eitaa logo
آستان مقدس امامزاده حسین ( ع ) قزوین
809 دنبال‌کننده
4.6هزار عکس
822 ویدیو
4 فایل
امامزاده حسین (علیه السلام) فرزند بلافصل حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام اطلاع رسانی مراسمات و گزارشات آستان و مطالب ناب ادمین @tahan1367
مشاهده در ایتا
دانلود
آنقدر گریه کنم تا که مرا هم بخری سخت درهم شده اوضاع من از هر نظری کم محلی نکن اینقدر دلم می شکند خسته ی خسته ام از بی کسی و در به دری گر به کارت نمیایم نفروشم یا رب کاش میشد که مرا قاطی خوبان ببری از جوانیِ خودم سخت خجالت زده ام نه مناجات درستی، نه بُکای سحری تو غضب کرده ای از این همه معصیّت من من خجالت زده از این همه لطفِ پدری عزّتت واسطه ی بخشش من خواهد شد مطمئنم که تو امشب ز گــدا میگذری بغض هر هفته من حسرت یک کرب و بلاست منم و داغ زیارت، منو داغ سفری سوره فجر دو قسمت شد و زینب غش کرد ماند برخاک تنی رفت روی نیزه سری نــوكـــر نـوشـــت: نفسم تنگ شده عطر می خواهم ای ڪه در خال لبٺ معطر داری بین صف منتظــرم تا ڪه مرا هم ببری و هر چه مقدّر داری صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... روزتون معطر بنام اباعبدالله
رنگـها رنگ خـزان است بیا برگردیم این سفر بار گـران است بیا برگردیم صحبت از جایزه و ملک ری و گندم بود خـواهـرت دل‌نگران است بیا برگردیم چشم شوری به علی اکبرتان خیره شده قصه‌ی مـرگ جـوان است بیا برگردیم صحبت از دیده‌ی دریایی عباس شده تیـرهـا بین کمـان است بیا برگردیم ساربان خیره شده بر خَم انگشتری‌ات خنجرش نقره نشان است بیا برگردیم خواب دیدم که سرت بر سر خاک افتاده رنگ این خاک همان است بیا برگردیم یک طرف این همه زن در طرف دیگر جنگ لشگـری چشم‌ چـران است بیا برگردیم نــوكـــر نـوشـــت: هوا هوای هوا هوای حــرم دلم عجیب هوایی شده برای سفر به دور جهان مال هرکه میخواهد سفر به 😭 صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... روزتون معطر بنام اباعبدالله
قصـه ی نوکـری ام را همه جا بنویسید و بـرای مـنِ مسـکـوت، صـدا بنویسید حسرتی که به دلم مانده، خودش دیوانیست مو به مو، خط به خطش را، همه را بنویسید بنـویسیـد، رفت، ولـی در رویا جای مـن را وسط صحن و سرا بنویسید و مـرا زائـر اربـاب، شمـا فـرض کـنـیـد گوشه ی قصه ی من کـرب و بلا بنویسید بنویسید که دستم به ضریحش خورد و... روی یک پنجـره اش نـام مـرا بنـویسیـد داغ جاماندگی ام گـر چه مرا کشت، ولـی ننـویسیـد کـه دق کـرد، شـفـا بنـویسیـد سرگذشت دل من روضـه ی مکشوفه شده مـقـتـلـم را روی ایـوان طـلـا بنـویسیـد مـن کـلـاغـم که به خـانـه نرسیـدم آخـر قـصـه ی سر شده ام را همه جا بنـویسیـد : نوڪر ڪنار سفره ی ارباب دل خوش اسٺ شڪـر خـدا کـه گشته خـریـدار ما حسین آری وصـیّـٺ همـه ی مـا هـمـیـن بُـوَد بـر روی قـبـر مـا بنـویسیـد: صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... روزتون معطر بنام
از غم هجر کنم ترک جماعت گاهی می‌زند بر دل من شور محبت گاهی شب جمعه شد و یاد حرمت افتادم میچشم از غم هجران تو تربت گاهی سائلم، هر سحر از دور سلامت دادم شهریارا نظری کن به گدایت گاهی عبد دربار توام شکر، خدا را... اما کـربلایی بده از باب رفاقت گاهی حاجتم چیز کمی نیست به من حق بده که می کشانم سخنم را به شکایت گاهی مرغ بی بال و پرم دانه نمی خواهم که بده در کنج حـرم اذن اقامت، گاهی بدم اما تو کریمی و برای تو بد است ندهی دست گدا برگ زیارت، گاهی در حریم تو کریمان همه زانو زده اند چه حریمی، چه بهشتی، چه زیارتگاهی هدف عاشق بیچاره مقرب شدن است گاه با روضـه و با ذکـر فضیلت گاهی بعد از این جای ضریح تو که رؤیام شده می زنم بوسه بر این پرچم هیئت گاهی : ببار ، کـویر غـم دارد بـهـار، رایحـه ی سیبِ عشق کم دارد ز قیل و قال جهان خسته ام، تو میدانی دلـم هـوای ی دارد صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... روزتون معطر بنام
سلام میدهم از راه دور در شب جمعه سلام بر تو، سلام بر شب جمعه به سمت صحن و سرای تو ایستاده ام آقا سلام میدهمت با دو چشم تر، شب جمعه فقط نیامده بانوی بی نشان به زیارت رسیده است پدر در بر پسر، شب جمعه نشسته زینب کبری کنار حضرت زهرا حسن نشسته کنار پیامبر، شب جمعه چقدر فطرس پرسوخته ست گرد ضریحت کنار این همه مرغ شکسته پر، شب جمعه هنوز خاطـره ی اوّلین زیارت خود را مُرور می کنم ای مهربان به هر شب جمعه فقط دعای فرج، تحت قُبّه ی تو بخوانم دوباره زائر قبرت شوم اگر شب جمعه چه عطر سیب لطیفی گرفته است فضا را پُراز شمیم تو گشته ست هر سحر، شب جمعه به حق لحظه ی بر نیزه رفتن سر طفلت مرا به کرب و بلا باز هم ببَر، شب جمعه چه صحنه های عجیبی عبور کرد ز چشمم پدر، خرابه، سه ساله، کنار سر، شب جمعه : ‍ ما پاى لطف شرمندگى كنيم ارباب ما و فقط بندگى كنيم اصلا نميشود كه اى ز عمر بى شور و حال زندگى كنيم صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... روزتون معطر بنام
هرچند که در شهر تو بازار زیاد است باید برسم زود، خریدار زیاد است من دربه‌در پنجره‌‌فولادم و دیریست بین من و آن پنجره دیوار زیاد است آنقدر کریمی که بدهکار تو کم نیست آنقدر کریمی که طلبکار زیاد است پاییز رسیدم به حرم، با همه گفتم: اینجا چقدر چادر گلدار زیاد است با بار گناه آمده‌ام مثل همیشه با بار گناه آمدم این بار زیاد است گندم به کبوتر بدهم، شعر بگویم آخر چه کنم؟ در حرمت کار زیاد است نوروز به نوروز، محرم به محرم سرمست زیاد است، عزادار زیاد است هر گوشه ی ایران حرم توست که با تو همسایه ی دیوار به دیوار زیاد است از دور سلامی تو و از دور جوابی این فاصله انگار نه انگار زیاد است آن شب که به رؤیای من افتاد مسیرت دیدم چقدر لذت دیدار زیاد است در خواب، سر سفره ی اطعام، تو گفتی: هر قدر که می‌خواهی بردار، زیاد است : ڪسی قدم به بی مدد نخواهد زد بدون واسطه دم از احــد نخواهد زد گدای ڪوی شو ڪه آن به سینه ی احـدی دست رد نخواهد زد صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... (ع)
از ما عجیب نیست دعایی نمی رسد از تَحبِسُ الدُّعا که صدایی نمی رسد ما تَحبِسُ الدُّعا شده یِ نانِ شُبهه ایم آن جا که شُبهه است عطایی نمی رسد پَر باز می کنم بِپَرم، می خورم زمین بال و پَرِ شکسته به جایی نمی رسد باید تنم پیِ سپرِ دیگری رَوَد با روزه های ما به نوایی نمی رسد با دستِ خالی از چه پُل دیگران شوم دستی که وقف شد به گدایی نمی رسد ای میزبان فدای تو و سفره چیدنت آیا به این فقیر غذایی نمی رسد؟ من سالـهاست منتظر یک ضمانتم آخر چرا نمی رسد از من مخواه بیش از این زندگی کنم وقتی براتِ کـرب و بلایی نمی رسد : عاشقِ نامِ حسینم و میگویم گل که بویَم طَمَعِ عطرِ حسیڹ می بویم اهـلِ عالـَم همه می گـرید و جَنّٺ طلبد من رَواق و قبر حسین می جویم صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... روزتون معطر بنام
قلم به صفحه نشست از غم تو گريان شد گرفت دم، به سروسينه زد پريشان شد به ياد قصه ي تخريب آستان بقيع دل تمام محبين ز غصه ويران شد بقيع جاي خودش را درون دل دارد بهشت ماست اگرچه به خاک يكسان شد گـرفت كافـري از خاک پاي زائر تو به محض ديدن اين غربتت مسلمان شد يكي مـزار كـريم و يكي مـزار كسي كه از مصائب تلخي هميشه نالان شد مـزار باقـر و صـادق كنار يكـديگـر مزار فاطمه پس از چه روي پنهان شد همان كسيكه به بيت علي اهانت كرد همان دليل جسارت به اين گلستان شد دلـم گـرفته به ياد همان امـامـي كه به دست مـردم نااهـل تيرباران شد ولي امان ز دمي كه تن عزيز خدا به دست مردم نامرد پست عريان شد : با بی کسی و غربت و غم می سازیم با شیون و آه دم به دم می سازیم سـوگـند به آن چـهـار قـبـر خـاکــی یک روز برایتان می سازیم صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... دوشنبتون امام حسنی (ع)
نمی فهمد کسی حال مرا این روزها آقا دلم تنگ است تنگ روضه های کربلا آقا شدم دور از بهشت روضه ات، تنها و سرگردان شبیه پیرمردی خسته حال و بی عصا آقا جهان بی روضه جای زندگانی نیست، یک لحظه جهان، بی اشک و روضه می شود زندان ما آقا قفس تنگ و نفس تنگم، چنان ماهی که افتاده به روی خاکهای گرم، بی آب و هوا آقا همیشه اشکهایم شوق زنده ماندنم می داد مگیر از عمر من این شوق را محض خدا آقا اذان عشق می بارد هنوز از مأذن هیأت نمی خواهم نماز گریه ام گردد قضا آقا برایت روضه می خوانم الا ای کشته ی گریه فدای زخم زخم پیکرت ای سرجدا آقا سیاهی پا به روی سینه ات بگذاشت اما دید نمی افتاد از لبهای خونینت دعا آقا مرا در بیت آخر می بری آنجا که زینب دید تنت افتاد زیر دست و پای نیزه ها آقا : آتش گرفته دل، ز هوای تو دارد بهانه ی باصفای تو آقا دوای زخم دلم یک است جان میدهم به خاطر تو صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير...
غمخوارِ کربلا غم عالم نمی‌خورد دنیایِ بی حسین به دردم نمی‌خورد هرکس که خورد نان تو جایی نمی‌رود هرکس که خورد داغِ تو را غم نمی‌خورد شأنِ دو چشمِ خیسِ عزادار عرشی است این حرفها به چشمه‌ی زمزم نمی‌خورد آنکه به زیر سایه‌ی زهرا نشسته است غمهای روزِ حشر مسلم نمی‌خورد آنکس که جای بستر بیماری، از غمت آتش گرفت حسرت عزیزم نمی‌خورد من با محرم تو نفَس می‌زنم هنوز هرچند طعنه نوکرتان کم نمی‌خورد من حتم دارم از نفسِ گرمِ مادرت این سینه باز داغِ محرم نمی‌خورد : 💔 ز قیل و قال جهان خسته‌ام تو میدانی دلم هوای ی دارد صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير،
وقتی كه سوغات فرشته تربت توست عرش خدا هم گوشه ای از هیئت توست پس تا كه در عرش خدا روضه بگیرند پیراهن پاره نشان هیئت توست بالاترین تسبیح در بین ملائک هنگام روضه اشک و ذكر غربت توست چشمان دریایی فطرس داد می زد بال و پری دارم اگر از منت توست ای آفرینش بر مدار چشمـهـایت عزت اگر داریم ما از عزت توست فردای محشر پرده ها تا كه بیفتد چشم همه بر بخشش و بر رحمت توست آه ای قتیل گریه ها ای صاحب اشک چشمـان بارانـی ما در خدمت توست : 💔 هوشِ من را هوس كرب و بلايت برده شب جمعه شده و بوى مى آيد صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير،
بی ذکر یاحسین عطایی نخواستیم جز گوشه ی حسینیه جایی نخواستیم درد و دوای جمله ی ما گشته با حسین ما بی حسین درد و دوایی نخواستیم حا، ضمه، سین و فتحه و یا و نون جز یک حسین هیچ نوایی نخواستیم بی معجزه تمامی ما بنده ات شدیم ما از شما که چوب عصایی نخواستیم یک عمر می شود که زمان دعای خویش غیر از برات کرب و بلایی نخواستیم عطر و نسیم سیب حرم رَهنمای ماست بهرِ نماز، قبله نمایی نخواستیم جز راه دوست راه دگر کفر مطلق است اصلا بدون دوست خدایی نخواستیم ما سائلان نانِ تنور سه ساله ایم ما قرص نانِ حاتم طایی نخواستیم : 💔 هوشِ من را هوس كرب و بلايت برده شب جمعه شده و بوى مى آيد صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم ياابا عبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير،
ازبس که حُسن نام تو شد مشق جوهرم عطر بقیع میوزد از باغ دفترم شوق بهشت سهم بقیه، ز من مخواه از گندم مـزار شما ساده بگذرم مسکین، یتیم، اسیر، همه زود آمدند مثل همیشه در صف این خانه آخرم نقش است بر کتیبه ی خلقت هوالکریم ثبت است بر جریده ی عالم هوالکرم من خواب دیده ام پس از آبادی بقیع نذر ضریح توست النگوی مادرم آنقدر حلقه بر در این خانه کوفتم حالا خودم کلون قدیمی این دَرَم گفتند سائلان که پس از تو کجا رویم گفتی که این شما و سرای برادرم اینها دو واژه اند که با هم غریبه اند برصفحه چون دوخط موازی: : مثل نسیم صبح به عرفان‌ رسیده ایم وقتی بدست بوس کریمان رسیده ایم سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير،
