینمشون و شکر میکنم... فدایی راه حق ان شاء الله و عاقبت بخیر شاید تصور این باشه که فاصله کم ظلم کردن در حق بچه است، ولی من فکر میکنم اتفاقا همون بچه باید قدردان من باشه که از خودم زدم تا اون تنها نمونه، تا همش به بچه های مردم التماس نکنه باهاش بازی کنن، تا الان که تو این سن نیاز به همبازی و دوست داره برادرش کنارش باشه و وقت و انرژی گذاشتم تا وقتی بزرگ شد حسرت به دل یه پشت و پناه نباشه عاشق ادبیات بودم ولی سال ۸۶ تو رشته حقوق وارد دانشگاه شدم، مدتی بعد رزمی رو هم شروع کردم و تا مشکی تکواندو مسابقات کشوری و لیگ پیش رفتم. سال ۹۱ درسم تموم شد و دو سال برای آزمون وکالت شرکت کردم و با مطالعه مداوم رتبه خوبی رو گرفتم ولی وقتی همچی مهیا شد متوجه شدم این کار برای من مناسب نیست... با توجه به سابقه ی دو ساله تو کار دادگاه و نشستن پیش قاضی و بازپرسی و رای نوشتن و... رفت و آمد با وکلا... تازه داشتم نتیجه گیری میکردم دیدن این اتفاقات چه تاثیر بدی داره روی زندگیم میذاره محیطی که تنش زاست و افکار آدم رو به سمتی که میخواد هدایت میکنه و آمادگی ذهنی ایجاد میکنه برای تمام اتفاقات بد... به کوهنوردی علاقمند بودم و همین، زمینه شکل گرفتن زندگی مشترکم شد... برای فرزندآوری هدف و انگیزه م بیش از دلایل دیگه، تکلیفی هست که ولی فقیه به گردنم گذاشته و همین تو سخت ترین شرایط منو سرپا نگه میداره، همین که حس میکنی خدایی هست که داره می بینه شما بخاطر انجام تکلیفت شرایطی رو تحمل میکنی حتی باعث میشه تو دست تنها بودن و کلافگی ها چشات برق بزنه... گاهی فکر میکنم اگر بچه آروم تر بود، خونه بزرگ تر بود و حیاط داشت، من از لحاظ جسمی سالم تر بودم، شرایط محیطی بهتر بود، و... چه خوب بود آدم بچه میاورد. بعد فکر میکنم اگر رزمنده ای بود که می‌گفت اگر غذا خوب باشه، هوایی بریم لب مرز بیایم، دشمن سلاح نداشته باشه بیاد جلو راحت بشه زدش و اینها من میرم جهاد، آیا این جهاد محسوب می شد؟! خدایا! جسم و جان ما رو در راه خودت خرج کن... کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
👌«ما کوثریم و کم نمی شویم» کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
من یادم هست وقتی که بچه بودم، در خانواده وقتی همه به خواب می رفتند، آخر شب می آمدم خدمت پدر. پدرم این قصه های را در همان طفولیت برای من نقل می کرد و گاهی مثلاً یک قصه چندین شب طول می کشید و همینطور مقید بودم و گوش می کردم. وقتی این برنامه اش مصادف شد به ایام ، پدرم جریان عاشورا و جریان مسافرت حضرت، جریان بیعت گرفتن از امام حسین در مدینه، جریانی که از این ماه رجب شروع شده است، به تفصیل، شب به شب نقل می کرد. اینها کارهای موثری است. یعنی پدر و مادر یکی از خدمات بزرگی که به فرزند می کنند همین است که سرگذشت اینها را برای طفل بیان کنند. این در وجود طفل از همان طفولیت اثر می گذارد. در اخلاقش، کردارش، رفتارش، در عبادتش، نمازش، روزه اش اثر می گذارد و همهٔ اینها را اصلاح می کند. کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
نود و نه درصد افراد وقت ازدواج چیزی نداشتند. بعد از ازدواج زندگی‌شان خوب شده است... كسی از شما هست بگوید من قبل از ازدواج وضع‌ام بهتر بود؟ بسیاری از رزقها مال بچه است. تا بچه نباشد رزق توی خانه پدر و مادر نمی‌آید. قرآن می‌فرماید چرا بچه‌ات را می‌كشی بخاطر خرجی؟ چرا از بچه دار شدن جلوگیری می‌كنی؟ «نَحْنُ نَرْزُقُهُم» بعد می‌فرماید «وَإِیَّاكُمْ»... «هم» قبل از «ایاكم» است یعنی صدقه سر بچه یك چیزی هم به تو می‌دهم. کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
✅ الگوی جهان... دست ‌نوشته سردار قاسم سلیمانی: "کشوری که در قلب، اسمِ حسین را دارد، فرهنگِ عاشورا را دارد، باید در زیست و فرهنگ الگوی جهان شود." کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
۳۷۰ تجربه من برمیگرده به سال ۸۶، اون سال من سومین فرزندم دنیا اومد تو سن ۲۴ سالگی، دوران بارداری بسیار سختی داشتم. از ماه شش بیمارستان بستری بودم تا ماه هشتم بارداری، پسرم اوایل ماه نهم بارداری دنیا اومد، بعد، یک هفته تو دستگاه بود چون ریه و معدش نارس بود، بعدش هم بخاطر مبتلا به آسم همش بیمارستان بود، خلاصه شوهرم حسابی خسته شده بود، به توصیه مرکز بهداشت، بدترین و وحشتناک ترین تصمیم زندگی مون رو گرفتیم و اون وازکتومی بود، بدون هیچ گونه تحقیق و بررسی، شوهرم میخواست فقط از استرس راحت بشه... خلاصه بچه ها بزرگ شدن و مدرسه رفتن و تنهایی های من شروع شد، دختر بزرگم رو تو سن ۱۴ سالگی عروس کردم و وقتی ۳۵ سالم بود، مامان بزرگ شدم. چون خودم هم ‌زود ازدواج کردم، شوهرم ۳۹ سالش بود، همه میگفتن مامان بزرگ و بابا بزرگ کوچولو، این خیلی خوب بود که زود ازدواج کردم، زود بچه دار شدم، زود داماد دار شدم، حس خیلی خوبیه ولی من تنها شدم اون دوتا بچه درگیر درس و مدرسه بودن تا اینکه شوهرم به خودش اومد دید چه قدر زود تنها شدیم. مسافرت، بیرون شهر، پارک، سینما همش تنهای تنها خیلی سوت وکور، دلم تنگ شده بود برای تکون خوردن بچه توی شکمم و به شوهرم با ذوق بگم داره تکون میخوره، حسرت اینو میخوردم بچه شیر بدم ، حتی برای پوشک کردن بچه دلم تنگ شده بود، هر کس رو باردار میدیدم آرزو میکردم کاش منم دوباره طعم مادر شدن رو دوباره بچشم و بهترین تصمیم عمرمون رو گرفتیم، شوهرم عمل بازگشت رو انجام داد برای بچه دار شدن، چند سال دوره درمان طول کشید و پزشک تشخیص داد دوباره باید عمل کنه، اون هم بخاطر اینکه خیلی پیگیر بودیم. خلاصه بعد از شش سال و دو بار عمل کردن بالاخره جواب گرفتیم، وقتی جواب آزمایش رو دیدیم مستقیم برای عرض تشکر رفتیم پیش امام رضا جون، بعد از اون شوهرم میگفت رو زمین پا نذار پاهاتو بذار کف دست من که خدایی نکرده برات مشکلی پیش نیاد. دوران بارداری سخت اما بسیار شیرین، اونقدر شوهرم نازمو میکشید که اطرافیان صداشون در اومده بود. میگفتن مگه دفعه اول تونه بچه دار می شین! شوهرم میگفت نه ولی سختی ها و پشیمونی هایی که ما کشیدیم هیچکس تو خواب نبینه، تازه خیلی ها میگفتن از اینکه با داشتن نوه دارین بچه دار میشین خجالت نمیکشین؟ شوهرم میگفت نه کسیکه نیتش برای بچه دار شدن ولایتی باشه و ازدیاد نسل شیعه، خجالت نداره بلکه بسیار هم افتخار داره... به شوهرم میگفتم یک گناه بزرگ کردیم (وازکتومی) حدود شش سال طول کشید تا خدا توبه مون رو قبول کرد، این بارداریم از قبلی سخت تر بود ولی خیلی شیرین، اینکه خدا دوباره توفیق مادری رو بهم داده خدا رو شکر میکردیم، ولی بچه سقط شد چون قلبش تشکیل نشد، روحیه شوهرم از من خرابتر انگار اون افسردگی بعد زایمان گرفته بود، لباس مشکی پوشید تا چند وقت تو خودش بود ولی من روحیه مو از دست ندادم و پیگیر درمان دوباره، به شوهرم گفتم مهم اینه که من باردار شدم، امیدتو از دست نده ... بالاخره بعد از یکسال دوباره باردار شدم اونم چی؟ بارداری سه قلو، الان که اینارو مینوسم استرسم زیاده ولی همچنان امیدواریم که بچه ها(سید حسن، سید حسین، زینب سادات) به سلامتی دنیا بیان، شوهرم یک کارمند ساده است ولی از زمانیکه شوهرم تصمیم به عمل جراحی برای بارداری گرفت، زندگیم از این رو به اون رو شده، تازه حرفش شده بود، خونه ویلایی خریدیم، الان هم که باردارم از در و دیوار برکت می باره، اصلا نگران هزینه های بچه ها نیستیم چون خدا روزی رسونه و به قول قدیمی ها "هر آن کس که دندان دهد، نان دهد" از همه اعضا میخوام اول اینکه برامون دعا کنن، دوم اینکه واقعا" دوتا کافی نیست"، تازه ما سه تا داشتیم پشیمون شدیم، سوم بی گدار به آب نزنین و تصمیم عجولانه نگیرین، همونطور که مولا امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمودند توی سختی وخوشحالی تصمیم نگیرین، در آخر اینکه دعا بفرمایین من بارم رو به سلامتی زمین بذارم. کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
اگر بچه خلافى كرد عذرش را قبول كن ولو دروغ بگوید. آقا تو پول از توى جیب من برداشتى؟ بچه مى گوید: نه... خوب بیا توى جیبت را بگردم!!  بچه تا مى گوید نه، دیگر ولش كن. تحقیق نكن كه بچه دزد مى شود. اگر دروغ مى گوید، شتر دیدى ندیدى. خودت را به بزن و عذر بچه را بخواه؛ حتى [اگر] یقین دارى كه دروغ مى گوید. کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
👌«ما کوثریم و کم نمی شویم» کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
👌نوعی جهاد... ✅ همان‌طور که بانی شدن برای ازدواج نوعی جهاد است، بانی شدن برای کمک هزینه‌ی فرزندآوری ... نیز نوعی جهاد به ‏حساب می‌آید. ... فردی که امکان فرزندآوری برایش فراهم نبود، می‌گفت:‏ ✅ اکنون که دشمن به دنبال تضعیف نسل ماست تا کشور به سمت جمعیت پیرسوق پیدا کند (و حدود ۳۰ سال دیگر نتایج آن ‏آشکار می‌شود)، تصمیم گرفتم به مدت دو سال، هزینه‌های ماهیانه‌ی فرزند یکی دو نفر را (که امکان فرزندآوری دارند) ‏پرداخت کنم.‏ 📚 اهل بیتی‌ها – ص ۱۵۳ کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
📌برای پرداخت میلیاردی به "ویلموتس" مشکلی نداریم اما برای ازدواج جوانان و فرزندآوری اعتبار نداریم! ❌دکتر محمودی "رئیس کمیته مطالعات جمعیتی شورای ‌عالی انقلاب فرهنگی" با بیان اینکه "پنجره جمعیتی کشورمان تا کمتر از ۲۰ سال آینده بسته می‌شود"، گفت: تاکنون هیچ بودجه‌ای به مسئله جمعیت اختصاص داده نشده است اما در حوزه فوتبال برای پرداخت میلیاردی به "ویلموتس" مشکلی نداریم! ⚠️ سال ۱۳۸۰ تا سال ۱۳۹۴ در کشور افزایش موالید در حال رخ دادن بوده است اما پس از سال ۱۳۹۴ به ‌علت خالی ‌شدن توان درونی جمعیت، تعداد تولدها با شیب تقریباً تندی شروع به کاهش کرده و در سال ۱۳۹۸ تعداد موالید کشور، نسبت به سال قبل کاهش بیش از ۱۲/۵ درصدی را شاهد بوده که در چند دهه اخیر بی‌سابقه است. 