eitaa logo
دروس الشباب
375 دنبال‌کننده
122 عکس
25 ویدیو
53 فایل
محور مباحث این کانال، علوم اسلامی و دروس حوزوی است. باز ارسال مطالب با ذکر آدرس کانال، مجاز است. ارتباط با ادمین: @Ebn_Ahmad
مشاهده در ایتا
دانلود
: كلمة در آية شريفه (وَقَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ)، (احزاب: 33) به دو گونه قرائت شده است: 1- بيشتر قاريان آن را به قاف، 2- نافع و عاصم به فتح قاف، قرائت كرده اند. اين كلمه طبق هر دو قرائت، صيغة دوازدهم فعل امر حاضر و خطاب به زنان است و ازاين رو، در ساخت آن ميان مفسران اختلافي نيست؛ اما در ريشة اين كلمه، براساس هر دو قرائت احتمالات متعددي مطرح شده كه عبارت است از: 1. مصدر مضاعف به معناي سكونت و استقرار؛ فعل امر از اين ريشه، به فتح و كسر قاف صحيح است؛ زيرا فعل مضاعف از سه باب فَعَلَ يَفْعُلُ مثل مَدَّ يَمُدُّ و فَعَلَ يَفْعِلُ مثل فَرَّ يَفِرُّ و فَعِلَ يَفْعَلُ مثل عَضَّ يَعَضُّ آمده است (مير سيدشريف، 1376، ج1، ص133). فعل قرّ يقرّ از دو باب اخير آمده است (ر.ك: ابن سيده، 2000، ماده قرر؛ زبيدي، بي تا، ماده قرر؛ فيروزآبادي، بي تا، ماده قرر). بنابراين، كلمة طبق هر دو قرائت، از اين ريشه محتمل است. 2. وَقار مصدر معتل الفاء (مثال واوي) به معناي طمأنينه و آرامش؛ ماضي و مضارع از اين ريشه وَقَر يَقِرُ مثل وَعَدَ يَعِدُ و فعل امر آن قِرْن به كسر قاف مثل عِدْن است. احتمال اشتقاق كلمه از اين ريشه، طبق قرائت كسر قاف قِرْن (ر.ك: جوهري، 1407، ماده وقر) است، نه هر دو قرائت. 3. القُرّ مصدر مضاعف به دو معنا آمده است: يكي به معناي سردي و دوم به معناي ثبوت و قرار (ر.ك: ابن فارس، بي تا، ماده قر؛ جوهري، 1407، ماده قر). احتمال اشتقاق قَرْنَ از اين ريشه، طبق هر دو قرائت صحيح و به اعتبار معناي دوم است، نه اول. البته راغب اصفهاني معناي ثابت ماندن و قرار گرفتن را نيز از ماده قُرّ دانسته است (ر.ك: راغب اصفهاني، 1404، ماده قر). 4. قَوْر مصدر معتل العين (اجوف واوي) به معناي اجتماع؛ ماضي و مضارع آن، قار يَقارُ مثل خاف يخاف و امر آن قَرْنَ به فتح قاف مثل خَفْنَ است. اين احتمال منسوب به ابوالفتح همداني است (زمخشري، بي تا، ج3، ص535؛ اندلسي، 1422، ج7، ص 223). در برخي كتاب هاي تفسيري (ابن عجيبه، 2002، ج 6، ص 37؛ ابوالسعود، بي تا، ج 7، ص 102) و ادبي نيز بدون ذكر قايل آمده است (صبان، 1412، ج4، ص344؛ استرآبادي، 1402، ج 3، ص 245؛ مرادي، 1428، ج3، ص1637). 5. قَرْي مصدر ناقص، به معناي جمع و اجتماع (فراهيدى، بي تا، ماده قري؛ ازهرى، 1421، ماده قري؛ جوهرى، بي تا، ماده قري)؛ ماضي و مضارع اين ماده قَري يَقْري مثل رمي يرمي است. اين احتمال را خليل بن احمد براي قرائت قِرْن به كسر قاف ذكر كرده است (فراهيدي، بي تا، ماده وقر). نقد و بررسي اقوال فوق ادامه دارد.... مطالب، با ذکر ، مانعی ندارد. https://eitaa.com/DUROUS_ALSHABAB
واژۀ ▫️سؤال: چرا به حضرت علیه السلام، « » می گویند؟ 🟢پاسخ روایی: الف- معاني الأخبار ؛ النص ؛ ص63 ... عَنْ جَابِرِ بْنِ يَزِيدَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: قُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاكَ لِمَ سُمِّيَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ‏ ع أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ قَالَ: لِأَنَّهُ يَمِيرُهُمُ‏ الْعِلْمَ أَ مَا سَمِعْتَ كِتَابَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ‏ وَ نَمِيرُ أَهْلَنا . ب- كافي (ط - دار الحديث) ؛ ج‏2 ؛ ص361 و فِي رِوَايَةٍ أُخْرى‏، قَالَ: «لِأَنَّ مِيرَةَ الْمُؤْمِنِينَ مِنْ عِنْدِهِ يَمِيرُهُمُ الْعِلْمَ». 🔵ترجمه: چرا آن حضرت «امير المؤمنين» ناميده شد؟ امام فرمود: زيرا او مؤمنين را طعام علمى ميدهد. مگر نشنيده‏ اى كه خدا در كتابش ميفرمايد: «و ما خانواده خود را طعام ميدهيم- 64 سوره یوسف». و در روايت ديگر است كه فرمود: زيرا خوراك مؤمنين از جانب اوست، او بآنها خوراك دانش ميدهد. ⚫️ در نگاه اول چنین به نظر می رسد که أمیر از ریشۀ «أمر» و بر وزن «فَعیل» و به معنای (فرمانروا) است. بنابر این حرف همزه اصلی و یاء زائده است. اما مطابق روایات فوق و نظیر آنها ممکن است ریشۀ أمیر مادۀ « » باشد. و بنابر این همزه زائده است و حرف یاء اصلی می باشد. و اما وزن آن .... . و صرف در فهم معارف دینی مطالب، با ذکر ، مانعی ندارد. https://eitaa.com/DUROUS_ALSHABAB
واژۀ : مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول، ج‏4، ص: 370 «الميرة» بالكسر طيب الطعام، يقال: مار عياله يمير ميرا و أمارهم و امتار لهم. و يرد عليه: أن الأمير «فعيل» من «الأمر» لا من الأجوف، و يمكن التفصي عنه بوجوه: الأول: أن يكون على القلب و فيه بعد من وجوه لا تخفى، الثاني: أن يكون عليه السلام قد قال ذلك ثم اشتهر به كما في تأبط شرا، الثالث: أن يكون المعنى أن أمراء الدنيا إنما يسمون أميرا لكونهم متكلفين لميرة الخلق و ما يحتاجون إليه في معاشهم بزعمهم، و أما أمير المؤمنين عليه السلام فإمارته لأمر أعظم من ذلك لأنه يميرهم ما هو سبب لحياتهم الأبدية، و قوتهم الروحانية و إن شارك سائر الأمراء في الميرة الجسمانية فعبر عليه السلام عن هذا المعنى بلفظ مناسب في الحرف للفظ الأمير و هذا أظهر الوجوه. و صرف در فهم معارف دینی مطالب، با ذکر ، مانعی ندارد. https://eitaa.com/DUROUS_ALSHABAB
دروس الشباب
#صرف واژۀ #أمیر #نظر_علامه_مجلسی: مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول، ج‏4، ص: 370 «الميرة» بالكسر ط
توضیح عبارت در روایت است چرا به حضرت علی علیه السلام امیر المومنین گفته اند؟ ائمه (امام باقر، امام صادق، امام رضا) (علیهم السلام) فرموند: «لانه یمیر المومنین بالعلم» ✅یعنی: زیرا ایشان مؤمنین را با علم، اطعام می کند. ❓سؤال: که بین واژۀ که از است، و واژۀ که از ریشۀ است، چه ارتباطی وجود دارد؟! در العقول می فرماید: در این مسأله سه احتمال متصوَّر است: ۱. و . یعنی (مار یمیر) در اصل (أمر یأمر) بوده ولی همزه به عین الفعل منتقل شده و تبدیل به یاء شده است. البته علامه خودشان این احتمال را بر خلاف قواعد صرفی و واضح البطلان می داند. ۲. از . یعنی: در اصل فعل صیغه ۱۳ بوده و مفعول به است. (یعنی: مؤمنین را طعام می دهم.) پس بنابر این احتمال، جملۀ فعلیه مضارعیۀ «أمیرُ المؤمنینَ» شده است همان طور که «تأبّط شرّاً» علم گردیده است. ❌اشکال این وجه: در جملاتی که علم می شوند، اعراب اجزای جمله ثابت می ماند. (مراجعه کنید به ). در حالی که اعراب «أمیر» به حسب عوامل مختلف تغییر می کند. ۳. مقدمه: ♻️ مور: موج خروشان را گویند. ♻️راهی که رفت و آمد زیادی در آن صورت می گیرد نیز نامیده می شود. ♻️أمیر (از ریشۀ أمر) کسی است که سرکشی دائم دارد ♻️مار زیدٌ فلاناً. یعنی عهده دار تأمین غذای فلانی شد. و لذا امام فرمود مگر ندیده ای که در سوره یوسف می فرماید «نمیر أهلَنا». 🔅اشتقاق کبیر شامل دو نوع است: الف- کلماتی که حروف اصلی آنها متحد است ولی ترتیبش فرق می کند مانند: سلم، لمس، ملس، .... . ب- کلماتی که اکثر حروف اصلی آنها متحد و برخی قریب المخرج است مانند: أمر و مور. ***چون بین کلماتی که از دو گونۀ فوق باشند، قرابت معنایی وجود دارد. نامش را نهادند. پس: 🔆امیر المومنین یعنی کسی که دائما متکفل علم و معرفت مؤمنین است. و و در فهم معارف دینی مطالب، با ذکر ، مانعی ندارد. https://eitaa.com/DUROUS_ALSHABAB
وَ اذْكُرْ رَبَّكَ في‏ نَفْسِكَ تَضَرُّعاً وَ خيفَةً وَ دُونَ الْجَهْرِ مِنَ الْقَوْلِ بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ وَ لا تَكُنْ مِنَ الْغافِلينَ (سوره أعراف: 205) ترجمه آیت الله مشکینی: و پروردگارت را در دل خويش به حال زارى و ترس و به گفتارى آرام نه بلند، در صبحگاهان و شامگاهان ياد كن و از غافلان مباش. آصال جمع ، به ضم همزه و صاد می باشد. و نیز جمع ، به فتح همزه و کسر صاد است. بنابراین آصال است. و جالب اینکه آن است که جمع آصال است. منبع: التصریح علی التوضیح با اینکه به معنای: از عصر که متصل به غروب است می باشد. (اقرب الموارد) ولی بیشتر مترجمین آصال را شامگاهان ترجمه نموده اند! «وَ سَبِّحُوهُ بُكْرَةً وَ أَصِيلًا» احزاب: 42 یعنی: او را بامداد و آخر روز تسبيح گوئيد. واژۀ «أَصِيل» چهار بار و «آصَال» سه بار در قرآن آمده است. @DUROUS_ALSHABAB
صیغه های صرفی فرق بین و إمرأةٌ طاهرٌ (طاهر و پاکیزۀ از حیض) إمرأةٌ طاهرةٌ (طاهر و پاکیزۀ از عیب های اخلاقی و کثیفی ها) @DUROUS_ALSHABAB
در کتاب های درسی نمونه هایی از سانسور قسمت اول: مقدمه (خاطره) وقتی درس مطول استاد حجت هاشمی خراسانی می رفتیم، روزی فرمودند: مردم این زمانه برای درس، خواهان مختصر و خلاصه و موجز اند. می گویند عمرمان هدر نرود. اما سر سفره که می نشینند، خواهان سفره های مطول و رنگین و متنوع اند. گویا عمر را باید بر سر سفره خرج کرد. @DUROUS_ALSHABAB
در کتاب های درسی قسمت دوم نمونه هایی از سانسور نمونه نخست: یکی از مباحث صرفی، و اصلی است. کتاب های موجود علاوه بر اینکه معنای برخی اوزان را بیان نمی کند، معنای وضعی و اصلی ابواب و اوزان را هم بیان نمی کند. گویا این بحث در صرف زیادی است. نمونه دوم: و برخی از وزن ها در ابواب و معانی مختلف کاربرد دارد. راههای تشخیص و رفع احتمالات متعدد، چیست؟ نمونه سوم و ادبای عرب از کجا فهمیدند که و غیر منصرف اند؟ در حالی که الف حرکت ظاهری نمی گیرد، چه رسد به جر به کسره! (این نظریه، بی حساب و گزاف نیست. فقط برای ما بیان نمی شود.) نمونه چهارم: می دانیم بر اساس برخی لغات (لهجه های عربی)، گاهی حرف مضارعه مکسور می شود. ولی چرا ادبا اختلاف لهجه ها را نقل می کنند؟ @DUROUS_ALSHABAB
هدایت شده از لینک
کانالی با محوریت علوم اسلامی و دروس حوزوی است. از علوم آدرس کانال: https://eitaa.com/DUROUS_ALSHABAB ارتباط با ادمین: @Ebn_Ahmad
و در قرآن و فقه1 خدای تعالی در 6 آیه از قرآن دربارۀ سخن گفته است که همگی آنها در سورۀ مائده است. (آیات: 1 و 2 و 4 و 94 و 95 و 96) واژۀ در آیات: 1 و 94 و 95 و 96 و واژۀ در آیه: 2 واژۀ موصوله در آیۀ: 4 صید در و واژۀ «صيد» در لغت به دو معنا به کار رفته است: 1. معنای مصدری؛ یعنی: (شكار كردن) «صاده صيدا: قنصه و اخذه بحيلة» 2. صفت مشبهه به معنای اسم مفعول؛ يعنى (شكار شده) مثل آیۀ 95 سوره مائده: «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَقْتُلُوا الصَّيْدَ وَ أَنْتُمْ حُرُمٌ» صید در : صيد در فقه دو دارد: 1. (ممنوع)، و آن در صورتی است که برای تفریح و خوشگذرانی باشد. 2. (جایز)، و آن در صورتى است كه شخص براى تأمين مخارج خويش و عائله‏اش شكار كند. : فقهاء سفر كسانى را كه براى تفريح به شكار می روند سفر معصيت دانسته و می گویند باید نمازش را تمام (کامل) بخواند و اگر در ماه رمضان است باید روزه هم بگیرد اگر چه در سفر است. گویا حرمت شكار تفريحى بدین خاطر است که روا نيست انسان براى ارضاء تمايل نفسانى خويش حيوانات و پرندگانى را كه در اين زمين پهناور بى آنكه به كسى آزار برسانند مي چرند و ميپرند و خداى خويش را تسبيح مي كنند، از نردبان هستى پياده كند. ولى اگر احتياج داشته باشد آن مطلب ديگرى است. @DUROUS_ALSHABAB
واژۀ «هَود» به فتح هاء به دو معناست: 1- رجوع و توبه: «إِنَّا هُدْنا إِلَيْكَ»‏ (اعراف؛ 156) يعنى: ما به سوى‏ تو باز گشتيم. 2- داخل شدن در دين يهوديّت (هَادَ؛ تَهَوَّدَ) يعنى: به دين يهوديّت داخل شد. «وَ عَلَى الَّذِينَ‏ هادُوا حَرَّمْنا كُلَّ ذِي ظُفُرٍ» (انعام؛146) یعنی: بر آنان كه يهودى شدند هر ناخن دارى را حرام كرديم. واژۀ «هُود» به ضمّ هاء: اسم به معنای (يهود) است‏: «وَ قالُوا لَنْ يَدْخُلَ الْجَنَّةَ إِلَّا مَنْ كانَ‏ هُوداً أَوْ نَصارى»‏ (بقرة؛ 111) یعنی: گفتند هرگز داخل بهشت نشود مگر كسی كه يهودى يا نصرانى باشد. : دربارۀ واژۀ به ضمّ هاء، سه قول است: 1-جمع مکسّر (اسم فاعل به معنای: «تائب») است مثل عائذ و عُوذ؛ و مذكّر و مؤنّث در آن يكسان است. 2-مصدر است و اطلاقش بر مفرد و مثنّی و جمع است. 3-مخفّف است که یائش حذف شده است. https://eitaa.com/DUROUS_ALSHABAB
(آب) واژه «ماءٌ» ، (مَوَهٌ) است. «مَاهَتْ الرَّکِیَّةُ تَمُوهُ مَوْهًا» یعنی: آب چاه زیاد شد. واو متحرک و حرف قبلش مفتوح بود، پس قلب به الف شد (ماهٌ). سپس در هاء آخر واژه نیز ابدال صورت گرفت (ماءٌ) : دلیل اینکه همزه آخر این واژه ابدال از هاء می باشد (مُوَیْهٌ)، و آن (أموَاهٌ، مِیَاهٌ) است. نکته: از آنجا که (ماه) به معنای آب، نیز شنیده شده می فهمیم که ابدال هاء به همزه جایز و غالب است نه واجب. در اسم منسوب ماء، سه وجه است: 1. ماهِیّ: بنابر اصل 2. مائیّ: بنابر ابدال هاء به همزه و مراعات اصل 3. ماویّ: به قلب همزه به واو بنابر لغت کسانی که در منسوب (عطاء) نیز «عطاویّ» می گویند. منابع: شرح المفصل ج10 ص15 شرح الشافیة ج3 ص208 رصف المبانی ص170 الممتع فی التصریف ج1 ص348 لسان العرب، ماده «موه» المصباح المنیر، ماده «موه» https://eitaa.com/DUROUS_ALSHABAB