eitaa logo
کانال نوحه وسینه زنی یا زینب(سلام الله علیها)
14.1هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
1.4هزار ویدیو
346 فایل
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها #اللهم_عجل_لولیک_الفرج_والعافیه_والنصر #هدیه_محضر_امام_زمان_عج_صلوات http://eitaa.com/joinchat/2288255007C8509f44f1f
مشاهده در ایتا
دانلود
اشعار شام غریبان و دفن سیدالشهدا شعر شام غریبان اینکه جان دادنِ تو طول کشید خواستی حمله ها به شب بکشد دختران تو کم نگاه شوند غارت خیمه ها به شب کشید گفت زینب :همه فرار کنید معجرِ خود گرفته و بِدَوید هر کجایی که گیر افتادید متوسل به مادرم بشوید ابن کعب و یکی دوتای دگر چادر و گوشواره را بردند خاکها را که زیر و رو کردند روی نی شیرخواره را بردند رختِ زنهای کوفه با سوغات بعد از امشب ، تمام ، نُو بشَوَد زینبت با لباس ِ پاره شده سرِ بازارِ کوفه هُو بِشَوَد
تو زیر آفتابی و من زیر آفتاب ای سایه ی سرم چه کند با غمت رباب ای ماه من !تن تو کجا و تب کویر آه از زنان پرده نشین و شب کویر آن گرگ ها که پیرهنت را دریده اند حالا به موی دخترکانت رسیده اند قلبم به یاد پیکر تو تیر می کشد ذهنم تو را دوباره به تصویر می کشد جایی برای بوسه نبود آه بر تنت لب را گذاشتیم به رگ های گردنت بر سینه می زنم من از این داغ سینه سوز در گوش من صدای سم اسب ها هنوز .. ما سوختیم از غم تو مثل مادرت دارد فرار می کند از خیمه دخترت گهواره را ...نبر..نبرش یادگاری است بعد از تو سهمم از همه عالم نداری است باور نمی کنم که چنین پیر و خسته ام در نصف روز این همه آقا شکسته ام تنها پناه من فقط آغوش زینب است بار غم حرم همه بر دوش زینب است نه اینچنین اسیر شدن نه فدا شدن جان کندن است از تو حسینم جدا شدن
🏴 زمینه روز عاشورای حسینی و شام غریبان محرم الحرام 🏴بند اول قلب زهرا خون شد صحرا لاله گون شد شب شام غریبون شد زینب بی سامون شد میجوشه خون از خاک شده یه پیکر صد چاک شب غمباره درده خیمه پر از نامرده تو گودال،افتاده،یه پیکر،مجروح اما بی سر کنارش،افتاده،یه خواهر،همراه با یه مادر، آه... با لب تشنه ای وای،بریدن،سرت رو،نور عینم با نعل تازه از روت،دویدن،عزیزم ای حسینم وای،حسینم حسینم حسینم 🏴بند دوم سر از پیکر دوره ای وای توی تنوره زهرا نوحه میخونه زینب سرگردونه حالش خیلی خرابه قلبش پرِ اضطرابه تو خیمه ای نیم سوخته همناله ی با ربابه علیم لای،لای لای ای،طفل بی،گناه بی شیر من نداشتم،شیری که،بدم بهت،چی بود تقصیر من آه... سه شعبه تیر آوردن،گرفتن،هدف حنجرت رو به پشت خیمه دیدم،علی من،بدن بی سرت رو وای،علی لای علی لای علی لای 🏴بند سوم چشمامون پُر اشکه اون طرف یه مشکه سقا شده نقش زمین وای از دل ام بنین رفته رو نیزه سرش بشکسته بال و پرش افتاد از دستش علم ای وای دستاش شد قلم تا که رفت،بعد اون،به حرم،نزدیک شد یه لشکر تا که رفت،دشمن شد،بی حیا،نزدیک شد به معجر آه... پاشو ببین با غیرت،که زینب،میره به،اسارت پاشو ببین با غیرت،که میشه،به خواهر،جسارت وای،ابالفضل ابالفضل ابالفضل 🙏التماس دعای خیر ✍♩کربلایی امیرحسین سلطانی
4_5983592911726446340.mp3
758K
🔘🔘ا🔘🔘 ☑️بنداول بین جنجال تورا می دیدم ته گودال تورا می دیدم با لبی خشک و جسمی مجروح رفتی از حال تورا می دیدم به کنارت رسید می دیدم تاکه خنجر کشید می دیدم ضربه می زد به رگ های تو سر تو می برید می دیدم خنده های عدو می دیدم تن تو پشت و رو می دیدم بین آن ازدحام آن لشکر نیزه را در گلو می دیدم غرق به خون شدی تو نیمه جون شدی پیشه نگاهه من حسین (3) روخاکا افتادی/دیدم که جون دادی پیشه نگاهه من حسین (3) ....... سیدنا المظلوم سیدنا العطشان سیدنا الغریب غریب غریب غریب •✾❀🕊یاحسین🕊❀✾• ☑️بنددوم نیزه بر بازو زد می دیدم ضربه بر پهلو