✍ تحریف پول| بخش نخست
#اختصاصی_جنبش
• پیش از غلبه تفکر «اقتصاد بازار» (Market economey) جوامع به وضوح میدانستند که پول منشاء حکومتی دارد و شاید فهم وابستگی پول به حکومت مِن جمله بدیهیات آن زمان به حساب میآمد. مصداقاً قابل درک بود که اگر حکومتی فروبپاشد، پول آن حکومت هم بیاعتبار میشود. حتی برای روزگاری که سکههای طلا و نقره ضرب میشد، مردم عمدتاً بین اعتباری به نام پول و کالای طلا یا نقره فرق قائل میشدند. اما به مرور زمان با سیطره نگاه خاص «اقتصاد بازار»، مفهوم و خاستگاه اصلی پول کاملاً #تحریف شد.
• و اما اصل ماجرا: فهم این واقعیت که پول به عنوان یک عنصر بسیار مهم در عرصه اجتماعی، حاصل وضع حکومتی میباشد با نگاه مکتبی جریان اصلی اقتصاد سازگاری نداشت. نگاهی که بر اساس مکتب لیبرالیسم، حکومت را شر اجتنابناپذیر قلمداد میکرد و برای آن نقش به سزایی در اقتصاد قائل نبود.(مداخله دولت در اقتصاد وضع را بهتر نخواهد کرد) در این نگرش، حاکمیت مصداق کلان زور و دستور و محدود کردن آزادیها و در نقطه مقابل نهاد بازار [همچون دموکراسی در سیاست]، به مثابه قرارگاه آزادیهای فردی در تصمیمگیری شناخته میشد؛ آنها معتقد بودند: «بازار، بهترین و کارآمدترین مکانیسم تخصیص و توزیع میباشد». به همین علت نیز نسخه لسهفر (وِلَش کن خودش درست میشود) همیشه مورد علاقه جماعت طرفدار اقتصاد متعارف بوده است.
• طبق فلسفه ساینس، فیزیکِ اقتصاد روگرفتی از طبیعت است تا توانایی تشریح پدیدارها و رخدادهای عالم واقع را پیدا کند. اما از آن جهت که نگاه مکتبی لیبرالی، برای بازار تقدس ویژهای قائل بود و در مقابل، حکومت را نوعاً مزاحم تلقی میکرد، این موضوع روی شناخت و تحلیل پول هم اثر مستقیم گذاشت؛ آنها سعی کردند با یک تیر دو نشان را هدف بگیرند. اعلام نمودند: «خاستگاه طبیعی پول، نه حکومت بلکه پدیده ممتاز بازار بوده!»(۱.انکار نقش حاکمیت ۲.معرفی بازار به عنوان خاستگاه طبیعی پول)
• امروزه اگر از اقتصاد متعارف درباره منشأ پیدایش پول بپرسید، جواب خواهید شنید که در جوامع ابتدایی هنوز پول وجود نداشت، انسانها دیدند چیزهایی بیش از نیازشان در اختیار دارند و چیزهایی هم نیاز دارند که بقیه بیش از نیازشان دارند، لذا از تبادل پایاپای کالاها برای مبادله و به دست آوردن کالاهای مطلوبشان استفاده میکردند. تا به اینجا اقتصاد بهمثابه یک اقتصاد تهاتری (Barter economy) به تصویر کشیده میشود.
• سپس به مرور زمان، مردم به این جمعبندی میرسند که برای کاهش هزینههای مبادله، برخی از کالاهای با دوام را به عنوان واسطه قرار دهند تا داد و ستدهای بازار روان شود. به عبارتی بالاخره پول به مثابه کالا بهصورت خودبهخودی از دل بازار در جامعه ظاهر میگردد. رفته رفته، مردم دریافتند فلزات طلا و نقره میتوانند واسطههای خوبی در مبادلات بازاری باشند، چرا که پایداری آنها بیشتر بود و نقل و انتقال آنها راحتتر انجام میگرفت.(علت ضرب سکههای متحدالشکل توسط حکومتها صرفاً برای ایجاد نظم بوده وگرنه مستقلاً موضوعیت نداشته) بعدها با توسعه تجارت، جامعه به حجم وسیعی از پول نیاز پیدا کرد و چون اسکناس حمل و نگهداری آن بسیار امنتر و راحتتر بود جای سکهها را گرفت!
• روا نیست که همین جا به یک شیوه مرسوم شرح مدل تاریخی در غرب اشاره نکنیم. در علوم اجتماعی غربی گاهاً دیده میشود که نظریهپرداز، مبنای ارائه مدل تبیین تاریخ را از روی شواهد مستند و سایر دلایل متقن، استخراج نکرده است بلکه به صرف اینکه خیالپردازی و قصه گوییاش انسجام بیشتری در نزد دیگران به نظر برسد و یا از جذابیت بیشتری برخوردار است، گمان میرود به واقعیت نزدیک باشد!(قبل از بررسی شواهد تاریخی، ابتدا نظریه داده میشود و سپس میگویند که دلالت موافقت با نظریه این است که تحول تاریخی باید به همین صورت رخ داده باشد) مثلاً در کتابهای درسی خواندهایم که انسانهای اولیه ابتدا غارنشینان رها بودند و برای تهیه غذا به شکار میرفتند، سپس با فراگیری کشاورزی در کنار رودها سکونت یافتند تا همانجا با پیشه زراعت، غذا فراهم کنند بعدها متمرکز شدند و روستاها را پدید آوردند، با اتحاد روستاها برای دفاع از منافع اجتماعی، حکومتهای اولیه را تشکیل دادند! با بزرگتر شدن روستاها، شهرها ایجاد شدند! و ...
• حواسمان باشد، چنین توصیفاتی اساساً از دل شواهد تاریخی، بیرون نیامده بلکه صرفاً محصول داستانپردازیهای صاحب نظریه است و چون انسجام دارد، مخاطب احتمالاً فریب میخورد که این ماجرا مطابق با واقع بوده باشد. این قضیه بر تاریخچهای که اقتصاد متعارف از پول روایت میکند، هم صادق است.
📝یادداشت محمد گلیج از کارشناسان جنبش.
ادامه دارد ...
➖➖➖➖➖
✊جنبش مردمی احیاء زکات
📡 @e_zakat