eitaa logo
یه کم فکر...
114 دنبال‌کننده
878 عکس
642 ویدیو
17 فایل
🔰 نقد و تحلیل فیلم های انیمیشن و سینمایی و نکات قابل تأمل برای مطالعه 🌺استفاده از مطالب این کانال بدون ذکر منبع بلامانع است تلفن: 09397574573 لینگ ارتباط با ادمین کانال: @eakamfekr64
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
انیمیشن بعدی از سری مجموعه که اگه خدا توفیق بده تقدیم شما خواهیم کرد👇👇👇
🛑 انیمیشن وای کشتی رفت.!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پیش نمایش فیلم معرفی نقش‌ْهای اول فیلم؛ موجوداتی به نام خانه به دوش یا همان «اجنه»...! محیطی دور از سایر موجودات. خانه‌ای فانتزی در وسط یک بیابان، و پدری که وسایل سفر را جمع می کند، چای ساز، نقشه و فلاکس...!!! تا اینکه پسربچه این موجود خانه به دوش خود را سراسیمه به خانه میرساند و از اینکه بالاخره دوستی برای خود پیدا کرده هیجان زده است ولی با دیدن چمدان بسته پدر متوجه ترک همین منزل که دیگر برای هیچکس مزاحمتی ندارد می شود پسربچه دوست داشتنی در اعتراض به ترک مجدد خانه و آوارگی پیاپی «بهانه های» آن را فریاد میزند: ـــ بدی آب و هوا ـــ سر و صدای همسایه ها ـــ و پرندگان؛ که آزار مشمئز کنندشان بلافاصله اثبات می شود... همگی عوامل صحنه و دیالوگ ها و غیره موجوداتی مترقی‌تر از دیگر موجودات را نشان میدهد که هیچکس در دنیای وحشی به خوبی آنها را (به خاطر همین مترقی و متمدن تر بودن از دیگران) درک نمی کند و به همین دلایل نیز همیشه مورد اذیت و آزار دیگران هستند، اتفاقی رایج در دنیای مدرن امروزی البته القای این مسئله در سکانس‌های بعدی تکمیل خواهد شد و همزادپنداری مخاطب کم کم به این موضوع بیشتر و بیشتر سوق داده می شود!!! با همین شروع خوب و در ادامه سایه گستر شدن سایه ابر سیاه و خالی ماندن خانه و حرکت دوربین به سمت پنجره‌ در نمایی که به افق دور دست منتهی میشود و نمایان شدن اسم فیلم با یک صاعقه... مخاطب به شروع داستانی مهیج و رازآلود فرا خوانده میشود... شاید مخاطب موضوع فیلم را داستان کشتی نوح میداند ولی با این پلن عجیب و شبیه به داستان های هری پاتر، باید منتظر داستان عجیب دیگری باشد...
یه کم فکر...
دقیقه یک فیلم با حضور در صف سایر حیوانات گویا همگی موجودات و نیز موجودِ خانه به دوش، از بروز سیل بزرگ اطلاع دارند و شواهد امر و سایه گستر شدن ابرهای سیاه به عیان مشخص است و صحبتی از عذاب الهی در میان نیست و گویا یک پدیده طبیعی (البته بسیار بزرگ و خطرناک) در حال وقوع و حیوانات به وسیله غریزه طبیعی خود و مشاهدات عینی از آن باخبرند نه اطلاعی که از طرف ولی خدا به آنها داده شده باشد. شاید کمی بدبینی به نظر بیاید ولی با جو سکولار و وجود نحله های فکری مثل داروینیسم در غرب، شائبه اینکه آنچه به عنوان عذاب الهی بر سر قوم نوح نازل شده شاید یک پدیده طبیعی و تصادفی بوده باشد، به مخاطب با این پیش زمینه های فکری لاجرم القا می شود. البته صورت بروز مشیت الهی بصورت حوادث طبیعی چیزی از عظمت اعجاز این حوادث نمی کاهد ولی از دستگاه پروپاگاندای هالیوود وهن این موضوع و تقلیل آن به یک حادثه طبیعی و نه تقدیر الهی بعید نیست. در دیالوگ های بین حیوانات نیز چنین چیزی مشهود. و نکته بعد اینکه هیچ نشانه و صحبتی از وجود انسان ها تا انتهای فیلم هم نیست و فقط در یک جمله از زبان شیر به وجود حضرت نوح نبی و قصد او اشاره میشود و باز تا پایان فیلم هم اثری از ایشان وجود ندارد. ولی با گذر از این مسئله، مسئله غربت مستولی بر موجود خانه به دوش و پسرش هنوز خط سیر اصلی داستان به نظر می رسد؛ پسربچه خانه به دوش با یک بچه گربه وحشی چشم در چشم می شوند، او با نگاه تمنای برقراری ارتباط دارد ولی گربه وحشی نگاهش را از او برمیگرداند... حتی این مظلومیت و غربت در رفتار بسیار مأدبانه و موقر پدر تاثیری ندارد و با قرائت اولین دستور از دستورالعمل مرد مهربان که کشتی را ساخته (یعنی حضرت نوح نبی) برای حیوانات باز بروز می کند، او از همین قانون تازه اعلام شده برای نجات فرزندش که توسط ببری در حال بلعیده شدن است استفاده می کند، او بسیار مؤدبانه و مانند یک وکیل زبردست از همین فرصت استفاده کرده و به موشی که هم توسط ببر قبلاً بلعیده شده اعتراض و جان او را نیز نشان می دهد. این القای غربت و مظلومیت به همراه وقار و خوش قلبی و البته رفتار بسیار متمدنانه و صلح طلبانه تا پایان فیلم ادامه دارد. و در ادامه با به میان آمدن اسم «لیست» باز نمایان می شود، غربت و انزوا و تنهایی مظلومانه ای که در شوق پیدا کردن یک دوست توسط پسربچه خانه به دوش در پیش نمایش فیلم هم بود، این بار با دلهره پدرش القا می شود. بدین شکل که با وجود تعجب همگی، ولی او تنها کسی است که در صف حیوانات تعجب و دلهره خود را از وجود «لیست» حیوانات که مجاز هستند که سوار کشتی شوند اعلام می کند... چرا این موجودات این همه دلهره و خاطره نپذیرفته شدن توسط سایر حیوانات را دارند؟
یه کم فکر...
دقیقه ۸ فیلم بالاخره اتفاقی که می شد حدس زد اتفاق افتاد؛ اسم خانه به دوش در لیست نبود جالب اینکه نام موجود ضعیف و خارق‌العاده دیگری که به نظر از یک معلولیت جسمی رنج می برد نیز در لیست وجود ندارد و حق سوار شدن به کشتی را ندارد. تمامی افرادی که پذیرفته می شوند و اسامیشان در لیست وجود دارند به صورت زوج وارد و مراحل پذیرش را طی می کنند به غیر از خانه به دوش و موجود معلولْ‌شکلِ سه پا
یه کم فکر...
دقیقه ۱۰ فیلم مادر و دختر گربه وحشی برای سوار شدن بر کشتی پذیرفته شده اند ولی پریدن دختر بچه هیجان زده در بغل مادرش با تعجب و خشم او مواجه می شود و گویا این رفتاری منطقی به نظر می رسد...!
یه کم فکر...
دقیقه ۱۲ فیلم تصاویر حیوانات دیگر که در آرامش و خوشحالی از پذیرفته شدن برای سوار شدن به کشتی اوقات می گذرانند و سپس رفتن دوربین به سراغ پدر خانه به دوش که تلاش دارد تا خبر ناگوار عدم پذیرششان را به کشتی کم کم به فرزندش را بدهد و نگاه خود را از فرزندش می دزدد، و پسرک خوشحال و هیجان زده از سفری که در پیش خواهند داشت ادامه پیدا می کند. پسرک وقتی خبر را می شنود بسیار اندوهگین می شود، حالت چهره ذوق زده فرزند تبدیل به چهره مایوس و ناامید می شود و چهره مضطرب پدر وقتی که فرزندش را با وعده‌ای دلخوش می کند و او را به آغوش می گیرد، تداوم شخصیت پردازی مظلومیت و غربت این موجودات است که مخاطب را به همزاد پنداری با آنان فرا می خواند...
یه کم فکر...
دقیقه ۲۰ فیلم بالاخره خانه به دوش و پسرش با لباس مبدل خود را به شکل بسیار ناشیانه ای بصورت گربه های وحشی در می‌آورند و خود را خانواده گربه وحشی جا میزنند و به همراه آنان وارد کشتی می شوند؛ هر چقدر گربه وحشی مادر اعتراض می کند و می گوید که آنها خانواده او نیستند ماموران و دیگران در کمال تعجب باور نمی کنند گویا برای ماموران دعوا و درگیری خانوادگی بسیار عادی است.! در نهایت آنها را به عنوان یک خانواده وارد اتاق اقامتشان می کنند. بچه برای بازی به بیرون از اتاق می روند و در روی عرشه کشتی که ورود کلیه افراد ممنوع می‌باشد حضور می یابند ماموران آنها را تعقیب می کنند ولی دخترک با نهیب خود مامور را وادار به فرار می کند. تا اینجا داستان و نحوه برخورد سخت، خشن، سرد و بی روح مادر و دختر گربه وحشی با رنگ پوست مشکی‌شان به خوبی معرف کارکتر آشنای هالییوودی زن در سینمای غرب است؛ موجودی عصیانگر و بسیار جسور و البته منزوی که آماده پذیرش و ارتباط با موجودات ماورایی و بیگانه است. نمونه‌های فراوانی از این نوع کارکتر در سینمای غرب وجود دارد یکی از نمونه های بارز آن در سریال ونزدی است...
یه کم فکر...
دقیقه ۲۴ فیلم بچه‌ها توسط دو خفاش بدجنس ربوده می شوند، آنها قصد دارند که بچه‌ها را در خشکی بخورند ولی با جسارت دخترک گربه وحشی از دست آنها نجات پیدا می کنند و بعد در جنگل سرگردان می شوند. سیل هرلحظه در حال پیشروی است، دخترک مغرور و جسور از اینکه باهم پناهگاهی را بسازند امتناع می کند و این کار را خلاف غرور یک گربه وحشی می داند ولی با فرا رسیدن شب در کمال تعجب می بیند که خانه به دوش کوچک، خانه بسیار خوبی را در اندک زمانی برای خود ساخته است، پس مجبور می شود تا به خانه او پناه ببرد. قسمت هایی از بدن پسرک خانه به دوش در تاریکی می درخشد و این یک خصوصیت خارق‌العاده آنهاست...! 🔻بالاخره گربه وحشی در کنار خانه به دوش و این موجود خارق‌العاده آرام می گیرد. هر دو مضطرب از پنجره بیرون را نگاه می کنند. گربه وحشی به اینکه آیا مادرش از عدم حضور آنها تا به حال مطلع شده بد گمان است و خانه به دوش مطمئن از اضطراب پدر...
یه کم فکر...
دقیقه ۴۲ فیلم پدر خانه به دوش و مادر گربه وحشی از جا ماندن فرزندانشان در ساحل مطمئن شده اند و نگران از دوری آنها هستند و می خواهند برای برگرداندن کشتی کار کنند ولی پدر خانه به دوش به شیوه ای بسیار مسالمت آمیز معتقد است و مادر گربه وحشی به خشونت. در این گیرودار پدر خانه به دوش هم خصوصیت خارق‌العاده دیگر خودشان را بروز می دهد؛ هر وقت وحشت می کند و یا میترسد ناگهان از خود گاز آبی منتشر می کند.! (رنگ آبی نیز در فیلم های غربی و هالیوودی که موضوع اجنه، جادو و ماورایی دارند نیز بسیار متداول است مانند نور آبی در فیلم سینمایی انیمیشن علاءالدین) به هر ترتیب با کلنجار فراوان آنها خود را به کابین ناخدای کشتی می رسانند، ولی دیگر خبری از نوح نبی نیست و این شیر است که کشتی را هدایت می کند؛ هدایت کشتی توسط شیر و عدول از داستان اصلی و واقعیش، در مسیر اصالت بخشیدن به فضای داروینیسمی فیلم و القای آن در ضمیرناخودآگاه مخاطب است. پدر خانه به دوش به شیوه مسالمت آمیز خود مُصر است و دست بکار می شود ولی شیر برگشتن به سمت ساحل را قبول نمی کند و در نهایت کار با مداخله گربه وحشی و با از پا انداختن شیر به پایان می رسد و بالاخره خودشان هدایت کشتی را بدست می گیرند... 🔻حالا مادر گربه وحشی هم همچون دخترش در کنار یک خانه به دوش که موجودی خارق‌العاده است آرام می گیرد و با حرکت سر و تایید یکدیگر تفاهم اولیه شکل می گیرد.!
یه کم فکر...
دقیقه ۵۱ فیلم پسر خانه به دوش به همراه دختر گربه وحشی دوباره مورد حمله خفاش‌های خبیث قرار می‌گیرند. دست بر قضا یک نهنگ که در خشکی زندگی می کند آنها را نجات می دهد. نهنگ با یک موجود کوچک که بر روی سر او نشسته؛ گویا آنها هم در لیست سوار شدن به کشتی نبوده اند آنها ها هم زوج های همسان خود را ندارند.! گویا رفتن به مرتفع ترین جای خشکی که در داستان اساطیری، انتخاب پسر خطاکار نوح به عنوان یک مأمن بوده است در روایت این فیلم انتخاب موجودات طرد شده و از لیست خط خورده ایست که از سر استیصال آنجا را انتخاب می کنند، موجوداتی منفرد و فاقد زوج های همسان...! ولی دخترک گربه وحشی بر خلاف پسرک خانه به دوش سرعت کم نهنگ را بر نمی تابد و پسرک خانه به دوش سعی در راضی کردن او دارد و او را برای بار دوم در طول فیلم به آغوش خود دعوت می کند...! پدر خانه به دوش با درایت خود مادر گربه وحشی را همراه خود کرده تا ماموران کشتی را فریب دهند و آنها متوجه از پا درآمدن شیر نشوند. پسر خانه به دوش نیز همچون پدرش ذکاوت حیرت انگیزی دارد و با سازه ای که بروی سر نهنگ ساخته، آن را به پرواز در می آورد و همگی را از تله مجدد خفاش های خبیث نجات میدهد. ولی بعد از این مهلکه باز دختربچه گربه وحشی علیرغم اصرار پسرک خانه به دوش برای حرکت گروهی به همراه نهنگ و موجود کوچک همراهش مسیر خود را از آنها جدا می کند و دائم با خود تکرار می کند که: «یک گربه وحشی باید تنها باشد ...».! تا اینکه به پرتگاهی می افتد و نهنگ او را ناگهان نجات می دهد، نهنگ می گوید که این فکر پسرک خانه به دوش بوده. اینبار گویا یخ رابطه دختر گربه می شکند و لحن او با خانه به دوش عوض می شود.