زد می دیدم روی سینه نشست با چکمه پنجه بر گیسو زد می دیدم ازجفا میزدش می دیدم بی هوا میزدش می دیدم پیر مردی تورا ای داداش با عصا میزدش می دیدم .... غم به دلم نشست /استخونت شکست به زیر مرکبا حسین (3) بدونه بال و پر /با دیده های تر می زدمت صدا حسین (3) سیدنا المظلوم سیدنا العطشان سیدنا الغریب غریب غریب غریب •✾❀🕊یاحسین🕊❀✾• ☑️بندسوم با شرر میزدن زینب را باکمرمی زدن زینب را تیر و شمشیر و نیزه کم بود باسپر میزدن زینب را معجردخترت را بردند زر و انگشترت را بردند تن تو ماند به روی خاک و روی نیزه سرت را بردن سیدنا المظلوم سیدنا العطشان سیدنا الغریب غریب غریب غریب
4_6019458049016595829.mp3
5.51M
🌷﷽🌷 🔘🔘ا🔘🔘 ✅بنداول امان از گودال به پاشد جنجال ببخشن سادات تنت شد پامال 😭 میون اعدا غریب و تنها رو خاک افتادی زدی دست و پا 😭 نانجیبا از راه رسیدن و پیکر زخمی تو کشیدن و هرکی با هرچی میشد تورو زد اشکای زینب رو ندیدن و 😭 وای بی هوا میزدنت از جفا میزدنت پیرمردا همگی با عصا میزدنت 😭 وای ای وای ای وای ای وای ای وای 🔘➖➖➖➖➖🔘 ✅بنددوم به زیر خنجر زدی بالو پر شدی غرق خون به پیش مادر 😭 با چشمای تر با حال مضطر میگفتی برگرد به خیمه خواهر 😭 هدف نیزه ها شد بدنت جای سالم نموند روی تنت با نیت غارت اومدن و بردن انگشتر و پیروهنت 😭 وای شمر بی حیا و پست حرمت تورو شکست وای ازاون لحظه که با پا روی سینه ت نشست 😭 وای ای وای ای وای ای وای ای وای 🔘➖➖➖➖➖🔘 ✅بندسوم امان از زینب که شد جون برلب دو چشمش خون بود تو اون تابو تب 😭 میزد روی سر میگفت ای مادر حسینو کشتن یه عده کافر هرکسی از راه اومد تورو زد حرمله بامشت و سنان لگد تا که دیدن اُفتادی از نفس شدن از روی پیکر تو رد 😭 وای از جفا ی کوفیا شد سراز تنت جدا بی مروتا زدن رأسِ تو رو نیزه ها 😭 وای ای وای ای وای ای وای ای وای 🔘➖➖➖➖➖🔘 ✅بندچهارم زبانحال حضرت زینب شکسته بالم ببین بی حالم برو ای نامرد نیا دنبالم 😭 کنارم غوغاس کجایی عباس ببینی زینب تو نامحرم هاس 😭 ببینی این همه جسارت و ناسزا و دزدی و غارت و رفتی و خواهرتو شدغریب ندیدی شلاق اسارت و 😭 وای قلبم و زدن شرر چندنفر به یک نفر دختراتو میزنن باسپر یا با کمر 😭 وای ای وای ای وای ای وای 🎤نریمان پناهی
صلی الله علیک یا اباعبدالله دارد این دل هوای تو ، می دهم جان برای تو ای که گفتی به قتلگاه ، راضی ام به رضای تو نام تو رایت الهدی ، شد سر از پیکرت جدا دادنِ جان بهر خدا ، شده هر دم دعای تو معنی دین ولای تو ، عاشقی مبتلای تو گوش جان و صلای تو ، ای خدا در ثنای تو آیه ی سرخیِ شفق ، و قسم بر نور فلق شده تسلیم امر حق ، آن که دارد هوای تو کربلا اقلیم تو و ، حق کند تکریم تو و شده ام تسلیم تو و ، راضی ام به قضای تو وارث دین مصطفی ، منشأ هر لطف و وفا می دهد بر همه شفا ، تربت کربلای تو خونِ دل شد پیاله و ، داغ تو گشته لاله و می کنم بر تو ناله و ، نی شده در نوای تو از حرم تا به قتلگاه ، زینب آمد به سوز و آه مقتلت را کند نگاه ، تا کند جان فدای تو خنجر آمد به حنجرت ، سر جدا شد ز پیکرت به سرِ نیزه شد سرت ، وایِ دل از بلای تو شعله ور گشته خیمه ها ، خون بجوشد ز چشمه ها شده خورشیدِ نیزه ها ، سرِ از تن جدای تو تا به عشقت لوح و قلم ، می زند نام تو رقم زینب از مقتل و حرم ، شد حماسه سرای تو تا قیامت کرببلا ، می بَرَد جان و دل ز ما می کند محشری به پا ، عشق بی انتها تو سه شنبه ۲۶ تیر ۱۴۰۳ ✍ عصر عاشورا محرم ۱۴۴۶
6_1152921504633282389.mp3
11.45M
▪️تاکسی را به سر کوی تو راهش ندهند ▪️گریه و سوز دل و ناله و آهش ندهند ▪️به غباری که ز کویت به رخم مانده قسم ▪️هر که خاک تو نشد ، عزت و جاهش ندهند ==================== ✍ متن روضه های حجت‌الاسلام میرزامحمدی
