eitaa logo
دروس الشباب
400 دنبال‌کننده
121 عکس
25 ویدیو
53 فایل
محور مباحث این کانال، علوم اسلامی و دروس حوزوی است. باز ارسال مطالب با ذکر آدرس کانال، مجاز است. ارتباط با ادمین: @Ebn_Ahmad
مشاهده در ایتا
دانلود
در باب : الف- تعریف الفیه از علم شخص: ، قیود این تعریف را بیشتر توضیح داده است. ب- در اضافه «سعید کرز» (اضافه اسم به لقب)، سیوطی به اصطلاح اشاره کرده است و یک بار دیگر هم در باب اضافه از آن نام خواهد برد ولی هرگز آن را توضیح نمی دهد. ولی در باب علم، وجوب اضافه را بر طبق مبنای بصریین می داند هیچ کدام از این دو شرح، به فرضی که اسم علم، مفرد دارای «أل» باشد اشاره نکرده اند، مثلا اگر «جاء الحارثُ کرزٌ» باشد، اضافه اسم علم با اینکه مفرد است ممتنع است زیرا اسم دارای «أل» در مانند این مثال، اضافه نمی شود. ابن عقیل هم -اگر چه اصطلاح اضافه اسم به مسمی را در باب اضافه، چند کلمه ای بیشتر توضیح داده است-، ولی خیلی وارد گود نشده است. ***برای توضیح این اصطلاح و فایده این اصطلاح و کاربرد آن، خوب است به کتاب «إملاء ما منّ به الرحمن» که با نام «التبیان فی إملاء ما من به الرحمن» هم چاپ شده و از ابوالبقاء عکبری است مراجعه کرده و ترکیب اولین آیه قرآن را بخوانید. إضافه (بسم الله) ج- فرق علم شخص و علم جنس، در شرح ابن عقیل بهتر توضیح داده شده و از این توضیحات، فرق بین علم جنس و اسم نکره دانسته شده و فایده علم جنس معلوم می شود. د- کسی که این باب از شرح ابن عقیل را بخواند به خوبی این مطلب را می چشد که معارف دو دسته اند: معارفی که فقط در لفظ معرفه اند (مثل علم جنس) و معارفی که لفظا و معناً معرفه اند(مثل علم شخص) https://eitaa.com/joinchat/2412642376C439d1ec02d
در باب : 1- در ابتدای باب با ذکر این نکته که چرا ابن مالک ابتدا از صحبت کرده و سپس بعد از تکمیل بحث به سراغ باب رفته است به یک بحث معروف در علم نحو اشاره کرده که با این عنوان مطرح می شود: «إذا دار الأمر بين كون المحذوف فعلا و الباقى فاعلا و كونه مبتدأ و الباقى خبرا» یعنی: اگر امر دائر شد بین اینکه اسم مرفوع را فاعل برای فعل مقدر بدانیم یا مبتدایی که خبرش در تقدیر است، چه کنیم؟ کدام ترکیب درست است؟ مثلا در آیه (وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَهُمْ لَيَقُولُنَّ اللَّهُ) نقش «الله» چیست؟ آیا تقدیر آیه این است؟«اللّهُ خَلَقَهُم»، یا «خَلَقَهُمُ اللّهُ‏»؟ پاسخ این سؤال در گروه حل این مسأله است که اصل در مرفوعات چیست؟ فاعل یا مبتدا؟ از ذکر این نکته خالی است. برای مطالعات تکمیلی در این بحث می توانید به بابپنجم مغنی ذیل همین عنوان مراجعه نمایید: إذا دار الأمر بين كون المحذوف فعلا و الباقى فاعلا و كونه مبتدأ و الباقى خبرا؛ فالثانى أولى‏ 2- در بحث به ترکیب الزیدان به عنوان پرداخته و آن را شرح می دهد؛ در حالی که به بررسی این ترکیب و امثال آن نپرداخته است. نیز مثال «أ قائمٌ أبواه زیدٌ» را بررسی می کند که آیا مبتدای وصفی هست یا نیست، به طور کلی شرح و توضیح و بررسی تطبیقی مبتدای وصفی بر مثال ها، در کاربردی تر و جزئی تر است. 3- در به علت در (أَ راغِبٌ أَنْتَ عَنْ آلِهَتِي يا إِبْراهِيمُ) پرداخته است ولی مثال برای ذکر نکرده است. 4- در بحث و اینکه آیا هست یا نه؟ عبارات سخت تر است و عبارات شیوا تر و جامع تر است. 5- شرح بیت « و أبرزنه مطلقا حيث تلا ما ليس معناه له محصّلا» در ، مفصل تر و گویاتر است. اگر چه هم و هم در این بیت دچار کم گویی اند و تکمیل مطلب را باید در . 6- ذیل بیت « و أخبروا بظرف أو بحرف جر ناوين معنى «كائن» أو «استقر». » به مذاهب مطرح در تقسیم خبر به سه قسم: مفرد؛ جمله؛ و ظرف و جار و مجرور اشاره کرده و استدلال آنها را بیان می کند ولی وارد این بحث نشده است. 7- به حدی درباره جار و مجرور دقیق سخن گفته که به مشهور هم به طور غیر مستقیم اشاره دارد و می گوید «» به صیغه است. پس تقدیر «مُستَقَرّ» به صیغه اسم مفعول، غلط است. 8- اگر چه در شرح بیت: « و لا يكون اسم زمان خبرا عن جثّة و إن يفد فأخبرا» مثال های بیشتری دارد ولی در بیان قاعده های مطرح در ذیل این بیت، دقیق تر و کامل تر است. 9- در کامل تر از است. بررسی مثالهایی نظیر «إن ذهب عير فعير فى الرّباط» و «شرّ أهرّ ذا ناب»، و «شى‏ء جاء بك‏» و _مرفوع بعد از و ... که در بررسی شده است، طلبه را برای فهم دقیق تر مثل های عربی و عبارات آماده تر و مأنوس می کند. 10- بسیار دقیق تر کامل تر به شرح بیت « و الأصل في الأخبار أن تؤخّرا و جوّزوا التّقديم إذ لا ضررا» پرداخته است ولی حق مطلب را ادا نکرده است. در این بحث، به و نظر علمای مدرسه و هم اشاره دارد. طلبه ای که بخواند می داند که در ««زيد قائم»، و «زيد قام أبوه»،و «زيد أبوه منطلق‏» است نه اینکه دو وجه صحیح باشد. در حالی که از این مطالب به دست نمی آید. 11- مصرع «كذا إذا ما الفعلُ كانَ خبراً» در دقیق تر توضیح داده شده و در اینجا را به جا آورده و منشأ شرح خود را که پدرش بر است، معرفی می کند. 12- بر بیت «كذا إذا عاد عليه مضمر ممّا به عنه مبينا يخبر» دقیق تر و بهتر و کامل تر از است و به در «ضَرَبَ غُلامُهُ زيداً» و آن به «صاحبها فى الدّار» نیز اشاره می کند. که چرا نحویین مثال دوم را ممتنع می دانند ولی در صحت مثال اولی اختلاف نموده اند؟ ادامه دارد https://eitaa.com/joinchat/2412642376C439d1ec02d
در باب : ...ادامه: 13- می گوید: گاهی هم مبتدا محذوف است و هم خبر (خذف هر دو رکن)، و مثال قرآنی هم می آورد؛ ولی این مطلب را ندارد. 14- در توضیح ، دقیق تر و کامل است، ضمن اینکه اقوال این مسأله را بدون پیچیدگی بیان کرده است در حالی که در این مطلب نیامده است. 15- بعد از «لوما» را در ضمن یک جمله بیان کرده است ولی نگفته. 