.
|⇦•عدو خنجر به قلب ...
#روضه #حضرت_علی_اکبر علیه السلام اجرا شده #شب_هشتم_محرم۱۴۰۳ به نفسِ کربلایی مهدی رعنایی
●━━━━━━───────
"السلام علیک یا ابن اباعبدالله یا علی بن الحسین" روضه امشب مال جووناست نه اینکه پیرمردا گریه نکنن نه.. اتفاقاً امشب باید پیرمردا زیر بغلای ابی عبدالله رو بگیرن اونا باید کمک امام حسین کنن پیرمردا کمک پیر کنند جوونا کمک جوون کنن ایشالا کربلا پایین پای ابی عبدالله به زودی عرض ارادت کنیم..
عدو خنجر به قلب پاره می زد
غمت آتش به سنگ خاره می زد
به چشم خویش دیدم جان بابا
که از فرق تو خون فواره میزد
آهت بروی لب عالم آهست
هنگام وداع سخته مهر و ماهست
این اشک حسین بر علی اکبر نیست
بر پیکر صد چاک رسول الله است
دنبال صدای دلبرم افتادم
با سر به کنار اکبرم افتادم
تا پهلوی نیزه خوردهاش را دیدم
یک لحظه به یاد مادرم افتادم
*روضه امشب مدینه کربلاستا.. یه جوونه هجده ساله من سراغ دارم نه سال تو خونهی علی سرد و گرم روزگار چشیدچهار تا بچهی قد و نیم قد بزرگ کرد. اما یک روز علی بین در و دیوار صدای این هجده ساله رو شنید.. یا زهرا ..چی می گفت ؟"یا فضه تُ خذینی" فضه بیا به خدا پهلومو شکستن فضه بیا بخدا محسنمو سقط کردن..اینجا علی صدای زهرا رو شنید یه روزم کربلا یه هجده ساله صدا زد بابا یا حسین اگه می خوای بیای بیا منم رفتم خداحافظ چند قدم مونده به بدن علی خودش رو از رو ذوالجناح انداخت روی خاک. باباست دیگه طاقت نداره .. با دو کندهٔ زانو خودشو رسوند بالای سر علی چه بدنی هر تیکه یه جا افتاده یا زهرا مدد کن بیبی جان.. اول کاری که حسین کرد دید میخواد جوونش حرف بزنه اما نمیتونه دست کرد تو حلقوم علی اکبر لخته های خون و بیرون کشید گفت: پسرم حالا بگو بابا یبار دیگه منو صدا بزن حسین.. صورتو گذاشت رو صورت جوونش .. «یه پرانتز باز کنم یه اشکی ازت بگیرم ها آی نوکرای حسین امیدوار باشید لحظهی آخر امام حسین بیاد سر ما رو به دامن بگیره از کجا این حرفو می زنی یه غلام سیاه داشت کربلا همون کاری که با علی اکبر کرد همون کارو با غلام سیاش کرد صورتشو گذاشت رو صورت غلام سیاهش..»برگردیم بالای پیمر علی اکبر.. مردم داغ جوون سخته..گفتن مگه میشه مرده بلند شه راه بره؟ گفتن: بله.. در یه صورت مرده راه میره گفتن در چه صورت؟ گفت: اون پدری که جوونش جلوش دست و پا بزنه داغ جوون ببینه اون مردهایست که داره راه میره مگه داغ جوون زنده میگذاره آدمو نه والله.. اینقدر این صورت به صورت گذاشتن طول کشید همه شروع کردن هلهله کردن همه شروع کردن تکبیر کشیدن گفتن حسین هم بالا سر جوونش جان داد خدا رحمت کنه قدیمیا رو برسه به روح همشون هدیه میکنم...*
لشکر کوفه و شام اِساده
به تماشای شه و شهزاده
شه روی نعش پسر افتاده
همه گفتن حسین جان داده
