عدالت و شرافت علیه تبعیض و تحقیر.
تبعیض، تحقیر، تحمیل و تحمیق چهار مسئله اصلی امروز ایران هستند؛ از این میان هرچند نابرابری ریشه و امکان سایر مسائل است اما تحمل تحقیر، سختتر و البته به عصیان نزدیکتر است.
عدالت، کرامت، آزادی و آگاهی چهار ضرورت در مواجهه با استضعاف، استعباد، استبداد و استحمار هستند. تمرکز این تضادها به ترتیب در عرصههای اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی است. تاریخ ایران و جهان، عرصه این تقابل بوده، هست و خواهد بود.
عدالت، جامع و مبنا و معیار سایر ارزشهاست، و جمهوریت و استقلال ذیل آزادی قابل تعریفند. سرنخ همه مسائل و راهحلها را باید در این چهارگانه و مخصوصا نابرابری و عدالت جستوجو کرد.
معنویت، غایت عدالت است اما عدالت، امکان معنویت.
عدالت یعنی موازنه امکانات به نحوی که هر که به هر آنچه برای رشد نیاز دارد، دست پیدا کند؛ فهم این تعریف و دلالتهای اجتماعی آن، راه رفع بسیاری از اشتباهات موافقان و مخالفان عدالتخواهی است. برای نمونه گره نظری (و نه عملی) مسائل حداقل دستمزد و بیمه اجتماعی با همین تعریف باز میشود.
برآیند خواست عدالت، کرامت، آزادی و آگاهی منجر به شکلگیری شخصیت مبتنی بر شرافت میشود؛ و برعکس. پس شرافت مرز انسانیت و ضد آن است.
خواست عدالت و ... بدون تطبیق بر مصادیق، عین ضدیت با عدالت و البته شرافت است.
کیوان سلیمانی
@edallat
کارگران و چهارگانه تبعیض، تحقیر، تحمیل و تحمیق.
وضعیت کارگران گرهگاه چهار مسئله اجتماعی اصلی سرمایهداری یعنی تبعیض، تحقیر، تحمیل و تحمیق است.
تبعیض و استثمار ذاتی نهفته در نظام سرمایهداری و منعکس در مناسبات کار و سرمایه، ریشه وضعیت نامناسب کارگران است. خواست برابری و توازن مهمترین مطالبه کارگران و مدافعان آنان باید باشد. موازنه متعالی با منطق طبقاتی، تضاد منطقی و تاریخی دارد.
تحقیر و استعباد هم نتیجه نابرابری است و هم مکانیسم بازتولید و تشدید آن؛ نظام ارزشی سرمایهداری کار و کارگری را تحقیر و تمسخر کرده و از همین مسیر امکان تضییع حقوق و نگهداشت وضعیت آنان در فرودستترین وضع ممکن را میسر میسازد. کرامتخواهی و خواست برادری برابریبنیاد از موارد مغفول اما مهم جنگ فقر و غناست.
تحمیل و استبداد، در بستر نابرابری امکانپذیر شده و با روشهای پیدا و پنهان و پیچیدهای در نظام سرمایهداری صورت میپذیرد. سرکوب دستمزد یکی از محسوسترین مصادیق تحمیل طبقاتی از یک موضع نابرابر است. نفی هرگونه سلطه، اعمال اراده و سلب آزادی، از وجوه بنیادین مبارزه عدالتخواهانه است.
تحمیق و استحمار از روشهای سلطه برای تمدید و تداوم حیات خود است؛ سرمایهداری با استفاده صنعت فرهنگ، استبداد شایستگی، نابرابری آموزشی و... بخشی از طبقه کارگر را فریفته و وضع نابرابر موجود را توجیه میکند. تحلیل و تفکر بر مدار تحجر و تجدد به ترتیب جادهصافکن و بزرگراه مسیر پرتردد سرمایهداری ایرانی هستند. آگاهی انقلابی باطلالسحر دستگاه تزویر و شکننده شیشه عمر سرمایهداری است.
کیوان سلیمانی
@edallat
هدایت شده از نامه جمهور
🖋پیشفروش شماره 5 فصلنامه «نامهجمهور» آغاز شد:
📌 صفحات: 336 صفحه
📎فصلهای این شماره عبارتند از:
1️⃣کلیات
📝طبقه دولتمند و سرکوب رفاه؛ چگونه طبقه مرفه جدید دولت سیاسی را میبلعد و رفاه اجتماعی را تعلیق میکند|مجتبی نامخواه
2️⃣سرکوب دستمزد
نظریه:
📝مسئله کارگران؛ مسئولیت همگانی|گفتوگو با حجتالاسلاموالمسلمین قنبریان
🗞افزایش دستمزد به مثابه استراتژی توسعه |گفتوگو با علی نصیریاقدم
میدان:
🗞سرکوب دستمزد؛ زمینهها و چالشها|گفتوگو با علیرضا میرغفاری و علیرضا خیراللهی
🗞طرد ساختاری کارگران|گفتوگو با خانم سمیه گلپور
🗞من نمیگویم دستمزد را سرکوب کنید|گفتوگو با سردار علی حسین رعیتیفرد معاون روابط کار وزارت تعاون، کار و رفاهاجتماعی
📝شما میتوانید با این حقوق زندگی کنید؟| روایت مردم نگارانه از وضعیت معیشت حقوق بگیران قانون کار
3️⃣مولد سازی یا طبقه سازی
📝مولدسازی، بازتولید طبقه مرفه جدید|مجتبی نامخواه
🗞فروش زمین زیر پا| گفتوگو با میثم ظهوریان
4️⃣جراحی؛ اینبار صندوقهای بازنشستگی
📝آناتومی یک بحران ساختگی|علیرضا خیراللهی
📝تأمین طبقاتی و تمدید بیگاری| کیوان سلیمانی
5️⃣نقدنامه
نو عدالت خواهی در ترازوی نقد درون گفتمانی با آثار و گفتاری از:
علیرضا شجاعیزند
محمدرضا قائمی نیک
و...
➖➖➖➖
جهت تهیه این شماره در طرح پیشفروش با ۱۰ درصد تخفیف و #ارسال_رایگان، مبلغ ۱۶۲ هزارتومان به شماره کارت:
۶۰۳۷ ۹۹۷۵ ۹۹۶۹ ۴۹۳۳
به نام پژوهشکده تبلیغ و مطالعات اسلامی باقرالعلوم
واریز کرده و رسید واریز را به همراه اطلاعات پستی به شماره ۰۹۰۱۶۸۵۵۲۹۰ ارسال نمایید
➖➖➖➖
🆔 @nameh_jomhour | نامه جمهور
هدایت شده از مسائل کارگران
در برههای که کارگران برای حداقل دستمزد ۱۵ میلیونی که تنها قابلیتش جلوگیری از گرسنه ماندن کارگران است چانهزنی میکنند حکم پرونده معدن طرزه صادر شد.
حکم را دوباره میخوانم، سه باره میخوانم، چهار باره میخوانم «در حکم قطعی پرونده معدن طزره، کارفرما به اتهام قتل غیرعمدی ناشی از حوادث کار ۶ کارگر معدن، ناشی از بیاحتیاطی و بیمبالاتی در حین کار در معدن طزره، محکوم به ۳ سال حبس تعزیری شد»، همین.
در سرمایهداری، رذالت این قدرت را دارد که تا بیشترین حد ممکن پایش را بر گلوی کارگر برای سود بیشتر و دستمزد کمتر فشار دهد و حتی اگر شش کارگر باهم بمیرند نهایتاً به سه سال حبس تعزیری و پرداخت دیه محکوم شود.
نه مسئولی بازخواست میشود، نه مدیرعاملی برکنار میشود، نه فردی استعفا میکند و نه حتی بازبینی کیفی در ایمنسازی و جلوگیری از کشته شدن مجدد کارگران صورت میگیرد. این عیانترین حالت ممکن بیارزش و ناچیز بودن جان کارگر است.
الهه طالبزاده
Telegram :@Criticalanalysis0
استدلال صدویکم: به درک!
درباره ضرورت و مزایای ترمیم دستمزد کارگران برای بهبود وضع عدالت، اقتصاد، تولید، اشتغال و حتی فرهنگ و ... دهها استدلال و استناد ذکر و بحث و بررسی شده (به پرونده سرکوب دستمزد نامه جمهور پنجم مراجعه بفرمایید) اما زبان دولت و مسئولان و ذینفعان زبان استدلال و دلیل نیست؛ ترکیبی از منفعت و جهالت است.
در این فضا صدویکمین استدلال در پاسخ به دو توهم تکراری و تاریخگذشته تورم و تعدیل یک کلمه است: به درک!
میگویند ترمیم دستمزد باعث افزایش تورم میشود. به صد دلیل نمیشود اما اگر نمیفهمند؛ پس به درک اگر بشود. به دولتی که نمیتواند یا نمیخواهد تورم را کنترل کند و میخواهد از این ناتوانی کره هم بگیرد و حقوق کارگران را سرکوب کند باید گفت به درک اگر باعث تورم میشود؛ حقوق حقه کارگر را باید پرداخت کنی و تورم را از سرچشمه آن کنترل کنی.
میگویند ترمیم دستمزد باعث افزایش هزینه تولید کارگاههای کوچک و احتمال اخراج کارگران میشود. به صد دلیل نمیشود و اگر برای یک درصد بسیار کمی هم بشود باید با حمایت دولتی جبران شود نه تحمیل بردگی به میلیونها کارگر. به کارفرمایی که علیرغم سود بادآورده تورم، انواع حمایت پیدا و پنهان، طفره از قانون و... باز هم حرف از افزایش هزینه تولید میزند، باید گفت به درک! اگر عرضه تولید در این شرایط را نداری، حق نداری ضعف خود یا دولت را با بردگی کارگران جبران کنی.
ممکن است گفته شود پاسخ دولت و کارفرما هم یک بهدرک در قالب سرکوب دستمزد است، که هست، اما بهدرک کارگران نیز صرفا یک عصبانیت کلامی نیست؛ این عصبانیت میتواند به عصیان تبدیل شود، انشاءالله.
کیوان سلیمانی
@edallat
مشغول نوشتن متنی درباره فلسطین؛ فاجعه شفاء جان و توان ادامه را گرفت. پس «با چشمان خودت این صحنههای پر از رنج و درد و ستم را ببین و بگذار که فرزندان و نوههایت نیز آنها را مشاهده کنند. ببین و کینۀ صهیونیستها را به دل بگیر و با تمام وجود و احساس خودت به آنها کینه بورز و از آنها متنفّر باش».
@edallat
چند کلمه درباره نابرابری و برادرکشتگی.
یکی از مصائب جامعه ما این است که «جامعه» نیست؛ نه از آن منظر گمنشافت و گزلشافتی که سنتی و عاطفهمحور است، بلکه از این منظر که فاقد تشکلیافتگی مولّد کنش مشترک فضیلتخواهانه است؛ در واقع «قائم بالقسط» نیست. البته علت نه در خلقیات جامعه که در حاکمیت جامعهزدا و «ناجامعه»ساز است.
حاکمیت چگونه جامعهزدایی و ناجامعهسازی میکند؟ با طرد هرگونه اجتماع مستقل منتقد و تولید مجموعههای متصل مطیع.
حاکمیت چگونه جامعهزدایی و ناجامعهسازی میکند؟ با نابرابری نابرادریساز؛ یک سو طبقه مترف متصل و یک سو ناطبقه تجزیهشده یا همان «کارگران بیطبقه».
وقتی سرمایهداری مرگ و زندگی را طبقاتی میکند، طبیعی و ضروری است که مستضعفین با مترفین برادرکشتگی داشته باشند.
در جنگ نابرابر فقر و غنا، ما با شما برادری نداریم، برادرکشتگی داریم. البته «تشنگی به خون سرمایهداران زالوصفت» مبنای انسانی و اسلامی دارد.
آنها که به بهانه برادری بر نابرابری سرپوش میگذارند، فارغ از نفهمیدن ربط عدالت و وحدت؛ برادری خود را ثابت نکردهاند. ایدههای جنایتپوش داعی به برادری در وضع نابرابر؛ نابرادرانه و ناجوانمردانهاند.
آنها که نابرابری را تنها اقتصادی میفهمند، برابری را ناقص فهمیدهاند اما آنها که نابرابری اقتصادی را فرعی جلوه میدهند، برابری را اصلا نفهمیدهاند؛ نابرابری اقتصادی سرچشمه نانمایندگی سیاسی و نابرادری اجتماعی است، و البته برادرکشتگی حیاتی...
کیوان سلیمانی
@edallat
ستم یا آسیب؛ مسئله کدام است؟
حلقههای میانی؛ راه یا بیراهه؟
امروز تحجر ارتجاعی راه دیروز تجدد التقاطی را در پیش گرفته و با تمرکز بر آسیبهای اجتماعی همچون اعتیاد و طلاق و مفاسد اخلاقی، که هم اشتباه و چالش نیمهاختیاریاند و هم معلول و پیامد مسائل اجتماعی، از تمرکز بر مسائل اجتماعی همچون نابرابری و تبعیض و سرکوب دستمزد کارگران، که هم ظلم اجباری و تحمیلیاند و هم علت آسیبهای اجتماعی، طفره رفته و بر آنها سرپوش میگذارد. طبق منطق عقلی و نقلی و تجربی، نابرابری و فقر و تکاثر منجر به رواج آسیب و فساد و مفاسد اجتماعی و اخلاقی در جامعه میشود.
از طرفی موضوع و مخاطب اصلی آسیبشناسی اجتماعی، جامعه است و موضوع و مخاطب مسئلهشناسی اجتماعی، حاکمیت. بنابراین از این منظر نیز تمایل محافظهکاری متصل نسبت به غلبه آسیبشناسی بر مسئلهشناسی، طبیعی و قابل فهم در فضای تضاد منافع است. در حالی که حاکمیت هم از مسیر مسائل آسیبزا و هم از مسیر آسیبهای مبتلابه، در شیوع آسیبهای اجتماعی در کشور نقش ویژه داشته و شایسته تمرکز از سوی مصلحان اجتماعی است.
از طرف دیگر در فضای آسیبشناسی نیز تحجر و تجدد، هر دو بر طبقه مستضعف تمرکز داشته و کمتر به شیوع علِّی آسیبها در طبقه مترف و مسئول و سرریز آنها در ساختار طبقاتی جامعه سرمایهداری، توجه دارد. کافی است پژوهشی کمّی و کیفی انجام شود تا کمّ و کیف آسیبها در طبقات مترف و مستضعف سنجش و مقایسه شود. قابل پیشبینی نیست که انواع روابط نامتعارف و نامشروع، مصرف مواد مخدر گران و نوظهور و طلاق در میان مترفین شایعتر است یا مستضعفین؟
بنابراین فارغ از حسن نیت احتمالی برخی فعالان جوان، شبهکنشگری متحجرها از جمله در بهاصطلاح جریانات حلقههای میانی برخاسته از حاشیه نهادهای امنیتی و عمومی و متمرکز بر آسیبهای اجتماعی مناطق و محلات حاشیهنشین، نه تنها امکان کارآمدی و اثرگذاری جدی در حل مسئله و بهبود وضعیت اجتماعی ندارد بلکه هم به تعلیق و تعمیق مسائل و آسیبهای اجتماعی کمک میکند و هم از پیدایش و گسترش نیروها و جریانات خودجوش، مستقل و منتقد اجتماعی برای کنشگری کارآمد و مؤثر در حل مسئله و تحول وضعیت پیشگیری و ممانعت میکند.
برای نمونه در شرایطی که هر ساله میلیونها ایرانی در سایه سرکوب تشکلهای مستقل کارگری، از سرکوب دستمزد کارگران متضرر میشوند، مجموعههای مردمینما بدون کوچکترین واکنش و حتی اطلاعی از مسئله، به خیال خام خود مشغول کاهش آسیبها با حمایت و شبکهسازی گروههای مردمی محلات حاشیه و شهرستانهای محروم هستند!
البته تولید و تکثیر این مجموعههای مصنوعی ریشه در تصمیم و سیاستی فراتر از کنشگران و گروهها، و در سطح سیستم و ساختارها و تصمیمگیران حاکمیت دارد؛ ساخت و برساخت یک مشارکت مصنوعی یک تصمیم تحجرمآبانه و محافظهکارانه در تثبیت وضع موجود است. جریان حاکم دچار یک معضل متناقض است؛ از یک سو نیازمند مشارکت و مدعی جمهوریت است، و از سوی دیگر درگیر بحران اعتماد و رضایت اجتماعی. پاسخ حاکمیت به این پارادوکس، ساخت یک شبهجامعه همدل، همسو، متصل و مطیع از یک سو و اجتماعزدایی و جامعهستیزی و تبدیل جامعه به ناجامعه از سوی دیگر است.
بنابراین عجیب اما واقعی است که ادبیات و انگاره رنگباخته آسیبهای اجتماعی، همچنان و هنوز نقل محافل پیدا و پستوی اجرایی و سیاسی و سیاستی کشور، از وزارت کشور تا شورای عالی انقلاب فرهنگی است. شعار امسال نیز وزش باد به خرمن حلقههای مزاحم و کاسبان آسیب است؛ از جیب بیتالمال، به نام مردم مستضعف و به کام دلالان اجتماعی لولیده در دکانهایی با عناوین «قرارگاه»، «شتابدهنده»، «دانشبنیان»، «مرکز نوآوری» و... .
خلاصه آنکه باید به جای «کاهش آسیبهای معلولی جامعه مستضعفان با تکثیر مجموعههای مصنوعی مردمینما»، بر «حل مسائل علّی حاکمیت مترفان با تقویت تشکلهای مستقل مردمی» تمرکز کرد.
کیوان سلیمانی
@edallat
درباره نابرابری و جامعهشناسی.
سرنخ هر مسئله را که دنبال کنی به نابرابری میرسی، وگرنه بیراهه رفتهای. نابرابری علتالعلل مسائل اجتماعی است؛ تحقیر شخصیتی، تحمیل اراده و تحمیق فکری تنها از موقعیت تبعیضآمیز ممکن است. نابرابری علتالعلل آسیبهای اجتماعی است؛ فقر و تکاثر دو بال نابرابریاند و دو بستر کفر و تُرف و فسق و فساد. سرنخ اعتیاد، طلاق، فحشا، اسراف، رشوه، رانت، اختلاس، بیحجابی، خشونت، افسردگی و هر گناه و خطای شرعی و عرفی را دنبال کنی، به نابرابری میرسی. راهحل؟ تمرکز بر تمهید جامعه متوازن؛ لیقوم الناس بالقسط...
اگر نابرابری علت مسائل و آسیبهای اجتماعی است، علت خود نابرابری چیست؟ نابرابری! یعنی حتی علت خود نابرابری نیز نابرابری است؛ نابرابری امروز، ریشه نابرابری مضاعف فرداست؛ داراها داراتر میشوند و ندارها ندارتر. تو گویی نابرابری مادر نابرابری است و نحوی اتحاد خالق و مخلوق برقرار است!
علتالعلل نابرابری، سرمایهداری است. سرمایهداری یعنی چه؟ یعنی نظام ذاتاً طبقاتی و نابرابر. علت نخستین و سنگبنای سرمایهداری، یک نابرابری بنیادین است؛ باور به برتری سرمایه بر کار. سرمایهداری هم خدای نابرابری است هم خود نابرابری.
کل جامعهشناسی یک کلمه است در تحلیل و حل یک مسئله؛ نابرابری! باقی، یا زاییده است یا زائده. پس جامعهشناسی علم مطالعه نابرابری است. اگر جامعهشناسی میخوانید و مسئلهتان مستقیم یا غیرمستقیم نابرابری نیست، جامعهشناسی نمیخوانید. اگر علوم انسانی میخوانید و عدالت را محور نظام مسائل رشته خودتان نمیدانید، علوم انسانی نمیخوانید.
کیوان سلیمانی
@edallat
🔴⚪️🔵 ویژه برنامه روز جهانی کارگر دفتر آرمان علوم اجتماعی دانشگاه تهران
📌 بازخوانی پویش حداقل مزد ۱۴۰۳
با ارائه:
🔻 علیرضا میرغفاری، نماینده کارگران در شورایعالی کار
🔻 علی حیدری، معاون اشتغال سازمان تامین اجتماعی
🔻 کیوان سلیمانی، پژوهشگر اجتماعی
🔻 امیر خراسانی، پژوهشگر اجتماعی
⭕️ زمان: روز جهانی کارگر مصادف با ۱۴۰۳/۰۲/۱۱ از ساعت ۱۶ تا ۱۸
📍 مکان: دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران، سالن دکتر شریعتی
@edallat