.
📚 خرید کتاب دوتا کافی نیست
با #تخفیف ٢٠ درصدی👇
https://sooremehr.ir/book/67339/%d8%af%d9%88-%d8%aa%d8%a7-%da%a9%d8%a7%d9%81%db%8c-%d9%86%db%8c%d8%b3%d8%aa/
👈 برای استفاده از تخفیف، هنگام پرداخت کد dotakafinist را وارد نمایید.
#دوتا_کافی_نیست
"دوتا کافی نیست"| عضو شوید👇
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
هدایت شده از جهاد تبیین جمعیت
📝 تصویب سند سلامت زنان را در شورای عالی انقلاب فرهنگی متوقف کنید.
#خسروپناه #فرهمندپور #مرندی #سلامت_معنوی #سلامت_زنان
🔲جهت دریافت اطلاعات، اخبار و محتواهای جمعیتی به کانال جهاد تبیین #جمعیت بپیوندید:
https://eitaa.com/joinchat/558039205C27f8bfeb66
9.27M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
.
🔴 آمریکا میگوید با تروریسم میجنگد. به شهادت رساندن بیستهزار کودک و زن در غزه و بیش از هزار نفر در جنگ اخیر در ایران مبارزه با تروریسم است؟
🔹 رهبر معظم انقلاب صبح امروز در دیدار قهرمانان و مدالآوران ورزشی و المپیادهای علمی جهانی:
✏️ آمریکا در جنگ غزه شریک اصلی است، بدون تردید. خود او هم در این صحبتهایش اعتراف کرد، گفت ما با هم کار کردیم در غزه، اگر نمیگفت هم معلوم بود. امکانات آنها، تسلیحات آنها، امکانات آنها فراوان آمد در اختیار رژیم صهیونیستی تا به سرِ، روی سر مردم بیپناه غزه ریخته بشود. آمریکا شریک در این جنایت است.
✏️ میگوید ما با تروریسم میجنگیم، بیش از بیست هزار کودک و نوزاد و نوباوه در این حملات به شهادت رسیدند، اینها تروریست بودند؟
✏️ تروریست شما هستید که داعش را تولید میکنید و به جان منطقه میاندازید، بعد هم نگه میدارید برای اینکه یک روزی از آنها استفاده کنید. الان اینجور است.
✏️ تروریست آمریکاست! در جنگ دو سالهی غزه طبق آمار رسمی هفتاد هزار نفر را کشتند، در جنگ دوازده روزه در ایران علاوه بر کشتارهای کور و بمبی که ریختند روی سر هزار و خردهای جمعیت را به شهادت رساندند، دانشمندان ما را ترور کردند. ۱۴۰۴/۰۷/۲۸
#حقوق_بشر_آمریکایی
#مرگ_بر_آمریکا
#مرگ_بر_اسرائیل
"دوتا کافی نیست"| عضو شوید👇
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
6.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
.
🔴 رهبر انقلاب، صبح امروز: جوانی یک نیروی فوقالعاده و تمام نشدنی است. جوان ایرانی استعداد خود را صرف کشور خود کند. ۱۴۰۴/۰۷/۲۸
#جمعیت_جوان_مولفه_قدرت
#ایران_قوی
"دوتا کافی نیست"| عضو شوید👇
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
#تجربه_من ۱۲۴۱
#سختیهای_زندگی
#فرزندآوری
#دوتا_کافی_نیست
#بارداری_خداخواسته
#حرف_مردم
#قسمت_اول
همسرم متولد ۶۱ و من متولد ۶۴ هستیم. من همسرم رو عاشقانه دوست داشتم اما متاسفانه اوایل زندگی مشکلاتی داشتیم. خیلی کارها و نذرها و مشورتها با بزرگترها کردم تا ببینم چه کار کنم اما هیچ جوری نمیشد تا این که تصمیم گرفتم طلاق بگیرم ولی پدر و مادرم میگفتن باز هم صبر کن خوب میشه.
همسرم کم کم بهتر شد و من خوشحال از این اتفاق، همین جور بله قربان بودم در آن زمان، ۴سال بود ازدواج کرده بودیم ولی بچه نمی خواستیم تا به اصرار من اقدام به بارداری کردیم.
چیزی نگذشت که حالت تهوع صبح آمد سراغم، حس زنانه من گفت که باردارم، بی بی چک زدم، مثبت بود. 😁 شدم و به همه فامیل گفتم آنها هم خوشحال شدن ویار بدی داشتم، امیدم به خدا بود، دیارم تا پایان بارداری با من بود.
همسرم میگفت بچه اول خوبه پسر باشه، سونو رفتم گفت دختره، من😃 شدم و کاری به حرف کسی نداشتم. دوران بارداری تمام شد دختر گلم نوروز ۹۵ به دنیا اومد و خدا یکی از گلهای بهشتش را به من بخشید.
دخترم خیلی گریه میکرد. هرچی متخصص کودکان بود میبردم، من بودمو کلی دارو، بعضی اوقات نمیدونستم این دارو بدم یا اون دارو خیلی بد وضعی بود خلاصه تمام داروها را کنار گذاشتم وسعی کردم غذایی رعایت کنم تا بچه اذیت نشود. کمی گریه کردنش کم شده بود ولی رشد خوبی نداشت. دکتر براش شیرخشک نوشت اما همچنان شیر خودمم میدادم.
یه روز خونه مادرشوهرم بودیم دخترم اینقدر گریه میکرد که منم گریم گرفت. مادر شوهرم گفت همه جا این بچه رو بردی، بیا دکتری که من معرفی میکنم ببرش بهتر میشه. بردمش پیش دکتر همون دارو قبلی داد و من داروها را نگرفتم به دکتر گفتم خودمم سردرد میگیرم از بس که گریه میکنه.
دکتر دستش رو گذاشت رو نبضم و به من گفت نفس عمیق بکش، یک دفعه گفت خانم بارداری🙈من خشکم زد و نمیدونستم چیکار کنم. گفتم دکتر اشتباه کرده با بچه رفتم داروخانه یه تست گرفتم و اومدم خونه با عجله رفتم باز کردم وای دوباره باردار بودم.
حرفی نزدم به همسرم، دوباره ویار بد و دل درد شروع شد. همسرم شک کرد و من ماجرا را برایش تعریف کردم، هردو گفتیم با هم بزرگ میشند ولی سخت بود. دخترم بغلی شده بود و من خسته میشدم ولی پیش کسی حرف نمیزدم.
دخترم آرام آرام گریه هایش کم شد، سونو رفتم، پرسیدم که بچه چیه گفت پسره همسرم خوشحال که یه گل دختر دارد و یه گل پسر... در همین موقعیت صاحبخانه به ما گفت دنبال خانه بگردید، همسرم ماجرا را برایش تعریف کرد و ۴ماه ازش وقت گرفت.
بهمن ماه ۹۶ خدا یه گل از گلهای بهشتش را به من داد و حالا ۲بچه گریه ای داشتم. با تمام وجود مثل مادران دیگر بچه هام را دوست داشتم.
بعد از زایمانم کم کم وسایل رو جمع کردم. همسرم خانه ای برای اجاره پیدا کرد و جابه جا شدیم. با کمک خواهرم و همسرم وسیله ها را چیدیم. آن زمان ما مستاجر بودیم و همسرم کارگر ساختمان بود.
من کمی طلا داشتم و یه زمین کوچک، همه را فروختم تا خانه بخریم یکدفعه زمین گرون شد، ما پول رو سپرده گذاری کردیم تا قیمت زمین ثابت بشه. یک سالی گذشت بچه ها کمی بزرگ شده بودند. ما نمیتوانستیم مای بی بی بخریم من بچه را کهنه میکردم.
دکتر زنان رفتم. گفت عفونت داری. کرم واژینال استفاده میکردم ولی فرقی نکردم. دکترم رو عوض کردم برام سونو نوشت گفت شاید کیست داشته باشی. همسرم ۲ماهی کار نداشت، با برادرش رفت صیفی کاری و من حوله گرم میکردم میگذاشتم روی شکمم تا دردش آروم بگیرد تا اینکه پریود شدم دیدم پاک نمیشم به همسرم گفتم پول برایم بریزد تا برم سونو ببینم چرا این طوری میشم بچه ها را گذاشتم پیش مادرم و رفتم سونو تو مطب دکتر گفت برا چی اومدی؟ ماجرا را گفتم و دراز کشیدم با خنده گفت خانم کیستت قلب تشکیل داده😄😢😄 و صدای قلب بچه را گذاشت.
ناراحت شدم آخه دستمان خالی بود. در ضمن جنسیتم گفت ۱۰۰درصد پسر... رفتم بچه ها را بردم خانه و به همسرم گفتم. گفت حتما حکمتی تو کاره...
مزدش به همان اجاره و قسط وام عقب افتاده رسید، من ماسک میزدم آشپزی میکردم وکهنه میشستم تا اینکه خواهرم ماجرا را فهمید و ۲ماه نگذاشت که من کهنه بشورم. همسرم گفت شاید سونو اشتباه کرده یکی دیگه برو. رفتم برا سونوگرافی من تو ماه ۶ بارداری بودم با ۲بچه کوچک...
خلاصه دکتر آمپول داد برام، دل درد و ویارم بهتر شد. دکتر گفته بود زود زایمان میکنی، آمپول تکمیل ریه جنین زدم تا اینکه ۸ماه رو تمام کردم و با درد زیاد مراجعه کردم به بیمارستان و متاسفانه دکترها نفهمیدند که من نمیتونم طبیعی زایمان کنم و در آبان ماه سال ۹۸ دوباره خدا یه گل از گلهای بهشتیش را به من بخشید و بچه رو با پا زایمان کردم.
ادامه 👇
"دوتا کافی نیست"| عضو شوید👇
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
#تجربه_من ۱۲۴۱
#سختیهای_زندگی
#فرزندآوری
#دوتا_کافی_نیست
#بارداری_خداخواسته
#حرف_مردم
#حق_حیات
#قسمت_دوم
بچه سالم بود اما وقتی بردم مرکز بهداشت، گفتن که بچت عقیم هست اصلا بیضه نداره. من گریه میکردم و نمیدانستم چه کنم. فقط توکل کردم به خدا...
هرکسی می آمد دیدنم، میگفت، می خواستی ببندی. چرا با جونت بازی میکنی از این حرفا حالا من ناراحت از عقیم بودن بچه و این هم از حرف زدن بعضی ها که آدم نمیدونه چه طوری جوابشون بده.
ماه اول خیلی پسرم رو دکتر میبردم، همه میگفتند بچه کوچیکه اینقدر بیرون نبرش سرما میخوره تا اینکه یک روز از اقوام آمد خانه ما و گفت یه ختم انعام بگیر.
دهه فاطمیه نزدیک بودیم من تصمیم گرفتم روضه بگیرم. ۵روز روضه گرفتم. روضه که تمام شد. یه روز خواستم بچه را حمام ببرم، گفتم بگذارم آخر شب بچه ها را بخوابانم بعد، آمدم قنداقش کنم یکی از بیضه هاش را دیدم. با داد همسرم را صدا زدم. گفتم نکنه اشتباه می کنم. گفت بله درسته، خلاصه بعد حدود ۲ماه با آرامش خوابیدم و بچه رو حموم نبردم😂
صبح که بردمش دکتر گفت چون نارس بوده این طوری شده و اون یکی هم درست میشه نگران نباش به یک هفته هم نشد که درست شد و من خیالم راحت شد.
بچه ها روز به روز بزرگتر میشدن و من خوشحال از سلامتی شون، ما هنوز خانه ای نداشتیم و پس انداز مون هم داشت بی ارزش میشد. دوباره به فکر خونه افتادیم از این بنگاه به آن بنگاه، تااینکه یه خونه قدیمی تو شهرستان خودمون پیدا شد، پدرم خوشحال شد ولی پولمان کم بود.
پدرم پیشنهاد کرد که ما بریم خونه شون بشینیم و پول پیش خانه رو بگذاریم روی پولمان تا بیشتر بشود ولی من موافق نبودم خیلی پله میخورد و زیرزمین کوچکی بود، من بیشتر به فکر بچه ها بودم پله ها هم نرده نداشت. خانه را خریدیم و همان موقع دادیم رهن تا بتوانیم چکش را پاس کنیم. ناچار رفتیم خانه پدرم و به برکت بچه ها خانه دار شدیم و من 😃 بودم.
خواهرم باردار بود، منم هم دلم میخواست یه دختر دیگه بیارم که ۲به ۲مساوی باشند😂 همسرم میگفت بچه ها که مدرسه ای شدند یکی دیگه میاریم اما خدا می خواست بچه ها باهم بزرگ بشن.
بله باردار شدم. اوایل به خاطر حرف مردم ناراحت بودم. تا ۵ ماهگی حتی مادرم خبر نداشت. وقتی فهمیدن آشنا و غریبه و همسایه همه فقط گوشه و کنایه میزدند، خیلی حرف شنیدم حتی از عزیزترین کسانم.
۶ماهگی رفتم سونو جنسیت بچه نپرسیدم فقط گفتم سالمه همین گفت میخوای صدای ❤️ بگذارم گفتم نه انگار باخودمم لج کردم خودش گفت دختره من یکدفعه بلند شدم. دکتر گفت هنوز تمام نشده خانم دراز بکش😂 خیلی خوشحال شدم گفت دختره بعد گفتم صدای ❤️بگذار با شنیدن صدای❤️ قوت گرفتم و حرف و حدیث مردم سپردم به باد و بارداریم رو تمام کردم و چهارمین گل از گلهای بهشت را خدا در بهمن ماه ۹۹ به من بخشید.
با امدن دخترم کار من صد برابر شد. شیرم کم بود و مثل بقیه بچه ها شیرخشک نیاز داشت این هزینه شیر خشک برایمان سخت بود ولی خدا از راه بی گمان برامون میرسوند.
من با وجود سختی های زیاد، همچنان دست تنها بچه ها را بزرگ میکردم تا اینکه پدر و مادرم کرونا گرفتن و من برای بچه ها میترسیدم. پدرم به علت دیابت که داشت، طبق دستور پزشک باید بیمارستان بستری میشد، با پای خودش رفت تو آمبولانس و ما هم رفتیم خونه مادرشوهرم تا یه دوره از مریضی بگذره ولی پدرم بعد از یک هفته که بیمارستان بود، درگذشت.😭😭 من خیلی وابسته به پدرم بودم این داغ را نمی دونستم چه طوری تحمل کنم.
شکرخدا مادرمان را به ما بخشید. من هنوز که هنوزه بچه هام که بابا میگویند من گریه میکنم. من نتونستم به خانه پدری برگردم و خداخیرش بده اوستا همسرم پول پیش به ما داد و ما رفتیم سرخونه خودمون
بعد از جابه جایی، مجدد باردار شدم اما این بار فرق میکرد، همسرم میگفت باید سقط کنیم. خیلی دکتر رفتیم برای سقط اما من راضی نبودم ولی همسرم حرف حرف خودش بود. بحث های زیادی کردیم تا اینکه من سونو برم دکتر سونو نوشت. من رفتم پیش خانمی که سونو رو میدید، گفت نه خانم باردار نیستی منو همسرم خوشحال اومدیم خانه ولی من پریود نمیشدم. ۲هفته ای صبر کردم رفتم آزمایش خون جواب مثبت بود. 😵💫 شده بودم.
