او در تعریف نکره نیز، ابتدا آن را تقسیم کرده و سپس علامت هر قسم را بیان می دارد:
الف- یا اسمی است که قبول کننده أل حرف تعریف است.(أل درآن أثرتعریف را می گذارد):رجل،قوم،رجال
ب- یا إسمی است که معنای آن قبول کننده حرف تعریف است:ذو(صاحب)
https://eitaa.com/joinchat/2412642376C439d1ec02d
#تناقض_گویی در #الفیه :
آیا می دانید این مالک در تعداد معارف دچار تناقض گویی شده است؟
در شعر ذیل از باب معرفه و نکره، معارف را شش چیز می داند:
وَ غَيرُهُ مَعرِفَةٌ: کَ: «هُم»، و «ذِى» ******و َ«هندٍ»، وَ «إبنِى»، و «الغُلامِ»، وَ «الّذى»
در حالی که در باب عطف بیان، «منادای نکره مقصوده» را نیز جزء معارف شمرده است و می گوید:
وَ صَالِحاً لِبَدَلِيَّةٍ يُرَى ******فِى غَيرِ نَحوِ «يَا غُلامُ يَعمُرَا»
یعنی عطف بیان، در حالی که صالح برای بدل واقع شدن هم می باشد، دیده می شود، (البته) در غیر (مثال هایی) از قبیل «یا غلامُ یعمرَ» که بدل شدن غلط است.
او این مثال را عطف بیان می داند در حالی که در آنجا به صراحت اعلام می دارد که
باین عطف بیان و متبوعش در تعریف یا تنکیر مثل هم باشند و معرفه، عطف بیان از نکره واقع نمی شود.
https://eitaa.com/joinchat/2412642376C439d1ec02d
#منادای_نکره_مقصوده هم از #معارف است.
ابن مالک درشرح کافیة گفته:
هفتمین ازمعارف منادی نکره مقصوده است:یارجلُ.
ودر شرح تسهیل گفته:
تعریف منادی نکره مقصوده به إشاره بسوی آن است؛
وگفته:
این حرف تصریح سیبویه است.
میرزا ابوطالب:
عبارت ابن مالک دو احتمال دارد:
1-منادای نکره مقصوده جزء قسم سوم از معارف است(اسم إشارة).
2-منظور ابن مالک بیان کیفیت تعریف منادای نکره مقصوده است(علت تعریف آن مواجهه و حضورحسّی یاعقلی است).
نتیجه:
طبق احتمال اول منادای نکره مقصوده قسم مستقلی از معارف نیست.
ولی بنابر احتمال دوم،منادای نکره مقصوده،قسم مستقلی از معارف است(قسم هفتم).
https://eitaa.com/joinchat/2412642376C439d1ec02d
#تجزیه_و_ترکیب_الفیه
حرف «یاء» در کلمه «مدنی» چیست؟ آیا جزء کلمه است یا ...؟
المعرب و المبنی:
وَ الإسمُ مِنهُ مُعرَبٌ وَ مَبنِىّ لِشَبَهٍ مِنَ الحُرُوفِ مُدنِى
https://eitaa.com/joinchat/2412642376C439d1ec02d
#سؤال دوستان: آیا بحث #اتصال_دو_ضمیر_منصوبی_مثل_سلنیه #کاربرد #قرآنی هم دارد؟
#نمونه های #قرآنی برای #سلنیه:
سوره بقره آیه 137: فَسَيَكْفِيكَهُمُ اللَّهُ
سوره هود آیه28: أَ نُلْزِمُكُمُوهَا
سوره حجر آیه 22: فَأَسْقَيْنَاكُمُوهُ
سوره احزاب آیه 37: زَوَّجْنَاكَهَا
سوره ص آیه23: فَقَالَ أَكْفِلْنِيهَا
سوره محمد آیه 37: يَسْأَلْكُمُوهَا
https://eitaa.com/joinchat/2412642376C439d1ec02d
#حاشیة_الصبان دو #جدول درباره #اسم_اشاره دارد یکی از خودش و یکی از #اشمونی
اگر این دو را ببینید و کپی کنید خیلی خوب است.