🔻با وجود تذکرهای متوالی و متعدد مقام معظم رهبری هنوز شاهدیم هر بخشی وظایف خود را به ارگان‌های دیگر ارجاع می‌دهد، از طرفی دولت هم اصلاً به مسئله کاهش رشد جمعیت اعتقاد ندارد! بنابراین یک نهاد متولی باید جوانب بحران جمعیت را تبیین کند و مثلاً هر دو ماه یک بار در این رابطه گزارش دهد. با ادامه روند کاهش جمعیت با انقراض نسلی رو‌به‌رو خواهیم بود. ❌متأسفانه ساختار سنی مملکت در حال تغییر است و در این رابطه توجیهاتی مثل نبود منابع مالی قابل قبول نیست؛ چطور است که در حوزه فوتبال برای پرداخت میلیاردها تومان به "ویلموتس" مشکل نداریم اما برای حل بحران ازدواج و فرزندآوری با کمبود اعتبار مواجه‌ایم! باید در نظر داشته باشیم که پول‌های این چنینی از هزینه‌های جاری کشور کسر می‌شود و از بیت‌المال است. ✅ به ‌نظرم با شرایط موجود باید هر کاری داریم، زمین بگذاریم و در عوض، تمام تلاش خود را به حل مسئله جمعیت معطوف کنیم. 🔻تاکنون به ‌طور مشخص هیچ بودجه‌ای در کشورمان به مسئله جمعیت اختصاص داده نشده است؛ با این حال اعلام می‌شود که "با کمبود اعتبار مواجه‌ایم"! به‌نظر من حتی اگر لازم باشد باید با استقراض داخلی یا خارجی برای مسئله بحران جمعیت هزینه کنیم! ⚠️اگر وارد سالخوردگی جمعیت شویم، هیچ راه گریزی نخواهیم داشت؛ ما در شورای ‌عالی انقلاب فرهنگی استارت این کار را زده‌ایم و باید در این راه از ما حمایت شود؛ وقتی رهبر انقلاب از مسئولان مطالبه می‌کنند همه در ظاهر قبول می‌کنند اما در عمل کسی کاری انجام نمی‌دهد! ‌در حالی که بسیاری از اقدامات لازم در این زمینه جنبه مادی ندارد؛‌ ما نیاز داریم با تغییر در ساختارهای اقتصادی، موضوع جمعیت را پایه همه برنامه‌ریزی‌ها و سیاست‌گذاری‌ها قرار دهیم. کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
⚠️اینطور که یکی از پزشکان متخصص و یا فوق تخصص به من گفت ... ۱۸ روش آوردند که در ایران نسل ایرانی را کم کنند. کشورهایی دیگر هم گاهی این کار را کرده‌اند، منتها با دو سه روش... یعنی را گذاشتند برای اینکه جمعیت ما یک بشود. 📌حدیث داریم که اگر هر وقت یک چیزی به سمت شما آمد، و نمی‌دانید حق چیست، باطل چیست؟! «فعلیکم بالقرآن» که این حق است، یا این حق نیست... ✅ راجع به بچه‌ دار شدن چه می‌گوید؟ می‌گوید: یادتان نرود، «إِذْ كُنتُمْ قَلِيلًا» شما جمعیتتان قلیل بود، کم بود. «فَكَثَّرَ‌كُمْ»... جمعیت شما را بیش‌تر کردیم... یعنی یک است. 👈 پیش از این دکتر رخشانی معاون سابق وزیر بهداشت نیز گفته بود: «ما در ایران، موقعی که خواستیم کاهش جمعیت بدهیم، تمام وسایل و شیوه های ممانعت از بارداری را، یک دفعه به داخل کشور سرازیر کردیم، ولی بعضی از کشورها این کار را نمی‌کنند و برای کاهش جمعیت، تنها دو تا وسیله را ارائه می‌دهند، تا سلامت مردم به خطر نیفتد.» کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
👌«ما کوثریم و کم نمی شویم» کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
