eitaa logo
شهید ابراهیم هادی
13.4هزار دنبال‌کننده
9.3هزار عکس
621 ویدیو
61 فایل
"کاری کن که خدا خوشش بیاد" تو دعوت شده ی خاصِ آقا ابراهیم هستی تا کمکت کنه به خدا برسی❤️ 🛍فروشگاه: @EbrahimhadiMarket ⚠️تبلیغات: @Ebrahimhadi_ir 👤ارتباط با مدیر: https://eitaayar.ir/anonymous/Q19c.FH2k4 ❌حذف‌آیدی‌ازروی‌عکسهاموردرضایت‌مانیست❌
مشاهده در ایتا
دانلود
#زندگی_به_سبک_شهدا وارد خانه که می شد قبل از حرف زدن لبخند می زد. عصبانی نمیشد. صبور بود. اعتقادش این بود که این زندگی موقت است و نباید سر مسائل کوچک خود را درگیر کنیم. #شهید_علیرضا_عاصمی🌹 🆔 @Ebrahimhadi
‍ ‍ ‍ ‍ ‍ 💖 زندگی با ایشان ، زندگی راحتی نبود ! سخت بود، ولی به سختی اش می ارزید ! علی خیلی وقت نمی کرد که در خانه کنار من و بچه هایش باشد ، ولی همان وقت کمی هم که پیش ما بود ، وجودش به ما آرامش می داد ! مهربانی اش ، ایمان اش و قدرشناسی اش ! 💖 یک روز جمعه صبح دیدم پایین شلوارش را تا کرده زده بالا ، آستین هایش را هم ! پرسیدم : حاج آقا! چرا این طوری کرده ای ؟ رفت طرف آشپزخانه . گفت : 💞 به خاطر و برای کمک به شما ! رفت توی آشپزخانه و گرفت و بعد هم شروع کرد به جمع و جور کردن ! رفتم که نگذارم ، در را رویم بست و گفت : خانم ! بروید بیرون ! مزاحم نشوید ! پشت در التماس می کردم : حاج آقا ! شما رو به خدا بیا بیرون ! من ناراحت می شوم ! خجالت می کشم ! شما را به خدا بیا بیرون ! 💖 می گفت : چیزی نیست . الان تمام می شود ، می آیم بیرون ! آشپزخانه را مرتب کرد ، ظرف ها را چید سرجایشان ، روی اجاق گاز را مرتب کرد ، بعد شلنگ انداخت و کف آشپزخانه را شست ! آشپزخانه مثل دسته ی گل شده بود . 🌷 شهید صیاد شیرازی 🌷 @Ebrahimhadi @EbrahimhadiMarket •••••••••••••••••••••••••••••••
اگر بین بسیجی ها حرفی میشد میگفت:"برای این حرف ها بهم تهمت نزنید. این تهمت ها فردا باعث تهمت های بزرگتری میشه! اگه از دست هم ناراحت شدید دو رکعت نماز بخوانید و بگویید خدایا این بنده تو حواسش نبود!من گذشتم توهم ازش بگذر... این طوری مهر و محبت زیاد میشه... اون وقت با این نیروها میشه عملیات کرد." @Ebrahimhadi @EbrahimhadiMarket •••••••••••••••••••••••••••••••
💖 زندگی با ایشان ، راحتی نبود ! بود ، ولی به سختی اش می ارزید ! علی خیلی وقت نمی کرد که در خانه کنار من و بچه هایش باشد ، ولی همان وقت کمی هم که پیش ما بود ، وجودش به ما می داد ! اش ، اش و اش ! 💖 یک روز صبح دیدم پایین شلوارش را تا کرده زده بالا ، آستین هایش را هم ! پرسیدم : حاج آقا! چرا این طوری کرده ای ؟ رفت طرف . گفت : 💞 به خاطر و برای به شما ! رفت توی آشپزخانه و گرفت و بعد هم شروع کرد به جمع و جور کردن ! رفتم که نگذارم ، در را رویم بست و گفت : ! بروید بیرون ! نشوید ! پشت در می کردم : حاج آقا ! شما رو به خدا بیا بیرون ! من می شوم ! می کشم ! شما را به خدا بیا بیرون ! 💖 می گفت : چیزی نیست . الان تمام می شود ، می آیم بیرون ! آشپزخانه را مرتب کرد ، ظرف ها را چید سرجایشان ، روی اجاق گاز را مرتب کرد ، بعد شلنگ انداخت و کف آشپزخانه را شست ! آشپزخانه مثل دسته ی شده بود . 🌷 شهید صیاد شیرازی 🌷 کانال 🌷 | عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/1500184576C4a4b519be8
‍ ‍ ‍ ‍ ‍ 💖 زندگی با ایشان ، زندگی راحتی نبود ! سخت بود، ولی به سختی اش می ارزید ! علی خیلی وقت نمی کرد که در خانه کنار من و بچه هایش باشد ، ولی همان وقت کمی هم که پیش ما بود ، وجودش به ما آرامش می داد ! مهربانی اش ، ایمان اش و قدرشناسی اش ! 💖 یک روز جمعه صبح دیدم پایین شلوارش را تا کرده زده بالا ، آستین هایش را هم ! پرسیدم : حاج آقا! چرا این طوری کرده ای ؟ رفت طرف آشپزخانه . گفت : 💞 به خاطر و برای کمک به شما ! رفت توی آشپزخانه و گرفت و بعد هم شروع کرد به جمع و جور کردن ! رفتم که نگذارم ، در را رویم بست و گفت : خانم ! بروید بیرون ! مزاحم نشوید ! پشت در التماس می کردم : حاج آقا ! شما رو به خدا بیا بیرون ! من ناراحت می شوم ! خجالت می کشم ! شما را به خدا بیا بیرون ! 💖 می گفت : چیزی نیست . الان تمام می شود ، می آیم بیرون ! آشپزخانه را مرتب کرد ، ظرف ها را چید سرجایشان ، روی اجاق گاز را مرتب کرد ، بعد شلنگ انداخت و کف آشپزخانه را شست ! آشپزخانه مثل دسته ی گل شده بود . 🌷 شهید صیاد شیرازی 🌷 《 کانال @Ebrahimhadi