eitaa logo
کانال نوحه وسینه زنی یا زینب(سلام الله علیها)
18.6هزار دنبال‌کننده
2هزار عکس
1.7هزار ویدیو
427 فایل
#کانال_نوحه_وروضه_یازینب_سلام_الله_علیها http://eitaa.com/joinchat/2288255007C8509f44f1f #هدیه_محضر_امام_زمان_عج_صلوات التماس_دعای_فرج_وعاقبت_بخیری ⛔️کپی مطالب بدون نام کانال ممنوع⛔️
مشاهده در ایتا
دانلود
. |⇦•خدا به همرات قربونت علی... حضرت علی اصغر علیه السلام اجرا شده به نفسِ حاج محمد رضا بذری ●━━━━━━─────── "السلام علیک یا ذبیح العطشان" دنیا میشه کوه غم برام یه مادر دل پریشون عمو که نیومده هیچ تو هم داری میری میدون خدا به همرات قربونت علی آخه سه شعبه چی میخواست از جونت علی چرا بابا کرد پنهونت علی غمه بابا منو هم شرمنده کرده خیلی درده آخه یک فدم میاد به خیمه برمی گرده خیلی درده اینجوری واسه کسی گریه نکرده خیلی درده خیلی درده خبلی درده رفتنِ تو حتی فکرش هم امون منو بریده یک آهی کشیده بابات صداش به خیمه رسیده چه جوری طاقت آوردی علی مگه چقدر آب می خوردی علی خورده نخورده میمردی علی *شیخ جعفر شوشتری میفرماید: ابی عبدالله بچه رو آورد میدان، بچه محتضر بود یعنی آبش هم می‌دادن این بچه میمرد آبش هم نمیدادن میمرد. بچه رو محتضر آورد به میدان دیگه کار تمام شده بود.* چجوری طاقت آوردی علی بگو چقدر آب میخوردی علی خورده نخورده میمردی علی رفت و داغ دوری اش دامن مادر را گرفت از دم خیمه سر و سامان لشکر را گرفت تیر با چه سرعتی آمد بماند قصه اش آنچنان آمد که آقا جای تن، سر را گرفت تیر با یک شعبه هم کار خودش را میکند با سه شعبه جوری آمد کل حنجر را گرفت گفت خطبه اش با گریه بود افسوس لشگر خنده کرد چند لحظه بعدِ آن خون، کل منبر را گرفت باغبان چه خون دلها خورد باغش سبز شد با کمان آمد کسی و سیبِ نوبر را گرفت پشت خیمه نیزه ها رفتند پیدایش کنند نیزه ای در خاک شد جسم محقر را گرفت انقدر از این و از آن سیلی و شلاق خورد تا رباب از حرمله قنداق اصغر را گرفت *لباس پیغمبر به تنش کرد سوار بر ناقه ی پیغمبر شد، عمامه پیغمبر و به سر گذاشت، عبای پیغمبر و به دوش گذاشت، قرآن بالاسر گرفت حتی نقل اینه قرآن و باز کرد و بالا سر گرفت علی اصغر و بغل رفت به سمت لشکر روبه رو لشگر ایستاد اگه به ما رحم نمیکنید به این شیر خواره رحم کنید. این بچه داره از تشنگی بال بال میزنه.. ببینید چطور مثل ماهی بچه دهنش و باز و بسته میکنه. عرب تلظی رو به آتش معنا میکنه شاید اینجوری بگم بهتر باشه مگه نمیبینید این بچه از تشنگی زیر آفتاب داره میسوزه وای وای.. لشگر به غُلغله افتاد بعضی میگفتن حق با حسینه اما دیدن تو این همهمه و تو این حیرت امشب من روضه حیرت میخوام برات بخونم یک حیرت اینجاست تو این همهمه و حیرت دیدن صدای عمر سعد بلند شد بگید حرمله بیاد امیر پدر و بزنم، پسر و بزنم ؟گفت: یجوری میخوام بزنی داغ حسین و بُکشه. اشاره کرد مگه سفیدی زیر گلوی این بچه رو نمیبینی ؟ این بچه رو ابی عبدالله روی دست بلند کرد. غنچه رو که از بوته جدا کنی یکی دو روز بگذره اوایل میبینی خیلی سرحاله، غنچه خودش و رو ساقه نگه میداره اما یکی دو روز که آب بهش نرسه غنچه میوفته.هر طوری بود ابا عبدالله نگه میداشت این بچه رو، سر بچه میفتاد عقب این بچه رو رو دست بلند کرد سفیدی گلو معلوم شد. صدا زد حرمله مگه سفیدی گلوی این بچه رو نمیبینی یجوری بزن داغ این بچه به دل حسین بمونه یک جوری بزن داغ این بچه حسین و پیر کنه.. وای وای وای وای..آب هم متحیره در کربلا حائر حسینی و میدونید کجاست؟ زمان متوکل ملعون آب بستن کربلا رو، آب تا نزدیک مزار سیدالشهدا میاد و برمیگرده آب هم حیرانه تو کربلا. اصلا روضه های کربلا روضه های حیرته.. حیرت انگیزه قصه ی کربلا آب هم متحیره باید هم متحیر باشه.. .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
. و توسل به حضرت علی اصغر علیه السلام اجرا شده به نفسِ حاج محمد رضا ●━━━━━━─────── آبی که به لب علی اصغر نرسید بایدم متحیر باشه. تیر که به گلوی علی اصغر خورد ابی عبدالله خون گلوی علی اصغر سه تا کار کرد انقد داغ برا ابی عبدالله سنگینه سه تا کار کرد ابی عبدالله اول یک کف خونه علی اصغر و پاشید امام باقر فرمود اگه یک قطره به زمین می‌رسید آنن عذاب نازل میشد. اونروزی هم که مادرش دید شمشیر بالا سر علی گفت الان میرم لباس بابامو رو سرم میگیرم نفرینتون میکنم.مولا صدا زد سلمان سریع برو زهرا رو دریاب بگو علی گفته نفرین نکن اینجام به اشاره امیرالمومنین و اطاعت فاطمه زهرا عذاب برگشت،عذاب نازل نشد.اینجام اگه یک قطره خون زمین می‌رسید عذاب نازل میشد. کار دوم ابی عبدالله این بود یک کف خون گرفت قنداقه ی علی رو‌خونی کرد شاید مربوط به قیامت باشه آخه بناست این قنداقه خونی وارد عرصه محشر بشه. یکی از اسباب شفاعت همین قنداقه خونی اصغره..کاری کردن آسمونیا بی طاقت شدن خدا پیام تسلیت فرستاد.دیدن یک کف خون گرفت هی به محاسن خودش میماله صدا بلند شد به گوش ارباب رسید یا حسین نکن حسین این کارو نکن ما همین الان تو بهشت براش یک دایه در نظر گرفتیم. این خون و‌ به صورت خودت نکش آسمونیا رو بیچاره کردی نکن. ما عوضش میدیم. آب متحیره یه جایی دشمن متحیر شد اما اون آقایی که آب تا مزارش میاد متحیره خودش متحیر شد دیدن حالا دو سه قدم میاد طرف خیمه هی برمیگرده حسین هی میاد هی برمیگرده گویا حسین روی برگشت به خیمه رو‌ نداشت* لالایی الهی تو‌ گهواره حس کنی بارون داره رو صورتت می باره بخواب مادر لالایی بخواب مادر شاید دیدی خواب آب لالایی شد بیچاره مادر بخواب مادر بخواب مادر لالایی گهواره اتو تاب میدم دیشب توی خواب دیدم دارم بهت آب میدم مثلا تو رو تاب میدم؛ مثلا به تو آب میدم مثلا تو صدام کردی؛ من با خنده جواب میدم مثلا عمو برگشته؛ شدم آره خیالاتی مثلا همه جمعیم و توی آغوش باباتی لالایی گلم؛ تشنه ی یه جرعه آب علی لالایی گلم؛ بیا بغلم بخواب علی آوراه ام‌ میان هر شهر کرده ای شیرت نداده ام نکند قهر کرده ای نیزه میخواد بی نقابت ببره بهره از بوی گلابت ببره وقتی نیزه دار،داره تابت میده لالایی میگم که خوابت ببره اشک ابر تو مگه یادم میره قتل صبر تو مگه یادم میره کفن و دفن تو اگه یادم بره نبش قبر تو مگه یادم میره سر شب تا سحرش میزدنش سوخته بود و جگرش میزدنش پشت خیمه رفته بود گریه کنه سر قبر پسرش میزدنش *انقدر پشت خیمه گریه کرد.زینبم از این طرف داشت همه رو‌ تو‌ خیمه آروم‌ می کرد. بچه هایی بودن که پاها سوخته، گوشواره کنده شده، سیلی خورده، مو کشیده شده همه رو زینب آروم‌ کرد تو‌ هق هق گریه دید صدای گریه از بیرون‌ میاد آروم اومد پشت خیمه دید رو یه تل خاکی رباب به سینه اش میزنه..آخ مادرت بمیره صدا زد رباب ما بزرگتر این بچه هاییم ما بی قرار بشیم اینام بی قرار میشن. تو اینجوری بی قرار گریه کنی من جواب این بچه‌ها رو‌ چی بدم .تازه آرومشون کردم با گریه رو آورد به سمت زینب کبری صدا زد زینب جان غروب اشتباه کردم آب خوردم تشنه ام بود اما کاش نمیخوردم.‌الان شیر دارم، شیر خواره ندارم.چرا ابی عبدالله وقتی سکینه از هوش رفت تو‌ عالم رویا اومد بهش فرمود:"شيعتي مَهْما شَرِبْتُم ماءِ عَذْبٍ فاذكروني،اَوْ سَمِعْتُم بِغَريبٍ اَوْ شَهيدٍ فَانْدُبُوني" شیعه ما آب میبینه میگه حسین..صحبت غریب و شهید میشه میگه حسین..سکینه جان‌ تو رو‌ بگو‌ ای کاش همه این‌ گریه کنا یه جا بودن کربلا، هیچ‌ جا امام حسین آرزو نکرد صدا زدل"لَيْتَكُم في يَوْمِ عاشورا جميعاَ تَنْظُروني"کاش همه بودید یه صحنه رو‌ میدید"كَيْفَ اِسْتَسْقي لِطِفْلي فَاَبوا اَن يّرْحَمُوني"میدید به بچه ام رحم نکردن.چرا به سکینه؟آقا داره پدر دختری درد و دل میکنه.‌یعنی این داغ هم‌ منو‌ بیچاره کرده هم ربابو.تو برو بگو به بچه امون رحم نکردن* .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ. اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 👇
. مرحوم سید حیدر حلی از علما و شعرای منطقه حِلّه است ایشون سال‌ها دنبال امام زمان گشته،یک عاشق تمام عیار،عالم و اسلام شناس،که هرجا کدی و نشانی شنید و پیدا کرد رفت دنبالش بلکه خدمت حضرت برسد، نتیجه‌ای نگرفت. با خودش گفت آخرین منزلی که اهل معرفت به من نشانی دادند، کربلاست گفت از حله راه می‌افتم می‌روم کربلا آنجا اشعارم را برا ی آقا می‌خوانم حضرت را دیدم که به آرزویم می‌رسم اگر ندیدم سراغ این مشاهد مشرفه را دیگه نمی‌گیرم قصیده‌ای گفت از حله آمد با پای پیاده کربلا با همون خستگی و عرق راه که جز ءآداب زیارت ابی عبدالله است فرمود زائر وقتی به زیارت حسین ما مشرف می‌شود اینجوری زیارت کنه: شُعـْثا غُبْرا جَائِعاً عَطْشَاناً حَزِيناً مَكْرُوباً از امام صادق راوی پرسید چرا یابن رسول الله؟ جاهای دیگه زائر می‌خواد زیارت بره باید غسل کنه عطر بزنه لباس نیکو به تن بکند اما کربلا میاد گرسنه بیاد تشنه بیاد محزون و غصه دار و گرد و خاکی بیاد امام فرمود آخه جد ما را همین جوری کشتند: قُتِلَ اَلْحُسَيْنُ حَزِيناً مَكْرُوباً اشعثا أغبرا جَائِعاً عَطْشَاناً با همین خستگی راه با همین گرسنگی و تشنگی سید حیدر وارد حرم ابی عبدالله شد رو به قبر مطهر مودبانه ایستاد،قصیده اش راشروع کرد: ▪️أَتَرى تجيء فجيعةٌ ▪️بأمضَّ من تلك الفجيعه یعنی تو عالم فاجعه‌ای جانگدازتر از کربلا سراغ نداری ▪️حيثُ الحسينُ على الثرى آن لحظه‌ای که ابی عبدالله با صورت از مرکب به خاک افتاد ▪️خيلُ العِدى طَحنت ضُلوعه تا خورد روی زمین، اسب‌ها بر بدنش تاختند، استخوان‌های پهلویش را شکستند همین‌طوری دارد قصیده‌شو ادامه می‌دهد،یک مرتبه رسید به این بیت: ▪️ورضيعهُ بدمِ الوريدِ ▪️مخضَّبٌ فاطلُب رضيعَه این آقایی که اینجا خوابیده یک شیرخواره داشت که او را با خون حلقش سیراب کردند کجایی بیای انتقام این شیرخواره را بگیری تا رسید به این بیت یک مرتبه دید دستی روی شانه اش رسید، سید حیدر! دیگه ادامه نده، منِ مهدی طاقت ندارم حسین ... ها! فهمیدی چه شبی اومدی آقا این قدر به روضه‌ی این شیرخواره عنایت دارد مریض آوردند، خیلی‌ها التماس دعا گفتند گفتند امشب هرجوری شده دست خالی از این جلسه بیرون نمی‌رویم حاشا به کرمت! من می‌خوام بگم آقاجان ! سید حیدر که چیزی نگفت فقط گفت این آقا یک شیرخواره داشته شما بیا انتقامش را بگیر شما اینجا طاقت نیاوردی آخ لایوم کیومک یا اباعبدالله پس چه حالی داشت جد غریبتون حسین ... این شیرخواره را روی دست گرفت هنوز حرف ابی عبدالله تمام نشده بود نوشتند حسین هم متوجه نشد تیر از کدام طرف آمد فَذُبِحَ مِنَ الاُذُنِ الیَ الاُذُنِ حسین ... به قصد تعجیل فرج ، به قصد برآورده شدن همه حوائج، شفای همه مَرضی،‌ دست گدایی‌تو بیار بالا شاید تو خیمه‌ها بچه‌ها دستشونو بالا بردند خدا کنه بابامون علی اصغر را سیراب شده برگردونه اما دیدند بابا داره میاد،چه آمدنی! سکینه بچه‌ها رو صدا زد،گفت: ▪️بچه‌ها دست بابا خونی شده ▪️گمونم شش ماهه قربونی شده ▪️عباش رو طوری رو اصغر می‌کشه ▪️ گمونم خیلی خجالت می‌کشه ناله بزن حسین ... ==================== حجت‌الاسلام میرزامحمدی .👇
حجت الاسلام و المسلمین میرزامحمدی;روضه_حجت_الاسلام_میرزامحمدی_شب_هفتم.mp3
زمان: حجم: 3.93M
مرحوم سید حیدر حلی از علما و شعرای منطقه حِلّه است ایشون سال‌ها دنبال امام زمان گشته ==================== حجت‌الاسلام میرزامحمدی
. |⇦•من شیر خواره ی ... و توسل به علیه السلام اجرا شده به نفسِ کربلایی مهدی رعنایی ●━━━━━━─────── "السلام علیک ایها الطفل الرضیع یا باب الحوائج یا مولای یا اباعبدالله یا علیٍ الاصغر" من شیرخواره‌ی فرزند حیدرم هرچند اصغرم به صف حش اکبرم در حشر بر شفاعت خلق خدا بس است یک قطره خون که می‌چکد از زخم حنجرم شد سینهٔ حسین مرا مقتل و مزار گشتم جدا اگرچه ز آغوش مادرم *طفل نوزاد و شیرخواره به مادر و بوی مادر علقه خاصی داره.. بعضاً اینجوریه بچه‌ها رو جدا که می‌کنن از تو بغل مادر بچه‌ها شروع می‌کنن گریه کردن مادر این طفل نوزاد شیرخواره رو به سینه ولو شیر نداشته باشه بچه آرام میگیره.. شب باب الحوائج وقتی خدا دعوتت می‌کنه می‌خواد بگه گره کارتو می‌خوام باز کنم. می‌خواد بگه اگه مشکلی داری می‌خوام برطرف کنم. فقط کافیه امشب بدونی چه جوری سیم دلتو باهاش وصل کنی این مهمه که چه شکلی امشب وصل بشی در خانه ابی عبدالله به این چشمات التماس کن بگو آی چشم یه قطره اشک برا شیرخواره‌ی امام حسین بریز من آبروم جلو مادرش حفظ بشه...* نقش حسین مانده به لبخنده آخرم هفتاد گل به کرب و بلا چیده شد ولی من غنچه بوده‌ام که عدو کردپرپرم تیر سه شعبه و گلوی طفل شیرخوار حق دارد ار جدا شود از پیکرم سرم امروز جای من به روی سینه ی حسین فردا به روی شانه‌ی زهرا اطهر *مختار قیام کرد قتله کربلا رو گرفت یکی یکی به سزای اعمالشون رسوند. نوبت حرمله که شد گفت بگو بدونم چه کردی کربلا بی‌حیا؟ گفت امیر! اگه بگم تخفیفی تو مجازاتم میدی؟ مختار گفت: نه والله بگی یا نگی می‌کشمت به بدترین نحو هم می‌کشمت. تاریخم نوشته همینجور شد مختار به بدترین نحو حرمله رو کشت حالا اونایی که تو فیلما نشون دادن یه چیزه یه سری روایت داریم که مختار اول دست راستشو برید،بعد دست چپشو، بعد پای راستو برید، بعد پای چپش رو قطع می‌کرد تو دیگ روغن جوشیده بدن این‌ها رو میذاشت بعدم مینداخت بیرون رو خاک اینقدر غلط بزنن تا جون از بدنشون خارج بشه بریم سراغ روضه ..گفت مختار! تا فهمیدم حسین اومده کربلا و ما قراره راهی کربلا بشیم رفتم بازار ده تا دونه تیر سه شعبه گرفتم. سه تا از این تیرها رو زهرآلود کردم. گذاشتم تو مواقع حساس تو کربلا بزنم.. مختار! تیرهامو کربلا زدم اما اون سه تایی که زهرآلود کرده بودن گذاشتم تو مواقع حساس کربلا بزنم‌.گفت بگو بدونم کجا زدی؟ گفت اولیشو زدم تو چشم اباالفضل.. دومیشو زدم به گلوی شیرخوار حسین..سومیشو زدم به قلب خود حسین وقتی تو گودال قتلگاه پیراهن عربی بالا کرد خون پیشانی رو پاک کنه تا سفیدی قلب حسینو دیدم تیر سه شعبه ام رو اونجا زدم. مختار گفت: حرمله شد جایی تو این سه تا تیری که زدی دلتم بسوزه؟ گفت نه دلم نسوخت فقط یه جا آتیش گرفتم کجا ؟ گفت وقتی تیرو زدم به حلقوم نازک‌تر از گل علی دیدم حسین این قنداقه خونی رو زیر عبا مخفی کرد.هی دو قدم میره طرف خیمه‌ها دوباره برمی‌گرده خدا هیچ مردی رو به چه کنم چه کنم نندازه..خدا هیچ مردی رو جلو زن و بچه ا ش خجالت زده نکنه گفت: من شرمندگی حسینو که دیدم دلم آتیش گرفت همچی که دیدم هی میره طرف خیمه‌ها دوباره برمی‌گرده آتیش گرفتم. اما بدنو آورد از پشت نخلستونا رسوند پشت خیمه شروع کرد با نوک شمشیر یه گودال به صورت قبر کند..همچین که اومد قنداقه‌ی خونی رو بذاره تو خاک دید صدای مادری از پشت سر میاد حسین! بذار یه بار دیگه صورت عزیزمو ببینم.این پدر و مادر کنار این قبر کوچیک شروع کردن گریه کردن رباب و ابی عبدالله..* .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 👇
. حضرت علی اصغر علیه السلام نفسِ کربلایی مهدی رعنایی ●━━━━━━─────── صدای گریه بلند شد صدای گریه رسید به خیمه‌ی کی؟ رسید به خیمه‌ی زینب.. زینب از خیمه دوید بیرون اومد پشت خیمه‌ها زد سر شونه ابی عبدالله گفت: داداش داری چه می کنی؟ حسین این بچه رو خاکش کن اگه خاکش نکنی مادرشم الان می‌میره یه جمله بگم.. صدا زد زینب خواهرم می‌خوام خاکش کنم ولی دلم نمیاد چطور مگه؟ آخه هرچی نگاه می‌کنم بین چشماش هنوز بازه انگار داره هنوز منو تماشا می‌کنه "رحم الله و غفر الله من۸ نادا"دستتو بیار بالا یاحسین ...* گفت هر کس که دید رأس تو را نیزه ها آهی کشید و گفت که بیچاره مادرت آخ دو دستم را میان آب بردم حلالم کن نبودی آب خوردم پسرم گلایه از کمان و تیر دارم بیا از نیزه پایین شیر دارم *وسط این خانوما زینب دید یه مخدره‌ای یه خانومی داره بلند بلند گریه می‌کنه شب یازدهم محرم الله اکبر اومد یکی یکی این زن و بچه رو کنار زد اومد بالا سرش ببینه کیه داره بلند گریه می‌کنه دید مادر علی اصغر ربابه گفت خانوم بچه‌ها رو به زور خوابوندم به سختی خوابوندم چرا داری اینجور بلند بلند گریه می‌کنی؟ صدا زد بی‌بی جان زینب! آتشم نزن چطور مگه رباب؟ تا دیروز علی داشتم شیر نداشتم اما عصری یه مقداری آب بهمون دادن آب خوردم احساس می‌کنم تو سینه‌ شیر دارم اما هرچی دور و ورمو نگاه می‌کنم علی ندارم..* «هرکی باباب الحوائج کار داره دستشو بیاره بالای سرش امشب از اون شباس ها هرجور می‌دونی بگیر با نفس کشیده بگو ای غریب آقام حسین.....» .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 👇
|⇦•رو زدم آب بگیرم... و توسل به حضرت علی اصغر علیه السلام اجرا شده نفسِ حاج مهدی سماواتی•✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ "اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى عَلِيِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا الْمُرْتَضَى الْإِمَامِ التَّقِيِّ النَّقِيِ‏ وَ حُجَّتِكَ عَلَى مَنْ فَوْقَ الْأَرْضِ وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرَى الصِّدِّيقِ الشَّهِيدِ صَلاَةً كَثِيرَةً تَامَّةً زَاكِيَةً مُتَوَاصِلَةً مُتَوَاتِرَةً مُتَرَادِفَةً كَأَفْضَلِ مَا صَلَّيْتَ عَلَى أَحَدٍ مِنْ أَوْلِيَائِكَ" "وَ صِلِ اللَّهُمَّ بَیْنَنَا وَ بَیْنَهُ وُصْلَهً تُؤَدِّی إِلَی مُرَافَقَهِ سَلَفِهِ اللَّهُمَّ سَرِّحنی عَنِ الْهُمُومِ وَ الْغُمُومِ، وَ وَحْشَةِ الصَّدْرِ، وَ وَسْوَسَةِ الشَّیْطَانِ" ای جانِ جهان، جهانِ جان ادرکنی قیّوم زمین و آسمان ادرکنی ای زنده کنندهٔ مسیحا الغوث یا مهدی صاحب‌الزمان ادرکنی اى حسين، ای كه ز داغت در و ديوار گريست هر دلِ زنده و هر ديدهٔ بيدار گريست انبياء را همه دل سوخت به مظلومى تو اوليا را همگى ديده و دل، زار گريست حسین جان در دلِ نوح، غمِ تشنگی‌ات طوفان كرد كه به دریا زد و چون موجِ گرانبار گريست آقای من بود ذكر عطشت پيش‌تر از خلقت آب ای كه ابر از غم تو بر سرِ كُهسار گريست گفت چون واقعهٔ كرب و بلا را جبريل فاطمه ناله زد و احمد مختار گريست *تا جبرئیل خبر از واقعه کربلا داد حبیبهٔ خدا با خبر شد. عرضه داشت: بابا شما هستید؟ فرمود: نه.. فاطمه جان، علی مرتضی هست؟ فرمود: نه دخترم.. من هستم؟ فرمود: نه فاطمه جان..عرضه داشت پس کی برا حسینم عزاداری می‌کنه ؟ فرمود: فاطمه جان ناراحت نباش میاد یه شب و روزایی که عده‌ای که نه منو دیدن نه علی رو دیدن نه تو رو دیدن نه حسینتو دیدن دور هم جمع میشن عزاداری می‌کنند، برا حسینت اشک می‌ریزن، فاطمه جانم زن‌هاشونو تو شفاعت کن، مرداشونو من شفاعت می‌کنم.* ديد در خواب تو را چون به دل لُجّه خون خونِ دل در عوضِ آب، علمدار گريست "صل الله علیک علی الباکین علیک یا ذبیح العطشان" روز هفتم ماه محرمه، امروز آب رو که مهریه فاطمه بود به روی بچه‌هاش بستن، کاری کردن، کار عطش به جایی رسید نازدانه ابی عبدالله می‌فرماید: عطش بر من غلبه کرده بود گفتم برم خیمه عمم زینب شاید برا ما بچه‌ها آبی ذخیره کرده باشه . میگه رفتم نزدیکی خیمه عمه که رسیدم دیدم عمه قنداقه علی‌اصغر را بغل گرفته، گاهی می‌نشینه گاهی برمی‌خیزه، گاهی دور خیمه می‌گردونه، هی صدا می‌زنه "صبراً صبرا" علی جان صبر کن، آرام باش، طولی نکشید ابی عبدالله اومد دم در خیمه، صدا زد طفل شیرخوارمو بدید با او وداع کنم، قنداقه رو گرفت راه افتاد به طرف میدان، آنقدر به لشکر نزدیک شد که هم خوب می‌دیدند هم خوب می‌شنیدن، حجت رو بر همشون تمام کرد، حجت خدا ست تهیه آب براش کاری نداره اما انگار شش ماهه رو بغل گرفته اومده میدان، صدا می‌زنه اگه به من رحم نمی‌کنید به این بچه شیرخواره رحم کنید. بلکه یکی دلش بسوزه بیاد این بچه رو ببره آبش بده، این آقازاده تو لشکر یه نفس بکشه، اهل نجات بشن بهانه پیدا کنه دستشونو بگیره، بگه رو زدم آب گرفتم، اینها رحم کردن، اما نه تنها آب ندادن، حرمله یه تیر سه شعبه در چله کمان گذاشت، گلوی نازک این آقازاده رو نشانه گرفت، "فذُبح الطفل مِن الان الی الاذن، من الورید الی الورید.." رو زدم آب بگیرم پسرم را کشتند *یه گوشه مصیبتش این بود طفل شیرخوارشو رو دستش ذبح کردن انقدر دلش سوخت که خدا به دلداریش اومد هاتفی بین زمین و آسمان صدا زد یا حسین !"دَعهُ يا حُسَينُ؛ فَإِنَّ لَهُ مُرضِعاً فِي الجَنَّةِ"یعنی کار علی رو به ما واگذار ما برات بزرگش می‌کنیم.هر آسمان می‌پاشیم پاسخ ندایی که شنید کفشو پر می‌کرد از خون گلوی علی به سمت آسمان می‌پاشید، صدا می‌زد ."هَوَّنَ عَلَیَّ مَا نَزَلَ بِی"یعنی چون خدا می‌بینه برام آسانه، " أَنَّهُ بِعَیْنِ اللَّهِ" ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
|⇦•مثل همیشه بوسه زدم... و توسل به حضرت علی اصغر علیه السلام اجرا شده نفسِ حاج هادی سماواتی•✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ مثل همیشه بوسه زدم روی گونه‌ات اما لبم ز تاول رویت کباب شد از بس ترک به روی ترک بسته بر لبت شرمنده لبت، پسرم آفتاب شد از تیرهای حرمله پیداست فکر چیست ای غنچهٔ خزان زده وقت گلاب شد وقتی عمود خیمه عباس را کشید گفتم رباب خانهٔ عمرت خراب شد *علی رو گرفت اومد به طرف میدان صدا زد "یا قوم، أما ترونه کیف یتلظی عطشا"مگه نمی‌بینید این طفل چگونه داره تلظّی می‌کنه، کنایه از اینکه اگه این طفلو بگیرید آب بدید میمیره، اگه رهاش کنید می‌میره، آقا فرمود: لااقل این طفلو بگیرید، سیراب کنید از شفاعت جدم بهره ببرید. حاجت دارا، آی اون‌هایی که به امید اومدین، باب الحوائجه، باب المراده، سند مظلومیت ابی عبدالله ست.. آقا ، سخنش تمام نشده، یه وقت ببینه علی تو بغلش یه تکانی خورد،"فذُبح الطفل"... گلویش را بریدن گوش تا گوش خوش الحان گردیده خاموش «اللهم عجل لولیک الفرج» ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
⚜️🍂⚜️دودمه _ شبِ هفتم محرم 95 _حضرت علی اصغر علیه السلام _ حاج مرتضی محمود پور ⚜️🍂 ⚜️ ✼═══┅🥀❃🥀┅═══✼ میرسد از خیمه‌ها یارب صدایِ آب آب وای بر حالِ رباب .... آب آوردن به خیمه بهرِ اصغر شد ثواب وای بر حالِ رباب .... کودکی در خیمه افتاده به دامانِ رباب مادرش گوید بخواب .... حرمله داده به جایِ آب بر اصغر جواب مادرش گوید بخواب .... ✼═══┅🥀❃🥀┅═══✼
4_556979832915756026.mp3
زمان: حجم: 866.1K
‍ ‍⏺دودمه شب هفتم محرم حضرت علی اصغر علیه السلام⏺↘️ ⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️ ای تمام بود و هستم بر روی دستم بخواب ، وای بر حال رباب آرزو دارم ببینی ای علی جان خواب آب ، وای بر حال رباب
4_556979832915756025.mp3
زمان: حجم: 395.8K
‍ ‍⏺دودمه شب هفتم محرم حضرت علی اصغر علیه السلام⏺↘️ ⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️ طفل چون نامش علی شد اصغرش هم اکبر است ، در شجاعت حیدر است گرچه باشد شیرخواره ، شیر مرد لشگر است ، در شجاعت حیدر است
. |⇦•گرفتمت به روی..‌ علیه السلام اجرا شده به نفس حاج‌محمد رضا بذری ●━━━━━━─────── گرفتمت به روی دست بارون خجالت بکشه حتی فرات، خجالت از این لب و صورت بکشه بابات برا یه قطره آب اومده منت بکشه منت کشیدم و اما نشد آبی به لبهات برسه حرمله هم شد باعث این اتفاق و حادثه حتی لبهات به گریه وا نشد جون کندی بی سرو صدا سه شعبه خوردی بی هوا فقط میخوام صبراز خدا حسین..... *دیدی انگشتتو تو آب میبری میاری بالا، چند قطره از انگشتت میریزه به خدا این چند قطره علی رو زنده نگه میداشت نامردا چه کردن با این بچه..* کاش یکی بود که تو رو به یه جرعه آب مهمون کنه فکر نمیکردم حرمله اینجور منو حیرون کنه باباتو بین حرم و معرکه سرگردون کنه چشم انتظاره مادرت رباب بی طاقته دم حرم تو رو به خیمه ببرم دیدی چی اومده سرم پاشو علی راحت بگیر بخواب دلم شکست فدا سرت اگه بپرسه مادرت میگم‌ که خوابه پسرت میترسم از لحظه ای که دم غروب غوغا کنن برای غارت حرم دور حرم دعوا کنن غروب، نیزه ای تو خاک بزنن تن تو رو پیدا کنن به سر نیزه میبندن سرتو میریزه خون از حنجرت همش دعای مادرت نیفته از نیزه سرت نگاه کن اشکای خواهرتو تو بغلش پیراهنت میخونه وقت رفتنت داداشی تشنه کشتنت *اگه کربلا میرفتیم انقدر گریه نمیکردیم که این روزا داریم برا فراق وبرا دوری گریه میکنیم..* چشمی که محرم ، به غمت خوب بگرید مهرش به دل فاطمه بهتر بنشیند آن گریه قبول است که زهرا بسپندد آن روضه قبول است که مادر بنشیند ای ابر چه میشد وسط ظهر بیایی یک قطره ی تو بر لبِ اصغر بنشید مثلا تو رو تاب میدم مثلا به تو آب میدم مثلا تو صدام کردی من با خنده جواب میدم مثلا عمو برگشته شدم اره خیالاتی مثلا همه جمعیم وتوی آغوش باباتی لالایی گلم، تشنه ی یه جرعه آب علی لالایی گلم، بیا بغلم بخواب علی گفت.... درد اگ نشه دوا خوب نمیشه رگای شده جدا خوب نمیشه جای تازیانه خوب شده ولی جای ناخنش چرا خوب نمیشه ــــــــــــــــــ 👇