eitaa logo
دروس الشباب
373 دنبال‌کننده
122 عکس
25 ویدیو
53 فایل
محور مباحث این کانال، علوم اسلامی و دروس حوزوی است. باز ارسال مطالب با ذکر آدرس کانال، مجاز است. ارتباط با ادمین: @Ebn_Ahmad
مشاهده در ایتا
دانلود
: یکی از علل اختلاف فتوا، اختلاف در فهم و دلالت متون است. و یکی از علت های اختلاف در فهم متون، «اشتراک لفظی» است. نمونه هایی از اشتراك لفظى که سبب اختلاف در فتوا شده است: 1- اشتراک لفظی يك كلمه (اسم) بین دو معنای متضاد: بقره، آيۀ 228: «وَ الْمُطَلَّقٰاتُ يَتَرَبَّصْنَ بِأَنْفُسِهِنَّ ثَلٰاثَةَ قُرُوءٍ ...»؛ یعنی: زنان طلاق داده شده؛ (برای عدّه) باید سه «قرء» صبر كنند». لفظ «قُرء» بين دو مفهوم متضاد «طهر» و «حيض»، مشترك است. و اختلاف در معنای مقصود آیه، سبب اختلاف در دو مسألة فقهی مالی و غیر مالی شده است: مسألۀ اول: اکثریت فقهای امامیه و برخى از عامه نظیر عايشه و عبد اللّٰه بن عمر و زيد بن ثابت و شافعى و مالك معتقدند، «قُرء» در این آیه به معنای دوران «طهر» است، و لذا گفته اند: «عده طلاق زن سه طُهر است». امّا برخى مانند أبو بكر، عمر، عثمان، ابو حنيفه و ابن قدامه حنبلى و ... «قرء» را به معنای دوم گرفته و معتقدند «عدۀ طلاق عبارتست از: گذراندن سه دورۀ کامل حيض» در نتیجه زمان عده طولانی تر از زمانی است که قائلین نظریه اول می گویند. مسألۀ دوم: همين اختلاف نيز موجب مى‌شود كه دربارۀ ارث زن مطلقه، در زمان عدّه نيز، اختلاف به وجود آيد؛ زیرا: اگر شوهرش در (دورۀ حيض سوم) بميرد، مطابق قول دوم آن زن در آن مدت، هنوز در عده بوده و همسر شرعى تلقى شده و ارث مى‌برد، در حالی که بر طبق نظریۀ اول، عدۀ این زن تمام شده و همسر میت به شمار نمی آید و از ارث محروم خواهد بود. ادامه دارد.... مطالب با ذکر https://eitaa.com/DUROUS_ALSHABAB
-مشترک : دومین نمونه از اشتراك لفظى که سبب اختلاف در فتوا شده است، اشتراک لفظی يك كلمه (حرف) است مانند: اختلاف در معنای «أوْ»: این حرف مى‌تواند براى «تخيير» يا براى «تفصيل» بكار رود. مثلا دربارۀ حدّ مُحارِب و مفسد فی الأرض اختلاف است زیرا خداوند می فرماید: «إِنَّمٰا جَزٰاءُ الَّذِينَ يُحٰارِبُونَ اللّٰهَ وَ رَسُولَهُ وَ يَسْعَوْنَ فِي الْأَرْضِ فَسٰاداً أَنْ يُقَتَّلُوا أَوْ يُصَلَّبُوا أَوْ تُقَطَّعَ أَيْدِيهِمْ وَ أَرْجُلُهُمْ مِنْ خِلٰافٍ أَوْ يُنْفَوْا مِنَ الْأَرْضِ ...» (یعنی: كيفر آنها كه با خدا و پيامبرش به جنگ برمى‌خيزند و اقدام به فساد در روى زمين مى‌كنند، فقط اين است كه اعدام شوند، يا به دار آويخته شوند، يا دست (راست) و پاى (چپ) آنها به عكس يكديگر قطع گردد و يا از سرزمين خود تبعید گردند). از فقيهان امامیه مانند: شيخ مفيد، سلّار، ابن ادريس، محقّق و علّامه حلی، و نيز برخی از عامیان مثل: حسن بصرى و سعيد بن مُسَيِّب و مُجاهِد، حرف «أوْ» را در اين آيه براى تخيير دانسته و قاضى را در اجراى هر كدام از اين مجازاتها نسبت به هر مفسد و محارب مخير دانسته‌اند، امّا دیگر مانند: شيخ طوسى از اماميّه، و شافعى و اكثر علماى اهل سنّت «أوْ» را براى «تفصيل حكم» دانسته و گفته‌اند: مقصود قرآن آن است كه براى مجازات هر‌ مفسد و محاربى بايد نوع مجازات هماهنگ و متناسب با نوع جرمش توسّط قاضى انتخاب شود. دیگر: اختلاف در معنای حرف «باء» در آيۀ وضو: « «وَ امْسَحُوا بِرُؤُسِكُمْ»؛ سرهايتان را مسح كنيد» فقيهان مانند اماميّه و شافعيّه و حنفيّه حرف «باء» را براى تبعيض يا الصاق گرفته اند، و لذا در وضو مسح مقدارى از سر را كافى دانسته‌اند. امّا برخى مذاهب مانند مالكيّه و حنبليّه حرف «باء» را زائده دانسته و مسح كل سر را لازم دانسته‌اند. ادامه دارد.... مطالب با ذکر https://eitaa.com/DUROUS_ALSHABAB
: سومین نمونه از اشتراك لفظى که سبب اختلاف در فتوا شده است، اشتراک لفظی يك صيغۀ صرفى است، مانند: سؤال: وظیفۀ زن و شوهر در ایام حیض زن چیست؟ قرآن می فرماید: (وَ يَسْئَلُونَكَ عَنِ الْمَحيضِ قُلْ هُوَ أَذىً فَاعْتَزِلُوا النِّساءَ فِي الْمَحيضِ وَ لا تَقْرَبُوهُنَّ حَتَّى يَطْهُرْنَ فَإِذا تَطَهَّرْنَ فَأْتُوهُنَّ مِنْ حَيْثُ أَمَرَكُمُ اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ التَّوَّابينَ وَ يُحِبُّ الْمُتَطَهِّرينَ) (سوره بقره آیه: 222) اکنون نقش علم و -وزن را در تحلیل آیۀ فوق ببینید: وزن : لفظ «محيض» بر وزن «مَفعِل» و مشترك بين سه صیغه است: مصدر میمی (حیض شدن)، اسم زمان (زمان حيض)، اسم مکان(محل حيض)؛ نیز برخی گفته اند واژۀ «محیض» اسم مصدر به معنای (حیض) است. اکنون بر اساس احتمالات فوق، در حکم مسألۀ ذیل اختلاف شده است: در زمان عادت ماهانه، چه چیزی حرام است و مرد باید از آن اجتناب کند؟ (الف- فقط استمتاع از محلی که خون حیض از آن بیرون می آید، حرام است. ب- هر گونه استمتاع و کامجویی از زن، حرام است.) : فقهای امامیه و نیز شافعى در یکی از اقوال خود و ثورى و محمّد بن حسن شيبانى و داوود و فخر رازى معتقدند: با توجه به اینکه « » در آیۀ فوق است، پس فقط باید از دخول در قُبُل احتناب کند ولی سایر لذت جویی ها حلال است. اینان برای ترجیح این نظریه قرائن و ادله ای نیز ارائه کرده اند. امّا برخى ديگر مانند: مالك، ابو حنيفه، اوزاعى و شافعی در قول دیگرش، را دانسته و گفته اند: در این ایام به طور کامل باید از زن دوری کرد و هرگونه استمتاعی حتی بوسیدنش هم حرام است. ادامه دارد:...... مطالب با ذکر https://eitaa.com/DUROUS_ALSHABAB
: چهارمین نمونه از قواعد ادبی که سبب اختلاف در فتوا شده است، اشتراک لفظی يك صيغۀ صرفى است، مانند: در تقييد دو موصوف توسّط يك صفت (اسم1+اسم2+صفت) اگر يك صفت پس از دو اسم قرار گيرد و توصیف هر یک از این دو اسم به وسیلۀ این صفت، صحیح و ممکن باشد؛ غرض ذکر این صفت چیست؟ الف- باید هر دو اسم را مقيّد به اين صفت بدانیم. ب- به خاطر قاعدۀ «الأقرب یمنع الأبعد»؛ این صفت، فقط برای مقیّد کردن اسم آخر، به کار رفته است و اسم اول بدون قید و صفت به کار رفته است. اختلاف در اين مسأله ادبى، منشأ اختلاف فتواى برخى فقيهان در برخى مسائل فقهى گشته است. مانند: «حكم ازدواج با مادر زن پس از طلاق همسرى كه با وى همبستر نشده است». اصل حكم حرمت ازدواج با مادر زن در آيۀ شريفۀ 22 سورۀ نساء چنين آمده است: « «حُرِّمَتْ عَلَيْكُمْ أُمَّهٰاتُكُمْ وَ بَنٰاتُكُمْ وَ أَخَوٰاتُكُمْ وَ عَمّٰاتُكُمْ وَ خٰالٰاتُكُمْ وَ بَنٰاتُ الْأَخِ وَ بَنٰاتُ الْأُخْتِ وَ أُمَّهٰاتُكُمُ اللّٰاتِي أَرْضَعْنَكُمْ وَ أَخَوٰاتُكُمْ مِنَ الرَّضٰاعَةِ وَ أُمَّهٰاتُ نِسٰائِكُمْ وَ رَبٰائِبُكُمُ اللّٰاتِي فِي حُجُورِكُمْ مِنْ نِسٰائِكُمُ اللّٰاتِي دَخَلْتُمْ بِهِنَّ ...»؛ حرام شد بر شما مادران و دخترانتان و ... مادران زنان‌تان و دختران زنانتان كه در دامن شما پرورش مى‌يابند، از‌ آن همسرانى كه با آنان همبستر شده‌ايد». : عبارت ( دَخَلْتُمْ بِهِنَّ) چیست؟ الف- فقط صفت (رَبٰائِبُكُمُ اللّٰاتِي فِي حُجُورِكُمْ مِنْ نِسٰائِكُمُ) است؟ ب- علاوه بر اینکه صفت (رَبٰائِبُكُمُ ... ) می باشد؛ صفت «نساء» در عبارت (أُمَّهٰاتُ نِسٰائِكُمْ) نیز می باشد؟ فقهاء و محدثین: از قدمای عامه مانند: ابن زبير و مجاهد، صفت «اللّاتي دخلتم بهنّ» را صفت و قيد براى «نسائكم» در «أمّهات نسائكم» نيز دانسته‌اند. و به تبع آن اجازه داده‌اند كه مردى كه همسرش را قبل از همبستر شدن طلاق داده است، مى‌تواند با مادر آن زن ازدواج كند، چنانكه همين فتوا را از ابن مسعود نقل كرده‌اند. امّا اماميّه و شيعه و نيز مذاهب اربعه اتفاق نظر دارند كه اين قيد فقط مختص اسم دوم «رَبٰائِبُكُمُ اللّٰاتِي فِي حُجُورِكُمْ مِنْ نِسٰائِكُمُ» است و اسم اوّل «امهات نسائكم» به اطلاق خود باقى است و اگر كسى دخترى را عقد كند، گرچه قبل از دخول طلاق دهد، هيچ‌گاه با مادر وى نمى‌تواند ازدواج كند. مطالب، با ذکر ، مانعی ندارد. https://eitaa.com/DUROUS_ALSHABAB
-شرعیه -فقه : ترديد بين معناى لغوى و شرعى‌ یکی از ريشه‌ها و اسباب اختلاف در فهم معناى آيات و روايات، و در نتیجه -فتوا عبارتست از: ترديد و اختلاف در اراده -لغوى يا از يك كلمه. مانند: ترديد در معنای كلمۀ «نكاح» بين ازدواج شرعى (عقد زوجیت بین زن و مرد) و اعمّ از شرعى‌ و لغوی (رابطۀ زناشویی مشروع یا نامشروع) قرآن كريم در سورۀ نساء، آيۀ 22 فرموده است: « «وَ لٰا تَنْكِحُوا مٰا نَكَحَ آبٰاؤُكُمْ مِنَ النِّسٰاءِ إِلّٰا مٰا قَدْ سَلَفَ إِنَّهُ كٰانَ فٰاحِشَةً وَ مَقْتاً وَ سٰاءَ سَبِيلًا»؛ یعنی: با زنانى كه پدرانتان با آنها كرده‌اند، نکاح نكنيد، مگر آن كه پيش از (ابلاغ) اين (قانون) چنين كرده باشيد. زيرا اين كار عملى زشت و مورد خشم خداست و شيوه‌اى ناپسند است. در اين آيۀ شريفه از با نهى شده و عملی اعلام شده است. امّا آیا اين حكم شامل زنى كه پدر از راه نامشروع با وى نزديكى كرده نیز مى‌شود؟ يا تنها شامل نكاح مشروع است؟ : و (در کتاب موطّأ) بر آنند كه این شامل صورت زنا هم مى‌شود. و ازدواج پسر با زنی که پدر با او زنا کرده می-شود. اما حنيفه و گفته‌اند: این آیه شامل صورت زنا نيست، و لذا گفته اند: ففقط ازدواج با زنی که به صورت شرعی، زن پدر باشد، حرام است ولی در صورتی که مردى با زنى زنا كند، پسر آن مرد مى‌تواند با آن زن ازدواج نمايد. ريشۀ اين اختلاف آن است كه واژۀ «نكاح» در لغت به معناى مطلق وطى و همبستر شدن است، خواه مشروع باشد و خواه نامشروع، در حالی که در اصطلاح فقهاء و شرع به معناى است، امّا معلوم نيست مراد خداوند از كلمۀ «نكاح» در «ما نكح آباؤكم» معناى لغوى يا شرعى آن است. نظر : مطالب، با ذکر ، مانعی ندارد. https://eitaa.com/DUROUS_ALSHABAB
دروس الشباب
#ادبیات #بلاغت #فقه #نقش_ادبیات_در_اختلاف_فتوا #حقیقت-شرعیه #حقیقت_لغویه #اصول-فقه #قسمت_پنجم: تر
-فقه ادامۀ از موضوع سخن در استدلال به آیه 22 از سوره نساء بود: «وَ لٰا تَنْكِحُوا مٰا نَكَحَ آبٰاؤُكُمْ مِنَ النِّسٰاءِ إِلّٰا مٰا قَدْ سَلَفَ ...» گفتیم دربارۀ معنای واژۀ «نکاح» در «ما نکح آیاؤکم» اختلاف است: 1- آیا معناى حقيقى نكاح همان «عقد» است؟ (حقیقت شرعیه). 2- آیا منظور از نکاح همان وطی و عمل زناشویی است؟ (حقیقت لغوی) نظر علمای عامه را در ببیان کردیم. و اما : مشهور علمای امامیه این واژه را در این آیه به معنای (حقیقت شرعیه) دانسته اند. (تمهيد القواعد الأصولية و العربية؛ ص: 101 نوشته شهید ثانی) البته برخی بحث در را مطرح کرده و گفته اند در اینجا هم معنای لغوی و هم معنای شرعی آن اراده شده است. (عدة الاصول اثر شیخ طوسی، 21.) مرحوم شیخ در کتاب عدة الأصول، عقاید معتزلیان و ساییر متکلمین و اصولیان را دربارۀ استعمال لفظ در بیشتر از یک معنا به خوبی مطرح کرده و ادلۀ آنها را توضیح داده است. مطالب، با ذکر ، مانعی ندارد. https://eitaa.com/DUROUS_ALSHABAB
در باب : برای میزان تأثیر علم کلام و پیش فرض های عقیدتی بر آراء نحویان و ادباء، کافی است در عبارت زیر از صبان ، بیاندیشید: حاشية الصبان على شرح الأشمونى على ألفية ابن مالك و معه شرح الشواهد للعيني، ج‏1، ص: 109 عبارت اشمونی برای کلماتی که از نظر اعرابی ملحق به مثنی هستند ولی تعریف مثنی بر آنها صدق نمی کند: دربارۀ مفرد «عمرین» دو احتمال است: 1- عمرو و عمر 2- أبو بكر و عمر عبارت صبان: در احتمال اول، عبارت را به دو گونه می توان قرائت کرد: 1- عُمَرَین (از باب تغلیب عُمَر بر عَمرو) یعنی از باب: تغلیب أعزّ و اشرف بر غیر أعزّ باشد. 2- عَمرَین (از باب تغلیب عَمرو بر عُمَر) یعنی از باب: تغلیب أخفّ بر غیر أخفّ باشد. عبارت صبان چنین است: يصح ضبطه بالفتح (یعنی: ) فالإسكان تغليبا للأخف و بالضم (یعنی: ) فالفتح إشارة إلى قوله صلّى اللّه عليه و سلّم: «اللهم أعز الإسلام بأحب العمرين إليك» يعنى عمر بن الخطاب و عمرو بن هشام الذى هو أبو جهل تغليبا للأشرف الذى سبقت له السعادة فيكون فى الحديث رمز إلى أنه الذى يسلم. قال الدمامينى: يغلب الأخف لفظا ما لم يكن غير الأخف مذكرا. أقول: أو اقتضى تغليبه سبب غير التذكير كما قررناه فى العمرين بالضم فالفتح. ( : گاهی ملاک تغلیب غیر از تذکیر است همان طور که در عُمَرَین توضیح دادیم) و ما نقلناه عن الدمامينى نقله الشمنى عن التفتازانى. ثم نقل الدمامينى عن ابن الحاجب أن شرط التغليب تغليب الأدنى على الأعلى و ضعفه، و عن غيره أن شرطه تغليب الأعلى على الأدنى و ضعفه. @DUROUS_ALSHABAB
تحلیل لغوی و صرفی و : در قرآن تنها یک مرتبه واژۀ جمع به کار رفته است: 1. «وَ كَأَيِّنْ مِنْ نَبِيٍّ قاتَلَ مَعَهُ‏ رِبِّيُّونَ‏ كَثِيرٌ» آل عمران: 146. واژۀ سه مرتبه در قرآن به کار رفته است: 1. «وَ لكِنْ كُونُوا رَبَّانِيِّينَ‏ بِما كُنْتُمْ تُعَلِّمُونَ الْكِتابَ وَ بِما كُنْتُمْ تَدْرُسُونَ» آل عمران: 79. 2. «إِنَّا أَنْزَلْنَا التَّوْراةَ فيها هُدىً وَ نُورٌ يَحْكُمُ بِهَا النَّبِيُّونَ الَّذينَ أَسْلَمُوا لِلَّذينَ هادُوا وَ الرَّبَّانِيُّونَ وَ الْأَحْبارُ بِمَا اسْتُحْفِظُوا مِنْ كِتابِ اللَّهِ وَ كانُوا عَلَيْهِ شُهَداءَ» مائده: 44. 3. «لَوْ لا يَنْهاهُمُ الرَّبَّانِيُّونَ وَ الْأَحْبارُ عَنْ قَوْلِهِمُ الْإِثْمَ وَ أَكْلِهِمُ السُّحْتَ لَبِئْسَ ما كانُوا يَصْنَعُونَ » مائده: 63. دربارۀ معنای دو نظر است: نظر اول: هم معنای ربّانی ؛ یعنی: كسى که غرق در خدا باشد و به غير خدا مشغول نشود. نظر دوم: ربّيّون به معنى‏ هزاران و به معنى هزار است. (اقرب الموارد و قاموس اللغه). دربارۀ واژۀ نظر اول: صفت مشبهه است مثل عطشان و سكران ؛ به معناى (تربيت كننده) {طبرسی و اقرب الموارد و قاموس اللغة}. در نهج البلاغه حكم 147. فرموده‏ «النَّاسُ ثَلَاثَةٌ فَعَالِمٌ‏ رَبَّانِيٌ‏ وَ مُتَعَلِّمٌ عَلَى سَبِيلِ نَجَاةٍ». از مقابله متعلم بدست ميايد كه ربّانى وصف و بمعنى مربى است. عبارت «فَاسْتَمِعُوهُ مِنْ‏ رَبَّانِيِّكُمْ‏ وَ أَحْضِرُوهُ قُلُوبَكُمْ». در خطبه 106 نهج البلاغه، مؤید این نظریه است. نظر دوم: منسوب به رب# و الف و نون براى تفخيم و تكثير است نه براى صفت مشبهه بودن؛ مثل كه به معنى كثير اللحيه است و ربّانى كسى است كه مخصوص به خدا باشد و به غير او مشغول نشود. نظریه و اقرب الموارد و مفردات راغب . @DUROUS_ALSHABAB
اسم مصدر حاصل مصدر.PDF
حجم: 2.4M
کتاب حاضر که در سال 1332 توسط دکتر به زبان فارسی نوشته شده است با استفاده از کتب چون المعجم فی معاییر اشعار العجم و تفسیر ابوالفتوح و نهج الأدب و صرف و نحو زبان فارسی و مثنوی و آثار نظامی و آثار زبان شناسانی که در حوزۀ زبان های تحقیق داشته اند نوشته شده است. @DUROUS_ALSHABAB
تأثیر پذیری شهید ثانی از فخر رازی دلالت استفهامیه و : از نظر فخر رازی «أی» از الفاظ عمومی است که شامل موجودات عاقل و غیر عاقل می شود. او می گوید: 1. صیغه هایی که شامل موجودات عاقل و غیر عاقل میشود و آن لفظ است، به شرط این که به معنای استفهام، شرط و جزا بیاید. (المحصول/ فخر رازی/ ج2 ص311) نیز در این زمینه میگوید: صیغه در مورد موجودات عاقل و غیر عاقل به کار می رود. این مطلب را جمهور اصولیان از جمله فخر رازی و پیروانش ذکر کرده اند. (تمهید القواعد ص155) https://eitaa.com/DUROUS_ALSHABAB