دروس الشباب
#تجزیه_و_ترکیب_الفیه حرف «یاء» در کلمه «مدنی» چیست؟ آیا جزء کلمه است یا ...؟ المعرب و المبنی:
در شعر: وَ الإسمُ مِنهُ مُعرَبٌ وَ مَبنِىّ لِشَبَهٍ مِنَ الحُرُوفِ مُدنِى
واژه «مدنی» اسم فاعل از ریشه «دنو» به معنای نزدیک کننده است؛ ولی حرف یاء در کلمه «مدنی» از شعر فوق، لام الفعل نیست و جرف اشباع می باشد.
توضیح اینکه:
ترکیب «لشبه من الحروف مدنی» از قرار ذیل است:
لشیه: جار و مجرور و متعلق به محذوف؛ خبر مقدم برای «مدنٍ» که مبتدای مؤخّر است و «من الحروف» متعلق به «مدنی» است.
پس لام الفعل «مدن» یعنی حرف یاء همانند لام الفعل «قاض» به خاطر جریان قواعد اعلال و التقاء ساکنین، در حالت رفعی و جری می افتد.
حال در این شعر برای اینکه قافیه شعر درست شود، کسره نون «مدن» اشباع شده و تبدیل به یاء می شود.
https://eitaa.com/joinchat/2412642376C439d1ec02d
#مقایسه_ای_بین_سیوطی_و_شرح_ابن_عقیل در باب #عَلَم:
الف- تعریف الفیه از علم شخص:
#سیوطی، قیود این تعریف را بیشتر توضیح داده است.
ب- در اضافه «سعید کرز» (اضافه اسم به لقب)، سیوطی به اصطلاح #اضافه_اسم_به_مُسَمَّی اشاره کرده است و یک بار دیگر هم در باب اضافه از آن نام خواهد برد ولی هرگز آن را توضیح نمی دهد.
ولی #ابن_عقیل در باب علم، وجوب اضافه را بر طبق مبنای بصریین می داند
هیچ کدام از این دو شرح، به فرضی که اسم علم، مفرد دارای «أل» باشد اشاره نکرده اند، مثلا اگر «جاء الحارثُ کرزٌ» باشد، اضافه اسم علم با اینکه مفرد است ممتنع است زیرا اسم دارای «أل» در مانند این مثال، اضافه نمی شود.
ابن عقیل هم -اگر چه اصطلاح اضافه اسم به مسمی را در باب اضافه، چند کلمه ای بیشتر توضیح داده است-، ولی خیلی وارد گود نشده است.
***برای توضیح این اصطلاح و فایده این اصطلاح و کاربرد آن، خوب است به کتاب «إملاء ما منّ به الرحمن» که با نام «التبیان فی إملاء ما من به الرحمن» هم چاپ شده و از ابوالبقاء عکبری است مراجعه کرده و ترکیب اولین آیه قرآن را بخوانید. إضافه (بسم الله)
ج- فرق علم شخص و علم جنس، در شرح ابن عقیل بهتر توضیح داده شده و از این توضیحات، فرق بین علم جنس و اسم نکره دانسته شده و فایده علم جنس معلوم می شود.
د- کسی که این باب از شرح ابن عقیل را بخواند به خوبی این مطلب را می چشد که معارف دو دسته اند: معارفی که فقط در لفظ معرفه اند (مثل علم جنس) و معارفی که لفظا و معناً معرفه اند(مثل علم شخص)
https://eitaa.com/joinchat/2412642376C439d1ec02d
#توضیح #تعریف #علم_شخص از #الفیة_ابن_مالک:
اسم یعین المسمی مطلقا علمه کجعفرو....
واژه «إسم» در تعریف فوق مبتدا بوده و جمله «یعین المسمی مطلقا» صفت آن است و برای همین ابتدا به نکره، جایز است. «علمه» نیز خبر است.
#توضیح «#یعیّن_المسمی»:
سبب معیّن بودن و منحصر بودن مسمی (چیزی که اسم بر آن دلالت می کند) دو چیز است: 1- یا به خاطر این است که اسم، معرفه است(پس وضع، باعث تعیین مسمی شده است). 2-یابه خاطر اینکه فردش منحصر است، هر چند آن اسم، نکره است، مانند: شمس
#توضیح «#مطلقا»:
دلالت علم برمسمای معین به نحومطلق است، یعنی بدون قرینه لفظی یامعنوی.
