🌹 ••✾بِسْمِ رَبِّ الشُهدا✾••🌹
#یادواره_شهیدابراهیم_هادی
⚜🔰⚜🔰⚜🔰⚜🔰⚜
امسال هم همچون سالهای گذشته قصد داریم ، سالگردشهادت شهید ابراهیم هادی یادواره ای به همین مناسبت به همت و یاری خداوند🤲 و با کمک شما عزیزان برگزار کنیم
📆 تاریخ مراسم: { 98/11/22}
🕌مکان مراسم : قطعه 26بهشت زهرا (س)
هزینه یادواره حدود 3میلیون تومان میباشد💰
که شامل:(اهدا پک های فرهنگی ، زیارت عاشورا📖 و زیارت حضرت زهرا (س) است که به تعداد سال تولد این شهید تهیه شده است )
🍃فلذا از شما بزرگواران میخواهیم ما را در تامین هزینه ها یاری نمایید❣
✨و کمک های نقدی خود را ولو 1000 تومان به شماره کارت مورد نظر که در اختیار شما قرار میگیرد واریز کنید👇
شماره کارت:6037997291276690
بنام منیژه کریمی منش
#آیدی_جهت_ارسال_فیش_های_واریزی👇
🆔 @alone98
🕊اجر تمام کسانی که کمک میکنند☺️ و بانی این امر خیر میشون با حضرت زهرا سلام الله علیها 🥀
✋شما دوستان شهدایی حتی میتوانید بانی یک سوم یا بیشتر این هزینه یادواره باشین 😊 دوستان خود را به این امر خیر دعوت کنید
ستاد مردمی یادواره شهید ابراهیم هادی.
@ebrahim_navid_delha
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
#کلام_شهید
از تمامي دوستان و آشنايان و خانواده خودم تقاضا دارم به فرامين مقام معظم رهبري گوش فرا دهند تاگمراه نشوند زيرا ايشان بهترين دوست شناس و دشمن شناس است...
از همه ميخواهم اشك و گريه هاي خود را نثار اباعبدالله الحسين (ع) و فرزندان آن بزرگوار و خانم زينب (س) كنند.
🌹 #شهید_مرتضی_کریمی_شالی
┈┅━^*❀💠❀*^━┅┉┈
@Ebrahim_navid_delha ┈┉┅━^*❀💠❀*^━┅┉┈
♡ ابراهیم بابک نویدِ دلها ♡
🖤🌟🖤🌟🖤🌟🖤🌟🖤 #معرفی_شهدا #در_ادامه 🍃وصیت نامه شهید احمد کاظمی: الله اكبر اشهد ان لا اله الا الله اش
🖤🌟🖤🌟🖤🌟🖤🌟🖤
#معرفی_شهدا
🌺شهید حسن تهرانی مقدم:
حسن تهرانی مقدم 6 آبان ماه 1338 در محله سرچشمه تهران متولد شد. به علت شغل پدرش (محمود تهرانی مقدم) که به پیشه خیاطی مشغول بود، به محله شکوفه و سپس به محله بهارستان نقل مکان کرد و مقاطع ابتدایی و دبیرستان📚را در همین مناطق گذراند. در مسجد زینب کبرای سرچشمه زیر نظر آیت الله سید علی لواسانی امام جماعت و مدیر مسجد، تعلیمات دینی و مقدمات آشنایی با اسلام را فراگرفت و به همراه برادرانش در گروه سرود مسجد شروع به فعالیت کرد. این گروه سرود، هسته اصلی گروه سرودی بود که در روز 12 بهمن 57 در فرودگاه مهرآباد و در مراسم استقبال از امام به اجرای برنامه پرداخت😉.
همراهی در مبارزات انقلابی سال 1357
همزمان با اوجگیری فعالیت انقلابی، تحت تاثیر برادرش (محمد) به صف انقلابیون پیوست. او در روزهای منجر به پیروزی انقلاب به اتفاق دوستانش در فعالیتهای زیرزمینی، نارنجکهای دستی میساخت که با استفاده از سه راهی لوله آب تولید میشد. شب 22 بهمن در میدان امام حسین علیه السلام (فوزیه سابق) با پرتاب نارنجک دستی یک خودروی نظامی🚓ارتش را مصادره و سرهنگ سوار بر خودرو را به اسارت درآورد.
🖤🌟🖤🌟🖤🌟🖤🌟🖤
╔ ═ 🌸═ ══ ═🕊⚘ ═ ╗
@ebrahim_navid_delha
╚ ═ ⚘🕊═ ══ ═🌸 ═ ╝
♡ ابراهیم بابک نویدِ دلها ♡
🖤🌟🖤🌟🖤🌟🖤🌟🖤 #معرفی_شهدا 🌺شهید حسن تهرانی مقدم: حسن تهرانی مقدم 6 آبان ماه 1338 در محله سرچشمه تهر
🖤🌟🖤🌟🖤🌟🖤🌟🖤
تحصیلات عالیه شهید تهرانی مقدم
قبولی در دانشگاه در مقطع کاردانی 1356 شهید بزرگوار حاج حسن تهرانی مقدم پس از پایان دوره تحصیلات متوسطه در رشته صنایع (برش قطعات صنعتی) در مقطع فوق دیپلم مدرسه عالی تکنیکیوم نفیسی پذیرفته شد😌.
اخذ مهندسی صنایع؛ حسن تهرانی مقدم در سال 1358، در مقطع لیسانس رشته مهندسی صنایع پذیرفته و به اخذ مدرک مهندسی در این رشته موفق شد.
عضویت در سپاه پاسدران؛ تیرماه 1359 تهرانی مقدم در 21 سالگی و در ابتدای شکلگیری رسمی سپاه پاسداران، به عنوان مسئول اطلاعات منطقهی 3 سپاه شمال، مشغول به فعالیت شد و تا 59/7/31 در این سمت باقی ماند. در زمان بروز ناآرامیها در نقاط مرزی که مهمترین آنها حوادث تجزیهطلبانه در کردستان بود، سپاه را در 15 ماه اول عمر خود متوجه ضرورت تقویت صبغه نظامی کرد.😊
با این رویکرد تا شهریور 1359 که کشور در آستانه هجوم رژیم بعث عراق قرار گرفت، حداکثر توان رزمی سپاه، تعداد معدودی گردانهای رزمی بود که با روشهای چریکی و غیرکلاسیک، درگیر مبارزه با اشرار و ضدانقلابیون مسلح در کردستان شدند.
سنگینترین سلاحی که در آن دوران در اختیار سپاه بود، تعدادی خمپارهانداز و آرپیجی و تیربار😕بود، در حالی که در همین وضعیت، ضد انقلابیون در کردستان حتی به توپخانه نیز مجهز بودند. شاید آمار کل سلاحهای سپاه در آن مقطع از چند هزار تفنگ G3، کلت، آر پیجی و دهها قبضه خمپارهانداز تجاوز نمیکرد.
#ادامه_دارد
🖤🌟🖤🌟🖤🌟🖤🌟🖤
╔ ═ 🌸═ ══ ═🕊⚘ ═ ╗
@ebrahim_navid_delha
╚ ═ ⚘🕊═ ══ ═🌸 ═ ╝
#عنایت_شهید🌷
#شهیدابراهیم_هادے 🕊
🍃حدود چهار ماه پیش (مهرماه ۱۳۹۸) پسرم قهر کرد و از منزل رفت. فقط تلفنی با من خداحافظی کرد و گفت: دنبالم نگرد چون پیدام نمی کنی و می خوام گوشیم را خاموش کنم.
🍃همین کار را هم کرد هرچی تماس می گرفتم گوشی اش خاموش بود.
رفتم از دفتر ترمینال پرسیدم. گفتند: دیشب بلیط تهران گرفته و رفته است.
🍃خیلی ناراحت و داغون بودم یاد شهید #ابراهیم_هادی افتادم. به ایشان متوسل شدم و درد و دل کردم.
گفتم: آقا ابراهیم پسرم را رها نکن. طاقت بی خبری ندارم کاش باهام تماس بگیره بگه کجاست و آدم های مومن و پاکی سر راهش قرار گرفته باشند.
🍃فردای آن روز نزدیک ظهر پسرم تماس گرفت و گفت: تهران هستم دارم دنبال کار می گردم چندجا واسه مصاحبه رفتم. دعاکن درست بشود.
🍃روز بعد تماس گرفت و گفت: یکی شون پیام داده و منتظرم هست با همسرم داریم به پیششون میریم.
🍃بعدازظهر تماس گرفت و گفت: خودش و خانمش از بین تمام مصاحبه کنندگان پذیرفته شدند و به خاطر نجابت و اعتماد مسئولیت کل صندوق رو بهشون سپرده اند.
🍃بعد از مدتی رفتیم بهشون سر زدیم. به لطف خدا آدمای مومن و کار درستی سر راه شون قرار گرفته بودند.
🍃این ها را مدیون رفیق شهید و بامعرفتم #ابراهیم_هادی هستم. خداروشکر که رفیق به این خوبی دارم.
🍃اینقدر بهشون علاقه دارم که صحبت کردن درباره این شهید بزرگوار باعث می شود تپش قلبم شدید می شود.
🍃روحش شاد یادش گرامی باد.
🗣ارسالی از اعضا
@Ebrahim_navid_delha
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
🌷🌷🌷
♡ ابراهیم بابک نویدِ دلها ♡
◇ ❁ ❥◇ ❁ °•❤️•° ❁ ◇❥ ❁ ◇ مـدافعـــــ عشـــ💞ـــق #هوالعشـــــــــق #عاشقانه_مذهبی #قسمت_چهل_نه
♡♥️✧❥꧁♥️꧂❥✧♥️♡❤️
مـدافعـــــ عشـــ💞ـــق
#هوالعشـــــــــق
#عاشقانه_مذهبی
#قسمت_پنجاه_0⃣5⃣
بایڪ دست لیوان آب راسمتت میگیرم وبادست دیگر قرص رانزدیڪ دهانت می آورم.
_ بیا بخور اینو علـــــی...
دستم راڪنار میزنی وسرت رامیگردانی سمت پنجره باز روبه خیابان
_ نه نمیخورم...سردرد من بااینا خوب نمیشه
_ حالا تو بیا اینو بخور❗️
دست راستت را بالا می آوری و جواب میدهی
_ گفتم ڪه نه خانوم❗️...بزارهمونجا بمونه
لیوان و قرص را روی میز تحریرت میگذارم و ڪنارت می ایستم
نگاهت به تیر چراغ برق نیم سوز جلوی درخانه تان خیره مانده
میدانم مسئله رفتن فڪرت رابشدت مشغول ڪرده
ڪافیست پدرت بگوید برو تاتو باسر به میدان جنگ بروی
شب از نیمه گذشته 🌛وسڪوت تنها چیزیست ڪه ازڪل خانه بگوش میخورد
لبه ی پنجره مینشینی
یاد همان روز اولی میفتم ڪه همینجا نشسته بودی ومن ...
بی اراده لبخنـــــدمیزنم.☺️
من هنوز موفق نشده ام تاتورا ببوسم😘
بوسه ای ڪه میدانم سرشاراز پاڪیست
پراست از احساس محبت ...💏
بوسه ای ڪه تنها باید روی پیشانی ات بنشیند
سرم راڪج میڪنم،به دیوارمیگذارم و نگاهم رابه ریش تقریبا بلندت میدوزم
قصد داری دیگر ڪوتاهشان نڪنی تا یک ڪم بیشتر بوی شهادت بگیری
البته این تعبیر خودم است
میخندم و از سررضایت چشمهایم را میبندم ڪه میپرسی
_ چیه؟چرا میخندی ❓...😉
چشمهایم رانیمه بازمیڪنم وباز میبندم
شایدحالتم بخاطراین است ڪه یڪدفعه شیـــــرینی بدخلقی های قبلت زیر دندانم رفت
_ وا چی شده⁉️...
موهایم را پشت شانه ام میریزم و روبرویت مینشینم.طرف دیگرلبه پنجره.نـــــگاهم میڪنی
نگاهت میڪنم...
نگاهت را میدزدی و لبخند میزنی
قند دردلم آلاسڪا میشود
بی اختیار نیم خیز میشوم سمتت وبه صورتت فوت میڪنم.
چندتار از موهایت روی پیشانی تڪان میخورد.میخندی وتوهم سمت صورتم فوت میڪنی.
نفست رادوســـــت دارم...💞
خنده ات ناگهان محومیشود وغم به چهره ات مینشیند😔
_ ریحــــانه...حلال ڪن منو❗️
جامیخورم،عقب میروم ومیپرسم
_ چی شد یهو؟
همانطورڪه باانگشتانت بازی میڪنی جواب میدهی
_ تو دلت پره...حقم داری❗️ ولی تاوقتی ڪه این تو...." دستت راروی سینه ات میگذاری درست روی قلبـــــت.."💔 این توسنگینه...منم پام بسته اس...
اگر تودلت روخالی ڪنی ...
شڪ ندارم اول توثواب شـــــهادت رومیبری
ازبس ڪه اذیت شدی
تبســم تلخی میڪنم ودستم راروی زانوات میگذارم
_ من خیلی وقته تو دلمو خالی ڪردم...خیلی وقته
نفســـت را باصدا بیرون میدهی ، ازلبه پنجره بلندمیشوی وچندبار چند قدم به جلو و عقب برمیداری.اخر سر سمت من رو میڪنی و نزدیڪـــم میشوی.
باتعجب نگاهت میڪنم. دستت را بالا می آوری و باسرانگشتانت موهای سایه انداخته روی پیشانی ام راڪمی ڪنارمیزنی.خجـــــالت میڪشم و به پاهایت نگاه میڪنم. لحن آرام صدایت دلـــــم را میلرزاند🤦♀
_ چرا خجالت میڪشی❓
چیزی نمیگویم...منیڪه تاچندوقت پیش بدنبال این بودم ڪه ...حالا...
خم میشوی سمت صورتم و به چشمهایم زل میزنی. با دودستت دوطرف صورتم را میگیری و لب هایت💋 راروی پیشانی ام میگذاری...آهسته و عمیق❗️
شوڪه چند لحظه بی حرڪت می ایستم و بعددستهایم راروی دستانت میگذارم.صورتت را ڪه عقب میبری دلم را میڪشی.روی محاسنت ازاشــــڪ برق میزند😢 باحالتی خاص التماس میڪنی
_حــــلال ڪن منو❗️
#ادامه_دارد...🙋♀
#داستان_عاشقانه_مذهبی💘
#مدافــــع_عشــــــق❣
@ebrahim_navid_delha
❤️♡♥️✧❥꧁♥️꧂❥✧♥️♡❤️
#نمازشب🏴
■نماز تو در دل شب عروج تواست به سوی عوالم حیات و بقا و تو نمی بینی. دعا و تضرع و تبتل تو در ظلمت شب،دراصل فرار تو است از ظلمت پشت پرده ، و روی آوردن تو است به سوی عوالم نور و تو نمی یابی .
■سجده، گریه و استغفار تو در خلوت شب ،اگر حجاب از برابر تو برداشته شود، نزول تو بر حضرت جبار است تا جناب او چاره بیچارگیهای تو باشد و غنای او جبران کننده فقر تو گردد .
■خوف تو مبدل به امن ،ذلت تو مبدل به عزت ، هلاکت تو مبدل به سعادت، ممات تو مبدل به حیات ،وحشت تو مبدل به انس، تنهایی تو مبدل به مصاحبت ،فنای تو مبدل به بقاء، ضعف تو مبدل به قوت ، و بلاخره سیئات تو مبدل به حسنات شود که حضرت او جبران کننده همه عدمها و کسرهاست.
■مرحوم آیت الله محمد شجاعی■
#نماز_شب_بخوانیم_حتی_یک_رکعت
@ebrahim_navid_delha🏴
⚜بسم الله الرحمن الرحیم⚜
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
🌼صلی الله علیک یا اباعبدلله
السلام علیک یا بقیه الله فی الارضه🌼
شروع چله24☆9☆98
#ختم_چله_سوره_مبارکہ_الرحمن
🌸اللّٰھُم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجْ🌸
💠روز♡ سی و سوم♡
به نیت سلامتی وظهور امام زمان (عج)،
ترڪ نگاه و افکارحرام ،و یڪ قدم نزدیڪ شدن به مهدی فاطمه (س)و برآورده شدن حاجات قلبی اعضای چله
🎀به نیابت از شهدای زنده 🎀
🕊🌷 محمدمهدی_ محب الشاهدین
#اینجا_بیت_شهداست
@ebrahim_navid_delha
🏴💔🏴💔🏴💔🏴💔🏴💔🏴
🔆 امروز پنجشنبه
📆 ۲۶ برج دی ۱۳۹۸ ه.ش
📆 ۲۰ ماه جمادی الاول ۱۴۴۱ ه.ق
📆 ۱۶ژانویه ۲۰۲۰ میلادی
📿ذکر روزصد مرتبه📿
🌺لا اِلهَ اِلّا اللهُ الْمَلِکُ الْحَقُّ الْمُبین🌺
🌺نیست خدایی جز الله فرمانروای🌺
🌺حق و آشکار🌺
🌸 پیامبر اکرم حضرت محمد صلی الله علیه و آله میفرمایند:
✍ارواح مؤمنان هر جمعه به آسمان دنیا میآیند و روبروی خانهها میایستند و هر یک با آوای حزین در حالی که میگرید میگوید ای کسان من ای فرزندانم، پدرم، مادرم، نزدیکانم به ما عطوفت کنید.
خدای شما را بیامرزد...
با درهم پولی یا گرده نانی و یا لباسی در حقما رحم کنید که خدا به شما از لباسهای بهشتی بپوشاند.
🏴#السلام_علیک_یا_فاطمه_الزهرا_س
#حدیث
#ختم_قرآن
🔹صفحه۴۹۴
🔹جزء ۲۵
جهت سلامتی #امام_زمان_عج
#مقام_معظم_رهبری
هدیه به روح #امام و
#شهدای_والامقام
🏴اللّٰھـُم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجْـ💔
🍁 @ebrahim_navid_delha🍁
🏴💔🏴💔🏴💔🏴💔🏴💔🏴
•┈••✾❀🕊🌹🕊❀✾••┈•
#کلام_ابراهیم
📝شهید ابراهیم هادی رابطه عاشقانهای با خدا داشت. این را از صحبت های خصوصی اش میفهمیدم. من از بقیه نیروهای رزمنده کوچکتر بودم. غیر مستقیم مرا نصیحت میکرد.
📝یکبار به من گفت: خدا، خدا، خدا؛ همه چیز دست خداست. تمام مشکلات بشر به خاطر دوری از خداست. ما باید مطیع محض باشیم. او از سود و زیان ما خبر دارد. هرچی گفته باید قبول کنیم. خیر و صلاح ما در همین است.
📝بعد به من گفت: این آیه رو ببین، چقدر خدا قشنگ با ما حرف زده. آدم میخواد از خوشحالی فریاد برنه:
📝أَلَیْسَ اللَّهُ بَکَافٍ عَبْدَهُ
آیا خدا برای بنده اش کافی نیست؟
(زمر/۳۶)
#خُدای_خُوب_ابراهیم ♥️
@Ebrahim_navid_delha
ⓔⓑⓡⓐⓗⓘⓜⓝⓐⓥⓘⓓ
•••••••••••••••••••••••••••••••
❀انتشار با درج لینک مجاز است🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#تلنگر🏴
🎬 #کلیپ
👤 استاد #رائفی_پور - « دلایل ترور حاج قاسم سلیمانی »
#سردار_دلها_شهادتت_مبارک
@ebrahim_navid_delha🏴
🏴💔🏴💔🏴💔🏴💔🏴💔🏴💔
🌺مزد نماز جماعت🌺
✍برادر آزاده سرهنگ پاسدار سید حسین فرمیباف میگوید: در دوران اسارت یک روز هنگام مغرب نماز خود را به جماعت برگزار کردیم. فرمانده اردوگاه تهدیدهای زیادی کرد ولی ما به این حرفها اعتنایی نداشتیم، ساعتی از شب گذشته بود و ما در خواب بودیم که از صدایِ دلخراش ترانههای عربی که از بلندگو پخش میشد بیدار شدیم. دقایقی بعد 50 کماندوی عراقی با کابل و باتوم وارد آسایشگاه شدند و همه را به باد کتک گرفتند. آنقدر زدند که خودشان هم دیگر نای زدن نداشتند. آنها رفتند و ساعتی دیگر بازگشتند و باز همه را زدند. دفعه سوم ساعت 8 صبح به ما حمله کردند و این بار وحشیانهتر زدند به گونهای که همه زخمی و مجروح شدیم. سپس فرمانده اردوگاه به پشت بلندگو رفت و گفت: هذا جزاءُ الصّلات. این مزد نماز جماعت است.
به یاد شهدا...👇👇😔
#نماز_اول_وقت_فراموش_نشه👉
🏴#الّلهُمَّ_عَجِّلْ_لِوَلِیِّکَـ_الْفَرَج 💔
🍃 @ebrahim_navid_delha 🍃
🏴💔🏴💔🏴💔🏴💔🏴💔🏴
┄✦✦༻﷽༺✦✦┄
#یادواره_شهیدابراهیم_هادی
👈باتوجه به اینکه کمتر از یک ماه دیگر سالگرد شهادت #شهید_ابراهیم_هادی میباشد، و مثل هرسال برنامههای جذاب جبهه فرهنگی شهید ابراهیم هادی نیاز به کمکهایمردمی شما دوستداران این شهیدعزیز دارد.
✳ لذا از تمامی دوستان تقاضا داریم که در حد توان (حتی 1000تومان) دریغ نفرموده و ما را در این امر خیر یاری بفرمایند.
🚨توجه داشته باشید که مراسم سالگرد همزمان با چهلمین روز شهادت حاج قاسم سلیمانی و سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی هست. لذا برنامه به صورت جذابتر و بهترازقبل برگزار خواهد شد.
🎤کلیهی هزینهها و گزارشات از طریق کانال قابل مشاهده خواهد بود...📷
#ایدی_جهت_ارسال_فیشهای_واریزی👇
🆔️ @alone98
⚘🔸️⚘🔸️⚘🔹️⚘🔹️⚘
🏷شماره کارت جهت واریز:
💳 6037997291276690
✉به نام: منیژه کریمی منش
⚘
📆 تاریخ مراسم: { 98/11/22}
🕌مکان مراسم : قطعه 26بهشت زهرا (س)
هزینه یادواره حدود 3میلیون تومان میباشد💰
که شامل:(اهدا پک های فرهنگی ، زیارت عاشورا📖 و زیارت حضرت زهرا (س) است که به تعداد سال تولد این شهید تهیه خواهد شد )
🍃فلذا از شما بزرگواران میخواهیم ما را در تامین هزینه ها یاری نمایید❣
🕊اجر تمام کسانی که کمک میکنند☺️ و بانی این امر خیر میشون با حضرت زهرا سلام الله علیها 🥀
✋شما دوستان شهدایی حتی میتوانید بانی یک سوم یا بیشتر این هزینه یادواره باشین 😊 دوستان خود را به این امر خیر دعوت کنید
ستاد مردمی یادواره شهید ابراهیم هادی.
@ebrahim_navid_delha
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
#شبهای_جمعه_یاد_شهدا_🕊
#ڪلام_شهید:
💢 #شهادت افتخارے🎖 است براے من،
آن رامانندعسل 🍯شیرین می یابم و دشمنان این رابدانند ڪه اگر ما در راه اسلام #شهید می شویم پایه واستقامت مسلمانان قویتر🤝 می شود.❣
#شهید_سردار_یونس_زنگی_آبادی
#شهادت_۲۵_دیماه_۶۵_شلمچه
#یادکنیم_شهدا_را_با_ذکر_صلوات🌷
@Ebrahim_navid_delha
Ⓔⓑⓡⓐⓗⓘⓜⓝⓐⓥⓘⓓ
•••••••••••••••••••••••••••••••
❀↜انتشار با درج لینک مجاز است.✌️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•|🌿🌹❤️🌹🌿
#سلام_برشهداء
💠یادمان باشد
بودن امـروزمن وتو ؛
بہ خاطر رفٺن دیروز
"شهــــ⛳️ــــــداست"
🌷پس بیائیدباحرکت
کردن درمسیرشان
پیرو راهشان باشیم
و دلشان را شـادکنیم
#شهدا_را_یاد_کنید_با_ذکر_صلوات 🕊
💐 سلام برشهدا
#شبهای_جمعه
💝دلاتون_شھــدایـے
@Ebrahim_navid_delha
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
🌷🌷🌷
♡ ابراهیم بابک نویدِ دلها ♡
🖤🌟🖤🌟🖤🌟🖤🌟🖤 #معرفی_شهدا 🌺شهید حسن تهرانی مقدم: حسن تهرانی مقدم 6 آبان ماه 1338 در محله سرچشمه تهر
🖤🌟🖤🌟🖤🌟🖤🌟🖤
#معرفی_شهدا
#در_ادامه
🌺شهید حسن تهرانی مقدم:
جرقههای شکلگیری توپخانه سپاه سال 1359:
بعد از عملیات ثامنالائمه که منجر به رفع محاصره آبادان شد، از جمله غنائم بدست آمده از عراق، یک آتشبار توپخانه 155 میلیمتری کششی بود که از جانب دشمن در شمال آبادان، بین دارخوین و پل مارد مستقر بود. این آتشبار توپخانه بلافاصله تعمیر و عملیاتی شد و در همان منطقه، علیه دشمن بکار گرفته شد😉. سه ماه بعد در عملیات فتح بستان، مجدداً یک گردان توپخانه 130 میلیمتری و یک آتشبار 105 میلیمتری پرتغالی ارتش عراق از سوی رزمندگان تیپ 14 امام حسین علیه السلام اصفهان به غنیمت گرفته شد که این گردان به دستور حسین خرازی (فرمانده تیپ) سازماندهی شده و در عملیات فتحالمبین در پشتیبانی از گردانهای مانوری بسیجی مبادرت به اجرای آتش🔥کرد. این دو اتفاق، مبدا شکلگیری توپخانه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی است.
شهادت برادر شهید مقدم در عاشورای 1359:
علی تهرانی مقدم، ظهر عاشورای سال 59 در اوایل جنگ و در محاصره سوسنگرد به شهادت❤️رسید. مسئولیت تطبیق آتش خمپارهای سپاه در قرارگاه کربلا در عملیات طریقالقدس؛ آذر 1360 حاج حسن بعد از عملیات ثامنالائمه، متوجه ضعف آتش پشتیبانی خودی مستقر در خطوط مقدم جنگ شد. مدتها روی این موضوع فکر کرد و سرانجام در پاییز 1360 طرح ساماندهی آتش پشتیبانی (خمپارهاندازها) را به صورت سنجیده و مدون تقدیم حسن باقری کرد.
🖤🌟🖤🌟🖤🌟🖤🌟🖤
╔ ═ 🌸═ ══ ═🕊⚘ ═ ╗
@ebrahim_navid_delha
╚ ═ ⚘🕊═ ══ ═🌸 ═ ╝
♡ ابراهیم بابک نویدِ دلها ♡
🖤🌟🖤🌟🖤🌟🖤🌟🖤 #معرفی_شهدا #در_ادامه 🌺شهید حسن تهرانی مقدم: جرقههای شکلگیری توپخانه سپاه سال 1359:
🖤🌟🖤🌟🖤🌟🖤🌟🖤
نامه را محسن رضایی (فرمانده وقت کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی) امضا کرد و تحویل حسن باقری داد و حسن باقری آن را به حسن مقدم داد. حاج حسن نامه تایپ شده 📃را خواند و دید طرح خودش درباره ساماندهی خمپارهاندازها به منظور پشتیبانی از نیروهای پیاده است. در نامه خطاب به فرماندهان قرارگاه قدس، نصر، فجر و فتح سپاه در جبهههای جنوب آمده بود: «برادر حسن مقدم به عنوان فرمانده پشتیبانیکننده آتشهای خمپارهای سپاه معرفی میشوند؛ لازم است با او همکاری کنید».
تاسیس توپخانه سپاه سال 1361:
شهید حسن تهرانیمقدم این اتفاق را اینگونه روایت میکند: «عملیات فتحالمبین تمام شد. من در سپاه شوش وقتی گزارش را به آقا رشید میدادم، دیدم آقا رشید با خنده میگوید: «مقدم برو توپخانه سپاه را سازماندهی کن. برو سراغ توپخانه». گفتم: آقا رشید ما داریم خمپاره را سازماندهی میکنیم. در عملیات فتحالمبین (اگر اشتباه نکنم) 148 قبضه انواع توپهای روسی به غنیمت سپاه درآمده بود. آن موقع سپاه 9 تیپ داشت. قرار شد برویم آن توپها را بیاوریم و سازماندهی کنیم🙂. شهید بزرگوار حسن شفیعزاده اولین نفری بود که رفتم دنبالش. بعد از عملیات فتحالمبین از تیپالمهدی شوش آوردمش پیش خودم و آقای محمد آقایی که از مسئولین توپخانه سپاه بودند، به انضمام شهید ناهیدی. این بچههای نخبه باهوش را جمع کردیم و توپخانه سپاه را تشکیل دادیم»😌.
#ادامه_دارد
🖤🌟🖤🌟🖤🌟🖤🌟🖤
╔ ═ 🌸═ ══ ═🕊⚘ ═ ╗
@ebrahim_navid_delha
╚ ═ ⚘🕊═ ══ ═🌸 ═ ╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺نماز اول وقت🌺
سـلام بر آن شهـیــ🌹ـدانــی ڪه با سَــر رفتنـد و بِــدون سَــر آمدند .
سـلام بر آن شهـیـ🌹ـدانــی ڪه با پــای خــود رفتند و بر دوش مَــردم آمدند .
سـلام بر آن شهـیــ🌹ـدانــی ڪه سالـِم رفتند و با چنـد تڪه استـُـخوان آمدند .
سـلام بر آن شهـیــ🌹ـدانـی ڪه نَگذاشتَند حتی یڪ وجَب از خاڪـ ڪِشور بہ دسـت دشمـن بیافتد .
به یاد شهدا 👇👇👇
#نماز_اول_وقت_فراموش_نشه
#الّلهُمَّ_عَجِّلْ_لِوَلِیِّکَـ_الْفَرَج
@ebrahim_navid_delha
🏴🇮🇷🏴🇮🇷🏴🇮🇷🏴🇮🇷🏴
📖خاطره ای از شهید صفری
🔹مادر شهید سعید #علیزاده به او گفته بود یا شهید شد بیا و یا سالم برگرد و #جانباز نشو سعید علیزاده هم جانباز شده بود و قبل از اینکه دوستانش بالای سرش برسند تکفیریها او را به رگبار بسته? و به #شهادت رسانده بودند.
🔸 #نوید بالای سرش بود که میگفت: «من گفتم #مادرت دوست ندارد اینطوری بروی، برای همین شهیدت کردند🌷» دستش را گرفته بود و گاهی #میخندید و گاهی گریه میکرد
#شهید_نوید_صفری
#شهید_سعید_علیزاده
#یادکنیم_شهدا_را_با_ذکر_صلوات🌷
@Ebrahim_navid_delha
Ⓔⓑⓡⓐⓗⓘⓜⓝⓐⓥⓘⓓ
•••••••••••••••••••••••••••••••
❀↜انتشار با درج لینک مجاز است.✌️
♡ ابراهیم بابک نویدِ دلها ♡
♡♥️✧❥꧁♥️꧂❥✧♥️♡❤️ مـدافعـــــ عشـــ💞ـــق #هوالعشـــــــــق #عاشقانه_مذهبی #قسمت_پنجاه_0⃣5⃣ با
◇ ❁ ❥◇ ❁ °•❤️•° ❁ ◇❥ ❁
مـدافعـــــ عشـــ💞ـــق
#هوالعشـــــــــق
#عاشقانه_مذهبی
#قسمت_پنجاه_یک 1⃣5⃣
همانطورڪه لقمه ام راگازمیزنم و لی لی ڪنان👏 سمت خانه می آیم پدرت رااز انتهای ڪوچه میبینم ڪه باقدمهای آرام می آید.درفڪر فرورفته...حتما باخودش درگیر شده! جمله آخر من درگیرش ڪرده..
چندقدم دیگر لی لی میڪنم ڪه صدایت رااز پشت سرم میشنوم
_ افرین! خانوم ڪوچولوی پنج ساله خوب لی لی میڪنیا!
برمیگردم و ازخجالت فقط لبخند میزنم🙃
_ یه وقت نگی یڪی میبینتتا وسط ڪوچه!
واخمی ساختگی میڪنی
البته میدانم جدا دوست نداری رفتار سبڪ ازمن ببینی! ازبس ڪه غیــــرت داری👌...ولی خب درڪوچه بلندوباریڪ شماڪه پرنده هم پرنمیزندچه ڪسی ممڪن است مراببیند؟
بااین حال چیزی جز یڪ ببخشید ڪوتاه نمیگویم.
ازموتور پیاده میشوی تاچند قدم باقی مانده راڪنارمن قدم بزنی...
نگاهت به پدرت ڪه میفتم می ایستی وآرام زمزمه میڪنی
_ چقد بابا زودداره میاد خونه!
متعجـــب بهم نگاه میڪنیم ،دوباره راه میفتیم.به جلوی درڪه میرسیم منتظر میمانیم تا اوهم برسد.
نگاهش جدی ولی غمیگین است. مشخص است بادیدن ما بزور لبخند میزند و سلام میکند
_ چرا نمیرید تو؟...
هردوباهم سلام میڪنیم ومن درجواب سوال پدرت پیش دستی میڪنم.
_ گفتیم اول بزرگتـــــر بره داخل ما ڪوچیڪام پشت سر
چیزی نمیگویدوڪلید رادرقفل میندازد و دررا بازمیڪند
فاطمه روی تخت حیاط لم داده و چیپس باماست میخورد.
حسین اقا بدون توجه به دخترش فقط سلامی میڪندوداخل میرود. میخندم ومیگویم
_ ســــلام بچه!...چراڪلاس نرفتی؟؟..
_ اولا سلام دوما بچه خودتی...سوما مریضم..حالم خوب نبود نرفتم
تو میخندی وهمانطورڪه موتورت را گوشه ای ازحیاط میگذاری میگویی
_ اره! مشخصه...داری میمیری!
و اشاره میڪنی به چیپس و ماست.
فاطمه اخم میڪندوجواب میدهد
_ خب چیه مگه...حسودید من اینقد خوب مریض میشم
توباز میخنـــــدی 😁ولی جواب نمیدهی.ڪفشهایت رادرمیاوری و داخل میروی.
من هم روی تخت ڪنار فاطمه مینشینم و دستم را تا آرنج در پاڪت چیپسش فرو میبرم ڪه صدایش درمی آید
_ اوووییی ...چیڪامیڪنی؟
_ خسیس نباش دیگه
ویڪ مشت ازمحتویات پاڪت را داخل دهانم میچپانم
_ الهی نمیری ریحانه!نیم ساعته دارم میخورم..اندازه اونقدی ڪه الان ڪردی تو دهنت نشد!😋
ڪاسه ماست رابرمیدارم وڪمی سر میڪشم.پشت بندش سرم راتڪان میدهم و میگویم
_ به به!...اینجوری باید بخوری!یادبگیر...
پشت چشمی برایم نازڪ 😏میڪند. پاڪت رااز جلوی دستم دور میڪند.
میخندم وبندڪتونی ام راباز میڪنم ڪه توبه حیاط می آیی وباچهره ای جدی صـــــدایم میڪنی
_ ریحانه؟...بیا تو باباڪـــارمون داره
باعجله ڪتونی هایم راگوشه ای پرت میڪنم وبه خانه میروم.درراهرو ایستاده ای ڪه بادیدن من به اشپزخانه اشاره میڪنی.
پاورچین پاروچین به اشپزخانه میروم و توهم پشت سرم می آیی.
حسیـــــن اقاسرش پایین است وپشت میزناهارخوری نشسته وسه فنجان چای ریخته.
بهم نگاه میڪنیم وبعدپشت میز مینشینیم.بدون اینڪه سرش را بالا بگیرد شروع میڪند
_ علی...بابا! ازدیشب تاصبح نخوابیدم.ڪلی فڪـــرڪردم...
فنجان چایش رابرمیداریدو داخلش بابغض فوت میڪند
بغض مـــــردجنگی ڪه خسته است...
ادامه میدهد
_ برو بابا...بـــــرو پسرم....
سرش را بیشتر پایین میندازد ومن افتادن اشڪش درچای رامیبینم.دلم میلرزد و قلبــ❣ـــم تیرمیڪشد
خدایا...چقدر سخته!
_ علی...من وظیفم این بودڪه بزرگت ڪنم..مادرت تربیتت ڪنه! اینجور قد بڪشی...وظیـــفم بود برات یه زن خوب بگیرم..زندگیت رو سامون بدم.
پسر...خیلی سختـــه خیلی...
اگر خودم نرفته بودم...هیچ وقت نمیزاشتم توبری!...البته...تو خودت باید راهت روانتخاب ڪنی...
باعث افتـــخارمه بابا!
سرش رابالا میگیردو ماهردو انعڪاس نور روی قطرات اشڪ بین چین و چروڪ صورتش رامیبینیم.
یڪدفعه خم میشوی ودستش را میبـــوسی.
_ چاڪرتـــــم بخدا...✋
دستش راڪنار میڪشد وادامه میدهد
_ ولی بایدبه خانواده زنت اطلاع بدی بعد بری...مادرتم بامن...
بلند میشود و فنجانش☕️ را برمیدارد و میرود. هردومیدانیم ڪه غرور پدرت مانع میشودتا مابیشتر شاهدگریه اش باشیم...
اوڪه میرودازجا میپری واز خوشحـــالی بلندم میڪنی وبازوهایم رافشار میدهی😄
_ دیدی؟؟؟...دیدی رفتنی شدم....!! رفتنی...
این جمله راڪه میگویی دلم میترڪد...
#رفتنی_شدی
به همین راحتی؟........😔
#ادامه_دارد...
#داستان_عاشقانه_مذهبی
#مدافع_عشق
#ابراهیم_و_نوید_دلها_تا_ظهور💚
@Ebrahim_navid_delha
•••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••
🌷🌸🌷🌸🌷🌸🌷🌸🌷🌸🌷🌸🌷🌸🌷🌸