چشم من خشک شده و گوهرم از دستم رفت دل من تیره شد و دلبرم از دستم رفت من که با گریه همه چیز به دست آوردم با گنه برکت چشمان تر از دستم رفت پای امروز به فردای خودم بد کردم عبد دنیا شدم و محشرم از دستم رفت آنقدر خدمتشان را ننمودم یک عمر که دعاهای پدر و مادرم از دستم رفت حیف شد نان حلالی که حرامش کردم شُبهه آمد وسط و باورم از دستم رفت گفتن من کیسه ی من را پر کرد دَرِ این خانه حساب کَرَم از دستم رفت همه گفتن و همه رفتن خاک عالم به سر من، حرم از دستم رفت شب سوم شده از نیزه صدا می آید ساربان تند مران دخترم از دستم رفت دختری در وسط معرکه فریاد کشید آه بابا کمکم کن پرم از دستم رفت دستی از پشت نگه داشته گیسوی مرا علت این بود که موی سرم از دستم رفت دست تو قطع شد انگشترت از دستت رفت گوش من زخم شد و زیورم از دستم رفت : روز سوم‌ آمد و یاد‌ رقیه‌ کرده‌ ام هدیه‌ کردم‌ روزه‌ام‌ را‌ من‌ به‌ بانوی‌ دمشق♥️ سلام عليكم ورحمة الله،صبحتون بخير، روزتون معطر بنام
باز کن در به روی سائل هجران‌دیده این منم، بنده‌ی آلوده‌ی خُسران‌دیده پاک کن اشک مرا وُ بغلم کن یا رب عبد سرخورده‌ محبت ز کریمان دیده دستم از دست تو وا شد که چنین گم شده ام آنقَدَر رنج و بلا کودک گریان دیده نَفس‌سرکش چه بلایی که نیاوَرد سرم چه‌کسی مثل من اینگونه پشیمان دیده؟ چشمپوشی ز خطا، مسلک اهل کرم است هرچه بد کرده گدا باز هم احسان دیده غرق عصیان شده بودیم، که آمد از او خِیرِ فراوان دیده گرچه گیریم، ضامن ما خواهد شد لطفها نوکـر از آقای خراسان دیده زیرورو کن دل آلوده ی ما را،به علی ذکر او را لب ما آیه ی دیده پای ما را بکشانید به درگاهِ این گدا بندگی اش را دمِ ایوان دیده لحد آخر ما دست امیر نجف است دفن ما را خودِ شاهنشهِ خوبان دیده بیقراریم، به ما رزق را بدهید نوکرش هرچه که دیده است ز هجران دیده : 💔 آخرین جمعه‌ی رمضان چشم به راهیم هنوز تــا مگــر بــاد صبــا عطر تو آرد زِ حجاز سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير، آدینتون معطر بنام
شکرلله، که اینجا همگی مشغولیم کارگرهای تو هستیم و همه پُر کاریم و تو آقایی و ماها همه از دَم نوکـر تو تکی، ما همه پُر جمعیت و بسیاریم باز هم مجلستان پر شده از همهمه و.... این صدای سخن عشق، فقط یک داری و یک عالم و آدم ما همه گرم طوافیم و وسط کرب و بلاست باز هم حسرت شش گوشه ی تو داغ دل است اصلا انگار که تقدیر، گره خورده به آن دل ما مثل دخیلی ست، به هر پنجره اش مثل قفلی که به زنجیر، گره خورده به آن جای دوری نرود گـر بشوم زائـر تـو رحم کن بر منِ جامانده و دور افتاده این گدای حَـرَمَـت را تو بیا و دریاب بغض کرده وَ به یک گوشه صبور افتاده : 💔 مثل موجی که به روی آب بازی میکند نام نیکت در دل من سرفرازی میکند ذکر اسمت می شود مشکل گشای دردها گفٺن یک یاحسین، صد چاره سازی میکند سلام عليكم ورحمة الله،صبحتون بخير، روزتون معطر بنام
هر کس رسید پای ضریحت شفا گرفت راه عروج تا ملکوت سما گرفت بیگانه کن مرا زخودم غرق خود نما تا آن که جار زنند مریضی شفا گرفت صحن عتیق تو شده دارالشفای خلق هر کس شفا گرفت ز دست شما گرفت حاجت گرفته سائلت اما نمی رود از بس که از کنار تو ماندن بها گرفت از درگه شما به خداوند می رسیم بی تو نمی شود که سراغ از خدا گرفت حج و منا و سعی و صفایم فقط تویی قلبم مقابل تو صفا گرفت هر کس رسید برگ براتش از گرفت هر مستمند در حرمت جزو اغنیاست هر بی نوا کنار ضریحت نوا گرفت: عبد ذلیل را تو مران ایهاالرئوف از غم بیا مرا برهان : همیشه عاشق گنبد طلا شدن خوب است و از دو دست تو حاجت روا شدن خوب است سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير،
نمی فهمد کسی حال مرا این روزها آقا دلم تنگ است تنگ روضه های کربلا آقا شدم دور از بهشت روضه ات، تنها و سرگردان شبیه پیرمردی خسته حال و بی عصا آقا جهان بی روضه جای زندگانی نیست، یک لحظه جهان، بی اشک و روضه می شود زندان ما آقا قفس تنگ و نفس تنگم، چنان ماهی که افتاده به روی خاکهای گرم، بی آب و هوا آقا همیشه اشکهایم شوق زنده ماندنم می داد مگیر از عمر من این شوق را محض خدا آقا اذان عشق می بارد هنوز از مأذن هیأت نمی خواهم نماز گریه ام گردد قضا آقا برایت روضه می خوانم الا ای کشته ی گریه فدای زخم زخم پیکرت ای سرجدا آقا سیاهی پا به روی سینه ات بگذاشت اما دید نمی افتاد از لبهای خونینت دعا آقا مرا در بیت آخر می بری آنجا که زینب دید تنت افتاد زیر دست و پای نیزه ها آقا : آتش گرفته دل، ز هوای تو دارد بهانه ی باصفای تو آقا دوای زخم دلم یک است جان میدهم به خاطر تو سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير،
قصـه ی نوکـری ام را همه جا بنویسید و بـرای مـنِ مسـکـوت، صـدا بنویسید حسرتی که به دلم مانده، خودش دیوانیست مو به مو، خط به خطش، همه را بنویسید بنـویسیـد، رفت، ولـی در رویا جای مـن را وسط صحن و سرا بنویسید و مـرا زائـر اربـاب، شمـا فـرض کـنـیـد گوشه ی قصه ی من کـرب و بلا بنویسید بنویسید که دستم به ضریحش خورد و... روی یک پنجـره اش نـام مـرا بنـویسیـد داغ جاماندگی ام گـرچه مرا کشت، ولـی ننـویسیـد کـه دق کـرد، شـفـا بنـویسیـد سرگذشت دل من روضـه ی مکشوفه شده مـقـتـلـم را روی ایـوان طـلـا بنـویسیـد مـن کـلـاغـم که به خـانـه نرسیـدم آخـر قـصـه ی سر شده ام را همه جا بنـویسیـد : بی غم عشق تو صد حیف ز عمری که گذشت بیش از این کاش گرفتار غمت می‌بودم سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، روزتون معطر بنام
چشم من خشک شده و گوهرم از دستم رفت دل من تیره شد و دلبرم از دستم رفت من که با گریه همه چیز به دست آوردم با گنه برکت چشمان تر از دستم رفت پای امروز به فردای خودم بد کردم عبد دنیا شدم و محشرم از دستم رفت آنقدر خدمتشان را ننمودم یک عمر که دعاهای پدر و مادرم از دستم رفت حیف شد نان حلالی که حرامش کردم شُبهه آمد وسط و باورم از دستم رفت گفتن من کیسه ی من را پر کرد دَرِ این خانه حساب کَرَم از دستم رفت همه گفتن و همه رفتن خاک عالم به سر من، حرم از دستم رفت شب سوم شده از نیزه صدا می آید ساربان تند مران دخترم از دستم رفت دختری در وسط معرکه فریاد کشید آه بابا کمکم کن پرم از دستم رفت دستی از پشت نگه داشته گیسوی مرا علت این بود که موی سرم از دستم رفت دست تو قطع شد انگشترت از دستت رفت گوش من زخم شد و زیورم از دستم رفت : روز سوم‌ آمد و یاد‌ کرده‌ ام هدیه‌ کردم‌ روزه‌ام‌ را‌ من‌ به‌ بانوی‌ دمشق♥️ سلام عليكم ورحمة الله، صبحتون بخير