* یهو دید یکی داره شونههاشو تکون میده حسین با خودت داری چه میکنی داداش.. برگشت دید زینبه دوباره رو کرد به علی اکبر گفت علی جان!..*
خیز از جا آبرویم را بخر
عمه را از بین نامحرم ببر
*یه عبا پهن کردن رو زمین تیکههای بدن جوونشو گذاشت تو عبا عباس و جوونای بنی هاشم اومدن سر عبا رو گرفتن مقاتل نوشته: جوونا میرفتن حسین پشت سر این جوونا هی زانوهاش میلرزید می خورد رو زمین عباس زیر بغلاشو می گرفت بلندش می کرد..سیدی و مولای.. یا حسین*
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_حصرت_علی_اکیر_علیه_ااسلام
#شب_هشتم_محرم
#روضه_حصرت_علی_اکیر
#کربلایی_مهدی_رعنایی
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
👇
نوحه معروف و قدیمی جوانان بنی هاشم بیایید
#شب_هشتم_محرم
#حضرت_علی_اکبر
#تک_ضرب #سه_ضرب
جوانان بنی هاشم بیایید
علی را بر در خیمه رسانید
بگوئید مادرش لیلا بیاید
تماشای قد اکبر نماید
جوانان بنی هاشم بیایید...
*
بگویید عمه اش زینب بیاید
علی را بر در خیمه رساند
خدا داند که من طاقت ندارم
علی را بر در خیمه رسانم
جوانان بنی هاشم بیایید...
*
علی جان چراغ شام تارم
فراقت برده آرام و قرارم
نچیدم حجلگاه شادی تو
ندیدم من شب دامادی تو
جوانان بنی هاشم بیایید...
*
امیدم بود تو در هنگام پیری
عصای پیری مادر بگیری
به امیدی علی اکبر بیاید
در غم بر رخ لیلا گشاید
جوانان بنی هاشم بیایید...
*
منو یاد قد شمشادی تو
منو ناکامی و ناشادی تو
منو یاد لب خشکیده ی تو
منو سوز دل تب دیده ی تو
منو اون زخمهای بی حسابت
منو اون پیکر در خون خضابت.
جوانان بنی هاشم بیایید...
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
نوحه حضرت علی اکبر
كمی روبرویم بمان تا
تماشا كنم قامتت را
كه تا لا اقل اِن یكادی
بخوانم بر آن قد و بالا
بمان ای همه شوق و ذوقم
كه دلتنگ پیغمبرم من
كه سخت است و تلخ است و سنگین
ز دیدار تو دل بریدن
علی جان علی جان، برو سوی میدان
شده عید قربان، شده عید قربان
الوداع، علی اكبر
خدایا تو اینك گُواهی
كه من میفرستم به میدان
همه خاطرات خوشم را
به سوز دل و چشم گریان
رخش آینه دار زهرا
قد و قامتش مثل حیدر
سخن گفتنش، خَلق و خُلقش
یكایك شبیه پیمبر
خدایا در این دم، رود جانم از تن
سوی اینهمه گرگ، رود یوسف من
الوداع، علی اكبر
تحمل كن این تشنگی را
یل خسته تشنه كامم
كه آبی بجز اشك حسرت
نمانده دگر در خیامم
خدایا مبادا كه اسبش
كنون گم كند راه خود را
رود سوی اردوی دشمن
شود سرو من ارباً ارباً
من و دیده تر، تو و حرف آخر:
لبم گشته سیراب، ز دست پیمبر
الوداع، علی اكبر
موضوع: #حضرت_علی_اکبر
سبک: #کنار_قدمهای_جابر
شاعر: #محمد_مهدی_سیار
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
.
|⇦•پسر زخمی پدر...