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ الحَمدُ لِلَّه رَبِّ العَالَمِین وَ الصَّلاة وَ السَّلامُ عَلیٰ سَیّدِ الاَنبیاءِ وَ المُرسَلِین حَبیبِ اِلٰه العَالَمِین اَبِی القاسِم المُصطَفیٰ مُحمَّد وَ عَلیٰ اَهلِ بَیتِهِ الطَّیّـِبینَ الطَّاهِرینَ المَعصُومِینَ المُکـَرَّمِین لاسِیَّما بَقیَّةِ اللهِ فِی الاَرَضِین رُوحِی وَ اَرواحُ العَالَمِینَ لِتُرابِ مَقدَمِهِ الفِداء وَ لَعنَةُ اللهِ عَلیٰ اَعدائِهم اَجمَعین اللهمَّ کُن لولیَّک الحُجةِ بنِ الحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیهِ وَ عَلی ابائهِ فی هذهِ السّاعةِ، وَ فی کُلّ ساعَة وَلیّا وَ حافظاً وقائِداً وَ ناصِراً وَ دَلیلاً وَ عَیناً حَتّی تُسکِنَهُ اَرضَکَ طَوعاً وَ تُمَتّعَهُ فیها طَویلاً ▪️تاکسی را به سر کوی تو راهش ندهند ▪️گریه و سوز دل و ناله و آهش ندهند ▪️به غباری که ز کویت به رخم مانده قسم ▪️هر که خاک تو نشد ، عزت و جاهش ندهند ▪️دیده صد بار اگر کور شود بهتر از آن ▪️که به دیدار تو یک فیض نگاهش ندهند ▪️تو نوازش کنی آن را که نگاهش نکنند ▪️تو دهی راه کسی را که پناهش ندهند شب جمعه است شام غریبان زینب کبری و ابی عبدالله ست از امام زمانت دعوت کن یابن الحسن... السلام علیک یا اباعبدالله شب زیارتی مخصوص ابی عبدالله، امشب مادرش فاطمه مهمان حسینه، اگه میخای زائر باشی بسم الله وَ عَلی الاَرواحِ التی..... فرمود هر که شب جمعه زائر حسین ما باشه مادرم فاطمه برائت از آتش جهنم رو به اونها میده، حالا آماده ی این احسان فاطمه باش السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین.... ▪️بی سبب نیست شب جمعه شب رحمت شد ▪️مادری گفت حسین جان، همه را بخشیدی حسین جان.... به عنوان عرض تسلیت به محضر قطب عالم امکان صلوات ==================== ✍کانال متن روضه های حجت‌الاسلام میرزامحمدی
😭🖤 روایت است که چون تنگ شد بر او میدان فتاده از حرکت، ذوالجناح وز جولان هوا ز بادِ مخالف چو قیرگون گردید عزیز فاطمه از اسب سرنگون گردید نه ذوالجناح دگر تابِ استقامت داشت نه سیدالشهداء بر جدال طاقت داشت کشید پــا ز رکـاب آن خلاصه ی ایجاد به رنگ پرتو خورشید، بر زمین افتاد بلندمرتبه شاهی ز صدر ِ زین افتاد اگر غلط نکنم عرش بر زمین افتاد ▪️مُقبل کاشانی
4_6003802734308885351.mp3
4.47M
لطفا حقش ادا بشه 😭😭😭😭 ✅بنداول یَاابنَ اُمّی یَاابنَ اُمّی شمر بالای سرت ایستاده یَاابنَ اُمّی یَاابنَ اُمّی تیغ آماده سرت آماده یَاابنَ اُمّی یِاابنَ اُمّی حرمله کاش نیاد بالا سرت یَاابنَ اُمّی یَاابنَ اُمّی تا سه شعبه نزنه به جگرت 😭 ته گودال رسیده پای من دست و پانزن جلو چشای من پاشو زینب و تا خیمه برسون قتلگاهت شده یه دریای خون ای بی حبیب شاه غریب شَیبِ الخَضیب خَدِّالتَّریب 😭 ذبیح العطشان(3)قتیل العریان 🌹:::::::::::::؛::::::::::::::🌹 ✅بنددوم یَاابنَ اُمّی یَاابنَ اُمّی پاشو قلب خواهرت پر از غمه یَاابنَ اُمّی یَاابنَ اُمّی خواهرت بین یه مشت نامحرمه یَاابنَ اُمّی یَاابنَ اُمّی حرومی پنجه زده به روی موت یَاابنَ اُمّی یَاابنَ اُمّی صدا خس خس میاد از زیرگلوت ردپای اسبامونده روتنت پیرمردا باعصا میزدنت جای سالمی نموند از بدنت دعوایی شده سرِ پیرُهنت 😭 ای بی حبیب شاه غریب شَیبِ الخَضیب خَدِّالتَّریب ذبیح العطشان(3)قتیل العریان 🌹:::::::::::::؛::::::::::🌹 ✅بندسوم یَاابنَ اُمّی یَاابنَ اُمّی بالب تشنه سرت رو بریدن یَاابنَ اُمّی یَاابنَ اُمّی سرتو بروی نیزه کشیدن یَاابنَ اُمّی یَاابنَ اُمّی زیر سم اسبا رفت پیکرتو یَاابنَ اُمّی یَاابنَ اُمّی ساربون دزدیده انگشترتو میشنوم صدایی که هی میگه آه رسیده مادرمون تو قتلگاه چه جسارتی شده به پیکرت داره میخنده عدو به خواهرت 😭😭😭😭 ای بی حبیب شاه غریب شَیبِ الخَضیب خَدِّالتَّریب ذبیح العطشان(۳)قتیل العریان
