eitaa logo
کانال نوحه وسینه زنی یا زینب(سلام الله علیها)
18.4هزار دنبال‌کننده
2هزار عکس
1.7هزار ویدیو
424 فایل
کپی مطالب بدون نام کانال ممنوع⛔️ #کانال_نوحه_وروضه_یازینب_سلام_الله_علیها http://eitaa.com/joinchat/2288255007C8509f44f1f #هدیه_محضر_امام_زمان_عج_صلوات التماس_دعای_فرج_وعاقبت_بخیری
مشاهده در ایتا
دانلود
. |⇦•روضه برای حضرت مسلم... بن عقیل علیه السلام اجرا شده به نفسِ کربلایی ●━━━━━━─────── ماه محرم آمده یا صاحب العزاء بر دوش توست شال عزا صاحب العزاء قربان پلک زخمی تو یا ابالغریب *قربون اون چشمایی که این چند شبه از گریه زخم میشه امام رضا علیه السلام برا روصه جدشون مجلس عزا میگرفتن اونایی که میومدن مجلس امام رضا میدیدن چشمشون زخم شده میفرمودن : برا جد غریب ما بلند بلند گریه کنید* قربان پلک زخمی تو یا ابالغریب روضه گرفته ای تو کجا صاحب العزاء آقاجان ای صاحب عزای محرم بیا دگر یک سر بزن به مجلس ما صاحب العزاء بین کدام خیمه تو خون گریه میکنی کجا خیمه عزا زدی حجه ابن الحسن بین کدام خیمه تو خون گریه میکنی در کوفه یا که کرب و بلا صاحب العزاء روضه برای حضرت مسلم گرفته ایم مجلس به پاست بی تو چرا صاحب العزاء *بی مقدمه بریم حرم قشنگ مسلم ابن عقیل خوش بحال زائرایی که امشب کوفه کنار مضجع شریف مسلم ابن عقیلن تو زیارتنامش اومده"السلام عليك أيها الفادى بنفسه و مُهجته، الشّهيد الفقيه المظلوم، المغصوب حقّه، المنتهك حرمته" سلام به اون آقای جان نثار فقید، شهید، مظلوم که حقش غصب شد حرمتش شکست. مسلم وقتی وارد کوچه شد همون هجده هزار نفری که نامه نوشته بودن باهاش بیعت کردن.اول ابتدا وارد کوفه شد تا قبل از این که ابن زیاد وارد کوفه بشه مردم بیعت کردن گروه گروه میومدن اما یه دلشوره ای ته دل مسلمه اینجا بود نامه نوشت به ابی عبدالله حسین جان بیا آقا..قربون مظلومیتت برم اما بعد چندین روز گذشت از اومدن مسلم یه شب نماز مغربو خوند به عشا که نرسیده دید مسجد خالیه همه رفتن.تنها و مظلوم ایستاد بین مسجد فهمید اینا دیگه دلاشون با ابی عبدالله نیست.لذا یکه و تنها کوچه های کوفه رو گذر میکرد...* شکنجه دیده امو و خسته و پریشانم از اینکه نامه نوشتم بیا پشیمانم تو را به جان رقیه حسین کوفه نیا فدای تو بشوم ای پسر عمو جانم سرم به سر در دارالاماره نذر تو شد ببین فدای سرت که شکسته دندانم آخه براش آب آوردن دندون افتاد میون ظرف آب اینقدر که سنگ زدن.اینقدر حضرت رو هتک حرمت کردن نذاشتن حتی حضرت حرف بزنه* نیا تو را قسمت میدهم به جان ریاب برای آل رقیه عجیب حیرانم برای طفل رضیع تو حرمله امروز سه شعبه داده سفارش اگر که گریانم من سنگ میخورم به گناه محبتت این صورت شکسته به قربان صورتت *همینطور خون از صورت مسلم جاری بود هی دورو برشو نگاه میکرد تنها مونده بود دیگه* افتاده ام زمین و به یاد تن توام من غصه دار زیر لگد بودن توام حسین‌جان! تیر سه شعبه دیده امو و آب از سرم گذشت یک لحظه حال و روز رباب از سرم گذشت گودال براش کندن آقای ما رو انداختن میان گودال دورش رو گرفتن یه عده با سنگ میزدن نتونه نگاه کنه و گرنه مسلم ابن عقیل دلاوری بود جنگاوری بوده بعد شمشیر و نیزه ها رو پرتاب کردن حصرت نشست میان گودال چه کردن؟دستان حضرت رو بستن کشون کشون تو کوچه های کوفه دارن میبرنش هی گریه میکرد. اولش اینه آدم میپرسه مگه مرد جنگی گریه میکنه؟دلاور بوده مسلم ابن عقیل وقتی بردنش بالای دارالاماره هی میومد سرک میکشید اینطرفو اونطرفو نگاه میکرد اون نانجیب طعنه زد مسلم چرا گریه میکنی مگه مرد گریه میکنه..چرا این ور واون ورو‌نگاه میکنی.حیران چه هستی مسلم فرمود: نامرد برا خودم گریه نمیکنم من نامه نوشتم حسین مردم تو رو میخوان آماده ان..گریه ام برا اینه آقای من با زن و بچه ش داره میاد آوره بیابونا شده* .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
. |⇦•اختیار دل ماست... ورود خاندان آل الله به سرزمین کربلا اجرا شده به نفسِ کربلایی ●━━━━━━─────── اختیار دل ما هست بدستان خودش هر که در مجلس او آمده دعوت دارد حرم اوست به هر جا که بر او گریه کند کربلایش بخدا این همه وسعت دارد روز محشر که غنیمت نخرند از آدم پیرهن مشکی ما هست که قیمت دارد گریه کردیم برایش که خودش فرموده اشک چیزیست که بر زخم طبابت دارد * به اون عاشق دلسوخته به اون ولی خدا حضرت فرمود: به شیعیان ما بگو اگه می خواید زخمای تن من خوب بشه برا من گریه کنید برای من اشک بریزید چون اشک تون مرهم این زخمای منه.* دست جمعی به سرش ریختن این مردم همه رفتن ولی شمر سماجت دارد *آری کربلا همان سرزمینیه که ابن عباس میگه در صفین بین راه رسیدیم سرزمین نینوا. امیرالمؤمنین از خستگی قدری خوابش برد.ابن عباس میگه یوقت دیدم هراسان از خواب پرید.*هی صدا می زد حسینم "غریباً وحیدً فریدا"ابن عباس میگه سئوال کردم آقا جان چی شده چه خوابی دیدید اینجوری هراسان از خواب پریدید؟ آقا فرمودند: ابن عباس خواب دیدم اینجا حسینم بین خون داره دستو پامی زنه.همین کربلایی که روز دوم محرم کاروان امام حسین می رسه اینجا همونجاییه که پیغمبر وعده اش رو داده امیرالمؤمنین به حضرت زهرا وعده اش رو داده. تو شکم مادرش فاطمه بود.چون پیغمبر رسید دید گریه می کنه فاطمه سئوال کرد چرا دخترم گریه می کنی ؟عرضه داشت بابا چند روزه جگرم با این بچه ای که تو شکممه سوخته.مگه چی میگه؟ عرضه داشت میگه" انا الغریب "من غریبم مادر پیغمبر پا بپای فاطمه گریه می کرد دلداریش می داد. گفت: آیا چیز دیگری هم گفته که امروز اینقده جزع و فزع می کنی ؟ گفت بابا امروز همش میگه" انا العطشان انا العطشان، انا العطشان، انا العطشان" مادر من تشنمه پیغمبر فرمود: صبر کن من خودم برات میگم این بچه دلیل داره هی غربتش رو میگه تشنگیش رو میگه. پیغمبر فرمود: فاطمه جان یه جایی حسینم رو می کشند که دو تا نهر آب از کنارش رد میشه تشنه اس ولی کسی به پسرم آب نمیده.اینقدر مادر و پدر گریه کردن برا این مصیبت. خیلی ابی عبدالله سخت بدنيا اومده تو شیش ماهگی وقتی حضرت زهرا گذاشتش توی گهواره روایته میگن آخه ما عادتمون اینه مادر کنار گهواره می‌شینه یه چیزی میگه.. لالا لالا لا لا لالا لا لا لالا. یعنی اصلش همینه مادر باید برای بچه لالایی بخونه اما این پسر فرق داره مادر بجای لالایی می دونی چی می خوند..هی میگفت کربلاکربلا کربلاکربلا..یه چیزی پیغمبر گفت که کربلا اتفاق می افته فاطمه یادش نرفت.. کربلااااااا کربلااااااا کربلا.اونوقت گفت یا رسول الله اولش تا شنید بین دو نهر آب سر از بدنش جدا می کنن گفت من این بچه رو نمی خوام. اگه قراره بچمو اینطور بکشن بخدا بدنيا نیومده نمی خوامش پیغمبر فرمود: صبر کن. چرا ؟چون یه نویدی پیغمبر داد.فرمود: مهدی! آن منجی عالم که قراره بیاد دادرس همه عالم باشه از صلب حسینه غصه نخوری حسینم رو شهید می کنن به فجیع‌ترین وضع حسین منو می کشند اما فاطمه جان بچه های حسین یکی پس از دیگری حجت خدا روی زمین می شن تا مهدی صاحب الزمان بدنيا بیاد و منجی مهم بود برای حضرت زهرا تا اینو شنید آروم شد* .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 👇
. |⇦•رونق گرفت... طفلان حضرت زینب سلام الله علیها اجرا شده به نفسِ کربلایی محمد عطااللهی ●━━━━━━─────── رونق گرفت از غمِ تو زندگانی‌ام ای یارِ مهربان به کجا می‌کِشانی‌ام؟ *حسین جانم غصه خوردنِ برا تو شده تو زندگیِ ما بیشتر از غصه خوردنِ عزیزانمون اصلاً وجودت تو زندگیِ ما به جور دیگه‌ست برامون حسین جان..* زهرایِ مرضیه به سَرم دست میکشد وقتی سیاه‌ لشکرِ هیئت بدانی‌ام *اگه من میدونم اسمِ منم تو این سیاه لشکرت اومده چقدر خوشحال میشم مادرت فاطمه معلومه مارو تحویل گرفته جوونا مخصوصاً شما هرکاری فکر میکنید تو هیئت برا امام حسین میتونی انجام بدی، برو دنبالِ کار امام حسین این سیاه لشکر بودن باید یه جایی بدرد بخوره..نگی غرورم ! جایگاهم ! وِجه‌ ام ! اگه میبینی یه زباله جلو درِ مسجد افتاده جمع کن، نگی خادم داره میاد جمع میکنه ! نه با افتخار بگو حسین جان منم درِ خونه‌ت خدمت میکنم باید سبقت بگیرید تو کار کردن برا امام حسین رو اگه میخوای تو این سیاه لشکر به چشمِ مادرش فاطمه بیای، غرورتو کنار بزن، لباس خدمت تَنِت کن.خدا رحمت کنه حاج قاسم سلیمانی رحمت الله علیه فرمود: اگر برا حسینیه ی حضرت زهرا میخوای خدمت کنی آستینت رو بالا بزن نگو من فلانی‌ام برا خودت وجه قائل بشی برا امام حسین دیگه این حرفا نیست وقتی خادما گفتن حسینیه کارش تموم شد، میگفت ما از بیرون یه کارگر گرفتیم این سرویسهای بهداشتیِ حسینیه رو بشوره اومد دید ناراحت شد، همه رو بیرون کرد مگه من مُردم؟! شماها وایستید نگاه کنید یکی دیگه بیاد برا حضرت زهرا کار کنه میگه دیدیم آستیناشو داد بالا خودش شروع کرد سرویسهای بهداشتیِ حسینیه رو شُست، تمیز کرد، در رو باز کرد اومد بیرون، بعد یه نفسِ راحت کشید، کفِ حسینیه نشست گفت آخیش برا حضرت زهرا یه کاری کردم برا امام حسین اگه میخوای سیاه لشکر باشی، هرجایِ کار حسینیه دیدی لَنگ بود، برو انجام بده..* زهرایِ مرضیه به سَرم دست میکشد وقتی سیاه‌ لشکرِ هیئت بدانی‌ام شرمنده‌ام گناه مرا از تو دور کرد شرمنده‌ام حسین که من از شما نی‌ام *درسته گنهکارم درسته روسیاهم اما به امید رحمتِ تو اومدم ای کریم ! بابا حر با همه‌ی اعمال و رفتاری که کربلا کرد، دلِ خاندانِ نبوت رو سوزوند اما وقتی برگشت سمتِ خیمه‌ی ابی عبدالله حتی آقا نگذاشت سرش پایین باشه "إرفع رأسَک" سرت رو بالا بیار حر.گفت: آقاجان من بودم راه رو برا تو بستم، جلو مسیرتو گرفتم، حلالم کن بگو آقاجان از حر بدترم؟ منو از درِ خونه‌ت نَرونی ها. شبِ چهارم شبِ طفلان حضرت زینب سلام الله علیهاست جانم زینب..* بر سینه میزنم که مطهر کنی مرا مشغول گردگیری و خانه‌تکانی ام ما را نمیخرید کسی جز تو یا حسین مبهوت از این بزرگی و این مهربانی‌ام *فکر نکنی ارباب نخریدتِت، همین که شبایِ محرم از درِ خونه‌ت راه افتادی بیای حسینیه برا امام حسین عزاداری کنی، بدون ارباب خریدتِت..اما آقاجان یه چیز توی دلمه* خواب و خوراکِ زندگی‌ام را گرفته است حتی خیالِ اینکه بخواهی بِرانی‌ام *یه لحظه فکرش هم میکنم اگه منو بِرونی چی به سَرم میاد؟ لاتِ محله بود، شُربِ خَمر میکرد هرشب کارش بود، اصلاً انگار نه انگار حواسش نیست یکی دو روز از محرمِ امام حسین گذشته تِلو تِلو داشت میومد خونه، سرِشب دید بچه هایِ محله جمع شدن، جوونتر ها کم بودن نووجون ها بیشترمیگه دیدم کسی نیست امشب این علامتِ هیئت رو بیرون ببره، اومدم سرِ خیابون جوونایِ هیئت تا برسن دیدم خبری نیس.یهو دیدم این مَشتیِ محلمون داشت رَد میشد، چشمم بهش افتاد.گفتم فلانی میای داخلِ این تکیه این بچه ها میخوان عَلَم رو بیرون ببرن، بزرگتر کسی نیست عَلَم رو بِکشه؟گفت منو میگی ؟ گفتم آره محرمِ امام حسینِ دیگه یه سَری تکون داد، روش نشد بگه حالم خوش نیس ولی اومد * .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
. |⇦•ای زائر شکسته دل... و حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام اجرا شده به نفسِ کربلایی محمد عطااللهی ●━━━━━━─────── طوری شود که مرا هم دوا کنی سرتا به پای غرق گناه و ضلالتم آقا تویی که با بدی ام خوب تا کنی ای زائر شکسته دل شهر غصه ها کی شود که قسمت من کربلا کنی *خوش به حال زائرهایی که الان نشستن کنار مرقد شریف امام حسین‌ ع یا بعضیا الان تو بین الحرمین دارن نگاه به پرچم بالای گنبد می‌کنند دونه دونه اشکاشون از چشم‌هاشون جاری میشه ما هم دلمون تنگ شده آقا ..* کربلا کربلا کربلا کربلا کربلا این دل تنگم غصه‌ها دارد گویا میل به کربلا دارد کربلا کربلا کربلا کربلا حال و روزش با نوای عشق بهتر می‌شود هر که چشمش در میان روضه‌ها تر می‌شود این دل سنگم که جای خود شنیدم از کسی ریگ های دشت با نام تو گوهر می‌شود مگه میشه دل سنگم باشه اسم امام حسین رو بیاری نرم نشه ؟ حسین جان اسم توچیه که چیکار میکنه خاک رو شمش و طلا می‌کنه* نوکری پستم ولی دلخوشم از اینکه من روزگارم با غلامی شما سر می‌شود *خیلی خوشحالم که اسم منم غلام حسینه خدا را شکر کنید امام حسین یه کاری بهتون داده شدید سیاه لشکر امام حسین، منی که اصلا هیچ کاری هم بلد نباشم آخه از این جنس رفقا کربلا زیاد بودند اومد یکم سن و سالی هم ازش گذشته بود گفت: آقا من جنگ بلد نیستم اهل جنگ و کارزار نیستم می‌تونم با هات باشم منم تو خیمه گاه شما بمونم منو ردم نکنید برم شهرم می‌خوام عاقبت بخیر بشم. حضرت نگاش کرد گفت: بمونه می‌خوام بگم امام حسین‌ رد نمیکنه یه لحظه فکر کرد پیش خودش گفت آقا من یه کار بلدم حضرت فرمود: چه کار بلدی؟ گفت جنگ بلد نیستم آقا من قصه گویی بلدم اگر اجازه بدی شب ها برای بچه‌هات قصه بخونم. امام حسین حتی این قصه گو هم رد نکرد اومد تو خیمه امام حسین برا این دختر کوچولوها می‌شستن این پیرمرده براشون قصه تعریف می‌کرد کربلا. اینی که میگن امام حسین صورت به صورت غلامش گذاشت اون جون نیست ،جون ماجراش یه چیز دیگه هست این همون غلامه هست که بعدکه همه که رفتن اینم زد به دل لشکر که میگن امام حسین اومد صورتی که به صورت علی اکبر گذاشته بود رو صورت این هم گذاشت..* از شما دورم ولی شب‌های جمعه این دلم می‌پرد تا صحن تو مثل کبوتر می‌شود با نوای یا حسین و ذکر شور یا حسن دل اسیر نام های دو برادر می‌شود اول اجازه می‌دید بریم کربلا بعد اسم امام حسن و قاسمش رو بیاریم می‌دونید چرا میگم اولویت با کربلا به خاطر اینکه الان مادرش رسيده کربلا کنار گودال هی صدا می‌زنند یا بنی..* از راه می‌آید بانویی قامت خمیده لب می‌گذارد روی حلقوم بریده مادرها ببخشن بابا سخته یه مادر هر شب جمعه این رگ‌های بریده رو می‌بینه..میگن مادر یکی از مدافعین حرم رو برده بودن منطقه محل شهادت پسرش رو بهش نشون داده بودن از حال رفته بود تازه بدن بچه اشو ندیده بود..تکه تکه مقطع الاعضا است نه فقط گفتن این محل شهادت پسرته مادرش غش کرده بود اما این مادر با همه ی مادرهای عالم فرق داره* فریادهای یا بنی پا بگیرد حیدربیاید بازوی زهرا بگیرد *علی میاد بازوی زهرا رو گرفته خانمم بیا بریم کنار گودال قتلگاه حالا امشب شب جمعه رسیده است انبیا پشتشون روضه نمی‌خواهد تنی که سر ندارد قربان آن آقا که انگشتر ندارد بمیرم برای حسین که مادر ندارد یک جای سالم در بدن آخر ندارد .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
. |⇦•ای کشته ای که جان حضرت مسلم بن عقیل علیه السلام اجرا شده به نفسِ حاج ●━━━━━━─────── بی بی سلام ماه محرم شروع شد.همین الان یه نگاه به ما بنداز ما دیر رسیدیم. نوکرات،عاشقای پسرت،خیلی قبل تر رزق گریه محرم رو گرفتن.خیلی هاشون فاطمیه،همون شب شام غریبان کار رو تموم کردند.از اون موقع تا الان منتظر محرمند.ما دیر رسیدیم یه نگاه به ما بنداز.به خاطر دل علی یه نگاه به ما بکن؛ما بتونیم برا پسرت گریه کنیم.شب اوله شب حضرت زهراست.بی بی جانم به حق اون لحظه ای که اگه پسرت گودی قتلگاه تمام توانش رو جمع کرد؛روی زانو نشست؛یه نگاهی به سمت خیمه ها انداخت.به حق اون لحظه ای که تمام توانت رو جمع کردی از جا بلند شدی..دنبال حیدر می دوید.بلند شد.دنبال علی می دوید.زبان حال علی این شد.* زهرای من! در وسط کوچه تو را می زدند کاش به جای تو مرا می زدند زهرای من! چرا شده گوشهٔ چشمت کبود؟! به من بگو: مگر علی مرده بود؟! وای من و وای من و وای من میخ در و سینه زهرای من *یه زنی بین در و دیوار صدا زد:"یا ابتاه هکذا یُفعلُ لابنَتِه"همین بانو عصر عاشورا صدا زد:"بنی قتلوک،ذبحوک و من الماء ذبحوک"* میان این همه نوکر به فکر من هم باش منی که از همه جز تو،عجیب، خسته شدم بوی بهشت می وزد از کربلای تو ای کشته ای که جان دو عالم فدای تو دیوانه وار آمده ام تا به قتلگاه وقتی به استغاثه شنیدم صدای تو *یه وقت صدا زد"هل من مُغیث یغاثنا لوجه الله؟! " * در حیرتم چه شد که نشد آسمان خراب وقتی شنید، ناله وا غربتای تو *عصر عاشورا شد"وَ عَزَمَ علی لِقاء قومِه بِمُهجتِه" دیگه خودش اراده میدان کرد.یه نگاه به راست و چپ کرد."و نظراََ یمینا و شمالا"هی نگاه کرد" فَلَم یَره مِن اصحابِه اَحَداََ"هیچ کسی رو ندید.اول صدا زد: "یا مسلمَ بنَ عقیل"مسلم کجایی؟!"یا هانی بن عروه"مسلم که کربلا نبود.مسلم کوفه شهید شد،نهم ذی الحجه.حاج آقامجتبی می فرمود: مسلم ابن عقیل باب الحوائجه پیغمبر فرمود:من عقیل رو دوبار دوست دارم...یکی به خاطر اینکه عقیل رو دوست داشتم.یکی اینکه خدا یه پسری به عقیل میده؛در راه محبت نوه من شهید میشه.آی مسلم آقا صدات کرد.تو کجا صداش کردی آی غریب کربلا؟! آی غریبا! آی بی کسا!نماز عشا رو در مسجد خوند، پشت سرش رو نگاه کرد؛ دید سی نفر باهاشن.آمد آستانه مسجد؛یه نگاه انداخت،دید فقط ده نفر موندن.همچین که پا به آستانه کوچه گذاشت، یه نگاه به عقب انداخت، دید هیچ کسی باهاش نمونده" فَمَشی مُتَلَدِّدا فی اَزِقَّه الکوفه"تنها و سرگردون و حیرون تو این کوچه ها میگشت؛رسید در خونه این بانو،در خونه پیرزن نشست؛طوعه در رو باز کرد.یه مقداری صبر کرد،دید نمیره.صدا زد ای بنده خدا چی میخوای؟ گفت: یه ذره به من آب بده. آب خورد؛همین جور نشست. صدا زد:"یا عبدَ الله اَلَم تَشرَب؟! "مگه آب نخوردی؟"لا، جُلوس علی بابی"درست نیست در خونه من بشینی.بلند شو برو سراغ زن و بچه ات.برو سراغ خانواده ت."ما لی مثلی اهل و لا عشیره"من تو این شهر،کسی رو ندارم. کی هستی؟من مسلم بن عقیلم..* کرم نما و فرود آی که خانه،خانه توست. .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 👇
. |⇦•مشک پارتو... علیه السلام نفسِ حاج محمدرضا طاهری ●━━━━━━─────── مشک پاره تو دو تا چشمای پر ستاره ات رو گل زخمای بی شماره اتو می بوسم خون دیده اتو میون ابروی کشیده اتو عزیزم دستای بریده اتو می بوسم *جان امیرالمومنین! آقایی که امشب صاحب روضه ست، امشب حقو باید ادا کنی شب تاسوعا‌. معلوم نیس دیگه زنده باشیم. حتی به امید فردا هم نباش معلوم نیس اصلا لیاقت داشته باشیم بخوایم بیایم...* تو رو می بوسم که پاشی نباید از من جدا شی *دلیل داره داداش. التماس هام دلیل داره...* نمیره دشمن به خیمه تا وقتی که زنده باشی *بابا هنوز حسین هست. عظمت عباس رو اگه میخوای نگاه کنی. هنوز ابی عبدالله هست، میگن کنار بدن یه نانجیبی از یه گوشه داد میزد، یکی به زخم زبون اول می‌گفت، آی سید هاشمی به علمدارت می نازیدی، ببین نه تنها دستاشو، پاهاشم قطع کردیم. یکی داد میزد هرکی میخواد بره سمت خیمه ها بره. علمدار رو زمین افتاد. پاسبان خیمه ها افتاد...* تو رو می بوسم که پاشی *حالا اگه فهمیدی توأم با ابی عبدالله التماس کن...* نباید از من جدا شی نمیره دشمن به خیمه تا وقتی که زنده باشی علمدار! بازم علم رو بردار حسینو تنها نگذار پاشو اباالفضل علمدار! به اشکِ چشمای من داره می خنده دشمن پاشو اباالفضل «علمدار! یا ساقی العَطاشا آقام اباالفضل» تا سرت شکست تا بازوی آب آورت شکست تو خیمه قلب خواهرت شکست اباالفضل *وقتی داشتم میومدم یه صحنه ای رو دیدم جیگرم آتیش گرفته. زینب من یک به یک به اهل حرم گفت وای اباالفضل رفت معجر من رفت...* بی کَسِ حرم بدون تو دلواپس حرم نباشی پاشون میرسه حرم اباالفضل *اینجاشو باید غیرتی داد بزنی...* غم زینب کشته ما رو که جمع کرده دخترا رو داره محکم تر می بنده گره های معجرا رو بعد از تو امون نداره خیمه تمومه کار خیمه پاشو اباالفضل *آی غیرت الله...* بعد از تو تنم به غارت میره زینب اسارت میره پاشو اباالفضل * اگه صدا هلهله می شنوی صداتو به اربابت برسون. بگو حسین جان! من هنوز زنده ام. برات داد میزنم. حسین...حسین جانم! تا بوی داداششو شنید؛ یه عمری با بوی حسین زنده ست. اگه چشمش نمی بینه، یه چشمش هم تیر خورده. اما همه جانش از بوی عطر برادر پره. گفت: داداش اومدی. خوش اومدی حسینم. نبودی چند لحظه پیش مادرت زهرا اینجا بود. گفت داداش! هرچی بهم گفته بودی از کوچه امروز دیدم. هنوز صورت مادرت کبوده. هنوز دست به پهلو میگیره راه میره...* گرفته مادرت زهرا سرم را روی دامانش تماشا میکنم با چشم خود روی کبودش را حسین جانم... *از این جا عباس داره روضه میخونه. یخورده اون طرف تر تو خیمه، یه مادری هی میاد کنار گهواره. میگه الان عمو میاد...* چرا مادر نمی خوابی چرا اینگونه بی تابی گمانم تشنه آبی علی اصغر لالا لالا .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
|⇦•با تو هر لحظه ی من... و توسل به روای دشت کربلا امام‌ سجاد علیه السلام اجرا شده به نفسِ حاج مهدی رسولی •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ با تو هر لحظه‌ ی من بوی خدا می گیرد عطر اخلاص و مناجات و دعا می گیرد بچشان بر دل ما طعم عبودیّت را سجده هامان به نگاه تو بها می گیرد تو ولی نعمت ما و همه عبدت هستیم رحمت واسعه ات دست مرا می گیرد تا بقیعت دل شیدای مرا راهی کن عشق از گوشه‌ ی چشمان تو پا می گیرد بانی روضه‌ ی اربابی و باران باران چشمم از محضر تو اذن بُکاء می گیرد آقا جانم ! از تو بر گردن اسلام چه دِینی مانده با فداکاری تو شور حسینی مانده رهبر جان به کف اهل ولایی آقا مظهر بی بدل صبر و رضایی آقا به تو و عزّت و ایثار و شکوهت سوگند علم افراشته‌ ی خون خدایی آقا بیرق نهضت آقاست به روی دوشت وارث سرخی خون شهدایی آقا خطبه‌ی حیدری ات کاخ ستم را لرزاند دشمن تو نَبَرد راه به جایی آقا ‌ کربلا را که تو به کوفه و شام آوردی همه دیدند که مصباح هُدایی آقا دیده‌ ی غرق به خون تو گواهی داده تو عزادار چهل سال مِنایی آقا اشک هم از غم چشمان تو خون می‌ گرید زائر جان به لب کرب و بلایی آقا چشم های تو از آن ظهر، قیامت می خواند دم به دم در همه جا داشت مصیبت می خواند *توی کوچه راه می‌رفت ...حاج آقای زنجانی روضه میخوند:« که گریه کن باید شب کاسه آب رو پر کنه بعد شب تا صبح گریه کنه ..باید دنبال بهونه بگردی برای گریه..توی کوچه رد میشد میدید دارند یه گوسفند رو ذبح می کنند می گفت دست نگهدارید ..بگید ببینم بهش آب دادید یا نه ؟ میگفتن آقا آشنای به احکام هستیم شما چرا این سوال رو می پرسید؟می‌فرمود: بابای منو تشنه سر بریدند.میومد تو کوچه رد بشه بچه میدید گریه میکرد ،دختر بچه میدید گریه میکرد، جوون رعنا میدید گریه میکرد ،بچه شیرخواره میدید گریه میکرد، غذا میدید گریه میکرد، آب میدید گریه میکرد..* غربت و بی کسی قافله یادت مانده شام اندوه و شب هلهله یادت مانده در خرابه تو هم از پای نشستی آخر قامت خم شده‌ی نافله یادت مانده سالیانی ست که این داغ شهیدت کرده تلخی طعنه‌ی صد حرمله یادت مانده *از مسجد اومد بیرون ،علامه مجلسی اینجور می‌نویسه دید یه عده جمع شدند دور یه مرد اون مرد داره صدا میزنه" ایها الناس ارحمونی ارحمونی..اینا الناس انا الغریب" تا شنید داره میگه "انا الغریب" مردم رو کنار زد به اون مرد گفت چرا میگی انا الغریب ؟گفت آقا تو این شهر غریبم..کسی رو ندارم .گفت یه سوال ازت میپرسم جواب منو بده ..گفت بفرمایید آقا جان .فرمود:« اگه الان بمیری جنازه ت روی زمین میمونه یا یه نفر پیدا میشه جنازه ت رو خاک کنه؟» گفت آقا این چه حرفیه اینجا مدینه النبیه منم مسلمانم آقا به همه مسلمانها واجبه دفنم کنند ..آقا فرمود پس نگو من غریبم..غریب اونیه که تو کربلا خودم جنازه ش رو گذاشتم اومدم ..خیلی سخت بوده ها خیـــــلی ..سید در لهوف اینجور روایت میکنه : «بی بی زینب سلام الله علیها دید امام سجاد روی ناقه یه جوری حالش عوض شد .دید واقعا علی الان از دنیا میره..بدو بدو اومد جلو گفت چیه علی جان؟ چته عمه قربونت برم ؟ گفت ببین عمه همه جنازه هاشون رو دفن کردند.عمه فقط بابای من رو زمینه عمه ..صدا زد علی گریه نکن..عمه قربونت یه روزی میاد اینجا محل تجمع میشه ..یه روز میشه اربعین جمعیت میاد..* بر مشامم می‌رسد هر لحظه بوی کربلا بر دلم ترسد بماند آرزوی کربلا.. ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 .....ـ .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
. |⇦•دستم ز دامن تو نگردد رها ... / سلام الله علیها اجرا شده شب سوم محرم ۱۴۰۰ به نفس حاج ●━━━━━━─────── دستم ز دامن تو نگردد رها حسین ای دستگیرِ نوکرِ بی دست و پا حسین حُبِّ تو ترسِ معصیتم را زیاد کرد ای مظهرِ تجلیِ خوف و رجا حسین هر کس مسیرِ عاشقی اش را سوا نکرد فردای حشر میکند او را سوا حسین حکم قبولِ بندگی ماست با خدا حکم قبولِ نوکری ماست با حسین آدم برای گریه به تو آفریده شد بانیِ خلقتِ همه ی انبیا حسین دم نوشِ روضه ات، دَمِ عیسی بن مریم است هر چایخانه ات شده، دارالشفا حسین ذکرِ تو را به رویِ لبم مادرم گذاشت سرمایه ی محبتِ زهراست یا حسین دلشوره ی زیارتِ تو میکشد مرا این اربعین برسان کربلا مرا حسین مقتل نوشته است: نفس میزدی هنوز وقتی که بست نیزه دهانِ تو را حسین جسمت به راحتی نشود جمع و جور آخر کشید کارِ تو بر بوریا حسین در کشتیِ نجات رقیه است ناخدا ما را همین سه ساله رسانده است تا حسین *امشب به چشمات التماس کن، بگو: من رو خجالت زده ی رقیه نکنین، به چشمات بگو: قسمت میدم به سری که بریده بود و از گوشه ی چشمش برایِ این سه ساله گریه می کرد...* عطر خوش سیب از دلِ صحرا وزیده عمه گمانم میهمانِ من رسیده شامِ جدایی شد سحر الحمدالله آخر رسیدی از سفر الحمدالله رفتی بدونِ بوسه های یادگاری اصلاً نگفتی دختری داری نداری؟ خیلی برایت پایِ نیزه غصه خوردم شب تا سحر زخمِ سرت را می شِمُردم هر شب شبیه شمع، کارم سوختن بود آمارِ زخمِ صورتِ تو دستِ من بود بینِ من و تو نیزه داری گاه سد شد سهمِ من از اصرارِ دیدارت لگد شد در هر کجا با نیتِ آزار میزد این زجر تقریباً مرا هر بار میزد *مرکب می ایستاد من رو میزدن، کسی می افتاد زمین من رو میزدن...* در کوفه ما را مردمی گمراه گفتند خیلی به بابایت بد و بیراه گفتند دیدی عمو بالایِ نیزه غیرتی شد؟ دیدی به ما در کوچه ها بی حُرمتی شد؟ این حرمله دور و برِ ما تاب می خورد این حرمله پیشِ ربابت آب می خورد ما را میانِ خنده ی انظار بردن ما را شبیه برده ها بازار بردن یک عده وحشی سمت سرها می دویدن یک عده معجر از سرِ ما می کشیدن بگذار من از تو سئوالی را بپرسم باید که این موضوع را حالا بپرسم آن شب چه شد که خواهرم افتاد از پا؟ اصلاً بگو کارِ کنیزان چیست بابا؟ ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
روضه و توسل حضرت علی اکبر علیه السلام شب هشتم محرم 97_سید مهدی میرداماد↯ ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ "یارب الحسین، بحق الحسین، اشف صدر الحسین، بظهور الحجة" *یه مصداقِ " صدر الحسین"قنداقه ی علی اصغرِ که روی سینه ی ابی عبدالله الحسینِ،یه مصداقِ دیگه از " صدر الحسین" سینه ی حسین،داغ علی اکبرِ که روی سینه حسینِ،رو سینه ی پدرِ،اون اهل دل،ابی عبدالله الحسین رو درعالم رؤیا دیده بود،دیده بود همه ی بدن زخمِ،گفته بود: آقا من چه کنم این زخم ها خوب بشه؟فرموده بودند:" اَنَا قتيل العَبَرة" میخوای زخم هام خوب بشه؟روضه بگیر،بیان گریه کنن،اشک های شما مرهم زخم های منِ... میگه:روضه گرفتم،بعد از یه دهه گریه و روضه،دوباره حضرت رو دیده بود،میگه:دیدم همه ی زخم ها التیام پیدا کرده،فقط دو تا زخم هنوز تازه است،یکی زخمِ رو سینه ی حسینِ،یکی زخمِ رو کمر حضرتِ،زخم رو کمر که داغ عباسِ که روز تاسوعا زنده باشیم با هم بمیریم برا اون جمله حسین که گفت:آخ کمرم شکست... پرسیدم زخم رو سینه چیه؟ فرمود: این داغِ علی اکبرمِ،تا قیامت هم خوب شدنی نیست.... "یارب الحسین، بحق الحسین، اشف صدر الحسین، بظهور الحجة یارب الحجة بحق الحجة اشف صدر الحجة بظهور الحجة" که هستی؟ حسینی تو یا حیدری؟ *امشب شبِ امیرالمؤمنینِ،همین اول بگم حرف آخر چیه،همه ی این خون هایی که ریخته شد،همش به خاطر اسمِ علی بود،امشب شبِ علی اکبرِ،چه مقامی داره این آقا؟علامه کوهستانی رحمةالله علیه حضرت علی اکبر رو دیده بودند،حضرت علی اکبر گِله کرده بودند که به دوستان ما بگید:چرا به من متوسل نمیشن؟ من دستم پیش بابام خیلی بازِ،کافیِ یه اشاره کنم به بابام.... که هستی؟ حسینی تو یا حیدری؟ علی یا همان شخص پیغمبری؟ جوانان عالم فدایت شوند که تا صبح محشر جوان پروری جمالت تمامِ کتاب خداست به کوثر قسم میخورم، کوثری *چه جمالی،چه کمالی.." اَشْبَهُ النَّاسِ خَلْقاً وَ خُلْقاً وَ مَنْطِقاً بِرَسُولِ الله" ابی عبدالله دلش برا هر کی تنگ میشد،علی اکبر رو صدا می کرد،برا پیغمبر دلش تنگ میشد،علی اکبر رو نگاه می کرد،برا باباش علی،برا مادرش زهرا دلش تنگ می شد،می گفت:علی اکبر! جلوم راه برو،راه رفتنت منو یادِ مادرم میندازه....* نبی نیستی و نبی خلقتی خدا نیستی و خدا مَنظری در اوصاف تو از تو شرمنده ایم که از وصف، بالاتر و برتری علی خوانمت؟ یا نبی گویمت؟ ندانم که هستی؛ علی اکبری بلند اختران، خاک راه تواند شهیدان، شهیدِ نگاه تواند * وقتی شنید از لبان مبارک پدرش، ابی عبدالله آیه ی اِسْتِرْجاع رو میخونه،هی زیر لب میگه:" إِنَّا لِلهِ وَ إِنَّا إِلَیهِ رَ‌اجِعُونَ"..،سئوال کرد بابا! نشنوم پدرم این آیه رو بخونه،چی شده؟ابی عبدالله فرمود: خواب جدم رو دیدم،گفت: حسینم! عقب این قافله مرگ داره شما رو دنبال میکنه... علی اکبر سئوال کرد:بابا کشته میشیم؟ابی عبدالله فرمود:آره کشته میشیم.. علی اکبر باز سئوال کرد: "ألَسنا على الحق؟" آیا حق با ماست،حق مائیم؟ فرمود ابی عبدالله: آره حق مائیم و بر حقیم...علی اکبر گفت: پس دیگه باکی از مرگ نداریم.... ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
روضه و توسل حضرت علی اکبر علیه السلام شب هشتم محرم 97_سید مهدی میرداماد↯ ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ "یارب الحسین، بحق الحسین، اشف صدر الحسین، بظهور الحجة" *یه مصداقِ " صدر الحسین"قنداقه ی علی اصغرِ که روی سینه ی ابی عبدالله الحسینِ،یه مصداقِ دیگه از " صدر الحسین" سینه ی حسین،داغ علی اکبرِ که روی سینه حسینِ،رو سینه ی پدرِ،اون اهل دل،ابی عبدالله الحسین رو درعالم رؤیا دیده بود،دیده بود همه ی بدن زخمِ،گفته بود: آقا من چه کنم این زخم ها خوب بشه؟فرموده بودند:" اَنَا قتيل العَبَرة" میخوای زخم هام خوب بشه؟روضه بگیر،بیان گریه کنن،اشک های شما مرهم زخم های منِ... میگه:روضه گرفتم،بعد از یه دهه گریه و روضه،دوباره حضرت رو دیده بود،میگه:دیدم همه ی زخم ها التیام پیدا کرده،فقط دو تا زخم هنوز تازه است،یکی زخمِ رو سینه ی حسینِ،یکی زخمِ رو کمر حضرتِ،زخم رو کمر که داغ عباسِ که روز تاسوعا زنده باشیم با هم بمیریم برا اون جمله حسین که گفت:آخ کمرم شکست... پرسیدم زخم رو سینه چیه؟ فرمود: این داغِ علی اکبرمِ،تا قیامت هم خوب شدنی نیست.... "یارب الحسین، بحق الحسین، اشف صدر الحسین، بظهور الحجة یارب الحجة بحق الحجة اشف صدر الحجة بظهور الحجة" که هستی؟ حسینی تو یا حیدری؟ *امشب شبِ امیرالمؤمنینِ،همین اول بگم حرف آخر چیه،همه ی این خون هایی که ریخته شد،همش به خاطر اسمِ علی بود،امشب شبِ علی اکبرِ،چه مقامی داره این آقا؟علامه کوهستانی رحمةالله علیه حضرت علی اکبر رو دیده بودند،حضرت علی اکبر گِله کرده بودند که به دوستان ما بگید:چرا به من متوسل نمیشن؟ من دستم پیش بابام خیلی بازِ،کافیِ یه اشاره کنم به بابام.... که هستی؟ حسینی تو یا حیدری؟ علی یا همان شخص پیغمبری؟ جوانان عالم فدایت شوند که تا صبح محشر جوان پروری جمالت تمامِ کتاب خداست به کوثر قسم میخورم، کوثری *چه جمالی،چه کمالی.." اَشْبَهُ النَّاسِ خَلْقاً وَ خُلْقاً وَ مَنْطِقاً بِرَسُولِ الله" ابی عبدالله دلش برا هر کی تنگ میشد،علی اکبر رو صدا می کرد،برا پیغمبر دلش تنگ میشد،علی اکبر رو نگاه می کرد،برا باباش علی،برا مادرش زهرا دلش تنگ می شد،می گفت:علی اکبر! جلوم راه برو،راه رفتنت منو یادِ مادرم میندازه....* نبی نیستی و نبی خلقتی خدا نیستی و خدا مَنظری در اوصاف تو از تو شرمنده ایم که از وصف، بالاتر و برتری علی خوانمت؟ یا نبی گویمت؟ ندانم که هستی؛ علی اکبری بلند اختران، خاک راه تواند شهیدان، شهیدِ نگاه تواند * وقتی شنید از لبان مبارک پدرش، ابی عبدالله آیه ی اِسْتِرْجاع رو میخونه،هی زیر لب میگه:" إِنَّا لِلهِ وَ إِنَّا إِلَیهِ رَ‌اجِعُونَ"..،سئوال کرد بابا! نشنوم پدرم این آیه رو بخونه،چی شده؟ابی عبدالله فرمود: خواب جدم رو دیدم،گفت: حسینم! عقب این قافله مرگ داره شما رو دنبال میکنه... علی اکبر سئوال کرد:بابا کشته میشیم؟ابی عبدالله فرمود:آره کشته میشیم.. علی اکبر باز سئوال کرد: "ألَسنا على الحق؟" آیا حق با ماست،حق مائیم؟ فرمود ابی عبدالله: آره حق مائیم و بر حقیم...علی اکبر گفت: پس دیگه باکی از مرگ نداریم.... ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
|⇦•خورشید من آمدی شبانه... و توسل به حضرت رقیه سلام الله علیها اجرا شده به نفسِ حاج عباس حیدر زاده•✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ چه اشک هاکه چکیده به پای آمدنت بیا که جان من آقا فدای آمدنت ازاینکه با عملم “تَحبس الدعا” شده ام نمی رسد به اجابت دعای آمدنت پس از هزار و صد و چند سال غیبت باز به سر نیامده این ماجرای آمدنت به سینه شوق تو دارم غریبِ بی یاور بگو چه کار کنم من برای آمدنت گذشت عمرم و شد پیر نوکرت آقا در انتظار فرج جمعه های آمدنت *فقط سوال یه من امشب شب سوم از خودم و همه شماها اینه که چقدر منتظر امام زمانت هستی چقدر برای اومدنش اشک می‌ریزی چقدر براش دعا می‌کنی در طول روز چند بار صداش می‌زنی از خودم این سوال را می‌کنم شرمنده می‌شم سرمو پایین می‌اندازم چقدر نگاهت به دره تا آقات بیاد چقدر دعا می‌کنی تا آقا بیاد چقدر منتظرشی تا آقا بیاد اگر همه انتظارها را رو هم جمع کنی به یه لحظه انتظار رقیه نمی‌رسه همش نگاهش بود باباش کی میاد کی میاد کی میاد سوال می‌کرد عمه بابا کی میاد ؟گوشه خرابه اون شبی که بیدار شد گریه می‌کرد هرچی بهش اصرار کردند چی می‌خوای گرسنته؟ گفت نه عمه، تشنه‌ای؟ نه عمه عمه چی می‌خوای؟ آهسته کنار گوش عمه گفت عمه بابا می‌خوام..* اکنون که نیامد ز سفر ماه منیرم خوب است در این گوشه ویرانه بمیرم از من نکشد ناز کسی چون که اسیرم *جان حضرت رقیه اگر همین الان یه دختر سه چهار ساله بیاد تو مجلس به شما بگن این بابا نداره یتیمه چه جوری احترامش می‌کنید چه جوری نوازشش می‌کنید؟.* بابا بابا بابا بابا بابا... خورشید من آمدی شبانه قدری بغلم کن عاشقانه نشناختمت در اول کار نفرین خدا به این زمانه کی زیر گلوت را پدر جان اینطور بریده ناشیانه؟ تقصیر حرارت تنور است این سوختگی زیر چانه اوضاع مناسبی ندارم چه خوب که آمدی شبانه من که همه عمر رفته بودم تنها به مجالس زنانه اما بابا! رفتم وسط شرابخواران کت بسته به زور تازیانه در راه شتر تکان نمی‌خورد خوردم کتکی به این بهانه هر بار طناب را کشیدند خوردیم زمین دانه دانه من سیر غذا نخوردم اما خوردم دل سیر تازیانه هر سنگ که بر سر تو می‌خورد می‌کرد به سمت من کمانه از خاطر من نمی‌رود نه آن ضربهٔ چوب وحشیانه دیگر ز سفر بدم می‌آید کی می‌بریم پدر به خانه در این سه ساله مرا یک مسافرت بردی من از خرابه تو از تشت سر درآوردی بابا جون من سلام اومدی به دیدنم گوشه ویرانه شام بابا جون من سلام ببین از خار مغیلان آبله زده پاهام از سفر خوش اومدی بابایی شدی مهمون رو دست دخترت مگه گوشه تنور بودی بابا یکمی سوخته بابا موی سرت من فدای سر تو صورتم کبوده مثل صورت مادر تو خیمه‌ها سوخته شد و گوشوارم را ربودند شبیه انگشتر تو بابایی از شهر کوفه تا به شام می‌زدند سنگ‌ها از رو پشت بام سیلی می‌زدن گل سه سالتو هر جایی که گفتم بابام می‌خوام ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 .....ـ .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜
|⇦•دلم دوباره ببین... و توسل به امام زمان روحی له الفدا گریز به روضه حضرت زهرا سلام الله علیها اجرا شده به نفسِ کربلایی وحید شکری •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ "یا رب زهرا..... بحق زهرا... اشفع صدر زهرا.... بظهور.. الحجة" دلم دوباره ببین، که شد پریشانت عزیز فاطمه، جان جهان، به قربانت برای روز ظهورت، برای آمدنت چقدر، مانده که کامل شوند یارانت؟ *من می‌خوام دو سه خط با امام زمان حرف بزنم..* بگو چگونه بیایم چگونه آقا جان به جستجوی تو و ، خیمه و بیابانت *ما همه دور هم گریه میکنیم، قربون اون آقایی برم، که خیمه ماتم میزنه، تنها تو دل بیابونا میشینه و گریه میکنه* *میدونی چرا این شعرو خوندم، برای این یه خطش، که میخوای آقا رو قسم بدی!!* به که قسم خورم بی تو من کم آوردم... بس است این همه دوری، بس است هجرانت امام زمان تو را قسم، به کبودی بازوی زهرا... عزیز فاطمه برگرد، سوی کنعانت مام زمان *هرجا نشستی آقا رو صدا بزن یا صاحب الزمان ..* نگاه مادری حتی به هیزم می‌کند زهرا و آتش را پر از گل‌های گندم می‌کند، زهرا مراقب بود در آتش نسوزد چادرش، شاید که زینب را در این چادر تجسم می‌کند زهرا *می‌گفت یه شب اینقدر بالای قبر بی بی گریه کرد ، امیر المومنین ، در عالم خواب بی بی سلام الله علیه رو خواب دید.علی جان، پاشو برو ، بچه هام نیمه شب بهونه من رو گرفتن بیدار شدن، آقا میگه تا وارد خونه شدم، دیدم زینب، چادر مادر رو سر کرده، زینب جان قربونت بشم، این چه کاریه؟؟گفت بابا: داداشم حسن گفت، زینب جان..دلمون هوای مادر کرده، پاشو چادر مادر رو سر کن....یذره جلو ما راه برو یاد مادر بیوفتیم* به گوشت خورده آیا، آب آتش را بسوزاند میان موجی از آتش، تلاطم می‌کند زهرا دلیل زندگی را در تماشای علی می‌دید علی را در شلوغی، ناگهان گم می‌کند زهرا *یا زهرا.... آره، برای روضه مادر باید بلند بلند گریه کنی امام صادق فرمودند: برای مادر ما، آه بکشید...مادر مارو جوون کشتن...* علی را با چه حالی، از میان کوچه‌ها بردند که با خاکِ عبای او، تیمم می‌کند زهرا... صدایِ پای رفتن، از در و دیوار می‌آید علی تابوت می‌سازد تبسم می‌کند زهرا «آی مادر،... آی مادر،... » سجّاده ام معطّر از بوی ربّنا بود آنچه شنیده می شد از من فقط خدا بود یک عمر آه و نفرین، از این و آن شنیدم تنها به جرم این که نفرین من دعا بود *گریه کن های مادر بسم الله..* دیشب برای مردم، تا صبح گریه کردم ای کاش یک نفر هم، یک دم، به فکر ما بود امروز را نبینید این بی حیا لگد زد دیروز پشت این در جمعیتِ گدا بود * آره این خونه ای که دارن حالا بی حرمتی میکنن، هرکی از هرجا میموند، در این خونه رو میزد..* دستم شکست اما من درد حس نکردم اسم علی دوا بود، ذکر علی شفا بود ای کاش می شکستند این دست دیگرم را اما به جای این دست، آن دست بسته وا بود ای کاش ماجرا را حیدر ندیده باشد وقتی سرم به در خورد، فضه! علی کجا بود؟!!