#روضه #حضرت_علی_اکبر علیه السلام اجرا شده #شب_هشتم_محرم۱۴۰۳ به نفسِ حاج #میثم_مطیعی
●━━━━━━───────
پدر آرامش دنیا، پدر فرزند أعطینا
پدر خون خدا اما، پسر مجنون، پسر لیلا
به کم قانع نبود اکبر، لبالب گشت از دلبر
به یکدیگر رسید آخر، لب رود و لب دریا
*کربلا پدری آمد بالای سر پسرش،صورت به صورتش گذاشت،لب به لب های بریده اش گذاشت.خرابه شام کار برعکس شد.دختری لب به لب های بریده بابا گذاشت*
پسر دور از پدر میشد، مهیّایِ خطر میشد
پدر هی پیرتر میشد، پسر میبُرد دلها را
*لحظه های آخر هی نگاش می کرد"و نظر الیه نظرة آیسٍ منه"یه نگاه از سر ناامیدی به جوونش انداخت.*
پسر دور از پدر میشد، مهیّایِ خطر میشد
پدر هی پیرتر میشد، پسر میبُرد دلها را
*دخترا اومدن دورش رو حلقه کردن.لباس علی رو گرفته بودن،هی صدا میزدن:"علی! اِرحَم غُربَتَنا"علی گوشواره من رو نگاه کن.علی النگوهامو نگاه کن.دلت میاد ما رو تنها بذاری؟!همه مقاتل حال امام حسین رو نوشتند...حال زینب کبری رو نوشتند...
همیشه به این فکر میکنم وقتی علی به میدان می رفت،عباس چه فکری میکرد؟
علی نرو....من رو تنها نذار...علی این دخترا دلشون به من و تو خوشه عموجانم...*
«یه کنج از حرم بهم جا بده
دلم تنگته خدا شاهده
هوای حرم، هوای بهشت
ببر کربلا به جای بهشت...»
در اين آشوب طوفانی، مسلمانان، مسلمانی!
مبادا اینکه قرآنی بیفتد زیرِ دست و پا
پسر زخمی، پدر افتاد
پسر در خون، پدر جان داد
پسر ناله، پدر فریاد
میان هلهله، غوغا
*بلند شو دارند به اشک چشمم می خندند علی...*
پسر ناله، پدر فریاد
میان هلهله، غوغا
*گفتن بذاریم تا خودش زنده اس هلهله کنیم.تا میخواست حرف بزنه،هلهله می کردند.کف می زدند، سر و صدا می کردند.کنار علی اکبر آمد،هلهله می کردند.
وقتی منادی ندا درداد:"الا یا اهل العالم قتل الحسین"همه شروع کردند با هم هلهله کردن...یک مرتبه یکی صدا زد:
کیا حاضرند به پیکرش اسب بتازونند؟*
پسر از زخم آکنده
*امشب از دیشب سخت تر شده...
آب رو هم که بستن...امشب حرم آل علی آب ندارد..به چشمات التماس کن.....*
پسر از زخم آکنده...
پسر هر سو پراکنده...
* "وَ قَطَّعوه بالسُّیوف اربااربا..."*
پدر چون مرغ پرکنده
از این صحرا به آن صحرا
که دیده این چنین گیسو
چنین زخمی شود پهلو؟
و خاکآلودهتر از او به غیر از چادر زهرا
#شاعر: سيد حميد رضا برقع
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
#شب_هشتم_محرم
#روضه_حضرت_علی_اکبر
#حاج_میثم_مطیعی
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
👇
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
.
|⇦•وَ فَدَینَاهُ بِذِبحٍ عَظِیم....
#روضه #حضرت_علی_اکبر علیه السلام اجرا شده #شب_هشتم_محرم۱۴۰۳ به نفسِ حاج #میثم_مطیعی
●━━━━━━───────
مرحوم کلینی روایت کرده در فروع کافی کتاب الحج از امام باقر یا امام صادق علیهماالسلام ابوبصیر میگه:آقا فرمود:
ابراهیم نبی اسماعیل رو صدا کرد:پسرم!خدا دستور به قربانی داده؛مرکب آماده کن...چاقو آماده کن...صدا زد:"یا ابَ این القربان؟! "قربانی کجاست؟یه نگاهی به جوونش انداخت... "انت هو یا بُنَیَّ..."
