eitaa logo
کانال نوحه وسینه زنی یا زینب(سلام الله علیها)
13.6هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
1.3هزار ویدیو
337 فایل
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها #اللهم_عجل_لولیک_الفرج_والعافیه_والنصر #هدیه_محضر_امام_زمان_عج_صلوات http://eitaa.com/joinchat/2288255007C8509f44f1f
مشاهده در ایتا
دانلود
🕊﷽🕊 🍃 🕊 🍃 ع ❣رخسار شهید کربلا را صلوات ❣تقدیم بر آن نگار والا صلوات ❣او زینت عرشو زینت دوش نبی ست ❣بر زینت عرش بر آن دل آرا صلوات 🕊مهدی‌یامهدی🕊 🌱دیدم به خواب آن آشنا دارد میاید 🌱دیدم که بر دردم دوا دارد میاید 🌱دیدم که با شال عزا و چشم گریان 🌱مولای ما صاحب عزا دارد میاید آقا جان 🌱تو بانی این روضه ای، دریاب مارا 🌱آغوش خود بگشا، گدا دارد میاید 🌱امشب نمیدانم چه سری هست کین جا 🌱بوی شهیدان خدا دارد میاید 🍂🍂 ⬅️ ➡️ 🔘🔘 ▪️در خانه دل غم حسین است ▪️چون ماه محرم حسین است ▪️بی شبهه بود خدا عزادار ▪️هر جای که ماتم حسین است ▪️هر درد کند دوا به عالم ▪️اشکی که به ماتم حسین است ⬅️ با عالم و آدم امروز هم ناله شو ... این شبا و روزا زمین و زمان زمزمه حسین دارن.. 💥حسین آرام جانم ..     💥حسین روح روانم.... 💥(با من هم ناله شو)   ⬅️حسین جان ماه محرمت اومد... دلهای ما تو داغ مصیبت شما عزادارشده... خیلی دلمون می خواست محرمی کنار قبر شما باشیم.. کنار ضریح شش گوشه شما عزاداری کنیم ...به سر و سینه بزنیم .. بیایید از همین جا دلمونو ببریم کربلا... تویی که یک عمر حسین حسین گفتی ماه محرم اومد... ⬅️از کجای این مجلس می‌خوای دنبال قافله حسینی حرکت کنی... تو این قافله همه دور هم جمع اند... اما وقتی برمیگردن خیلی اتفاقها براشون افتاده ... خواهر بی برادر شده... سکینه بی علی اکبر بدون علی اصغر شده... مدینه... وقتی دختر علی زینب برمیگرده مدینه.. داغ شش برادر دیده... ⚡️امان امان.... ⬅️نقل می کنند وقتی قافله رسید به کربلا همه دیدن اسب امام حسین قدم از قدم برنمی‌داره... سوال کردند اسم این سرزمین چیه گفتن قادسیه.. قاضریه ...شط فرات... آقا فرمودند بگین ببینم اسم دیگه ای هم داره یا نه؟؟ گفتن بله اسم دیگه اش کربلاست... میگن وقتی امام حسین اسم کربلا رو شنید گریه زیاد کرد.... فرمود سوگند به خدا همین جا حرمت ما را می شکنند... کودکان ما را می کُشند... اینجا دیگه بارها را زمین بذارید... ✨ گفت یاران این زمین وعدگاه ما بود ✨ منزل امید ما قتلگاه ما بود ✨ این زمین وادی درد است و بلا ✨ کعبهٔ اهل دل ،، کرب و بلا     ⬅️ همه پیاده شدند..خیمه‌ها را به پا کردند.. خدا میدونه جوانای بنی هاشم با چه عزت و احترامی خانم زینب رو از ناقه پیاده کردند... قاسم عنان مرکب بی بی رو گرفت... علی اکبر صدا زد : عمه جان دستتو بده به من پایین بیا.. عباس پاشو رکاب قرار داد... چطور خیمه‌ها را بپا کردند... 🍁 دیگه از امروز بگو امان از دل زینب....    ⬅️ اما میخوام بگم کجا بودند جوونای بنی هاشم.... کجا بودند که غربت زینب س رو ببینند .... اون  ساعتی که بدنهای قطعه قطعه روی زمین افتاده عمه سادات بین نامحرما... همه رو سوار ناقه ها کرد.. آخ... چه کسی زینبُ سوار مرکب کنه... شاید یه نگاه به گودی قتلگاه کرده باشه .. یه نگاه به سمت علقمه .. امان امان... ⬅️صدا زد حسین جان... داداش ... پاشو پاشو ببین زینبت بی کس و تنها شده.. زینبی که با حسین، با این همه عزت اومده بود کربلا.. زینبی که عباس داشته.. زینبی که علی اکبر داشته.. عون و جعفر داشته... صدا زد پاشو داداش.. زینب و این همه نامحرم...پاشو خواهرت تنهاست یاور نداره... 🔘كجايي يا حسين محبوب زينب 🔘كجايي بنگري احوالم امشب 🔘عدو بر خيمه ها آتش فكنده 🔘ز گوش كودكان گوشواره كندهذ 🔘كجايي يا حسين در اين شبانه 🔘حريمت را به زير تازيانه 🔘حسينا امشب از غصه خميدم 🔘ز بس دنبال طفلانت دويدم ♻️هر کجا نشستی به سوز دل خانم زینب کبری س از سویدای دلت ناله بزن .... 👇صلوات حذف نشه لطفا👇 ⬅️هدیه به خانم فاطمه معصومه سلام الله علیها (صلوات) 🍁🍁🍁🍁🍁
|⇦• و توسل ویژۀ ورود خاندان آل الله به سرزمین کربلا اجرا شده شب دوم محرم ۹۸ به نفس حاج محمدرضا غلامرضازاده •✾ مثلِ فردایی کاروان رسید کربلا .. اجاره بدید از زبانِ ابی عبدالله روضه بخوانم .. خیمه‌ها را کرده‌ام بر پا ، امان از کربلا داغدارم میکند اینجا ، امان از کربلا بوسه میزد مادرم زهرا مرا با گریه و مضطرب میگفت با بابا ، امان از کربلا رأس من بر نیزه خواهد رفت پیش خواهرم می‌شود انگشترم پیدا ، امان از کربلا زینبم تا که عقیقم را ببیند! ساربان دست خود را می‌برد بالا ، امان از کربلا میخورد تیر سه شعبه حنجر شش ماهه ام جایِ یک قطره از این دریا امان از کربلا میبرم تا خیمه ها شهزاده ام را در عبا لرزه می افتد بر این پاها امان از کربلا *امشب باباها گریه کنن .. باباها ناله بزنن .. صداهامونُ تو هم بندازیم با هم روضه بخونیم .. دیگه زینبم یه عبا آوردم کربلا برا اون لحظه ای که علی اکبرمُ برگردونم .. قربون اون گریه کنی که آروم آروم مثه شمع از درون داره میسوزه میگه ای کاش من کربلا بودم زیر بغل هاتو میگرفتم برت میگردوندم .. دیگه کار به زینب نمیرسید .. آخه علی اکبرت .. که رفت عباست که رفت .. نوبت به زینبت میرسه .. اگه جایِ زینب می بودم برات عبا می آوردم تکه های بدنِ علی اکبرتُ جمع میکردم ..* میرسانم با سر زانو خودم را علقمه میرود از دستِ من سقا امان از کربلا در دلِ گودال غرق خون می افتد پیکرم میشود بالا سرم دعوا امان از کربلا میدود گریان رقیه روی بوته های خار شعله می گیرد لباسش را امان از کربلا یک‌به‌یک «سر»ها به غارت رفته! صف می‌ایستند نیزه‌داران عصرِ عاشورا ، امان از کربلا! شاعره : مرضیه عاطفی تا زینب به کربلا رسید ، عباس اومد براش رکاب گرفت .. دستِ خواهرش زینبُ گرفت پیاده ش کرد .. علی اکبر دستشُ گرفت ، علی اکبر اینجا کجاست؟ عباس اینجا کجاست؟ دوان دوان اومد پیش حسین .. داداش حسینم اینجا کجاست؟.. صدا زد زینبم صبر کن ، اینجا همون جاییِ که تو دنبالم میدوی .. هی صدا میزنی : مهلاً مهلاً ... ‼️کپی برداری به جهت کسب درآمد از مطالبِ کانال نبوده و حق الناس محسوب میشود.
کانال نوحه وسینه زنی یا زینب(سلام الله علیها)
|⇦•شد ماه عزا میکشی از... #قسمت_اول #مناجات_امام_زمان روحی له الفدا ویژۀ ورود خاندان آل الله به سرز
. |⇦•شد ماه عزا میکشی از... توسل به روحی له الفدا ویژۀ ورود خاندان آل الله به سرزمین کربلا اجرا شده شبِ دوم محرم ۱۴۰۱به نفس حاج محمدرضا طاهری ●━━━━━━─────── شد ماه عزا میکشی از عمق دلت آه شرمنده که از داغ دلت نیستم آگاه می آمدی ایکاش به همراهِ محرّم در بزم غریبانهٔ عشّاق؛ شبانگاه حسرت به دلم مانده که یکروز بخوانم در محضر تو یک دو سه خط روضهٔ کوتاه *همه گریه کن های عالم رو جمع کنی به اندازه ی یه صبحِ امام زمان نمیتونن گریه کنن... صبح و شب گریه میکنه برا ابی عبدالله* هستی و نمی بینمت و کاش ببینم آن لحظه که با شال عزا میرسی از راه *اعتقاد ما اینه هر جایی خیمه ی ابی عبدالله برپا بشه قبل از ماها خودِ امام زمان حضور پیدا میکنه، نه تنها خودشون، فرمودن: مادرم زهرا میاد، بابام علی میاد،ملائکة الله میآن...* میسوزی و پا تا به سرت می‌شود آتش می نوشی اگر جرعه ای از آب در این ماه *هر جرعهٔ آبی که نوشِ جان میکنه، میگه: بمیرم برا لبای خشکیده ات یا اباعبدالله، هی میگفتی: آه! جگرم داره از تشنگی میسوزه...* از جدّ غریبت به دلت مانده چه داغی از مقتل و از خنجر و از ضربهٔ جانکاه *اما اونی که امام زمان رو بی تاب میکنه اینه:...* بر صورتِ خود میزنی از داغ اسارت از عمه که شد همسفرِ خولیِ گمراه جانم به فدای تو صباحاً وَ مساعا ای منتقمِ خون خدا آجرک الله! مرضیه عاطفی *یا صاحب الزمان!....* ــــــــــــــــــ ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ http://eitaa.com/joinchat/2288255007C8509f44f1f
. |⇦•آب زنید راه را... و توسل ویژۀ ورود خاندان آل الله به سرزمین کربلا اجرا شده شبِ دوم محرم ۱۴۰۱به نفس حاج محمدرضا طاهری ●━━━━━━─────── آب زنید راه را هین که نگار می‌رسد دختر مرتضی علی، فاطمه وار می رسد زانوي شاهزاده ها هست ركاب محملش با چه شكوه و شوکتی کوه وقار می رسد هاشمیان به گِرد او، فاطمیات پشت سر قامت عصمتش در این حصن و حصار می رسد دار و ندار فاطمه ، گوهر ناب مصطفي به كربلا حسين، با دار و ندار می رسد خامس آلِ پنج تن همره طفل شیرخوار زودتر از روزِ دهم سر قرار می رسد شانه‌ی آسمانیان، محمل دختران شده چه نازدانه دختری به این دیار می رسد *همش رو شونه ی عمو جانشه، جانم رقیه!...* گرد و غبار این زمین تا نرسد به معجری بال فرشته از یمین یا که یسار می رسد رونق کار ماذنه، رکن شباب هاشمی وارث هیبت نبی، یکّه‌سوار می رسد رونق باغ مي رسد چشم و چراغ می رسد عنبر و مُشک می دمد، دولت يار می رسد وزيرِ اعظم حسين، آيه ي محكم حسين صاحبِ پرچم حسین، آن جلودار می رسد آن سوی دیگر از زمین، نیزه و تیغِ آبدار ارتش زمهریرها چند هزار می رسد *ابی عبدالله دید اسبش حرکت نمیکنه، نوشتن: چند تا اسب عوض کرد، دید هیچ کدوم حرکت نمیکنه، از یکی سئول کرد: اسمِ این سرزمین چیه؟ یه پیرمردی گفت: آقا به اینجا نینوا میگن، اسم دیگه اش؟ قاضریه هم میگن، شاطئُ الفرات هم میگن، آیا اسم دیگه ای هم داره؟ گفت: آقاجان! اینجارو کربلا هم میگن... یه مرتبه حضرت فرمود: "اَعوذُ بالله مِنَ الکَرب وَ البَلاء" تا حسین گفت:"کَرب وَ البَلاء" دیدن صدای آه و زاریِ زینب از تویِ محل بلند شد، این چه اسمی بود داداش!؟ دلم رو زیر و رو کرد...* رفت قرار ناگهان از دل خواهرِ حسین در نظرش همه جهان تیره و تار می رسد پرده کنار می رود، واقعه‌ی روز دهم صحنه به صحنه از دلِ گرد و غبار می رسد چاک شده است آسمان، غلغله ای ست در جهان ديد ز هر طرف غمی همچو شرار مي رسد ديد كه از جورِ فرس، چه استخوان ها كه شكست ناله و بانگِ قاسمِ لاله عُذار می رسد حلقه زدند کوفیان دور حسین و اکبرش صداي طبل شادی و داد و هوار می رسد طفل به دست آسمان، بود و صدای خنده از لشكر شاميان بر اين طرزِ شكار مي رسد لحظه ي تلخِ حادثه، چکمه‌ی نونوار شمر همره کهنه خنجری، سرکش و هار می رسد گوشه به گوشه آسمان سرخ تر از خونِ گلو پنجه‌ی شمر و زلف او! آخرِکار می رسد وقت نفس نفس زدن، زمان دست و پا زدن ناله ی یا بُنَیَّ از، گوشه کنار می رسد آب زنيد راه را، مادر او به قتلگاه با پر و بال زخمی و حالتِ زار می رسد گوش زمین و آسمان می شنود در آن زمان آه! صدایِ پای آن چند سوار می رسد چشمِ حسین بسته شد، قوم هراس شد جسور موقع غارت از حرم، وقت فرار می رسد *با چه عزت و جلالی عمه ی سادات رو از محل پایین آوُردن، اکبر دستش رو گرفت، عمه جان مواظب باش قربونت برم، عباس دوید زانوش رو رکاب کرد، سیدتی و مولاتی!، بنی هاشم کوچه باز کردن، عمه ی سادات رو با جلال و شکوه زیاد از محل پیاده کردن، اما مثل برق گذشت، مثل چند روزه دیگه، وقتی میخواستن از این سرزمین ببرنش، همه رو خودش سوارِ بر ناقه های عریان کرد، یه نگاه کرد دید خودش تنهاست، صدا زد: حسین! ای غیرت الله! پاشو ببین دارن خواهرت رو به اسارت میبرن... ــــــــــــــــــ ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ http://eitaa.com/joinchat/2288255007C8509f44f1f
. |⇦•شد ماه عزا میکشی از... توسل به روحی له الفدا ویژۀ ورود خاندان آل الله به سرزمین کربلا اجرا شده شبِ دوم محرم ۱۴۰۱به نفس حاج محمدرضا طاهری ●━━━━━━─────── شد ماه عزا میکشی از عمق دلت آه شرمنده که از داغ دلت نیستم آگاه می آمدی ایکاش به همراهِ محرّم در بزم غریبانهٔ عشّاق؛ شبانگاه حسرت به دلم مانده که یکروز بخوانم در محضر تو یک دو سه خط روضهٔ کوتاه *همه گریه کن های عالم رو جمع کنی به اندازه ی یه صبحِ امام زمان نمیتونن گریه کنن... صبح و شب گریه میکنه برا ابی عبدالله* هستی و نمی بینمت و کاش ببینم آن لحظه که با شال عزا میرسی از راه *اعتقاد ما اینه هر جایی خیمه ی ابی عبدالله برپا بشه قبل از ماها خودِ امام زمان حضور پیدا میکنه، نه تنها خودشون، فرمودن: مادرم زهرا میاد، بابام علی میاد،ملائکة الله میآن...* میسوزی و پا تا به سرت می‌شود آتش می نوشی اگر جرعه ای از آب در این ماه *هر جرعهٔ آبی که نوشِ جان میکنه، میگه: بمیرم برا لبای خشکیده ات یا اباعبدالله، هی میگفتی: آه! جگرم داره از تشنگی میسوزه...* از جدّ غریبت به دلت مانده چه داغی از مقتل و از خنجر و از ضربهٔ جانکاه *اما اونی که امام زمان رو بی تاب میکنه اینه:...* بر صورتِ خود میزنی از داغ اسارت از عمه که شد همسفرِ خولیِ گمراه جانم به فدای تو صباحاً وَ مساعا ای منتقمِ خون خدا آجرک الله! مرضیه عاطفی *یا صاحب الزمان!....* ــــــــــــــــــ ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 👇
. |⇦•آب زنید راه را... و توسل ویژۀ ورود خاندان آل الله به سرزمین کربلا اجرا شده شبِ دوم محرم ۱۴۰۱به نفس حاج محمدرضا طاهری ●━━━━━━─────── آب زنید راه را هین که نگار می‌رسد دختر مرتضی علی، فاطمه وار می رسد زانوي شاهزاده ها هست ركاب محملش با چه شكوه و شوکتی کوه وقار می رسد هاشمیان به گِرد او، فاطمیات پشت سر قامت عصمتش در این حصن و حصار می رسد دار و ندار فاطمه ، گوهر ناب مصطفي به كربلا حسين، با دار و ندار می رسد خامس آلِ پنج تن همره طفل شیرخوار زودتر از روزِ دهم سر قرار می رسد شانه‌ی آسمانیان، محمل دختران شده چه نازدانه دختری به این دیار می رسد *همش رو شونه ی عمو جانشه، جانم رقیه!...* گرد و غبار این زمین تا نرسد به معجری بال فرشته از یمین یا که یسار می رسد رونق کار ماذنه، رکن شباب هاشمی وارث هیبت نبی، یکّه‌سوار می رسد رونق باغ مي رسد چشم و چراغ می رسد عنبر و مُشک می دمد، دولت يار می رسد وزيرِ اعظم حسين، آيه ي محكم حسين صاحبِ پرچم حسین، آن جلودار می رسد آن سوی دیگر از زمین، نیزه و تیغِ آبدار ارتش زمهریرها چند هزار می رسد *ابی عبدالله دید اسبش حرکت نمیکنه، نوشتن: چند تا اسب عوض کرد، دید هیچ کدوم حرکت نمیکنه، از یکی سئول کرد: اسمِ این سرزمین چیه؟ یه پیرمردی گفت: آقا به اینجا نینوا میگن، اسم دیگه اش؟ قاضریه هم میگن، شاطئُ الفرات هم میگن، آیا اسم دیگه ای هم داره؟ گفت: آقاجان! اینجارو کربلا هم میگن... یه مرتبه حضرت فرمود: "اَعوذُ بالله مِنَ الکَرب وَ البَلاء" تا حسین گفت:"کَرب وَ البَلاء" دیدن صدای آه و زاریِ زینب از تویِ محل بلند شد، این چه اسمی بود داداش!؟ دلم رو زیر و رو کرد...* رفت قرار ناگهان از دل خواهرِ حسین در نظرش همه جهان تیره و تار می رسد پرده کنار می رود، واقعه‌ی روز دهم صحنه به صحنه از دلِ گرد و غبار می رسد چاک شده است آسمان، غلغله ای ست در جهان ديد ز هر طرف غمی همچو شرار مي رسد ديد كه از جورِ فرس، چه استخوان ها كه شكست ناله و بانگِ قاسمِ لاله عُذار می رسد حلقه زدند کوفیان دور حسین و اکبرش صداي طبل شادی و داد و هوار می رسد طفل به دست آسمان، بود و صدای خنده از لشكر شاميان بر اين طرزِ شكار مي رسد لحظه ي تلخِ حادثه، چکمه‌ی نونوار شمر همره کهنه خنجری، سرکش و هار می رسد گوشه به گوشه آسمان سرخ تر از خونِ گلو پنجه‌ی شمر و زلف او! آخرِکار می رسد وقت نفس نفس زدن، زمان دست و پا زدن ناله ی یا بُنَیَّ از، گوشه کنار می رسد آب زنيد راه را، مادر او به قتلگاه با پر و بال زخمی و حالتِ زار می رسد گوش زمین و آسمان می شنود در آن زمان آه! صدایِ پای آن چند سوار می رسد چشمِ حسین بسته شد، قوم هراس شد جسور موقع غارت از حرم، وقت فرار می رسد *با چه عزت و جلالی عمه ی سادات رو از محل پایین آوُردن، اکبر دستش رو گرفت، عمه جان مواظب باش قربونت برم، عباس دوید زانوش رو رکاب کرد، سیدتی و مولاتی!، بنی هاشم کوچه باز کردن، عمه ی سادات رو با جلال و شکوه زیاد از محل پیاده کردن، اما مثل برق گذشت، مثل چند روزه دیگه، وقتی میخواستن از این سرزمین ببرنش، همه رو خودش سوارِ بر ناقه های عریان کرد، یه نگاه کرد دید خودش تنهاست، صدا زد: حسین! ای غیرت الله! پاشو ببین دارن خواهرت رو به اسارت میبرن... ــــــــــــــــــ ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 👇
🔊 مناجات با امام حسین علیه السلام و روضه ورود به کربلا - 📖 *** خونِ تو خون بهاش خداوند اکبر است اشکِ غمت به خونِ شهیدان برابر است هر جا غم تو نیست همان جا جهنم است *من هرجا تو باشی میام هر جا اسم توِ بدو اومدم، فردا قیامت چشم برام نزاریا ... من بهترین روزایِ عمرم را با تو گذروندم .. پیرمردهامون موهاشونُ با تو سفید کردند، فردا قیامت این پا او پا نکنند آقام کجاست ...* هرجا غمت تو نیست همان جا جهنم است هرجا عزای توست بهشت مکرر است پیراهن عزات به از قله¬ی بهشت *بعضی ها میان میگن چیه هی مشکی می پوشی،قساوت قلب، بابا بیا ببین ما مشکی می پوشیم رحممون بیشتره، ادبمون بیشتره، مَثَل یهو تو خیابون ماشین جلوت می پیچه تا میای حرف بزنی می بینی مشکی تنشه یه نگاه به پیرهنت میکنی یهو آقات میات جلوت، بخدا همه این را لمس کردند. من لباس مشکی تو را با عالم عوض نکردم ... ما برای عزیزترین کسمون چهل روز لباس می پوشیم،مردم میان از تنمون در میارن ... اما دو سه روز به محرم با رسم و رسوم میریم لباس سیاه، یکی میره کربلا .. یکی میره امام رضا .. یکی میره سیدالکریم.. اجازه میگیریم تنمون میکنیم ... تازه من تو روضه هام میگم اگه خواهرت اربعین دربه دریش تموم میشه ما تازه از اربعین دربه دری امام حسنمون شروع میشه، ان شاالله این دربه دری هیچوقت تموم نشه ... ان شاالله همیشه دربه در تو باشم آقا* پیراهن عزا به از قله¬ی بهشت چاییِ روضۀ تو همان آب کوثر است *بچه ها یه جوری بیاید بزارید صداتون بگیره.. از امروز بود صدایِ زینب دیگه گرفت ... خیلی باباها هنوز کربلا نرفتن ،دیگه بابام هست روشم نمیشه بیاد به بچه بگه .. بیا یه قولی با هم امشب ببندیم، قرض کن بابات و مادرت رو بفرست کربلا ... نه با منت ها، بیا بگو بابا یه خواهش دارم یه منت سرم بزار میشه با پول من بری کربلا ... بعد اونوقت پاش به حرم برسه زیر قبه بره ببین زندگیت چی میشه ...* مادر مرا به بزم عزایِ تو شیر دارد این اشک نیست بر رخ من شیر مادر است *کم مادرم از این روضه به اون روضه نرفت .. کم مادرم برای تو به این خیابون به اون خیابون نرفت .. الکی نیست ما الان سرگردون روضه ایم .. با بابام جلو جلو نشستم .. اگر پسر بود سالم بود غلامِ حسین تازه خوبش هم میداد، میگفت اگر سالم بود غلام حسین ... من از در سرایِ تو جایی نمی روم یه کم روضه بخوانم ورودیه کربلاست، بخدا گفتنش راحته نگاه کنی ببینی نامحرم ها دارن می دوند ، دو جا زینب چادر بست یه جا رویِ تل زینبیه دید گودال شلوغ شد ... گفت اومدم ... یه جا صبح یازدهم گفت برید کنار خودم سوارشون می کنم اینا محرم نامحرم سرشون میشه .. رباب هم سوار کرد ، شتر رو مرد تنها نمی تونه سوار شه ، نگاه کرد دید لاتایِ کوفه دست زیر چونه زدند بخور زمین بخندند ... برگشت رو به گودال حسین ، علی اکبر، قاسم، عون، دید صدا نمیاد .. برگشت رو به علقمه ، خوش غیرت، علمدار، پسر ام البنین، پاشو ببین ارازل کوفه دست زیر چونه زدند ... روی زانوی برادر، پا اگر بگذاشته آفتاب انگار منّت بر قمر بگذاشته دستها را روی دوشِ دو پسر بگذاشته آنكه روی شانۀ عباس سر بگذاشته دورِ او از عون و جعفر، اكبر و قاسم پُر است شُکر، گِردَش از جوانان بنی هاشم پُر است *هر جایی کاروان اتراق میکرد دورُ وَری ها میدیدند میگفتند خوش بحالشون، لذت هم داره اینطوری، چه محرم هایی دورشن چشمشون زدند ...* جبرئیل اینجاست تا خانم فرمایش کند تا حسینش هست، او احساس آرامش کند تا که آرام است دنیا، دركِ آسایش کند تا بیاید عمه جان، باید عمو خواهش کند *چه غوغایی بود بین این کاروان، دعوا بود سر بچه ها، کی برای عمه زانو بگذاره ..* تا که عباس است،خانم خواب راحت میكند او فقط در سایۀ او استراحت میكند 🎤 حاج حيدر خمسه 🏴🏴🏴🏴🏴 https://eitaa.com/eetazeinab
🔊 مناجات با امام حسین علیه السلام و روضه ورود به کربلا   - 📖 *** خونِ تو خون بهاش خداوند اکبر است اشکِ غمت به خونِ شهیدان برابر است هر جا غم تو نیست همان جا جهنم است *من هرجا تو باشی میام هر جا اسم توِ بدو اومدم، فردا قیامت چشم برام نزاریا ... من بهترین روزایِ عمرم را با تو گذروندم .. پیرمردهامون موهاشونُ با تو سفید کردند، فردا قیامت این پا او پا نکنند آقام کجاست ...* هرجا غمت تو نیست همان جا جهنم است هرجا عزای توست بهشت مکرر است پیراهن عزات به از قله¬ی بهشت *بعضی ها میان میگن چیه هی مشکی می پوشی،قساوت قلب، بابا بیا ببین ما مشکی می پوشیم رحممون بیشتره، ادبمون بیشتره، مَثَل یهو تو خیابون ماشین جلوت می پیچه تا میای حرف بزنی می بینی مشکی تنشه یه نگاه به پیرهنت میکنی یهو آقات میات جلوت، بخدا همه این را لمس کردند. من لباس مشکی تو را با عالم عوض نکردم ... ما برای عزیزترین کسمون چهل روز لباس می پوشیم،مردم میان از تنمون در میارن ... اما دو سه روز به محرم با رسم و رسوم میریم لباس سیاه، یکی میره کربلا .. یکی میره امام رضا .. یکی میره سیدالکریم.. اجازه میگیریم تنمون میکنیم ... تازه من تو روضه هام میگم اگه خواهرت اربعین دربه دریش تموم میشه ما تازه از اربعین دربه دری امام حسنمون شروع میشه، ان شاالله این دربه دری هیچوقت تموم نشه ... ان شاالله همیشه دربه در تو باشم آقا* پیراهن عزا به از قله¬ی بهشت چاییِ روضۀ تو همان آب کوثر است *بچه ها یه جوری بیاید بزارید صداتون بگیره.. از امروز بود صدایِ زینب دیگه گرفت ... خیلی باباها هنوز کربلا نرفتن ،دیگه بابام هست روشم نمیشه بیاد به بچه بگه .. بیا یه قولی با هم امشب ببندیم، قرض کن بابات و مادرت رو بفرست کربلا ... نه با منت ها، بیا بگو بابا یه خواهش دارم یه منت سرم بزار میشه با پول من بری کربلا ... بعد اونوقت پاش به حرم برسه زیر قبه بره ببین زندگیت چی میشه ...* مادر مرا به بزم عزایِ تو شیر دارد این اشک نیست بر رخ من شیر مادر است *کم مادرم از این روضه به اون روضه نرفت .. کم مادرم برای تو به این خیابون به اون خیابون نرفت .. الکی نیست ما الان سرگردون روضه ایم .. با بابام جلو جلو نشستم .. اگر پسر بود سالم بود غلامِ حسین تازه خوبش هم میداد، میگفت اگر سالم بود غلام حسین ... من از در سرایِ تو جایی نمی روم یه کم روضه بخوانم ورودیه کربلاست، بخدا گفتنش راحته نگاه کنی ببینی نامحرم ها دارن می دوند ، دو جا زینب چادر بست یه جا رویِ تل زینبیه دید گودال شلوغ شد ... گفت اومدم ... یه جا صبح یازدهم گفت برید کنار خودم سوارشون می کنم اینا محرم نامحرم سرشون میشه .. رباب هم سوار کرد ، شتر رو مرد تنها نمی تونه سوار شه ، نگاه کرد دید لاتایِ کوفه دست زیر چونه زدند بخور زمین بخندند ... برگشت رو به گودال حسین ، علی اکبر، قاسم، عون، دید صدا نمیاد .. برگشت رو به علقمه ، خوش غیرت، علمدار، پسر ام البنین، پاشو ببین ارازل کوفه دست زیر چونه زدند ... روی زانوی برادر، پا اگر بگذاشته آفتاب انگار منّت بر قمر بگذاشته دستها را روی دوشِ دو پسر بگذاشته آنكه روی شانۀ عباس سر بگذاشته دورِ او از عون و جعفر، اكبر و قاسم پُر است شُکر، گِردَش از جوانان بنی هاشم پُر است *هر جایی کاروان اتراق میکرد دورُ وَری ها میدیدند میگفتند خوش بحالشون، لذت هم داره اینطوری، چه محرم هایی دورشن چشمشون زدند ...* جبرئیل اینجاست تا خانم فرمایش کند تا حسینش هست، او احساس آرامش کند تا که آرام است دنیا، دركِ آسایش کند تا بیاید عمه جان، باید عمو خواهش کند *چه غوغایی بود بین این کاروان، دعوا بود سر بچه ها، کی برای عمه زانو بگذاره ..* تا که عباس است،خانم خواب راحت میكند او فقط در سایۀ او استراحت میكند 🏴🏴🏴🏴🏴 https://eitaa.com/eetazeinab
متن روضه 2 🔸آه از آن ساعت که سبط مصطفی 🔸گشت وارد بر زمین کربلا (فَلَمَّا وَصَلَهَا قَالَ مَا اسْمُ هَذِهِ الْأَرْض)ِ (لهوف ص 116) تا رسیدند به کربلا... ابی عبدالله فرمود: این سرزمین چه نام داره؟ گفتند آقا به اینجا کربلا میگن... تا گفتند کربلا... حضرت فرمودند: اللَّهُمَّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ مِنَ الْكَرْبِ وَ الْبَلَاءِ 🔸بار بگشائید اینجا کعبه جانان ماست 🔸سرزمین کربلا قربانگه یاران ماست 🔸بار بگشائید و بر بندید چشم از هر چه هست 🔸این منای عشق و منزلگاه جاویدان ماست ابی عبدالله صدا زد... خیمه ها رو بر پا کنید... اینجا وعده گاه ماست... یکی یکی این زن و بچه ها رو از محملها پیاده کردند... حالا میخواد عقیله بنی هاشم... زینب کبری از محمل پایین بیاد... تصور کن ... جوون های بنی هاشم اومدند... دور محمل زینب رو گرفتند... مبادا نامحرما قد و بالای خانم رو ببینند... من ميگم ... شاید عباس علمدار اومده... زانوها رو خم کرده... علی اکبر دست عمه جانش رو گرفته قاسم عنان مرکب رو گرفته... ابی عبدالله مواظب خواهره... 🔸با احتیاط خواهر خود را پیاده کرد 🔸طوری که آب در دل زینب تکان نخورد با چه عزت و احترامی... خانم رو از محمل پیاده کردند... حقشم همینه... آخه خانم زینب... ناموس خداست... دختر علی هست... احترام داره... آماده ای بگم یا نه؟ 🔻گریز آی جوون های بنی هاشم... نبودید روز یازدهم... عمه جانتون زینب... همه زن و بچه ها رو سوار کرد... دید تنهای تنها مونده... دور تا دورش رو نامحرما گرفتند... یک نگاه انداخت به سمت شط فرات... صدا زد... آی ابالفضل... آی غیرتی... پاشو ببین خواهرت بین نامحرماست... یه نگاهم به سمت گودی قتلگاه... صدا زد... حسین جان... ببین خواهرت رو دارن به اسارت می برند... هر کجا نشستی ناله بزن یاحسین... 🔸به سوی شام و کوفه ام 🔸چه ظالمانه می برند 🔸نمی روم ولی مرا 🔸به تازیانه میبرند (و سَیعلَمُ الّذینَ ظَلَموا أَی مَنقَلَبٍ ینقَلِبونَ. سوره: شعراء آیه: 227)
متن روضه 1 🔸الهی بهر قربانی به درگاهت سر آوردم 🔸نه تنها سر برایت بلكه از سر بهتر آوردم شب دوم محرمه... یواش یواش کاروان ابی عبدالله به کربلا نزدیک میشه... مثل فردایی... روز دوم محرم... وقتی کاروان به سرزمین کربلا رسیدن ابی عبدالله فرمود... نام این سرزمین چیه؟ عرضه داشتند آقا... به این سرزمین قاضریه میگن... آقا فرمود آیا این سرزمین... نام دیگه ای هم داره یا نه؟... بله آقا جان... به این سرزمین نینوا هم میگن... یکی یکی اسم ها رو گفتند... اما ابی عبدالله هنوز به اسمی که میخواد نرسیده... حضرت فرمودند آیا نام دیگه ای هم داره یانه؟... آقا... به این سرزمین... کربلا هم میگن... تا نام کربلا رو شنید... صدا زد... اللَّهُمَّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ مِنَ الْكَرْبِ وَ الْبَلَاءِ (خدایا به تو پناه مى‏برم از اندوه‏ و بلا) اینجا همون سرزمینیه که... جدم رسول خدا بهم خبر داده بود... انْزِلُوا هَاهُنَا مَحَطُّ رِحَالِنَا وَ مَسْفَکُ دِمَائِنَا از مرکبهاتون پیاده بشید همینجا منزلگه ماست... اینجا همون جاییکه خون ما رو میریزند... وَ هُنَا مَحَلُّ قُبُورِنَا (لهوف ص 116) اینجا محل دفن ماست 🔸بار بگشائید کاینجا از عذاب 🔸میشود لبها کبود از قحط آب مردم... اینجا همونجاییکه... دستهای عباسم رو قطع میکنند... اینجا همونجاییکه علی اکبرم قطعه قطعه میکنند... اینجا همونجاییکه علی اصغرمو با تیر سه شعبه پرپر میکنند... 🔸یَا دَهْرُ أُفٍّ لَکَ مِنْ خَلِیلٍ‏ 🔸کَمْ لَکَ بِالْإِشْرَاقِ وَ الْأَصِیلِ نميدونم وقتی خانم زینب کبری فهمید به کربلا رسیدند... چه حالی پیدا کرد... اومد کنار برادر صدا زد حسین جان... نمی دونم چرا وقتی به این سرزمین رسیدیم... دنیایی از غم به دلم نشسته... برادر جان حسین... اینجا چه سرزمینیه؟... 🔸خواهرم اینجا زمین کربلاست آماده ای بگم یا نه... امشب برات کربلات رو از آقا بگیری... 🔸خواهرم اینجا زمین کربلاست 🔸این زمین غصه و درد و بلاست 🔸خواهرم اینجا اسیرت میکنند آماده باش زینبم... 🔸خواهرم اینجا اسیرت میکنند 🔸در همین ده روز پیرت میکنند زینبم... طاقت داری بگم یا نه... 🔸می برن اینجا گلو و حنجرم 🔸پیش تو بر روی نی، آید سرم یکدفعه صدای ناله ی خانم زینب کبری بلند شد... چی میگی برادر... جلوی من حرف از مردن میزنی... مگه نمیدونی... زینب بدون تو میمیره... ابی عبدلله خواهر رو آروم کرد... اصلا هر کجا زینب بی تاب میشد... ابی عبدالله خواهر رو آروم میکرد... دلداریش میداد... اینجا یک جایی بود که زینبش رو آروم کرد... 🔻گریز یک جای دیگه هم روز عاشورا... وقتی ابی عبدلله ميخواست بره میدان... دید خواهر خیلی بی تابی میکنه... هی دور برادر میگرده... میگه حسین... میخواهی بری میدان... زینبت رو تنها بگذاری... تو یادگار مادرمی... من بدون تو میمیرم حسین... خدا.. اگه دست ولایت حسین نبود... زینب کربلا جان میداد... صدا زد... خواهرم... انقده بی تابی نکن... من میرم میدان... اما تا صدای تکبیر منو میشنوی بدون هنوز زنده ام... مبادا صبرت رو از دست بدی خواهر... خدا به داد دل زینب برسه از اون لحظه ای که دیگه... صدای تکبیر برادر رو نشنید... بی تاب شده زینب... هی توی خیمه میشینه رو زمین... بلند ميشه... میگه حسین... چرا دیگه صدای تکبیرت نمیاد داداش... چیزی نگذشت صدای ذوالجناح رو شنید... تا فهمید ذوالجناح برگشته... اما حسین نیومده... دیگه طاقت نیاورد... دوان دوان... به سمت گودی قتلگاه... (حالا میخواهی ناله بزنی بسم الله...) از بالای بلندی یک نگاه کرد... دید دور بدن برادر رو گرفتند... یک نفر با سنگ میزنه... یک نفر با نیزه میزنه... جلو چشمانش برادر رو قطعه قطعه کردند... یک نفر هم خنجر گرفته... داره میره به سمت حسین... من ميگم شاید اینجا هم ابی عبدلله به فکر زینبه... اشاره کرده باشه... ارجعی... زینبم برگرد... نبینی خواهر... 🔸سوی خیمه برگرد، خواهر حزینم 🔸تا به زیر خنجر، ننگری چنینم 🔸رو به خیمه خواهر، تا که خود نبینی 🔸وقت جان سپردن، آه آتشینم (و سَیعلَمُ الّذینَ ظَلَموا أَی مَنقَلَبٍ ینقَلِبونَ. سوره: شعراء آیه: 227)
2_1152921504663392783.mp3
1.99M
مناجات 1 🔸ای روح دین! حقیقت ایمان! بیا، بیا 🔸ای جان جان و مصلح کل جهان! بیا 🔸تنها امید عترت و قرآن، بیا، بیا 🔸خورشید، تا به کی، در پس ابرها، نهان؟ 🔸«عجل علی ظهورک یا صاحب الزمان» یابن الحسن... شب دوم محرم... کجا شال عزا به گردن انداختی آقا... کجا برا جد غریبت عزاداری میکنی... 🔸ای پر ز اشک چشم تو صحرا، بیا، بیا 🔸ای سینه سوز ناله زهرا، بیا، بیا 🔸ای آرزوی زینب کبری، بیا، بیا 🔸تا چند سرو قامت دخت علی، کمان؟ 🔸«عجل علی ظهورک یا صاحب الزمان» آقا این روزها... همه دارن شما رو صدا میزنند.. امام زمان... 🔸مولا، کنار چاه، صدا میزند تو را 🔸زهرا، به سوز و آه، صدا میزند تو را اگه الان گوش دل باز کنیم... صدای آقامون امیرالمؤمنین به گوش می رسه... صدای ناله ی مادرمون زهرا به گوش می رسه... هی صدا میزنه... پسرم مهدی کجایی... یا بن الحسن... 🔸زینب به قتلگاه، صدا می زند تو را از فردا وقتی کاروان ابی عبدالله وارد کربلا میشه... دیگه گریه های خانم زینب کبری هم شروع ميشه 🔸زینب به قتلگاه، صدا می زند تو را 🔸زخم عزیز فاطمه گوید به صد زبان 🔸«عجل علی ظهورک یا صاحب الزمان» (شاعر: غلامرضا سازگار_میثم) صدات رو آزاد کن... هر کجای این مجلس نشستی... زن و مرد... پیر و جوان... ما هم امام زمانمون رو صدا بزنیم... (یا صاحب الزمان....)
روضه شب ۲ سال ۹۵.mp3
8.81M
السلام علیک یا رحمتَ اللهِ الواسِعَة و یا بابَ نِجاةِ الاُمّة غافله رسید کربلا، همه رو نگه داشت... ==================== ✍کانال متن روضه های حجت‌الاسلام میرزامحمدی
السلام علیک یا رحمتَ اللهِ الواسِعَة و یا بابَ نِجاةِ الاُمّة غافله رسید کربلا، همه رو نگه داشت دونه دونه داره میپرسه، مَاسمُ هٰذِهِ الاَرض اسم این سرزمین چیه؟ نه اینکه ابی عبدالله نمیدونه اینجا کجاست، بیست و پنج سال قبل با پدرش علی اومد اینجا، دید باباش علی دو رکعت نماز خوند توی سجده ی آخر به شدت گریه کرد بعد از اینکه نمازش تموم شد، مشتی از این خاک رو برداشت اول بو کرد بعد فرمود وَاهاً لَكِ أَيَّتُهَا التُّرْبَةُ طُوبیٰ لَک ، خوش به حالت روی تو کسانی زمین میفتند يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ بِغَيْرحِسابٍ، فرمود هٰذا مَصارِعُ عُشّاق، بعد اونایی که علی رو نمیشناختند گفتند آقاجان چرا اینجوری گریه میکنی فرمود دارم میبینم حسینم اینجا تو خون داره دست و پا میزنه، دونه دونه اسامی رو شنید تا گفتند نام این سرزمین کربلاست فَبَکی الحُسین، گریه کرد فرمود همینجا خیمه ها رو برپا کنید عباسم، هر منزلی که میرسیدند اول اصحاب سوار میشدند و میرفتند، تاریخ مینویسد تا دونه دونه زن و بچه رو خودش سوار نمیکرد ، ابی عبدالله سوار نمیشد اینجا که رسیدند، نمیدونم چرا صدا زد عباس ، تو این زن و بچه رو پیاده کن، با چه عزت و احترامی این زن و بچه روپیاده کرد، عباس جان، خیمه ی زنها و بچه ها رو تو پستی بزن. مبادا اینا معرکه ی جنگ رو ببینند، همینم شد هیچ کدومشون معرکه ی جنگ رو ندیدند اما دو جا زینب پابرهنه از خیمه بیرون اومد، یکی برا مقتل علی اکبره، دوم برا مقتل خود حسینه، این مسیر طولانی رو دختر علی پابرهنه میدوید، آخ بمیرم، دید آخر آنچه را که نباید ببینه، سی هزار نفر محاصره اش کردند ▪️او میدویدو.... دست روی سر گذاشت راوی میگه دیدم دختر علی زمین میخوره هی بلند میشه هی میگه یاغِیاثَ المُستَغِیثین اما دیدن لحن مناجات زینب عوض شد، هی میگه وا حسینا آخه ببینه وَ الشّمر جٰالسٌ عَلی صَدرِه حسیــــــــــــن ==================== ✍کانال متن روضه های حجت‌الاسلام میرزامحمدی
1_1133259566.mp3
9.63M
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم ▪️پر کن دوباره کیل مرا ایُّهَا العَزِیز ▪️دست من و نگاه شما، ایُّهَا العَزِیز ==================== ✍کانال متن روضه های حجت‌الاسلام میرزامحمدی
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم ▪️پر کن دوباره کیل مرا ایُّهَا العَزِیز ▪️دست من و نگاه شما، ایُّهَا العَزِیز ▪️رو از من شکسته مگردان، که سالهاست ▪️رو کرده ام به سمت شما، ایُّهَا العَزِیز ▪️وادی به وادی آمده ام، از درت مران ▪️وا کن دری به سوی گدا، ایُّهَا العَزِیز ▪️چیزی که از بزرگی تو کم نمی شود ▪️این کاسه را «فَاَوفِ لَنا ایُّهَا العَزِیز هر کی اومده کشکول گداییشو پر کنه، یوسف فاطمه رو مهمان کنه، یابن الحســـــــــــــن... السلام علی ساکن کربلا السلام علی غَریبِ الغُرَباء السلام علی قَتیلِ الاَدعِیاء السلام علی مَن بَکتهُ ملائکةُ السَّماء مثل امروزی رسید کربلا، این زمین و از اهالی کربلا خریداری کرد یعنی محل دفن و حرم و حائرش رو وطن قرار داد برا همه ی شیعیان و زائرین، از اهل کربلا قول گرفت ابی عبدالله، فرمود هر زائری بعد از من به اینجا رسید هم نشونی قبرم رو بهش بدید هم سه روز ازش پذیرایی کنید آقاجان ازت ممنونیم از امروز برا ما وطن درست کردی، اما خودت رو توی وطنت چجوری دفن کردند السلام علی مَن دَفَنَه أهلُ القُراء ▪️بوی هجران رسد ،زین بیابان حسین ▪️منزل اینجا مکن ، ای مرا جان حسین ▪️ترس آن دارم که آخر ▪️گردم اینجا بی برادر ای حسین جان ▪️ترس آن دارم که آخر ▪️گردم اینجا بی برادر ای حسین جان از لحظه ای که رسیدن این زن و بچه آروم و قرار نداشتند هی ام کلثوم میاد هی زینب کبری میاد ، داداش این سرزمین چقدر هولناکه یه سوال از داداش کرد اشک ابی عبدالله جاری شد ▪️گفته بودی شوند کوفیان بر تو یار ▪️پس چرا آمده اینهمه نیزه دار ▪️وای اگر بینم برادر ▪️جسم تو برخون شناور ▪️آمد به سرم هرآنچه میترسیدم... همه ی این مصائب رو ، ده روز بعد دختر علی با چشم خودش مشاهده کرد ▪️دیدم تورا به سجده، ولی سر نداشتی... حسیـــــــــــن... ==================== ✍کانال متن روضه های حجت‌الاسلام میرزامحمدی
1401.05.09_3.mp3
13.14M
السلام علیک یا ابا عبدالله ▪️با مدینه چقدر فاصله دارد اینجا ▪️فکر آشفتگی قافله دارد اینجا ==================== ✍کانال متن روضه های حجت‌الاسلام میرزامحمدی
السلام علیک یا ابا عبدالله ▪️با مدینه چقدر فاصله دارد اینجا ▪️فکر آشفتگی قافله دارد اینجا زبان حال زینب کبری و ام کلثوم سلام الله علیهما با ابی عبدالله ست داداش ▪️کربلا گفتی و یکباره دلم ریخت حسین ▪️ از جدائی تو قلبم گله دارد اینجا ▪️ این بیابان چقدر خار مغیلان دارد ▪️ خبر از پای پُر از آبله دارد اینجا ▪️ این سرازیری تل دل نگرانم كرده ▪️همچنان سعی و صفا ،هروله دارد اینجا کجا هروله کرد عصر عاشورا اومد بالا بلندی، دید شمشیرها و نیزه ها همه بالا میره، داداشش رو همه محاصره کردند این هاجر کربلا هروله کنان به سمت گودال ، روضه اش بمونن برای روز عاشورا... امیرالمومنین تو ماجرای صفین، وقتی رسید به این نقطه، ابن عباس میگه دیدم فَبَکیٰ بُکائاً طَویلاً قالَ مٰا لِی لِاَبِی سُفیان و مٰا لِی لِآلِ حَرب آبی طلب کرد وضو گرفت چند رکعت متوالی نماز خواند بعد قدری خوابش برد توی اون حالت مَنامِیّه، یه مرتبه بلند شد فرمود دارم میبینم حسینم تو خون دست و پا میزنه، یَستَغیث وَ لا یُغاث... استغاثه میکنی اما کسی جوابش رو نمیده میدونی کیا جوابشو دادن تو حدیث قدسی آدم ابوالبشر داره فَلَم یُجِبهُ اَحَدٌ اِلّا بِالسُّیوف شمشیرها و نیزه ها جوابش رو دادند ابن عباس میگه دیدم رو کرد به ابی عبدالله سیدالشهدا اینجا بود دیدم چند مرتبه خطاب به ابی عبدالله فرمود صبراً یا ابا عبدالله.... دوباره علی گریه کرد وَ بَکـَینا مَعَه، ماهم گریه کردیم یه مرتبه دیدم حضرت چنان با صورت به زمین خورد فَغُشِیَ عَلَیه، از حال رفت حالا آماده ای بریم کربلا یا نه مثل امروزی دختر علی هم همان کاری رو کرد که باباش علی، توی صفین کرد شنید ابی عبدالله داره اشعاری رو میخونه گفت داداش هٰذا کلامُ مَن اَیقَنَ بِالقَتل، این زبان قالِ کسیه که میکشنش، فرمود بله خواهرم، این همون سرزمینیه که منو از تو جدا میکنه فَبَکـَت نِسوَةٌ و لَطَمْنَ الخُدود و شَقَقنَ الجُیوف... یه نگاه کرد دید زینب همراه خواهران، لطمه بصورت میزنه گریبان پاره میکنه هر طوری بود خواهر رو آرام کرد ... مرحوم سیدبن طاووس می‌نویسه نه تنها لطمه میزد نه تنها گریبان پاره کرد بلکه ابی عبدالله دید خواهر با صورت زمین خورد فَغُشِیَ عَلیها ، خَرَّت مَغشِیَّةً عَلیها ، رُشَّ عَلیهَا المٰاء آب میپاشید رو صورت خواهر، میدونم دلت تا کجا رفت، هر چه بادا باد، توکلت علی الله، ناله اش رو بزن من میخام بگم بی بی جان، فقط یه خبر شنیدی، هنوز سایه ی حسین و عباس بالا سرته، اینجا اینجوری داری بی تابی میکنی پس حق داشتی اون ساعتی که دیدی... وَ الشّمر جٰالسٌ عَلی صَدرِه.... حسیــــــــــــن.... ==================== ✍متن روضه های حجت‌الاسلام میرزامحمدی.
1_1132082303.mp3
17.54M
▪️یوسف زهرا در این کنعان کسی بیدار نیست ▪️خوابمان برده ست در اینجا کسی هشیار نیست ==================== ✍کانال متن روضه های حجت‌الاسلام میرزامحمدی
▪️یوسف زهرا در این کنعان کسی بیدار نیست ▪️خوابمان برده ست در اینجا کسی هشیار نیست ▪️تو دعامان می کنی,ما بی محلی می کنیم ▪️هیچ کس انگار مشتاق تو ای دلدار نیست ▪️آخرش می میرم و رویت ندیده می روم ▪️ظاهرا این نوکر تو لایق دیدار نیست ▪️زحمتت دادم,برایت درد سر بودم ببخش ▪️در میان نوکرانت مثل من سربار نیست این شبا با آقات حرف بزن ▪️باز هم بار گناهانم مرا زد بر زمین ▪️توبه و بد قولی من که همین یکبار نیست حالا میخای خودتو معرفی کنی ▪️من فقیر و رو سیاهم,بی نوایم…بی کسم ▪️هم نشینی کریمان با فقیران عار نیست ▪️این دل ویرانه را آباد کن یابن الحسن ▪️بهر این ویرانه دل، غیر از شما معمار نیست ▪️من که سر تا پا گناهم….غیر گریه بر حسین ▪️مرهمی بر زخم های این دل بیمار نیست یابن الحســـــــــــــن .... به به، شب دوم صاحب عزا رو صدا بزن، یابن الحســـــــــــــن ... السلام علی ساکن کربلاء السلام علی غَریبِ الغُرَباء السلام علی مَن دَفَنَه أهلُ القُراء السلام علی المُرَمَّلِ بِالدِّمٰاء حسیــن .... از لحظه ای که وارد این سرزمین شدند، زن و بچه و اهل و عیال ابی عبدالله، دچار یه دلشوره شدند ، ام کلثوم عرض کرد داداش «انّ هذا الوادی لَمَهول» چقدر این وادی، وادی هولناکیه، از همین روز دوم، کار حسینو سخت کردند، ▪️ دلشوره داره زینب دوباره ... ▪️این سرزمین بوی جدایی داره داداش ▪️چه کربلایی چه نینوایی ▪️حرفای مادرو یادم میاره داداش چی میگفت مادر ▪️بهم میگفت که دختر من ، حسینت رو تنها میبینی ▪️یه روز میاد برادرت رو ، میون قتلگاه میبینی دیگ چی میگفت ▪️میگفت یه روز تو رو میبینم ، که سر به پیکرت نداری ▪️میگفت که یاوری به غیر از اشکای خواهرت نداری حسیــــــــن... بأبی المُستَضعَفُ الغَریب یا اباعبدالله ▪️لطفی که کرده ای تو به من مادرم نکرد ▪️ای مهربانتر از پدر و مادرم حسیــــــــن شهدا رو مهمان کن حسیــــــــــــن جان... ✍ متن روضه های حجت‌الاسلام میرزامحمدی
|⇦•چه بیرقی که تا ابد.... و توسل ویژهٔ ورود خاندان آل الله به سرزمین کربلا اجرا شده به نفسِ حاج میثم مطیعی•✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ حسینیا! به پا شده بازم دوباره محشری حسین حسین حسین حسین" چه اسمِ گریه آوری حسینه، عزیزم چه کشته‌ای که تا هنوز، تنهاست چه بِیرقی که تا ابد، بالاست صدا‌‌ صدایِ گریه‌ی، زهراست حسین حسین حسین حسین، مظلوم حسین حسین حسین حسین، عطشان حسین حسین حسین حسین، بی سر *به خدا اگه بدونی روضه خوندن چقدر خوبه،خودتو محروم نمی کنی، میگی منم روضه خونش باشم.مادرش روضه خونای پسرش رو نگاه می کنه.روضه بخون مادرش میشنوه...میگه جانم حسینم...* حسین حسین حسین حسین، مظلوم حسین حسین حسین حسین، عطشان حسین حسین حسین حسین، بی سر *همه محرمت یه طرف! اون لحظه ای که میوندار دستشو بلند می کنه،میگه: مظلوم...حسین... غریب...حسین... عطشان...حسین... حسین حسین... فریاد یا محمدا ! حسین رسید به کربلا... *یه بانوی پهلوشکسته ای در آستانه مجلس ایستاده:صلی الله علیکِ یا سیدتی و یا مولاتی یا فاطمه الزهراء.لعن الله قاتلیکِ و ظالمیکِ و ضاربیکِ و غاصبی حقکِ یا سیدتی یا زهراء...* فردا میرسه کربلا میفرماید:همه پیاده بشید.روضه هم از طرف مادرشه هم بابای غریبش... " اَخبَرُ رسولَ الله،فاطمَة بقتل الحسین" یه روز پیغمبر و فاطمه زهرا نشسته بودند؛فرمود:دخترم! تقدیر خداوند اینه:پسرت رو می کشند،حرفی نزد. فاطمه زهرا شروع کرد گریه کردن...پیغمبر اکرم فرمود:"یا فاطِمَة! اِصبِری و سَلِّمی..."دخترم صبر کن...دخترم تسلیم باش." قالَت:صَبَرتُ و سَلَّمتُ یا رسول الله..."سریع تسلیم امر خدا شد.صبر جزیل کرد. فقط یه سوال کرد آخه مادره... " فَاَینَ یکون قَتلُه ؟ " بابا پسرمو کجا می کشن...؟ فرمود:"یُقتَلَ بِارضِِ یقولُ لها کربلاء‌‌‌..." یه جایی میکشنش،بهش میگن کربلا..." فی غربةٍ مِنَ الاهلِ والعشیرة "پسرتو غریب میکشن... بعد یه جمله ای گفت بی بی خوشحال شد. یا فاطمه غصه نخور! یه عده ای میان همه نگرانیشون اینه اربعین کربلا میرن یا نه یه عده میان زیارتش...* «پشت سر مرقد مولا روبه رو جاده و صحرا بدرقه با خودِ حیدر... پیش رو حضرت زهرا...» *تو برای زائراش دعا می کنی...این حرفی که زدم در روایت نیستش...ولی مگه میشه زائر بره کربلا، فاطمه زهرا براش دعا نکنه؟* کنار قدم های جابر، سوی نینوا رهسپاریم ستون های این جاده را ما، به شوق حرم می شماریم شبیه رباب و سکینه، برای شما بی قراریم از این سختی و دوری راه، به شوق تو باکی نداریم فدایی زینب، پر از شور و عشقیم اگر که خدا خواست، بزودی دمشقیم «لبیک یابن الزهرا...یابن الزهرا...یابن الزهرا...» دلم هوای تو کرده،بگو چه چاره کنم...؟! حالا باباش علی رو بگم.فردا که امام حسین،رسید کربلا.میدونید،بار چهارمی بود که رسید کربلا. سه بار همراه پدرش علی، برادرش امام حسن،اومده بود کربلا...یه بار در مسیر رفت به صفین...یه بار مسیر برگشت...یه بار هم رفتن به نهروان‌‌‌... نصربن مزاحم،کتاب "وَقْعَةُ صِفّین" داره؛از علمای قرن دومه متوفی ۲۱۲ است.بهترین کتاب در مورد جنگ صفین رو نوشته. هرثمة بن سُلَیم میگه: همراه امیرالمومنین بودم از صفین برگشتیم .رسیدیم به یه سرزمینی آقا برامون نماز خوند...وقتی نمازش رو سلام داد"رَفَعَ الیه من تربَتَها..." یه مشت خاک برداشت"فَشَمَّها..." شروع کرد این خاک رو بوییدن..."ثُمَّ قالَ:واهنَّک ایَّتُهاالتُّربَه ! " ای خاک! خوش به حالت! "لَيُحشَرَنَّ مِنكِ قَومٌ يَدخُلُونَ الجَنَّةَ بغيرِ حِسابٍ ."از تو خاک اقوامی محشور میشن، بدون حساب وارد بهشت میشن...* ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ‼️هزینه استفاده از مطالب کانال دعای خیر شماست... به ساحت مقدس روحی له الفداء و ارواح اهلبیت، پیامبران، شهدا، اؤلیای الهی، و محبین امیرالمؤمنین، بد وارث و بی وارثها و كه سر به سینه تراب نهاده اند، در تمامی عوالم .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