در میزبانیِ تو اگر میل و رغبت است مِهمانی‌ام برای تو اسباب زحمت است ما در مُضیف خانه‌ی تو قد کشیده‌ایم این سرگذشتِ اکثر اولاد رعیت است ما نان خور توأیم و توأم نان‌رِسان ما نان خوردنِ به نرخ شما هم سعادت است ارباب حاجتیم و زبان سؤال نیست در محضر کریم تمنا چه حاجت است؟ درمانده ایم، آخر سالی مدد بده چشم گدا به دست امیرِ سخاوت است فکری برای این شب عید گدا کنید دخلم کم است و خرج ولی بی نهایت است مردم همه پیِ سفر و ما نشسته‌ایم ما را سفر خوش است که قصدش زیارت است بالای پشت‌بامم و رو سمت آقا مگر نه اینکه عملها به نیت است؟ ‌فطرس پرش شکسته و من هم دلم شکست دستی بکش که دردسرم این جراحت است : بوسه زدن رویِ ضریحت اَحسنُ الحال مَحروم کردی از ما را تو امسال سلام و عرض ادب،صبحتون بخير، پیشاپیش فرا رسیدن سال نو و عید نوروز را تبریک عرض میکنیم.
نمی فهمد کسی حال مرا این روزها آقا دلم تنگ است تنگ روضه های کربلا آقا شدم دور از بهشت روضه ات، تنها و سرگردان شبیه پیرمردی خسته حال و بی عصا آقا جهان بی روضه جای زندگانی نیست، یک لحظه جهان، بی اشک و روضه می شود زندان ما آقا قفس تنگ و نفس تنگم، چنان ماهی که افتاده به روی خاکهای گرم، بی آب و هوا آقا همیشه اشکهایم شوق زنده ماندنم می داد مگیر از عمر من این شوق را محض خدا آقا اذان عشق می بارد هنوز از مأذن هیأت نمی خواهم نماز گریه ام گردد قضا آقا برایت روضه می خوانم الا ای کشته ی گریه فدای زخم زخم پیکرت ای سرجدا آقا سیاهی پا به روی سینه ات بگذاشت اما دید نمی افتاد از لبهای خونینت دعا آقا مرا در بیت آخر میبری آنجا که دید تنت افتاد زیر دست و پای نیزه ها آقا : آتش گرفته دل، ز هوای تو دارد بهانه ی باصفای تو آقا دوای زخم دلم یک است جان میدهم به خاطر تو سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير،
نمی فهمد کسی حال مرا این روزها آقا دلم تنگ است تنگ روضه های کربلا آقا شدم دور از بهشت روضه ات، تنها و سرگردان شبیه پیرمردی خسته حال و بی عصا آقا جهان بی روضه جای زندگانی نیست، یک لحظه جهان، بی اشک و روضه می شود زندان ما آقا قفس تنگ و نفس تنگم، چنان ماهی که افتاده به روی خاکهای گرم، بی آب و هوا آقا همیشه اشکهایم شوق زنده ماندنم می داد مگیر از عمر من این شوق را محض خدا آقا اذان عشق می بارد هنوز از مأذن هیأت نمی خواهم نماز گریه ام گردد قضا آقا برایت روضه می خوانم الا ای کشته ی گریه فدای زخم زخم پیکرت ای سرجدا آقا سیاهی پا به روی سینه ات بگذاشت اما دید نمی افتاد از لبهای خونینت دعا آقا مرا در بیت آخر میبری آنجا که دید تنت افتاد زیر دست و پای نیزه ها آقا : آتش گرفته دل، ز هوای تو دارد بهانه ی باصفای تو آقا دوای زخم دلم یک است جان میدهم به خاطر تو سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير،