بتوانیم موج مثبت سازندگی و امیدآفرینی را در جامعه به حرکت درآوریم و نماینده یا منتخب آرائمان را متوجه هوشیاری و کنشگری خودمان بنماییم و به او بفهمانیم که نمایندگی بیش از آن که یک منصب باشد، یک جایگاه خدمترسانی و تلاش و کار بیشتر برای آبادانی و پیشرفت کشور است و نمایندهای که به میدان میآید باید لباس عافیت از تن برکنده و لباس رزم و سربازی میهن را به تن کند تا در این راه به فوز عظیم نائل آید ..
به امید این روز ..
#انتخابات
#مشارکت_حداکثری
#اقشارمردمی
#استان_قم
۱۴۰۲/۱۱/۵
@Dr_zdp53
https://eitaa.com/Dr_zdp53_Theology
هوالمختار
"چرا عدم انتخاب(۱)"
"من رای نمیدهم" "نظری ندارم"، "من نظر نمیدهم". جملاتی که شاید بارها و بارها شنیده باشید؛ در جواب این سوال که برای ناهار چه بپزم، در هنگام انتخاب مقصدی برای سفر جمعی، در جواب این سوال که به نظر شما کدام لباس برایم مناسبتر است، در کلاس درس، در انتخاب طرحهای پیشنهادی در یک اداره، در انتخاب روش اجرای یک طرح، در انتخاب فردی برای مسئولیت پروژه و نظرسنجیهای فراوان دیگری از این قبیل. البته و صد البته به دلیل حساسیت موقعیت، بازار این جملات نزدیک انتخابات داغتر است.
عدهای میگویند رای نمیدهیم چون از قبل مشخص است که چه کسانی اسمشان از درون صندوق بیرون میآید. این جمله چند دلیل میتواند داشته باشد؛ ممکن است هرباری که فرد رایی داده، هیچگاه منتخب صندوق، منتخب او نبوده و از باب تعمیم جزء به کل انتظار داشته چون او انتخابش فرد خاصی بوده، پس حتما نظر غالب مردم همین است؛ چراکه حلقههای اول و دوم و چندم اطراف افراد معمولا با او هم نظرند، لذا تعمیم به کل مردم میدهد و نتیجه را مخالف نظر اکثریت میپندارد.
حالت بعدی چنین جملهای ممکن است این باشد، که اعتمادش نسبت به برگزار کنندگان انتخابات به دلیل تبلیغات گسترده فضای مجازی، سلب شده باشد و تقلب در انتخابات به هر دلیلی از سوی عدهای خاص القا شده باشد. در این موارد باید سازوکار و مراحل انتخابات به دقت و با شفافیت در عرصه عمومی تشریح و تبیین شود، تا احتمال تقلب در هر مرحلهای از فرآیند بررسی و تحلیل شود و درصد این احتمال با عدد و رقم مشخص شود.
بگذریم اما علی ای حال مهم است که این جملات چرا بر زبان افرادی جاری میشود که انتخاب کردن، از ذاتیات آنهاست و خدای مختار شاخصه وجودی آنها را نیز انتخابگری قرار داده است.
آری انتخابگری، صفت ممتاز انسان است و شانه خالی کردن از انتخاب، در هر عرصه و جایگاهی که نقش یک نفر هم در سرنوشت آن انتخابات نیز مهم است، قابل پذیرش و توجیه بردار نیست و در کاهش دادن این آسیب، هر انسان آگاهی مسئول است.
اما به عنوان نمونه کوچک و واقعی از باب "اذا جاء الاحتمال بطل الاستدلال" خواستم قطعیت این سخن کمتر شود که "نتیجه از قبل تعیین شده است"؛ لذا اشاره میکنم به آمار کسانی که حداقل آنها، اینگونه تصوری ندارند.
تعداد ۲۴٫۸۲۹ نفر افرادی که به عنوان کاندیدای مجلس شورای اسلامی ثبتنام نمودهاند و صلاحیت خود را در معرض سنجش هیئات اجرایی و سپس هیئات نظارت قرار دادهاند.
ادامه دارد..
#انتخابات۱۴۰۲
#مشارکت_حداکثری
#استان_قم
#استان_تهران
#برای_ایران
۱۴۰۲/۱۱/۷
@Dr_zdp53
https://eitaa.com/Dr_zdp53_Theology
"سومان"
آدمها شطرنجی هستند. سیاه و سفیدشان، شانه به شانهی هم پیش میرود. گاهی سفید غالب و گاهی سیاهی مسلط میشود.
خداوند آنها را دورنگ آفریده است.[۱] زیبایی یک انسان در اختیار است و هویت او را انتخاب تشکیل داده است.
اگر از انسان اختیار را بگیری، از انسانیت میافتد. میشود رباتی که نشاط و پویایی ندارد.
انتخابهای انسان گاهی او را از حیوان پستتر [۲] و گاهی از فرشتگان بالاتر میبرد. با وجود امکان انتخاب سیاهی، برگزیدن سفیدی مایهی مباهات است. آن هم درست زمانی که همه از صلاح و رهایی او ناامید شدهاند.[۳]
این انتخابها معمولا جفتی هستند، تکبر و تواضع، عزت و ذلت، شجاعت و ترس، بخل و کرم و عفت و خیانت. این مفاهیم در سرتاسر زندگی انسان سایه افکندهاند و هر انسانی دائما در معرض انتخاب است.
از زمین چمن فوتبال تا میدان مین، از کوهنوردی روی اورست تا غواصی کف اقیانوس، از پریدن از هواپیما تا شنا در استخر، از شرکت در مهمانی و فعالیتهای اجتماعی تا انداختن یک برگ کوچک کاغذ در صندوق رای، میتوانند صحنهی نقش آفرینی اختیار انسان باشد.
گاهی دویدن روی چمن نشان از غیرت و حفظ ناموس است و گاهی نوشتن و قلم زدن در روایت کردن آن. گاهی حاضر شدن پای یک جعبهی مهروموم شدهی آراء و گاهی تشویق دیگران و سوق دادنشان به بینش و تحلیل دقیق سیاسی، اما شاید عجیب به نظر برسد اینکه چمن و صندوق، چه ربطی به ناموس دارد!
شاید ارتباطش را پدران و مادران ما قبلترها فهمیده باشند، یا حتی شاید وجدان انسانی متذکر و متوجه آن شده باشد. نمیدانم کجا و چطور؟ اما میدانم که وطن و سرزمین را مام میهن نامیدهاند، چرا که انسان را در آغوش خودش بزرگ میکند و رشد میدهد، پرورش میدهد، تلاش برای آن نشانهی غیرت و مردانگی و دوری از او باعث بیماری و افسردگی میشود. آه دوری!! غربت!! بله درست است، شاید یکی از پردردترین آسیبهای روحی انسان زمانی باشد که از دلتنگی و دوری از وطن خودش را در انسان بروز میدهد.[۴]
شاید همان تعبیر یکی از دانشجوهایم سر کلاس بهترین ترجمان این حال باشد؛ مریم، دانشجویی که ۸ سال را در کانادا و ۶ سال را در روسیه گذرانده بود، در جواب شوخیهای سیاه همکلاسیهایش در مورد اوضاع ایران و غاز بیگانه، گفت: "دوستان هر روز دور از وطن و غربت طعم غروبهای جمعه را دارد" نمیدانم تا به حال طعم دلتنگی روزهای جمعه را چشیدهاید یا خیر؟ اما سنگینیاش مثل بلند کردن یک کوه اورست است برای یک نوزاد. له میشوی، روزی هزار بار میمیری و زنده میشوی و تاب تحمل نداری..
بگذریم!! مام میهن برای آدمی ارزشمند است، حرمت دارد و مایهی آبرو و عزت است؛ لذا جانفشانی و تلاش برای بزرگداشت آن مطلوب عقل و شرع و اخلاق است.
به عنوان نمونه از کار در دستگاههای دولتی و حکومتی تا شغل آزاد و هنر و نظافت و جنگ و جهاد و شهادت گرفته تا شستن فرش و ظرفهای ناهار و شام، پختن نان و آجر، ساختن مسکن و راه، بافتن شال و کلاه، نوشتن دستاوردها، اصلاح کمبودها و شرکت در بالابردن اعتبار بینالمللیاش جلوی چشم اجانب و بیگانگان...
فرقی نمیکند جهاد گاهی با سلاح گرم و گلوله است، گاهی با قلم و کاغذ و مرکب،[۵] گاهی با ۹۰ دقیقه دویدن و شوت زدن و گاهی با توسعهی صنعت و تاسیسات جادهای، گاهی با بیان دستاوردهای چهلساله تحت سختترین شرایط سیاسی و گاهی تبیین ضرورت شرکت در سرنوشت خود و همه.
مهم این است که انسان بعد از هر عمل صالحی، از باب ادب آن را توفیقی از طرف خداوند متعال بداند و سجدهی شکری به جای آورد، درست شبیه تیم فوتبال ایران در بازی مقابل ژاپن، شبیه گریههای بازیکنان غیور ایرانی مقابل چشمهای جهانیان.
۱. شمس:۸، فالهمها فجورها و تقواها
۲. اعراف:۱۷۹، اولئک کالانعام بل هم اضل
۳. بقره:۳۰، اتجعل فیها من یفسد فیها و یسفک الدماء
۴. homesick
۵.مداد العلماء افضل من دماء الشهدا، من لا يحضره الفقيه، ج4، ص: 398.
#سومان_ناموس
#مام_میهن
#ایران_عزیز
#انتخابات۱۴۰۲
زهرا دلاوری پاریزی
۱۴۰۲/۱۱/۱۵
https://eitaa.com/Dr_zdp53_Theology
"دشمن شاد"
پدرم را بیخانمان کرد. هستیاش را به باد داد. ۲۰۰ سال آواره بیابانها بود تا بالاخره بخشیده شد. با وساطت ۵ نور مقدس توبهاش پذیرفته شد.
این ابتدای جنگی طولانی بود، نبردی به درازای تاریخ بشر، بنیآدم و اهریمنان در برابر هم، در صفی به طول قرون متمادی قرار گرفتند.
شیطان که افتادنش از چشم خدا را به خاطر انسان میداند، سر راه او نشسته و با ۶ تاکید سوگند یاد نموده که سر راه مستقیم او بنشیند و پایش را جلوی پای انسان بگیرد که با مغز به زمین بخورد سپس نعره مستانه شیطانکها گوش فلک را کر کند و بساط عیاشیشان برپا گردد.
طفلکی انسان! با چراغ قوهی عقل به سر و با شمع قلب در حرکت است،
حرکت از خود به خود، حرکت از خود به ناخود، به سوی مقصدی متعالی،
آن جا که بشود آینه خدا، خدا را در خودش ببیند و اوج بگیرد. آن وقت است که دشمنش به خاک سیاه مینشیند، از خشم دندانهایش را به هم میساید و دستش به آدمی نمیرسد.
دشمن شادی تلخ است، همان قدر که پدر و مادرمان در ابتدای تاریخ رنج کشیدند و آلت دست شیطان شدند و ابلیس به ریششان خندید، امروز هم شیطانکها اطراف ما بنیآدمها پرسه میزنند تا زمین بخوریم و باز هم قهقهه سر دهند، خدا نکند کسی دشمن شاد شود، نه از نظر عقیدتی، نه سیاسی، نه اقتصادی و نه فرهنگی، خیلی درد دارد. یکی از یکی بیشتر، به خصوص سیاسی، سالها ذلت سیاسی کشیدهایم، میدانیم مثل یک غده است که آخرش سر باز میکند، یا نه مثل یک آتش فشان.
شیطان بزرگ امروز ما، آمریکاست. سر همهی راههایی که به ایران ختم شود نشسته است، همه راههای پولی و دارویی و اقتصادی را بسته است تا کمر ایران را خم که چه عرض کنم، بشکند، یا نه او را به خاک سیاه بنشاند مثل پدرمان آدم و مادرمان حوا.. یک روز با وعده جاودانگی و امروز با وعده بهشت موعود، چرا؟ این دشمنی پایانی ندارد؟ ظاهرا بدجوری ابتدای خلقت دماغش سوخته، که این همه سال در فکر انتقام است..
درست است، مثل اوایل خلقت، شیطان امروز هم سیلی بدی از ایران خورده، ایران همان بچهای بود که داد زد پادشاه لخت است، آبرویش را در جهان برد، موی دماغش شد و به چپاول و استعمارش در خاور میانه خاتمه داد.
حالا انواع زنجیر و بند و طعمه و دام پهن کرده، مجازیاش را گسترش داده، افسار باور و بینش را به دست گرفته، گاهی مادران را از مادرانگی میاندازد، گاهی پدران را هرز میکند و گاهی دختران و پسران جوان را روی باد شهوت میاندازد.. همهی اینها دست به دست هم میدهد تا غیرت ایرانی را که میراث هزارسالهی تاریخ پارس است، از کفش بیرون کند و او را منفعل و بیخاصیت و کرخت کند، اگر مالش، سرزمینش، ناموسش، دینش، هویتش را ببرند ککش نگزد و باز هم به روی ابلیس لبخند بزند، لبخند که چه عرض کنم، به دست و پابوسی و کاسه لیسیاش بیافتد..
آه انسان! ای ترجمان واژهی فراموشی! به خودآی، ببین شیطانکها در درونت لانه کرده، غارتت نمودهاند. عقل و وجدانت مسخ شده است فرزند آدم.
همکیش و همنوع من! برادر و هموطن من! بعد از این آوار اعتقادی و مجازی بر سر خاندانت، نگذار آوار سیاسی و ذلت سیاسی هم روی دوشت سنگینی کند، ایرانی غیور! خونها پای نخلهای خوزستان ریخته شده، سرها در صحرای سینا و غزه و لبنان بریده شده، سراسر خاور میانه جای چنگالهای شیطان مدرن آمریکاست، عراق درد دارد، تن افغانستان پاره پاره شده، دختران کویت موپریشان شدهاند از تجاوز ایالات متحده، بس نیست؟ کم نیست؟ میتوانی تصور کنی در برابر دوربینهای این دشمن، دشمنشاد شدن چه رنجی دارد؟ هیچ میدانی در انتظار شمارش برگههای کوچک رای تواند تا تو را در انظار مردم جهان به تمسخر و استهزا بگیرند؟ آه ایران من، وطن دلسوختهی تبدار من! وطن سالها زیر چکمههای غرور سربازان نجس آمریکایی و انگلیسی و فرانسوی و پرتغالی، له شده!
به خدای کعبه سوگند! این بار هم نخواهم گذاشت دشمنشاد شوی، چون چهل سال گذشته، آن روزها که کودکی بودم و تازه نهالی بودی، کنارت ایستادم! حالا که تنومند شدی و من بزرگ شدهام قطعا..
آن قدر بزرگ که بتوانم کمبودهایت را به جان بخرم، نادانی بعضی متولیانت را تحمل کنم و درصدد اعتلایت برآیم.
آری آن قدر درک و شعور پیدا کردهام که بدانم، دشمن دلش برای من نمیسوزد، کسی پشتم را نمیخاراند و باید برای برخاستن دست به زانوی خودم بگیرم.
حوقلهای میخوانم و اسپندی دود میکنم تا دور باشد چشم بد از چشمهایت!
"مرگا به من که با پر طاووس عالمی
یک موی گربهی وطنم را عوض کنم"
#مشارکت_هرمی
#انتخابات۱۴۰۲
#ایران_عزیز
@Dr_zdp53✍
۱۴۰۲/۱۱/۱۷
288561_158_mp3.mp3
5.1M
سرود شور انگیز مختص انتخابات♨️
ویژه پخش در 🔻
کافه انتخابات، تریبون ها، ایستگاه صلواتی👌😁
🗳 | #انتخابات
ستاد راهبری زن و خانواده حوزه های علمیه برگزار می کند:
💠 سلسله نشست های انتخاباتی
💠 با موضوع: مردم، قدرت اصلی نظام) با مدال آوران)
💠 با حضور استاد و پژوهشگر برجسته حوزه و دانشگاه: سرکار خانم دکتر زهرا دلاوری
💠 زمان: یکشنبه ۳ تیر
💠 ساعت:۱۶ الی ۱۷
#انتخابات
#زن_و_خانواده
🦋ستاد راهبری زن و خانواده حوزه علمیه
🆔@raahbareezanan
⭕️ جلیلیسم؛ خلوصگرایی و برنامهزدگی
✍🏻سیدحسینشهرستانی
این متن نه درباره #سعیدجلیلی مرد دوستداشتنی و بااخلاق سیاست که دربارۀ «جلیلیسم» است که با ایماژ و تصویری از جلیلی سروکار دارد.
🔹جلیلیگری یک کالای لوکس است. از آن کالاها که در مغازههای معمولی پیدا نمیشود. چون مردم عادی توان خرید آن را ندارند.
مشتری او «انقلابیتر» ها هستند و رونق او منوط است به غیررقابتی شدن بازار.
نمادی است از تمام فرایندهای «فرقهای شدن» جریان انقلابی و جدایی حزباللهی ها از مردم.
جلیلیسم، نماد نیروی «خلوصگرایی» است که با جبهه پایداری پا به عرصه گذاشت و آفتی شد در خرمن انقلاب.
نیروی جلیلیگرایی در نوعی ارضاء کامجویی فانتزی جوانان گام دومی نهفته است. این کامجویی تن به هیچ آزمونی نمیدهد و با هیچکس گفتگو نمیکند، پس طرفداری از او کمترین هزینه را دارد. چون اصلا قرار نیست جلیلی رأی بیاورد. بلکه همواره قرار است بهمثابه گزینۀ «اصلح»! چون هندوانهای سربسته، باقی بماند و خوابها و رؤیاهای «انقلابیتر»ها را برهم نزند. انقلابیترهایی که هیچگاه تن به پذیرش اقتضائات میدان واقعی سیاست نمیدهند ضرورت وحدت را از بیخ منکراند (ایده خلوص همواره ضدوحدت است) و هیچ دلیلی ایمان راسخ آنها را متزلزل نمیکند.
برای همین جلیلیگری بیشتر یک کنش رسانهای است تا کنش "سیاسی".
اینکه حتی #ابراهیم_رئیسی هم نتوانست جلیلیچی ها را همراه کند نشان داد که جریان انقلاب تا نیل به بلوغ سیاسی راه زیادی درپیش دارد. البته برخی ضعفهای ابراهیم رئیسی و نیز نوع عملکرد شورای نگهبان هم بیاثر نبود.
جلیلیگرایی همواره در میدانی بروز میکند که رقابت چندان خطیر نباشد و ضمنا در همین رقابت بهظاهر کمخطر هم بار اصلی رقابت با رقیب واقعی را کس دیگری بر دوش میکشد (قالیباف یا رئیسی). در چنین فراغتی است که انقلابیتر ها ترجیح میدهند بهجای ورود در کارزار اصلی، در کارزاری فرعی درجۀ خلوص انقلابی خود را آشکار کنند.
گرچه در این انتخابات نوعی نیروی «نخبهگرایی» انقلابی هم به این خلوصگرایی افزون شده است.
🔹و اما «برنامه»
کمتر مفهومی در این انتخابات اینقدر مبتذل شد. جالب آنکه تا پیش ازاین، جریان خلوصگرایی درپس نقابهای ارزشی و عدالتخواهانه حرکت میکرد اما طبعاً زمانی که ابراهیم رئیسی در میدان است، با این معیارها نمیتوان با او تقابل کرد. پس گفتار «برنامه» به میان میآید: سعید جلیلی هشت سال است که نشسته و دارد برای مملکت برنامه مینویسد! (عجب که بیکاری مراد خود را اینگونه بر سر آنکه در این مدت معاون و رئیس قوه قضا و رئیس آستان قدس بوده، میکوبند)
مگر رئیس جمهور کارش نوشتن برنامه است و مگر برنامه امری شخصی است چون پایاننامه دکتری که هرکس برای خودش بنشیند و آنرا بنویسد و مگر در یک کشور چند برنامه امکان وجود دارد و...؟
جلیلی خود در گفتگوی ویژه در پایان بحث خود گفت این برنامهها و راهحلها را همه میدانند. مساله کشور چیست؟ مساله این است که ارادۀ تحقق آن وجود ندارد.
سالهاست این برنامهها از ایتان و مرکز همکاریهای ریاست جمهوری و اندیشکدههای شریف و..مدتهاست درحال گردش است. دوستان انگار به فرمول جدیدی از واکسن کرونا دست یافتهاند!
وانگهی اگر ایشان در طراحی برنامه تبحری دارد در یک اندیشکده به تلاش ۸سالۀ خود ادامه دهد. چنانچه در همه جای دنیا برنامهنویسان و طراحان چنین میکنند.
مگر برژنسکی و هانتینگتون، در امریکا خود رئیس جمهور یا حتی وزیر میشوند؟
🔹اساساً سیاستمرد کیست؟ اجمالا آنکه بتواند یک گفتار سیاسی را نمایندگی کند، حداکثر ظرفیتهای جریانی و ملی را درجهت طرح کلی سیاسی خود به میدان آورد و با ارادۀ منعطف و عقل عملی خود راه را برای پیشبرد برنامه ها و تعیین اهداف اصلی و فرعی بگشاید.
بنابراین مهمترین عنصر مردسیاسی امری ست که در روایات ما ازآن به «سعۀ صدر» یاد شده که ابزار ریاست است.
سعۀ صدر همان خلاقیت و انعطاف سیاسی سیاستمدار با نظر به اقتضائات میدان است.
کشور را نمیتوان مثل یک «ماشین» با کاتالوگی به نام برنامه اداره کرد. تعبیر ماشین دولت که بارها از دکتر جلیلی بیان شد نشان از این رویکرد تکنوکراتیک داشت.
روحیۀ سیاسی او هم حاکی از فقدان سعۀ صدر و امکان تعامل او با دیگران است.
این مهمترین نقطه ضعف جلیلی است که حتی داد حاجقاسم را هم درآورده بود.
این روحیۀ مدرسی و اسکولاستیک او با مشی علمی او نیز سازگار است و البته در عینحال در وجه مثبت، با پاکدامنی و خلوص او نیز نسبت دارد. او هیچگاه مدیر اجرایی موفقی نبوده است. البته میتواند استراتژیست یا منتقد یا نمایندۀ سیاسی خوبی در مجلس باشد.
#جلیلیگرایی
#انتخابات
#روانشناسی_سیاسی
سپاس از همراهیتون
آقای رئیسجمهور(۷)
"سایه نگرانی"
انتخاب یک حق است، اما گاهی وظیفه میشود. یعنی مجبوری که انتخاب کنی. حالا همه سلیقهها هست، یک بار هم ریاست جمهوری، حقیقتا انتخاب رئیسِ همه جمهور باشد.
اگر اکثریت مردم فلان دولت را میخواهند، نیازی نیست به آب و آتش بزنی، فقط بگذار آزادانه انتخاب کنند.
انتخاب حقیقی که از کف میدان برآید، ترجیح دارد بر اجماع خودساخته و پرداختهای که هیچ مبنای اصلحیت در آن نیست.
شنیده بودم روزی انسان از اطرافیان خود انگشت حسرت میگزد که ای کاش "یا لیتنی لم اتخذ فلانا خلیلا"
نادانی نادان، زجری است برای دانایی دانایان.
حلقهی دورتادورم را چنان تنگ میکنند که واقعیت را نبینم، اقبال را با القاء هیجان و ایجاد برانگیختگی به یک "شو" تبلیغاتی بدل میکنند، تا معیارهای اصلح کمرنگ شود و سیل و موج ایجاد شده توهم غلبهی گفتمانم را به من بدهد. کاش سرم را بالا میگرفتم تا خورشید را ببینم.
یا کاش همیشه در همان سایه میماندم و هزاران کاش و اگر دیگر...
البته خوب است بیایی و کمی آفتاب بگیری تا بدانی چقدر فرق است بین ادعا و میدان.
چقدر تفاوت است بین تجربه و رویا، بین آرزو و خاطره..
آه ای مرد! اگر هنوز کمی نگرانی برای دستاوردهای انقلاب در وجودت هست، دست از تلاش برای کسب تجربه در میدانی به وسعت ریاست جمهوری بردار و در سایه دولت انقلابی کار کن.
این روزها که تحلیلها را در مورد دولت سایه میبینم، خوشحالم که درکم از این دولت سایه، چقدر درست و ارتکازی بوده و بزرگان هم بر آن صحه گذاشتند.
آفای رئیسجمهور لطفا کمی صبورانهتر و متعهدانهتر حرکت کن. بگذار میدان دیدهها به میدان بیایند و تجربهها را به مردم تزریق نمایند، با شتاب حرکت کنند تا چرخ اقتصاد تندتر حرکت کند. وسوسههای خناسان اطرافت را دور بریز. به خدا قسم اینجا جای آزمون و خطا نیست.
علمای مَدرسی و کتاب و حجره از تو حمایت کردهاند و علمای کف میدان و در صحنه از رقیب آفتابی شما.
گفتید اگر حضور حاضران نبود بر من حجتی برای آمدن نبود، حال اگر یقین کنید که فرد بهتری نسبت به شما هست تا سکان اعتماد مردم را به دست بگیرد و باز سایه شما بر دولتش پهن باشد، آیا برای شما حجتی نیست؟؟
بله شاید بتوانی، حتی خیلی بهتر از رقیب!!
اما به نظر شما الان جای این ریسک به این بزرگی هست؟ حامیانت مدام پیام اجماع مردمی میدهند، حال آنکه میدانتد فرد اصلحی وجود دارد. کاش خودت به آنها بفهمانی یک درصد اگر این بار سنگین بود و نتوانستی، پایههای اعتماد مردمی را خواهی شکست، چراکه با پیام گفتمان انقلابی و تمدنی قدم در صحنه گذاشتهای ..
انتخاب شما، توکل بدون بستن زانوی شتر است و چه خسارت عظیمی اگر نتوانی و خوب عمل نکنی، بالاخره آشپزی کردن برای ۸۰ میلیون نفر توسط کسی که فقط دستور غذا بلد است و نهایت در حد یک معاونت وزارت تجربه دارد، به همان اندازه ترسناک است که شنای تئوری یاد گرفته باشد و وارد عمق ۲۰ متری آب یا اقیانوس شود.
مرد! میشود به نگرانی ما پایان دهی و لحظهای گوشت را از دهان خناسان دور کنی؟ کسی که به گفتهی خودش (در مورد احمدینژاد) استاد قهوهای کردن است، با طناب این جهال یا حداقل بیبصیرت البته با طیفهای متفاوت در چاه توهماتشان نیافتید. حداقل یک وزارت، یا یک استانداری را تجربه کنید، یا نه حتی اندازهی یک بنیاد شهید را بیازما تا ما بتوانیم محکتان بزنیم.
یک نمونه از میزهایی که ساختهاید، یک نمونه لباس، یک بشقاب از غذاهایتان را بیاور؟
از حامیانتان که نمیشود سوال کرد، گفته بودم از شما قدیس میسازند و نقدتان را تکفیر میدانند، دولت سایه هم که همان سایه ترس بود. ترس برای دولتها، ترس برای نهادها، نه ترس سازنده البته.. کم کم علاوه بر دولت در سایه، احساس کردیم، قوهی مقننهی در سایه، رئیس قوه قضائیهی در سایه و حتی جاهایی رهبر در سایه هم داریم، بخصوص آنجا که گفتید: " به رهبر انقلاب توصیه کردم ..."
با چه میتوان ذوالفقار علی علیهالسلام را از کار انداخت؟ با جهالت مردم. البته به دانایی و فهم مردم اعتراضی نیست، وقتی از مقدماتی چون حمایت بعضی چهرهها برآید، چهرههایی که خیلی کمالگرا و دور از واقعیات کف جامعه هستند و ایمان و اقتصاد همهی مردم را مثل هم میدانند، هنوز هم از روی کتابها نسخه میپیچند و شرایط تنوع مخاطب را در نظر نمیگیرند.
بگذریم مرد! امیدوارم امشب و فردا و فرداها سر راحت بر زمین بگذارید و وجدانتان کاملا آسوده باشد.
سایهبازیها هم در پرتو آفتاب روزی تمام خواهد شد، فقط امیدوارم آن روز نیاید که بخواهم برایتان این متن را بنویسم که یادتان هست صمیمانه با شما سخن گفتم و هشدار دادم؟ یادتان هست چقدر تلاش کردم تا میدان را به اهل میدان واگذارید و به سایه برگردید؟ هنوز هم دیر نشده!!
#شمارش_معکوس
#انتخابات۱۴۰۳
#غزه_لبنان
#سرداردکترقالیباف
#دولت_خدمت_و_پیشرفت
1403\04\07
@Dr_zdp53_Theology
✍@Dr_zdp53