16- در باره «» (مبتدایی که باشد) بسیار کامل تر و دقیق تر و متنوع تر از است. 17- درباره بعد از چندین نظریه است که به دو مورد آن اشاره کرده است و منبع هم معرفی کرده ولی چیزی نگفته است . نسبت به کم گویی نموده است. 18- شرح « و قبل حال لا يكون خبرا عن الّذي خبره قد أضمرا» و بیت بعدش: ضمن ترکیب این مثال ها و شرح قاعده، توضیح داده است که در چه مواردی «إذا...» در تقدیر است و در چه مواردی «إذ...» در حالی که متعرض این نکته نشده و در شرح عبارت هم ، دچار پیچیده گویی شده است. 19- در مواضع هم ، مطالبی را گفته که اصلا در سیوطی نیامده است مثل اینکه مرجع ضمیر مبتدای مقدر قبل از مخصوص، چیست؟ و به چه معناست؟ و مثل اینکه را چه کسی نقل کرده و ترکیبش چیست؟ 20- ضمن طرح اقوال درباره امکان و بیان که در برخی از آراء نحوی گفته شده، به بررسی این مسأله هم پرداخته است در حالی که هیچ کدام از این مطالب را بیان نکرده و صرفا ظاهر الفیه را شرح داده است. 21- تعداد و ها و مطرح در این باب، در بیشتر از کتاب است. https://eitaa.com/joinchat/2412642376C439d1ec02d
در کلام عرب: و و : بین و : و همانند جمهور نحویین معتقداند که در قرار نمی گیرد. عبارت: : الاستثناء المفرّغ، و لا يقع فى كلام موجب؛ فلا تقول «ضربت إلا زيدا». : و ذلك لا يقع إلّا بعد نفي أو شبهه ك: «لا تزر إلّا فتى» ؛ «لا يتّبع إلّا الهدى» و «هل زكى إلّا الورع؟» اما معتقد است در هم می آید، اگر چه استعمالش کمتر است. الفوائد الصمدیة: ... و سمّي مفرّغا. و الكلام معه . : حداقل در 14 آیه از قرآن کریم، در قرار گرفته است، البته کسانی که وقوع آن در را انکار می کنند، برخی از این آیات را با تکلّف، برده اند هر چند از برخی از آنها عاجز شده اند و به طور غیر مستقیم، به وقوع آن در ، إعتراف نموده اند. و اما آیات: 1- وَاسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلَاةِ وَإِنَّهَا لَكَبِيرَةٌ إِلَّا عَلَى الْخَاشِعِينَ (سوره بقره آیه 45) 2- وَإِنْ كَانَتْ لَكَبِيرَةً إِلَّا عَلَى الَّذِينَ هَدَى اللَّهُ (سوره بقره آیه 143) 3- فَنِصْفُ مَا فَرَضْتُمْ إِلَّا أَنْ يَعْفُونَ (سوره بقره آیه 2237) 4- ضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الذِّلَّةُ أَيْنَ مَا ثُقِفُوا إِلَّا بِحَبْلٍ مِنَ اللَّهِ وَحَبْلٍ مِنَ النَّاسِ (سوره آل عمران آیه 112) 5- وَدِيَةٌ مُسَلَّمَةٌ إِلَى أَهْلِهِ إِلَّا أَنْ يَصَّدَّقُوا (سوره نساء آیه 92) 6- وَمَنْ يُوَلِّهِمْ يَوْمَئِذٍ دُبُرَهُ إِلَّا مُتَحَرِّفًا لِقِتَالٍ (سوره أنفال آیه 16) 7- وَإِنِ اسْتَنْصَرُوكُمْ فِي الدِّينِ فَعَلَيْكُمُ النَّصْرُ إِلَّا عَلَى قَوْمٍ بَيْنَكُمْ وَبَيْنَهُمْ مِيثَاقٌ (سوره أنفال آیه 72) 8- لَا يَزَالُ بُنْيَانُهُمُ الَّذِي بَنَوْا رِيبَةً فِي قُلُوبِهِمْ إِلَّا أَنْ تَقَطَّعَ قُلُوبُهُمْ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ (سوره توبه آیه 110) (لا یزال معنای ایجاب دارد) 9- لَتَأْتُنَّنِي بِهِ إِلَّا أَنْ يُحَاطَ بِكُمْ (سوره یوسف آیه 66) 10- إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلَّا مَا رَحِمَ رَبِّي (سوره یوسف آیه 53) 11- يُمْسِكُ السَّمَاءَ أَنْ تَقَعَ عَلَى الْأَرْضِ إِلَّا بِإِذْنِهِ (سوره حج آیه 65 12- الَّذِينَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حَافِظُونَ ؛ إِلَّا عَلَى أَزْوَاجِهِمْ (سوره مؤمنون آیات5و6) 13- أُولُو الْأَرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَى بِبَعْضٍ فِي كِتَابِ اللَّهِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُهَاجِرِينَ إِلَّا أَنْ تَفْعَلُوا إِلَى أَوْلِيَائِكُمْ مَعْرُوفًا (سوره أحزاب آیه 6) 14- الَّذِينَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حَافِظُونَ ؛ إِلَّا عَلَى أَزْوَاجِهِمْ (سوره معارج آیات29و30) و فاضل الأمّة جناب می فرماید: و تأويل النفي في غير الألفاظ المذكورة نادر، كما جاء في الشواذ: «فشربوا منه إلا قليل منهم، أي لم يطيعوه إلا قليل منهم؛ و لا يجوز: مات الناس إلا زيد، أي لم‏ يعش الناس إلا زيد، و كذا لا يجوز في الأمر و الشرط، الإبدال و التفريغ، نحو ليقم القوم إلا زيد، و إن قام أحد إلا زيد قمت، یعنی: تأویل بردن جمله موجب به جمله منفی در غیر از (أبی ، قلَّ ، أقَلَّ) نادر است. از امور : از عجایب این است که نحویین و حتی وقوع بعد از «مازال» و مشتقات آن را ممتنع می دانند، زیرا تأویل آن به نفی ممکن نیست، در حالی که این سخن در آشکار با است: لَا يَزَالُ بُنْيَانُهُمُ الَّذِي بَنَوْا رِيبَةً فِي قُلُوبِهِمْ إِلَّا أَنْ تَقَطَّعَ قُلُوبُهُمْ (سوره توبه آیه 110) https://eitaa.com/joinchat/2412642376C439d1ec02d
در باب : : 1- در شمارش به مطرح در و «» اشاره کرده و قائلین به را نام برده است. ولی متذکر این نکته نشده است. ( و این قول را در ببینید.) 2- در توضیح که به نحو عمل می کنند می گوید: ممکن است بر یا تکیه کنند و برای توضیح به آیه «تالله تفتأ تذکر یوسف» مثال می زند که خود این آیه برای مبتدیان از آیات مشکل قرآنی است. ولی این نکته را بیان نمی کند. 3- به طور اجمالی به بررسی پرداخته و متذکر شده که از است نه سایر ریشه ها، ولی این نکته را بیان ننموده است. ( به طور دقیق تر و مفصل تری به بررسی ریشه ای و صرفی این افعال پرداخته است.) 4- معنای و و و و و را دقیق تر بیان نموده است. 5- در به نحو مفصل تر و با بیان مثال های مستند بیشتری، شرح شده است. 6- شرح بین و آن در بیشتر و کامل تر بیان شده است. 7- آیا بر به تنهایی (لا أصحبك ما قائما دام زيد) جایز است؟ این بحث را مطرح نکرده است ولی عقیل توضیح داده است. 8- آیا بر خودِ ، نه بر نافیه، جایز است؟ «ما قائما زال زيد» و «ما قائما كان زيد» این مسأله هم در آمده است ولی در نیامده است. 9- در بحث بر خودِ ، مبنای استدلال به آیه «ألا یوم یأتیهم لیس مصروفا...» و کیفیت استدلال به این ایه، در نیامده است ولی در بیان شده و « لا يتقدّم المعمول إلا حيث يتقدّم العامل‏» شرح داده شده است، خصوصا با . با ذکر شود. () https://eitaa.com/NAHV_ALSHABAB
در باب : : 10- در ، مثال های بین و ؛ به طور واضح تری بیان شده است. 11- ، در به درستی تبیین شده است ولی در بسیار مجمل آمده است. 12- آیا هم می شود؟ به پاسخ این مطلب پرداخته است ولی خیر. 13- را متذکر شده است ولی خیر. 14- در بررسی : «أمّا أنتَ برّاً...» صوری را مطرح کرده که از آنها غافل بوده است، مثل اینکه آیا در صورتی که ، متکلم یا باشد هم می توان را نموده و زائده را از آن قرار داد؟ حکم مثال در این باب: «أمّا زیدٌ ذاهباً» چیست؟ 15- را بررسی نموده و موضع آن را بیان نموده است ولی خبر. 16- که به می آیند را نام برده است ولی خبر. 17- که گاهی به به کار می روند و در حکم اند را نام برده است ولی خبر. 18- در بسیار مفصل و با بررسی بیشتری دنبال شده است. 19- در این باب، عقیل بیشتر از به و و أقوال و نیز ذکر اقوال توجه نموده است. با ذکر شود. () https://eitaa.com/NAHV_ALSHABAB
مراد از یا در مقابل یا : 1- در باب می گویند: ( إذ و شبه إذا) می توانند به شوند. 2- در بسیاری از شروح کتاب های درسی و نیز در بیان بسیاری از اساتید، کلماتی نظیر ، ظرف زمان مختص است، در حالی که به تصریح و ؛ ؛ است ولذا می تواند به شود. *اکنون در صدد پاسخ به این سؤال هستیم: «» است یا ؟ : به نظر شارحین صمدیه و تقریباً تمامی اساتید ادبیاتِ حوزه علمیه «یوم» ظرف محدود و مختص است. *استاد ادیب حفظه الله : ظرف محدود و معین مانند یوم و شهر در إسم زمان و مسجد و سوق در إسم مکان. ( فرائد حجتیه/ص147) **سید علی خان کبیر : و نعنی بالمبهم ما دلّ علی قدرٍ من الزمان غیر معیّنٍ کـ: حین ؛ و ساعة (حدائق الندیة/ج1ص482) ***نتیجه این تعریف نیز این است که «یوم» ظرف معیّن و مختص باشد. ولی این شرح و سخن با آنچه در کتاب سیوطی و شرح إبن عقیل می خوانیم تناقض دارد. البهجة المرضیة باب إضافه/ص129 «و ما كـ«اذ» معنى ،أى: فى المعنى و هو:« كل اسم زمان مبهم ماض» كإذ أضف إلى الجملتين جوازا ... نحو:«هذا يومُ يَنفَعُ الصَّادِقِينَ» (المائدة) (او در همبن بخش درباره اعراب و بنای او به خاطر اضافه به جمله نیز سخن گفته است) سیوطی در باب النائب عن الفاعل/ص86 نیز تصریح می کند که «یوم» ظرف غیر مختص است: «و قابل للنيابه من ظرف بان كان متصرفا مختصا او غير مختص لكن قيد الفعل بمعمول آخر او من مصدر بان كان متصرفا لغير التوكيد او حرف جر مع مجروره بان لم يكن متعلقا بمحذوف و لا عله بنيابه عن الفاعل حرى اى جدير نحو سير يوم السبت (ظرف مختص) ؛و سير بزيد يوم (ظرف غیر مختص) ؛ و ضرب ضرب شديد(مصدر نوعی نه تأکیدی)» نتیجه:همان طور که معلوم شد، به نظر سیوطی«یوم» مختص نیست، و شرح شارحین صمدیه و اساتید حوزه بر خلاف نظر سیوطی و ابن مالک است. پس باید دوباره به این سؤال پرداخت که: مراد از«مبهم» چیست؟ منظور سیوطی و سید علی خان از عبارت: «ما إفتقر إلی غیره فِي بیان صورة مسمّاه» که در تعریف ظرف مبهم آورده اند چیست؟(البهجة المرضیة باب مفعول فیه ص104)؛حدائق الندیة/ج1ص482) پاسخ: برای وضوح مطلب دو بیان را ذکر می کنیم: الف- میزرا ابوطالب : مراد از «مختص»، همان «محدود» است و ظرف محدود خود دو قسم است:الف- مختص بالمعنی الأخص که در جواب«متی»یا«أینَ»می آید. ب- معدود که در جواب«کم»واقع می شود. و مراد از مبهم ظرفی است که در جواب چیزی واقع نمی شود. (حاشیه میرزا ابوطالب ص172) ب- محمد محیی الدین عبد الحمید :ظرف مختص چهار قسم است: 1- مضاف مانند:یوم الخمیس ،2- ظرفی که موصوف است، مانند: یوم شدید الحرّ ،3- ظرفی که معرفه به«أل» عهد است مانند: الیوم ،4- ظرفی که برای زمان یا مکان خاصی علم است، مانند:رمضان. و مراد از مبهم ظروفی است که از این چهار قسم نباشد،مانند: یوم ، حین ، زمان. (تعلیقه أوضح المسالک/ج2ص148 نکته:برای توضیح بیشتر می توانید به(محمد محیی الدین عبد الحمید/تعلیقه أوضح المسالک/ج2ص237)مراجعه کنید.) با ذکر شود. () https://eitaa.com/NAHV_ALSHABAB
در کتاب می گوید : هر حرفی که رافع است حتماً ناصب هم می باشد. مثلا حروف مشبهه به فعل یا حروف مشبهه به لیس یا لا نفی جنس که عمل رفع دارند، عمل نصب هم دارند. پس اگر به حرفی برخوردیم که عمل رفع داشت، باید منصوبش را هم مشخص کنیم. باز ارسال مطالب با ذکر کانال () https://eitaa.com/NAHV_ALSHABAB
هدایت شده از دروس الشباب
در کلام عرب: و و : بین و : و همانند جمهور نحویین معتقداند که در قرار نمی گیرد. عبارت: : الاستثناء المفرّغ، و لا يقع فى كلام موجب؛ فلا تقول «ضربت إلا زيدا». : و ذلك لا يقع إلّا بعد نفي أو شبهه ك: «لا تزر إلّا فتى» ؛ «لا يتّبع إلّا الهدى» و «هل زكى إلّا الورع؟» اما معتقد است در هم می آید، اگر چه استعمالش کمتر است. الفوائد الصمدیة: ... و سمّي مفرّغا. و الكلام معه . : حداقل در 14 آیه از قرآن کریم، در قرار گرفته است، البته کسانی که وقوع آن در را انکار می کنند، برخی از این آیات را با تکلّف، برده اند هر چند از برخی از آنها عاجز شده اند و به طور غیر مستقیم، به وقوع آن در ، إعتراف نموده اند. و اما آیات: 1- وَاسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلَاةِ وَإِنَّهَا لَكَبِيرَةٌ إِلَّا عَلَى الْخَاشِعِينَ (سوره بقره آیه 45) 2- وَإِنْ كَانَتْ لَكَبِيرَةً إِلَّا عَلَى الَّذِينَ هَدَى اللَّهُ (سوره بقره آیه 143) 3- فَنِصْفُ مَا فَرَضْتُمْ إِلَّا أَنْ يَعْفُونَ (سوره بقره آیه 2237) 4- ضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الذِّلَّةُ أَيْنَ مَا ثُقِفُوا إِلَّا بِحَبْلٍ مِنَ اللَّهِ وَحَبْلٍ مِنَ النَّاسِ (سوره آل عمران آیه 112) 5- وَدِيَةٌ مُسَلَّمَةٌ إِلَى أَهْلِهِ إِلَّا أَنْ يَصَّدَّقُوا (سوره نساء آیه 92) 6- وَمَنْ يُوَلِّهِمْ يَوْمَئِذٍ دُبُرَهُ إِلَّا مُتَحَرِّفًا لِقِتَالٍ (سوره أنفال آیه 16) 7- وَإِنِ اسْتَنْصَرُوكُمْ فِي الدِّينِ فَعَلَيْكُمُ النَّصْرُ إِلَّا عَلَى قَوْمٍ بَيْنَكُمْ وَبَيْنَهُمْ مِيثَاقٌ (سوره أنفال آیه 72) 8- لَا يَزَالُ بُنْيَانُهُمُ الَّذِي بَنَوْا رِيبَةً فِي قُلُوبِهِمْ إِلَّا أَنْ تَقَطَّعَ قُلُوبُهُمْ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ (سوره توبه آیه 110) (لا یزال معنای ایجاب دارد) 9- لَتَأْتُنَّنِي بِهِ إِلَّا أَنْ يُحَاطَ بِكُمْ (سوره یوسف آیه 66) 10- إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلَّا مَا رَحِمَ رَبِّي (سوره یوسف آیه 53) 11- يُمْسِكُ السَّمَاءَ أَنْ تَقَعَ عَلَى الْأَرْضِ إِلَّا بِإِذْنِهِ (سوره حج آیه 65 12- الَّذِينَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حَافِظُونَ ؛ إِلَّا عَلَى أَزْوَاجِهِمْ (سوره مؤمنون آیات5و6) 13- أُولُو الْأَرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَى بِبَعْضٍ فِي كِتَابِ اللَّهِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُهَاجِرِينَ إِلَّا أَنْ تَفْعَلُوا إِلَى أَوْلِيَائِكُمْ مَعْرُوفًا (سوره أحزاب آیه 6) 14- الَّذِينَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حَافِظُونَ ؛ إِلَّا عَلَى أَزْوَاجِهِمْ (سوره معارج آیات29و30) و فاضل الأمّة جناب می فرماید: و تأويل النفي في غير الألفاظ المذكورة نادر، كما جاء في الشواذ: «فشربوا منه إلا قليل منهم، أي لم يطيعوه إلا قليل منهم؛ و لا يجوز: مات الناس إلا زيد، أي لم‏ يعش الناس إلا زيد، و كذا لا يجوز في الأمر و الشرط، الإبدال و التفريغ، نحو ليقم القوم إلا زيد، و إن قام أحد إلا زيد قمت، یعنی: تأویل بردن جمله موجب به جمله منفی در غیر از (أبی ، قلَّ ، أقَلَّ) نادر است. از امور : از عجایب این است که نحویین و حتی وقوع بعد از «مازال» و مشتقات آن را ممتنع می دانند، زیرا تأویل آن به نفی ممکن نیست، در حالی که این سخن در آشکار با است: لَا يَزَالُ بُنْيَانُهُمُ الَّذِي بَنَوْا رِيبَةً فِي قُلُوبِهِمْ إِلَّا أَنْ تَقَطَّعَ قُلُوبُهُمْ (سوره توبه آیه 110) https://eitaa.com/joinchat/2412642376C439d1ec02d
در یکی از مباحث باب ، مفعول له است. برخی مانند تعدد مفعول له را محال دانسته اند. زیرا یک معلول بیشتر از یک علت تامه ندارد. نتیجه عملی نظر سیوطی در آیه 231 سوره بقره: (وَلَا تُمۡسِكُوهُنَّ ضِرَارٗا لِّتَعۡتَدُوا) یعنی: «و آنان را براى آزار رساندن و زيان زدن نگه نداريد، برای آنکه به تعدّى و ستم كنيد» او در می گوید: اگر لتعتدوا متعلق به تمسکوهن باشد، نمی توان ضرارا را حال دانست، زیرا یک فعل دو مفعول له نمی گیرد. دوم: یک فعل می تواند دو یا چند مفعول له داشته باشد و استعمالات قرآن شاهد صحت آن است. زیرا: منظور از در چیزی جز و انگیزه بر انجام فعل نیست، که این هم می تواند علت تامه یا ناقصه باشد.(علوم العربیه) مثال تعدد مفعول له در قرآن : سوره انعام ثُمَّ ءَاتَيۡنَا مُوسَى ٱلۡكِتَٰبَ تَمَامًا عَلَى ٱلَّذِيٓ أَحۡسَنَ وَتَفۡصِيلٗا لِّكُلِّ شَيۡءٖ وَهُدٗى وَرَحۡمَةٗ (154) @DUROUS_ALSHABAB