4_5969731746592196256.mp3
2.18M
سادات ببخشن حتماحق روضه ادا بشه 😭😭😭😭😭 ☑️بنداول والشمر جالسٌ میبرید سر تو رو توو جاروجنجال والشمر جالسٌ، مادرم میدید تو رو میون گودال والشمر جالسٌ،اومدن توقتلگات یه قوم دجال والشمر جالسٌ،میزدن چونه برات یه عده دلال تو روز روشن زدنت با سنگ و آهن زدنت لعنت به اون سنان مست نیزه گذاشت توو دهنت باب المهموم حتی مضی باب العطشان حتی قضی پدرم به فدات بالب تشنه کشتنت مادرم بفدات به زیر دشنه کشتنت 😭😭😭 ☑️بنددوم والشمر جالسِّ یادمه پنجه گذاشت میون موت و والشمر جالس تیغ کندش و می‌زد زیر گلوت و والشمر جالس،قلب خواهر تو رو خیلی می سوزند والشمر جالس،تن پاک تو با چکمه بر می گردوند به پیش چشمای ترم موی سرت و میکشید با لب تشنه بودی سرت رو از قفا برید ....... باب المهموم حتی مضی باب العطشان حتی قضی پدرم به فدات بالب تشنه کشتنت مادرم بفدات به زیر دشنه کشتنت 😭😭😭 ☑️بندسوم والشمر جالسٌ تاحرومی پاگذاشت به روی سینه ت والشمر جالسٌ هر کی میرسید میزد به قصد غربت والشمر جالسٌ خواهرت برات بمیره ای برادر والشمر جالسٌ خیلی آزارت میداد با نوک خنجر با نذر و حاجت زدنت با قصد غربت زدنت تو عمق گودال بلا غریب گیر آوردنت ..... باب المهموم حتی مضی باب العطشان حتی قضی پدرم به فدات بالب تشنه کشتنت مادرم بفدات به زیر دشنه کشتنت 😭😭😭
السلام علی المظلوم بلاناصر😔😭 شرمنده‌ام که دیر رسیدم به قتلگاه و الشمر جالس‌ٌ... چه کند خواهر تو؟... آه او داشت ضربه می‌زد و من ضجه می‌زدم شد قتلگاه سرخ و شب و روز من سیاه ای وای از جدایی سر از بدن ح‌سین ای وای از جدایی من از تو یا اخاه... با خنجری کتاب خدا پاره‌پاره شد در دین کوفیان شده خون خدا مباح آه ای حسین! رأس تو بالای نیزه‌هاست؟ جانا بگو که خواهر تو دیده اشتباه من زینبم که سایه‌ی من را کسی ندید حالا اسیر و غم‌زده‌ام بین یک سپاه رفتی حسین همسفر حرمله شدم رفتی حسین، زینب تو مانده بی‌پناه...
سبک نوحه روز عاشورا۱۴۰۲(شاهمندی).mp3
2.29M
زمینه ، سنگین ، واحد ، شور (به همه سبکها خوانده میشود) شده روز عاشورا دل زهرا شده غمین غم و عشق و بلا شد درکربلا با هم عجین می شینه غم به دل از روی تل زینبیه صدا خواهر میاد از سوی تل زینبیه در زوال عاشورا همه میشند جانفدا امون از دل زینب زینب کبری امروز با دلی غمگین و مضطر در پِیِ حسین خود می زنه بر سینه و سر گوید ای آرام جان برو ولی آهسته تر تا ببوسم حنجر پاک تو رو جای مادر یا حسین مهلا مهلا یا حسین یابن الزهرا امون از دل زینب پیش چشمان زینب میشه جدا سرِحسین روی خاک کربلا به خون فتاده نور عین تا که بالای مقتل خواهر او زینب رسید تا که حسینش رو دید یه ناله ای از دل کشید اشک زینب شد روان قامت او شد کمان امون از دل زینب جلوی چشم زینب میشه جدا سرِ حسین روی خاک کربلا به خون فتاده نورِ عین کربلا شد لاله گون ای خدایا از خون او رفته بر روی نیزه راس پاک و گلگون او داره می میره زینب رسیده جونش بر لب امون از دل زینب
نوحه واحدوسنگین روز عاشورا(شاهمندی).mp3
2.19M
چون روز عاشورا اومد موسم غمها رسیده روز وداع زینب و حسین زهرا رسیده دل زمین و آسمون شده به اندوه و مَحَن میون صحرای بلا گشته حسین صد پاره تن از غم حسین ، گردیده عالم سینه چاک ای خدای من ، جسم امامم روی خاک سیدی حسین جان (۴) غریب مادر یا حسین صبری نما برادرم طاقت نداره خواهرت ای عشق من ای دلبرم در روزگارای قدیم کرده وصیت مادرت در روز عاشورا حسین بوسه زنم بر حنجرت جای مادرم ، بوسه زنم بر حنجرت خواهر فدای ، رگهای خونیِ سرت سیدی حسین جان (۴) یا رحمه لِلعالمین جسم حسینت را ببین با تیغ و تیر دشمنان قرآن شده نقش زمین آه از دمی که ای خدا شمر آمده در قتلگاه تا میکشد خنجر ز کین زهرا کند او را نگاه آه و واویلا ، محشر کبری شد بپا سرِ آقامون ، با نیزه شد از تن جدا سیدی حسین جان (۴)
