اِعلام/ اِعلان
این دو کلمه را نباید با هم اشتباه کرد. اِعلام، به کسر اول، به معنای «آگاه کردن و خبر دادن» است و با فعل کردن و دادن به کار میرود. اما اعلان به معنای «علنی کردن، آشکار ساختن، فاش کردن» است و با فعل کردن به کار میرود.
اعلام جنگ و اعلان جنگ هر دو صحیح است جز اینکه نخستین به معنای «اطلاع دادن حالتِ جنگ» و دومین به معنای «آشکار کردن حالت جنگ».
https://eitaa.com/eejazesokhan
کارپرداز: @hamidyann
افغان/ افغانی
اهل کشور افغانستان را باید افغان بنامیم، نه افغانی؛ چنانکه اهل کشور ترکیه و استان کردستان را ترک و کرد مینامیم و نه ترکی و کردی. البته افغانی نیز واژه صحیحی است، ولی نه به معنای «اهل افغانستان»، بلکه به معنای «منسوب به افغانها» یا «ساخته افغانها»؛ مثلاً «رسوم افغانی» یا «فرآوردههای افغانی».
واحد پول افغانستان نیز افغانی نامیده میشود.
https://eitaa.com/eejazesokhan
کارپرداز: @hamidyann
اقشار
این کلمه که در سالهای اخیر به عنوان جمع قِشر رایج شده است، در عربی به کار نمیرود و استعمال آن غلط است (جمع قشر در عربی قشور است که در فارسی مستعمل نیست). به جای آن میتوان گفت: قشرها.
https://eitaa.com/eejazesokhan
کارپرداز: @hamidyann
#نویسندگی
سخن ادبی
سخن ادبی آن است که در آن گوینده مقصود خود را به بهترین وجه بفهماند و در روح شنونده مؤثر باشد؛ چندان که موجب انقباض یا انبساط او گردد... و این خاصیت را از سخنی میتوان چشم داشت که به زیور فصاحت و بلاغت و دیگر آرایههای لفظی و معنوی آراسته باشد.
https://eitaa.com/eejazesokhan
کارپرداز: @hamidyann
#نویسندگی
نظم و نثر
سخن بر دو قسم است: نظم و نثر.
نظم در اصطلاح سخنی است که دارای وزن و قافیه باشد. مرادف آن را شعر گویند؛ مانند:
غمت بر نهانخانه دل نشیند
به نازی که لیلی به محمل نشیند
نثر در اصصلاح سخنی است که مقیّد به وزن و قافیه نباشد.
https://eitaa.com/eejazesokhan
کارپرداز: @hamidyann
#نویسندگی
اقسام نثر
1. نثر مسجّع: آن است که جملههای قرینه دارای سجع باشد. سجع در شعر به منزله قافیه است در شعر؛ مانند گلستان سعدی: منت خدای را عزوجل که طاعتش موجب قربت است و به شکر اندرش مزید نعمت ... .
2. نثر مرسل: در صورتی که مقید به سجع نباشد آن را مرسل (خالی و آزاد از قید سجع) گویند؛ مانند سیاستنامه خواجه نظام الملک: معروفان را که جامگی گران دارند بباید گفت تا تجمّل و سلاح و آلت جنگ سازند و غلام خرند که جمال و نیکویی و شکوه ایشان اندر این بود، نه اندر تجمّل و آلت و زینت خانه ... .
https://eitaa.com/eejazesokhan
کارپرداز: @hamidyann
#حشو
د) زايد بودن «عبارت است از»:
ـ رهبري [عبارت است از] کنش متقابل ميان اعضاي يک گروه (است).
ـ عمل پليس [عبارت از] نظم بخشي و ساماندهي به تنشها و حمايت از اقتدار و حاکميت است.
ـ قسمت عمدهاي از آثار قصيدهگويان، [عبارت است از] همين مدايح و ملحقات آنها (است).
ـ نثر در معناي عام [عبارت است از] کلامي مکتوب (است) که به گفتار عادي و محاورهاي نزديک است.
ه ) حذف صفتهايي که مفهوم آنها ضمن موصوفشان مندرج است:
ـ خوانندگان گرامي توجه دارند که مطالب [مطرح شده در] قسمت اول مقاله، داراي جنبه تاريخي است.
ـ با بهرهگيري از نتايج [حاصل از] ارزشيابي بازده يادگيري فراگيران، ميتوان مراحل قبلي طرح آموزشي را بررسي کرد.
ـ برپايه نتايج [به دست آمده در] اين تحقيق، به مسئولان و مديران سازمانها پيشنهاد ميگردد... .
ـ شرايط سياسي و اجتماعي [موجود در] سدههاي چهارم و پنجم هجري در ايران، موجب پيدايش آثار حماسي ميشود.
ـ اگر تاريخ را محصول [بهجاي مانده از] تلاش آدمي در عرصه گيتي بدانيم، ...
https://eitaa.com/eejazesokhan
کارپرداز: @hamidyann
#نشانهگذاری
کاربرد نابجای ویرگول
الف) بندهای تحدیدی
«بند تحدیدی» بخشی از ساختار دستوری نهاد است؛ موصوف را محدود میکند و نمیتوان آن را از جمله حذف کرد. این بندها با «یای نکره» قبل از «که» همراهند و نیازی به ویرگول ندارند.
من از شر کارهایی که روی دوشم است، خلاص میشوم. (نادرست)
* من از شر کارهایی که روی دوشم است خلاص میشوم. (درست)
ماستی را که یک دقیقه از تاریخ انقضایش گذشته باشد، بیرون میاندازد. (نادرست)
* ماستی را که یک دقیقه از تاریخ انقضایش گذشته باشد بیرون میاندازد. (درست)
ب) بندهای غیر تحدیدی
بند غیر تحدیدی موصوف خود را به چیزی محدود نمیکند؛ بلکه اطلاعات اضافی درباره آن میدهد. این بند را میتوان از جمله حذف کرد بدون اینکه آسیبی به آن بزند. این گونه بندها با دو ویرگول از جمله تفکیک میشوند. به کار بردن این بندها با یک ویرگول در انتها، که این روزها بسیار رایج است، صحیح نیست:
اشکهایش را با چیزی شبیه دستمال گردگیری که روی میز کارش بود، پاک کرد. (نادرست)
* اشکهایش را با چیزی شبیه دستمال گردگیری، که روی میز کارش بود، پاک کرد. (درست)
https://eitaa.com/eejazesokhan
کارپرداز: @hamidyann
اقلاً
کلمه اَقَلّ در عربی غیر منصرف است و تنوین نمیگیرد. بنابراین ساخت کلمه اقلاً برخلاف قاعده است. اما این کلمه در فارسی، چه در نوشتار و چه در گفتار، کاملاً رایج شده است و دیگر نمیتوان آن را غلط دانست. با این همه به جای آن میتوان گفت: لااقل یا دست کم.
در متون کهن فارسی واژه باری به همین معنا به کار رفته است و امروزه نیز میتوان آن را به کار برد: من نیز اگر زیادت از ایشان نتوانم، باری کم از ایشان نیارم.
آنچنان زی که گر رسد خواری
نخوری طعن دشمنان باری
https://eitaa.com/eejazesokhan
کارپرداز: @hamidyann
اکثراً
در عربی کلمه اکثر، مانند دیگر کلمات بر وزن «اَفعل»، غیر منصرف است و تنوین نمیگیرد. بنابراین اکثراً نیز مانند اقلاً از لحاظ دستور زبان عربی غلط است. در فارسی به جای آن میتوان گفت غالباً یا واژه «بیشتر» را با تغییری در ساخت جمله به کار برد؛ مثلاً به جای «مردم اکثراً معتقدند که...» میتوان گفت «بیشتر مردم معتقدند که...».
https://eitaa.com/eejazesokhan
کارپرداز: @hamidyann
اکثر/ اکثریت
این دو کلمه را نباید به جای هم به کار برد. اکثر صفت تفضیلی و به معنای «بیشتر» یا «بیشترین» است. ولی اکثریت اسم مصدر و به معنای «وضع و کمیت بیشتر» است (در مقابل اقلیت که بر کمیت کمتر دلالت میکند)؛ مثلاً میتوان گفت «مجلس از اکثریت افتاد»، اما نمیتوان گفت «اکثریت نمایندگان مجلس را ترک کردند». بلکه باید گفت «اکثر نمایندگان مجلس را ترک کردند» (چنانکه در مفهوم مقابل آن هرگز گفته نمیشود: «اقلیت نمایندگان مجلس را ترک کردند»).
در اغلب نوشتههای این زمان، اکثریت به غلط به جای اکثر به کار رفته است؛ مثالهای زیر نمونهای از این استعمال غلط است:
- اکثریت مردم نیجریه مسلماناناند.
- اکثریت مترجمان ما کسانی هستند که چون نمیتوانند بنویسند، به ترجمه میپردازند.
https://eitaa.com/eejazesokhan
کارپرداز: @hamidyann
#کژتابی
فردی به اینجانب چنین پندی داد: «انصافاً نقدنویسی پرخاشگرانه و تند و تیز درست نیست». گفتم «انصافاً درست است».
https://eitaa.com/eejazesokhan
کارپرداز: @hamidyann