یه کم فکر...
دقیقه ۱۲ فیلم
تصاویر حیوانات دیگر که در آرامش و خوشحالی از پذیرفته شدن برای سوار شدن به کشتی اوقات می گذرانند و سپس رفتن دوربین به سراغ پدر خانه به دوش که تلاش دارد تا خبر ناگوار عدم پذیرششان را به کشتی کم کم به فرزندش را بدهد و نگاه خود را از فرزندش می دزدد، و پسرک خوشحال و هیجان زده از سفری که در پیش خواهند داشت ادامه پیدا می کند.
پسرک وقتی خبر را می شنود بسیار اندوهگین می شود، حالت چهره ذوق زده فرزند تبدیل به چهره مایوس و ناامید می شود و چهره مضطرب پدر وقتی که فرزندش را با وعدهای دلخوش می کند و او را به آغوش می گیرد، تداوم شخصیت پردازی مظلومیت و غربت این موجودات است که مخاطب را به همزاد پنداری با آنان فرا می خواند...
یه کم فکر...
دقیقه ۲۰ فیلم
بالاخره خانه به دوش و پسرش با لباس مبدل خود را به شکل بسیار ناشیانه ای بصورت گربه های وحشی در میآورند و خود را خانواده گربه وحشی جا میزنند و به همراه آنان وارد کشتی می شوند؛ هر چقدر گربه وحشی مادر اعتراض می کند و می گوید که آنها خانواده او نیستند ماموران و دیگران در کمال تعجب باور نمی کنند گویا برای ماموران دعوا و درگیری خانوادگی بسیار عادی است.!
در نهایت آنها را به عنوان یک خانواده وارد اتاق اقامتشان می کنند.
بچه برای بازی به بیرون از اتاق می روند و در روی عرشه کشتی که ورود کلیه افراد ممنوع میباشد حضور می یابند ماموران آنها را تعقیب می کنند ولی دخترک با نهیب خود مامور را وادار به فرار می کند.
تا اینجا داستان و نحوه برخورد سخت، خشن، سرد و بی روح مادر و دختر گربه وحشی با رنگ پوست مشکیشان به خوبی معرف کارکتر آشنای هالییوودی زن در سینمای غرب است؛ موجودی عصیانگر و بسیار جسور و البته منزوی که آماده پذیرش و ارتباط با موجودات ماورایی و بیگانه است.
نمونههای فراوانی از این نوع کارکتر در سینمای غرب وجود دارد یکی از نمونه های بارز آن در سریال ونزدی است...
یه کم فکر...
دقیقه ۲۰ فیلم بالاخره خانه به دوش و پسرش با لباس مبدل خود را به شکل بسیار ناشیانه ای بصورت گربه ها
نقد و تحلیل فیلم ونزدی را در آدرس زیر مشاهده بفرمایید 👇
https://eitaa.com/inaghd_ir/2542
یه کم فکر...
دقیقه ۲۴ فیلم
بچهها توسط دو خفاش بدجنس ربوده می شوند، آنها قصد دارند که بچهها را در خشکی بخورند ولی با جسارت دخترک گربه وحشی از دست آنها نجات پیدا می کنند و بعد در جنگل سرگردان می شوند.
سیل هرلحظه در حال پیشروی است، دخترک مغرور و جسور از اینکه باهم پناهگاهی را بسازند امتناع می کند و این کار را خلاف غرور یک گربه وحشی می داند ولی با فرا رسیدن شب در کمال تعجب می بیند که خانه به دوش کوچک، خانه بسیار خوبی را در اندک زمانی برای خود ساخته است، پس مجبور می شود تا به خانه او پناه ببرد.
قسمت هایی از بدن پسرک خانه به دوش در تاریکی می درخشد و این یک خصوصیت خارقالعاده آنهاست...!
🔻بالاخره گربه وحشی در کنار خانه به دوش و این موجود خارقالعاده آرام می گیرد.
هر دو مضطرب از پنجره بیرون را نگاه می کنند. گربه وحشی به اینکه آیا مادرش از عدم حضور آنها تا به حال مطلع شده بد گمان است و خانه به دوش مطمئن از اضطراب پدر...
یه کم فکر...
دقیقه ۴۲ فیلم
پدر خانه به دوش و مادر گربه وحشی از جا ماندن فرزندانشان در ساحل مطمئن شده اند و نگران از دوری آنها هستند و می خواهند برای برگرداندن کشتی کار کنند ولی پدر خانه به دوش به شیوه ای بسیار مسالمت آمیز معتقد است و مادر گربه وحشی به خشونت.
در این گیرودار پدر خانه به دوش هم خصوصیت خارقالعاده دیگر خودشان را بروز می دهد؛ هر وقت وحشت می کند و یا میترسد ناگهان از خود گاز آبی منتشر می کند.!
(رنگ آبی نیز در فیلم های غربی و هالیوودی که موضوع اجنه، جادو و ماورایی دارند نیز بسیار متداول است مانند نور آبی در فیلم سینمایی انیمیشن علاءالدین)
به هر ترتیب با کلنجار فراوان آنها خود را به کابین ناخدای کشتی می رسانند، ولی دیگر خبری از نوح نبی نیست و این شیر است که کشتی را هدایت می کند؛ هدایت کشتی توسط شیر و عدول از داستان اصلی و واقعیش، در مسیر اصالت بخشیدن به فضای داروینیسمی فیلم و القای آن در ضمیرناخودآگاه مخاطب است.
پدر خانه به دوش به شیوه مسالمت آمیز خود مُصر است و دست بکار می شود ولی شیر برگشتن به سمت ساحل را قبول نمی کند و در نهایت کار با مداخله گربه وحشی و با از پا انداختن شیر به پایان می رسد و بالاخره خودشان هدایت کشتی را بدست می گیرند...
🔻حالا مادر گربه وحشی هم همچون دخترش در کنار یک خانه به دوش که موجودی خارقالعاده است آرام می گیرد و با حرکت سر و تایید یکدیگر تفاهم اولیه شکل می گیرد.!
یه کم فکر...
دقیقه ۴۲ فیلم پدر خانه به دوش و مادر گربه وحشی از جا ماندن فرزندانشان در ساحل مطمئن شده اند و نگران
نقد و تحلیل فیلم علاءالدین را در آدرس زیر مشاهده بفرمایید 👇
https://eitaa.com/inaghd_ir/3111