هوالشّاهد تمام دشت روایت از آب می کردند به هر شراره دلی را کباب می کردند شبیه ماهی افتاده در کناره ی رود رقیّه های حرم آب آب می کردند به پیشواز حسین ابرهای خونباری قبای سرخ تن آفتاب می کردند عصا و سنگ و سه شعبه... خدا قبول کند! به هر طریق که می شد، ثواب می کردند سه ساعت است که گودال...لااقل ای کاش برای کشتن مولا شتاب می کردند! سر و هرآنچه که شد از تنش به غارت رفت چقدر روی تن او حساب می کردند! غروب روز دهم اسب ها امامی را برای گندم ری آسیاب می کردند تو را اگرچه سر صبر کشته اند، امّا به وقت غارت خیمه شتاب می کردند و هرکه گفته... دروغ است! من که می دانم مخدّرات به هر رو حجاب می کردند ولی بمیر مسلمان که مست ها با دست به آیه های نجابت عتاب می کردند شبی به خاک نشستند آسمانی ها که اقتدا به غم بوتراب می کردند نقش از نقّاش گرانقدر روزگار ما
🖤 به پیشگاه (ع) مدح یا مرثیه!؟ ........................... خون خود را دادی و دادی قیامَت را به خلق اینچنین دادی سعادت در قیامت را به خلق می شود چشم زمین، رود و... دلش دریای خون می رساند آسمان وقتی سلامت را به خلق مثل مادر مُرده ها بر صورت و سر می زنند ذاکران وقتی که می گویند نامت را به خلق هر که در آمد دست خالی برنگشت ای به قربانت که بخشیدی تمامت را به خلق در کنار صوت قرآنِ تو، ده ها خطبه خواند زینب آمد تا بفهماند کلامت را به خلق مدح یا مرثیه!؟ وقتی اشک بر تو کیمیاست. شاعرم... باید بگویم من کدامت را به خلق!؟ از علیِ اکبر و اصغر گذشتی آنچنان هدیه دادی با علی، نسل امامت را به خلق
خونین‌ترین قصیده‌ی غم‌ها تویی حسین داغ تو را همیشه سرایم به شور و شین بعد از تو شرم بر رخ دریا نشسته است موجش به یاد آن لب عطشان شکسته است آهنگ سوگنامه‌ی تو ضرب سینه‌هاست ساز غمت ز چنگ غم این جهان جداست عالم همه به عشق تو و در هوای توست خورشید من مگر دلِ گودال جای توست؟ گلگون شده ز خون تو دامان کربلا بر روی خاک مانده تنت بی کفن چرا شد سهم اهلِ قافله، پایِ پُر آبله شلاق، شد خوراکِ اسیران قافله زینب سپر برای اسیران کربلاست در پیش چشمِ او سر تو روی نیزه‌هاست جامانده پیش جسم غریب تو جان او حالا سرت به نیزه شده سایبان او دریای صبر می‌شود و می‌شکافد او نیرنگ و نقشه‌‌های پلیدانه‌ی عدو نامت حسین زینت لب‌های زینب است یادت چراغ روشن شب‌‌‌های زینب است دشمن اسیر زینب و زینب اسیر توست او اسوه‌ی شهامت و اُختِ دلیر توست بر روی شانه، پرچم عشق تو می‌برد تا انتهای راه تو با صبر می‌رود با قلب خسته می‌رود اما شبیه کوه با دست بسته می‌رود اما شبیه کوه 🥀🥀🥀🥀
دنیا بدون تو پس از این همچو محشر ست بی تو برای زینب تو روز آخر ست وقت وداع با تن تو فکر میکنم دیگربرای زینب تو مرگ بهتر ست اینجا به روی خاک بیابان تنت رهاست زلفت به روی نیزه پریشان آن سر ست دیدم به روی پیکر در خون تپیده ات سنگ و عصا و نیزه و شمشیر و خنجرست بشنو صدای ناله ز گودال می‌رسد آری صدای ناله ی جانسوز مادرست یک جای بوسه نیست بر این جسم چاک چاک جایی که مانده بوسه زنم حلق و حنجرست من را به زور نیزه و شلاق می‌برند یک دست من به چادر و دستی به معجر ست یاری نمانده است که یاری کند مرا بر روی نیزه ها سر عباس و اکبرست باور نمیکنم که تو بر خاک خفتی و وقت وداع آخر خواهر،برادر است ای وای دارم از تو دگر دور میشوم جان می‌رود مرا ز تن و دل پر آذرست تو جان زینبی و ز جان دوست دارمت ای پاره ی تنم به خدا می سپارمت
بر روی شاه تشنه چو بستند آب را در سینه حس نمود غم بی‌حساب را تفسیر کرد کشته ی در خون خضاب یعنی به تشنگان حرم این خطاب را هستید جملگی هدف این انتخاب را در این کویر تشنه و این شوره زار طف تنها سپاه کفر گرفته مرا هدف از روی بغض و کینه ی خود با شه نجف رو کرده اند جانب ما چون ز هر طرف تا تشنه سر بُرند یل بوتراب را چیزی نمانده تا شب عاشور سر شود الطاف حق به اذن خدا جلوه گر شود یا رب روا مباد که این شب سحر شود حتی حسین سد ره یک نفر شود برداشتم بیعت ام از شیخ و شاب را گفتا زهیر پر غم و با چشم اشک بار کای سید شباب جنان ای نکو تبار شایسته است جان دهم اکنون به پای یار زنده اگر شوم و بمیرم هزار بار هیهات گر ز کف بدهم این رکاب را گفتا به یادگار حسن جان این عمو تفسیر مرگ چیست به کامت عمو بگو گفتا به راه توست شرابی که در سبو احلی من العسل چو بریزم در این گلو فرزانه وار داد به شه این جواب را هنگامه ی نبرد و همی اذن شاه شد هنگام رزم تن به تن دو سپاه شد اول شهید جنگ حر سر به راه شد عابس، سینه چاک و بی زره و بی کلاه شد حب الحسین الجننی اش برده تاب را اصحاب یک به یک سوی جنت نموده سیر مسلم حبیب اَسلم و جون عابس و زهیر عامر نعیم سعد اَنس نافع و بریر نعمان و زید و شوذب و جابر چنان مصرّ خون داده نخل پر ثمر انقلاب را وقت اذان ظهر چو اذن اذان گرفت گویی مسیح کرب و بلا تازه جان گرفت ذکری علیِّ اکبر او بر زبان گرفت یعنی شهادتین علی در بیان گرفت آغوش دشت پر شده بوی گلاب را هنگام رزم هاشمیان چون فرا رسید آمد برون ز خیمه علی اکبر رشید اذن جهاد خواست که با صد هزار امید اول نفر ز هاشمیان او شود شهید درهم نمود زلف پر از پیچ و تاب را هنگام رزم نوگل باغ ولا شد و یعنی که بزم حجله ی قاسم عزا شد و در یک نگاه چون حسن مجتبی شد و قاسم چو مجتبی و جمل کربلا شد و بربست بر رخش ز عمامه نقاب را ذکر و کلام اهل حرم العطش عمو ذکر خیام و اهل حرم العطش عمو ذکر تمام اهل حرم العطش عمو ذکر مدام اهل حرم العطش عمو بشنید ساقی العطش و آب آب را رازیست بین العطش و کودکان مشک رازیست بین العطش و تشنگان مشک ساقی شنید بار دگر از زبان مشک صد شکر هست ساقی لب تشنگان مشک ساقی ز شط می آورد آن دُر ناب را آه از دمی که دید به طفلان نمانده رنگ با نیزه ای به دست میان نبرد و جنگ ساقی به اذن شاه به شط زد چه بی درنگ آورد دُرّ ناب به سختی ز شط به چنگ حالا به سوی میکده آرد شراب را افتاد چون ز پیکر آن نامدار دست از دست داد او ز یمین و یسار دست "دندان مدد دهد چو بیفتد ز کار دست" برمشکِ آب تیر؟ نیاید به کار دست گویی چو ریخت آب ببیند سراب را دیگر چه گویمت که چه ها شد میان راه چون چار هزار تیر رها شد از آن سپاه یکباره بر نشست تمامی به قرص ماه آه از نهاد حور و ملک شد بلند آه خواندش برادرم ، دگر آن مستطاب را از صدر زین فتاده ام ادرک اخا حسین تیری به چشمم و شده دستم جدا حسین شرمنده ام ز اهل خیام تو یا حسین هرگز مبر تنم به سوی خیمه ها حسین چون میکشم خجالتِ آن ماهتاب را بشکست از این غمت کمرم ساقی حرم مرغ شکسته بال و پرم ساقی حرم عباس برادرم قمرم ساقی حرم سوی حرم خبر چه برم ساقی حرم با خود برم چگونه غم بی حساب را چشمان مه فتاده به سیمای آفتاب قرص قمر نگر، رخ زیبای آفتاب چشمان ماه محو تماشای آفتاب سر روی سینه ، دل به تمنّای آفتاب بنگر وداع تلخ مه و آفتاب را پُر گشته دشت از کِلُ و فریاد و همهمه در خون تپیده پیکر ساقی علقمه بیهوش در جنان شده زین غصه فاطمه دیگر عدو ندارد از این جنگ واهمه از یاد برده موعظه ها و عتاب را دیگر میان اینهمه غوغا و ولوله تنها حسین مانده و صد شور و هلهله اندر غیاب اکبر و عباس، حرمله خواهد کند سه شعبه رها در مقابله گلگون نموده حنجر طفل رباب را خشکیده لب غریب در آن دشت پر بلا شد عازم نبرد شهنشاه کربلا میزد به قلب آن سپه و قوم اشقیا می‌کرد با چکاچک شمشیر خود چه ها تا بر سپاه دون بچشاند عذاب را کشت از سپاه کفر بسی شاه کم سپاه تا اینکه شد ز شدت زخم او به قتلگاه الشّمر جالِسًُ زجفا یش به صدر شاه زینب رسید دیر رسید آه آه آه راسش نه، بوسد حنجر عالیجناب را آن یک عمامه می‌بَرَد آن‌یک عبای او پیراهنش یکی بَرَد آن یک قبای او شمشیر و خُود از این و زره هم برای او سر هم که شمر دون ببُرَد از قفای او یا ساربان که بُرد عقیق و رکاب را پایان جنگ و زینب و مرکب سوار ها سرهای خون چکان و نیِ نیزه دار ها تاریکی شب و غمِ طفلان و خارها شمر و سنان و حرمله و نابکار ها آنان که بسته اند به دستش طناب را هجده سر بریده به نی در برابرش سرهای عون و قاسم و عباس و اکبرش راسی دگر به نی که نیاید به باورش یا رب روا مباد که راس برادرش ای کاش دیده بود در آن لحظه خواب را
قاتلان، ناموسِ زهرا را اسیری می‌برند زینب کبراست که با این حقیری می‌برند؟! او عقیله، دخترِ شاهِ بنی هاشم علی است با چه اوضاعی بزرگان را اسیری می‌برند؟! شمرها دانند، اینها صاحبانِ کعبه اَند باز از گودال، با وضعِ خطیری می‌برند ناقه های بی جهاز و بانوان بی پناه نور را با نار، بی یار و مجیری می‌برند خیلِ نامحرم، کنار محرمانِ مصطفی دستهای بسته را با بد سفیری می‌برند شمرهای بی حیا تا میتوانند از جفا بد دهانی می‌کنند و بد مسیری می‌برند جمعی از اعرابِ اوباش و اَراذل، با کتک کودکانِ خسته را چون جمعِ پیری می‌برند روزِ روشن، از میان روستاها و قُراء با لباس پاره چون طفلِ صغیری می‌برند از کنار کشته های بی سرِ کرب و بلا عده ای مظلومه را، جمع کثیری می‌برند حنجرِ پاره، گواهِ اینهمه بی حرمتی است بی سر و پاها، سری را با دلیری می‌برند! با کلام الله بازی می‌کنند و سرخوشند رَاس ها را مست ها با دلپذیری می‌برند ظالمان، گویی نمیدانند تا شام خراب با ستم دارند جمع بچه شیری می‌برند گاه زیر تازیانه، گاه زیر کعبِ نی آل عصمت را به دستور امیری می‌برند دختران حتی ز یکدیگر خجالت میکشند کوفیان، این جمع را با سر بزیری می‌برند عاقبت اَسرار آل الله بازاری شدند آل زهرا را ببین از چه مسیری می‌برند حاج محمودژولیده
دریغ و درد، ز دلهای خسته ی امشب اَمان، ز داغِ حریمِ شکسته ی امشب فغان، ز اشکِ نمازِ نشسته ی امشب نه حرمتی، نه حریمی نگاه داشته شد نه احترامِ قدیمی نگاه داشته شد هجوم و حمله و غارت، مباح شد ای وای به اهلبیت، جسارت مباح شد ای وای به اهلِ خیمه خسارت، مباح شد ای وای نسیمِ عاطفه رفت و ز غِیض شد طوفان شمیمِ فاطمه رفت و ز بُغض شد طوفان همان مصیبتِ آتش، دوباره شد تکرار به روی فاطمه ها خَش، دوباره شد تکرار به زیرِ ضربِ لگد غَش، دوباره شد تکرار شبیهِ غلغله و ازدحام در گودال به دورِ خیمه فتادند زیرِ پا اطفال همینکه حکمِ فرار از امام شد صادر میانِ خیمه اَراذل، شدند بَد حاضر و آن امام زمان، خود به دیده شد ناظر رسید، دستِ اَجانب به زیورِ طفلان کشید، زینتِشان را ز معجرِ طفلان تهاجمِ علنی، سوی بانوان را دید ز پای، غارتِ خلخالِ دختران را دید ربودنِ همه اموالِ کاروان را دید چه میزبانیِ خوبی ز میهمان کردند به ضربه صورتشان را چه بد نشان کردند به ناله های یتیمانه هم، نشد رحمی به اشکِ چشم غریبانه هم، نشد رحمی به گاهواره ی دردانه هم، نشد رحمی اَثاثها به جسارت ربوده شد ز حرم لباسها به غنیمت ربوده شد ز حرم میانِ شعله ی آتش، امامِ سجاد است سرِ امام زمان، ناسزا و فریاد است به قصدِ کشتنِ او لشکری ز بیداد است دفاعِ عمه ی سادات از علیِ زمان شبیه حضرت زهراست، بی هراس و عیان هنوز تیرگی و آفتاب ها باقی است به چهره های منافق، نقاب ها باقی است قسم به چادر زینب، حجاب ها باقی است عفاف و عصمتِ زهرائیان، همه محفوظ میانِ هاله ای از نورِ فاطمه محفوظ بیا امام زمان، انتقام را برسان جوابِ ناله ی هر صبح و شام را برسان میان اهل وِلا، انسجام را برسان گِره ز شامِ عزا وا نمی‌شود بی تو ز ما رضایتِ زهرا نمی‌شود بی تو   حاج محمودژولیده.
چند بیت از زبان امام زمان ارواحنا فداه پیشاپیش برای بعضی ابیات معذرت خواهی می کنم سعی کردم مستند و عین مقتل باشه خون گریه کردم روز و شب خون گریه کردم گفتم حسین جان زیر لب خون گریه کردم تاکه سلامت می دهم ای جدِّ بی سر می بینمت تنها شدی در بین لشگر آید به گوشم نالهٔ هَلْ مِن معینت وقتی شکسته شد جبین نازنینت دادی لباس خویش بالا با چه دردی پیشانی خونین خود را پاک کردی میبینم آن قلب سپیدت ‌را که پیداست بر سینه ات جای نوازش های زهراست میبینم آن نامرد، با تیر سه شعبه شد بی هوا وقتی رها تیر سه شعبه در سینه جا خوش کرد با سختی بسیار لعنت به تیری که فرو رفته چو مسمار بیرون زد از پشت کمر با خون ممتد هرچه تکان دادی ز سینه در نیامد تاخم شدی از پشت ، بیرونش کشیدی فریادهای مادرت را می شنیدی می بینم ابن کعب راهی جستجو کرد از پشت سر نیزه به کتف تو فرو کرد اینجا به بعد روضه جانم گشته برلب خوردی زمین با صورت از بالای مرکب از هر طرف شد حمله ور لشگر به سویت کردند با سر نیزه دائم زیر و رویت با چکمه روی سینهٔ تو راه رفتند دنبال یوسف گرگ ها در چاه رفتند سر تا به پایت را زبس پامال کردند دیدم تنت را زنده زنده چال کردند از عمد لج کردند و حرمت را دریدند پیراهنت را تنت بیرون کشیدند دادند دست حرمله پیراهنت را عریان رها کردند در صحرا تنت را شد پیکرت بر عکس تشییع جنازه نه روی شانه زیر چندین نعل تازه جسم تو با رمل بیابانها یکی شد پیراهنت با چادر زهرا یکی شد آنان که روی پیکر بی سر دویدند چادر ز روی خواهرت زینب کشیدند تنها دهد مردن از این غصه نجاتم یک عمر در فکرِ «نساءُالبارزات م » پرده نشینان حرم را خوار کردند ناموس مارا وارد ِ بازار کردند میبینم این تصویر را هر روز و هر شب با آستین پوشنده رویش ، عمه زینب مستوره ای که آبرو بخشِ حجاب است میبینمش انگار در بزم شراب است
نوشتم اول خط بسمه‌ تعالی سر بلند مرتبه پیکر بلندبالا سر فقط به تربت اعلات سجده خواهم کرد که بنده‌ی تو نخواهد گذاشت هرجا سر قسم به معنی "لا یمکن الفرار از عشق" که پر شده است جهان از حسین سرتاسر نگاه کن به زمین! ما رایت الا تن به آسمان بنگر! ما رایت الا سر سری که گفت من از اشتیاق لبریزم به سرسرای خداوند می‌روم با سر هرآنچه رنگ تعلق، مباد بر بدنم مباد جامه مبادا کفن مبادا سر همان سری که یحب الجمال محوش بود جمیل بود جمیلا بدن جمیلا سر سری که با خودش آورد بهترین‌ها را که یک به یک همه بودند سروران را سر زهیر گفت حسینا! بخواه از ما جان حبیب گفت حبیبا! بگیر از ما سر سپس به معرکه عابس "اجننی" گویان درید پیرهن از شوق و زد به صحرا سر بنازم ام وهب را به پارهء تن گفت: برو به معرکه با سر ولی میا با سر خوشا بحال غلامش، به آرزوش رسید گذاشت لحظهء آخر به پای مولا سر در این قصیده ولی آنکه حسن مطلع شد همان سری است که برده برای لیلا سر سری که احمد و محمود بود سر تا پا همان سری که خداوند بود پا تا سر پسر به کوری چشمان فتنه کاری کرد پر از علی شود آغوش دشت، سرتاسر امام غرق به خون بود و زیر لب می گفت: به پیشگاه تو آورده ام خدایا سر میان خاک کلام خدا مقطعه شد میان خاک الف لام میم طا ها سر حروف اطهر قرآن و نعل تازهء اسب چه خوب شد که نبوده است بر بدن ها سر تنش به معرکه سرگرم فضل و بخشش بود به هرکه هرچه دلش خواست داد ، حتی سر نبرد تن به تن آفتاب و پیکر او ادامه داشت ادامه سه روز ...اما سر - جدا شده است و سر از نیزه‌ها درآورده است جدا شده است و نیفتاده است از پا سر صدای آیهء کهف الرقیم می‌آید بخوان! بخوان و مرا زنده کن مسیحا سر بسوزد آن همه مسجد ، بمیرد آن اسلام که آفتاب درآورد از کلیسا سر چقدر زخم که با یک نسیم وا می شد نسیم آمد و بر نیزه شد شکوفا سر عقیله غصه و درد و گلایه را به که گفت به چوب، چوبهء محمل نه با زبان با سر دلم هوای حرم کرده است می‌دانی دلم هوای دو رکعت نماز بالا سر