حجت الاسلام شریفیانFadaeian_Shahadat_Hazrat_Roghaye_1404 (0).mp3
زمان:
حجم:
41.45M
🔊 #پنجم_صفر
🏴 عزاداری شهادت #حضرت_رقیه (سلام الله علیها)
🗓 سه شنبه ۷ مرداد ماه ۱۴۰۴
#سخنرانی :
👈 حجت الاسلام شریفیان
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
Nariman Panahi4_5825451365484201237.mp3
زمان:
حجم:
6.13M
#شور
#حضرت_رقیه
کربلایی #نریمان_پناهی
#شب_سوم_محرم
بابا
از درد و غمِ تو می نالم
ببین که سوخته پَر و بالم
گریه زاری شده احوالم
ای وای ای وای ای وای ای وای
بابا
میریزه اشکام دونه دونه
نمیشه موهام دیگه شونه
آخه پُر از لخته ی خُونه
ای وای ای وای ای وای ای وای
سوخته موی تو، سَر و رویِ تو
سر تو بابا مگه کجا بوده
چرا زیرِ چشمای تو کبوده
ای وای ای وای ای وای ای وای
____
#بند۲
بابا
بار غم رو دوشم آووردم
نبودی چقد سیلی خوردم
خودمو به عمه سپُردم
ای وای ای وای ای وای ای وای
بابا
ببین چشم ترم میسوزه
بدجور بال و پرم میسوزه
داره موی سرم میسوزه
ای وای ای وای ای وای ای وای
چشم تو دور دید، با لگد کوبید
شبیه مادر پهلومو شکستن
می بینی دست و بازومو شکستن
ای وای ای وای ای وای ای وای
___
#بند۳
بابا
دستامونو بستن با طناب
میگه عمه با حال خراب
ما کجا و مجلس شراب
ای وای ای وای ای وای ای وای
بابا
می دونی که چقد عزیزی
می دیدم اشکِ غم میریزی
وقتی که شد حرفِ کنیزی
ای وای ای وای ای وای ای وای
چشم من گریون، دلِ عمه خون
دیدم با خیزران میزد به لبهات
خودم فهمیدم دردت رو از چشمات
ای وای ای وای ای وای ای وای
#روح_الله_نوروزی✍
#سجاد_نوروزی✍
.
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
Mohjat.NetSh 3 Moharam 1404 Hadadian [Mohjat_Net] (1).mp3
زمان:
حجم:
3.01M
#زمینه_حضرت_رقیه
#محمد_حسین_حدادیان
منکر فضائلت هستن
با بنی امیه همدستن
همه جا بازه تو شهر اما
حرم رقیه رو بستن
اون همه روضه رو فراموش کردن
به حرف زجر و حرمله گوش کردن
چراغای گنبدو خاموش کردن
خیال کن الآن توی بازاری
به حرم سه ساله نزدیکی
چشم علمدار حرم روشن
رقیه مونده توی تاریکی
باز رقیه به اسارت رفت
وای وای وای
پرچم حرم به غارت رفت
وای وای وای
****
روضه خونت شده هرکی که
زائر مرقد تو بوده
اونی که بهت لگد میزد
چکمه هاش همقد تو بوده
رو دست و پای تو غل و زنجیره
یکی نگفت رقیه بی تقصیره
موی سرت رو بی حیا میگیره
ای وارث مصیبت زهرا
شکسته شد حرمت تو خانوم
با سیلی تو سیاهی صحرا
سیاه شد صورت تو خانوم
بمیرم میفتی از ناقه
ای وای ای وای ای وای
رو تن تو جای شلاقه
ای وای ای وای ای وای
****
طبقو وقتی که آوردن
یه نگاه دور و برت کردی
پارچه ی خونی رو برداشتی
جای روسری سرت کردی
با گریه ناله زد امام سجاد
عمه بیا کمک رقیه جون داد
سرِ بریده از رو دستات افتاد
اون صحنه ی آوردن حجام
هنوز جلو چشای زینب بود
آشفته بود موی سرت اما
رگای حنجرت مرتب بود
ناله میزنه رباب امشب
ای وای ای وای ای وای
قبرشو عمیق بکن زینب
ای وای ای وای ای وای
#زمینه
#حضرت_رقیه
#پنجم_صفر #شب_سوم_محرم
#محمد_حسین_حدادیان
پیرامون تحولات #سوریه 1404
.#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
Mohjat.NetGolchin Safar 1404 Sotode [Mohjat_Net] (1).mp3
زمان:
حجم:
1.18M
#زمینه_حضرت_رقیه
#حسین_ستوده
دنیا با غصه روبرو شد
تاریخ هم بی آبرو شد
جدی جدی دیدن سوریه
دیگه آرزو شد
مشغول دنیاییم و حالش
وعده وعیدای محالش
حرمت بسته شده
هیچکسی نیست عین خیالش
دوباره پر شده دور تو از
نسل یهود ابن زیاد
توی تاریکیا نترسیا
داد بزنی عموت بیاد
دلم رو غم گرفته
نمیشه باورم دورت رو نامحرم گرفته
از اینکه زنده ام شرمنده ام حالم گرفته
اللهم الرزقنا حرم رقیه
#زمینه
#حضرت_رقیه
#پنجم_صفر_1404
#کربلایی_حسین_ستوده
انتشار ویژه تحولات سوریه
.#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
🏴
#مقتل_خوانی/#حضرت_رقیه (س)
🔻شعری که (به گفته علامه امینی) مشهور شده هر جا خوانده شود امام عصر عج حاضر میشوند (اشاره به اسارت)
▪️علامه امینی/الغدیر: اشتهر بين الأصحاب أنها لم تقرأ في مجلس إلا وحضره الإمام الحجة المنتظر عجل الله تعالى فرجه(در میان یاران و اصحاب ما معروف است این قصیده در مجلسی خوانده نمیشود مگر اینکه امام زمان در آن جلسه حاضر میشوند):
- اَیُقتَلُ ظَمآنا حسین بکربلا/و فی کل عضو من اَنَامِلِه بَحرٌ (چگونه است که حسین ، تشنه در کربلا کشته می شود با آنکه در هر سر انگشت او دریاهایی توان یافت؟)
- وآل رسـول الله تُسـبَى نسائُهم/ومَـن حـولهنَّ السِّترُ يُهتَكُ والخِدرُ... ([و چه طور] بانوان خاندان پیامبر اسیر گشتند و پرده و پوشش را از ایشان بازستاندند)
📙الغدیر ج7ص14
قصیده کامل با ترجمه: اینجا
🔻این عدل است که زنان تو در پرده پوشیده و دختران رسول الله شهر به شهر گردانده شوند؟
▪️حضرت زینب س خطاب به یزید: ... أَ مِنَ الْعَدْلِ يَا ابْنَ الطُّلَقَاءِ تَخْدِيرُكَ حَرَائِرَكَ وَ إِمَاءَكَ وَ سَوْقُكَ بَنَاتِ رَسُولِ اللَّهِ سَبَايَا قَدْ هَتَكْتَ سُتُورَهُنَّ وَ أَبْدَيْتَ وُجُوهَهُنَّ تَحْدُو بِهِنَّ الْأَعْدَاءُ مِنْ بَلَدٍ إِلَى بَلَدٍ ... (آیا این عدالت است ای پسر آزادشدگان (یزید) که زنان و کنیزانت را در پردهی آسایش نگاه داری، اما دختران رسول خدا(ص) را اسیر کنیدر حالیکه پردههای حرمتشان را دریدی و چهرههایشان را آشکار ساختی و دشمنان، آنها را از شهری به شهری میکشانند؟
📒احتجاج ج2ص308
🔻جسارت مرد شامی...
▪️عنْ فَاطِمَةَ بِنْتِ عَلِيٍّ [عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ] قَالَتْ: لَمَّا أُجْلِسْنَا بَيْنَ يَدَيْ يَزِيدَ بْنِ مُعَاوِيَةَ قَامَ رَجُلٌ أَحْمَرُ مِنْ أَهْلِ اَلشَّامِ إِلَى يَزِيدَ فَقَالَ: يَا أَمِيرَ اَلْمُؤْمِنِينَ! هَبْ لِي هَذِهِ [وَ هُوَ] يَعْنِينِي! فَأُرْعِدْتُ وَ فَرِقْتُ، وَ ظَنَنْتُ أَنَّ ذَلِكَ جَائِزٌ لَهُمْ، وَ أَخَذْتُ بِثِيَابِ أُخْتِي زَيْنَبَ، وَ كَانَتْ أَكْبَرَ مِنِّي وَ أَعْقَلَ وَ تَعْلَمُ أَنَّ ذَلِكَ لاَ يَكُونُ، فَقَالَتْ [لَهُ]: كَذَبْتَ - وَ اَللَّهِ - وَ لَؤُمْتَ! / یزید هم عصبانی شد و سخنانی رد و بدل شد و حضرت زینب س فرمود: أنْتَ أَمِيرٌ مُسَلَّطٌ تَشْتِمُ ظَالِماً تَقْهَرُ بِسُلْطَانِكَ! فَسَكَتَ! ثُمَّ عَادَ اَلشَّامِيُّ فَقَالَ: يَا أَمِيرَ اَلْمُؤْمِنِينَ! هَبْ لِي هَذِهِ الْجَارِيَةَ! قَالَ: اُعْزُبْ! وَهَبَ اَللَّهُ لَكَ حَتْفاً قَاضِياً! (فاطمه بنت علی ع: هنگامی که ما را نزد یزید بن معاویه بردند، مردی سرخروی از اهل شام برخاست و به یزید گفت: «ای امیرالمؤمنین! این دختر (اشاره به من کرد) را به من ببخش!» من لرزیدم و ترسیدم و گمان کردم که چنین کاری برای آنان جایز است. پس لباس خواهرم زینب را محکم گرفتم، چرا که او از من بزرگتر و خردمندتر بود و میدانست که چنین چیزی ممکن نیست. زینب (علیهاالسلام) به آن مرد گفت: «دروغ میگویی! و پستی نمودی/ و بعد از کلماتی #حضرت_زینب س فرمود: تو امیری ستمپیشهای که با قدرتت بر دیگران چیرهای و ناسزا میگویی!» سپس یزید خاموش شد. اما آن شامی دوباره گفت: «ای امیرالمؤمنین! این کنیزک را به من ببخش!» یزید پاسخ داد: «دور شو! خداوند مرگی زودرس به تو عطا کند!»
📗وقعة الطف 272
🔻شعر حضرت زینب/گمان نمیکردم این ماجرا حتمی باشد...
▪️ما تَوَهّمتُ يا شَقيق فُؤادِي/كان هذا مُقَدَّراً مَكتوبا (گمان نمیکردم ای همراه دلم که این وقایع حتما اتفاق بیوفتد) يا أخي فاطم الصغيرة كَلِّمها/ فقد كاد قلبها أن يذوبا (با این دختر کوچکت حرف بزن که نزدیک است قلبش آب شود)
📚نفس المهموم ج1ص365
🔻دختر خردسال/شهادت پس از دیدن سر پدر
▪️یزید فهمید دختر کوچک سیدالشهدا بهانه پدر را میگیرد دستور داد سر را نزد او ببرند/وقتی دید گفت: ما هذا؟ فقال لها اللعناء: هذا رأس أبيك، فصرخت الطفلة مرعوبة و استولى عليها الرعب الشديد حتّى مرضت و بقيت من بعدها أيّاما ثمّ ماتت و أسلمت الروح إلى ربّها (دخترک پرسید: این چیست؟ آن ملعونها گفتند: «این سر پدرت است. دخترک از وحشت فریاد کشید و ترس شدید بر او چیره شد تا آنکه بیمار گشت و چند روز بعد، جان به جان آفرین تسلیم کرد و از دنیا رفت[در نقل دیگری ایشان همان موقع به شهادت رسیدند]
📚کامل بهایی ج2ص235
🔻من الذی أَیتَمَنِی
▪️وقتی دختر خردسال سیدالشهداء ع با سر پدر ملاقات کرد فرمود: أبتاه من ذا الذي خَضَبَك بِدمائك، يا أبتاه من ذا الذي قَطَعَ وَرِيدَيك، يا أبتاه من ذا الذي أَيتَمَنِي عَلَى صِغَرِ سِنِّي... «پدرجان! چه کسی تو را به خون آغشته کرد؟ پدرجان! چه کسی رگهایت را برید؟ پدرجان! چه کسی مرا در کودکی یتیم کرد؟...)/
📚نفس المهموم ج1ص416
#الی_الحبیب
.#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
.
#اربعین
بیابانی که خون بر قلب زینب شد همینجا بود
همانجا که تن تو نامرتب شد همینجا بود
تنت پامال سم چند مرکب شد همینجا بود
اسیر مردمان نامؤدب شد همینجا بود
همینجا بود افتادی و من هم با تو افتادم
تو در گودال جان دادی و من صدبار جان دادم
صدایت قطع شد بین حرم واویلتاه افتاد
نگاهت قطع شد از ما به سمت ما نگاه افتاد
سرت را میبرید و سمت ما لشکر به راه افتاد
سرت با شمر بیرون رفت تن در قتلگاه افتاد
تنور و دامن شمر و درخت و بر سنان رفتی
مگر خواهر نداری روی دست این و آن رفتی
به دنبال سرت غم بی قرین خوردم چهل منزل
چه طعنه ها که از شمر لعین خوردم چهل منزل
به پایت سنگها از آن و این خوردم چهل منزل
تو از نیزه زمین خوردی زمین خوردم چهل منزل
چهل منزل به هر سنگی که خوردی سنگ هی خوردم
سرت را که بغل کردم ببوسم کعب نی خوردم
الا یا ایهاالساقی ادرکاسا و ناولها
شترها بی جهاز آمد فراوان گشت مشکلها
بگویم دختران رفتند بی محرم به محملها
چه ها بر ما گذشت آه ای برادر بین محفلها
عزیزم روضه ها باز است دل را آب و آتش کرد
فقط سربسته میگویم سکینه چند جا غش کرد
تو را از من گرفتند و عزا کردند عیدم را
بگویم چه کشیده ها که خوردم چه کشیدم را
نمیدیدند اگر نامحرمان شمع چکیدهم را
نشان میدادمت یک لاخه از موی سفیدم را
جوانی هام قربان سر تو که مقدس بود
همان بزم شراب شام بهر پیری ام بس بود
#حضرت_زینب
#اربعین_1403
#وحید_عظیم_پور ✍
.................
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
دنیای بی تو نداره تعریفی
دنیای بی تو رو اصلا نمیخوام
روم نشد حتی به یک نفر بگم
چی به روز ما آورده شهر شام
کوچه بازار و دیدم ولی حسین
دلم از بزم شراب شون پره
اونی که خیزرون و زد به لبت
قیامت چوب گناشو می خوره
با چشام دیدم که پژمرده شدی
زیر دست و پای شمر ، لاله ی من
قرار این نبود که از پیشم بری
رفیق پنجاه و چند ساله ی من
کربلا کاری ازم بر نیومد
تا که زخم بدن تو خوب بشه
حالا گریه می کنیم من و رباب
تا که زخمای تن تو خوب بشه
بعد تو روی خوشی رو ندیدم
بعد تو غم یه قدم عقب نرفت
هیچکی مثل من تو سختی کشیدن
راه صد ساله رو تو یه شب نرفت
#شهریار_سنجری ✍
...............
#حضرت_رقیه علیها_سلام
رفتنت مثل رفتن خورشید
بعد تو سهم دخترت شامه
توی تاریکی خرابه ی شهر
روی ماهت چیزی که میخوامه
حق داری حرف نمی زنی با من
خسته ای تازه از سفر اومدی
خیلی تحویل گرفتی دختر تو
تا که گفتم بیا با سر اومدی
اومدی و خرابه روشن شد
تو برا ما همیشه نور بودی
طوری که بوش میاد بابای گلم
چن شبی مهمون تنور بودی
.
نمیشه خوب ببینمت آخه
دشمنا نور چشمامو بردن
خدا می دونه مردای شامی
چی به روز سر تو آوردن
همونی که گرفته پیرهن تو
دوتا گوشواره ی منم برده
میشه از اخم صورتت فهمید
به رگ غیرت تو برخورده
نکنه دیدی دستامو بستن
نکنه دیدی ماجراها رو
نگو که دیدی می زدن طعنه
نگو که دیدی می زدن ما رو
کاش منو می زدن همیشه ولی
رو سر تو شراب نمی دیدم
بلایی رو که اومده سرمون
بابا حتی تو خواب نمی دیدم
#شهریار_سنجری ✍
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
.
|⇦•اومدم زیارتت با گریه...
#شور حضرت رقیه سلام الله علیها اجرا شده۱۴۰۳ به نفسِ کربلایی مصطفی نیک نهاد
●━━━━━━───────
اومدم زیارتت با گریه با زاری
تو هنوزم وسط بازاری
خیلی روضه ی نگفته داری
سلام خانم!
شرمندتم تو روضه هات نمردم
ولی برات همیشه غصه خوردم
ای بی کفن برات کفن آوردم
*هشتاد و چهار زن و بچه با زین العابدین و حضرت زینب رفتن کوفه، چهل منزل اسیر بودن، برگشتن مدینه چند تا بچه ی قد و نیم قد بیشتر باقی نمونده بود، حالا تو این همه هشتاد و چهار نفر رقیه یه چیز دیگه ست... سند اسارت آل الله حضرت رقیه سلام الله علیهاست..*
با تمام این اسیران فرق داری قصه چیست
هر کسی آمد به احوالت بخندد گریه کرد
ای که از بوی طعام خانه ها خوابت نبرد
مادرم نذر تو را هر وقت هم زد گریه کرد
موقع غسلت به زخم تو نمک پاشيده شد
آن زن غساله هم وقتی که آمد گریه کرد
*کجاست بدنی که میگفتین؟ دل شب منو از خواب بیدار کردین، تا بدن نحیفشو دید.. گفت این بدن که شستنش زمان نمیبره، تا لباس اسیری رو داد بالا برگردوند سر جاش، گفت بگید ببینم مادر یا پدر این دختر کیه؟ یه وقت زینب کبری اومد جلو گفت: زن شامی چرا غسلش نمیدی؟ مگه نمیبینی خواهراش دارن خیره خیره به بدن بی جانش نگاه میکنن؟ گفت خانم شما کی هستی؟ گفت من عمه اشم همه کس و کارشم.. این دختر یتیمه بوده چرا غسلش نمیدی؟ گفت به من بگو ببینم به چه مریضیی از دنیا رفته؟ خواستم از هر جای بدن آب بریزم دیدم کبود و سیاهه، یه وقت گفت: زن شامی برو کنار اینا جای مریضی نیست، چهل منزل هر جا گفت: بابا..زدنش...
اونایی که دختر دارن میدونن بیدار کردن دختر با پسر فرق میکنه، یه وقت دختر خودشو به خواب میزنه دنبال بهونه است بابا بیاد بوسش کنه از خواب بیدار بشه..*
گفت بابا!
عوض بوسه ی تو حرمله بیدارم کرد
با همان ضربه ی پا، دست به دیوارم کرد
الهی طفل بی بابا نباشد
اگر باشد در این دنیا نباشد
بگو به عمو بعد مردنم باید
برای غسل من آبی بیاورد
* زین العابدین دید چند شبیه عمه اش نشسته نماز میخونه، گفت: عمه جان نشسته نماز نافله رو میخونی، گفت: غذایی که بین ما میدن کفاف یتیما رو نمیکنه، سهم خودمو به بچه های حسین دادم...*
گفت بابا !
ز خانه ها همه بوی طعام می آمد
ولی به جان تو بابا گرسنه خوابیدم
* دستاتو بیار بالا، درِ خونه ی باب الحوائج حسینو در زدی، اهل بیت نیاز به واسطه ندارن، اما برا تقریب به ذهن میگم، درِ خونه ی هر کیو میزنی اگه چیزی نداشته باشه، دختر درو باز کنه واسطه بشه بابا نه نمیگه، خیلی حسین دوست داره این دخترو، بگو رقیه جان! شنیدم اربعین کربلا نبودی، امسال اربعین هر کی آرزو داره هنوز کربلا نرفته براش بنویس...*
* ابا عبدالله رحمة الله الواسعه است.. وقتی شمر ملعون رو سینه ش نشست گفت اگه پا شی خودم شفاعتتو میکنم، حسین جان لحظه ی آخر هم به فکر دستگیری بودی، ببین این دستا برا رقیه ت به سر و سینه زدن...*
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#حضرت_رقیه
#روضه_حضرت_رقیه_سلام_الله
#شب_سوم_محرم
#پنجم_صفر
#غساله
#کربلایی_مصطفی_نیکنهاد
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
.👇
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
Voice005موزیک(2).mp3
زمان:
حجم:
1.24M
سوم محرم ۱۴۴۵
اومدم زیارتت با گریه 😭😭 با زاری....
#زمزمه #روضه_ای
#حضرت_رقیه
# 🎤حاج علی کرمی
سلام خانوم
ایتها الصدیقه الشهیده
ای نوه ی مادر قد خمیده
گنبدتم مثل موهات سفیده
شنیدم که اربعین جا موندی دلگیرم
من به جای تو زیارت میرم
یا رقیه میگم و میمیرم وای
همین جا بود
تو بغل رباب سیلی خوردی
حتی میون خواب سیلی خوردی
تو مجلس .... سیلی خوردی
اومدم زیارتت با گریه با زاری
تو هنوزم وسط بازاری
خیلی روضه ی نگفته داری
بسوز ای دل
جونی نمونده به تن رقیه
آتیش گرفته دامن رقیه
تفریحشونه ....
#سعید_پاشازاده✍
#شب_سوم_محرم
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
.
|⇦•گم شدم ...
#قسمت_اول #روضه_حضرت_رقیه سلام الله علیها اجرا شده #شب_هفتم_محرم۱۴۰۳به نفسِ کربلایی مهدی رعنایی
●━━━━━━───────
*امشب شب نازدانه ابی عبدالله ست نه فقط علی اصغر این سه ساله ام باب الحوائج ها گره های بزرگ با دستای کوچکش باز می کنه ..الهی امشب هرکی برا رقیهی امام حسین خوب گریه کرد. جواز کربلا شو و سوریه اشو همین امشب از دست بی بی امضاشو بگیره.. *
آی گم شدم زجر در پی ام آمد
*خدا نکنه دختر گم بشه پسرم خدا نکنه ولی دختر یه چیزی دیگه س .. شاعر خیلی قشنگ گفته...*
صد پسر در خون بغلتد گم نگردد دختری
*دختر عزیز دردونه باباشه .. دختر بخوره زمین پدرم باش میخوره زمین .. وقتی این بچه گم شد تو دل بیابون تاریخ نوشته سه نفر مامور شدن برن بچه رو پیدا کنن به قافله برگردونن..اسماشونو که بگم قلب شما میلرزه .اولی حرمله بود همچین که مامورش کردن این بچه هایی که تو قافله بودن گفتن خدا کاشکی هرکی بره حرمله نره ..چرا من دلیلشو بگم ..آخه این به بچه شیرخوارهم رحم نمیکنه دیگه چه برسه دختر سه ساله ..یکیشون هم شمر بود.. هی به همدیگه نگاه میکردن میگفتن این میخواد بره رقیه رو پیدا کنه این همونیه که تو گودال سر بابامونو به حالت تشنه برید..خدایا هر کی میره این نره..یکی از اون سه نفر زجره به قول قویتر زجر رفت این بچه رو پیدا کرد که کاش نمیرفت.. تو تاریخ نوشتن زجرقصیالقلب بود اصلاً دلش برای هیشکی نمیسوخت.. اصلا دلش رحم نبود. کاروان معطله هرچی میکنن این سر بریده با این نیزه از تو خاک در بیاد بیرون نیومد یه نگاه کردن دیدن هر کاری می کنن چند نفری دور نیزه جمع شدن این نیزه رو از تو خاک تکون بدن دیدن نیزه در نمیاد. اومدن پیش امام سجاد چیه حکمت این نیزهای که از تو دل خاک بیرون نمیاد کاروان معطله باید حرکت کنیم ای دهانتان بشکنه امیر یزید معطل ماست یه نگاه به سر بریده کرد امام سجاد دید سر بریده برگشته داره عقب کاروانو نگاه میکنه فرمود: یکی از نازدانهها تو بیابون افتاده برش گردونید به کاروان ملحق کنید این نیزه هم از تو خاک در میاد. زجر رفت تو بیابونا تاریکه به هر بوتهی خاری میرسید یه لگد میزد. چرا ؟اگه بچه پشت این بوته خاره خودش بیرون بپره.. یا به یه بوتهی خاری رسید یه لگد زد دید صدای دختر بچهای اومد آخ کمرم..نمیگم بچه رو چه جوری به کاروان ملحق کرد... فقط همینقدر برات بگم موهای دخترو دور دستش پیچید هی رو خاک میکشید.. یا زهرا.. آورد جلو زینب دخترو انداخت پرتش کرد زینب دوید طرف این سه ساله گفت عمه تو اینقدر غصه داری بسته نمیگم با من چه کرد. فقط عمه جون بابا حسینم دیگه منو تو بیابون جا نذار اینا حیا ندارن ...ای حسین
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_حضرت_رقیه_سلام_الله
#شب_هفتم_محرم
#حضرت_رقیه
#کربلایی_مهدی_رعنایی
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
.👇
.
#قسمت_پایانی
#روضه #حضرت_رقیه سلام الله علیها اجرا شده #شب_هفتم_محرم۱۴۰۳به نفسِ کربلایی مهدی رعنایی
●━━━━━━───────
تو خرابه شمعم توش روشن نبود از نور مهتاب استفاده میکردن. زینب دونه دونه خارها رو از کف پای این بچه در میآورد..
طاهر دمشقی شبا سر یزیدو میذاشت روزانوش براش شعر میخوند تا خوابش ببره میگه یه شب نگاه کردم دیدم سر بریده تو تشت از گوشه چشمش داره اشک میریزه میگه از این صحنه خیلی وحشت کردم در همین حین دیدم از تو خرابه کنار کاخ صدای گریه بلنده این زن و بچه ریختن به هم چی شده ؟یزید از خواب یه لحظه پریدگفت طاهر چی شده چرا سر صدا میاد؟چرا نمیزارن ما بخوابیم؟ صدا زد امیر!بچه ی حسینه بهانه بابا گرفته باباشو براش ببرین..گفت: همین سر بریده رو براش ببرید ..یا اباعبدالله.. یه بزرگی میگفت کی گفته سرو تو طبق براش بردن
اینا بیحیاتر از این حرفا بودن.. موهای حسینو تو دستش گرفت دادهمینجور آورد تو خرابه پرت کرد جلوی این دختر بیا اینم بابات..دختر یه نگاه کرد دید جای هفده زخم کاری رو سر و صورت ابی عبدالله است یه دونه شو که همتون بلدید بگم آخه دیروز تو مجلس یزید یه دست کشید رو سر و صورت گفت:بابا کجا بودی؟ یه کلمه است ولی یه دنیا روضه پشتش خوابیده..گفت بابا کجا بودی سرت بوی شراب میده. خیال کردی نمیدونم شراب میخورد صاحب مقتل الحسین اینجوری نوشته..گاهی یزید شراب میخورد گاهی اضافههاشو کنار تشتی میریخته که سر بریده ابی عبدالله توشه..گاهی موقعها این جام شرابو میآورد بالا میگفت حسین نمیخوری خوب مزهای میده ها تعارف میکرد به حسین بی حیا.*
برا دستات طناب آورد
جلو رباب رفت آب آورد
بازم حیا نکرد کنار سرت شراب آورد
عموم رو نی خیلی غم خورد
به ما چشم نامحرم خورد
یه تازیون چند باری به جای من به عمه ام خورد
بچگونه داره حرف میزنه دیگه وایساد جلو اون بی حیا چی گفت
خیلی بدی یادت باشه
منو زدی یادت باشه
" رحم الله و غفر الله من نادا یا حسین"
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_حضرت_رقیه_,سلام_الله
#شب_هفتم_محرم
#روضه_حضرت_رقیه
#کربلایی_مهدی_رعنایی
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
👇
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
.
|⇦•اومدم زیارتت با گریه...
#شور حضرت رقیه سلام الله علیها اجرا شده۱۴۰۳ به نفسِ کربلایی مصطفی نیک نهاد
●━━━━━━───────
اومدم زیارتت با گریه با زاری
تو هنوزم وسط بازاری
خیلی روضه ی نگفته داری
سلام خانم!
شرمندتم تو روضه هات نمردم
ولی برات همیشه غصه خوردم
ای بی کفن برات کفن آوردم
*هشتاد و چهار زن و بچه با زین العابدین و حضرت زینب رفتن کوفه، چهل منزل اسیر بودن، برگشتن مدینه چند تا بچه ی قد و نیم قد بیشتر باقی نمونده بود، حالا تو این همه هشتاد و چهار نفر رقیه یه چیز دیگه ست... سند اسارت آل الله حضرت رقیه سلام الله علیهاست..*
با تمام این اسیران فرق داری قصه چیست
هر کسی آمد به احوالت بخندد گریه کرد
ای که از بوی طعام خانه ها خوابت نبرد
مادرم نذر تو را هر وقت هم زد گریه کرد
موقع غسلت به زخم تو نمک پاشيده شد
آن زن غساله هم وقتی که آمد گریه کرد
*کجاست بدنی که میگفتین؟ دل شب منو از خواب بیدار کردین، تا بدن نحیفشو دید.. گفت این بدن که شستنش زمان نمیبره، تا لباس اسیری رو داد بالا برگردوند سر جاش، گفت بگید ببینم مادر یا پدر این دختر کیه؟ یه وقت زینب کبری اومد جلو گفت: زن شامی چرا غسلش نمیدی؟ مگه نمیبینی خواهراش دارن خیره خیره به بدن بی جانش نگاه میکنن؟ گفت خانم شما کی هستی؟ گفت من عمه اشم همه کس و کارشم.. این دختر یتیمه بوده چرا غسلش نمیدی؟ گفت به من بگو ببینم به چه مریضیی از دنیا رفته؟ خواستم از هر جای بدن آب بریزم دیدم کبود و سیاهه، یه وقت گفت: زن شامی برو کنار اینا جای مریضی نیست، چهل منزل هر جا گفت: بابا..زدنش...
اونایی که دختر دارن میدونن بیدار کردن دختر با پسر فرق میکنه، یه وقت دختر خودشو به خواب میزنه دنبال بهونه است بابا بیاد بوسش کنه از خواب بیدار بشه..*
گفت بابا!
عوض بوسه ی تو حرمله بیدارم کرد
با همان ضربه ی پا، دست به دیوارم کرد
الهی طفل بی بابا نباشد
اگر باشد در این دنیا نباشد
بگو به عمو بعد مردنم باید
برای غسل من آبی بیاورد
* زین العابدین دید چند شبیه عمه اش نشسته نماز میخونه، گفت: عمه جان نشسته نماز نافله رو میخونی، گفت: غذایی که بین ما میدن کفاف یتیما رو نمیکنه، سهم خودمو به بچه های حسین دادم...*
گفت بابا !
ز خانه ها همه بوی طعام می آمد
ولی به جان تو بابا گرسنه خوابیدم
* دستاتو بیار بالا، درِ خونه ی باب الحوائج حسینو در زدی، اهل بیت نیاز به واسطه ندارن، اما برا تقریب به ذهن میگم، درِ خونه ی هر کیو میزنی اگه چیزی نداشته باشه، دختر درو باز کنه واسطه بشه بابا نه نمیگه، خیلی حسین دوست داره این دخترو، بگو رقیه جان! شنیدم اربعین کربلا نبودی، امسال اربعین هر کی آرزو داره هنوز کربلا نرفته براش بنویس...*
* ابا عبدالله رحمة الله الواسعه است.. وقتی شمر ملعون رو سینه ش نشست گفت اگه پا شی خودم شفاعتتو میکنم، حسین جان لحظه ی آخر هم به فکر دستگیری بودی، ببین این دستا برا رقیه ت به سر و سینه زدن...*
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#حضرت_رقیه
#روضه_حضرت_رقیه_سلام_الله
#شب_سوم_محرم
#پنجم_صفر
#غساله
#کربلایی_مصطفی_نیکنهاد
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
.👇
#
Voice005موزیک(2).mp3
زمان:
حجم:
1.24M
سوم محرم ۱۴۴۵
اومدم زیارتت با گریه 😭😭 با زاری....
#زمزمه #روضه_ای
#حضرت_رقیه
# 🎤حاج علی کرمی
سلام خانوم
ایتها الصدیقه الشهیده
ای نوه ی مادر قد خمیده
گنبدتم مثل موهات سفیده
شنیدم که اربعین جا موندی دلگیرم
من به جای تو زیارت میرم
یا رقیه میگم و میمیرم وای
همین جا بود
تو بغل رباب سیلی خوردی
حتی میون خواب سیلی خوردی
تو مجلس .... سیلی خوردی
اومدم زیارتت با گریه با زاری
تو هنوزم وسط بازاری
خیلی روضه ی نگفته داری
بسوز ای دل
جونی نمونده به تن رقیه
آتیش گرفته دامن رقیه
تفریحشونه ....
#سعید_پاشازاده✍
#شب_سوم_محرم
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها