4_5929279850517891324.mp3
416.7K
🌹#سینه_زنی_حضرت_عباس(ع)
🌷#پیشنهادم
به یاد ناله ی تو
ادرک اخا میمونم
تا که بیام سراغت
انکسر میخونم
رسیدم پیشت اما
میومد بوی زهرا
چی سرت اومده سقا
چرا نقش زمینی
زجا برخیز علمدار
علم ومشکتو بردار
آخه انگار نه انگار
یل ام البنینی
🌹عباس، بعد تو سر تاپا دردم
🌷بی تو، با چه رو خیمه برگردم
با ابروی شکسته ات
پشت منو شکستی
چشمای من پر آبه
چرا چشاتو بستی
غیرت الله برادر
بیا وجون مادر
پاشو از جا وبنگر
خیمه ها قحط آبه
بیاومن رودریاب
بی تودل گشته بی تاب
بهریک جرعه ی آب
منتظرطفل ربابه
🌹عباس، بعد تو سر تاپا دردم
🌷بی تو، با چه رو خیمه برگردم
حرامیان که روی
شیش ماهه آب میبندن
تنهام اگه بذاری
به اشک من می خندن
تویی دنیای احساس
شمیم عطر گل یاس
چشاتو واکن عباس
ببین که یار ندارم
پاشو کل سپاهم
که تویی تکیه گاهم
بعد تو خیمه گاهم
نداره یار و محرم
🌹عباس، بعد تو سر تاپا دردم
🌷بی تو، با چه رو خیمه برگردم
لطفا حذف نشود⬇️
🌹🌷هدیه به خانم فاطمه معصومه سلام الله علیها(صلوات)🌹🌷
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
4_5929279850517891329.mp3
3.96M
🔆#روضه_حضرت_عباس_ع
🔅#زمزمه
🔆 #آقای_میرداماد
پاشو علمدار حرم هنوز علمداری
هنوز علمداری
پاشو آوردم دستاتو علم رو برداری
هنوز علمداری
پاشو میخام بدوننن
که کاشف الکروبی
پاشو میخام تو صحرا
علمتو بکوبی
🍃یا ساقی العطاشا...
تو میدونی که بعد تو
چی به سرم میاد
چی به سرم میاد
خودم که هیچ
چی به سر اهل حرم میاد
چی بر سرم میاد
خواهرمون به غیر
از منو تو یار نداره
الان داره تو خیمه
گوشواره در میاره
وای...
یه نفر بعد عباس دست به کمرش گرفت، اون حسین بود....
یه نفرم دو دست روسرش زد...
آی حسین.....
قربون چشم های
قشنگت ای علمدارم
پاشو سپه دارم
برای چی در نمیاد
دیگه صدای تو
داداش فدای تو
می خوام که تیرو دربیارم
از چشم های تو،
داداش فدای تو
یه تیرمیون چشم
هزار تا توی سینه
رو فرقتم که جای
عمود آهنینه
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
🔆هدیه به خانم فاطمه معصومه سلام الله علیها(صلوات)🔆
4_5929279850517891331.mp3
4.41M
#زمزمه_حضرت_عباس ع
#سینه_زنی_حضرت_عباس
میکشه عشقش زبونه
یه مادری هی می خونه
ای اهل عالم بدونید
پسر من پهلوونه
اون خوشکلو مهجبینه
چه با وقارو مطینه
واسه من همین بسه
که یل ام البنینه
عباس من آرزوشه
که نوکر حسین باشه
دل به حسین بسپاره و باغمش افسرده باشه
اون کریم و مهربونه
دو ابرو هاشم کمونه
رفته که آبی بیاره
داداشی تشنه نمونه(۲)
امیر لشکر من عباسم ای برادر
بودي تو ياور من
اي غمگسارم عمود خيمه ه ايي
اميد بچه هاي
باب الحوايج هستي
پناه مايي
عشق حسين و زهرا جانم ابوفاضل (۲)
يا سيدي مولا جانم ابوفاضل
عشق حسين و زهراجانم ابوفاضل
بودي تو غمگسارم (۲)
اي شمع شاه تارم
بي تو عزيز حيدر ياري ندارم
برخيز
پشت و پناه من باش
اي مير لشكر
عشق حسين و زهرا جانم ابو فاضل (۲)
يا سيدي مولاجانم ابوفاضل
عشق حسين و زهرا جانم ابو فاضل
يادگار حيدر2
بپا كن
دادي تو وعده آب
به وعده ات وفا كن
عمود خيمه هايي2
اميد بچه هاي
باب الحوايج هستي
پناه مايي
عشق حسين و زهرا جانم ابو فاضل (۲)
يا سيدي مولاجانم ابوفاضل
عشق حسين و زهرا جانم ابو فاضل
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
#شعر_حسینی
همه داروندار من حسین است
گلم باغ بهار من حسین است
به چشمم ظلمت محض است عالم
ضیاء چشم تار من حسین است
مریضم بینوایم بی کس و کار
طبیب و هم نگار من حسین است
به وقت مرگ چشمم اشک بار است
که چشم من عزادار حسین است
دمِ غسل و کفن کردن به جسمم
یقین دارم کنار من حسین است
به هنگام سرازیری قبرم
امید قلب زار من حسین است
در این دنیا نوایم یا حسین و
به محشر هم شعار من حسین است
به روی سنگ قبرمن نویسید
دل آرام و قرار من حسین است
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
#مجید_مرادزاده
زبان حال حضرت علی اکبر
از بهر سربازی پدر کن جامهٔ نو در برم
راهی کنم میدان جنگ قرآن بگیری بر سرم
تا در رهت جان پدر ،جان و سرم قربان کنم،
سر را نثار دین و با خون یاری قرآن کنم،
هم زادهٔ پور علی هم شبه پیغمبر منم،
هم چون صفات فاطمه هم شیر چون حیدر منم،
پایم در این ره محکم و دست از جهان ببریده ام
دل بر صفای آستان حی داور بسته ام
از بهر دین مصطفی آه ای پدر جان میدهم
همچون علی آزاده ام جان بهر ایمان میدهم
بنگر که در میدان عشق هنگامه ای بر پا کنم
افسانه از بی باکی سر داده ای برجا کنم
هم برش تیغم ببین هم وجه چون شیرم ببین
هم جان به کف دارم پدر هم بانگ تکبیرم ببین
بر دشمنان بی حیا صد حمله بی پروا کنم
این دشت از بهر خدا با خونشان دریا کنم
بهر امام عصر خود با اذن حق غوغا کنم
بیعت کنم با جان و دل پیمان به خون امضا کنم
لشگر هراسان میکنم تا اینکه بنمایم قیام
صد شیر در بندم شود تا بر چشم تیغ از نیام
تارم به قلب دشمنان ای زادهٔ خیرالنساء
باضرب هر تیغم شنو آواز تکبیر از سما
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
باکی ندارم تا که هم سر هم که پر بشکسته ام
بهر ولایت ای پدر تا پای جان بنشسته ام
#احمد_گودرزی_هدایت
203.9K
.
#زمزمه
#نوحه_سنتی
#حضرت_رقیه
#غساله
#سبک_مدینه_شهرپیغمبر
بیا غساله در ویران
بشوی این پیکر بی جان
ولی آهسته آهسته
سه ساله نو گل پژمان
بود طفل شه عطشان
که شد راحت از این دوران
بشویش کنج این ویران
ولی آهسته آهسته.
در اینجا بلبلی خسته
پرش از جور بشکسته
روانش از بدن جسته
بیا غساله در ویران
ولی آهسته آهسته
پدر بوده برش دیشب
که جانش آمده بر لب
ولی آهسته آهسته
رقیه مرغ خوش الحان
چو بلبل کنج این زندان
نثار گل نموده جان
بگردش عمه ها گریان
ولی آهسته آهسته
بیا غساله در ویران
بشوی این پیکر بی جان
ولی آهسته آهسته
#شب_سوم_محرم
#زن_غساله
.#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
عاشورا شب عاشورا ی(12).mp3
73.1K
۱۲
(شب عاشورا)
در همه کربلا امشب بود زمزمه
گرم در مناجات بود گل فاطمه
خیمه ها پر ز نور
غرق شور و سرور
وای حسین جان۲
گرم در مناجات علی اکبر بود
در میان خیمه همره خواهر بود
چون که فردا شود
اربا اربا شود
وای حسین جان۲
طفل خود را گرفته در بر خود رباب
در خیام حرم باشد به دنبال آب
می شود اصغرش
غرق خون حنجرش
وای حسین جان۲
شب سوز و عبادات بنی هاشم است
فکر فردا یتیم مجتبی قاسم است
غرق رنج و ملال
پیکرش پایمال
وای حسین جان۲
حافظ خیمه ها گشته علمدار او
صبح فردا شود حسین عزادار او
می کشند از جفا
ساقی تشنه را
وای حسین جان۲
در کنار حسین فاطمه زینب است
جان او از غریبی حسین بر لب است
پر شد از گریه ها
همه ی خیمه ها
وای حسین جان۲
گرم در مناجات یوسف زهرا بود
ظهر فردا تنش در دل صحرا بود
سر او از جفا
شود از تن جدا
وای حسین جان۲
#رضا_یعقوبیان
#زنجیرزنی
#سبک_به_تماشا_بیا_ای_پسرفاطمه
#شب_عاشورا
#سبک_به_تماشابیا_ای_پسرفاطمه
.#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
✨اعمال شب و روز #تاسوعا و #عاشورا✨
💟۱- اولین عمل مستحبی ذکر شده برای روز تاسوعا و عاشورا زیارت امام حسین علیهالسلام است. زیارت امام حسین علیهالسلام در شب عاشورا پاداش بسیار زیادی دارد. کسی که در شب عاشورا تا صبح در حرم سیدالشهدا علیه السلام بماند، خدا او را با شهدا و در کنار امام حسین علیهالسلام محشور میکند.
💟۲- روز نهم و دهم ماه محرم، روز مصیبت و اندوه اهل بیت علیهالسلام و همه شیعیان است. به همین دلیل شایسته نیست که در این دو روز به ویژه روز عاشورا شیعیان به کسب و کار روزانه و کارهای دنیایی بپردازند. در این روز محبان اهل بیت علیهالسلام باید مشغول به عزاداری و شرکت در مراسم روضه اهل بیت علیهالسلام باشند.
💟۳- در شب عاشورا خواندن نماز ۱۰۰ رکعتی توصیه شده خواندن این نماز به این صورت است که:
🔹 در هر رکعت بعد از سوره حمد ۳ بار سوره توحید خوانده شود
🔹 و بعد از نماز ۷۰ بار سُبْحَانَ اللَّهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللَّهُ وَ اللَّهُ أَکْبَرُ وَ لاَ حَوْلَ وَ لاَ قُوَّهَ إِلاَّ بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ گفته شود
📜در روایت دیگری آمده که در ادامه ذکر بالا استغفار هم گفته شود.
همچنین توصیه شده که در نیمههای شب تاسوعا نمازی ۴ رکعتی خوانده شود. در هر رکعت از این نماز بعد از سوره حمد ۱۰ مرتبه آیه الکرسی و ۱۰ مرتبه هم هر یک از سورههای توحید، فلق و ناس خوانده شود. بعد از سلام نماز ۱۰۰ بار سوره توحید را بخوانید.
💟۴- علامه مجلسى در زاد المعاد فرموده بهتر آن است که روز نهم و دهم را روزه نگیرید؛ زیرا که بنى امیه این دو روز را براى برکت و شماتت بر قتل آن حضرت روزه مىداشتند همچنین از طریق اهل بیت علیهم السلام احادیث بسیار در مذمت روزه این دو روز خصوصا روز عاشورا وارد شده است.
💟۵- احیای شب عاشورا فضیلت زیادی دارد و بسیار توصیه شده است. در میزان ثواب آن آمده که اندازه عبادت همه ملائکه و برابر با هفتاد سال است.
💟۶- خواندن زیارت عاشورا در روز دهم ثواب بسیار زیادی دارد و میتوان آن را از دور یا نزدیک خواند و به حضرت سلام و عرض ادب کرد.
💟۷- در روز عاشورا هزار مرتبه ذکر: «اَللّهُمَّ الْعَنْ قَتَلَةَ الْحُسَینِ علیه السلام.» خوانده شود.
💟۸- یکی دیگر از اعمال توصیه شده برای روز عاشورا خواندن هزار مرتبه سوره توحید است.
🍃✨امام صادق (ع) فرمودهاند:
هر کس در روز عاشورا هزار مرتبه سوره «توحید» را بخواند، خداوند رحمان به وى نظر (رحمت) افکند و هر کس را که خداوند رحمان (با دیده رحمت) نظر کند، وى را مجازات نخواهد
ـ▭▭▭▭▭▭▭
📜زیارتنـامه حضرت علی اکبر علیهالسّلام
ـ▭▭▭▭▭▭▭
بِسْمِٱللّٰهِٱلرَّحْمٰنِٱلرَّحیٖمِ
🕯ذِکْـرُ زیٖـٰارَةِ عَـلـیِّٖ بْـنِ ٱلْـحُـسَـیْـنِ عَـلَـیْـهِـمَـٱ ٱݪـسَّـلٰامُ ثُـمَّ تَـحَـوَّلْ اِلـیٰ عِـنْـدِ رِجْـلَـۍٱلْـحُـسَـیْـنِ فَـقِـفْ عَـلـیٰ عَـلـیِّٖ بْـنِ ٱلْـحُـسَـیْـنِ عَـلَـیْـهِـمَـٱ ٱݪـسَّـلٰامُ وَ قُـلِ
🌴 اَݪـسَّـلٰامُ عَـلَـیْـکَ
✨اَیُّـهَـٱ ٱݪـصّـِدّیٖـقُ ٱݪـطَّـیِّـبُ ٱݪـطّـٰاهِـرُ وَ ٱݪـزَّکـیُّٖ ٱلْـحَـبـیٖـبُ ٱلْـمُـقَـرَّبُ وَ ٱبْـنُ رَیْـحـٰانَـةِ
🕋رَسُـولِٱللّٰـهِ
┊صَـلَّـۍٱللّٰـهُ عَـلَـیْـهِ وَآلِــٖهۦٓ ✦وَسَـلَـمْ
🌴 اَݪـسَّـلٰامُ عَـلَـیْـکَ
✨مِـنْ شَـهـیٖـدِِ مُـحْـتَـسِـبِِ
🕊️وَرَحْـمَـةُٱللّٰـهِ وَبَـرَکـٰاتُـهُۥ ❀
مـٰا اَکْـرَمَ مَـقـٰامَـکَ┊وَ اَشْـرَفَ مُـنْـقَـلَـبَـکَ┊اَشْـهَـدُ لَـقَـدْ شَـکَـرَٱللّٰـهَ┊سَـعْـیَـکَ وَ اَجْـزَلَ ثَـوٰابَـکَ┊وَ اَلْـحَـقَـکَ بـِٱݪـذِّرْوَةِ ٱلْـعـٰالـیَٖـةِ┊حَـیْـثُ ٱݪـشّـَرَفُ کُـلُّ ٱݪـشَّـرَفِ
◽️فِـۍٱلْـغُـرَفِ ٱݪـسّـٰامـیَٖـةِ
◽️فِـۍالْـجَـنّـَةِ┊فَـوْقَ ٱلْـغُـرَفِ┊کَـمـٰا مَـنَّ عَـلَـیْـکَ مِـنْ قَـبْـلُ وَ جَـعَـلَـکَ مِـنْ اَهْـلِ ٱلْـبَـیْـتِ ٱݪّـَذیٖـنَ اَذْهَـبَ ٱللّٰـهَ عَـنْـهُـمُ ٱݪـرِّجْـسَ وَ طَـهَّـرَهُـمْ تَـطْـهـیٖـرََٱ وَٱللّٰـهِ مـٰا ضَـرَّکَ ٱلْـقَـوْمُ بِـمـٰا نـٰالُـوٱ مِـنْـکَ وَ مِـنْ اَبـیٖـکَ ٱݪـطّـٰاهِـرِ صَـلَـوَاتُ ٱللّٰـهِ عَـلَـیْـکُـمـٰا
❒وَ لٰا ثَـلَـمُـوٱ مَـنْـزِلَـتَـکُـمـٰا مِـنَ ٱلْـبَـیْـتِ ٱلْـمُـقَـدَّسِ
❒وَ لٰا وَهَـنْـتُـمـٰا بِـمـٰا اَصـٰابَـکُـمـٰا فـیٖ سَـبـیٖـلِ ٱللّٰـهِ
❒وَ لٰا مِـلْـتُـمـٰا اِلـَۍ ٱلْـعَـیْـشِ
◽️فِـۍٱݪـدُّنْـیـٰا
❒وَ لٰا تَـکَـرَّهْـتُـمـٰا مُـبـٰاشَـرَةَ ٱلْـمَـنـٰایـٰا اِذْ کُـنْـتُـمـٰا قَـدْ رَاَیْـتُـمـٰا مَـنـٰازِلَـکُـمـٰا
◽️فِـۍٱلْـجَـنَّـةِ قَـبْـلَ اَنْ تَـصـیٖـرٰا اِلَـیْـهـٰا فـَٱخْـتَـرْتُـمـٰاهـٰا قَـبْـلَ اَنْ تَـنْـتَـقِـلٰا اِلَـیْـهـٰا فَـسُـرِرْتُـمْ وَ سُـرِرْتُـمْ فَـهَـنـیٖـئـََٱ لَـکُـمْ
یـٰا بَـنـیٖ
🍁عَـبْـدِ ٱلْـمُـطَّـلِـبِ
ٱݪـتّـَمَـسّـُکُ مِـنَ ٱݪـنّـَبـیِّٖ
┊صَـلَّـۍٱللّٰـهُ عَـلَـیْـهِ وَآلِــٖهۦٓ ✦وَسَـلَـمْ
بِـٱݪـسَّـیِّـدِ ٱݪـسّـٰابِـقِ حَـمْـزَةَ بْـنِ
🍁عَـبْـدِ ٱلْـمُـطَّـلِـبِ
وَ قَـدِمْـتُـمـٰا عَـلَـیْـهِ┊وَ قَـدْ اُلْـحِـقْـتُـمـٰا┊بِـاَوْثَـقِ عُـرْوَةِِ وَ اَقْـویٰ سَـبَـبٍ
🌱صَـلَّـۍٱللّٰـهَ عَـلَـیْـکَ
اَیُّـهَـٱ ٱݪـصِّـدّیٖـقُ ٱݪـشَّـهـیٖـدُ ٱلْـمُـکَـرَّمُ وَ ٱݪـسَّـیِّـدُ ٱلْـمُـقَـدَّمُ ٱݪّـَذیٖ عـٰاشَ سَـعـیٖـدََٱ وَ مـٰاتَ شَـهـیٖـدََٱ وَ ذَهَـبَ فَـقـیٖـدََٱ فَـلَـمْ تَـتَـمَـتّـَعْ مِـنَ ٱݪـدُّنْـیـٰا اِلّٰا بـِٱلْـعَـمَـلِ ٱݪـصّـٰالِـحِ
وَ لَـمْ تَـتَـشـٰاغَـلْ اِلّٰا بـِٱلْـمَـتْـجَـرِ ٱݪـرّٰابِـحِ اَشْـهَـدُ اَنَّـکَ مِـنَ ٱلْـفَـرِحـیٖـنَ بِـمـٰا آتـٰاهُـمُ ٱللّٰـهَ مِـنْ فَـضْـلِــٖهۦٓ ✦
☘وَ یَـسْـتَـبْـشِـرُونَ بِـٱݪّـَذیٖـنَ لَـمْ یَـلْـحَـقُـوٱ بِـهِـمْ مِـنْ خَـلْـفِـهِـمْ اَلّٰا خَـوْفٌ عَـلَـیْـهِـمْ
❒وَ لٰا هُـمْ یَـحْـزَنُـونَ وَ تِـلْـکَ مَـنْـزِلَـةُ کُـلِّ شَـهـیٖـدِِ فَـکَـیْـفَ مَـنْـزِلَـةُ ٱلْـحَـبـیٖـبِ اِلَـۍٱللّٰـهِ ٱلْـقَـریٖـبِ اِلـیٰ
🕋رَسُـولِٱللّٰـهِ
┊صَـلَّـۍٱللّٰـهُ عَـلَـیْـهِ وَآلِــٖهۦٓ ✦وَسَـلَـمْ
زٰادَکَ ٱللّٰـهَ مِـنْ فَـضْـلِــٖهۦٓ ✦
☘فـیٖ کُـلِّ لَـفْـظَـةِِ وَ لَـحْـظَـةِِ وَ سُـکُـونِِ وَ حَـرَکَـةِِ مَـزیٖـدََٱ یُـغْـبَـطُ وَ یَـسْـعَـدُ اَهْـلُ عِـلّـیّٖـیٖـنَ بِــٖهۦٓ ✦
◌🦋◌یـٰا کَـریٖـمَ ٱݪـنّـَفْـسِ
◌🦋◌یـٰا کَـریٖـمَ ٱلْـاَبِ
◌🦋◌یـٰا کَـریٖـمَ ٱلْـجَـدِّ
اِلـیٰ اَنْ یَـتَـنـٰاهـیٰ رَفَـعَـکُـمُ ٱللّٰـهَ مِـنْ اَنْ یُـقـٰالَ رَحِـمَـکُـمُ ٱللّٰـهَ
وَ ٱفْـتَـقَـرَ اِلـیٖ ذٰلِـکَ غَـیْـرُکُـمْ مِـنْ کُـلِّ مَـنْ خَـلَـقَ ٱللّٰـهَ ثُـمَّ تَـقُـولُ صَـلَـوٰاتُ ٱللّٰـهِ عَـلَـیْـکُـمْ وَ رِضْـوٰانُــهُۥ ❀
🕊️وَرَحْـمَـةُ ٱللّٰـهِ وَبَـرَکـٰاتُـهُۥ ❀
فـَٱشْـفَـعْ لـیٖ اَیُّـهَـٱ ٱݪـسَّـیِّـدُ ٱݪـطّـٰاهِـرُ اِلـىٰ رَبِّـکَ فـیٖ حَـطّـِ ٱلْـاَثْـقـٰالِ عَـنْ ظَـهْـریٖ
وَ تَـخْـفـیٖـفِـهـٰا عَـنّـیٖ
وَٱرْحَـمْ ذُلّـیٖ
وَ خُـضُـوعـیٖ لَـکَ
وَ لِـݪـسَّـیِّـدِ اَبـیٖـکَ
🌱صَـلَّـۍٱللّٰـهَ عَـلَـیْـکُـمـٰا
ثُـمَّ ٱنْـکَـبَّ عَـلَـۍٱلْـقَـبْـرِ وَ قُـلْ زٰادَ ٱللّٰـهَ فـیٖ شَـرَفِـکُـمْ
◽️فِـۍٱلْآخِـرَةِ کَـمـٰا شَـرَّفَـکُـمْ
◽️فِـۍٱݪـدُّنْـيـٰا
وَ اَسْـعَـدَکُـمْ کَـمـٰا اَسْـعَـدَ بِـکُـمْ
وَ اَشْـهَـدُ اَنّـَکُـمْ اَعْـلٰامُ ٱݪـدّیٖـنِ
وَ نُـجُـومُ الْـعـٰالَـمـیٖـنَ
🌴 اَݪـسَّـلٰامُ عَـلَـیْـکُـمْ
🕊️وَرَحْـمَـةُ ٱللّٰـهِ وَبَـرَکـٰاتُـهُۥ ❀
4_6028616873501787825.mp3
1.73M
#زمینه_لطمه_زنی_عباس_ع
#سبک_نوشته_مقتل
#بلندشوعباس
🔘🔘809🔘🔘
☑️بنداول
بلند شو عباس ای امیر لشگرم
بلند شو عباس ای پناهه خواهرم
بلند شو عباس دلخوشیه دخترم
بلند شو عباس«ع»
زمین میریزه همه ی بال و پرت
زمین میریزه بازوی اب اورت
زمین میریزه خونه چشمای ترت
زمین میریزه
خجل شداز تشنگی یات فرات
که نرسوندی آبی به لبات
همه دیدن که کمر حسین
شکست برادر من از عزات
ساقی العطشان یا ابوفاضل«ع»
•┈┈••✾❀🕊💓🕊❀✾••┈┈•
☑️بنددوم
بمیرم عباس ای یله ام بنین
بمیرم عباس خوردی گرز اهنین
بمیرم عباس که شدی نقش زمین
بمیرم عباس
بمیرم عباس توی اون شیون و شین
بمیرم عباس ای علمدار حسین
بمیرم عباس شدی مقطوع الیدین
بمیرم عباس
وقتی تو ازدحام وهمهمه
افتادی روی خاک علقمه
میگفتی که شنیدی که میاد
صدای مادر ما فاطمه«س»
ساقی العطشان یا ابوفاضل«ع»
•┈┈••✾❀🕊💓🕊❀✾••┈┈•
☑️بندسوم
تو رفتی و رفت همه ی لشگرمن
تو رفتی و رفت توون از پیکر من
تو رفتی و رفت معجر دختر من
تورفتی و رفت
تو رفتی و رفت دلخوشی ازاین حرم
تورفتی و رفت روی نیزه ها سرم
تو رفتی و رفت توو بازارا خواهرم
تورفتی و رفت
بعد تومن چی کار کنم بگو
می شه با زینب خولی روبرو
بعد تو سیلی میخوره می گه
رقیه با گریه عمو عمو
ساقی العطشان یا ابوفاضل«ع»
💠💠💠9⃣0⃣9⃣💠💠💠
•┈┈••✾❀🕊💓🕊❀✾••┈┈•
#شعرای_آیینی
#کربلایی_رضا_نصابی
#کربلایی_مجیدمرادزاده. #کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
🍃🌷﷽🌷🍃 ❣غــُلــامــِ قــَنــبــَرَمــ❣:
#شور_طوفانی_عباسی
#عباس_یله_میدونه
🌷🌷🌷🌷
✅بند1
عبــــــاس یل میدونہ
دشمن مات و حیرونہ
زهر عدو میـــــترڪہ
وقتی ڪه رجز خونہ
میزنہ میزنہ
به شط فرات با تکبیرش
میزنہ میزنہ
به قلبه لشکر با تدبیرش
میزنہ میزنہ
سر عدو رو با شمشیرش
با وقاره و با جـنمه ابوالفضل
حامل بیرق و علمه ابوالفضل
بین اهل حرم، عــــموی رقیہ
پهلوونه و محترمہ ابوالفضل
💚یا عباس ابوفاضل💚
✅بند2
عباس میر و پرچمدار
همچون کوهه استوار
رعناست یل ام بــنین
مــــثلہ شیــــر لافـرار
ابوالفضل ابوالفضل
بچـــــــه شــــیر بی بی فاطمه
ابوالفضل ابوالفضل
پـــــــادشــــــاهہ ڪبیر علقمه
ابوالفضل ابوالفضل
ضرب شصتش کاری و محکمه
صفوفه دشمن رو میشکنه ابوالفضل
تار و مار میکنه یڪ تنـــه ابوالفضل
معرڪہ گردان و اســـــــــدالحیدره
کون و مڪــان بهم میزنه ابوالفضل
💚یا عباس ابوفاضل💚
✅بند3
عباس شاه و سرلشکر
عباس میــــــر نام آور
عباس اوج هـــرمردی
عباس پـــــــــسرحیدر
ابالفضل. اباالفضل(ع)
تویی اقا اوج مدارج
اباالفضل. ابالفضل
توهستی خصم هر خوارج
اباالفضل. اباالفضل
ملقب به باب الحوائج
زورو بازوی تو که نظیـــــــر نداره
چشم و ابروی تو خدایی شاهکاره
تا رجزخوندی تو دشمنات میگفتن
این ابالفـــــــــضله یا حیدره کراره
💚یا عباس ابوفاضل💚
✅بند4
زینب بنت العجائب
زینب ام المــصائب
زینب ناجی مکتب
مثل علــــیہ غالب
عقیلہ عقیلہ
عاشورا به چشمت جمیلہ
عقیلہ عقیلہ
عـــدو به محضرت ذلیلہ
عقیلہ عقیلہ
خطبه خوندنت بی بدیلہ
اسطوره ی صبرو شهامتہ زینب
زبون زده حجب و نجابتہ زینب
دخـــــــتر علیہ، شیر زن ڪربلا
به فاطمه رفتہ، صـلابتہ زینب
💚عقیله العرب💚
♻️♻️♻️♻️ 3⃣0⃣5⃣♻️♻️♻️♻️
_
📚✍شعروسبڪ: 🎼
#مجید_مرادزاده
#سعیدیزدی_عبدالزهرا69
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
#شاعرسبک_سازڪربلایے_مجیدمرادزاده
4_6014901488147498928.mp3
21.06M
شب نهم (حضرت باب الحوائج)
ابالفضل
تو بودی پناه منو تکیه گاهه سپاهم
کنار تنت مات و مبهوتم و غرق آهم
واویلا
ابالفضل
بلند شو که چشم انتظاره توو خیمه سکینه
رقیه م می میره تورو با همین وضع ببینه
واویلا
پاشو از روو خاکا علمدار ، جان من
علم رو یه بار دیگه بردار ، جان من
به شیرخواره داده رقیه ، قول آب
منو بیشتر از این نکن زار ، جان من
---------------------
ابالفضل
شکستی قدم رو بدون رفته صبر و قرارم
روو دست بریده ت با گریه سرم رو میذارم
واویلا
ابالفضل
بمیرم تنت رو با سر نیزه وا کردن از هم
الانه که لشکر بریزن توی خیمه کم کم
واویلا
نباشی حرم میره غارت ، عباسم
می ریزن برای غنیمت ، عباسم
می ترسم از اون لحظه ای که ، با سیلی
به زنها بشه هتک حرمت ، عباسم
----------------------
ابالفضل
تمومه دیگه بعد تو کارم اینو میدونم
اینایی که دیدم نمیدن یه لحظه امونم
واویلا
ابالفضل
بلند شو یه بغض عجیبی میون گلومه
بلند شو که توو دشمنا صحبت از آبرومه
واویلا
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
شروع میشه غمهای زینب ، بعد از تو
می خندن به اشکای زینب ، بعد از تو
اگه پا نشی از روی خاک ، می بندن
طناب روی دستای زینب ، بعد از تو
عباس قلعه
تو مشکتو تو آب زدی .mp3
6.35M
🔳#سینه_زنی_حضرت_عباس_ع
🔳#واحد
◾️#آقای_سلحشور
تا مشکتو تو آب زدی
موجای دریا شد آروم
تا رو به ساحل اومدی
بغضی نشست توی گلوم
همون دم بودغربت دنیاشد نصیبم
رولب گل کرد ناله های امن یجیبم
بلند شو بنگر که شمشیرا رو کشیدن
آخه می دونن بدون تو من غریبم
🔳ابالفضل..
وقتی داره به فرق تو
عمود آهن میخوره
قبل چشای با وفات
تیر به دل من میخوره
صدای زخمیت برای من دلنشینه
گرفتم دستای زیباتو روی سینه
پاشو ببین مادرمون اومدعیادت
گرفته کل شریعه بوی مدینه
🔳اباالفضل..
دشمن باداغ اکبرم
آتیش زده برجیگرم
حالا شکسته باغمت
مثل سر تو کمرم
روی قلبم دیگه این زخم غم میمونه
کمرم دیگه مثل مادر خم میمونه
میدونی چه فکری می سوزونه دلم رو
تواین فکرم خواهرم بی محرم میمونه
🔳ابا الفضل..
پاشوببین توی حرم
عزاخونه به پاشده
تا آرزوی کوفیا
باکشتنت روا شده
بدون توتوی هرخیمه پامیذارن
رد پاهاشونو توآتش جامیذارن
دیگه زینب دستاشو روی سر می گیره
پیش چشماش داغمو رودلها میذارن
🔳اباالفضل..
(شاعر: مرحوم امیرحسین مؤمنی)
شاعر این نوحه جانسوز سال ۹۰ در سن ۳۲ سالگی براثر بیماری ازدنیا رفت… روحش شاد
هدیه به خانم فاطمه معصومه سلام الله علیها (صلوات)
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج_والعافیه_والنصر #کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
#هدیه_به_امام_زمان_عج_صلوات
#شب_نهم_محرم
#روضه_حضرت_عباس_علیه_السلام
متن روضه 1
🔸ای اهل حرم میرو علمدار نیامد
یا ابوالفضل العباس
🔸ای اهل حرم میرو علمدار نیامد
🔸سقای حرم سید و سالار نیامد
یاابوالفضل العباس
باب الحوائج... اقا جان....
امشب اومدیم در خونه شما اقای من...
آقا امشب کلیمی ها...
امشب مسیحی ها میان در خونتون...
دست خالی ردشون نمیکنی آقا...
من که یه عمره گدای در خونه شمام....
میشه یه نگاهی هم به مجلس ما کنید آقا....
خدا ميدونه ...
اینها همشون عاشق شما هستند...
امشب به عشق ابالفضل اومدند آقا...
به یه امیدی اومدند آقا...
خیلی ها مریض دارند...
گرفتارند...حاجت دارند...
🔸سقای حرم میر و علمدار نیامد
روز عاشورا وقتی صدای غربت ابی عبدالله بلند شد...
ابالفضل العباس سریع خودش رو رسوند کنار برادر...
صدازد آقا جانم...
قَدْ ضَاقَ صَدْرِي
دیگه سینه ام تنگ شده...
دیگه طاقت ندارم صدای غربتت رو بشنوم...
اجازه میدان بده ...
ابی عبدالله فرمودند.. برادرم...
يا أَخِي أَنْتَ صَاحِبُ لِوَائِي
تو علمدار منی ...
تو پرچمدار منی ..
عباسم میخای بری برادرت رو تنها بگذاری...
تمام دلخوشی بچه ها تویی عباسم...
این بچه ها میان نگاه میکنند میبینند...
هنوز خیمه عباس برپاست خوشحال میشند...
فَاطْلُبْ لِهَؤُلَاءِ الْأَطْفَالِ قَلِيلًا مِنَ الْمَاءِ
میخواهی بری اول برا بچه ها آب بیار عباسم...
صدا زد سمعا و طاعتا مولای...
عباس علمدار مشک و گرفت...
حرکت کرد...
اما دید صدای غربت بچه های حسین بلنده...
هی بچها میگن االعطش العطش...
خدا ميدونه چه کرد صدا العطش بچه ها با دل عباس...
رفت به سمت شریعه ی فرات...
دیدن مشک رو پر از آب کرد ...
دست برد زیر آب...
میخواد آب بنوشه اما...
ذَكَرَ عَطَش الحسين و اهل بيته
یادش اومد از لب تشنه ی حسین...
یادش اومد از لب تشنه علی اصغر یادش اومد از لبان تشنه بچه های ابی عبدالله...
آی عباس تو میخای آب بنوشی...
درحالیکه بچه های حسین توی خیمه ها تشنه اند...
صداشون به ناله بلنده...
هی میگن العطش...
برگشت به سمت خیمه ها...
یه نانجیبی خدا لعنتش کنه...
دست راست حضرت رو قطع کرد...
صدا زد...
وَ اللهِ اِنْ قَطَعْتُموا يَميني، اِنّي اُحامي اَبَداً عَنْ ديني
بخدا اگه دست راستم رو قطع کنید من از دینم دست برنمیدارم...
یه نانجیبی هم دست چپ آقا رو قطع کرد...
(یارب مکن امید کسی را تو ناامید)
همه ی امید اباالفضل اینه آب رو به خیمه ها برسونه...
🔸ای مشک تو لااقل وفاداری کن
🔸من دست ندارم تو مرا یاری کن
🔸من وعده آب تو به اصغر دادم
🔸یک جرعه برای او نگهداری کن
چهار هزار نفر کمان دار دور آقا رو گرفتند...
هرکسی تیری از کمان رها میکنه...
یک تیر آمد و به مشک اصابت کرد...
آب روی زمین ریخت...
یا زهراا ... همین جا بود که دیگه امید اباالفضل نا امید شد...
آقا جانم ابالفضل ....اینام امشب به یه امیدی اومدن درخونه ی شما آقا...
فَوَقَف متحیرا
متحیر ایستاد...
دیگه دست دربدن نداره...
آب هم نداره...
با چه رویی برگرده به سمت خیمه ها...
در همون حالت تیری آمد و به چشم مبارک....
ای وای... ای وای...
هرچی سر رو حرکت داد این تیر از چشم بیرون نیومد...
سر رو خم کرد...
نانجیب... آنچنان با عمود آهنین بر فرق ابالفضل زد...
صدای ناله اش بلند شد...
(یا اخا ادرک اخاک)
برادر حسین به فریادم برس
یاصاحب الزمان منو ببخشید آقا...
هر کسی از بلندی بر زمین میخوره...
اول کاری که میکنه دستانش را سپر میکنه...
عباس که دست در بدن نداشت...
بمیرم باصورت به زمین افتاد...
تا صدای ابالفضل رو ابی عبدالله شنید...
خودش رو سریع رساند کنار برادر...
خدایا چکار کردن با برادرم...
اومد کنار بدن عباسش نشست...
صدا زد...
🔸گر نخیزی تو زجا کار حسین سخت تر است
برادرم عباسم پاشو ببین دیگه تنها شدم
🔸نگران حرمم آبرویم در خطر است
آی برادر خوبم...
بلند شو ببین بچه ها بهونه ی آب گرفتند
نه... میگن دیگه آب هم نمیخواهیم...
بگید عموجانمون عباس برگرده...
🔸قامت خم شده را هر که ببیند گوید
برادر ببین دیگه قدم خمیده...
🔸بی علمدار شده دست حسین بر کمر است
نگاه کرد به بدن عباسش...
دید دستهای برادر رو قطع کردن...
تیر به چشم عباسش زدند...
عمود آهنین به فرقش زدند...
بدن رو قطعه قطعه کردند...
طاقت نیاورد...
دستهاش رو گذاشت روی کمر...
صدا زد...
اَلآن اِنْکَسَر ظهری، وَقَلَّتْ حیلتی ، وَشَمَتَ بی عدوّی
الان کمرم رو شکستند...
بلند شو عباسم ببین دشمن داره به من میخنده...
🔸تا تو بودی خیمه ها آرام بود
🔸دشمنم در کربلا ناکام بود
🔸تا تو بودی خیمه ها پاینده بود
🔸اصغر ششماهه ی من زنده بود
🔸تا تو رفتی چهره ها نیلی شدند
🔸دستها آماده سیلی شدند
متن روضه حضرت ابوالفضل
▪️▪️▪️▪️▪️▪️
یا كاشِفَ الْكَرْبِ عَنْ وَجْهِ الْحُسَیْنِ اِكْشِفْ كَرْبى بِحَقِ اَخْیكَ الْحُسَیْنِ
همیشه روی لبم ذکر یا اباالفضل است
چرا که حضرتِ مشکل گشا اباالفضل است
دو دست داده به راهِ خدا و پس چه عجب
اگر که معنیِ دستِ خدا اباالفضل است
به جمله جملۀ یا كاشِفَ الْكَرْوب قسم
که استجابتِ صدها دعا اباالفضل است
*جانم اباالفضل.. چقدر منتظرِ همچین شبی بودم شبِ عباس بیاد .. به همه میگم نوکر اباالفضلم .. خدا ما رو از سایۀ دستِ بریده اش جایِ دیگه نبره ..*
نمونه است اباالفضل و درِ مسیرِ حسین
کسی که شد همه چیزش فدا اباالفضل است
از ابتدا به من آموخت مادرم تنها
دوایِ دردِ گرفتارها اباالفضل است
چه ترس دارد از آتش ، چه ترس از دوزخ
اگر شفاِعتِ هر شیعه با اباالفضل است
*فردایِ محشر تو اون شلوغیا میگن همه چشمارو ببندین سر هارو بندازین پایین
چه خبره؟.. همه کارۀ محشر میخواد بیاد .. میخواد مادرمون فاطمه بیاد .. وقتی بی بی واردِ محشر میشه پیامبر میگه عزیزِ دلم برا شفاعت چی آوردی؟.. میفرماید دست بریدۀ عباس بسنده میکنه..*
چه ترس دارد از آتش ، چه ترس از دوزخ
اگر شفاِعتِ هر شیعه با اباالفضل است
خود امام زمان گفته است می آید
به مجلسی که در آن ذکرِ یا اباالفضل است
بگیر ذکر اباالفضل با امام زمان(عج)
ببین که بر لبِ آقایِ ما اباالفضل است
*فیض ببرن همه گذشتگان ، اونایی که سال های قبل با ما بودن ، سینه میزدن ..:
سقای دشت کربلا ، اباالفضل ..
دستش شده از تن جدا ، اباالفضل ..
*خواهرا و برادرا با آقاتون حرف بزنید .. خودش فرمود هر وقت خواستید روضۀ منو بخونید اینطور بخونید :هر کی میخواد از بلندی رو زمین بیوفته ناخودآگاه دستشُ جلو میاره .. من دست نداشتم
تیر به چشمم بود .. یا الله ..*
چو دید تشنۀ لب هایِ خشکِ او دریاست
به آب خیره شد و ناله اش زِ دل برخواست
که آب از چه نگردیدی از خجالت آب
تو موج میزنی و تشنه یوسفِ زهرا
ز یک طرف تو زنی نعره از جگر در بحر
ز یک طرف حرم بانگ العطش بر پاست
قسم به فاطمه هرگز تو را نمی نونشم
که در تو عکس لب خشک سیدالشهداست
ز خون دیدۀ من رویِ موج بنویسید
که از تمامی طفلان تشنه تر سقاست
خدا گواست که با چشم خویشتن دیدم
سکینه را که لبش خشکُ دیده اش دریاست
درون بحر همه ماهیان به هم گویند
حسین تشنه و سیراب وحشیِ صحراست
نوشته اند به لب هایِ خشک من ز ازل
که تشنه کام گذشتن زِ بحر شیوۀ ماست
ز شیرخواره برایت پیام آوردم
پیام داده که ای آب غیرت تو کجاست؟
صدای نعرۀ دریا به گوش جان بشنو
که موج آب هم این طرفه بیت را گویاست
سلام خالق منّان سلام خیر النّاس
سلام خیل شهیدان به حضرت عبّاس
متن روضه حضرت ابوالفضل
رفته امیر لشکرش را پس بگیرد
از کوفیان آب آورش را پس بگیرد
رفته بگوید تشنگی ها برطرف شد
تا حرف هایِ دخترش را پس بگیرد
یک دستش اکبر بود که کشتند او را
باید که دست دیگرش را پس بگیرد
از مشک باید آبروی رفته اش را
از تیر ها چشم ترش را پس بگیرد
*همه ی نگرانی ها یک طرف نگرانی های زینب یک طرف .. میگه تا عباس دارم غصه ندارم تا عباس بالا سر بچه هاست غم و غصه ندارم .. همین که میدان رفت هول و هراس تو دل زینب اومد .. گفت خدا کنه برگرده ..*
زینب پریشان است بی دستان عباس
حالا چگونه معجرش را پس بگیرد ؟!
حسین آرام جانم …
*اجازه بدید زبان حال بگم .. همین که عباس میدان رفت زینب می اومد معجر های بچه ها رو محکم میکرد .. رقیه بیا معجرت رو محکم ببندم .. سکینه خلخال هارو به من بده عمو داره میره ..
خودش فرمود به اون عالم روضه ی منو اینطور بخوانید :.. مگه تو کربلا بودی چه بلایی سر من آوردن اولین کاری که کردن از پشت یه نخل اون نامرد شمشیرشُ کشید اون دستی که مشک روش بود قطع کرد .. مشکُ به دست چپم گرفتم .. چند قدم جلوتر یه نامرد دیگه دست چپمُ قطع کرد .. نمیخوام مشک رو زمین بیوفته .. مشکُ با دندوناش گرفت .. میدونه اینا الان سراغ مشک میان ، همینطور که با دندون گرفته بود نامرد حرمله چشمهایِ قمر بنی هاشمُ نشونه گرفت ..
چشم نابینا شد دیگه جایی رو نمیبینه ..
کجا بره ؟! .. گفت فقط یه کاری میکنم مشکُ کسی تیر نزنه .. سرشُ پایین آورد مشکُ تو بغلش گرفت کلاه خود از سرش افتاد ..
گفتن اینجوری نمیشه .. این مشکُ رها نمیکنه .. باید یه بلایی سرش بیاریم مشکُ رها کنه .. همه ی بدنش مشک و پوشونده بود .. گفتن الان یه بلایی سرش بیاریم مشکُ رها میکنه .. یه مرتبه یه صدایی بلند شد .. همینجوری که خون از فرقش میرفت مشکُ تیر بارون کردن .. افتاد رو زمین گفتن اینجوری نباید رهاش کنیم ، انتقام علی رو باید از عباسش بگیریم .. کیا شمشیر دارن ؟!.. کیا نیره دارن ؟!.. کیا کعب نی دارن ؟! همه اومدن .. انقدر به بدن عباس زدن …
سقای دشت کربلا اباالفضل
دستش شده از تن جدا ابالفضل
یک گل کنار علقمه فتاده
دستش شده از تن جدا اباالفضل
چهارتا صورتِ قبر کنده بود اول میومد سر بچه ی اولیش می نشست گریه میکرد ، گریه هاش که تموم میشد میرفت سر قبر دومی سومی اما چهارمی که میرسید میگفت عباسم من برا تو گریه نمیکنم .. آخه تو گریه کن داری .. آخه تو مادر داری .. منِ ام البنین مادرتم .. برا حسینی گریه میکنم که مادر نداره ..
آرزوی قمرت نقش بر آب است حسین
بعداز این خیمه ی خورشید خراب است حسین
دست عباس که افتاد حرم ریخت بهم
نگرانی پس از این حفظ حجاب است حسین
مشک ساقی هدف تیرُ کمان ها شده است
گوییا بخت علمدار به خواب است حسین
آب پاکی به روی دست ابالفضل که ریخت
ناله ی اهل حرم وای رباب است حسین
حرف تاراج حرم در دل لشگر پیچید
گوییا غارت این خیمه ثواب است حسین
عاقبت خیمه ی خورشید ستونش افتاد
بعد از این ام بنین خانه خراب است
حسین….
😭توی روضه ی عباس هرچه قدر هم بلند بلند گریه كنی،نمی تونه كسی منع ت كنه،چرا؟آخه میگی اربابم ابی عبدالله اینطوری ناله زده،و فبكاء،بكاءً شدیدا،😭😭
نیم نگاه و گوشه چشمی به ما داشته باش تا لحظات زندگانی مان را با آبِ حیات دین آبیاری کنیم.😭😭
✋سلام بر ابوالفضل عبّاس، فرزند امیرمؤمنان آن کسی که برای برادرش ازجان خود گذشت،
آن کس که از دیروزش برای فردایش گذشت،
آن که فداییِ برادر، مراقب او، تلاشگر برای رساندن آب به او و کسی که دستهایش بُریده شد بود.
خداوند قاتلانش، یزیدبن رُقاد حیتی و حَکیم بن طُفَیل طایی را لعنت کند!
آوازه دلاورمردی هاى حضرت عباس (ع) چنان در گوش عرب آن روزگار طنین افکنده بود که دشمن را بر آن داشت تا با اقدامى جسورانه، وى را از صف لشکریان امام جدا سازد.
به همین منظور، شمر بن ذی الجوشن کلابی که از قبیلهام البنین سلام الله علیها بود، مأموریت یافت که به حضرت عباس (ع) و سه تن از برادرانش امان نامه دهد.
وی، در عصر روز تاسوعا (نهم محرم) به نزدیکی خیمهگاه امام حسین (علیه السلام) رفت و با صدای بلند فریاد زد: «أَیْنَ بَنُوا أُخْتِنَا» خواهر زادگانم کجایند؟
امام حسین (علیه السلام) که منظور شمر را دانسته بود، به برادران خود فرمود: پاسخ شمر را بدهید، اگر چه او فاسق است ولیکن با شما قرابت و رابطه خویشاوندی دارد.
حضرت عباس (ع) به همراه سه تن از برادرانش (عبدالله، جعفر و عثمان) در نزد شمر حضور یافته و از او پرسیدند: حاجت تو چیست؟
شمر گفت: شما خواهر زادگان منید. بدانید تا ساعاتی دیگر شعلههای جنگ برافروخته میگردد و از یاران حسین بن علی (ع) کسی زنده نمیماند. من برای شما امان نامهای از عمر بن سعد آوردم. شما از این ساعت در امان ما هستید، مشروط بر اینکه از یاری برادرتان حسین (ع) دست برداشته و سپاهش را ترک کنید.
حضرت عباس (ع) که کانون غیرت، حمیت و وفاداری بود، بر او بانگ زد و فرمود: بریده باد دستان تو و لعنت خدا بر تو و امان نامه تو.
ای دشمن خدا! ما را فرمان میدهی که از یاری برادر و مولایمان حسین (ع) دست برداریم و سر در طاعت ملعونان و ناپاکان در آوریم. آیا ما را امان میدهی ولی برای فرزند رسول خدا (ص) امانی نیست؟
شمر از پاسخ دندان شکن فرزندانام البنین (س)، ناامید و خشمناک شد و با سرافکندگی به خیمهگاه خویش برگشت.
عصر عاشورا، پس از شهادت اصحاب و ياران، حضرت عباس عليه السلام تنهايي و بي كسي امام را نتوانست تحمل كند. محضر امام(ع) رسيد و رخصت ميدان رفتن و جانفشاني خواست و عرضه داشت : برادر جان! اجازه ميدان مي دهي؟ امام حسين(ع) گريه شديدي كردند و فرمودند: برادر! تو پرچمدار مني.
عباس(ع) عرض كرد: «سينه ام تنگي مي كند و از زندگي سـير گشتـه ام.» امام(ع) فرمودند: مقداري آب براي اين طفلان تهيه نما. جناب قمر بني هاشم(ع) مشك به دوش گرفت و روانه ميدان شد. با سپاه حريف، درباره آوردن آب به خيمه ها سخن گفت.
وقتي از آن ها مأيوس شد، نزد امام(ع) بازگشت و طغيان و سركشي دشمن را به عرض رسانيد. در اين حال صداي العطش كودكان فضاي خيمه ها را پر كرده بود.
سقّا نگاهي به چهره معصوم كودكان انداخت و بدون تأمل سوي شريعه فرات برگشت و به نگهبانان شريعه حمله كرد و جمع كثيري را كشت و وارد شريعه شد
دست زير آب برد تا مقابل صورت آب را بالا آورد. «ذَكَرَ عَطَش الحسين و اهل بيته» به ياد لبان خشكيده حسين و اهل بيتش افتاد و آب را برگرداند به شريعه.
هنگام بازگشت، دشمن راه را بر او بست. حضرت براي محافظت از مشك به سمت نخلستان رفت و دشمن نيز به دنبالش.
از هر طرف تير و نيزه به سمتش پرتاب مي كردند
از هر طرف تير و نيزه به سمتش پرتاب مي كردند، تا اينكه زره از انبوه تيرها همچون خار پشت به نظر مي رسيد. ابرص بن شيبان دست راست حضرت را قطع نمود، حضرت مشك را به دوش چپ انداخت و با دست چپ جنگيد و اين گونه رجز خواند: «وَ اللهِ اِنْ قَطَعْتُموا يَميني، اِنّي اُحامي اَبَداً عَنْ ديني»،به خدا قسم اگر دست راستم را قطع كنيد، من از حمايت از دينم دست بر نمي دارم.
در اين هنگام دست چپ حضرتش را حكيم بن طفيل از مچ قطع كرد. مشك را به دندان هاي مبارك گرفته سعي مي كرد آب را به خيام برساند. لذا خود را به روي مشك انداخت. در اين حال دشمن تيري به چشم و تيري به مشك زد، حكيم بن طفيل با گرزي آهنين فرق مبارك را نشانه گرفت و ضربتي وارد کرد و او را بر زمين انداخت.
عباس(ع) عرضه داشت: «يا ابا عبد الله عليك مني السلام»، اي اباعبد الله بر تو سلام، مرا درياب.
امام خود را به نعش برادر رسانيد، وقتي قمربني هاشم در بالين امام حسين(ع) جان سپرد، حضرت فرمودند: «الان انْكَسَر ظَهري»، عباسم الآن كمرم شكست و چاره ام از هم گسست..
امروزهوای روضه سقاگرفته ام
امروزدل ازاهالی دنیاگرفته ام
یابن الحسن(عج)بهانه دیدارحاضراست
چون روضه عموی شماراگرفته ام
آسیم سربه روضه ی سقارسیده ای
من هم بپای منبرتان جاگرفته ام
گ
یاصاحب الزمان.مجلس مجلسه عموتون ابوالفضل العباسه...مجلس بنام قمرمنیربنی هاشم
ابوالفضل العباس نوجوان بودیروز ازمنزل بیرون اومد.اروم اروم اومدکنارقبرستان بقیع..اومدکنار
قبرای خاکی...شروع کردبه۵۵۵ حرفزدن..مادراگه من بودم نمیزاشتم اون نامرددست روی شمابلندکنه
مادراگرمنه عباس بودم نمیزاشتم تازیانه بربدنت بزنند...یوقت امیرالمومنین امدن منزل.دیدن ام البنین مضطربه.چشده خانوم؟یاعلی،عباسم ازصبح ازمنزل بیرون رفته هنوزبرنگشته،فرمودند
یاام البنین عباس بچه نیست.برمیگرده،امادیدن مادره دلنگرانه بچشه.اروم اروم اقااومدبیرون روانه قبرستان بقیع شدند.میدونست پسرش کجاست؟اماهرچی نزدیکترمیشدصدای نجوایی میشنید،اروم اومددیدن ابوالفضل باادب ایستاده
دست به سینه هی میگه مادر..مادراگرمن بودم
انروزچنان سیلی بصورت اون نامردمیزدم.دستشو
میشکستم..چشده عباسم؟روبرگرداند،بابا یاامیرالمومنین.صبح که ازمنزل بیرون اومدم صدایی میومد:هی میگفت:ولدی؟صدایی ازسمت
قبرستان بقیع.میگه خودمورسوندم صداازاینجا میاد.ینفرهی صدامیزد پسرم؟عزیزم؟میوه دلم
امااینوبگم،صدازدمادر،من اومدم به دیدنت .یروزیم شمابیا کربلا؟اومداکجااومد؟
اون لحظه ایکه یوقت شنیدن صدازد:یااخاادرک اخا😢برای اولین بارپسرفاطمه رابرادرخطاب کرد
چه شد؟تعجب کردند؟یک عمری:
تومرا سیدوسرور خواندی؟
چشداین باربرادرخواندی؟
اما میگن هرکی ازبلندی میخواد.به زمین بیفته دستشوجلوصورت میگیره تاصورت ضربه نخور؟
اینوبگم؟پسرام البنین دست
دربدن نداشت.
عباس داره به زمین می افته؟روی اسب بود.دستاشوقطع کردن،مشک به دندان،بدن تیرباران شده/تصورشم سخته ها😢
اما ینفرداره این صحنه رومیبینه؟اونم زینب کبری است.اونم پسرفاطمه حسین بن علی😔
نگاه کردن چخبرشده؟بدن غرقه به تیر.مشک ازش اب میریزه.فرق شکافته.تیربرچشم
آخ/چنان برزمین افتاد.اومدسرعباسوبه دامن گرفت.برادرم چشدعباسم؟چشداینبار مرابرادر خطاب کردی؟درنفسهای اخرش فرمودند:اقاجان
مادرت فاطمه امدبسرم/اومراخواندوصدازدپسرم
تااومدم زمین بیفتم،صدازد:ولدی.عباسم.مادر..
امادیدن نفس بالانمیاد.ههمه دیدن باباداره برمیگرده؟چه برگشتنی؟زینب داره نگاه میکنه؟
چشدبرادرم؟علمدارم کجاست؟
یدست به کمرویدست به قبضه شمشیر.چشدحسینم.فرمودند:زینبم.بریداماده بشیدبرااسیری.دیگه علمدارندارم😢
امامیگن:
وقتی سیلی خوردی بگو یازهرا(س)
وقتی گرفتارشدی.دستاتوبستن بگویاعلی(ع)
وقتی بی یاورشدی بگو یاحسن(ع)
وقتی تشنه شدی بگویاحسین(ع)
وقتی شرمنده شدی بگویااباالفضل(ع)
اما:ینفروسراغ دارم،هم تشنع بود.هم بی یاوربود
هم سیلی خورد.هم شرمندش کردن.هم اسیرش کردن(آخ امان ازدل زینب)😢
💔💚💔💚
#شب_نهم_محرم
#روضه_حضرت_عباس_علیه_السلام
متن روضه 1
ای اهل حرم میرو علمدار نیامد
یا ابوالفضل العباس
ای اهل حرم میرو علمدار نیامد
سقای حرم سید و سالار نیامد
یاابوالفضل العباس
باب الحوائج... اقا جان....
امشب اومدیم در خونه شما اقای من...
آقا امشب کلیمی ها...
امشب مسیحی ها میان در خونتون...
دست خالی ردشون نمیکنی آقا...
من که یه عمره گدای در خونه شمام....
میشه یه نگاهی هم به مجلس ما کنید آقا....
خدا ميدونه ...
اینها همشون عاشق شما هستند...
امشب به عشق ابالفضل اومدند آقا...
به یه امیدی اومدند آقا...
خیلی ها مریض دارند...
گرفتارند...حاجت دارند...
سقای حرم میر و علمدار نیامد
روز عاشورا وقتی صدای غربت ابی عبدالله بلند شد...
ابالفضل العباس سریع خودش رو رسوند کنار برادر...
صدازد آقا جانم...
قَدْ ضَاقَ صَدْرِي
دیگه سینه ام تنگ شده...
دیگه طاقت ندارم صدای غربتت رو بشنوم...
اجازه میدان بده ...
ابی عبدالله فرمودند.. برادرم...
يا أَخِي أَنْتَ صَاحِبُ لِوَائِي
تو علمدار منی ...
تو پرچمدار منی ..
عباسم میخای بری برادرت رو تنها بگذاری...
تمام دلخوشی بچه ها تویی عباسم...
این بچه ها میان نگاه میکنند میبینند...
هنوز خیمه عباس برپاست خوشحال میشند...
فَاطْلُبْ لِهَؤُلَاءِ الْأَطْفَالِ قَلِيلًا مِنَ الْمَاءِ
میخواهی بری اول برا بچه ها آب بیار عباسم...
صدا زد سمعا و طاعتا مولای...
عباس علمدار مشک و گرفت...
حرکت کرد...
اما دید صدای غربت بچه های حسین بلنده...
هی بچها میگن االعطش العطش...
خدا ميدونه چه کرد صدا العطش بچه ها با دل عباس...
رفت به سمت شریعه ی فرات...
دیدن مشک رو پر از آب کرد ...
دست برد زیر آب...
میخواد آب بنوشه اما...
ذَكَرَ عَطَش الحسين و اهل بيته
یادش اومد از لب تشنه ی حسین...
یادش اومد از لب تشنه علی اصغر یادش اومد از لبان تشنه بچه های ابی عبدالله...
آی عباس تو میخای آب بنوشی...
درحالیکه بچه های حسین توی خیمه ها تشنه اند...
صداشون به ناله بلنده...
هی میگن العطش...
برگشت به سمت خیمه ها...
یه نانجیبی خدا لعنتش کنه...
دست راست حضرت رو قطع کرد...
صدا زد...
وَ اللهِ اِنْ قَطَعْتُموا يَميني، اِنّي اُحامي اَبَداً عَنْ ديني
بخدا اگه دست راستم رو قطع کنید من از دینم دست برنمیدارم...
یه نانجیبی هم دست چپ آقا رو قطع کرد...
(یارب مکن امید کسی را تو ناامید)
همه ی امید اباالفضل اینه آب رو به خیمه ها برسونه...
ای مشک تو لااقل وفاداری کن
من دست ندارم تو مرا یاری کن
من وعده آب تو به اصغر دادم
یک جرعه برای او نگهداری کن
چهار هزار نفر کمان دار دور آقا رو گرفتند...
هرکسی تیری از کمان رها میکنه...
یک تیر آمد و به مشک اصابت کرد...
آب روی زمین ریخت...
یا زهراا ... همین جا بود که دیگه امید اباالفضل نا امید شد...
آقا جانم ابالفضل ....اینام امشب به یه امیدی اومدن درخونه ی شما آقا...
فَوَقَف متحیرا
متحیر ایستاد...
دیگه دست دربدن نداره...
آب هم نداره...
با چه رویی برگرده به سمت خیمه ها...
در همون حالت تیری آمد و به چشم مبارک....
ای وای... ای وای...
هرچی سر رو حرکت داد این تیر از چشم بیرون نیومد...
سر رو خم کرد...
نانجیب... آنچنان با عمود آهنین بر فرق ابالفضل زد...
صدای ناله اش بلند شد...
(یا اخا ادرک اخاک)
برادر حسین به فریادم برس
یاصاحب الزمان منو ببخشید آقا...
هر کسی از بلندی بر زمین میخوره...
اول کاری که میکنه دستانش را سپر میکنه...
عباس که دست در بدن نداشت...
بمیرم باصورت به زمین افتاد...
تا صدای ابالفضل رو ابی عبدالله شنید...
خودش رو سریع رساند کنار برادر...
خدایا چکار کردن با برادرم...
اومد کنار بدن عباسش نشست...
صدا زد...
گر نخیزی تو زجا کار حسین سخت تر است
برادرم عباسم پاشو ببین دیگه تنها شدم
نگران حرمم آبرویم در خطر است
آی برادر خوبم...
بلند شو ببین بچه ها بهونه ی آب گرفتند
نه... میگن دیگه آب هم نمیخواهیم...
بگید عموجانمون عباس برگرده...
قامت خم شده را هر که ببیند گوید
برادر ببین دیگه قدم خمیده...
بی علمدار شده دست حسین بر کمر است
نگاه کرد به بدن عباسش...
دید دستهای برادر رو قطع کردن...
تیر به چشم عباسش زدند...
عمود آهنین به فرقش زدند...
بدن رو قطعه قطعه کردند...
طاقت نیاورد...
دستهاش رو گذاشت روی کمر...
صدا زد...
اَلآن اِنْکَسَر ظهری، وَقَلَّتْ حیلتی ، وَشَمَتَ بی عدوّی
الان کمرم رو شکستند...
بلند شو عباسم ببین دشمن داره به من میخنده...
تا تو بودی خیمه ها آرام بود
دشمنم در کربلا ناکام بود
تا تو بودی خیمه ها پاینده بود
اصغر ششماهه ی من زنده بود
تا تو رفتی چهره ها نیلی شدند
دستها آماده سیلی شدند
فاطمیه 🏴🏴🏴🥀
روضه حضرت عباس (ع)
گریز فاطمه زهرا(ص)🥀
مداح احمد بهزادی🥀
بسم الله الرحمن الرحیم
یا رحمان یا رحیم
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللهِ، وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِنآئِکَ، عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَبَقِىَ اللَّیْلُ وَالنَّهارُ، وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ، اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ، وَعَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ، وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ، وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ
دلها را روانه کنیم بین الحرمین کنار حرم با صفا اقا ابوالفضل آه حاجت مندان آه مریض دارها آه گرفتارها هرحاجتی دارید از بی دست کربلا درخواست نماید انشالا حاجت روابشید شفای مریضها انشالا همه اموات فیض ببرند
السلام علیک یا ابوالفضل العباس یا قمربنی هاشم
بارگاه با صفای در کربلا دارد ابوالفضل
تاقیامت عاشقان بی ریا دارد ابوالفضل
هر که ازصدق وصفا بنمودرو درخانه او
دیدازراه وفا جو روسخا داردابوالفضل
گر دوای دردخواهی روکن درخانه او
ازبرای در بی درمان شفا دارد ابالفضل
تالب شط فرات آمد ولی لب تشنه برگشت
همت مردانگی بین تا کجا دارد ابوالفضل
قربان مرامت قربان ادبت قربان حرم و بارگاهت یا ابوالفضل
یادم امدآن زمانی که حسین باچشم گریان
دید درخون غوطه ورقدو رسا دارد ابوالفضل
آقا ابوالفضل درروز عاشورا صدا زد حسین جان بادر برادر
برادر درخون تپیده ات را دریاب
صدای ابوالفضل به گوش امام حسین رسید آمد کنار بدن پاره پاره برادر دید برادر دست دربدن ندارد تیر به چشم برادر اصابت کرده فرق ابوالفضل تا به ابرو شکسته امام حسین صدا زد 😭
عباسم برادر آیا وصیتی دارید
صدا زد چرا برادر سه وصیت دارم
وصیت اول برادرجان خون ازچشمم پاک کن تا یک بار دیگرتو برادرم راببینم حسین جان یک بار دیگر عزیز زهرا راببینم😭
وصیت دوم تا زنده هستم مرا به خیمه مبر برادرجان چون به سکینه ات وعده آب دادم😭
مرا به خیمه مبر تا که حالتی دارم
چراکه ز روی سکینه خجالتی دارم
سکینه اب طلب کرد وپاره شد جگرم
نشد که قطره ابی برای او ببرم😭
اما وصیت سوم برادر حسین جان
سلام من را به خواهرم زینب برسان
بگو زینب جان وقتی رفتی مدینه سلام من را به مادر چشم انتظارم ام البنین برسان انشالا هیچ مادری را چشم انتظار فرزند نکنه😭
بگومادرجان اجل مهلت نداد بیام یک باردیگر ببینمت مادر😭😭
صبابیا مددی کن که سخت دلگیرم
سلام من را برسان نزد مادر پیرم
بگو گذشت آمدن من دگر به وطن مادر
غرض که جان تو و طفلهای بی کس من مادر😭
ایام فاطمیه وعزاداری فاطمه زهرا (ص) انشالا درهرگوشه ای ازاین مجلس نشسته ای حاجت روا بشید
دلها بره مدینه ، فرمودند : اسماء برایم آب بیاور وضو گرفتند ، به روایتی غسل کردند ، خود را معطر نمودند ، جامه نو به تن کرد آخر فاطمه می خواهد به ملاقات رسول الله برود ، یک جامه به بدن کشیدند فرمودند : اسماء ساعتی صبر کن ، مرا صدا بزن اگر دیدی جواب ندادم بفرست مسجد امیر المؤمنین را خبر کنند ، اسماء می گوید: ساعتی بعد زهرا را صدا زدم ، دیدم جواب نمی دهد ، همین که جامه را از روی زهرا کنار زدم دیدم فاطمه جان داده ، صدای ناله اسماء بلند شد ، گریبان خود را چاک زد حَسنین وارد خانه شدند اسماء هیچوقت سابقه نداشت مادر این موقع بخوابد . دوید امام حسین کنار بستر مادر همین که بدن مادر حرکت داد دید مادراز دنیا رفته صدا زد : یا اَخاه آجَرَکَ اللهُ فی ِ الوالِدَةِ .😭
امام حسن آمد کنار بدن مادر صورت به صورت مادر گذاشت ، امام حسین صورت به کف پای مادر ، صدا می زند مادر من حسینم با من حرف بزن . اینجا صورت به کف پای مادر جوانش گذاشت کربلا هم خم شد کنار بدن علی اکبر ، صورت به صورت غرق خون میوه ی دلش علی اکبر گذاشت ، همه بگوئیم یا حسین .😭
لا حول ولا قوة الا بالله العلی العظیم
وَ سَیَعلمُ الذین ظَلمو ای مُنقَلبٍ یَنقلبون بلند صلوات
تایپ مداح اهل بیت (ع)احمدبهزادی✍
صلوات شادی روح پدرومادرم
🥀🥀🥀🥀🥀🥀
❁﷽❁
#شب_نهم_محرم
#سینه_زنی
#حضرت_عباس_علیه_السلام
#شعر_رقیه_سعیدی_کیمیا
سبک:صل الله علیک یافاطمه(تسبیحات)
─═༅࿇༅❃༅࿇༅═─
برلب دارم
ذکــر نام تو ابوفاضـــل
اسم تو زینت هر محفل
عشقت حک شده توو جان و دل
الله اکبر سقـــای حــــرم
الله اکــــبر ارباب کــــرم
تومشکل گشای دردای منی
الله اکبــــرســایه ســـرم
ســـقای حـــرم ابوفاضل
دریای کــرم ابوفاضل(۲)
آب فرات
شــرمنده شد از لبای تو
افتاده به زیــــر پای تو
می سوزه برا غمــای تو
سبحان الله از ایـن همه وفا
سبحان الله ازلحظه ی وداع
سبحان الله از مشـک پاره و
آه ازاون سه شعبه ای که شدرها
ســـقای حـــرم ابوفاضل
دریای کــرم ابوفاضل(۲)
دستای تو
یادگار حـیــــــــدره آقا
توو دســــتای مادره آقا
بهــــر روز محشــــره آقا
ای سلطـان باوفا یاعباس
اقای گـره گــــشا یاعباس
توالگوی غیرت واحساسی
ای آقای با حـــیا یاعباس
ســـقای حـــرم ابوفاضل
دریای کــرم ابوفاضل(۲)
نهر علقم
دنیای قشـنگ احســـاسه
رد پایـــی از گل یاســــه
مـــادر بالا ســــر عباسه
الحمــدلله مـــاه علقمــه
داره سر بر زانوی فاطمه
الحمـدلله دشـــت کربلا
قـــدمـگاه بانوی عــالمه
سقــای حـــرم ابوفاضل
دریای کرم ابوفاضل(۲)
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
شعر:رقیه سعیدی(کیمیا)
بسم رب الحسین(۹)
#نوحه_زمزمه
#شب_نهم_محرم
#سروده_رقیه_سعیدی_کیمیا
#سبک:به سمت گودال از خیمه دویدم من...
─═༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅═─
مــاه بنـــی هـاشـــم دوباره سقـــا شد
مشک و علم بر دوش ، راهیِ دریا شد
مسیـــر سقـــا بود از دلِ نخلستـــان
پیش فرات آمد ساقی لب عطشــان
وای از دل سقــا (۴)
─═༅࿇༅❃༅࿇༅═─
تا چشمــای عبــاس به روی آب افتاد
فـــراتِ بیچــــاره در تب و تاب افتاد
مشک و پر از آب کرد شیرِ علی صولت
موجِ خروشان شد فرات از این هیبت
وای از دل سقــا (۴)
─═༅࿇༅❃༅࿇༅═─
به لب نزد حتی قطــره ای از اون آب
به یــاد طفــلان و تشنــگــــیِ ارباب
آب و به دریا ریخت ، تشنه ترین دریا
غرق خجـــالت شد فراتِ این صحـــرا
وای از دل سقــا (۴)
─═༅࿇༅❃༅࿇༅═─
تو راه برگشتــن ، علقمــه غوغـا شد
ســــاقیِ آب آور ، اسیـــرِ اعـــدا شد
کمین گشود از کین ، دشمن سنگین دل
به دست سقــا زد ضــربت نا غــافل
امان از این غـــربت (۴)
─═༅࿇༅❃༅࿇༅═─
فدا شد از غیرت ، کوه وفا ، عباس
شــد اِربـاً اِربــا در راه خدا ، عباس
سه شعبه شد سهم چشم ابو فاضل
ضربهٔ سر خورد از عمود نا غافل
ساقـــیِ دریای کـــرم زمیــن افتاد
میـــر و علمـــدارِ حرم زمیـن افتاد
امان از این غـــربت (۴)
─═༅࿇༅❃༅࿇༅═─
برای احوالـــش علقمـــه شد فریاد
مقطـــع الاعضــا نالهٔ غــم سر داد
عطر گل یاس از علقمــه پیدا شد
صدای زیبــای فاطمــه پیـــدا شد
دست علم گیرش به روی صحرا بود
سرش به دامان حضرت زهرا بود
غریب مـــادر وای (۴)
─═༅࿇༅❃༅࿇༅═─
به اذن مادر گفت اَدرِک اخا ، عباس
علقمــــه را پر کرد نوای یا عبــاس
"اِنکَسَـــرَ ظَهـــری" بر لب ثاراللــه
امـان ز غمهــــــای زینبِ ثار اللـــه
امان از این غـــربت (۴)
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
─═༅࿇༅❃༅࿇༅═─
رقیه سعیدی(کیمیا)
۱۴۰۱/۵/۱۵