قربانی خود تویی...آیه قرانه:"فانظر ماذا تری..."نظرت چیه؟" قال یا ابتِ افعل ما تُأمر سَتَجِدُنی ان شاالله من الصابرین..."
بابا امر خدا رو اطاعت کن.من صبر می کنم.من از صابرینم.فقط یه درخواستی از بابا کرد.صدا زد: بابا یه پارچه ای روی صورت من بنداز.موقع سر بریدن صورت من رو نبینی...بابا دستای من رو ببند که وقتی چاقو به گلوی من گذاشتی من دست و پا کمتر بزنم.اسماعیل آماده شد.ابراهیم گفت:نه پسرم!این دو کار رو برای تو جمع نمی کنم.چاقو رو به گلوی جوانش گذاشت"ثم رفع رأسَه الی السَّماء"به آسمان نگاه می کرد.در روایت هست:"وَ قَلَبَها جبراییل"جبراییل این چاقو رو برمیگردوند این خنجر نمی برید.هر چه تلاش می کرد،می دید نمی بره...یه وقت ندا آمد:ابراهیم دست نگه دار!"یا ابراهیم! قد صدقت الرویا"پدر و پسر راه افتادند."و فدیناه بذبح عظیم..."ذبح عظیم آمد اسماعیل نجات پیدا کرد...در روایت هست این پدر و پسر بلند شدند،رفتند سمت منزل مادرش خبردار شدتا پدر و پسر وارد منزل شدند"قامت الی ابنِها.."هاجر بلند شد نگاه می کرد به گلوی بچه اش"فاذا اثرالسِّکّین خدوشا فی حلقه"دید گلوی بچه ش کبود شده، زخم شده"ففزعت و اشتكت و كان بدو مرضها الذي هلكت فيه"مادرش ناله زد...بعد مریض شد و در اثر همون بیماری از دنیا رفت.آخ بمیرم...میگن مادرت کربلا نبوده...بعضیا میگن مادرت از دنیا رفته بود...ای کاش همین باشه.وقتی به مادرت خبر دادند ای لیلا! چنان تیر به گلوش زدند.چنان تیر به فرقش زدند. دست ها رو دور گردن اسب حلقه کرد.وقتی با عمود آهن به سرش زد،علی بیهوش شد"و ضرب الناس باسیافهم"شروع کردند علی رو ریز ریز کردن.هی خون از بدن مبارکش می رفت.جلوی چشمای اسب رو گرفت "فاحتمله الفرس الی عسکرالاعداء"اسب راه رو اشتباه رفت.اسب سمت لشکر دشمن رفت همه تونل باز کردند دو طرف ایستادند
"فقطعوه باسیافهم اربا اربا"هر ضربتی که می زدند پسرش رو نگاه می کرد،آه می کشید:علی علی علی."فلما بلغت الروح التراقی"جون که به گلوگاهش رسید،"قال رافع صوته"با صدای بلند فریاد زد:"یا ابتاه! هذا جدی رسول الله "بابا جدم پیغمبر آمده. بابا جدم می فرماید:العجل.العجل...حسین دیگه بیا...*
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
#شب_هشتم_محرم
#روضه_حضرت_علی_اکبر
#حاج_میثم_مطیعی
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
.👇
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
#مقتل_حضرت_علی_اکبر ع
#شب_هشتم_محرم
✅سه ناله و سه صدا
وقتی که #حضرت_علی_اکبر بر زمین قرار گرفت در آن لحظه سه ناله و سه صدا یک دفعه بلند شد :
🔰صدای اوّل : صدای علی اکبر بود لحظات آخر صدا زد : یا اَبَتاه عَلَیکَ مِنّی السلام …
🔰صدای دوّم : صدای #امام_حسین بود ، وقتی در خیمه صدای ناله علی اکبر را شنید بی اختیار ، عزیز فاطمه فرمود یا بُنَیَّ قتلوک .
🔰صدای سوّم : که در آن حال بلند شد صدای #زینب_کبری بود که صدا می زد : وا حبیباه، یااُخیّاه وَ ابنَ اُخیّاه (وای برادرم ، وای پسر برادرم ).
مرحوم حاج #شیخ_جعفر_شوشتری
.
|⇦•پسر زخمی پدر...
#روضه #حضرت_علی_اکبر علیه السلام اجرا شده #شب_هشتم_محرم۱۴۰۳ به نفسِ حاج #میثم_مطیعی
●━━━━━━───────
پدر آرامش دنیا، پدر فرزند أعطینا
پدر خون خدا اما، پسر مجنون، پسر لیلا
به کم قانع نبود اکبر، لبالب گشت از دلبر
به یکدیگر رسید آخر، لب رود و لب دریا
*کربلا پدری آمد بالای سر پسرش،صورت به صورتش گذاشت،لب به لب های بریده اش گذاشت.خرابه شام کار برعکس شد.دختری لب به لب های بریده بابا گذاشت*
پسر دور از پدر میشد، مهیّایِ خطر میشد
پدر هی پیرتر میشد، پسر میبُرد دلها را
*لحظه های آخر هی نگاش می کرد"و نظر الیه نظرة آیسٍ منه"یه نگاه از سر ناامیدی به جوونش انداخت.*
پسر دور از پدر میشد، مهیّایِ خطر میشد
پدر هی پیرتر میشد، پسر میبُرد دلها را
*دخترا اومدن دورش رو حلقه کردن.لباس علی رو گرفته بودن،هی صدا میزدن:"علی! اِرحَم غُربَتَنا"علی گوشواره من رو نگاه کن.علی النگوهامو نگاه کن.دلت میاد ما رو تنها بذاری؟!همه مقاتل حال امام حسین رو نوشتند...حال زینب کبری رو نوشتند...
همیشه به این فکر میکنم وقتی علی به میدان می رفت،عباس چه فکری میکرد؟
علی نرو....من رو تنها نذار...علی این دخترا دلشون به من و تو خوشه عموجانم...*
«یه کنج از حرم بهم جا بده
دلم تنگته خدا شاهده
هوای حرم، هوای بهشت
ببر کربلا به جای بهشت...»
در اين آشوب طوفانی، مسلمانان، مسلمانی!
مبادا اینکه قرآنی بیفتد زیرِ دست و پا
پسر زخمی، پدر افتاد
پسر در خون، پدر جان داد
پسر ناله، پدر فریاد
میان هلهله، غوغا
*بلند شو دارند به اشک چشمم می خندند علی...*
پسر ناله، پدر فریاد
میان هلهله، غوغا
*گفتن بذاریم تا خودش زنده اس هلهله کنیم.تا میخواست حرف بزنه،هلهله می کردند.کف می زدند، سر و صدا می کردند.کنار علی اکبر آمد،هلهله می کردند.
وقتی منادی ندا درداد:"الا یا اهل العالم قتل الحسین"همه شروع کردند با هم هلهله کردن...یک مرتبه یکی صدا زد:
کیا حاضرند به پیکرش اسب بتازونند؟*
پسر از زخم آکنده
*امشب از دیشب سخت تر شده...
آب رو هم که بستن...امشب حرم آل علی آب ندارد..به چشمات التماس کن.....*
پسر از زخم آکنده...
پسر هر سو پراکنده...
* "وَ قَطَّعوه بالسُّیوف اربااربا..."*
پدر چون مرغ پرکنده
از این صحرا به آن صحرا
که دیده این چنین گیسو
چنین زخمی شود پهلو؟
و خاکآلودهتر از او به غیر از چادر زهرا
#شاعر: سيد حميد رضا برقع
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
#شب_هشتم_محرم
#روضه_حضرت_علی_اکبر
#حاج_میثم_مطیعی
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
👇
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
.
|⇦•وَ فَدَینَاهُ بِذِبحٍ عَظِیم....
#روضه #حضرت_علی_اکبر علیه السلام اجرا شده #شب_هشتم_محرم۱۴۰۳ به نفسِ حاج #میثم_مطیعی
●━━━━━━───────
مرحوم کلینی روایت کرده در فروع کافی کتاب الحج از امام باقر یا امام صادق علیهماالسلام ابوبصیر میگه:آقا فرمود:
ابراهیم نبی اسماعیل رو صدا کرد:پسرم!خدا دستور به قربانی داده؛مرکب آماده کن...چاقو آماده کن...صدا زد:"یا ابَ این القربان؟! "قربانی کجاست؟یه نگاهی به جوونش انداخت... "انت هو یا بُنَیَّ..."
قربانی خود تویی...آیه قرانه:"فانظر ماذا تری..."نظرت چیه؟" قال یا ابتِ افعل ما تُأمر سَتَجِدُنی ان شاالله من الصابرین..."
بابا امر خدا رو اطاعت کن.من صبر می کنم.من از صابرینم.فقط یه درخواستی از بابا کرد.صدا زد: بابا یه پارچه ای روی صورت من بنداز.موقع سر بریدن صورت من رو نبینی...بابا دستای من رو ببند که وقتی چاقو به گلوی من گذاشتی من دست و پا کمتر بزنم.اسماعیل آماده شد.ابراهیم گفت:نه پسرم!این دو کار رو برای تو جمع نمی کنم.چاقو رو به گلوی جوانش گذاشت"ثم رفع رأسَه الی السَّماء"به آسمان نگاه می کرد.در روایت هست:"وَ قَلَبَها جبراییل"جبراییل این چاقو رو برمیگردوند این خنجر نمی برید.هر چه تلاش می کرد،می دید نمی بره...یه وقت ندا آمد:ابراهیم دست نگه دار!"یا ابراهیم! قد صدقت الرویا"پدر و پسر راه افتادند."و فدیناه بذبح عظیم..."ذبح عظیم آمد اسماعیل نجات پیدا کرد...در روایت هست این پدر و پسر بلند شدند،رفتند سمت منزل مادرش خبردار شدتا پدر و پسر وارد منزل شدند"قامت الی ابنِها.."هاجر بلند شد نگاه می کرد به گلوی بچه اش"فاذا اثرالسِّکّین خدوشا فی حلقه"دید گلوی بچه ش کبود شده، زخم شده"ففزعت و اشتكت و كان بدو مرضها الذي هلكت فيه"مادرش ناله زد...بعد مریض شد و در اثر همون بیماری از دنیا رفت.آخ بمیرم...میگن مادرت کربلا نبوده...بعضیا میگن مادرت از دنیا رفته بود...ای کاش همین باشه.وقتی به مادرت خبر دادند ای لیلا! چنان تیر به گلوش زدند.چنان تیر به فرقش زدند. دست ها رو دور گردن اسب حلقه کرد.وقتی با عمود آهن به سرش زد،علی بیهوش شد"و ضرب الناس باسیافهم"شروع کردند علی رو ریز ریز کردن.هی خون از بدن مبارکش می رفت.جلوی چشمای اسب رو گرفت "فاحتمله الفرس الی عسکرالاعداء"اسب راه رو اشتباه رفت.اسب سمت لشکر دشمن رفت همه تونل باز کردند دو طرف ایستادند
"فقطعوه باسیافهم اربا اربا"هر ضربتی که می زدند پسرش رو نگاه می کرد،آه می کشید:علی علی علی."فلما بلغت الروح التراقی"جون که به گلوگاهش رسید،"قال رافع صوته"با صدای بلند فریاد زد:"یا ابتاه! هذا جدی رسول الله "بابا جدم پیغمبر آمده. بابا جدم می فرماید:العجل.العجل...حسین دیگه بیا...*
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
#شب_هشتم_محرم
#روضه_حضرت_علی_اکبر
#حاج_میثم_مطیعی
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
.👇
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
گیسو پریشان بنما...@morteza_yebor_69_۲۰۲۵_۰۷_۱۰_۲۰_۳۱_۱۲_۱۸۵.mp3
زمان:
حجم:
3.44M
ـ┇گیسو پریشان بنما . . .
ـ┇#شور_طوفانی|#شب_هشتم_محرم
ـ┇ ܭࢪبلایے #مرتضی_یبرنژاد
#حضرت_علی_اکبر
گیسو،پریشانبنما
ابرو،یِتوقبلهنما
عشقت،خانهدارد
کنج،قلبمصنما
ایخوشآوازه
تویاغوششرقیهدنیاشومیسازه
وانیکادمیگه
باباشوقتیروعقابمیتازه
بهجنونکدهگهگذراعلیاکبر
توکرمبهگدابنماعلیاکبر
شبهشتمماهجنوندائمگویم
صنماصنماصنماعلیاکبر
.#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
گروه تخصصی صدابرداری صدای ماندگارشور - ای شبه پیغمبر علی اکبر.mp3
زمان:
حجم:
10.31M
📌#شور #شب_هشتم_محرم
📌#حضرت_علی_اکبر
📌کربلایی رسول#برنا
▪️▫️▪️▫️▪️▫️▪️▫️▪️
ای شبه پیغمبر علی اکبر جانم علی اکبر
بر عالمی سرور علی اکبر جانم علی اکبر
یک لشکری قالب تهی کردن تا تو غضب کردی
سر میزنی از میمن و میسر جانم علی اکبر
لیلا به تو می نازه ای سر به کمان ابرو
نذر رخ چون ماهت صد یاحق و صد یاهو
می میزنم از جامت ای یار سیه گیسو
ای یل زیبا علی علی اکبر
حضرت آقا علی علی اکبر
رجز روی لبت توی میدون
حق علیمولا علی علی اکبر
🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀
ای حیدری سیرت علی اکبر جانم علی اکبر
علیا ابالقربه علی اکبر جانم علی اکبر
شاهان عالم خاک درگاهت شهزاده ی ارباب
جانم به این هیبت علی اکبر جانم علی اکبر
جان ها به فدای آن خال لب روی تو
مستم بخدا مست آن طره ی موی تو
من مفتخرم چون که هستم سگ کوی تو
صنم خوش مو علی علی اکبر
قمر دلجو علی علی اکبر
جبرئیل هم روبه روی تو آقا
میزنه زانو علی علی اکبر
▪️▫️▪️▫️▪️▫️▪️▫️▪️
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
گروه تخصصی صدابرداری موعود 093774167284_5771480613169139779.mp3
زمان:
حجم:
3.66M
📌#شور #شب_هشتم_محرم
📌#حضرت_علی_اکبر
📌کربلایی محمد#عطایی_نیا
▪️▫️▪️▫️▪️▫️▪️▫️▪️
آقایی و آقا زاده لیلایی و لیلا زاده
مجنون ابن مجنونتم جوونیمو مدیونتم
قد و قامت تو قیامته حسین
به اشارته استجابتِ حسین
دنیا یه نماز بدهکاره به ما با اذان تو
به امامت حسین
کرم علی اکبر محترم علی اکبر
بهشت پایین پای حرم علی اکبر
قاصره از مدح تو قلم علی اکبر
فدای مادر تو مادرم علی اکبر
🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀
آیینهی پیغمبری هم یقین دارم حیدری
هم حسینی و هم حسن
چارتا روحی در یک بدن
شیر کربلا رو پر و بال عقاب
صد و بیست نفر میکشه علیالحساب
باشه مابقی طلب حرامیان
روز رجعت پسر ابوتراب
شرف علی اکبر هر طرف علی اکبر
ای نوهی شاه لو کشف علی اکبر
بدون شک رزم تو گرفت در این عرصه
صد آفرین از سمت نجف علی اکبر
◾️◽️◾️◽️◾️◽️◾️◽️◾️◽️◾️
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها