eitaa logo
کانال نوحه وسینه زنی یا زینب(سلام الله علیها)
18.6هزار دنبال‌کننده
2هزار عکس
1.7هزار ویدیو
427 فایل
کپی مطالب بدون نام کانال ممنوع⛔️ #کانال_نوحه_وروضه_یازینب_سلام_الله_علیها http://eitaa.com/joinchat/2288255007C8509f44f1f #هدیه_محضر_امام_زمان_عج_صلوات التماس_دعای_فرج_وعاقبت_بخیری
مشاهده در ایتا
دانلود
. و توسل به حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام اجرا شده به نفسِ کربلایی ●━━━━━━─────── خودت تو زیارت عاشورا میگی" و علی اصحاب الحسین" حر هم جزء اصحاب حسینه داری بهش سلام میدی. اینه ابی عبدالله اینجوری می کنه با آدم.. جوون با امام حسین معامله کن امام حسین میبنده باهات کارو هم دنیاتو هم آخرتتو هم برزختو هم قیامتتو.. اونجایی که حسینه بهشته ..* عمر زاهد همه طی شد به‌تمنای بهشت او ندانست که در ترک تمناست بهشت این چه حرفیست که در عالم بالاست بهشت هر کجا نام حسین است همانجاست بهشت * طول عمر رو زیاد می کنه چرا ؟چون به امامت میگی که آخر زیارت عاشورا" و لا جعله الله آخر العهد منی لزیارتکم "امامم مهربانه اجابت می کنه امام حسین! این آخرین زیارت من نباشه اگه قرار باشه مرگتون زود برسه بخاطر این زیارت عاشورا به تعویق میافته زیارت عاشورا رو ول نکنید..* *توبه شرایط داره اول اینکه سر به خاک بذاری استغفار کنی، دوم طلب توبه و بخشش کنی، بگی دیگه من این کار رو نمی کنم. واسطه بیاری در خونه ی خدا و..چندین مرحله داره‌ توبه.. می خوام از آقایی بگم که همه‌ی شرایطو کربلا داشت چکمه ها اشو روی دوشش انداخته بود اومد طرف خیمه های حسین خجالت نکشید. تا اومد سر پایینه کد داره میده امام حسین در خونه ام اومدی اول باید سرتو بالا کنه فرمود:* ارفع رأسک* سرتو بالا بیار. طلب بخشش کرد.صدا زد یا ابن رسول الله! اجازه می دید برم دم خیمه ی خانوما از اینها حلالیت بطلبم من بودم راه رو سد کردم، من بودم جلو اینا رو گرفتم، من بودم تن این زن و بچه رو لرزوندم، آقا اجازه داد کی داره با حر میره پشت خیمه ها اباالفضل با حر اومدن پشت خیمه ها حر صدا زد "السلام علیکم یا اهل بیت النبوه السلام علیک یا بنت امیرالمومنین" از تو خیمه صدا زد و "علیک السلام" صدا زد بی بی جان اومدم حلالیت بطلبم منو ببخش.. زینب چی گفته باشه خوبه؟ فرمود: بگو بدونم آیا حسین تو رو بخشیده اومدی اینجا؟ صدا زد.. بله خانم.. فرمود: اگه حسین بخشیده من چیکارم که نبخشم منم حلالت کردم. امشب به ابی عبدالله و خواهرش بگو هرچی گناه کردم دلتو لرزوندم منو حلالم کن این حلالیتتو از امام حسین بگیر امشب ببین با هات چه می‌کنه...* اولین نفره جلو امام حسینو گرفت اولین نفره در رکاب سیدالشهدا به شهادت رسید. ابی عبدالله سر حر رو بدامن گرفت اما دلا بسوزه.. ساعاتی بعد حسین تک و تنها تو گودی گودال قتلگاه افتاد. کسی اومد سرشو بدامن بگیره نه والله اشتباه گفتم چرا یکی اومد سرشو بدامن بگیره.. "و الشمر جالس علی صدره" یهو دید سینه اش سنگین شده.. هر چی نفس داری حسین .....* .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج علیهم_السلام ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
. |⇦•داد زد بر سر مادرم... و علیه السلام به نفسِ کربلایی ●━━━━━━─────── * امشب اول اینجوری سلام بدیم.. * "یااَبا مُحَمَّدٍ یاحَسَنَ بنِ عَلِیِ اَیُّهَا المُجتَبی یَابنَ رَسوُلِ اللّهِ یا حُجَّةَ اللّهِ عَلی خَلقِهِ یا سَیِدَناوَ مَولانا اِنا تَوَجَّهنا وَستَشفَعنا وَ تَوَسَّلنا بِکَ اِلیَ اللّهِ وَ قَدَّمناکَ بَینَ یَدَی حاجاتِنا یا وَجیهاً عِندَاللّهِ اِشفَع لَنا عِندَاللّه" * امشب در خانه خوب آقا زاده ای اومدی داری نوکری می‌کنی. خیلیا جون دادن برای ابی عبدالله.. چرا امشب این حرفو می‌زنی آخه بابای این آقازاده به کرم معروفه میگن امام مجتبی کریم مدینه است اما بگم قبلش غریب مدینه‌ام هست. اول می‌خوام با همدیگه یه سر بریم مدینه میخوام بگم چرا این آقا غریبه مدینه است.. دستش تو دست مادرش بود. از مسجد به سمت خانه میامدن اون نانجیب جلو راهشونو گرفت.* مردک پست که عمری نمک حیدرخورد داد زد بر سر مادر به غرورم برخورد *امام مجتبی میگه جلومونو سد کرد صدا زد زهرا کجا بودی ؟ بی بی فرمود:مسجد بودم.چیه تو دستت؟ فرمود: قباله‌ی فدک نانجیب گفت این حق شما نیست بده قباله ی فدکو.. فرمود: از بابام پیغمبر به ما رسیده چرا حق ما نیست؟ امتناع کرد بی‌بی از دادن قباله فدک .. فقط همینقدر بگم تا زهراقباله فدکو نداد این نانجیب یه نگاه کرد اینور کوچه یه نگاه اونور کوچه کسی نباشه امام مجتبی که طفلی بیش نیست دستشو برد بالا آنچنان با سیلی تو صورت مادر سادات زد.. امام مجتبی میگه دست مادرمو گرفتم از رو خاک بلند کردم عوض این که راه خونه را از این طرف بره راه خونه رو اشتباه از اون طرف میرفت چرا ؟ چون یه جوری ضربه سیلی به صورت خورده بود مادرتون راه خونه رو گم کرده بود. خونمون این طرفه از اون طرف میری کجا دیگه داری می‌رسیم جونه بابا تو راه بیا * امام مجتبی می‌گه دستشو گرفتم آوردمش تو راه کمک کنم بریم سمت.. عین مقتله.. امام مجتبی میگه دست مادرمو که گرفتم طرف خونه ببرم نگاه کردم دیدم متصل از زیر چادرش داره خون رو زمین می‌چکه یا زهرا یا زهرا ..سخته بچه کتک خوردن مادر ببینه.. هم سخته بچه کتک خوردن مادرو ببینه هم برای پدر مادر سخته زمین خوردن بچه‌اشو ببینن.. چی می‌خوای بگی می‌خوام بگم خوب شد کربلا امام حسن نبود بدن له شده سینه‌ اشو چسبوند به سینه قاسم داره بدنو می‌کشه طرف خیمه‌ها این پاها هی داره رو خاک می‌کشه بدنو آورد تو خیمه‌ی دارالحرب منو نگاه کن گذاشت کنار جنازه‌ی علی‌اکبر خودش نشست وسط این دو تا جنازه یه نگاه به قد و بالای علی اکبر می‌کرد گریه می‌کرد یه نگاه به قد و بالای قاسم می‌کرد گریه می‌کرد..* * دستتو بیار بالای سر خجالتو بزار کنار گدایی بلد باش به خدا قسم که هر چی قراره بده امام حسن الان میده هر کی به کرم امام مجتبی امید واره پیر و جوون کوچیک و بزرگ ، زن و مرد دریاب کرم امام مجتبی را بدون خجالت دستت تا هرجایی میاد بالا بلندش کن اول سه مرتبه صدا بزن یا حسن... دستت بالا باشه سه مرتبه فریاد بزن یا حسین حسین حسین* .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
. |⇦•من شیر خواره ی ... و توسل به علیه السلام اجرا شده به نفسِ کربلایی مهدی رعنایی ●━━━━━━─────── "السلام علیک ایها الطفل الرضیع یا باب الحوائج یا مولای یا اباعبدالله یا علیٍ الاصغر" من شیرخواره‌ی فرزند حیدرم هرچند اصغرم به صف حش اکبرم در حشر بر شفاعت خلق خدا بس است یک قطره خون که می‌چکد از زخم حنجرم شد سینهٔ حسین مرا مقتل و مزار گشتم جدا اگرچه ز آغوش مادرم *طفل نوزاد و شیرخواره به مادر و بوی مادر علقه خاصی داره.. بعضاً اینجوریه بچه‌ها رو جدا که می‌کنن از تو بغل مادر بچه‌ها شروع می‌کنن گریه کردن مادر این طفل نوزاد شیرخواره رو به سینه ولو شیر نداشته باشه بچه آرام میگیره.. شب باب الحوائج وقتی خدا دعوتت می‌کنه می‌خواد بگه گره کارتو می‌خوام باز کنم. می‌خواد بگه اگه مشکلی داری می‌خوام برطرف کنم. فقط کافیه امشب بدونی چه جوری سیم دلتو باهاش وصل کنی این مهمه که چه شکلی امشب وصل بشی در خانه ابی عبدالله به این چشمات التماس کن بگو آی چشم یه قطره اشک برا شیرخواره‌ی امام حسین بریز من آبروم جلو مادرش حفظ بشه...* نقش حسین مانده به لبخنده آخرم هفتاد گل به کرب و بلا چیده شد ولی من غنچه بوده‌ام که عدو کردپرپرم تیر سه شعبه و گلوی طفل شیرخوار حق دارد ار جدا شود از پیکرم سرم امروز جای من به روی سینه ی حسین فردا به روی شانه‌ی زهرا اطهر *مختار قیام کرد قتله کربلا رو گرفت یکی یکی به سزای اعمالشون رسوند. نوبت حرمله که شد گفت بگو بدونم چه کردی کربلا بی‌حیا؟ گفت امیر! اگه بگم تخفیفی تو مجازاتم میدی؟ مختار گفت: نه والله بگی یا نگی می‌کشمت به بدترین نحو هم می‌کشمت. تاریخم نوشته همینجور شد مختار به بدترین نحو حرمله رو کشت حالا اونایی که تو فیلما نشون دادن یه چیزه یه سری روایت داریم که مختار اول دست راستشو برید،بعد دست چپشو، بعد پای راستو برید، بعد پای چپش رو قطع می‌کرد تو دیگ روغن جوشیده بدن این‌ها رو میذاشت بعدم مینداخت بیرون رو خاک اینقدر غلط بزنن تا جون از بدنشون خارج بشه بریم سراغ روضه ..گفت مختار! تا فهمیدم حسین اومده کربلا و ما قراره راهی کربلا بشیم رفتم بازار ده تا دونه تیر سه شعبه گرفتم. سه تا از این تیرها رو زهرآلود کردم. گذاشتم تو مواقع حساس تو کربلا بزنم.. مختار! تیرهامو کربلا زدم اما اون سه تایی که زهرآلود کرده بودن گذاشتم تو مواقع حساس کربلا بزنم‌.گفت بگو بدونم کجا زدی؟ گفت اولیشو زدم تو چشم اباالفضل.. دومیشو زدم به گلوی شیرخوار حسین..سومیشو زدم به قلب خود حسین وقتی تو گودال قتلگاه پیراهن عربی بالا کرد خون پیشانی رو پاک کنه تا سفیدی قلب حسینو دیدم تیر سه شعبه ام رو اونجا زدم. مختار گفت: حرمله شد جایی تو این سه تا تیری که زدی دلتم بسوزه؟ گفت نه دلم نسوخت فقط یه جا آتیش گرفتم کجا ؟ گفت وقتی تیرو زدم به حلقوم نازک‌تر از گل علی دیدم حسین این قنداقه خونی رو زیر عبا مخفی کرد.هی دو قدم میره طرف خیمه‌ها دوباره برمی‌گرده خدا هیچ مردی رو به چه کنم چه کنم نندازه..خدا هیچ مردی رو جلو زن و بچه ا ش خجالت زده نکنه گفت: من شرمندگی حسینو که دیدم دلم آتیش گرفت همچی که دیدم هی میره طرف خیمه‌ها دوباره برمی‌گرده آتیش گرفتم. اما بدنو آورد از پشت نخلستونا رسوند پشت خیمه شروع کرد با نوک شمشیر یه گودال به صورت قبر کند..همچین که اومد قنداقه‌ی خونی رو بذاره تو خاک دید صدای مادری از پشت سر میاد حسین! بذار یه بار دیگه صورت عزیزمو ببینم.این پدر و مادر کنار این قبر کوچیک شروع کردن گریه کردن رباب و ابی عبدالله..* .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 👇
. حضرت علی اصغر علیه السلام نفسِ کربلایی مهدی رعنایی ●━━━━━━─────── صدای گریه بلند شد صدای گریه رسید به خیمه‌ی کی؟ رسید به خیمه‌ی زینب.. زینب از خیمه دوید بیرون اومد پشت خیمه‌ها زد سر شونه ابی عبدالله گفت: داداش داری چه می کنی؟ حسین این بچه رو خاکش کن اگه خاکش نکنی مادرشم الان می‌میره یه جمله بگم.. صدا زد زینب خواهرم می‌خوام خاکش کنم ولی دلم نمیاد چطور مگه؟ آخه هرچی نگاه می‌کنم بین چشماش هنوز بازه انگار داره هنوز منو تماشا می‌کنه "رحم الله و غفر الله من۸ نادا"دستتو بیار بالا یاحسین ...* گفت هر کس که دید رأس تو را نیزه ها آهی کشید و گفت که بیچاره مادرت آخ دو دستم را میان آب بردم حلالم کن نبودی آب خوردم پسرم گلایه از کمان و تیر دارم بیا از نیزه پایین شیر دارم *وسط این خانوما زینب دید یه مخدره‌ای یه خانومی داره بلند بلند گریه می‌کنه شب یازدهم محرم الله اکبر اومد یکی یکی این زن و بچه رو کنار زد اومد بالا سرش ببینه کیه داره بلند گریه می‌کنه دید مادر علی اصغر ربابه گفت خانوم بچه‌ها رو به زور خوابوندم به سختی خوابوندم چرا داری اینجور بلند بلند گریه می‌کنی؟ صدا زد بی‌بی جان زینب! آتشم نزن چطور مگه رباب؟ تا دیروز علی داشتم شیر نداشتم اما عصری یه مقداری آب بهمون دادن آب خوردم احساس می‌کنم تو سینه‌ شیر دارم اما هرچی دور و ورمو نگاه می‌کنم علی ندارم..* «هرکی باباب الحوائج کار داره دستشو بیاره بالای سرش امشب از اون شباس ها هرجور می‌دونی بگیر با نفس کشیده بگو ای غریب آقام حسین.....» .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 👇
. |⇦•گم شدم ... سلام الله علیها اجرا شده نفسِ کربلایی مهدی رعنایی ●━━━━━━─────── *امشب شب نازدانه ابی عبدالله ست نه فقط علی اصغر این سه ساله‌ ام باب الحوائج ها گره های بزرگ با دستای کوچکش باز می کنه ..الهی امشب هرکی برا رقیه‌ی امام حسین خوب گریه کرد. جواز کربلا شو و سوریه اشو همین امشب از دست بی بی امضاشو بگیره.. * آی گم شدم زجر در پی ام آمد *خدا نکنه دختر گم بشه پسرم خدا نکنه ولی دختر یه چیزی دیگه س .. شاعر خیلی قشنگ گفته...* صد پسر در خون بغلتد گم نگردد دختری *دختر عزیز دردونه باباشه .. دختر بخوره زمین پدرم باش می‌خوره زمین .. وقتی این بچه گم شد تو دل بیابون تاریخ نوشته سه نفر مامور شدن برن بچه رو پیدا کنن به قافله برگردونن..اسماشونو که بگم قلب شما میلرزه .اولی حرمله بود همچین که مامورش کردن این بچه هایی که تو قافله بودن گفتن خدا کاشکی هرکی بره حرمله نره ..چرا من دلیلشو بگم ..آخه این به بچه شیرخواره‌م رحم نمی‌کنه دیگه چه برسه دختر سه ساله ..یکیشون هم شمر بود.. هی به همدیگه نگاه می‌کردن می‌گفتن این می‌خواد بره رقیه رو پیدا کنه این همونیه که تو گودال سر بابامونو به حالت تشنه برید..خدایا هر کی میره این نره..یکی از اون سه نفر زجره به قول قوی‌تر زجر رفت این بچه رو پیدا کرد که کاش نمی‌رفت.. تو تاریخ نوشتن زجرقصی‌القلب بود اصلاً دلش برای هیشکی نمی‌سوخت.. اصلا دلش رحم نبود. کاروان معطله هرچی می‌کنن این سر بریده با این نیزه از تو خاک در بیاد بیرون نیومد یه نگاه کردن دیدن هر کاری می کنن چند نفری دور نیزه جمع شدن این نیزه رو از تو خاک تکون بدن دیدن نیزه در نمیاد. اومدن پیش امام سجاد چیه حکمت این نیزه‌ای که از تو دل خاک بیرون نمیاد کاروان معطله باید حرکت کنیم ای دهانتان بشکنه امیر یزید معطل ماست یه نگاه به سر بریده‌ کرد امام سجاد دید سر بریده برگشته داره عقب کاروانو نگاه می‌کنه فرمود: یکی از نازدانه‌ها تو بیابون افتاده برش گردونید به کاروان ملحق کنید این نیزه هم از تو خاک در میاد. زجر رفت تو بیابونا تاریکه به هر بوته‌ی خاری می‌رسید یه لگد می‌زد. چرا ؟اگه بچه پشت این بوته خاره خودش بیرون بپره.. یا به یه بوته‌ی خاری رسید یه لگد زد دید صدای دختر بچه‌ای اومد آخ کمرم..نمیگم بچه رو چه جوری به کاروان ملحق کرد... فقط همینقدر برات بگم موهای دخترو دور دستش پیچید هی رو خاک می‌کشید.. یا زهرا.. آورد جلو زینب دخترو انداخت پرتش کرد زینب دوید طرف این سه ساله گفت عمه تو اینقدر غصه داری بسته نمیگم با من چه کرد. فقط عمه جون بابا حسینم دیگه منو تو بیابون جا نذار اینا حیا ندارن ...ای حسین .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
. سلام الله علیها اجرا شده نفسِ کربلایی مهدی رعنایی ●━━━━━━─────── تو خرابه شمعم توش روشن نبود از نور مهتاب استفاده می‌کردن. زینب دونه دونه خارها رو از کف پای این بچه در می‌آورد.. طاهر دمشقی شبا سر یزیدو می‌ذاشت روزانوش براش شعر می‌خوند تا خوابش ببره میگه یه شب نگاه کردم دیدم سر بریده تو تشت از گوشه چشمش داره اشک می‌ریزه میگه از این صحنه خیلی وحشت کردم در همین حین دیدم از تو خرابه کنار کاخ صدای گریه بلنده این زن و بچه ریختن به هم چی شده ؟یزید از خواب یه لحظه پریدگفت طاهر چی شده چرا سر صدا میاد؟چرا نمیزارن ما بخوابیم؟ صدا زد امیر!بچه ی حسینه بهانه بابا گرفته باباشو براش ببرین..گفت: همین سر بریده رو براش ببرید ..یا اباعبدالله.. یه بزرگی می‌گفت کی گفته سرو تو طبق براش بردن اینا بی‌حیاتر از این حرفا بودن.. موهای حسینو تو دستش گرفت دادهمینجور آورد تو خرابه پرت کرد جلوی این دختر بیا اینم بابات..دختر یه نگاه کرد دید جای هفده زخم کاری رو سر و صورت ابی عبدالله است یه دونه شو که همتون بلدید بگم آخه دیروز تو مجلس یزید یه دست کشید رو سر و صورت گفت:بابا کجا بودی؟ یه کلمه است ولی یه دنیا روضه پشتش خوابیده..گفت بابا کجا بودی سرت بوی شراب میده. خیال کردی نمی‌دونم شراب می‌خورد صاحب مقتل الحسین اینجوری نوشته..گاهی یزید شراب می‌خورد گاهی اضافه‌هاشو کنار تشتی می‌ریخته که سر بریده ابی عبدالله توشه..گاهی موقع‌ها این جام شرابو می‌آورد بالا می‌گفت حسین نمی‌خوری خوب مزه‌ای میده ها تعارف می‌کرد به حسین بی حیا.* برا دستات طناب آورد جلو رباب رفت آب آورد بازم حیا نکرد کنار سرت شراب آورد عموم رو نی خیلی غم خورد به ما چشم نامحرم خورد یه تازیون چند باری به جای من به عمه ام خورد بچگونه داره حرف می‌زنه دیگه وایساد جلو اون بی حیا چی گفت خیلی بدی یادت باشه منو زدی یادت باشه " رحم الله و غفر الله من نادا یا حسین" .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج ,سلام_الله ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 👇
. |⇦•عدو‌ خنجر به قلب ... علیه السلام اجرا شده به نفسِ کربلایی مهدی رعنایی ●━━━━━━─────── "السلام علیک یا ابن اباعبدالله یا علی بن الحسین" روضه امشب مال جووناست نه اینکه پیرمردا گریه نکنن نه.. اتفاقاً امشب باید پیرمردا زیر بغلای ابی عبدالله رو بگیرن اونا باید کمک امام حسین کنن پیرمردا کمک پیر کنند جوونا کمک جوون کنن ایشالا کربلا پایین پای ابی عبدالله به زودی عرض ارادت کنیم.. عدو خنجر به قلب پاره می زد غمت آتش به سنگ خاره می زد به چشم خویش دیدم جان بابا که از فرق تو خون فواره می‌زد آهت بروی لب عالم آهست هنگام وداع سخته مهر و ماهست این اشک حسین بر علی اکبر نیست بر پیکر صد چاک رسول الله است دنبال صدای دلبرم افتادم با سر به کنار اکبرم افتادم تا پهلوی نیزه خورده‌اش را دیدم یک لحظه به یاد مادرم افتادم *روضه امشب مدینه کربلاستا.. یه جوونه هجده ساله من سراغ دارم نه سال تو خونه‌ی علی سرد و گرم روزگار چشیدچهار تا بچه‌ی قد و نیم قد بزرگ کرد. اما یک روز علی بین در و دیوار صدای این هجده ساله رو شنید.. یا زهرا ..چی می گفت ؟"یا فضه تُ خذینی" فضه بیا به خدا پهلومو شکستن فضه بیا بخدا محسنمو سقط کردن..اینجا علی صدای زهرا رو شنید یه روزم کربلا یه هجده ساله صدا زد بابا یا حسین اگه می خوای بیای بیا منم رفتم خداحافظ چند قدم مونده به بدن علی خودش رو از رو ذوالجناح انداخت روی خاک. باباست دیگه طاقت نداره .. با دو کنده‌ٔ زانو خودشو رسوند بالای سر علی چه بدنی هر تیکه یه جا افتاده یا زهرا مدد کن بی‌بی جان.. اول کاری که حسین کرد دید می‌خواد جوونش حرف بزنه اما نمی‌تونه دست کرد تو حلقوم علی اکبر لخته های خون و بیرون کشید گفت: پسرم حالا بگو بابا یبار دیگه منو صدا بزن حسین.. صورتو گذاشت رو صورت جوونش .. «یه پرانتز باز کنم یه اشکی ازت بگیرم ها آی نوکرای حسین امیدوار باشید لحظه‌ی آخر امام حسین بیاد سر ما رو به دامن بگیره از کجا این حرفو می زنی یه غلام سیاه داشت کربلا همون کاری که با علی اکبر کرد همون کارو با غلام سیاش کرد صورتشو گذاشت رو صورت غلام سیاهش..»برگردیم بالای پیمر علی اکبر.. مردم داغ جوون سخته..گفتن مگه میشه مرده بلند شه راه بره؟ گفتن: بله.. در یه صورت مرده راه میره گفتن در چه صورت؟ گفت: اون پدری که جوونش جلوش دست و پا بزنه داغ جوون ببینه اون مرده‌ایست که داره راه میره مگه داغ جوون زنده می‌گذاره آدمو نه والله.. اینقدر این صورت به صورت گذاشتن طول کشید همه شروع کردن هلهله کردن همه شروع کردن تکبیر کشیدن گفتن حسین هم بالا سر جوونش جان داد خدا رحمت کنه قدیمیا رو برسه به روح همشون هدیه میکنم...* لشکر کوفه و شام اِساده به تماشای شه و شهزاده شه روی نعش پسر افتاده همه گفتن حسین جان داده * یهو دید یکی داره شونه‌هاشو تکون میده حسین با خودت داری چه می‌کنی داداش.. برگشت دید زینبه دوباره رو کرد به علی اکبر گفت علی جان!..* خیز از جا آبرویم را بخر عمه را از بین نامحرم ببر *یه عبا پهن کردن رو زمین تیکه‌های بدن جوونشو گذاشت تو عبا عباس و جوونای بنی هاشم اومدن سر عبا رو گرفتن مقاتل نوشته: جوونا می‌رفتن حسین پشت سر این جوونا هی زانوهاش می‌لرزید می خورد رو زمین عباس زیر بغلاشو می گرفت بلندش می کرد..سیدی و مولای.. یا حسین* .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 👇
. |⇦•ای ساقی سرمست... و توسل به حضرت عباس علیه السلام اجرا شده نفسِ کربلایی مهدی رعنایی ●━━━━━━─────── "السلام علیک یا قمر العشیره و یا کفیل الزینب یا أخ الحسین یا اباالفضل العباس" *شب شبیه که نه فقط مسلمونا شیعه‌ها مشکی پوشا عزادارا میان در خونه ابوالفضل می‌گیرن حاجت میرن امشب ارمنی‌ها میان در خونه اباالفضل غیر مسلمونا میان در خونه ابالفضل ابالفضل به آقای من و شما ادب می‌کنن و احترام میکنن. مسیحی بود التماس می‌کرد یه دونه غذای این هیئت روز تاسوعا رو به من بدید گفتن غذا تموم شده..چه اصراری داری گفت: ما هرسال تاسوعا یه دونه غذای اباالفضل و از روضه‌های شما می‌گیریم می‌بریم خونه برنج و خورشتشو با هم مخلوط می‌کنیم میزاریم خشک بشه آسیابش میکنیم تو طول سال هر موقع مهمون برامون میاد میخوایم غذا درست کنیم یه مقدار از این غذای خشک شده‌ی اباالفضل رو تو غذامون برا نمک کار می‌ریزیم هر وقت مهمون میاد خونه ما میره تعریف می‌کنه میگه عجب غذایی! هیچ جا مانخوردیم اینه قمر بنی هاشم ما امشب با صفای دلت برو در خونه‌ی اباالفضل..* ای ساقیِ سرمست زپا افتاده دنبال لبت آب بقا افتاده مشکو علمو دست سه حرف عشق است افسوس که این هر سه جدا افتاده *مشک یه طرف دستای قلم شده یه طرف علم اباالفضل یه طرف چی می‌خوای بگی؟ می‌خوام بگم دو تا داغ بود بدجور پشت حسینو شکست. اول داغ علی اکبرِ بعدم داغ اباالفضلِ. اما نوشتن داغ اباالفضل یه جوری بود وقتی حسین داشت برمی‌گشت طرف خیمه‌ها دستش به کمرش بود. شکستگی تو چهره امام حسین پیدا شد. بچه‌ها دیدن بابا داره برمی‌گرده ولی بی عمو یکی از این نازدانه‌ها اومد جلو صدا زد ابتا این عمی العباس؟ بابا عموم عباس چی شد؟ امام حسین روش نشد جواب بده به این بچه.. چه کرد؟ اومد تو خیمه‌ی اباالفضل عمود خیمه رو کشید خیمه رو زمین خوابی. تو حرم معنیش اینه این خیمه دیگه صاحب نداره.زینب مطلع شد یکی یکی زن و بچه رو صدا کرد. گفت: هرکی هرچی زیورآلات داره بره در بیاره رخت اسیری آماده کنید. داداشم دیگه بی‌ علمدار شد. گوشواره‌ها رو در آرید خلخالهای پاها رو در آرید دیگه عموتون برنمی گرده. چرا نتونست امام حسین این بدنو برگردونه نوشتن دست کرد زیر بدنِ اباالفضل اومد بدنو بلند کنه دید هر جا رو بلند میکنه یه تیکه رو زمین می افته یا اباالفضل... مرحوم آسید مهدی بحر العلوم اومد تو سرداب حرم اباالفضل دید قبر آب افتاده توش داره خراب میشه..می‌دونید که قبر قمر بنی هاشم میون آبه آب دور اباالفضل میگرده..ای بی‌وفا آب الان میای دور قبر اباالفضل عاشورا کجا بودی ؟ این آب داره قبر رو خراب می‌کنه..خبر کرد یه بنایی بیاد برا مرمت قبر قمر بنی هاشم از پله های سرداب اومد پایین سید مهدی بحرالعلومی ایستاده آقا بهش فرمود: که اینجا رو مرمت کن قبر آقا قمر بنی‌هاشمه. گفت: آقا مرمت نمی کنم. چرا آقا ؟ این قبر، قبر اباالفضل نیست. گفت چطور مگه؟گفت:ما از شماها شنیدیم روی این منبرا اباالفضل رشید بوده همچین که رو اسب می‌نشسته زانوهاش از گوش اسب می‌زده بالا. چرا این‌ قبر اینقدر کوچیکه؟ اینکه قبر یه طفلِ نوزاده...یهو دید آ سیدمهدی بحرالعلوم تو سرداب نشست رو زمین گفت: آهای بنا اگه بخوام بگم چرا این قبرکوچیکه باید روضه برات بخونم. خب آقا چه جایی بهتر از اینجا بخون تا بعدشم من کار کنم. صدا زد آی بنا بدن عباسو بستن به درخت جهار هزار تیر انداز نشستن رو کنده‌های زانو اینقدر به این بدن تیر زدن امام صادق میگه مثل خارپشت از بدن اباالفضل تیر بیرون زده بود. بدن از هم متلاشی شده بود حسین این بدنو که جمع کرد بیشتر از همین اندازه نشد.* گرفتارم گرفتارم اباالفضل گره افتاده در کارم‌اباالفضل *چی می خوای گره افتاده در کارت..پول می‌خوای خونه می خوای ماشین می‌خوای نه به امام حسین من برا اینا نمیام هیئت پس چی میخوای ؟* دعایی کن دوباره چند وقتی هوای کربلا دارم .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
. |⇦•روضه نمی خواهد... علیه السلام اجرا شده به نفسِ کربلایی مهدی رعنایی ●━━━━━━─────── "السلام علیکم یا مظلوم بلاناصر یا سیدنا المظلوم.." امشب اصلاً روضه نمی‌خواد.. " سیدنا الغریب سیدنا العطشان..سیدنا العریان" * امام صادق فرمودند: هرکی برای جد ما حسین گریه کنه مادرمونو کمک کرده می خوای امشب یه پهلو شکسته رو کمک کنی بسم الله ..* روضه نمی‌خواهد تنی که سر ندارد قربان آن آقا که انگشتر ندارد *مادرش داره میگه ...* من بی وضو موی تو را شانه نکردم حالا به دنبال سرت باید بگردم *امام صادق فرمود : گریه نمی‌کند برای جد ما حسین مگر اینکه خود جد ما روبروی صورتش بشینه تو چشماش نگاه کنه اون موقع می‌تونه گریه کنه برا جدما..آهای اونی که گریه می‌کنی حسینو روبروت ببین امام حسین داره نگاه می‌کنه اعتقاد می‌خواد باور می‌خواد امامت گفته..* نگاه از نوکر خود برنداری ز گریه نوحه ای بهتر نداری زیارتنامه‌ی بالای سر را کجا باید بخوانم سر نداری *دوتا اسم نقله تو کربلا هم نافع ابن هلال هم هلال ابن نافع احتمالا یکی مال لشکر عمر سعد یکی تو اردوگاه ابی عبدالله.. شب عاشورا میگه اومدم دور خیمه‌ها یه سر و گوشی آب بدم ببینم چه خبره یهو دشمن کمین نکرده باشه. دیدم امام حسین از خیمه بیرون اومده رو خاک داره یه چیزایی جمع می‌کنه رفتم جلو گفتم "السلام علیک ابن رسول الله یا اباعبدالله "جوابمو داد و علیک السلام یا هلال گفتم آقا جسارته میپرسم چه می کنید؟ شب عاشورایی فرمود: هلال فردا که می‌کشنمون سرامونو رو نیزه می‌زنن می‌ریزن تو خیمه ها غارت می‌کنن این زن و بچه از ترس پای برهنه راهیه بیابونا میشن خم شدم روی خاک تا جایی که می‌تونم این خارها رو از رو زمین برمی‌دارم تو پای این زن و بچه‌ خار نره.. آقا جان کجا بودی غروب عاشورا..شب یازدهم این زن و بچه توی بیابونا فرار می‌کردن چه‌جور؟ دامنا آتیش گرفته، صورتا سیلی خورده، کف پا پره خونه ،گوشها بی گوشواره میگه یه نفرو دیدم از این بچه‌ها دامنش سوخته داره می‌دوئه تو بیابونا دلم براش سوخت دنبالش کردم ترسید فرار کرد. هی این آتیش میومد بالاتر. میگه گفتم دختر بایست من کاری باهات ندارم می‌خوام آتیش دامنتو خاموش کنم. اعتماد کرد ایستاد از اسب پیاده شدم آتش دامنشو خاموش کردم تا مطمئن شد خیالش راحت شد اومد گفت: آقا من چند تا سوال دارم گفتم بپرس دختر.. گفت آقا راه نجف کدوم طرفه؟ گفتم نجف از اینجا خیلی دوره می‌خوای بری اونجا چیکار؟گفت می‌خوام برم کنار قبر جدم علی شکایت این نامرد رو بکنم. بگم بابامو با لب تشنه کشتنش..گفتم از اینجا دوره نمیرسی حاجت دیگه‌ای داری گفت: آقا اگه یه مقدار آب داری بهم بده. گفتم آب نخورده سه روزه از روز هفتم آبو بستن آب نخوردن این زن و بچه‌ها می‌خواد آبش میدم یه ظرف آب آوردم براش گفت: آقا می‌دونی بابام حسینو کجا کشتن؟ گفتم بله می‌دونم راهی شد دنبال من رسیدیم تو گودی گودال اومد بالای سر بدن پاره پاره ‌ و بی‌سر ابی عبدالله دیدم دست تو ظرف آب می‌کنه هی می‌پاشه رو رگ‌های بریده میگه پاشو برات آب آوردم. مگه تو همین چند ساعت پیش صدا نمی‌زدی" العطش" بعد خودش جواب خودشو داد گفت: دختر چه انتظاری داری از بدنی که سر نداره. خودشو انداخت رو بدن مبارک ابی عبدالله کاروان می‌خواد حرکت کنه یه عده منتظرن..دیدن یکی دو تا بچه کمن اومدن دیدن تو قتلگاه بدن امام حسینو بغل کرده اونقدر با تازیانه به بدن این دختر زدن..دستتو بلند کن بالای سرت خجالت نکش شب عاشوراییه ما نیومدیم اینجا برا حاجت ما برا سربریده اینجا جمع شدیم. شنیدیم آقامونو غریب کشتن شنیدیم آقامونو مظلوم کشتن برای غربت و مظلومیتش اومدیم دستتو بیار بالا.. رحم الله وغفر الله من نادا یا حسین..* .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
. |⇦•سه غم‌ آمد...... علیه السلام اجرا شده نفسِ کربلایی مهدی رعنایی ●━━━━━━─────── سه غم اومد به جونم هر سه به یکبار اسیری و غریبی و غم یار مردم! اسیری و غریبی چاره داره ولی آخر کشد ما را غمِ یار غمِ یار غمِ یار * میلیون‌ها مثل من و تو بمیرن حق یه دونه تیری که به ابی عبدالله خورده ادا نمیشه اما علی الظاهر به حضرت زهرا روز قیامت بگیم بی‌بی این کاری که روز عاشورا از دست ما برمی‌اومد همین بود ما این کارو می‌تونستیم برای حسینت انجام بدیم آماده ای یا نه ...* ای کاش که موت را نمی بوسیدم پیش همه روت را نمی‌بوسیدم *چطور مگه ؟* تقصیر من است پشت و رویت کردن ای کاش گلوتو نمی‌بوسیدم .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
. |⇦•گم شدم ... سلام الله علیها اجرا شده نفسِ کربلایی مهدی رعنایی ●━━━━━━─────── *امشب شب نازدانه ابی عبدالله ست نه فقط علی اصغر این سه ساله‌ ام باب الحوائج ها گره های بزرگ با دستای کوچکش باز می کنه ..الهی امشب هرکی برا رقیه‌ی امام حسین خوب گریه کرد. جواز کربلا شو و سوریه اشو همین امشب از دست بی بی امضاشو بگیره.. * آی گم شدم زجر در پی ام آمد *خدا نکنه دختر گم بشه پسرم خدا نکنه ولی دختر یه چیزی دیگه س .. شاعر خیلی قشنگ گفته...* صد پسر در خون بغلتد گم نگردد دختری *دختر عزیز دردونه باباشه .. دختر بخوره زمین پدرم باش می‌خوره زمین .. وقتی این بچه گم شد تو دل بیابون تاریخ نوشته سه نفر مامور شدن برن بچه رو پیدا کنن به قافله برگردونن..اسماشونو که بگم قلب شما میلرزه .اولی حرمله بود همچین که مامورش کردن این بچه هایی که تو قافله بودن گفتن خدا کاشکی هرکی بره حرمله نره ..چرا من دلیلشو بگم ..آخه این به بچه شیرخواره‌م رحم نمی‌کنه دیگه چه برسه دختر سه ساله ..یکیشون هم شمر بود.. هی به همدیگه نگاه می‌کردن می‌گفتن این می‌خواد بره رقیه رو پیدا کنه این همونیه که تو گودال سر بابامونو به حالت تشنه برید..خدایا هر کی میره این نره..یکی از اون سه نفر زجره به قول قوی‌تر زجر رفت این بچه رو پیدا کرد که کاش نمی‌رفت.. تو تاریخ نوشتن زجرقصی‌القلب بود اصلاً دلش برای هیشکی نمی‌سوخت.. اصلا دلش رحم نبود. کاروان معطله هرچی می‌کنن این سر بریده با این نیزه از تو خاک در بیاد بیرون نیومد یه نگاه کردن دیدن هر کاری می کنن چند نفری دور نیزه جمع شدن این نیزه رو از تو خاک تکون بدن دیدن نیزه در نمیاد. اومدن پیش امام سجاد چیه حکمت این نیزه‌ای که از تو دل خاک بیرون نمیاد کاروان معطله باید حرکت کنیم ای دهانتان بشکنه امیر یزید معطل ماست یه نگاه به سر بریده‌ کرد امام سجاد دید سر بریده برگشته داره عقب کاروانو نگاه می‌کنه فرمود: یکی از نازدانه‌ها تو بیابون افتاده برش گردونید به کاروان ملحق کنید این نیزه هم از تو خاک در میاد. زجر رفت تو بیابونا تاریکه به هر بوته‌ی خاری می‌رسید یه لگد می‌زد. چرا ؟اگه بچه پشت این بوته خاره خودش بیرون بپره.. یا به یه بوته‌ی خاری رسید یه لگد زد دید صدای دختر بچه‌ای اومد آخ کمرم..نمیگم بچه رو چه جوری به کاروان ملحق کرد... فقط همینقدر برات بگم موهای دخترو دور دستش پیچید هی رو خاک می‌کشید.. یا زهرا.. آورد جلو زینب دخترو انداخت پرتش کرد زینب دوید طرف این سه ساله گفت عمه تو اینقدر غصه داری بسته نمیگم با من چه کرد. فقط عمه جون بابا حسینم دیگه منو تو بیابون جا نذار اینا حیا ندارن ...ای حسین .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج .👇
. سلام الله علیها اجرا شده نفسِ کربلایی مهدی رعنایی ●━━━━━━─────── تو خرابه شمعم توش روشن نبود از نور مهتاب استفاده می‌کردن. زینب دونه دونه خارها رو از کف پای این بچه در می‌آورد.. طاهر دمشقی شبا سر یزیدو می‌ذاشت روزانوش براش شعر می‌خوند تا خوابش ببره میگه یه شب نگاه کردم دیدم سر بریده تو تشت از گوشه چشمش داره اشک می‌ریزه میگه از این صحنه خیلی وحشت کردم در همین حین دیدم از تو خرابه کنار کاخ صدای گریه بلنده این زن و بچه ریختن به هم چی شده ؟یزید از خواب یه لحظه پریدگفت طاهر چی شده چرا سر صدا میاد؟چرا نمیزارن ما بخوابیم؟ صدا زد امیر!بچه ی حسینه بهانه بابا گرفته باباشو براش ببرین..گفت: همین سر بریده رو براش ببرید ..یا اباعبدالله.. یه بزرگی می‌گفت کی گفته سرو تو طبق براش بردن اینا بی‌حیاتر از این حرفا بودن.. موهای حسینو تو دستش گرفت دادهمینجور آورد تو خرابه پرت کرد جلوی این دختر بیا اینم بابات..دختر یه نگاه کرد دید جای هفده زخم کاری رو سر و صورت ابی عبدالله است یه دونه شو که همتون بلدید بگم آخه دیروز تو مجلس یزید یه دست کشید رو سر و صورت گفت:بابا کجا بودی؟ یه کلمه است ولی یه دنیا روضه پشتش خوابیده..گفت بابا کجا بودی سرت بوی شراب میده. خیال کردی نمی‌دونم شراب می‌خورد صاحب مقتل الحسین اینجوری نوشته..گاهی یزید شراب می‌خورد گاهی اضافه‌هاشو کنار تشتی می‌ریخته که سر بریده ابی عبدالله توشه..گاهی موقع‌ها این جام شرابو می‌آورد بالا می‌گفت حسین نمی‌خوری خوب مزه‌ای میده ها تعارف می‌کرد به حسین بی حیا.* برا دستات طناب آورد جلو رباب رفت آب آورد بازم حیا نکرد کنار سرت شراب آورد عموم رو نی خیلی غم خورد به ما چشم نامحرم خورد یه تازیون چند باری به جای من به عمه ام خورد بچگونه داره حرف می‌زنه دیگه وایساد جلو اون بی حیا چی گفت خیلی بدی یادت باشه منو زدی یادت باشه " رحم الله و غفر الله من نادا یا حسین" .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج ,سلام_الله ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 👇