eitaa logo
♡ ابراهیم‌ بابک‌ نویدِ دلها ♡
34.8هزار دنبال‌کننده
13.9هزار عکس
4.2هزار ویدیو
297 فایل
رفیق به محفل شهدا خوش آمدی😉 در مناسبت های مختلف موکب شهدایی داریم😍 ✤ارتباط‌‌با‌خادم↯ @ya_fatemat_al_zahra ✤تبلیغات↯ @ebrahim_navid_delha_tabligh ✤کانال‌های‌ما↯ @ebrahim_babak_navid_keramaat @ebrahim_babak_navid_mokeb
مشاهده در ایتا
دانلود
💥 چالـــش🌟 چالــش 💥 🎁به مناسبت تولد شہید ابراهیم هادی 📱در بزرگترین کانال شهدایی ⚜قصد داریم به همین مناسبت چالشی را برای همراهان عزیز برگزار کنیم و هدایای ناقابل را به شما عزیزان تقدیم کنیم ❇️ ده نفر از دوستان خود را که عضو کانالهای ما نیستن را دعوت کرده و از صفحه عضویت انها برای ما عکس بفرستین و به ده نفر اول که بیشترین عضویت را داشته باشد جایزه تعلق میگیرد 💢قوانین چالش: 1⃣ از فرستادن عکسهایی تکراری و فتوشابی خودداری کرده چون ما متوجه میشویم که اسمهایی که به ما داده شده وارد کانال شده اند یا نه. 2⃣ افراد عضو شده نباید خارج و دوباره عضو بشن در صورت خارج شدن هر یک نفر یک شانس خود را از دست داده و آن کاربر از لیست ارسالی شما حذف میشود 🕰 تنها سه روز فرصت دارید جهت دعوت دوستان خود به کانال👇 ⌛️شروع:🔚 99/2/1 ⏳پایان :🔚 99/2/4 🎁هدایای چالش : 📲سه نفر اول شارژ ده هزار تومانی 📲 هفت نفر بعد شارژ پنج هزارتومانی 💟 آیدی خادم چالش جهت دریافت عکسهای شما⤵️ 🆔➯ @khademe_shohada19
♡ ابراهیم‌ بابک‌ نویدِ دلها ♡
#کتاب_سلام_بر_ابراهیم2 قسمت پانزدهم حق الناس🌺 💢منزل ما پشت کلوپ صدری بود. من با عباس هادی هم کلاس
قسمت شانزدهم مرد خدا🌺 💢توی خیابان زیبا زندگی می کردیم پدرم یخ فروشی داشت و من هم بعد چند سال درس خواندن مدرسه را رها کرده و به سراغ کار رفتم. 💢روزهایی که در خیابان زیبا مشغول کار بودم یک جوان لاغری را می دیدم که سر به زیر به مدرسه می رفت اما هیچ صحبتی با او نمی کردم. 💢تا اینکه پای من به زور خانه باز شد اولین روزهای ورود بود که دوباره همان جوان را در زورخانه دیدم و نمی دانستم او قبل از من در زور خانه رفت آمد داشته. 💢مسئول ورزش این جوان را به داخل زورخانه دعوت کرد و گفت: آقا ابراهیم قهرمان کشتی باشگاه های تهران هستند. 💢خیلی ازش خوشم آمد قهرمان ورزشی بود و در عین حال بسیار سر به زیر و آرام. 💢قبل از اینکه وارد گود شود با همه دست داد و من را بیشتر تحویل گرفت و از آن روز با هم رفیق شدیم. 💢نصیحت های او را هنوز به یاد دارم می گفت با چه کسانی رفیق باشم و از چه کسانی دوری کنم. 💢من در منزل کسی را نداشتم که به من خوب و بد را یادآوری کند بیشتر نصیحت های او غیر مستقیم به ما بود و بیشتر سعی می کرد ما را به مسجد بکشاند. 💢اوایل اهل مسجدی نبودم تا ابراهیم می رفت برای وضو من هم از مسجد در می رفتم اما رفته رفته جاذبه شخصیتی ابراهیم من را مسجدی کرد. 💢ابراهیم در عین حال جوانی منحصر به فرد بود کارهایی می کرد که برای ما عجیب بود. 💢یک بار وارد مسجد شدیم می خواستیم به دستشویی برویم دیدم دو نفر از زیر زمین برگشتند و گفتند: چاه دستشویی گرفته و برای نماز به خانه می رویم من هم می خواستم برگردم. 💢همان موقع ابراهیم رسید آستینش را بالا زد و رفت داخل دستشویی و در را بست. 💢یک ربع بعد در را باز کرد و همه جا را شست و دست خودش را تمیز کرد. 💢ابراهیم در مقابل خدا برای خودش شخصیتی قائل نبود و هر کاری می توانست برای خدا انجام می داد خدا هم در چشم مردم به او عظمت عجیبی داد. 💢می گویند رفیق انسان میتواند او را جهنمی یا بهشتی کند. 💢هیئت جوانان در محل راه افتاد ابراهیم جزء ارکان هیئت بود اما هیچ گاه مسئولیتی قبول نمی کرد. 💢بر خلاف او ما عاشق پست و مسئولیت بودیم او هم کارهای هیئت را به ما واگذار می کرد. 💢ابراهیم خیلی ساده و بی ریا مداحی می کرد بارها می دیدم که اگر نوجوانی قصد مداحی داشت وسط مداحی مجلس را واگذار می کرد و اگر می دید مداح یا ذاکر دیگری در مجلس حضور دارد مداحی نمی کرد. 💢تعریف او از مجلس امام حسین (ع) با تعاریف ما اصلا سازگاری نداشت. 💢پدرم که با ابراهیم برخورد داشت به من توصیه می کرد هرچی اون گفت گوش کن پدرم که دنبال مسائل مذهبی نبود ولی روی حرف ابراهیم سخنی نمی گفت. 💢به جرات میگم اگر ابراهیم در مسیر زندگی من قرار نمی گرفت معلوم نبود چه سرنوشتی در انتظارم بود. 💢از ابراهیم شنیدم که می گفت روزی که به سراغ کشتی رفتم پدرم مرا نصیحت کرد و گفت: هدف تو از کشتی گرفتن قهرمانی نباشد که با شکست دیگران برای خودت مقام درست کنی سعی کن با ورزش به مردم خدمت کنی. 💢من یک مثال دیگر بزنم تا ابعاد دیگری از شخصیت این مرد را بشناسید. 💢شخصی در خیابان زیبا زندگی می کرد که معتاد بود و به خاطر اعتیاد خانواده اش را خیلی اذیت می کرد. 💢ابراهیم برای اینکه ترک کند خیلی زحمت کشید اما به هر حال موفق نشد. 💢بعد با او صحبت کرد چرا خانواده ات را اذیت میکنی؟ 💢او گفت: دست خودم نیست من هفته ای فلان قدر پول برای تهیه مواد احتیاج دارم اگر داشته باشم به کاری به آنها ندارم. 💢ابراهیم یک سال پول مواد این شخص رو داد به شرطی که به خانواده اش اذیت نکند! 💢یک سال خانواده اش در آرامش بودند. 💢بعد یک سال ابراهیم شهید شد و آنجا بود که این شخص این قضیه را برای ما تعریف کرد. 💢شخص معتاد هم بعد مدتی از دنیا رفت. 🗣مهدی حسن قمی ...........☆💓☆............. @ebrahim_navid_delha @ebrahim_navid_beheshti ...........☆💓☆..................
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹 شهید علی شبیب محمود یکی از برجسته‌ترین رهبران مدافع حرم حضرت زینب(س) بود که هنگام حمله خمپاره‌ای تروریست‌های سوریه به حرم حضرت زینب(س) پرچم یا زینب (س) را بر فراز گنبد عقیله قمر بنی هاشم حضرت زینب کبری(س) به اهتزار درآورد علی شبیب محمود» ـ که نام جهادی وی "ابوتراب" بود ـ فرماندهی گردان "القوات الخاصة" یا همان "یگان ویژه حفاظت از حرم" را بر عهده داشت. وی که از فرماندهان ورزیده حزب الله لبنان بود روز تاسوعای حسینی به درجه رفیع شهادت رسید. 👇 ظهر روز تاسوعا بود که نیروها به چند گروه تقسیم شدند و شهید ابوتراب نیز با چند نیرو عازم نبردهای کوچه به کوچه شد. حدود ساعت 14 در حالی که ابوتراب با اعضای گروهش پیشروی‏های خوبی انجام داده بودند٬ با یک منطقه مین گذاری شده برخورد ‎کردند و انفجاری مهیبی در آن رخ داد. متأسفانه در آن انفجار٬ یکی از فرماندهان به نام حاج صادق به شهادت رسید و ابوتراب و سه نفر دیگر مجروح شدند. علی شبیب محمود (ابوتراب) ابتدا به درمانگاهی در دمشق منتقل شد و سپس به بیروت فرستاده گردید تا تحت درمان ویژه قرار بگیرد؛ اما متأسفانه به دلیل شدت جراحات در درمانگاه بیروت به خیل عظیم شهدا پیوست. ...........☆💓☆............. @ebrahim_navid_delha @ebrahim_navid_beheshti ...........☆💓☆..................
✨بسم الله الرحمن الرحیم✨ 🌸 پیامبر اکرم(ص) می فرماید: هرکس در ماه رمضان یک آیه از کتاب خدا را قرائت کند، مثل این است که در ماه های دیگر قرآن را ختم کرده باشد. 💢 مجموعه شهیدان هادی و صفری هرساله در ماه مبارک رمضان ختم قرآن برگزار می کنند! امسال هم در نظر دارند تا ختم قرآنی برگزار کنند،از علاقه مندان خواهشمندیم تا در این راه مارا همراهی کنند. برای دریافت یک جز قرآن به آیدی زیر پیام دهید👇 🆔️ @Khademalali
♡ ابراهیم‌ بابک‌ نویدِ دلها ♡
#رمان #عاشقانه_دو_مدافع 💘 #قسمت_2⃣6⃣ بعد از پیاده شدݧ مریم شروع کرد بہ حرف زدݧ یکم تتہ پتہ کرد إم..
💘 ⃣6⃣ واسہ دیدنش روز شمارے میکردم هر روز کہ میگذشت ذوق و شوقم بیشتر میشد هم براےدیدݧ علے عزیزم هم براے عروسیموݧ . احساس میکردم هیچ کسے تو دنیا عاشق تر از منو علے نیست اصلا عشق ما زمینے نبود .بہ قول علے خدا عشق مارو از قبل تو آسمونا نوشتہ بود همیشہ میگفت:اسماء ما اوݧ دنیا هم باهمیم مـݧ بهت قول میدم همیشہ وقتے باهاش شوخے میکردم و میگفتم:آهاݧ ینے تو از حورے هاے بهشتے میگذرے بخاطر مـݧ؟؟ از دستم ناراحت میشد و اخم میکرد اخم کردناشم دوست داشتم واے کہ چقدر دلتنگش بودم با خودم میگفتم :ایندفعہ کہ بیاد دیگہ نمیزارم بره مـݧ دیگہ طاقت دوریشو ندارم چند وقتے کہ نبود ،خیلے کسل و بے حوصلہ شده بودم دست و دلم بہ غذا نمیرفت کلے هم از درسام عقب افتاده بودم . حالا کہ داشت میومد سرحال ترشده بودم .میدونستم کہ اگہ بیاد و بفهمہ از درسام عقب افتادم ناراحت میشہ شروع کردم بہ درس خوندݧ و بہ خورد و خوراکم هم خیلے اهمیت میدادم. تو ایـݧ مدت چند بار زنگ زد یک هفتہ بہ اومدنش مونده بود .قسمم داده بود کہ بہ هیچ وجہ اخبار نگاه نکنم و شایعاتے رو کہ میگـݧ هم باور نکنم از دانشگاه برگشتم خونہ. بدوݧ اینکہ لباس هامو عوض کنم نشستم رو مبل کنار بابا چادرمو در آوردم و بہ لبہ ے مبل آویزوݧ کردم بابا داشت اخبار نگاه میکرد بے توجہ بہ اخبار سرم رو بہ مبل تکیہ دادم و چشمامو بستم .خستگے رو تو تمام تنم احساس میکرد . با شنیدݧ صداے مجرے اخبار چشمامو باز کردم: تکفیرے هاے داعش در مرز حلب.. یاد حرف علے افتادم و سعے کردم خودمو با چیز دیگہ اے سر گرم کنم اما نمیشد کہ نمیشد .قلبم بہ تپش افتاده بود ایـݧ اخبار لعنتے هم قصد تموم شدݧ نداشت .یہ سرے کلمات مثل محاصره و نیروهاے تکفیرے شنیدم اما درست متوجہ نشدم . چادرمو برداشتم رفتم تو اتاق بہ علے قول داده بودم تا قبل از ایـݧ کہ بیاد تصویر هموݧ روزے کہ داشت میرفت،با هموݧ لباس هاے نظامیش و بکشم ایـݧ یہ هفتہ رو میتونستم با ایـݧ کار خودمو مشغول کنم هر روز علاوه بر بقیہ کارهام با ذوق شوق تصویر علے رو هم میکشیدم یک روز بہ اومدنش مونده بود .اخریـݧ بارے کہ زنگ زد ۶روز پیش بود .تاحالا سابقہ نداشت ایـݧ همہ مدت ازش بے خبر بمونم نگراݧ شده بودم اما سعے میکردم بهش فکر نکنم. اتاقم تمیز و مرتب کردم و با مریم رفتم خرید .دوست داشتم حالا کہ داره میاد با یہ لباس جدید بہ استقبالش برم. خریدام رو کردم و یہ دستہ ے بزرگ گل یاس خریدم. وقتے رسیدم خونہ هوا تقریبا تاریک شده بود .گل هارو گذاشتم داخل گلدوݧ روے میزم فضاے اتاق و بوے گل یاس برداشتہ بود .پنجره ے اتاقو باز کردم نسیم خنکے وارد اتاق شدو عطر گلهارو بیشتر تو فضا پخش کرد .یاد حرف علے موقع رفتـݧ افتادم.گل یاس داخل کاسہ ے آب و بو کردو گفت:اسماء بوے تورو میده . لبخند عمیقے روے لبام نشست ساعت ۱۰بود و دیدار آخر مـݧ ماه و آخریـݧ شب نبودݧ علے روبروے پنجره نشستم.هوا ابرے بود هرچقدر تلاش کردم نتونستم ماه رو ببینم. با خودم گفتم:عیبے نداره فردا کہ اومد بهش میگم. باروݧ نم نم شروع کرد بہ باریدݧ .نفس عمیقے کشیدم بوے خاک هایے کہ باروݧ خیسشوݧ کرده بود استشمام کردم پنجره رو بستم و رو تختم دراز کشیدم ـ تو ایـݧ یک هفتہ هر شب خوابهاے آشفتہ میدیدم.نفس راحتے کشیدمو با خودم گفتم امشب دیگہ راحت میخوابم . تو فکر فردا و اومدݧ علے،و اینکہ وقتے دیدمش میخوام چیکار کنم ،چے بگم.بودم کہ چشمام گرم شد و خوابم برد نزدیک اذاݧ صبح با صداے جیغ بلندے از خواب بیدار شدم.تمام تنم عرق کرده بود و صورتم خیس خیس بود معلوم بود تو خواب گریہ کردم.نمیدونستم چہ خوابے دیدم ولے دائم اسم علے و صدا میکردم.ماماݧ و بابا با سرعت اومدݧ تو اتاق ماماݧ تکونم میدادو صدام میکرد نمیتونستم جواب بدم.فقط اسم علے رو میبردم . بابا یہ لیواݧ آب آورد و میپاشید رو صورتم .یدفعہ بہ خودم اومدم .ماماݧ از نگرانے رو صورتش قطرات اشک بود و بابا هم کلے عرق کرده بود ماماݧ دستم رو گرفت :اسماء مادر باز هم خواب دیدی؟؟؟ سرمو بہ نشونہ ے تایید تکوݧ دادم و نفس عمیقے کشیدم . صداے اذاݧ تو خونہ پخش شد. بلند شدم آبے بہ دست و صورتم زدم و وضو گرفتم. باروݧ نم نم دیشب شدید شده بود ورعد و برق هم همراهش بود چادر نمازم رو سر کردم و نمازم و خوندم. بعد از نماز مثل علے تسبیحات حضرت زهرا رو بادست گفتم باروݧ همینطور شدید تر میشد وصداے رعد و برقم بیشتر دستم و بردم سمت گردنم و گردنبندے کہ علے برام گرفتہ بود گرفتم دستم و نگاهش کردم یکدفعہ بغضم گرفت و شروع کردم بہ گریہ کردݧ گوشیم زنگ خورد.اشکهامو پاک کردم .و گوشیمو برداشتم .ینے کے میتونست باشہ ایـݧ موقع صب؟؟؟ ادامہ دارد.... @ebrahim_navid_delha @ebrahim_navid_beheshti ...........☆💓☆..................
🍃🕊🍃🕊🍃🕊🍃🕊🍃🕊🍃🕊🍃🕊 🍃سلام همراهان عزیز کانال🍃 🌹 قراره به مناسبت تولد علمدارکمیل ان شاالله فردا در کانال به صورت آنلاین با 🍃 بزرگوار ایشان صحبتی داشته باشیم🌺😊 🍃لطفاً به دوستان خود اطلاع رسانی کنید، ساعت ۱۷ منتظر ما باشید. 🔷در کانال با ابراهیم و نوید دلها تا ظهور👇 ...........☆💓☆............. @ebrahim_navid_delha ...........☆💓☆.................. 🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🕊❣🕊❣🕊❣🕊❣ ⚜در شب تولد شهید ابراهیم هادی افتخار داشتیم در خدمت خواهر گرامی شهید ابراهیم هادی باشیم واز سخنان گهربار ایشان استفاده کنیم 📣 همچنین به اطلاع میرسانم،، 🌹 ان شاالله امروز در ⏰ ساعت 17 به صورت آنلاین با خواهر بزرگوار ایشان در کانال با ابراهیم و نوید دلها تا ظهور گفتگو داریم 🌺😊 لطفاً به دوستان خود اطلاع رسانی کنید،📲 ⏰حوالی ساعت ۱۷ منتظر ما باشید. برادرجان❣ تولد61 سالہ‌گیِتان‌ مبارڪاااااباشه شفاعتمون‌ڪن‌✨ ┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄ 💠"کانال با ابراهیم و نوید دلها تا ظهور JOin 🔜 @ebrahim_navid_delha @ebrahim_navid_beheshti ...........☆💓☆..................
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎊🌷🎊🌷🎊🌷🎊🌷🎊🌷🎊🌷 🌐 امروز اول اردیبهشت سال 1336 است. خبرهایی در محله شهید سعیدی حوالی میدان خراسان در حال وقوع است❗️ در خانواده ای پنج نفره آقا محمدحسین هادی، قرار است نوزادی دیگر به دنیا بیایید😊 پدر خانواده بسیار خوشحال از تولد این مولود🌺 پدر نام نوزاد تازه متولد شده را نهاده است. قرار است پدر مظهر صبر و اقتدار و توکل و قهرمانی باشد. بله!! امروز سالروز تولد بزرگ مردی از تبار شیر مردان و پهلوانان است. امروز سالروز تولد 62سالگی مردی است که سه دهه و اندیست که مانند مادر سادات یا نه مادر همه بچه شیعه های دنیا گمنام و بی نشان است. اما..... این گمنامی و بی نشانی فقط در ظاهر است و گرنه ما نشان همه مردانگی ها و مهربانی ها ست🌺🌺 🌹سلام شهید من، می دانم که جواب سلامم را می دهی... آسمان نشین مهربان من،... هوای تو کرده دلم... لازم نیست حرفهایم را طولانی و بلند بنویسم تا تو بخوانی... سکوت و چند کلمه کافیست برای دلتنگی ام🍃 🌺🍃 ...........☆💓☆............. @ebrahim_navid_delha @ebrahim_navid_beheshti ...........☆💓☆..................
♡ ابراهیم‌ بابک‌ نویدِ دلها ♡
#کتاب_سلام_بر_ابراهیم2 قسمت شانزدهم مرد خدا🌺 💢توی خیابان زیبا زندگی می کردیم پدرم یخ فروشی داشت و
قسمت هفدهم راه خدا🌺 💢بالاترین ویژگی ابراهیم این بود بعد از عبادت و بندگی خدا برای هدایت و کمک به مردم همه گونه تلاش می کرد کاری نداشت که دیگران چه می گویند و چه چیزی مد نظر دارند. 💢برخی مواقع برای هدایت دیگران خود را در خطر تهمت قرار می داد. 💢یادم هست یک بار در باشگاه ابومسلم بودیم ابراهیم متوجه شد چند نفر از دوستان ورزشکار و همسن او شب ها با برخی از بزرگترها به دنبال فساد هستند و به محله های خراب تهران می روند آنها راحت از این مساله حرف می زدند. 💢ابراهیم خیلی با آنها صحبت کرده بود اما فایده ای نداشت تصمیم گرفت یک بار با آنها همراه شود. 💢یک شب که ورزش تمام شد ابراهیم خیلی جدی شما اینقدر با عجله کجا می روید؟ خُب یکبار ما را هم به همراه ببرید. 💢آنها با تعجب به هم نگاه گردند و گفتند خُب تو هم بیا. 💢من که کوچکتر بودم فقط شاهد این ماجرا بودم فردا عصر از ابراهیم پرسیدم چه خبر شما هم رفتی؟ 💢ابراهیم آهی از سر درد کشید و گفت: خدا همه ما را هدایت کند من در راه که می رفتیم خیلی با این رفقا حرف زدم اما تمام توجه شان به رفیق بزرگسالشان بود. 💢ابراهیم ادامه داد من فکر نمی کردم اوضاع این رفقا اینقدر خراب باشد آنها به راحتی وارد منطقه فساد تهران شدند و هر چه حدیث و آیه آوردم فایده ای نداشت. 💢بزرگ ترها که همه را مثل خود فاسد کرده بودند متوجه منظور من شدند یکی داد زد گفت: این ابراهیم را بگیرید تا خواستند من را بگیرند فرار کردم دنبالم آمدند ولی نتوانستند من را بگیرند. 💢ابراهیم با ناراحتی گفت: دلم برای این رفقا می سوزد آینده خود را تباه می کنند اینها خانواده خوبی دارند اما این کارهای حرام وسیله نابودی آنها را فراهم می کند. 💢بعد مدتی از این ماجرا یک نوجوان به ظاهر زیبا وارد محل ورزش بود. 💢ابراهیم به خاطر کاری که داشت بیرون رفت. 💢بعد مدتی همان جماعت فاسد به سراغ نوجوان رفتند ضمن طرح رفاقت با خودشان بردند. 💢این قضیه که برای من مشکوک بود به ابراهیم خبر دادم. 💢ابراهیم با دوچرخه یک نفر به سراغشان رفت و آنها را با یک فریاد متوقف کرد. آن نوجوان را به منزل فرستاد و آن سه نفر را هم تهدید نمود. 💢ابراهیم فردای آن روز از من تشکر کرد و گفت: خدا کمک کرد بدن من قوی شود اگر آنها از قدرت بدنی من نمی ترسیدن هرگز آن نوجوان را رها نمی کردند. 🗣مهدی حسن قمی ┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄ 💠"کانال با ابراهیم و نوید دلها تا ظهور JOin 🔜 @ebrahim_navid_delha @ebrahim_navid_beheshti ...........☆💓☆..................
🎊تولد داریم چه تولدی 🎊 ❤️تولد دوست آسمانی من شهید ابراهیم هادی ♨️مجموعه شهید هادےو شهید صفری تصمیم گرفتہ آداب تولد رو تو روز تولد شهید هادے بہ جا بیاره....😍 🌺قراره جاے ڪیڪ و شیرینے دلموݧ و با یہ جملہ از شهید ابراهیم هادے شیریݧ کنیم.... و براے ڪادو هم یڪ سوره یا دعا براے ایشون بخونیم....😍😇 فقط ڪافیہ از بیݧ تصاویر بالا یڪے رو انتخاب ڪنید، با یڪاݧ سنتوݧ جمع ڪنید و عدد حاصل رو بہ علاوه یڪے از اعداد گل هاے زیر بڪنید.... 🌷۱ 🌹۲ 🌺۳ 🌸۴ 💐۵ 🌻۶ 🌼۷ حالا عدد بہ دست اومده رو تو پیام بعدی پیدا کنید و ببینید شهید چه روزی ای براتون در نظر گرفته...😉☺️
1⃣.اگر پدرم بچه های خوبی تربیت کرد، به خاطر سختی هایی بود که برای رزق حلال میکشد..❣سوره ملک رو قرائت کنید و به اندازه وسعتون صدقه بدید.🌹 2⃣.آدم باید ورزش رو برای قوی شدن انجام بده نه قهرمان شدن..❣خوندن زیارت آل یاسین و یک روز خواندن نماز اول وقت.🌹 3⃣.هر کس ظرفیت مشهور شدن رو نداره، از مشهور شدن مهم تر اینه که آدم بشیم..❣سوره الرحمان رو بخونید و یک روز رو به دلخواه روزه بگیرید.🌹 4⃣.اگر ورزش برلی خدا باشد میشود عبادت، ولی اگر به هر نیت دیگه ای باشه ضرر میکنید..❣یک زیارت عاشورا بخونید و سعی کنید تا یک روز دروغ اصلا نگید.🌹 5⃣.همیشه کاری کن که اگه خدا تو رو دید خوشش بیاد نه مردم..❣گفتن پنج مرتبه تسبیحات حضرت فاطمه زهرا س و تلاش کنید یک روز کامل غیبت نکنید.🌹 6⃣.کار عیب نیست بیکاری عیبه..❣سوره یاسین رو بخونید و به میزان وسعتون صدقه بدید.🌹 7⃣.آدم حیفه عمرش رو فقط صرف خوردن و خوابیدن بکنه..❣سوره طاها رو بخونید و دست پدر یا مادرتون و ببوسید.🌹 8⃣.مطمئن باش چیزی مثل برخورد خوب روی آدم ها تاثیر نداره..❣زیارت آل یاسین رو بخونید و تلاش کنید یک روز کانل عصبانی نشید و با آرامش برخورد کنید.🌹 9⃣.روزی را خدا میرساند..❣خواندن دو رکعت نماز و بخشیدن یک فرد که از او کینه دارید.🌹 0⃣1⃣.برکت پول مهم است، کاری هم که برای خدا باشد برکت دارد..❣خواندن حدیث کساء و یک روز گرفتن روزه.🌹 1⃣1⃣.رقابت وقتی زیباست که با رفاقت باشه..❣خواندن پنج مرتبه سوره کوثر و دروغ نگفتن به مدت یک روز.🌹 2⃣1⃣.مال حرام زندگی را به آتش میکشد..❣دعای کمیل را بخوانید و یک روز کامل نماز اول وقت بخوانید.🌹 3⃣1⃣.پول حلال کم هم باشد برکت دارد..❣دعای ندبه را بخوانید و یک فرد را که از اون کینه دارید ببخشید.