eitaa logo
کانال نوحه وسینه زنی یا زینب(سلام الله علیها)
13.8هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
1.3هزار ویدیو
312 فایل
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها #اللهم_عجل_لولیک_الفرج_والعافیه_والنصر #هدیه_محضر_امام_زمان_عج_صلوات http://eitaa.com/joinchat/2288255007C8509f44f1f
مشاهده در ایتا
دانلود
السلام علیک یا ابا عبدالله ▪️از دست هم عبای تنت را کشیده اند ▪️یک عده فکر جایزه و فکر غارتند ▪️یک عده هم به فکر طناب اسارتند یا صاحب الزمان ▪️انگشت را بخاطر خاتم بریده اند ▪️خلخال داشتیم و پی ما دویده اند ▪️تا چشم ماه علقمه را دور دیده اند ▪️با هر بهانه داد بر سرما کشیده اند بابا ▪️ما را میان حادثه ها،مو به مو زدند ▪️بیش از همه مقابل چشم عمو زدند ان شالله حقشو ادا کنی رزق زیارت اربعینت رو امشب از این نازدانه بگیر این نازدانه جامونده ی اربعینه، میدونه اونایی که از اربعین جا بمونند چه حالی دارند، بابا ▪️بعد تو بین لشکریان بود هلهله ▪️خلخال و گوشواره ی ما شد معامله ▪️فریاد بود و پای پراز زخم و آبله ▪️بیچاره شد رباب ز لبخند حرمله ▪️لشکر رسید و .... نه یه نفر ، نه دونفر، عربیشو میگم و رد میشم، تَسابَقَ القَوم سبقت میگرفتند دسته دسته بر غارت خلخال، ▪️لشکر رسیدو حرمت اهل حرم شکست ▪️با گاهواره معجر من رفت روی دست با این یه بندخیلی خودم ارتباط برقرار کردم حقشو ادا کنیم بابا، اینا رو از تو گفتم یه بند هم میخام از شرح حال خودم و عمه ها بگم ▪️جسمم کبود شد وسط ازدحامشان ▪️رفتیم چون اسیر به بازار شامشان ▪️بردندمان به زور به بزم شرابشان ▪️لعنت به چوب و تشت زر و این مرامشان بابا، دو تا سوال ازت دارم، بابا دوای آبله های مریض چیست بابا سوال، معنی حرف کنیز چیست؟ حسیــــــــن... =================== حجت‌الاسلام میرزامحمدی
أَعوذُ بِاللَّهِ مِنَ الْشَیْطانِ الرَّجیم بِسم الله الرّحمنِ الرَّحیم اَلحَمدُللهِ رَبِّ العالَمین، و الصَّلاةُ وَ السَّلام علی سَیِّد الاَنبیاءِ و المُرسَلین، حبیبِ اِلهِ العالمین، ابِی القاسِم المُصطَفی مُحَمَّد و علی اَهل بَیته الطّیبین الطّاهرین المعصومین المکرمین المنتجبین، لا سِیَّما بقیة اللهِ فی الارضین، روحی و اَرواحُ العالَمین لِتُرابِ مَقدَمِهِ الفداء، ولَعنةُ اللّه علی اَعدائهم أَجمَعین اَللهمَّ کُن لولیَّک الحُجةِ بنِ الحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیهِ وَ عَلی ابائهِ فی هذهِ السّاعةِ، وَ فی کُلّ ساعَة وَلیّا وَ حافظاً وقائِداً وَ ناصِراً وَ دَلیلاً وَ عَیناً حَتّی تُسکِنَهُ اَرضَکَ طَوعاً وَ تُمَتّعَهُ فیها طَویلاً ▪️تا دلم در حرم قرب تو یابد راهی ▪️آتشي زد که برآید ز وجودم آهی ▪️سفر از خویش نکردم که رهم دور افتاد ▪️ور نه تا کعبه‌ی وصل تو نباشد راهی ▪️تو به یک کاه دو صد کوه گنه میبخشی(۲) ▪️من بیچاره چه سازم که ندارم کاهی؟ ▪️چه شود نیمه شب از خواب کنی بیدارم ▪️که برایت ز لبم ناله‌ ی یا اللهی ▪️به جز از تو ،که کشد ناز گنه‌کاران را ▪️نشنیدم که کشد ناز گدایی ، شاهی یابن الحسن.. اَلسَّلامُ  عَلى ساکِنِ کَرْبَلآءَ الَسَّـلامُ عَلَى الْمُرَمَّلِ بِالدِّمآءِ اَلسَّلامُ عَلى مَنْ دَفَنَهُ أَهْـلُ الْقُرى اَلسَّلامُ عَلَى النِّسْوَهِ الْبارِزاتِ اَلسَّلامُ عَلَیکَ یا بِنْتَ الْحُسَیْن ▪️رفتی سفر اصلا نگفتی دختر تو ▪️دغ میکنه بعد از تو و آب آور تو بابا، ▪️پای برهنه سر برهنه روی ناقه ▪️منزل به منزل من به دنبال سر تو ▪️بابای از گل بهترم دیدی چگونه ▪️سیلی زدند بر دخترت در محضر تو شهدا فیض ببرند مدافعین حرم زینبی شهید سلیمانی شهید مالامیری که پیکرشون به وطن برگشت، همه‌شون فیض ببرند بابا ▪️اصلا نپرسی دخترم که معجرت کو .... حسین... بابا ▪️با خنده‌های ساربان یادم میاید چی رو؟ ▪️خیر تو ، انگشت تو و انگشتر تو... حسین.. ناله‌ات رو رها کن شب سومیه جای نازدانه‌ی حسین هم ناله بزن حسین... بأبی المُستَضعَفُ الغَریب یا اباعبدالله ▪️چگونه شکر بگویم که زنده مانده ام من ▪️به ماه روضه‌ی تو خویش را رسانده‌ام من به عنوان عرض ادب و ارادت و تسلیت محضر نورانی ولی الله الاعظم، صاحب عزای اصلی این ایام، آقا و ولی نعمتون امام زمانمون صلواتی ختم کنید ==================== حجت‌الاسلام میرزامحمدی
▪️دست عدو بزرگتر از صورت من است... ببین صورت دختر چقدر کوچک و ظریفه، اصلا پدر میخاد ببوسدش، ملاحظه شو میکنه، ▪️دست عدو بزرگتر از صورت من است ▪️یک ضربه زد سرخ شد هر دو گونه ام ها، روز ناله ست ها، حنجرتو خرج این نازدانه نکنی کجا میخای خرج کنی بخدا دیگه صداشون در نمیومد این یه بیت و محضر ابی عبدالله خوندیم گریه ها کردیم از خواب بیدار شدم دیدم انگار نه انگار، گرفتگی حنجره دارم، از فردا دوباره مشرف شدم به جلسات، تا آخر عمرم ایشون، محتاج دوا و دکتر نشد این خونوادم مثل ابی عبدالله جامع اضدادند، خودش حنجره اش گرفته بود صداش دیگه جوهره نداشت، اما روضه ش، نالش، گرفتگی حنجره ها رو باز میکنه امروز، روز ناله ست یجوری ناله زد که یزید ازخواب بیدارشد ها، اوناییم که گریه ندارند امروز، صرخه کنند، فریاد بزنند امام صادق فرمود رحمت خدا بر این ناله هایی که برای ما بلند میشه به محض اینکه از خواب نحسش بیدار شد، پرسید چه خبره؟ گفتن امیر، هر خبری هست از خرابه ست بی معطلی گفت سر بریده ی باباشو براش ببرید سرو چجوری آوردند، وقتی رسیدند در خرابه، عمه ها مانع شدند زینب، ام کلثوم، رباب، زین العابدین، هرچه خواهش کردند سر رو برگردونید بعضی نقلها داره عمه ها رو هم زدند، آنقده بی احترامی کردند، سر ابی عبدالله رو تو خرابه پرت کردند حالا سرو بغل کرد یه بند زبون حال ان شالله همین امروز زیارت اربعینت رو بگیر، از کی؟ از اون خانومی که اربعین جاموند گوشه ی خرابه، نتونست با عمه برگرده، حتما زیارتت رو این نازدانه امضا میکنه ▪️یه وقتی اومدی که من نایی ندارم ▪️ببخش که اسباب پذیرایی ندارم ▪️غصه سرم ریخته ببخش ▪️وضعم بهم ریخته ببخش بابا ▪️بعد آتیش خیمه ها ▪️موهام یه کم ریخته ببخش ▪️قافله شهر شام رفت ▪️میون ازدحام رفت ▪️با گوشوارم باباجون ▪️چن تا النگوهام رفت همه شهدا فیض ببرند، این مال برو بچه های خانطومان، اوناییکه بدنهاشون هنوز برنگشته بابا ▪️تموم راهواومدم پای پیاده ▪️روی تنم جای کبودیا زیاده ▪️با کیا بودم روبرو ▪️چیزایی دیدم که نگو ▪️محله ی یهودیا ▪️شکر خدا نبود عمو ببینم چ میکنی، ساکت نباشی ▪️همون که راه آبو بست ▪️دستمو با طناب بست ▪️سر علی رو روی نی ▪️پیش چش رباب بست حســــــــــــین... ================= حجت‌الاسلام میرزامحمدی
Sokhanrani 03-1.mp3
6M
▪️آن شب که من از ناقه، افتادم و غش کردم ▪️بابا تو کجا بودی از ما تو جدا بودی =================== حجت‌الاسلام میرزامحمدی
السلام علی ساکن کربلاء السلام علی المَنحور فی الوَری السلام علی النِّسوَةِ البارِزات السلام علی الجُیوبِ المُضَرَّجات السلام علی الشّفاة الذّابلات حسیـــــــــن... ▪️آن شب که من از ناقه، افتادم و غش کردم ▪️بابا تو کجا بودی از ما تو جدا بودی دخترم.. ▪️آن شب که تو از ناقه افتادی و غش ▪️کردی من بر سر نی بودم کی از تو جدا بودم از امام زمان عذر میخوام، روز سومه، ▪️آن شب که مرا دشمن اظهار کنیزی کرد ▪️بابا تو کجا بودی از ما تو جدا بودی دخترم... ▪️آن شب که تو را دشمن اظهار کنیزی کرد ▪️در تشت طلا بودم کی از تو جدا بودم حسین... مرحوم محدث قمی مینویسد این نازدانه دستشو انداخت دور گردن خواهر بزرگش سکینه، رو پنجه های پا بلند شدن ببینند پای تخت یزید چه خبره چرا چوب یزید بالا میره عمه لطمه میزنه... آه حسین... ▪️نامی که در شمار شهیدان کربلا ▪️بعد از حسین آمده نام رقیه است ▪️چون او کسی به عهد محبت وفا نکرد ▪️این سکه تا به حشر بنام رقیه است ================== حجت‌الاسلام میرزامحمدی
السلام علیک یا ابا عبدالله امروز چشمی نباشه که بر این نازدانه گریه نکرده باشه نوشتند ابی عبدالله تا تو بغل این بچه سر مبارکش قرار گرفت بلافاصله پلکهاش رو بست من نمیدونم تو سر و روی این دختر چی دید حسین (▪️تو این تاریکی، با ضعف چشام، خوب نمیتونم ببینم ▪️پاهاتم که جا، گذاشتی بابا، حالا من کجا بشینم)۲ اینو تو لفافه گفتم و رفتم ▪️چرا چاله کردند روی گونتو چجوری چاله کردند اون لحظه ای ک سم مرکبها.... ▪️چرا چاله کردند روی گونتو ▪️چجوری سوزوندن زیر چونتو ▪️یا کنج تنوری یا روی درخت ▪️عوض کردی هر شب چرا خونتو ▪️مثل موهات منم موهام سوخته(۲) ▪️سرتا به پام سوخته، چه روزگاری ▪️اون شبی که تو بیابونا موندم ▪️همش دعا خوندم خبر که داری چی کار کردند باباـ بابا جواب دختر تو بده، ابی عبدالله چشماشو بست این نازدانه ام تعبیرش اینه، یالَیتَنی کُنتُ عَمیاً ای کاش بابا کور بودم سر رو روتو اینجوری نمیدیدم، کجاها رفتی من خبر ندارم ▪️کجا رفتی که تو این چندروزی که، خاک و خونه روی چشات ▪️بمیرم برات که مونده هنوز، خرده های چوب روی لبات چجوری ضربه میزد؟ میگ ضَرَبَ بِقَضِیبِهِ قضیب یعنی چوبی که سلاطین بعنوان عصا استفاده میکردند ببین چقدر محکم بوده، حالا ببین با لب و دندان حسین چه کرده ▪️همینکه رسیدی، دوباره بابا، هوای خرابه بهاره بابا ▪️مثه اون قدیما برامون بخند،کسی اینجا که چوب نداره بابا ▪️سمت گلوت دستام که کم کم رفت ▪️دردامو یادم رفت ▪️چه بد بریدند اولین جمله ای ک فرمود مَنِ الَّذی خَضَبَک َبِدِمائِک مَنِ الَّذی قَطَعَ وَریدَک ▪️سمت گلوت دستام که کم کم رفت ، دردامو یادم رفت ، چه بد بریدند ▪️مثل موهام گلوت پریشونه ،هنوز پز خونه، چه بد بریدند... حسین ای تشنه لب حسیـــــــن حسیـــــــن... ==================== حجت‌الاسلام میرزامحمدی
روضه.mp3
5.39M
السلام علیکِ یا عزیزة الحسین ▪️از قتلگاه بدم میاد ▪️چکمه سیاه بدم میاد ==================== ✍ حجت‌الاسلام میرزامحمدی
|⇦•حال دلم تو روضه هات... و توسل به حضرت رقیه سلام الله علیها اجرا شده به نفسِ حاج میثم مطیعی•✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ حال دلم تو روضه‌هات، حال زیارته حسین دلای ما از عشق تو، پر از حرارته حسین حسین جان... حسین جان... به پرچم مقدست، همیشه تکیه می‌کنم از روزی که یادم میاد، برا تو گریه می‌کنم حسین جان... حسین جان... سیاهی کتیبه‌هات نوره عاشق تو نداره دلشوره کی گفته کربلا ازم دوره *من اربعین میام،دلم برات تنگ شده الان دلم میخواست کربلا بودم، از سرازیری باب القبله پایین می آمدم،می گفتم:آقا! الان حرف دل می زنم با تو...زیارتنامه بعدا میخونم.حرفای درشت درشت نمیزنم فقط هی میام ‌پایین میگم:حسین! دوست دارم...* تو‌‌ گریه‌هام عشق تو معلومه اونکه تو‌ رو داره چه آرومه آقای ما تشنه و مظلومه «سیدنا الغریب حسین جانم» : محمدرسولی *سهل ساعدیِ،صحابی پیغمبره.میگه من نبودم...دیر رسیدم...بیت المَقدِس بودم وارد شام شدم...دیدم همه جا رو آزین بستن...پارچه های رنگی از در و دیوار آویزون کردن"والنساء یَلعَبنَ بالدُّفوفِ و الطُّبول"دیدم زن هاشون همه دارن دف می زنند،زن ها دارن طبل میزنند.همه خوشحالند.همه به هم تبریک میگن.میگه رفتم جلو دیدم چند نفر ایستادند،خودمو معرفی نکردم. گفتم:یه سوال دارم! شما مردم شام عیدی دارید که ما بی خبریم؟یه نگاه از سر حقارت بهم انداختند.گفتند:"نَظُنُّک اعرابیا" انگار بیابونی هستی،انگار اهل بادیه ای خبرنداری.گفتم:من صحابی پیغمبرم،من سهل ساعدی ام،من از پیغمبر حدیث نقل کردم.یه نفر برگشت گفت:سهل تعجب نمی کنی چرا آسمون خون نمی باره؟!چرا باید اینطور باشه؟اشاره کرد به باب ساعات"هذا راسُ الحُسَین!یُهدی من العراق"ای سهل! سر پسر پیغمبر و دارن برای امیر هدیه میارن. سهل ساعدی میگه خودمو رسوندم.صحرای محشره...انگار قیامت به پا شده.اولین منظره ای که دیدم این بود* سری به نیزه بلند است در برابر زینب خدا کند که نباشد، سر برادر زینب.... *میگه دیدم سرها وارد شد.نیزه دارها سرها رو به دست گرفتن...یه سر نورانی دیدم... "و الریحُ تَلعبُ بها یَمینا وَ شمالا"باد که می وزید این سر به راست و چپ متمایل میشد."و هو راسٌ زهريُّ قمری،اشبه الناس برسول الله..."گفتم حالا که دیر رسیدی لااقل یه کاری بکن. رفتم وسط این زن ها، دخترها روی کجاوه های بدون عِماری و محمل سوارند.به یه دختر بزرگواری رسیدم گفتم:مَن انتِ ؟!شما کی هستی؟اول خیالشو راحت کردم.گفتم:من سهل ساعدی هستم.صحابی جد شما.صدا زد:"انا سُکینه بنت الحسین"من سکینه دختر امام حسینم. بی بی من بیتُ المَقدِس بودم دیر آمدم. اگه کاری از دست من برمیاد با جون و دل همه جوره در خدمتم،سهل پول همراه داری یا نه؟ بله...یه پولی به این نیزه دارها بده، این سرها رو از بین زن ها بیرون ببرن. ای سهل! "فَقد خُزینا لکثرةِ نظرِ الینا" اینقدر به ما نگاه کردن ما خوار و خفیف شدیم. سر رو بردن .خانواده اشو کنار دارالاماره جا دادن...اگر نمی دیدم نمی گفتم.بعضی مردم شام آمدن"و یَبصُقونَ فی وجوهِهِنَّ "به صورت این زن ها آب دهن می انداختند. سر رو بردند دارالاماره، سُفرا رو دعوت کرده بود.اتفاقات خیلی زیادی افتاد قصر اون ملعون،یکیش اینه: سر رو گذاشت زیر تختش گوشه ی تشت بیرون بود نشسته بود با سُفرا حرف میزد، شراب می خورد. باقیمونده شراب رو توی تشت می ریخت. یه نگاه می انداخت.میگفت:حسین! چقدر زود پیر شدی.بعد دوباره حرف میزد سر رو برای دخترش بردنددر چه خرابه ای؟! زین العابدین میگه ما رو‌در خرابه ای جا دادن روزها گرم بود، آفتاب داغ بود،شب ها سرد بود"حتی تَقَشَّرَت وُجوهِهِنَّ"این دخترها صورتاشون پوست انداخت. پارچه رو کنار زد،اول عقب عقب رفت بهش گفتن: "هذا راسُ ابیکِ الحسین" اومد نشست"فَرَفَعَتهُ مِنَ الطَّشتِ حاضِنَةًلَه"دستاش کوچیک بود،مراقب بود سر از بین دستاش نیفته سر را به سینه چسبانید* ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 .....ـ .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜
روضه روز شهادت حضرت رقیه(س)-1395_1396-8-2-17-49.mp3
8.1M
روضه سوزناک حضرت رقیه سلام الله علیها السلام علیک یا ابا عبدالله ▪️از راه دور سلام میدم ،سمت حرم باهر بهانه ▪️با اشک و ناله تا که بشه کرب و بلا به من حواله ==================== ✍کانال متن روضه های حجت‌الاسلام میرزامحمدی
السلام علیک یا ابا عبدالله ▪️از راه دور سلام میدم ،سمت حرم باهر بهانه ▪️با اشک و ناله تا که بشه کرب و بلا به من حواله ان شاء الله اربعین ▪️از راه دور سمت حرم سلام میدم با هر بهانه ▪️تا که بشه کرب و بلا با اشک و ناله به من حواله آقا ▪️تویی قتیل العَبرات حسین زهرا ▪️تویی اسیر الکُرُبات حسین عزیز زهرا حنجرت رو خرج کن صدا بزن ▪️تویی قتیل العَبرات حسین زهرا ▪️تویی اسیر الکُرُبات حسین عزیز زهرا ▪️می خوام کنم گریه برات حسین زهرا ▪️فدای خشکیِ لبات حسین زهرا مثل نیمه شب دیشب ، از خواب بیدار شد اگرچه من نمی تونم باور کنم این بچه خوابیده باشد چون گرسنگی ، درد ، زخم ، شکستگی ، آبله ، سوختگی ،تشنگی اینا هیچ کدوم اجازه نمیده بتونه بخوابه فهمیدی چی گفتم؟ دیگه بازش نمی کنم اما آقا آنچه که نوشتند رو ما میگیم و الّا حقیقتش چیز دیگریه امام زمان میدونه و بس وقتی بلند شد گفت عمه ، من بابام رو می خوام اونم نه برای اینکه بگه دلم تنگ شده نه از عصر عاشورا دلتنگ باباش بود توی کوفه سر باباش رو روی نیزه دیده بود اما نگفت عمه من بابام رو میخوام توی تشت طلای ابن زیاد دیده بود اما نگفت من بابام رو میخوام توی مسیر بارها دیده بود که دارند با سر بابا بازی می کنند اما نگفت من بابام رو میخوام اینجا خیلیا تعجب کردند چطور شد اینجا بهانه ی بابا گرفت... فرمود عمه جان دیدم بابام توی تشت طلا داره استغاثه میکنه الله اکبر یعنی اگه مطالبه ی باباهم می کنه نه به خاطر دلتنگیه خودشه به خاطر نجات باباست عمه جان دیدم زیر چوب خیزران یزید ، اونقدر بابام استغاثه می کرد، یه جوری ناله زد، نوشته اند ، یزید رو از خواب بیدار کرد بعضی ها هم گفتند ، سر بریده ، یزید رو از خواب بیدار کرد سر یزید ، روی زانوی طاهر بن عبدالله دِمَشقی بود سر ابی عبدالله هم توی تشت طلا، کنار تخت یزید ، یه مرتبه دیدند از درون تشت ، یه صدایی بلند شد سر بریده ، به سمت خرابه داره نظر می کنه، هی میگه أُختی سَکّتِی إبنَتی یعنی خواهرم ، رقیه ام رو ساکت کن یزید از این صدا از خواب بیدار شد. به من گفت طاهر چه خبره، صدا ، صدای چه بود؟ گفتم امیر هر خبری هست ، سمت خرابه است صدا مگه از خرابه میومد؟ نه صدا مالِ سر بریده بود پس چرا میگی هر خبری هست از خرابه است امیر ، این سربریده داره سمت خرابه نگاه میکنه هر خبری هست مالِ خرابه است نانجیب بی معطلی گفت إرفَعُوا إلَیهٰا رَأسَ أبِیهٰا فهمید ناله مالِ کیه سربریده باباش رو براش ببرید چجوری بردند؟ فقط یه لحظه تصور کن کسی مزاحم خواب یزید شده باشه چجوری بردند اونم ، مأمورهای رومی بردند سر رو وقتی آوردند نوشته اند و أطْرَحُوهُ إلَیهٰا یعنی سر ابی عبدالله رو توی خرابه پَرت کردند آی حسین...... وقتی سر رو بغل گرفت اینجوری زبان حال با بابا سخن گفت ▪️آخ بابا سلام أوَّلُ الکَلام سلامه اما ببین گفت ▪️آخ بابا سلام ، برگشتی ▪️سفرت خوش گذشت بابا جان ▪️مثل یک هاله ی نور می مامند ▪️سر تو ، توی تشت بابا جان ▪️مثل یک هاله ی نور می ماند ▪️سر تو توی تشت باباجان ▪️عمه میگفت زود می آیی . ▪️سرزده سر زدی چرا حالا؟ ▪️تو نبودی خلاصه میگویم ▪️یک نفر گوشواره هایم را برد حسین... حنجرت رو خرج کن حسین..... دیگه این نازدانه توانی نداره ▪️یک نفر زد به صورتم سیلی ▪️چشم خود را بدوز، معلوم است ▪️چند روزی گذشته است اما ▪️جای دستش هنوز معلوم است ▪️کمرم درد می کند اما ▪️نگرانم نباش چیزی نیست ▪️باید عادت کنم چنین دردی ▪️توی این خانواده موروثی ست ▪️دستی از پشت خیمه ها آمد ▪️ناگهان راه چاره ام گم شد ▪️در هیاهوی غارت خیمه ▪️ای پدر گوشواره ام گم شد حسین.... این سر بریده رو بغل گرفت یه نگاه کرد دید تا حالا بابا رو اینجوری نا مرتب ندیده بود قربونِ این موهای مُجَعَّدِت برم تا حالا شونه نکرده ، ندیده بودمت قربونِ این محاسنت برم عمه برام گفته که ، کُنجِ تنور خولی بردنِت قربونِ این چشمای کبودِت این لخته های خون رو چجوری پاک کنم ▪️او که دارد پنجه ای مشکل گشا ▪️قادر نبود چیرو ▪️قادر نبود چشم های بسته ی بابای خود را وا کند بابا میشه چشمات رو به روی من باز کنی نه دخترم این چشم ها رو اونجا بستم که به زینب بگم شرمنده ام شروع کرد از پیشونی بوسه زدن چشما رو بوسه زد بلکه باز بشه ، باز نشد آخ موها رو شروع کرد با دست های کوچکش شانه زدن آخ همینکه رسید به لب ها دید غرق خونِ این لب ها رو اومد ببوسه دید دندون ها شکسته .. گفت بگذار این راز سر به مُهر بسته بمونه لب ها رو گذاشت روی لبهای بابا دیدند سر یه طرف رقیه هم یه طرف آی حسین..... ==================== ✍کانال متن روضه های حجت‌الاسلام میرزامحمدی
متن روضه 1 🔸مرا که دانه اشک است، دانه لازم نیست 🔸به ناله انس گرفتم، ترانه لازم نیست زبانحال بی بی رقیه سلام الله علیها... گوشه خرابه... 🔸نشان آبله و سنگ و کعب نی کافیست 🔸دگر به لاله رویم نشانه لازم نیست شب سوم محرم... معمولا رسمه... متوسل میشن به نازدانه ابی عبدالله... زهرای سه ساله... 🔸به سنگ قبر من بی‌گناه بنویسید 🔸اسیر سلسله را تازیانه لازم نیست چه کردن با این نازدانه...خدا... 🔸عدو بهانه گرفت و زد به او گفتم 🔸بزن مرا که یتیمم، بهانه لازم نیست (سازگار) نمیدونم تا حالا بچه یتیم دیدی یا نه... کنار بدن بابا دیدی چطور ناله میزنه... با زبان کودکی همه حرفهاش رو به بابا میگه... هرکی ناله این بچه ی یتیم رو بشنوه ناخودآگاه اشکش جاری میشه... اما ... هر جا شما بچه یتیم ببینید... حتما نوازشش می کنید... باهاش همدردی می کنید... من بمیرم برا یتیم ابی عبدالله... چه خوب نوازشش کردند... چه خوب باهاش همدردی کردن... کنار سر بابا... هر کجا رسیدن... بهش تازیانه زدند... بهش سیلی زدند... 🔸بزن مرا که یتیمم، بهانه لازم نیست گوشه خرابه... نیمه های شب... بی بی رقیه... شروع کرد به گریه کردن... هی بهونه بابا میگیره... میگه عمه جان زینب... من بابامو میخام عمه جان...بابام کجاست... بلاکش دوران زینب اومد کنار دختر نشست... صدازد... عمه جان انقده بی تابی نکن... عمه جان بابات رفته سفر برمیگرده انقدر گریه نکن... هرکاری کرد این دختر بچه آروم نشد... اهل خرابه از خواب بیدار شدند با صدای گریه خانم رقیه همه به گریه افتادن صدای ناله اهل خرابه بلند شد... خبر به کاخ یزید معلون رسید... خدا لعنتش کنه صدازد چه خبر شده... گفتن دختر ابی عبدالله... گوشه خرابه... هی بهونه بابا می گیره... نانجیب صدا زد... خوب ببرید سر بریده باباش حسین براش... یا صاحب الزمان... امان از اون لحظه ای که سر مقدس ابی عبدالله رو آوردن داخل خرابه... گذاشتند جلو دختر بچه... حالا تصور کن... یه دختر سه ساله... سر باباش رو در مقابلش بگذارن... چه حالی پیدا میکنه... تا نگاهش به سر بابا افتاد... صدا زد بابای خوبم... کجا بودی... يا أبَتاهُ، مَنْ ذَا الَّذي خَضَبكَ بِدِمائكَ! بابا... کی تو رو به خونت خضاب کرده... يا أبَتاهُ، مَنْ ذَا الَّذي قَطع وَ رِيدَيْكَ بابای خوبم... کی رگهای گردنت رو بریده... يا أبتاهُ مَنْ ذَا الَّذي أَيتمني علي صِغَر سِنّي (نفس المهموم 456) بابا... بگو ببینم... کی منو تو بچگی یتیم کرد... هی دست رو صورت بابا میکشه... هی نوازش میکنه... گریه میکنه... صدا زد... بابا... نبودی ببینی بعد از چی به سرمون اوردن بابا... يا أبتاهُ، منْ بَعدكَ وا غُرْبَتاهُ بابا... بعد از تو داد از غريبي (انوار الشهادة 244) خیمه هامون رو آتیش زدند...بابا دستهامون رو بستند...بابا طناب به گردنمون انداختند...بابا ما رو شهر به شهر به شهر گرداندند... بابا... نبودی ببینی از کربلا تا شام چقدر به ما تازیانه زدند... 🔸شامی ها بدند، بابا،بابا، بابا 🔸عمه رو زدن، بابا،بابا، بابا هر کجا ميخواستند به ما تازیانه بزنند عمه جانم زینب... بدن رو سپر میکرد... مبادا تازیانه به ما اصابت کنه... بابا اصلا باورم نميشه... 🔸زجر چه بی حیاست، بابا،بابا، بابا 🔸پس عمو كجاست، بابا،بابا، بابا 🔸صورت نیلی، بابا،بابا، بابا 🔸بچه و سیلی، بابا،بابا، بابا بابا... ببین صورتم کبود شده... موهای سرم سفید شده... مثل مادرم زهرا قدم خمیده... بابا دیگه طاقت ندارم... دیگه تنهام نزار... منم با خودت با خودت ببر بابا... انقدر کنار بدن بابا ناله زد... یدفعه دیدند دختر یکطرف افتاد سر بابا یکطرف... عمه جانش زینب اومد نگاه کرد دید دختر جان به جانان تسلیم کرده... 🔸ناز مرا به ضربت سیلی کشید خصم 🔸بابا گمان مبر که نوازشگرم نبود 🔸تا زنده ام به جان تو مدیون زینبم 🔸جز او کسی به فکر من و خواهرم نبود (و سَیعلَمُ الّذینَ ظَلَموا أَی مَنقَلَبٍ ینقَلِبون)َ شعراء 227 -
متن روضه 2 🔸منم آن گنج الهی که به ویرانه نهانم 🔸گر چه طفلم به خدا بانوی ملک دو جهانم امشب دلها رو روانه کنیم... کنار حرم با صفای بی بی رقیه سلام الله علیها... امشب به یاد غربت نازدانه ابی عبدالله اشک بریزیم... 🔸ابر سیلی است نقاب رخ همچون قمر من 🔸چادر عصمت زهراست همانا به سر من نميدونم دختر سه ساله دارید یا نه... حتما همتون دیدید... دخترها علاقه خاصی به بابا دارن... اصلا معروفه... میگن دخترها بابایی هستند... آنهایی که دختر دارند بهتر میفهمن چی ميگم... خدا نکنه کسی این دختر بچه رو اذیت کنه... میگه بزار بابام بیاد... شکایتت رو به بابام میکنم... خدا نکنه زخمی رو بدن دختر بچه باشه... میگه بزار بابام بیاد... بهش نشون میدم... بهش ميگم... 🔸دم به دم بر جگرم زخم روی زخم نشسته حالا میخواهی درد دل نازدانه حسین رو گوش بدی بسم الله... 🔸دم به دم بر جگرم زخم روی زخم نشسته 🔸دلم از داغ کباب و سرم از سنگ شکسته چقدر بهش سنگ زدند... چقدر بهش تازیانه زدند... چقدر سیلی زدند... یاصاحب الزمان... 🔸رخ نیلی، لب عطشان، دل خونین، تن خسته اما... 🔸گره از خلق گشایم به همین بازوی بسته امشب اگه با ابی عبدالله کار داری.... آقا رو به نازدانه اش قسم بده... اگه گرفتاری، مریضداری، حاجت داری، اگه کربلا میخواهی... بگو حسین جان... تو رو به صورت سیلی خورده دختر سه ساله ات قسم... امشب دیگه دست خالی ردمون نکن... 🔸طواف شمع چون پروانه می کرد 🔸به دستش موی بابا شانه می کرد تا سر بابا رو گذاشتند جلو دختر بچه صدا زد بابا... چه بلایی سرت آوردن...بابا... 🔸سر و روی پدر را پاک می کرد 🔸برایش عقده ی دل باز می کرد صدا زد بابای خوبم... 🔸به قربان سر نورانی تو 🔸چرا خون ریزد از پیشانی تو يا أبَتاهُ، مَنْ ذَا الَّذي خَضَبكَ بِدِمائكَ 🔸رخ من نیلی از سیلی است بابا 🔸لبان تو چرا نیلی است بابا بابا کی با چوب به لب و دندانت زده... اما میخام بگم... بابای خوبم... 🔸تو از چوب جفا داری نشانه 🔸مرا باشد نشان از تازیانه اگه با چوب به لب و دندان تو زدن... اما به منم تازیانه زدن... 🔸مرا باشد نشان از تازیانه بابا دیگه طاقت تازیانه ندارم... طاقت سیلی خوردن ندارم... طاقت سنگ خوردن ندارم... 🔸ز تو دارم تمنا جان بابا 🔸مرا با خود ببر در نزد زهرا -
متن روضه 1 🔸مرا که دانه اشک است، دانه لازم نیست 🔸به ناله انس گرفتم، ترانه لازم نیست زبانحال بی بی رقیه سلام الله علیها... گوشه خرابه... 🔸نشان آبله و سنگ و کعب نی کافیست 🔸دگر به لاله رویم نشانه لازم نیست شب سوم محرم... معمولا رسمه... متوسل میشن به نازدانه ابی عبدالله... زهرای سه ساله... 🔸به سنگ قبر من بی‌گناه بنویسید 🔸اسیر سلسله را تازیانه لازم نیست چه کردن با این نازدانه...خدا... 🔸عدو بهانه گرفت و زد به او گفتم 🔸بزن مرا که یتیمم، بهانه لازم نیست (سازگار) نمیدونم تا حالا بچه یتیم دیدی یا نه... کنار بدن بابا دیدی چطور ناله میزنه... با زبان کودکی همه حرفهاش رو به بابا میگه... هرکی ناله این بچه ی یتیم رو بشنوه ناخودآگاه اشکش جاری میشه... اما ... هر جا شما بچه یتیم ببینید... حتما نوازشش می کنید... باهاش همدردی می کنید... من بمیرم برا یتیم ابی عبدالله... چه خوب نوازشش کردند... چه خوب باهاش همدردی کردن... کنار سر بابا... هر کجا رسیدن... بهش تازیانه زدند... بهش سیلی زدند... 🔸بزن مرا که یتیمم، بهانه لازم نیست گوشه خرابه... نیمه های شب... بی بی رقیه... شروع کرد به گریه کردن... هی بهونه بابا میگیره... میگه عمه جان زینب... من بابامو میخام عمه جان...بابام کجاست... بلاکش دوران زینب اومد کنار دختر نشست... صدازد... عمه جان انقده بی تابی نکن... عمه جان بابات رفته سفر برمیگرده انقدر گریه نکن... هرکاری کرد این دختر بچه آروم نشد... اهل خرابه از خواب بیدار شدند با صدای گریه خانم رقیه همه به گریه افتادن صدای ناله اهل خرابه بلند شد... خبر به کاخ یزید معلون رسید... خدا لعنتش کنه صدازد چه خبر شده... گفتن دختر ابی عبدالله... گوشه خرابه... هی بهونه بابا می گیره... نانجیب صدا زد... خوب ببرید سر بریده باباش حسین براش... یا صاحب الزمان... امان از اون لحظه ای که سر مقدس ابی عبدالله رو آوردن داخل خرابه... گذاشتند جلو دختر بچه... حالا تصور کن... یه دختر سه ساله... سر باباش رو در مقابلش بگذارن... چه حالی پیدا میکنه... تا نگاهش به سر بابا افتاد... صدا زد بابای خوبم... کجا بودی... يا أبَتاهُ، مَنْ ذَا الَّذي خَضَبكَ بِدِمائكَ! بابا... کی تو رو به خونت خضاب کرده... يا أبَتاهُ، مَنْ ذَا الَّذي قَطع وَ رِيدَيْكَ بابای خوبم... کی رگهای گردنت رو بریده... يا أبتاهُ مَنْ ذَا الَّذي أَيتمني علي صِغَر سِنّي (نفس المهموم 456) بابا... بگو ببینم... کی منو تو بچگی یتیم کرد... هی دست رو صورت بابا میکشه... هی نوازش میکنه... گریه میکنه... صدا زد... بابا... نبودی ببینی بعد از چی به سرمون اوردن بابا... يا أبتاهُ، منْ بَعدكَ وا غُرْبَتاهُ بابا... بعد از تو داد از غريبي (انوار الشهادة 244) خیمه هامون رو آتیش زدند...بابا دستهامون رو بستند...بابا طناب به گردنمون انداختند...بابا ما رو شهر به شهر به شهر گرداندند... بابا... نبودی ببینی از کربلا تا شام چقدر به ما تازیانه زدند... 🔸شامی ها بدند، بابا،بابا، بابا 🔸عمه رو زدن، بابا،بابا، بابا هر کجا ميخواستند به ما تازیانه بزنند عمه جانم زینب... بدن رو سپر میکرد... مبادا تازیانه به ما اصابت کنه... بابا اصلا باورم نميشه... 🔸زجر چه بی حیاست، بابا،بابا، بابا 🔸پس عمو كجاست، بابا،بابا، بابا 🔸صورت نیلی، بابا،بابا، بابا 🔸بچه و سیلی، بابا،بابا، بابا بابا... ببین صورتم کبود شده... موهای سرم سفید شده... مثل مادرم زهرا قدم خمیده... بابا دیگه طاقت ندارم... دیگه تنهام نزار... منم با خودت با خودت ببر بابا... انقدر کنار بدن بابا ناله زد... یدفعه دیدند دختر یکطرف افتاد سر بابا یکطرف... عمه جانش زینب اومد نگاه کرد دید دختر جان به جانان تسلیم کرده... 🔸ناز مرا به ضربت سیلی کشید خصم 🔸بابا گمان مبر که نوازشگرم نبود 🔸تا زنده ام به جان تو مدیون زینبم 🔸جز او کسی به فکر من و خواهرم نبود (و سَیعلَمُ الّذینَ ظَلَموا أَی مَنقَلَبٍ ینقَلِبون)َ شعراء 227 -
|⇦•سورهٔ کوثر امام‌حسین..... وتوسل به حضرت رقیه سلام الله علیها اجرا شده به نفسِ حاج عباس واعظی •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ سورۀ کوثر امام حسین جلوۀ مادر امام حسین نمک لشگر امام حسین نازنین دختر امام حسین ای بزرگ قبیلۀ  عشاق یا رقیه توئی «هوالرزاق» دست پروردۀ عقیله توئی صاحب شوکتی جلیله توئی نازدار همه قبیله توئی پای معشوق خود قتیله توئی صاحب صحن وبارگاهی تو بر گنهکارها پناهی تو می‌بری دل ز دلبران حرم ای میاندار دختران حرم خون ما نذر آستان حرم ای فدایت مدافعان حرم شود آیا که رو سپید شوم در دفاع از حرم شهید شوم رویت آئینه دار زهرا بود گیسوانت ضریح بابا بود اولین چادرت چه زیبا بود در بغل کردن تو دعوا بود تو خودت قبلگاه حاجاتی دستگیری، رقیه ساداتی *دلای آماده اشکاتون رو خشک نکنم از حالا به بعد میخوای ادامه بدی گریه و حال خوش رو انشا الله حرمش با هم عرض ادب کنیم* این عمو‌ها بد عادتت کردند روی شانه زیارتت کردند گریه‌ها بر اسارتت کردند چون نبودند غارتت کردند به تو سیلی زدند چند نفر روبروی سر علی اکبر ای زمین خورده، ضربه‌ها خوردی ضربه‌ها را تو بی هوا خوردی بی هوا بین کوچه‌ها خوردی مثل مادر ز چند جا خوردی *همه باید حق این یه بیت رو ادا کنن* چند جا ناقه‌ات محاصره شد معجر پارۀ تو مسخره شد چه کسی گفته خواب بود افتاد؟ بی حیا بی هوا تو را هُل داد فرمودن سر عمو رو رو نیزه ها دید همین دو بیت قدیمی رو بخونم هر کی هر جور میخواد عرض ادب کنه علا ای دلبر آبرو کمونم عمو جونم عموی مهربونم اگر بودی کسی سیلی نمیخورد کتک بر صورت نیلی نمیخورد زیبایی دختر به کیسوی بلند است دیگر من آن کیسوی زیبا را ندارم دست از سرم بردار من بابا ندارم ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ‼️هزینه استفاده از مطالب کانال دعای خیر شماست... به ساحت مقدس روحی له الفداء و ارواح اهلبیت، پیامبران، شهدا، اؤلیای الهی، و محبین امیرالمؤمنین، بد وارث و بی وارثها و كه سر به سینه تراب نهاده اند، در تمامی عوالم .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
▪️دست عدو بزرگتر از صورت من است... ببین صورت دختر چقدر کوچک و ظریفه، اصلا پدر میخاد ببوسدش، ملاحظه شو میکنه، ▪️دست عدو بزرگتر از صورت من است ▪️یک ضربه زد سرخ شد هر دو گونه ام ها، روز ناله ست ها، حنجرتو خرج این نازدانه نکنی کجا میخای خرج کنی بخدا دیگه صداشون در نمیومد این یه بیت و محضر ابی عبدالله خوندیم گریه ها کردیم از خواب بیدار شدم دیدم انگار نه انگار، گرفتگی حنجره دارم، از فردا دوباره مشرف شدم به جلسات، تا آخر عمرم ایشون، محتاج دوا و دکتر نشد این خونوادم مثل ابی عبدالله جامع اضدادند، خودش حنجره اش گرفته بود صداش دیگه جوهره نداشت، اما روضه ش، نالش، گرفتگی حنجره ها رو باز میکنه امروز، روز ناله ست یجوری ناله زد که یزید ازخواب بیدارشد ها، اوناییم که گریه ندارند امروز، صرخه کنند، فریاد بزنند امام صادق فرمود رحمت خدا بر این ناله هایی که برای ما بلند میشه به محض اینکه از خواب نحسش بیدار شد، پرسید چه خبره؟ گفتن امیر، هر خبری هست از خرابه ست بی معطلی گفت سر بریده ی باباشو براش ببرید سرو چجوری آوردند، وقتی رسیدند در خرابه، عمه ها مانع شدند زینب، ام کلثوم، رباب، زین العابدین، هرچه خواهش کردند سر رو برگردونید بعضی نقلها داره عمه ها رو هم زدند، آنقده بی احترامی کردند، سر ابی عبدالله رو تو خرابه پرت کردند حالا سرو بغل کرد یه بند زبون حال ان شالله همین امروز زیارت اربعینت رو بگیر، از کی؟ از اون خانومی که اربعین جاموند گوشه ی خرابه، نتونست با عمه برگرده، حتما زیارتت رو این نازدانه امضا میکنه ▪️یه وقتی اومدی که من نایی ندارم ▪️ببخش که اسباب پذیرایی ندارم ▪️غصه سرم ریخته ببخش ▪️وضعم بهم ریخته ببخش بابا ▪️بعد آتیش خیمه ها ▪️موهام یه کم ریخته ببخش ▪️قافله شهر شام رفت ▪️میون ازدحام رفت ▪️با گوشوارم باباجون ▪️چن تا النگوهام رفت همه شهدا فیض ببرند، این مال برو بچه های خانطومان، اوناییکه بدنهاشون هنوز برنگشته بابا ▪️تموم راهواومدم پای پیاده ▪️روی تنم جای کبودیا زیاده ▪️با کیا بودم روبرو ▪️چیزایی دیدم که نگو ▪️محله ی یهودیا ▪️شکر خدا نبود عمو ببینم چ میکنی، ساکت نباشی ▪️همون که راه آبو بست ▪️دستمو با طناب بست ▪️سر علی رو روی نی ▪️پیش چش رباب بست حســــــــــــین... ====================
السلام علی ساکن کربلاء السلام علی المَنحور فی الوَری السلام علی النِّسوَةِ البارِزات السلام علی الجُیوبِ المُضَرَّجات السلام علی الشّفاة الذّابلات حسیـــــــــن... ▪️آن شب که من از ناقه، افتادم و غش کردم ▪️بابا تو کجا بودی از ما تو جدا بودی دخترم.. ▪️آن شب که تو از ناقه افتادی و غش ▪️کردی من بر سر نی بودم کی از تو جدا بودم از امام زمان عذر میخوام، روز سومه، ▪️آن شب که مرا دشمن اظهار کنیزی کرد ▪️بابا تو کجا بودی از ما تو جدا بودی دخترم... ▪️آن شب که تو را دشمن اظهار کنیزی کرد ▪️در تشت طلا بودم کی از تو جدا بودم حسین... مرحوم محدث قمی مینویسد این نازدانه دستشو انداخت دور گردن خواهر بزرگش سکینه، رو پنجه های پا بلند شدن ببینند پای تخت یزید چه خبره چرا چوب یزید بالا میره عمه لطمه میزنه... آه حسین... ▪️نامی که در شمار شهیدان کربلا ▪️بعد از حسین آمده نام رقیه است ▪️چون او کسی به عهد محبت وفا نکرد ▪️این سکه تا به حشر بنام رقیه است ====================
السلام علیک یا ابا عبدالله امروز چشمی نباشه که بر این نازدانه گریه نکرده باشه نوشتند ابی عبدالله تا تو بغل این بچه سر مبارکش قرار گرفت بلافاصله پلکهاش رو بست من نمیدونم تو سر و روی این دختر چی دید حسین (▪️تو این تاریکی، با ضعف چشام، خوب نمیتونم ببینم ▪️پاهاتم که جا، گذاشتی بابا، حالا من کجا بشینم)۲ اینو تو لفافه گفتم و رفتم ▪️چرا چاله کردند روی گونتو چجوری چاله کردند اون لحظه ای ک سم مرکبها.... ▪️چرا چاله کردند روی گونتو ▪️چجوری سوزوندن زیر چونتو ▪️یا کنج تنوری یا روی درخت ▪️عوض کردی هر شب چرا خونتو ▪️مثل موهات منم موهام سوخته(۲) ▪️سرتا به پام سوخته، چه روزگاری ▪️اون شبی که تو بیابونا موندم ▪️همش دعا خوندم خبر که داری چی کار کردند باباـ بابا جواب دختر تو بده، ابی عبدالله چشماشو بست این نازدانه ام تعبیرش اینه، یالَیتَنی کُنتُ عَمیاً ای کاش بابا کور بودم سر رو روتو اینجوری نمیدیدم، کجاها رفتی من خبر ندارم ▪️کجا رفتی که تو این چندروزی که، خاک و خونه روی چشات ▪️بمیرم برات که مونده هنوز، خرده های چوب روی لبات چجوری ضربه میزد؟ میگ ضَرَبَ بِقَضِیبِهِ قضیب یعنی چوبی که سلاطین بعنوان عصا استفاده میکردند ببین چقدر محکم بوده، حالا ببین با لب و دندان حسین چه کرده ▪️همینکه رسیدی، دوباره بابا، هوای خرابه بهاره بابا ▪️مثه اون قدیما برامون بخند،کسی اینجا که چوب نداره بابا ▪️سمت گلوت دستام که کم کم رفت ▪️دردامو یادم رفت ▪️چه بد بریدند اولین جمله ای ک فرمود مَنِ الَّذی خَضَبَک َبِدِمائِک مَنِ الَّذی قَطَعَ وَریدَک ▪️سمت گلوت دستام که کم کم رفت ، دردامو یادم رفت ، چه بد بریدند ▪️مثل موهام گلوت پریشونه ،هنوز پز خونه، چه بد بریدند... حسین ای تشنه لب حسیـــــــن حسیـــــــن...
. |⇦•خورشیید من... سلام الله علیها اجرا شده۱۴۰۳ به نفسِ سید امیر حسینی ●━━━━━━─────── من یه چی میگم قبل این روضه ای که میخوام بخونم، بعد تو میدونی و حضرت رقیه...همتون یه خلوت کنید با حضرت رقیه...این خانم حق و اختیار انتخاب ویژه داره.یعنی اگه کسیو رقیه چشمشو بگیره رد خور نداره. به هرکی ام نشون بده به باباش به عموش..به هرکی نشون بده، رو حرف این بچه حرف نمی زنن. حرف رقیه زمین نمی مونه. همه میخوان یجوری از دلش در بیارن. آخه این بچه رو خیلی زدن. کربلا تا شام زدنش. با بهانه بی بهانه زدنش. همه میخوان یجوری از دلش دربیارن... * فقط دختر حسین بود شبا از سرما خوابش نمی برد تو خرابه.. روزا از گرما میگفت بابا! همینطور داره صورتم پوست میندازه. از خوشگلی دخترت سراغ نگیر. دخترا اینجوری میگن دیگه. بابا از بَر و رو افتادم! اما من هنوزم دختر قشنگتم مگه نه؟ حالا مونده گریه کنی...* خورشید من آمدی شبانه قدری بغلم کن عاشقانه نشناختمت در اول کار نفرین خدا به این زمانه کی زیر گلوت را عزیزم اینطور بریده ناشیانه * امشب نخوای گریه کنی کِی میخوای گریه کنی؟ تقصیر حرارتِ تنور است این سوختگیِ زیر چانه امروز شبیه موی تو سوخت آن موی بلندِ دخترانه اوضاع مناسبی ندارم چه خوب که آمدی شبانه من که همه عمر رفته بودم تنها به مجالس زنانه رفتم وسطِ شرابخواران کَت بسته به زور تازیانه «آه باباجان... آه باباجان...» برخورده به من چرا نبوده برخوردِ کسی مؤدبانه من دخترِ شاه عالمینم دادند ولی به من اعانه در راه شتر تکان نمی خورد خوردم کتکی به این بهانه هر بار طناب را کشیدند خوردیم زمین دانه دانه من سیر غذا نخوردم اما خوردم دل سیر تازیانه افتاد سرت ز روی شاخه افتاد سرم به روی شانه هر سنگ که بر سر تو میخورد میکرد به سمت ما کمانه «بابایی بابایی بابایی بابایی...» این عین مقتله... از لشکر دشمنه. میگه دیدم یه دختری از وسط این اسرا بلند شد آرام و بی صدا که بقیه بیدار نشن یه وقت، رفت سمت نیزه بابا. همچین دور و برشو نگاه کرد کسی بیدار نشه. هی دست تکون داد اومد رو پنجه هی صدا میزد بابا! بابا! منم منم رقیه. بیا یه بغل به من بده. یه بغل به من بده. من دلم برات تنگ شده. من بغل تو رو نداشته باشم می میرم بابا خوشگلم. راوی قسم میخوره میگه دیدم نیزه خم شد، سر باباشو بغل گرفت. این صورت کبود رو گذاشت جای نیزهٔ خولی. تو نمیگی دل دخترت برات تنگ میشه. دخترت میمیره...* (این روضه مردن داره. کسی نشینه نگاه کنه ها. رفقا! خیلی بلا می بینیم با این روضه بخوایم راحت کنار بیایم. این روضه مردن داره...) با این پای زخم و خونی عمه بگو باید چیکار کرد هرجا میرم سنگه و خاره آخه کجا میشه فرار کرد؟ اگه نیای عمو اباالفضل اهل حرم بیچاره میشن یه عده پخشن توی صحرا یه عده هم توی آتیشن «آه آه بابا ...» بی آبی سخت تر میشه وقتی گیر یه مشت بی آبرویی حالا تو این هجوم دشمن ما چه کنیم با بی عمویی دیگه چی میخوای از وجودم ازم گرفتی تو بابامو نزن نزن یه لحظه وایسا خودم میدم گوشواره هامو «آه آه بابا...» .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇 توان نمانده بگیرم تو را در آغوشم هنوز درد بد نیزه مانده بر دوشم سر تو خوب شلوغ است،من خبر دارم ولی نگو که مرا کرده ای فراموشم پس از تو ای پدر تشنه لب،لبم شاهد به غیر زخم زبان شربتی نمی نوشم هنوز در اثر مشت های نامحرم تمام روز کنار خرابه مدهوشم چرا شبیه گذشته دگر نمی شنوم؟ صدای عمه ضعیف است یا که من گوشم...؟ از آن شبی که مرا زجر بی حیا ترساند به هر صدای بلندی ز ترس می جوشم خراش پنجه ی آن گرگ هار را بابا ز چشم زخمی تو با دو دست می پوشم ✍ .
|⇦•پای درد و دل دخترت... و توسل به حضرت رقیه سلام الله علیها اجرا شده شبِ سوم محرم به نفس حاج امیر کرمانشاهی •✾ ▪️▫️▪️▫️▪️▪️▫️ پای درد و دلِ دخترت بشین با لبای پاره میخونم برات لکنتم داره اذیت میکنه روضه با اشاره میخونم برات با سر اومدی به دیدنم ولی هیچ کجا بابا نمیاد اینطوری گریهٔ زیاد اَمونمو برید نفسم بالا نمیاد اینطوری اینطوری دست منو گره زدن دستای عمه رو بستن اینطوری سرتو نمیتونم بغل کنم مچ دستمو شکستن اینطوری بعد اون که رفتی بی خداحافظی کار من سوز و گدازه اینطوری نمیشه که خوب ببینمت بابا با چِشی که نیمه بازه اینطوری بعد اون شب که تو صحرا گم شدم دیگه خم شد قامتِ من اینطوری یکی در میون نزد سیلی بهم ضربه زد به صورتِ من اینطوری تو بگو کجای دنیا یه گُلو میکَنَن از روی ساقه اینطوری تو چه جوری افتادی از روی اسب افتادم من از رو ناقه اینطوری تو کوچه پس کوچه های شهرِ شام چکمه روی بالم افتاد اینطوری یکی دید رمق نمونده تو پاهام بی ادب منو هُلم داد اینطوری تا خجالتم بدن زنای شام هی به من اشاره کردن اینطوری جلوی چشم عمو میون راه پیرهَنم رو پاره کردن اینطوری وقتی توی تب می سوزم ای بابا لرزه تو تنم میافته اینطوری با ته نیزه یه جور منو زدن سر و گردنم میافته اینطوری کمرم شکسته از غصه بابا ریخته شد رو سرم آوار اینطوری میدونی که بدتر از اینا چیه هو شدم میون بازار اینطوری همه سنگ از روی پشت بوم زدن نازِ دخترو خریدن اینطوری موهایی که عمه بافته بود برام زجر و حرمله کشیدن اینطوری ◾️▫️◾️▫️◾️▫️◾️▫️