یعنی:
دلالت معارف بر شیء یا شخص معیّن بر سه گونه است:
الف- معارفی که با کمک یک قرینه لفظی، بر فرد معیّنی دلالت می کنند و شامل هیچ کس و چیز دیگری نمی شوند که عبارتند از:
1-معرفه به «أل»
2-مضاف به معرفه
3-موصول
4-ضمیر غایب
5- منادی نکره مقصوده
ب- معارفی که با کمک یک قرینه معنوی، معنا و مسمای معیّنی دارند و شامل کس دیگری نمی شوند که عبارتند از:
1- ضمیر حاضر (متکلم و مخاطب)
2-اسم إشاره
ج- معارفی که بدون قرینه لفظی یامعنوی، بر فرد معیّنی دلالت می کنند و شامل چیز دیگری نمی شوند که عبارتست از: عَلَم
https://eitaa.com/joinchat/2412642376C439d1ec02d
#مقایسه_ای_بین_سیوطی_و_شرح_ابن_عقیل در باب #إشتغال:
الف- در تعلیقه محمد محیی الدین عبدالحمید بر شرح ابن عقیل، شروط ارکان اشتغال ذکر شده است در حالی که در متن یا حواشی یا شروح سیوطی به این مطلب نپرداخته اند.
ب- در تعریف اشتغال، سیوطی می گوید: «قد عمل في ضميره أو سببه»؛ در حالی که ابن عقیل می گوید: « عمل فى ضمير ذلك الاسم أو فى سببيّه»
یعنی سیوطی از تعبیر «سببه» استفاده می کند و ابن عقیل از تعبیر «سببیه» و درست همین است که ابن عقیل گفته زیرا اسم مضاف به ضمیر، سبب نیست بلکه ضمیر سبب ربط «مشغولٌ به» به «مشغولٌ عنه» است. پس مشغول عنه، «سببی» است -یعنی اسمی است که به وسیله اضافه ضمیرِ مشغولٌ عنه، با اومرتبط شده است- نه «سبب»
و سببی یعنی: پیوسته و مرتبِط
ج-درباره عامل نصب مشغول عنه، ابن عثیل مفصل تر و واضح تر سخن گفته است.
د- در تعلیق محیی الدین یک عنوان تحت «الأشياء التى لا يعمل ما بعدها فيما قبلها عشرة أنواع» مطرح شده که در سیوطی و حواشی و شروح آن نیست.
هـ- در شرح سیوطی به ترکیب آیه « وَ السَّارِقُ وَ السَّارِقَةُ فَاقْطَعُوا أَيْدِيَهُما » و علت رفع مشغول عنه -که در اینجا نصبش بهتر است- اشاره شده ولی در ابن عقیل، چیزی نگفته است. اگر چه سخن سیوطی و حواشی آن بسیار مجمل است و اساس بحث در این آیه هم ربطی به باب اشتغال ندارد و به فاء شبه جواب و شروط 5گانه آن بر می گردد. (به شرح تسهیل ناظر الجیش مراجعه کنید)
و- سیوطی درباره «زيد قام و عمرو أكرمته» نکته ای دارد که خیلی جالب و قابل استفاده است اگر چه باعث پیچیدگی متن آموزشی شده است.
ز- ابن عقیل ذیل راجح الرفع به نظر سیبویه اشاره کرده و از #ابن_شجری که از #سادات_حسنی است نیز نام برده و نظرش را نقل نموده است در حالی که سیوطی کمتر به آراء سیبویه و سایر قدماء -به طور ویژه ومعین- توجه نموده است. افتخار ابن عقیل این است که الکتاب را می فهمد.
ح- ابن عقیل بیت «و سوّ في ذا الباب وصفا ذا عمل.......» را بهتر وکامل تر توضیح داده است، همان طور که بیت قبل را هم بهتر گفته است.
ط- شرح بیت آخر این باب، «و علقة حاصلة بتابع ....» نیز در شرح ابن عقیل خیلی واضح تر و کامل تر بیان شده است و در شرح سیوطی ناقص و مضطرب می باشد.
https://eitaa.com/joinchat/2412642376C439d1ec02d
💻معرفی_منبع درباره
#دانش_زبان_و_ادبیات_قرآن_کریم #دانش_زبان_و_ادبیات_عربی #علوم_ادبی_و_اهمیت_آن #استاد_مهدی_رضایی
🔉#صوتی_فارسی
💎ضرورت ادبیات خوانی در حوزه های علمیه و آسیب شناسی آن
👨🏫استاد مهدی رضایی
🏫«قرارگاه زبان و ادبیات عربی حوزه علمیه خراسان»
🆔 @arabicliteraturehozehkh