🌹 4⃣1⃣.برای رفع گرفتاری ها با دقت تسبیحات حضرت زهرا سلام الله علیها بگویید..❣دعای توسل رو بخونید و تلاش کنید یک روز کامل غیبت نکنید.🌹 5⃣1⃣.من دوست دارم در نبرد با اسرائیل شهید شوم..❣خواندن پنج مرتبه سوره حمد و انجام یک کار خیر برای امام زمان عج.🌹 6⃣1⃣.شهدای گمنام مهمانان ویژه حضرت صدیقه هستند..❣خواندن زیارت حضرت زهرا س و دادن صدقه به اندازه وسعتان.🌹 7⃣1⃣.شهدای جنگ ما چیزی از اصحاب رسول خدا ص و امام علی ع کم ندارند..❣خواندن پنج مرتبه سوره ناس و تلاش کنید یک روز کامل دروغ نگید.🌹 8⃣1⃣.کاری که برای خداست گفتن ندارد..❣سوره نور رو بخون و یک روز روزه مستحبی بگیر.🌹 9⃣1⃣.ما رهبر را برای دیدن و مشاهده کردن نمیخواهیم ما رهبر را میخواهیم برای اطاعت کردن..❣پنج مرتبه سوره قدر رو بخونید و به اندازه وسعتون صدقه بدید.🌹 0⃣2⃣.اگر دنیا و آخرت میخواهیم باید حرف های امام را عمل کنیم..❣یک آیت الکرسی بخونید و یک روز کامل نماز اول بخونید.🌹 1⃣2⃣.شب جمعه شب رحمت خداست، شب زیارتی آقا اباعبدالله ع است..❣خواندن پنج مرتبه سوره توحید و بخشیدن یک فرد که از اون کینه ای دارید.🌹 2⃣2⃣.بعد از توکل به خدا توسل به حضرات معصومین مخصوصا حضرت زهرا س حلال مشکلات است..❣سوره صافات رو بخونید و یک روز کامل نماز اول وقت بخونید.🌹 3⃣2⃣.آدم هر کاری که میتواند باید برای بنده های خدا انجام دهد..❣دعای نادعلی رو بخونید و به میزان وسعتون صدقه بدید.🌹 4⃣2⃣.در زندگی آدمی موفق تر است که در برابر عصبانیت دیگران صبور باشد..❣صد مرتبه ذکر بسم الله... بگید و یک نفر رو که ازش کینه به دل دارید ببخشید.🌹 5⃣2⃣.مشکل کار های ما این است که برای رضای همه کار میکنیم به جز خدا..❣صد مرتبه ذکر تسبیحات اربعه رو بگید و یک روز کامل تلاش کنید دروغ نگید.🌹
همراهان عزیز سلام روزتون بخیر در خدمت خواهر بزرگوار شهید هادی هستیم 🌺🌺
سلام علیکم
درخدمتم
خیلی خوش آمدید خانم هادی ما در خدمت شما هستیم
اگه مطلب خاصی هست ما آماده شنیدن هستیم‌
عرض سلام و ارادت خدمت همه دوستان عزیزم
اعیادشعبانیه مبارک
آقاابراهیم تولدت مبارک
ممنونم ازشماخادمین شهدا که کارشهدایی دارید
سوال بفرمائید
بنده ویس میزارم
خانم هادی از نظر شما که خواهر شهید هستید چه خصوصیتی در شهید هادی باعث شده که ایشون انقدر محبوب بشن مخصوصا بین جوانان و نوجوانان؟؟؟