۳۷۱ اینجانب طلبه هستم ساکن اصفهان، که در سال ۹۱ ازدواج کردم. داستان ازدواجم از روزی شروع که زن داییم اومد منزلمون و در مورد زن گرفتن صحبت کرد، خلاصه رفتیم برای خواستگاری به اون شهر که نزدیک اذان رسیدیم اونجا من و مادرم بودیم. بعد منزل را پیدا کردیم و رفتیم داخل، بعد از صحبت های اولیه، قرار شد با دختر خانم صحبت کنم ولی من چون برای تقوا رفته بودم و روایت هم از پیامبر بود کسی که برای تقوا برود از لحاظ چهره و مال ضمانت میکنم، منم با همین اعتقاد تا روز عقد خانمم را نگاه نکردم. هر چی گفتند نگاه کن من قبول نکردم☺️ جالب این بود که دوستان و خواهرهای خانمم به ایشون پیشنهاد میدانند که آرایش کن چهره ات را نمایان کن تا خواستگار پیدا کنی، خانمم درجواب آنها می گفته کسی میاد ندیده با من ازدواج میکنه☺️ بعد از ازدواج بسیار ساده، اولین فرزند ما در سال ۹۲ بدنیا اومد. و از اونجایی که مقام معظم رهبری در مورد جمعیت صحبت کردند من و خانمم تصمیم گرفتیم که تا جایی که برامون مقدور باشه، فرزند بیاوریم. با اینکه ما در منزل پدرم ساکن بودیم و یک اتاق خواب در اختیار داشتیم و مابقی به صورت مشترک مورد استفاده قرار می‌گرفت. اطرافیان میگفتن دیگه نیاز به فرزند نیست. و میگفتن خانمت از لحاظ جسمی خیلی ضعیفه حتی قبل از ازدواجش دوستانش بهش میگفتن تو که نمیتونی بچه بیاری جالبه که اونها هنوز یا ازدواج نکردند یا بچه نیاوردن. وقتی میگیم خدا روزی رسونه از همه لحاظ هست، هم جسمی هست، هم مالی و هم معنوی. ولی ما تصمیم خودمون رو گرفتیم. و فرزند دومم در سال ۹۴ به دنیا اومد. دیگه اینجا بود که صدای اطرافیان در اومد😊 ولی ما اهمیت نمی‌دادیم با اینکه شهریه طلبگی که حدود ۴۸۰ تومن بود و خداییش پدرمم در امر خرج و مخارج کمک می‌کرد. و ما هر بار تصمیم می‌گرفتیم که مستقل بشیم مادرم اجازه نمیداد. خب به هر حال ما مشغول تحصیل بودیم. تا اینکه بچه سوم هم در سال ۹۶ به دنیا اومد و سال ۹۸ بچه چهارم الانم بچه پنجم😊 تو راه هست. هرکس که می‌آمد بهمون میگفت چیه چه خبره مگه گدا گشنه میخوای تحویل جامعه بدی یا میگفتن دنبال پسر هستی یا میگفتن پول داری درصورتی که وضعیت مالی ما جالب نیست و.... در زندگی مون از طب اسلامی استفاده می‌کنیم. و سعی می کنیم تغذیه سالمی داشته باشیم. الانم همچنان تصمیم داریم بچه بیاریم. خدا روزی رسونه😊 من به اطرافیانم که هم سن و سالم هستند روش خودم را پیشنهاد نمیکنم چون واقعا این جور بچه آوری اعتقاد زیادی میخواد و سخته 😊 خدایی نکرده جسارت به اعتقاد کسی نمیکنم. به هر حال حرف از همه شنیدن سخته. گرانی سخته. ولی خدا خوب بلده خدایی کنه ما باید بندگی کردن را بلد باشیم و بدانیم همه چی خداست. واقعا امر فرزندآوری جهاد هست. ان شاء الله خدا توفیق بده و کمک کنه تا بتونیم فرزندان زیادی بیاوریم. به قول اطرافیان چسبیدی به همین حرف رهبر، من در جواب شون میگم هر کس گوشه یک کاری را بگیره☺️ من هم این گوشه کار را گرفتم. از مادرم خیلی تشکر میکنم که کمک حال خانمم هست. البته خودم هم با اینکه در حال درس خواندن هستم، در حد توان به همسرم کمک می کنم. پوشاک نوزاد را تعویض می کنم، بعضی مواقع شست و شوی فرزند، در مبحث مسواک زدن و رختخواب پهن کردن آنها صبحها صبحانه حاضر کردن حتی غذا درست کردن☺️، اگه بچه ها نصف شب بیدار بشن، کمک می کنم، بازی کردن با آنها و... خلاصه تا جایی که بتوانم کمک میکنم☺️ از همسرم هم به خاطر همه زحمات، تشکر می کنم. اغلب دخترهای این دوره، فکر نکنم با مادر شوهر تو یک خونه زندگی کنند. کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
✨ من پیدا نکردم... 🏔 رباب! تو مگر اصغرت را دوست نداشتی؟ داشتی. اصغرت شیرین نبود؟ چرا، شیرین تر از هر عسلی. بر تن خیال خویش ‏چه قدر لباس آرزو کرده بودی؟ خیلی.‏ پس چرا اینقدر صبوری رباب؟!‏ 🏔 برخی از ما آب و نانمان که پس و پیش می‌شود، پتک گلایه‌هایمان بالا می‌رود و روی سر همسرانمان فرود می‌آید. خوابمان، ‏استراحتمان که بالا و پایین می‌شود، زبان در دهانمان مار می‌شود و نیش می‌زند .‏.. ⛰ گشته‌ام در مقاتل معتبر، دنبال گلایه‌ای از تو بوده‌ام که پس از شهادت طفل شیرخواره‌ات به حسین علیه السلام گفته باشی. من ‏پیدا نکردم! چرا تو که آن جواهر نایابت را دادی، گلایه نکردی؟ ما چقدر با تو فاصله داریم؟ چرا اینقدر صبوری رباب؟!‏ 📚‏ در میان روضه‌هایت زندگی کردن خوش است کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
💎 زینب کبری سلام الله علیها خیلی عجیب بود گاهی که می‌خواست برود زیارت، زیارت پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله ، امیرالمومنین علیه السلام می‌گفت صبر کن آقا جان صبر کن. حسین خواهرت می‌خواهد برود حرم، لباسهایت را بپوش اسکورتش کن. حسن لباسهایت را بپوش اسکورتش کن. 💎 این بانو با دو تا اسکورت می‌رفت... بعد به یک نفر می‌گفت: "زود برو به خادم مسجد بگو چراغها را خاموش کند که یک وقت چراغ روشن نباشد مردم زینب را ببینند." 💎جوانهای ایران ... خواهرتان را اسکورت کنید. خواهرتان بی حجاب می‌آید و جوانهای لات از صورت خواهر شما کام می‌گیرند. نگذارید خواهر شما مثل حلوای نذری در کنار خیابان هر کسی رد می‌شود، انگشت بزند. 💎... تو داداشی ... نگذار خواهرت تنها رود. اگر راهش دور است، برسان او را. آقا می‌رود خودش با تاکسی! کجا می‌رود؟ برسان خودت او را. آقا کارم دیر می‌شود! دیر می‌شود چیست؟ دیر شود. عفت مهم است. کار را می‌خواهی چه کنی؟ عفت مهم است. کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
👌«ما کوثریم و کم نمی شویم» کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
۳۷۲ بچه اول من خدا خواسته بود و ما از لحاظ روحی و مالی آمادگی نداشتیم. یه کم سخت گذشت چون بی تجربه بودیم و بی پول مخصوصا برای همسرم... فرزند دوم رو با اصرار برای تنها نبودن فرزند اولم آوردم و هر سری همسرم برای پول پوشک و مسائل دیگه نالان بود ... بعد از فرزند دوم چند بار تصمیم به وازکتومی گرفتیم. حتی معرفی نامه گرفتیم ..ولی هر بار من می گفتم نکنه داریم کار حرام انجام میدیم و همین شک چند سال طول کشید تا اینکه آقا دستور جهاد فرزندآوری دادند. خوشحال بودم که آن عمل عقیم کننده را انجام ندادیم و لطف خدا بود. من تصمیم به فرزند آوری داشتم ولی همسرم به علت خاطرات پر دردسری که داشت (که البته من هم دخیل بودم در آن...خب بی تجربه بودم... مثلا بارها نصف شب فرستادم برن پوشک یا پستانک بگیرن ... یا مدیریت خونه و بچه رو خوب انجام نمیدادم ...) اصلا موافقت نمی کردن. یک سال طول کشید ولی بی فایده بود منم نشستم پای سجاده. گفتم خدایا دل دست توست، خودت تو دلش بنداز.(البته از تذکر های غیر رسمی و غیر مستقیم همچنان استفاده میکردم...مانند خواندن احادیث فرزند آوری به صورت کاملا تصادفی 😅😅، یا تعریف از خاطرات خوب بچه ها یا خیر و برکتی که بچه ها برای ما داشتن.. یا ارزش جهاد و نکات تربیتی و کلی سیاست زنانه ..) الحمدالله یک دفعه همسرم از این رو به اون رو شد و گفتند حالا که قرار هست جهاد کنیم پس باید کامل به حرف رهبر گوش کنیم و رو ۶ تا بچه برنامه ریزی کردند. من که هاج و واج مونده بودم.. خدا رو شکر برای بچه سوم اقدام کردیم و از همون اولش همه چیز فرق داشت... اولا پول پس انداز کردم تا برای هزینه ویزیت و آزمایش ها و بیمارستان و لباس بچه و... به شوهرم فشار نیاد... خیلی روحیه ام رو بالا بردم و به طرز شگفت آوری همسرم که در بارداری های قبل بسیار بی تفاوت و نا همراه بود، کاملا همراهی میکردند. مثل پروانه دور من می‌چرخیدند... خودم تعجب میکردم چون اصلا اهل این کارها نبودند.. بچه که به دنیا اومد خیلی هوامو داشتند و الحمد لله خیلی از لحاظ مالی دچار مشکل نشدیم. به قدری در بچه داری کمک میکردند که نگو، سر بچه های دیگه بخاطر گریه بچه حتی گاهی دعوا هم میکردند اما سر سومی می گفتند تازه دارم میفهمم بابا یعنی چی ... سر پول پوشک و ..شاید یه وقتایی کم میاوردیم اما همسرم با توکللللللل بسیییار زیاد میگفتند خدا بزرگه، مگه تا الان موندیم؟ اصلا یک ذره احساس سختی و پشیمانی نداشتیم... چرا؟ چون اولا با نیت اطاعت امر ولی بچه آوردیم و خداوند هم جبران کرد و زاویه دید ما را اصلاح کرد که اصلا مشکلات به چشم ما نمی آمد. دوم باور داشتیم بچه رزق و روزی خوش رو با خودش میاره ... من فهمیدم رزق و روزی فقط پول نیست ...گاهی صبر، گاهی خنده، گاهی کمک دیگران، گاهی معنویات همه از رزق و روزی بچه هاست... پس لطفا بخاطر اینکه اعصاب ندارید، تحمل ندارید، بدنتان ضعیف است، فرزند آوری را به تعویق نندازید. سوم سعی کردیم اوضاع را بهتر مدیریت کنیم... پس انداز، مدیریت پول ‌بیمارستان، پزشک خوب، روحیه دادن به همدیگه، تقویت بدن خود و تقویت اعصاب...اصلاح تغذیه... باید سعی خودمان را در اصلاح سبک زندگی داشته باشیم تا زندگی طبیعی با فرزندان زیاد و پر برکت نصیب ما شود. چهارم نگاه کنونی خود را از نگاه" اضافه کردن یک نان خور" به نگاه "اضافه کردن یک نان آور " تبدیل کردیم و میخواهیم بچه ها را زود به سر کار بفرستیم تا خودشان درآمد داشته باشند و از بچگی به پس انداز کردن و مستقل بودن تشویق شان کردیم... الحمدلله الان خودشان وسایل خودشان را میخرند... به خدا اعتماد کنیم ...خداوند بندگان خود را تنها نخواهد گذاشت. کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
1_445928619.mp3
3.35M
✅ بچه بزرگ کنید برای امام زمان عج 💥سختی ها رو تحمل کنید... ⚠️نصف رئیس هیئت ها، هنوز ازدواج نکردند!! تو هیئت دارین چکار میکنید؟! کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1