eitaa logo
دروس الشباب
401 دنبال‌کننده
121 عکس
25 ویدیو
53 فایل
محور مباحث این کانال، علوم اسلامی و دروس حوزوی است. باز ارسال مطالب با ذکر آدرس کانال، مجاز است. ارتباط با ادمین: @Ebn_Ahmad
مشاهده در ایتا
دانلود
در باب : : 10- در ، مثال های بین و ؛ به طور واضح تری بیان شده است. 11- ، در به درستی تبیین شده است ولی در بسیار مجمل آمده است. 12- آیا هم می شود؟ به پاسخ این مطلب پرداخته است ولی خیر. 13- را متذکر شده است ولی خیر. 14- در بررسی : «أمّا أنتَ برّاً...» صوری را مطرح کرده که از آنها غافل بوده است، مثل اینکه آیا در صورتی که ، متکلم یا باشد هم می توان را نموده و زائده را از آن قرار داد؟ حکم مثال در این باب: «أمّا زیدٌ ذاهباً» چیست؟ 15- را بررسی نموده و موضع آن را بیان نموده است ولی خبر. 16- که به می آیند را نام برده است ولی خبر. 17- که گاهی به به کار می روند و در حکم اند را نام برده است ولی خبر. 18- در بسیار مفصل و با بررسی بیشتری دنبال شده است. 19- در این باب، عقیل بیشتر از به و و أقوال و نیز ذکر اقوال توجه نموده است. با ذکر شود. () https://eitaa.com/NAHV_ALSHABAB
() در معنای «أرأیت» 4 نظر است ترین و بهترین بیان درباره أرأیت از الأئمه است که می فرماید: چهار دارد: 1.«رأیت» به معنای «أخبر»، فقط در قالب ماضی مخاطب، و همواره بعد از همزۀ استفهام می¬آید. 2.متکلم، حالت عجیبی را در یک چیز مشاهده کرده و در مقام سؤال از آن است. 3.مُستَخبَرٌ عنه - که از حالت وی سؤال می¬شود-، بعد از «أ رأیت» به شکل اسم منصوب، قرار می¬گیرد. 4. حالت مورد سؤال، در قالب یک جمله، بیان می شود. عبارت شیخ: «أ رأیتَ» به معنای «أ بَصرتَ یا شاهدتَ یا عرفتَ حالَهُ العجیبَ؟ أخبرنی؛...» است. و تنها جایگاه استعمال «أ رأیتَ» ، جایی است که متکلم، حالتی عجیب در یک شیء، مشاهده نموده و در صدد کسب خبر و آگاهی دربارۀ آن حالت عجیب است؛ به همین دلیل باید بعد از «أ رأیتَ» جملۀ استفهامیه¬ای قرار گیرد که حال «مُستَخبَرٌ عنه» را به شکل پرسشی بیان کند. و این جمله یا مذکور است، مانند: «أَ رَأَيْتَكُمْ إِنْ أَتاكُمْ عَذابُ اللَّهِ بَغْتَةً أَوْ جَهْرَةً، هَلْ يُهْلَكُ» و: «أَ رَأَيْتُمْ ما تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ، أَرُونِي ما ذا خَلَقُوا» ، یا مقدر است، مانند: «أَ رَأَيْتَكَ هذَا الَّذِي كَرَّمْتَ عَلَيَّ، لَئِنْ أَخَّرْتَنِ‏ ..»، که در تقدیر چنین است: أرأيتك هذا المكرَّمَ، لِمَ كَرَّمتَهُ عَلَیَّ؟؛ و البته این جمله (كه مبيّن حالِ مستخبَرٌ عنه است)، مستأنفه است و محلی از اعراب ندارد، و نظریۀ مفعول دوم بودنِ این جمله غلط است. (شرح الرضي، ج‏4، 162) ...... ادامه دارد باز ارسال مطالب با ذکر کانال () https://eitaa.com/NAHV_ALSHABAB
: : 3- کتاب هایی که چند سوره ی معین را کلمه به کلمه موردبررسی لغوی و صرفی و نحوی قرار داده اند؛ همانند: اعراب ثلاثین سورة من القران الکریم-یک مجلد- ابن خالویه (این کتاب در لغت نیزمفصّل است) و جرعه ای از ادب قران- سوره ی دهر- ابوالقاسم علی دوست - 1مجلد و زبان قران- 1مجلد -حمید محمدی 4.کتاب هایی که بر طبق موضوعات یا اصطلاحات نحوی درباره ی اعراب القران نوشته شده اند همانند: - اعراب القران/زجّاج/3مجلد - دراسات لأسلوب القران الکریم/محمد عبدالخالق عظیمة/11مجلد (تألیف این کتاب 25 سال طول کشیده است) - مغنی اللبیب/ ابن هشام/2مجلد(ازمقدمه ی کتاب معلوم است که انگیزه ی ابن هشام در تألیف این کتاب بیشتر ترکیب آیات و بحث نحوی صرف و اجتناب از تکرار بوده است) 5.کتاب هایی که نمی توان اسم آن ها را اعراب القران گذاشت بلکه به عنوان کتاب تفسیر شهرت دارند ولی مباحث ادبی و تفسیر ادبی آیات را بیشتر از مباحث تفسیری دیگر مورد توجه قرار داده اند همانند: -البحر المحیط/ابن حیّان اندلسی/8مجلد ،وعجیب اینکه این کتاب با آنکه بعد از زمخشری نوشته شده و بسیارمفصّل تر ودقیق تر از کتاب "کشاف" است، شهرت کشاف را ندارد -الکشاف/زمخشری/4مجلد - مجمع البیان/طبرسی (مباحث ادبی این کتاب از دو کتاب فوق کمتر است) ادامه دارد () https://eitaa.com/NAHV_ALSHABAB
-مشترک : دومین نمونه از اشتراك لفظى که سبب اختلاف در فتوا شده است، اشتراک لفظی يك كلمه (حرف) است مانند: اختلاف در معنای «أوْ»: این حرف مى‌تواند براى «تخيير» يا براى «تفصيل» بكار رود. مثلا دربارۀ حدّ مُحارِب و مفسد فی الأرض اختلاف است زیرا خداوند می فرماید: «إِنَّمٰا جَزٰاءُ الَّذِينَ يُحٰارِبُونَ اللّٰهَ وَ رَسُولَهُ وَ يَسْعَوْنَ فِي الْأَرْضِ فَسٰاداً أَنْ يُقَتَّلُوا أَوْ يُصَلَّبُوا أَوْ تُقَطَّعَ أَيْدِيهِمْ وَ أَرْجُلُهُمْ مِنْ خِلٰافٍ أَوْ يُنْفَوْا مِنَ الْأَرْضِ ...» (یعنی: كيفر آنها كه با خدا و پيامبرش به جنگ برمى‌خيزند و اقدام به فساد در روى زمين مى‌كنند، فقط اين است كه اعدام شوند، يا به دار آويخته شوند، يا دست (راست) و پاى (چپ) آنها به عكس يكديگر قطع گردد و يا از سرزمين خود تبعید گردند). از فقيهان امامیه مانند: شيخ مفيد، سلّار، ابن ادريس، محقّق و علّامه حلی، و نيز برخی از عامیان مثل: حسن بصرى و سعيد بن مُسَيِّب و مُجاهِد، حرف «أوْ» را در اين آيه براى تخيير دانسته و قاضى را در اجراى هر كدام از اين مجازاتها نسبت به هر مفسد و محارب مخير دانسته‌اند، امّا دیگر مانند: شيخ طوسى از اماميّه، و شافعى و اكثر علماى اهل سنّت «أوْ» را براى «تفصيل حكم» دانسته و گفته‌اند: مقصود قرآن آن است كه براى مجازات هر‌ مفسد و محاربى بايد نوع مجازات هماهنگ و متناسب با نوع جرمش توسّط قاضى انتخاب شود. دیگر: اختلاف در معنای حرف «باء» در آيۀ وضو: « «وَ امْسَحُوا بِرُؤُسِكُمْ»؛ سرهايتان را مسح كنيد» فقيهان مانند اماميّه و شافعيّه و حنفيّه حرف «باء» را براى تبعيض يا الصاق گرفته اند، و لذا در وضو مسح مقدارى از سر را كافى دانسته‌اند. امّا برخى مذاهب مانند مالكيّه و حنبليّه حرف «باء» را زائده دانسته و مسح كل سر را لازم دانسته‌اند. ادامه دارد.... مطالب با ذکر https://eitaa.com/DUROUS_ALSHABAB
6. در شماری از آیات کریمه قرآن، فلسفه و حکمت بسیاری از احکام الهی مانند نماز- ر.ک:(عنکبوت:45)؛(هود:114)؛(طه:14)-؛ روزه- ر. ک: (بقره:183)- زکات – ر.ک: (توبه:103)-، حج – ر. ک: (حج:27-28)، جهاد – ر. ک: (حج:39)-، وضو و غسل – ر. ک: (مائده:6)، تعظیم کعبه –ر. ک: (مائده:97)-، قصاص – ر. ک: (بقره:179)-، حرمت میگساری و قمار بازی – ر. ک: (مائده:90)- و ... بیان شده است. با توجه به تنوع احکام مذکور در این آیات، احتمال داشتن خصوصیتی که مانع از تعمیم آن به دیگر احکام شرعی باشد، منتفی است، یعنی از نمونه‎هایی که در آیات قرآن مطرح شده می‎توان قانون کلی را کشف کرد و گفت: همه احکام شرعی حکمت‌هایی دارند که تأمین کننده مصلحت و سعادت بشر است. بدین‎جهت است که شاطبی گفته است: استقراء در این‎باره مفید علم است (شاطبی، همان: 323). 7. در کلامی از امیرالمؤمنین که فلسفه برخی از احکام شرعی بیان شده چنین آمده است: خداوند ایمان ‌را به خاطر پاکیزه کردن [قلب] از شرک واجب کرد، و نماز را برای پاک شدن از کبر، زکات را برای سبب سازی روزی، روزه را به خاطر آزمودن اخلاص مردم، حج را برای قربت دینی، جهاد را برای عزت اسلام، امر به معروف را برای مصلحت عمومی، نهی از منکر را برای بازداری بی‎خردان، صله رحم را برای کثرت افراد، قصاص را برای حفظ خون‌ها، اقامه حدود را برای بزرگداشت محارم الهی، ترک میگساری را برای حفظ عقل، دوری از دزدی را برای حفظ عفت (مالی)، ترک زنا را برای حفظ نسبت‌ها، ترک لواط را برای تکثیر نسل، شهادت و گواهی دادن را برای اظهار حق در برابر انکارها، ترک دروغ گویی را برای حفظ شرافت و راست‎گویی، اسلام را برای تأمین از خوف و خطر، امانت (امامت) را برای نظام امت، و اطاعت [ از امام] را برای تعظیم مقام امامت (نهج‏البلاغه: حکمت 252). مدلول روشن کلام امیرالمؤمنین این است که متعلق اوامر و نواهی الهی دارای خواص و آثاری است که مصلحت و سعادت افراد بشر را دربر دارد. بنابراین، احکام شرعی تابع مصالح ومفاسدی است که متعلق احکام دربر دارد. 8. در فرازی از خطبه‌ای که حضرت زهرا پس از رحلت پیامبر اکرم در مسجد النبی ایراد کرد به فلسفه برخی احکام شرعی اشاره شده است که تا حدودی همانند کلام امیرالمؤمنین است: خداوند ایمان را برای تطهیر شما از شرک مقرر داشت، و نماز را برای تنزیه شما از کبر، و زکات را برای پاکیزه کردن نفس[از بخل] و افزون شدن رزق، و روزه را برای تثبیت اخلاص، وحج را برای استواری دین، و عدل را برای تألیف دل‌ها، و اطاعت از ما را برای نظام ملت، و امامت ما را برای امنیت یافتن از تفرقه، و جهاد را برای عزت اسلام، و صبر را برای زمینه سازی واجب شدن پاداش، و امر به معروف را برای مصلحت عمومی، و نیکی به والدین را برای نگهداری از سخط الهی، و صله ارحام را برای طولانی شدن عمر و افزایش تعداد، و قصاص را برای حفظ خون‌ها، و وفای به نذر را برای عرضه مغفرت الهی، و کامل کردن کیل و وزن را برای جلوگیری از کم فروشی و نهی از میگساری را برای پاکیزه ساختن از آلودگی، و دوری از تهمت را پرده‌ای در برابر لعنت الهی، و ترک دزدی را برای عفت [مالی] و حرمت شرک را برای اخلاص در برابر ربوبیت الهی (طبرسی، 1403، 1: 99). روشن است که امیرالمؤمین و فاطمه زهرا درمقام بیان فلسفه همه احکام شرعی نبوده‎اند، و آنچه بیان کرده‎اند نمونه‎هایی از احکام اعتقادی، عبادی، اخلاقی، اقتصادی، سیاسی، و اجتماعی اسلامی است. و غرض بیان این مطلب بوده است که اوامر و نواهی الهی حکیمانه بوده و بر اساس خیر و صلاح بشر صادر شده است. اگر در شرع مقدس به چیزی امر شده خیر و صلاح بشر را دربر داشته و اگر چیزی نهی شده انجام آن برای بشر مفسده آمیز و ترک آن دارای مصلحت بوده است. فهرست منابع بحرانی، ابن میثم (1406)؛ قواعد المرام، قم، مکتبة آیةالله المرعشی;. حویزی، عبدعلی (1384)؛ تفسیر نورالثقلین، قم، انتشارات دارالتفسیر. سید رضی، محمد بن الحسین (1369)؛ نهج البلاغه، قم، نشر امام علی7. شاطبی، ابواسحاق (1420)؛ الموافقات فی اصول الشریعة، بیروت، دارالمعرفة. صدوق، محمد بن علی بن الحسین (1385)؛ علل الشرائع، قم، مکتبة الداوری. طبرسی، ابومنصور (1403)؛ الاحتجاج، مشهد، نشر المرتضی. کلینی، محمد بن یعقوب (1388)؛ الکافی، تهران، مکتبة الاسلامیة. Pasted from <http://www.kalamislami.ir/article_61760.html> مطالب، با ذکر ، مانعی ندارد. https://eitaa.com/DUROUS_ALSHABAB
و (ترجمه فارسی) ▫️ابن فهد حلی در کتاب عدة الداعي و نجاح الساعي، ص: 23 🟢از امام ابي جعفر جواد عليه السلام روايت شده كه فرمود: «اگر دو نفر در حسب و تديّن با همديگر برابر باشند، اما يكي در ادبيات بالاتر باشد در نزد خدا بهتر از ديگري است» 🔵راوي گفت: خدمت امام عرضه داشتم: فدايت شوم برتري (اديب) را در نزد مردم در مجالس و محافلشان فهميدم اما فضيلت او در نزد خدا براي چيست؟ 🟢امام عليه السلام جواب فرمود: برتري او در نزد خدا به خاطر قرائت قرآن به همان نحوه كه نازل شده و به خاطر دعاي غير مغلوط است، زيرا دعاي مغلوط، به طرف خداي عز و جل، صعود نمي‏كند. ▫️شبيه اين گفتار سخن امام صادق عليه السلام است كه فرمود: 🟢«ما مردمي فصيح و زبان آوريم، وقتي سخن ما را نقل مي‏كنيد، آنها را درست نقل (و آشكار) كنيد». در مطالب، با ذکر ، مانعی ندارد. https://eitaa.com/DUROUS_ALSHABAB