رفتم دکتر زنان ماجرا را تعریف کردم. مجدد سونو دادم. بله باردار بودم و قلبشم تشکیل شده بود خلاصه همسرم دنبال قرص یا آمپول یا هرچی دیگر بود تا سقطش کنیم و می گفت این تا هست من آرامش ندارم.
ادامه 👇
"دوتا کافی نیست"| عضو شوید👇
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
#تجربه_من ۱۲۴۱
#سختیهای_زندگی
#فرزندآوری
#دوتا_کافی_نیست
#بارداری_خداخواسته
#حرف_مردم
#حق_حیات
#قسمت_سوم
روزی که قرار بود بریم برا سقط، عذاب وجدان داشت خفم میکرد. صبح که همسرم برا کار روی پشت بام بودن، بلوک از زیر پاش در میرود و می افتد پایین، شکر خدا به خیر گذشت و همسرم طوریش نشد. من پامو کردم تو یه کفش که من بچه ام رو میخوام، تو میخواستی جون یه انسان رو بگیری و خدا میخواست جون تو را بگیرد. خدا رحم کرد به تو، تو هم رحم کن.
با همین حرف، همسرم کوتاه آمد ولی قول دادیم به کسی چیزی نگوییم. روزها به سختی سپری میشد. من سونو رفتم. بچه سالم بود و دختر، روز به روز شکمم بزرگتر میشد و امان از حرف ناحق و زخم زبان...
به هرحال زمان طی شد و من نتوانستم دخترم رو طبیعی زایمان کنم پنجمین گل را هم خدا از بهشت برایم فرستاد و مرداد ۱۴۰۱ دخترم رو سزارین شدم.
بچه های من نه اتاق جدا دارند نه تخت و کمد و فرش و حتی اسباب بازیهای گرون هم ندارند ولی یه دل پر از مهرو محبت دارن که اگر یکی از آنها جایی باشند، گریه میکنند و می گویند ما را ببر آنجا، می خوان همدیگر را ببینند. دختر کوچکم به دختر بزرگم میگه مامان😂😂
با هم شعر میخوانند و هزاران بازی دیگر حتی مثل چند قلوها همگی با هم مریض میشن امسال همه رفتن پیشواز آبله مرغان و من نزدیک ۲ماه دستم بند بود.
با وجود تمام سختی ها از سرنوشتم راضیم( الحمدالله یا علی در پناه خدای عزوجل باشید)
"دوتا کافی نیست"| عضو شوید👇
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
هدایت شده از دوتا کافی نیست
.
📚 خرید کتاب دوتا کافی نیست
با #تخفیف ٢٠ درصدی👇
https://sooremehr.ir/book/67339/%d8%af%d9%88-%d8%aa%d8%a7-%da%a9%d8%a7%d9%81%db%8c-%d9%86%db%8c%d8%b3%d8%aa/
👈 برای استفاده از تخفیف، هنگام پرداخت کد dotakafinist را وارد نمایید.
#دوتا_کافی_نیست
"دوتا کافی نیست"| عضو شوید👇
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
🚨حجاب را خفیف کردند؛ نباید سکوت کرد.
معیشت مردم گروگان اهداف حزبی و جناحی نشود.
آیت الله نوری همدانی در پیامی به کارمندان، دبیران و مدیران ستادهای امر به معروف و نهی از منکر:
امروز اگر واجبات الهی را همانند حجاب خفیف کردند نباید سکوت کرد ... امروز اگر کسی منافع ملی و وحدت مردم را نشانه می گیرد باید مقابله نمود ...
امروز اگر معیشت مردم را گروگان اهداف حزبی و جناحی کردند باید تذکر داد.
امروز بزرگترین معروف وحدت حول محور رهبری انقلاب و حفظ این نظام است و باید دشمن و نقشههای او را شناخت و مهمترین نوع مقابله با دشمن جلوگیری از تفرقه است.
"دوتا کافی نیست"| عضو شوید👇
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075