شورحضرتامالبنینس.mp3
زمان:
حجم:
6.81M
﷽
#محرم۱۴۰۴
#شور_احساسی
#حضرت_ام_البنین
شور حضرت ام البنین (س)
بند1️⃣
کي به فریادم میرسه / وقتی افتادم میرسه
آخرش مادر به دادم میرسه
ام البنین ، چقَدَر صدات کردم
ام البنین ، رُو به بچههات کردم
ام البنین، با تو غم از دلم رفته
ام البنین، سلامِ اوّل هفته
و تصدق علینا ، صدقه سر ابالفضل
و تصدق علینا ، ای مادر ابالفضل
(ای، مادر ابالفضل)
بند2️⃣
هر موقع که بغضم گرفت / کي دستمو محکم گرفت
اسم تو وقتی بردم گریهم گرفت
امالبنین ، مادرونه دعام کردی
امالبنین ، نگاه به بچههام کردی
امالبنین ، زندگی مو ازت دارم
امالبنین ، مث زهرا دوسِت دارم
و تصدق علینا ، صدقه سر ابالفضل
و تصدق علینا ، بخاطر ابالفضل
(ای، مادر ابالفضل)
بند3️⃣
بِهِم نگفتی بیکسم - با تو به هرچی میرسم
تا به عباست تورو دادم قسم
امالبنین، برا اشکش گریه کردم
امالبنین ، برا مشکش گریه کردم
امالبنین ، علقمه بودی تا افتاد
امالبنین ، پسرت تشنه لب جونداد
و تصدق علینا ، صدقه سر ابالفضل
و تصدق علینا ، به نوکر ابالفضل
(ای، مادر ابالفضل)
🖍️ #امیر_طاهری
#شب_تاسوعا
#شب_نهم_محرم
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
.
|⇦•ای ساقی سرمست...
#روضه و توسل به حضرت عباس علیه السلام اجرا شده #شب_نهم_محرم۱۴۰۳به نفسِ کربلایی مهدی رعنایی
●━━━━━━───────
"السلام علیک یا قمر العشیره و یا کفیل الزینب یا أخ الحسین یا اباالفضل العباس"
*شب شبیه که نه فقط مسلمونا شیعهها مشکی پوشا عزادارا میان در خونه ابوالفضل میگیرن حاجت میرن امشب ارمنیها میان در خونه اباالفضل غیر مسلمونا میان در خونه ابالفضل ابالفضل
به آقای من و شما ادب میکنن و احترام میکنن. مسیحی بود التماس میکرد یه دونه غذای این هیئت روز تاسوعا رو به من بدید گفتن غذا تموم شده..چه اصراری داری گفت: ما هرسال تاسوعا یه دونه غذای اباالفضل و از روضههای شما میگیریم میبریم خونه برنج و خورشتشو با هم مخلوط میکنیم میزاریم خشک بشه آسیابش میکنیم تو طول سال هر موقع مهمون برامون میاد میخوایم غذا درست کنیم یه مقدار از این غذای خشک شدهی اباالفضل رو تو غذامون برا نمک کار میریزیم هر وقت مهمون میاد خونه ما میره تعریف میکنه میگه عجب غذایی! هیچ جا مانخوردیم اینه قمر بنی هاشم ما
امشب با صفای دلت برو در خونهی اباالفضل..*
ای ساقیِ سرمست زپا افتاده
دنبال لبت آب بقا افتاده
مشکو علمو دست سه حرف عشق است
افسوس که این هر سه جدا افتاده
*مشک یه طرف دستای قلم شده یه طرف علم اباالفضل یه طرف چی میخوای بگی؟
میخوام بگم دو تا داغ بود بدجور پشت حسینو شکست. اول داغ علی اکبرِ بعدم داغ اباالفضلِ. اما نوشتن داغ اباالفضل یه جوری بود وقتی حسین داشت برمیگشت طرف خیمهها دستش به کمرش بود. شکستگی تو چهره امام حسین پیدا شد. بچهها دیدن بابا داره برمیگرده ولی بی عمو یکی از این نازدانهها اومد جلو صدا زد ابتا این عمی العباس؟ بابا عموم عباس چی شد؟ امام حسین روش نشد جواب بده به این بچه.. چه کرد؟ اومد تو خیمهی اباالفضل عمود خیمه رو کشید خیمه رو زمین خوابی. تو حرم معنیش اینه این خیمه دیگه صاحب نداره.زینب مطلع شد یکی یکی زن و بچه رو صدا کرد. گفت: هرکی هرچی زیورآلات داره بره در بیاره رخت اسیری آماده کنید. داداشم دیگه بی علمدار شد. گوشوارهها رو در آرید خلخالهای پاها رو در آرید دیگه عموتون برنمی گرده. چرا نتونست امام حسین این بدنو برگردونه نوشتن دست کرد زیر بدنِ اباالفضل اومد بدنو بلند کنه دید هر جا رو بلند میکنه یه تیکه رو زمین می افته یا اباالفضل... مرحوم آسید مهدی بحر العلوم
اومد تو سرداب حرم اباالفضل دید قبر آب افتاده توش داره خراب میشه..میدونید که قبر قمر بنی هاشم میون آبه آب دور اباالفضل میگرده..ای بیوفا آب الان میای دور قبر اباالفضل عاشورا کجا بودی ؟ این آب داره قبر رو خراب میکنه..خبر کرد یه بنایی بیاد برا مرمت قبر قمر بنی هاشم از پله های سرداب اومد پایین سید مهدی بحرالعلومی ایستاده آقا بهش فرمود: که اینجا رو مرمت کن قبر آقا قمر بنیهاشمه. گفت: آقا مرمت نمی کنم. چرا آقا ؟ این قبر، قبر اباالفضل نیست. گفت چطور مگه؟گفت:ما از شماها شنیدیم روی این منبرا اباالفضل رشید بوده همچین که رو اسب مینشسته زانوهاش از گوش اسب میزده بالا. چرا این قبر اینقدر کوچیکه؟ اینکه قبر یه طفلِ نوزاده...یهو دید آ سیدمهدی بحرالعلوم تو سرداب نشست رو زمین گفت: آهای بنا اگه بخوام بگم چرا این قبرکوچیکه باید روضه برات بخونم. خب آقا چه جایی بهتر از اینجا بخون تا بعدشم من کار کنم. صدا زد آی بنا بدن عباسو بستن به درخت جهار هزار تیر انداز نشستن رو کندههای زانو اینقدر به این بدن تیر زدن
امام صادق میگه مثل خارپشت از بدن اباالفضل تیر بیرون زده بود. بدن از هم متلاشی شده بود حسین این بدنو که جمع کرد بیشتر از همین اندازه نشد.*
گرفتارم گرفتارم اباالفضل
گره افتاده در کارماباالفضل
*چی می خوای گره افتاده در کارت..پول میخوای خونه می خوای ماشین میخوای نه به امام حسین من برا اینا نمیام هیئت
پس چی میخوای ؟*
دعایی کن دوباره
چند وقتی هوای کربلا دارم
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_حضرت_ابوالفضل_علیه_السلام
#شب_نهم_محرم
#حضرت_عباس
#شب_تاسوعا
#کربلایی_مهدی_رعنایی
#روضه_حضرت_عباس
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
.👇
.
#واحد_شور
#حضرت_عباس
#شب_تاسوعا
#شب_نهم_محرم
بند اول:
یل کربوبلایی، امید خیمه های، آقای لوتی هایی _عباس عباس
قمر خوشکل جبینی، یل ام البنیی،چ خوش سیما طنینی_عباس عباس
شدم من بی قرارت و عمری در مدارت، همیشه پای کارت_عباس عباس
همه ی عزتم تو، همه ی ثروتم تو، همه ی قوتم تو_عباس عباس
الله، علمداری تو سقا(3) عباس عباس
(علمدار ای ابوالفضل (3) عباس عباس)
بند دوم:
ابوالقربه ابوالفضل، تو بی حربه ابوالفضل، شدی ضربه ابوالفضل _عباس عباس
شده میدان هیاهو، و خورده ضربه بازو،ورق برگشته از رو_ عباس عباس
تو نقش رو زمینی، میشه من رو ببینی، چرا داداش حزینی_ عباس عباس
عموی خیمه عباس، رقیه بی تو تنهاس، برادر اشجع الناس_ عباس عباس
علمدار غرق خونی(3)عباس عباس
الله (علمدار ای ابوالفضل (3) عباس عباس)
#مجتبی_محبی، کرمان✍
👇
http://eitaa.com/joinchat/2288255007C8509f44f1f
|⇦•تا تو بودی خیمه ها...
#روضه و توسل به حضرت عباس علیه السلام اجرا شده #شب_نهم_محرم۱۴۰۳به نفسِ حاج هادی سماواتی•✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
تا تو بودی خیمهها آرام بود
دشمنم در کربلا ناکام بود
تا تو بودی من پناهی داشتم
با وجود تو سپاهی داشتم
*عظمت حضرت عباس علیه سلام رو میخوای بدونی تو همین عبارت آقا سیدالشهدا علیه السلامه..در جنگ صفین وقتی که میخواد بره میدان اولاً هفده ساله بوده، با بزرگان سپاه دشمن معاویه جنگیده، ابوشعثا که خودش ادعا میکرد من با هزار نفر مرد شامی برابرم بهش گفتش که برو با عباس بجنگ هفده ساله بود نقابم به چهره زده بود. ابوشعثا گفت با یک نوجوان بفرستی برم بجنگم.. بچههاشو فرستاد هفت تا بچه داشت هفتا رو فرستاد تمامشون کشته شدن بدست عباس. اینجا دیگه غیرت خانوادگیش به خطر افتاد.کفت دیگه اینجا خودم میرم ابوشعثا اومد به دست عباس هفده ساله کشته شد. الان اونکه هفده سالش بود تربیت یافته مکتب امیرالمومنین پرورش یافته رزمی امیرالمومنین حالا او شده سی وچهار پنج ساله..مرد قوی قدرتمند با تجربه میخواد بره میدان اما آقا بهش اجازه نمیده
مقام عباسو میخواید بدونید همین عبارت خود امام حسین علیه السلام آقا میفرماد: که وقتی میاد میگه "و ضاق صدری" برادر دیگه سینه ام تنگی میکنه دیگه بعد اکبر طاقت ندارم آقا یه حرفی بهش میزنه میفرماد: عباسم "انت صاحب لوایی"، تو پرچمدار منی عظمت عباسو میخواید بدونید تو این جمله امام حسین علیه السلامه که میفرماد: "اذا مضیت تفرق عسگری"عباس اگه تو بری لشکرم پراکنده میشه سوال من از شما اینه آیا امام حسین علیه السلام تو اون لحظه غیر از عباس یار دیگری داشته؟ یعنی همه لشکر من تویی.لذا شاعر اینجوری آوردی و خورده نگیرید به این شاعربگید که چرا امام حسین علیه السلام اینجوری گفته که عباس تو پناه منی عباس پناه امام حسین علیه السلام بود.*
تا تو بودی من پناهی داشتم
با وجود تو سپاهی داشتم
تا تو بودی خیمهها پاینده بود
اصغر شش ماهه من زنده بود
تا تو بودی خیمهها غارت نشد
گوشوارهٔ بچههات غارت نشد
تا تو بودی دست زینب باز بود
بودنت بهر حرم اعجاز بود
تا تو بودی چهرهها نیلی نبود
دستها آمادهٔ سیلی نبود
*صدای عباسو شنیداومد بالای سر عباس علیه السلام یک منظرهای رو مشاهده کرد
"لما قتل العباس بان الانکسار فی وجه الحسین" تا این منظره را دید آثار شکستگی در چهره امام حسین نمایان شد. مگه چه دید؟ دید عباس رو زمین افتاده بدن پر از تیره، دست نداره، تیر به چشمش خورده، عمود آهن به فرقش زدن..همه بگیم حسین....*
↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』
.....ـ
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_حضرت_ابوالفضل_علیه_السلام
#شب_نهم_محرم
#ویژهٔ_ایام_محرم
#شب_تاسوعا
#حاج_هادی_سماواتی
#کانال_نوحه_وروضه_یازینب_سلام_الله_علیها
4_5940561866316054822.mp3
زمان:
حجم:
2.69M
#شب_تاسوعا🏴
کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
.
|⇦•مشک پارتو...
#قسمت_اول #زمزمه_حضرت_عباس علیه السلام #شب_نهم_محرم۱۴۰۳به نفسِ حاج محمدرضا طاهری
●━━━━━━───────
مشک پاره تو
دو تا چشمای پر ستاره ات رو
گل زخمای بی شماره اتو
می بوسم
خون دیده اتو
میون ابروی کشیده اتو
عزیزم دستای بریده اتو
می بوسم
*جان امیرالمومنین! آقایی که امشب صاحب روضه ست، امشب حقو باید ادا کنی شب تاسوعا. معلوم نیس دیگه زنده باشیم. حتی به امید فردا هم نباش معلوم نیس اصلا لیاقت داشته باشیم بخوایم بیایم...*
تو رو می بوسم که پاشی
نباید از من جدا شی
*دلیل داره داداش. التماس هام دلیل داره...*
نمیره دشمن به خیمه
تا وقتی که زنده باشی
*بابا هنوز حسین هست. عظمت عباس رو اگه میخوای نگاه کنی. هنوز ابی عبدالله هست، میگن کنار بدن یه نانجیبی از یه گوشه داد میزد، یکی به زخم زبون اول میگفت، آی سید هاشمی به علمدارت می نازیدی، ببین نه تنها دستاشو، پاهاشم قطع کردیم. یکی داد میزد هرکی میخواد بره سمت خیمه ها بره. علمدار رو زمین افتاد. پاسبان خیمه ها افتاد...*
تو رو می بوسم که پاشی
*حالا اگه فهمیدی توأم با ابی عبدالله التماس کن...*
نباید از من جدا شی
نمیره دشمن به خیمه
تا وقتی که زنده باشی
علمدار! بازم علم رو بردار
حسینو تنها نگذار
پاشو اباالفضل
علمدار! به اشکِ چشمای من
داره می خنده دشمن
پاشو اباالفضل
«علمدار! یا ساقی العَطاشا آقام اباالفضل»
تا سرت شکست
تا بازوی آب آورت شکست
تو خیمه قلب خواهرت شکست
اباالفضل
*وقتی داشتم میومدم یه صحنه ای رو دیدم جیگرم آتیش گرفته. زینب من یک به یک به اهل حرم گفت وای اباالفضل رفت معجر من رفت...*
بی کَسِ حرم
بدون تو دلواپس حرم
نباشی پاشون میرسه حرم
اباالفضل
*اینجاشو باید غیرتی داد بزنی...*
غم زینب کشته ما رو
که جمع کرده دخترا رو
داره محکم تر می بنده
گره های معجرا رو
بعد از تو امون نداره خیمه
تمومه کار خیمه
پاشو اباالفضل
*آی غیرت الله...*
بعد از تو تنم به غارت میره
زینب اسارت میره
پاشو اباالفضل
* اگه صدا هلهله می شنوی صداتو به اربابت برسون. بگو حسین جان! من هنوز زنده ام. برات داد میزنم. حسین...حسین جانم! تا بوی داداششو شنید؛ یه عمری با بوی حسین زنده ست. اگه چشمش نمی بینه، یه چشمش هم تیر خورده. اما همه جانش از بوی عطر برادر پره. گفت: داداش اومدی. خوش اومدی حسینم. نبودی چند لحظه پیش مادرت زهرا اینجا بود. گفت داداش! هرچی بهم گفته بودی از کوچه امروز دیدم. هنوز صورت مادرت کبوده. هنوز دست به پهلو میگیره راه میره...*
گرفته مادرت زهرا سرم را روی دامانش
تماشا میکنم با چشم خود روی کبودش را
حسین جانم...
*از این جا عباس داره روضه میخونه. یخورده اون طرف تر تو خیمه، یه مادری هی میاد کنار گهواره. میگه الان عمو میاد...*
چرا مادر نمی خوابی چرا اینگونه بی تابی
گمانم تشنه آبی علی اصغر لالا لالا
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_حضرت_ابوالفضل_علیه_السلام
#شب_نهم_محرم
#شب_تاسوعا
#تاسوعا #حضرت_عباس
#حاج_محمد_طاهری
#روضه_حضرت_عباس
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
.👇
.
#قسمت_پایانی #روضه و توسل به #حضرت_عباس علیه السلام اجرا شده #شب_نهم_محرم۱۴۰۳به نفسِ حاج محمد رضا طاهری
●━━━━━━───────
*گفت: داداش اومدی دورت بگردم. این لحظه های آخری دو تا خواهش بیشتر ندارم. اول اینکه تا زنده ام، بدن منو تکون نده. مثه علی اکبر منو نبری ها! با هر زحمتی. من روم نمیشه چشمم به چشم دخترت بیفته. اونا منتظر آب بودن.میگفتن قول عمو ردخور نداره. گفت: عزیزم! اینکه میگه بدنمو نبری ها، این خواهش رو که از ابی عبدالله کرد، یه مرتبه حسین گفت، توی عمرت از من هیچ یه خواهش نداشتی. تو میگی! باشه چشم. گفت: داداش! یه خواهش دیگه هم ازت بکنم؟ این خونو از روی چشمم پاک کن. یه بار دیگه من تو رو ببینم حسین جان. این خواهش دومی، باعث دردسر اباالفضل شد. خون ها رو که پاک کرد، غیرت الله نگاه کرد دید، حسین بالاسرش نشسته زار زار داره گریه میکنه. از گریه بالاتر! "فصرخ الحسین" داره داد میزنه."و بکا بکاء عالیا..." نگاه کرد دید دور تا دورش دشمن ایستاده. گفت حسین جان چیکار داری میکنی ؟ چرا اینطوری داری گریه میکنی؟ نمی بینی همه ایستادن دارن هلهله میکنن...؟!گفت چرا گریه نکنم علمدارم رو دارم از دست میدم. پناه خواهرمو دارم از دست میدم. همه لشکرمو دارم از دست میدم. یه مرتبه دید از گوشه چشم ابالفضل، خونابه. اشک با خون قاطی شده. خونابه داره میاد، داره گریه میکنه. گفت: تو چرا داری گریه میکنی؟ تو که مادرم زهرا برات اومده، بابام علی اومده، جدم اومده سیراب کنه. گفت داداش! گریه من بیشتر علت داره. می بینم لحظه آخر اومدی. سر منو از رو خاک برداری. به من بگو ببینم، کی میخواد بیاد ساعت دیگه سرتو از رو خاک برداره. عباس تو نبودی ببینی، اما زینب اومد. از بالا تل زینبیه نه کسی نبود سرو برداره. یه وقت نگاه کرد "والشمر جالس علی صدره..." حالا بگو حسین...*
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_حضرت_ابوالفضل_علیه_السلام
#شب_نهم_محرم
#شب_تاسوعا
#ویژهٔ_ایام_محرم
#حاج_محمد_طاهری
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
.👇
4_5999296712319965120.mp3
زمان:
حجم:
340.1K
#دودمه👌
#شب_تاسوعا
#شب_نهم_محرم
ای اهل حرم میر و علمدار نیامد ، علمدار نیامد
سقای حسین(س) سید و سالار نیامد ، علمدار نیامد
#دودمه
#ویژه_ایام_محرم
#شب_تاسوعا
#دودمه_حضرت_ابوالفضل_ع
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
Nariman PanahiNariman Panahi-Allamdar (128).mp3
زمان:
حجم:
5.22M
#سینه_زنی
#زنجیرزنی
#نوحه_حضرت_ابالفضل_ع
#شب_تاسوعا
#شب_نهم_محرم
مداح #کربلایی_نریمان_پناهی👌😭
خداوندا علمدارم نیامد یگانه یاورو یارم نیامد
خداوندا علمدارم نیامد یگانه یاورو یارم نیامد یگانه یاورو یارم نیامد
کناره علقمه بابا چه دیدی کناره علقمه بابا چه دیدی؟
عموده خیمه را از چه کشیدی عموده خیمه را از چه کشیدی
کناره علقمه بابا چه دیدی کناره علقمه بابا چه دیدی
عموده خیمه را از چه کشیدی عمود خیمه را از چه کشیدی
دانلود نوحه خداوندا علمدارم نیامد از نریمان پناهی
ددیم عباسیم دور گدک قیامه ددی سن گت قارداش دودور سکینه دودور سکینه
گفتم عباسم بلند شو بریم جنگ گفت تو برو برادرم بیدار میشه سکینه
امان ای دل ای دل ای دل ای دل حسین
امان ای دل ای دل ای دل ای دل حسین
بسوز ای دل ای دل ای دل ای دل حسین
بنال ای دل ای دل ای دل ای دل حسین
ددیم عباسیم دور گدک خیامه ددی سن گت قارداش گودور سکینه گودور سکینه
گفتم عباسم بلند شو بریم خیمه گفت تو برو برادرم سکینه منتظرته
ددیم گت سن کیم گزلرینی باقلار ددی آنام زهرا گلریانیمه
گفتم بری تو کی چشماتو میبنده (موقع شهید شدن) گفت مادرم زهرا میاد پیشم
امان ای دل ای دل ای دل ای دل حسین
امان ای دل ای دل ای دل ای دل حسین
بسوز ای دل ای دل ای دل ای دل حسین
بنال ای دل ای دل ای دل ای دل حسین
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
#شب_نهم_محرم
#شب_تاسوعا
#حضرتاباالفضل_عزاداری
#دم #واحد #تک_ضرب
▪️نوحه شب نهم محرم (تاسوعا)
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
یا صاحب الزّمان تسلیت آقا
خون گریه می کنی برای سقّا
چشم تو دریاست
شب تاسوعاست
یا صاحب الزّمان آجرک الله...
هستی حاضر بین روضه ی عبّاس
چون که به عموی خود هستی حسّاس
هستی در هیئت
سرت سلامت
یا صاحب الزّمان آجرک الله....
رفته به علقمه با یک مشک آب
شد منتظر او ، حضرت رباب
با یاد اصغر
زد بین لشکر
یا صاحب الزّمان آجرک الله...
از هر سو ده ها تیر سمتش رها شد
دستان پاک او از تن جدا شد
پاره شد مشکش
جاری شد اشکش
یا صاحب الزّمان آجرک الله...
به یاد لبهای اصغر حزین شد
با ضربه ی عمود نقش زمین شد
افتاد با غربت
بر روی صورت
یا صاحب الزّمان آجرک الله...
صدای ناله ای در گوشش پیچید
زنی قامت کمان،در مقتلش دید
بین علقمه
آمد فاطمه
یا صاحب الزّمان آجرک الله...
آمد سویش حسین با قامت خم
تیر از چشمش کشید با قلبی پرغم
دیگر شد تنها
بی یار و سقّا
یاصاحب الزّمان آجرک الله...
وقتی دست جدای او را بوسید
دشمن به ناله ی جانسوزش خندید
در بین دشمن
شد غرق محن
یا صاحب الزّمان آجرک الله...
✍علی مهدوی نسب
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
.
|⇦•جهان پهلوان حسین...
#روضه #حضرت_عباس علیه السلام اجرا شده #شب_نهم_محرم۱۴۰۳ به نفسِ حاج #میثم_مطیعی
●━━━━━━───────
برادر! ابالفضلجانِ حسین!
مَه کاملِ آسمان حسین!
به یک خشم تو لشکری میگریخت
فدایت شوم مهربانِ حسین
*اونقدر مهربان بود.اومد مقابل برادر "فَسَمِعَ الاطفال، یُنادونَ العطش، العطش" وقتی صدای العطش بچه ها رو روز عاشورا شنید،اومد صدا زد برادرم،مولای من"قد ضاقَت صدری" سینه ام تنگی می کنه"وَ سَئِمتَ من الحیاة"دیگه از زندگی خسته ام...اینو از خودم میگم:حسین جان! از اون دنیایی که به یه بچه شش ماهه رحم نمی کنه خسته ام...علی اصغرت تشنه ست*
فقیه و بصیری، خطیب و دلیر
علیخویِ زهرانشانِ حسین!
همیشه به من «چشم» گفتی و کُشت
سکوتت مرا، رازدانِ حسین
*دیگه آقا میخواد برامون روضه بخونه اولین روضه خون اباالفضل،خود امام حسینه"و لما رئاه الحسین مصروعا علی شط الفرات..."وقتی دید برادرش بی دست،بی پا کنار علقمه افتاده،شروع کرد های های گریه کردن روضه خوند... "الانَ انکسرَ ظهری"کمرم شکست" وَ قَلَّت حیلتی..." *
نشسته به چشمانِ تو تیرها
سیه چشمِ ابروکمانِ حسین!
نه تنها دو دست و دو چشمت؛
که بودتمامِ وجودت از آنِ حسین...
که بر فرقت ای ماهِ من! زد عمود؟
که تیره شده آسمانِ حسین!
تو برگرد! دیگر کسی تشنه نیست
قرارِ دل کودکان حسین!
*دخترا همه پیغام دادند به عمو بگو برگرد...دیگه کسی تشنه نیست...*
چرا ساکتی؟ کاشفُ الکرب من!
نبینم غمت را جهانِ حسین!
فتوحات کردی تو! بالا بگیر
سرت را! جهان پهلوانِ حسین
تو فتحِ دلِ عالمی کردهای
تویی قبلهی عاشقان حسین
برادر! «برادر» صدایم بزن
صدایم کن ای خوش زبان حسین
*همیشه میگفت:سیدی...مولای...علی راسی...اونقدر نگفت...نگفت...یه جایی گفت...یه وقت صدا زد: " یا اخا ادرک اخاک."دیگه بیا به دادم برس...خیلی هم حرف نزدتوان نداشت.امام حسین سعی کرد این بدن رو جمع کنه...فقط دو سه کلمه گفت:" یا اخی! ماتُرید مِنّی."میخوای با من چه کنی؟یه وقت من رو به خیمه ها نبری*
سبکبال بر دستِ من می روی
چه سنگین شده امتحانِ حسین
به زهرا قسم ! بی تو در این غروب
به آتش کِشند آشیانِ حسین
*یه وقتی یه ملعونی صدا زد:"علیَّ بالنار..."
برام آتش بیارید.زینب صدای یه نفر دیگه تو گوشش تداعی شد...یه وقت زینب کبری عصر عاشورا رفت مدینه...یه نفر اونجا صدا زد: هیزم بیارید.میخوام خونه رو بسوزونم اهل خونه رو بسوزونم.مردم تعجب کردند" اِنَّ فیها فاطمَه"نمیشه تو این خونه فاطمه هست.اگه باشه هم می سوزونم.عباس بیا به داد برس...دخترا دامنشون آتیش گرفته.فقط یه صدا از عمه شنیدند.فرمود:" علیکنَّ بالفرار"بعضی دخترا که دامنشون آتیش گرفته بود،هول شدند.نمیدونستند باید چه کار کنند.آتش صورتشون رو می سوزوند.*
پس از تو، جوانمردِ امّالبنین!
اسارت رَوَد خاندانِ حسین
پس از تو، علمدارِ خوشغیرتم!
کجا میرود کاروان حسین...؟!
*بچه ها رو که اسیری بردند، به شهر شام که رسیدند"فَوَقَفَ اهلُ الذِّمَّه"ذمی ها همه ایستادند...دختران امام حسین رو عبور می دادند..."یَفسُقون فی وجوهِهنَّ"به صورتای اینا...*
#شاعر : #میلاد_عرفان_پور✍
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#روضه_حضرت_عباس
#روضه_حضرت_ابوالفضل_علیه_السلام
#شب_نهم_محرم
#تاسوعا
#شب_تاسوعا
#حاج_میثم_مطیعی
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
👇
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
|⇦•جهان پهلوان حسین...
#روضه و توسل به حضرت عباس علیه السلام اجرا شده #شب_نهم_محرم۱۴۰۳به نفسِ حاج میثممطیعی•✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
برادر! ابالفضلجانِ حسین!
مَه کاملِ آسمان حسین!
به یک خشم تو لشکری میگریخت
فدایت شوم مهربانِ حسین
*اونقدر مهربان بود.اومد مقابل برادر "فَسَمِعَ الاطفال، یُنادونَ العطش، العطش" وقتی صدای العطش بچه ها رو روز عاشورا شنید،اومد صدا زد برادرم،مولای من"قد ضاقَت صدری" سینه ام تنگی می کنه"وَ سَئِمتَ من الحیاة"دیگه از زندگی خسته ام...اینو از خودم میگم:حسین جان! از اون دنیایی که به یه بچه شش ماهه رحم نمی کنه خسته ام...علی اصغرت تشنه ست*
فقیه و بصیری، خطیب و دلیر
علیخویِ زهرانشانِ حسین!
همیشه به من «چشم» گفتی و کُشت
سکوتت مرا، رازدانِ حسین
*دیگه آقا میخواد برامون روضه بخونه اولین روضه خون اباالفضل،خود امام حسینه"و لما رئاه الحسین مصروعا علی شط الفرات..."وقتی دید برادرش بی دست،بی پا کنار علقمه افتاده،شروع کرد های های گریه کردن روضه خوند... "الانَ انکسرَ ظهری"کمرم شکست" وَ قَلَّت حیلتی..." *
نشسته به چشمانِ تو تیرها
سیه چشمِ ابروکمانِ حسین!
نه تنها دو دست و دو چشمت؛
که بودتمامِ وجودت از آنِ حسین...
که بر فرقت ای ماهِ من! زد عمود؟
که تیره شده آسمانِ حسین!
تو برگرد! دیگر کسی تشنه نیست
قرارِ دل کودکان حسین!
*دخترا همه پیغام دادند به عمو بگو برگرد...دیگه کسی تشنه نیست...*
چرا ساکتی؟ کاشفُ الکرب من!
نبینم غمت را جهانِ حسین!
فتوحات کردی تو! بالا بگیر
سرت را! جهان پهلوانِ حسین
تو فتحِ دلِ عالمی کردهای
تویی قبلهی عاشقان حسین
برادر! «برادر» صدایم بزن
صدایم کن ای خوش زبان حسین
*همیشه میگفت:سیدی...مولای...علی راسی...اونقدر نگفت...نگفت...یه جایی گفت...یه وقت صدا زد: " یا اخا ادرک اخاک."دیگه بیا به دادم برس...خیلی هم حرف نزدتوان نداشت.امام حسین سعی کرد این بدن رو جمع کنه...فقط دو سه کلمه گفت:" یا اخی! ماتُرید مِنّی."میخوای با من چه کنی؟یه وقت من رو به خیمه ها نبری*
سبکبال بر دستِ من می روی
چه سنگین شده امتحانِ حسین
به زهرا قسم ! بی تو در این غروب
به آتش کِشند آشیانِ حسین
*یه وقتی یه ملعونی صدا زد:"علیَّ بالنار..."
برام آتش بیارید.زینب صدای یه نفر دیگه تو گوشش تداعی شد...یه وقت زینب کبری عصر عاشورا رفت مدینه...یه نفر اونجا صدا زد: هیزم بیارید.میخوام خونه رو بسوزونم اهل خونه رو بسوزونم.مردم تعجب کردند" اِنَّ فیها فاطمَه"نمیشه تو این خونه فاطمه هست.اگه باشه هم می سوزونم.عباس بیا به داد برس...دخترا دامنشون آتیش گرفته.فقط یه صدا از عمه شنیدند.فرمود:" علیکنَّ بالفرار"بعضی دخترا که دامنشون آتیش گرفته بود،هول شدند.نمیدونستند باید چه کار کنند.آتش صورتشون رو می سوزوند.*
پس از تو، جوانمردِ امّالبنین!
اسارت رَوَد خاندانِ حسین
پس از تو، علمدارِ خوشغیرتم!
کجا میرود کاروان حسین...؟!
*بچه ها رو که اسیری بردند، به شهر شام که رسیدند"فَوَقَفَ اهلُ الذِّمَّه"ذمی ها همه ایستادند...دختران امام حسین رو عبور می دادند..."یَفسُقون فی وجوهِهنَّ"به صورتای اینا...*
#شاعر : میلاد عرفان پور
↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』
.....ـ
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_حضرت_ابوالفضل_علیه_السلام
#شب_نهم_محرم
#ویژهٔ_ایام_محرم
#شب_تاسوعا
#حاج_میثم_مطیعی