eitaa logo
احسان تبریزیان
994 دنبال‌کننده
135 عکس
99 ویدیو
9 فایل
این کانال جهت به اشتراک گذاشتن و نشر اشعار و معارف اهلبیت تشکیل شده است. نظرات شما یاری دهنده ماست...
مشاهده در ایتا
دانلود
[ ویراست خانم نانی‌زاد برای مرحوم مهدی قاسمی شاعر بی غل و غش اصفهانی ] 👇 ————————————————-- شاعر اهل بیت باشی... پست بذاری توی پیاده روی که: در راه رسیدن به تو ای کاش بمیرم! و برسی به عمود ۶۱۰ ایست قلبی کنی و تمام! چقدر قشنگ به آرزوت رسیدی! آقای ... شادی روحشون صلواتی بفرستیم کاش روح ما هم اینجوری شاد بشه ما رو اینجوری بخرن👌 .
40.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🚩نماهنگ عشق بدون مرز 🔻تهیه کننده و کارگردان : محمد رضا چيت ساز 🖌شعر : ميلاد حبيبي 🎙با صدای حامد رفیعیان 💠مدیر تولید: احسان تبریزیان 🔹کاری از موسسه فرهنگی نگارستان ◀️با همکاری کانون فرهنگی هنری محبان الزهرا سلام الله علیها اصفهان
🖤عرض تسلیت خدمت صدیق مکرم آقا سید رضا نریمانی عزیز
🖤آری، شب جمعه کربلا دیدنی‌ است 🔹دعاگو و نائب الزیاره همه عزیزان در کربلا هستم.
✍️ آنگاه نشانه‌ی پسر انسان در آسمان پدیدار شود و در آن‌وقت جمیع امت‌ها وطوایف زمین سینه‌زنی کنند و پسر انسان را ببینند که بر ابرهای آسمان با قوت و جلال عظیمی می‌آید.“ (انجیل متی، باب ۲۴، آیه ۳۰) .
🏴 علیه السلام 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ تو شهنشاه زمینی آقا - عبد آستانه تو منم با بهشت چیکار دارم حالا که - میونِ عاشقای حسنم به وجودم می بالم / حسنی ام بدونید اهل عالم / حسنی ام ای جانم حسن - جانانم حسن ای آیه آیه ی قرآنم حسن ای جانم حسن ۲ ای جانم ای جانم ای جانم حسن 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ اگه که شیر خدا علیه - شیر مرتضی علی، حسنه یکه تازه عرصه ی جمل و - شور ذکر یا علی، حسنه بگو امشب رو با من / یا حسن جان بگو کوری دشمن / یا حسن جان مروارید عشق - دریای سخاست اولین جلوه ی شاه لافتاست ای جانم حسن ۲ ای جانم ای جانم ای جانم حسن 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ اگه که سینه زنم، با حسین - اگه زیر پرچمم، با حسن امضای کرببلام با حسین - روزی محرمم با حسن به خدا بی بی زهرا / حسنیه به خدا ارباب ما / حسنیه میگیم هر نفس: - مولانا حسن ارباب ارباب مایی یا حسن ای جانم حسن ۲ ای جانم ای جانم ای جانم حسن . 🆔https://eitaa.com/ehsantabriziyan
علیه‌السلام 🔹معزّ المؤمنین🔹 به روی شانۀ خاتم، که چون نقش نگین باشد نشان مُهر او باید معزّ المؤمنین باشد چه بر می‎آید، از آن آذرخشی که جمل را سوخت؟ که صلحش نیز صلحی فتنه‎سوز و آتشین باشد... گذشت از جانماز زیر پایش هم کریمانه مبادا لحظه‎ای کوتاه زیر دِین دین باشد به برق سکه خواهد داد لبخند امامش را هر آن چشمی که کور از دیدن عین الیقین باشد نمی‌لرزد به پای دار حتی! پای آن سردار که مثل مالک و عمار، عزمش راستین باشد دریغ از یار و از سردار و این دنیای غدّار و... دریغ از روزگاری که ولی، تنهاترین باشد چنان میراث‎دار لایقی از غربت مولاست که باید چندسالی، چون علی خانه‎نشین باشد نباید حرف را از خانه بیرون برد، اما آه کدام آیینه آهش را و رازش را، امین باشد؟! صدا زد زینب خود را و خواند آهسته در گوشش: که ای خواهر، مرا در خانه دشمن در کمین باشد! بیاور طشت را، اینک هلاهل هم ز پا افتاد خیالش را نمی‎کرد این دل خون اینچنین باشد... بخوان از چشم‎هایم باقی ناگفته‎هایم را در آن حاشا اگر حرفی به غیر از حا و سین! باشد نگین عرش را هم جای من یک بوسه مهمان کن دمی که زینت دوش نبی روی زمین باشد 📝
برکت نان بخاطر حسن است، شاطران از قدیم می گویند تاجران بزرگ،صبح به صبح، زیر لب "یاکریم" می گویند سائل از شرم در زدن بیگاه، خادم از خاکروبی درگاه بی نیازند، من نمی گویم! آفتاب و نسیم می گویند نه دری داری و نه دربانی، نه پس هفت پرده پنهانی زائران حاجتی اگر دارند به خودت مستقیم می گویند مرقد ساده ی تماشایی! با تمام وجود تنهایی از تو با این وجود می ترسند! نرده های ضخیم می گویند خواستی تا بخاطر زهرا نگذارند خلق پا اینجا پس تو هم یک مدافع حرمی، عقل های سلیم می گویند فراز ملکیان
اگر می آمدی ایران تو مرقد داشتی حتماً به جز گلدسته و نقاره گنبد داشتی حتماً شمال شرق ایران یا جنوب غرب یا مرکز تو هم در بخشی از این خاک مشهد داشتی حتماً کنار مضجعت در آخرش با شوق با فریاد پس از صل علی،ٰ آل محمد داشتی حتماً کسی با کفشهایش در حریم تو نمی آمد به دور مرقدت از صحن ها حد داشتی حتماً «مُؤَیِّد» داشتی در مشهدت با شعرهای ناب و در کل زمین کلی مُؤَیَّد داشتی حتماً اگر می آمدی ایران شبیه حیدر کرار تو هم بین اذان یک جفت اَشْهَد داشتی حتماً همیشه سمت بابُ الْقاسمت غوغای زائر بود خودت هم از همانجا رفت و آمد داشتی حتماً
يا حَسَنَ بْنَ عَلِي اَيُّهَا الْمُجْتَبى . نه فقط ثروت خود را نه،که حاتم گونه شد کریم آن که کرم داشته خاتم گونه شد کریم آن که به عالم اثرش را بخشید حیدری مسلک و پیغمبر اکرم گونه به تماشای تو آن گونه پُر از شوقم که گونه ام پُر شده از گریه ی شبنم گونه مجتبایی؟حسنی؟یا که کریم اللهی؟! ای خدا سانِ ملک زاده ی آدم گونه کاش از کوچه و غم های تو عبدالزهرا مقتلی ثبت کند اِبْن مُقَرَّم گونه گوش که جای خودش سُرخ تر از سُرخ شود بی گُمان از اثر سیلی مُحکم،گونه ربط دارد به تو و عشق تو در باب حسین این که شد ماه صفر نیز مُحرَم گونه رفته از بین اگر بر اثر سُم گونه از درون زخم شده بر اثر سَم،گونه
علیه‌السلام 🔹تنهاترین🔹 نشستم گوشه‌ای از سفرۀ همواره رنگینت چه شوری در دلم افتاده از توصیف شیرینت به عابرها تعارف می‌کنی دار و ندارت را تو آن باغی که می‌ریزد بهشت از روی پرچینت کرم یک ذره از سرشار، سرشارِ صفت‌هایت حسن یک دانه از بسیار، بسیارِ عناوینت دهان وا می‌کند عالم به تشویق حسین اما دهانِ رحمة للعالمین وا شد به تحسینت تو دینِ تازه‌ای آورده‌ای از دیدِ این مردم که با یک گل کنیزی می‌شود آزاد در دینت مُعزّ المؤمنین خواندن مُذلّ المؤمنین گفتن، اگر کردند تحسینت اگر کردند نفرینت، برای تو چه فرقی دارد، ای والتین و الزیتون که می‌چینند مضمون آسمان‌ها از مضامینت بگو با آن سفیرانی که هرگز برنمی‌گشتند خدا واداشت جبرائیل‌هایش را به تمکینت بگو تا تیغ برداریم اگر جنگ است آهنگت بگو تا تیغ بگذاریم اگر صلح است آیینت خدا حیران شمشیر علی در بدر و خندق بود علی حیران تیغ نهروانت تیغ صفینت بگو از زیر پایت جانماز این قوم بردارند محبت کن! قدم بگذار بر چشم محبینت تو را پایین کشیدند از سر منبر که می‌گفتند: چرا پیغمبر از دوشش نمی‌آورد پایینت درون خانه هم محرم نمی‌بینی، تحمل کن که می‌خواهند، ای تنهاترین! تنهاتر از اینت تو غم‌های بزرگی در میان کوچه‌ها دیدی که دیگر این غمِ کوچک نخواهد کرد غمگینت از آن پایی که بر در کوفت بر دل داشتی داغی از آن دستان سنگین بیشتر شد داغ سنگینت سر راهت می‌آمد آن‌که نامش را نخواهم برد برای آن‌که عمری تازه باشد زخم دیرینت برای جاریِ اشکت سراغ چاره می‌گردی که زینب آمده با چادر مادر به تسکینت به تابوت تو زخمِ خویش را این قوم خواهد زد چه می‌شد مثل مادر نیمۀ شب بود تدفینت :: صدایت می‌زند اینک یتیمت از دل خیمه که او را راهی میدان کنی با دست آمینت هزاران بار جان دادی ولی در کربلا آخر در آغوش برادر دست و پا زد جان شیرینت کدامین دست دستِ کودکت را بر زمین انداخت؟ نمک‌نشناس آن دستی که روزی بوده مسکینت دعا کن زخم غم‌هایت بسوزاند مرا یک عمر نصیبم کن نمک از سفرۀ همواره رنگینت 📝
(صلّی‌الله‌علیه‌و‌آله) بزرگان گِرد او هستند و می‌چرخد به آن سمتی که تنها و به تنهایی ببیند حیدر خود را علی ماند و پی کاری همه رفتند... پیغمبر، به دوش این و آن نگذاشت، حتی پیکر خود را محمدحسین ملکیان
🖤روایت بسیار زیبا در باب نظر امام حسین علیه السلام بر گریه کنان و زوار خویش عوالم العلوم و المعارف و الأحوال من الآیات و الأخبار و الأقوال ج ۱۷، ص ۵۳۳ إنَّ الحُسَينَ بنَ عَلِيٍّ عليه السلام عِندَ رَبِّهِ عزوجل يَنظُرُ إلى مَوضِعِ مُعَسكَرِهِ ومَن حَلَّهُ مِنَ الشُّهَداءِ مَعَهُ ، ويَنظُرُ إلى زُوّارِهِ ، وهُوَ أعرَفُ بِحالِهِم وبِأَسمائِهِم وأسماءِ آبائِهِم وبِدَرَجاتِهِم ومَنزِلَتِهِم عِندَ اللّهِ عزوجل مِن أحَدِكُم بِوُلدِهِ ، وإنَّهُ لَيَرى مَن يَبكيهِ فَيَستَغفِرُ لَهُ ويَسأَلُ آباءَهُ عليهم السلام أن يَستَغفِروا لَهُ ، ويَقولُ : لَو يَعلَمُ زائِري ما أعَدَّ اللّهُ لَهُ لَكانَ فَرَحُهُ أكثَرَ مِن جَزَعِهِ . وإنّ زائِرَهُ لَيَنقَلِبُ وما عَلَيهِ مِن ذَنبٍ امام صادق عليه السلام ـ: امام حسين عليه السلام نزد پروردگارش است و به لشكرگاه خويش و آنان كه با او شهيد شدند ، مى نگرد ، و نيز به زائران خود كه به حال و نام و پدران و درجات و منزلتشان نزد خداوند عز و جلآگاه تر از هر يك از شما به فرزندِ خويش است . بى گمان ، امام، هر كه را بر او مى گريد ، مى بيند و برايش آمرزش مى طلبد و از پدرانش مى خواهد كه براى آن شخص ، آمرزش بطلبند و مى فرمايد : «اگر زائر من ، مى دانست كه خدا چه چيزهايى برايش آماده كرده است ، شادى اش از بى تابى اش بيشتر مى شد» و بى ترديد ، زائر او پاك از گناه ، باز مى گردد .
این روزها اگر که دلم غرق ماتم است دلتنگ روزهای نخست محرم است چشمم هنوز خیره به اشعار پرچم است «باز این چه شورش است که در خلق عالم است» اشک آنقدر که باید و شاید نداشتم شرمنده‌ام برای غمش کم گذاشتم قطره بدون عشق به دریا نمی رود پایی که روضه آمده هر جا نمی رود هر کس پیِ غلامی این خانه می رود «هرگز ز یاد حضرت زهرا نمی رود» چشمان ما همینکه ز گریه نشان گرفت مثل همیشه فاطمه تحویل‌مان گرفت ای وای اگر که ماه محرم نداشتیم والله بی حسین خدا هم نداشتیم داغش نبود اگر دل خرّم نداشتیم «ای کاش غیر غصه او غم نداشتیم» آیا نظیرش آمده در عالمین؟ نه ما را گدا کنید ولی بی حسین نه بعد از وفات کاش محبت به من کنید جسم مرا محافظت از سوختن کنید با اشک روضه شستشوی این بدن کنید «بر من لباس نوکری ام را کفن کنید» یک لحظه هم مباد زمان را هدر دهید پیش از همه امام رضا را خبر دهید تا خواندمش بدون کلامی قبول کرد دادم به هر طریق سلامی قبول کرد طعنه نزد به من تو کدامی؟ قبول کرد «بی امتحان مرا به غلامی قبول کرد» سجده به خاک او عمل واجب من است ایرانی‌ام امام رضا صاحب من است هنگام مرگ سائل سلطان شدن خوش است چشم انتظار شاه خراسان شدن خوش است مثل خودش غریب و پریشان شدن خوش است در خاک غلط خوردن و گریان شدن خوش است از سوز زهر رنگ رخ او سفید شد آقا شبیه مارگزیده شهید شد صد شکر زخم تیر روی پیکرش نبود هنگام دست و پا زدنش خواهرش نبود چشمی به فکر غارت انگشترش نبود دستی پی کشیدن موی سرش نبود این داغ ها برای حسین است والسلام اوج بلا، بلای حسین است والسلام
با زندگی خوشم که بمیرم برای تو
38.81M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🚩من از کودکی عاشقت بوده ام 🖤همخوانی زیبای بچه های کلاس مداحی حاج محمد داوری عزیز
❤️ایام زیارت مخصوصه امام رضا جان وقتی که رنگ‌ غم می گیره روزگارم وقتی که از تموم دنیا گله دارم سرم رو میزارم رو شونه ی ضریحت تموم دلتنگی هامو برات می بارم بهترین خاطره های زندگیم توی صحن تو رقم خورده آقا مادرم یادم داده از کوچیکی، توی سختیا بگم امام رضا دردامو میگم با پنجره فولاد من عالمی دارم با صحن گوهرشاد ........ کبوتر جلد هوای گنبدم من مسافر همیشگیه مشهدم من امام رضایی ام به لطف مادر تو خدا رو شکر به عشق تو زبون زدم‌ من من همون بنده سر تا پا گنام که هر از گاهی به پابوست میام هر کی میرسه یه حاجتی داره ولی من فقط خود تو رو میخوام پر بستم اما، بازم هواییم کن اربعین امسال، کرببلاییم کن شعر و نغمه: 🆔https://eitaa.com/ehsantabriziyan
دارد تمام میشود آقا عزای تو کم گریه کرده ایم محرم برای تو شبهاي آخر است گدا را حلال كن اين هم بساطِ نوكر ِ بي دست و پاي تو دارد چه زود سفره ي تو جمع می شود هستم هنوز سائل ِ آب و غذای تو مارا ببخش گريه ي سيري نكرده ايم چشمانِ خشكِ ما خجل از اين عزاي تو هر روز، روز ِ تو همه جا محضر شما یعنی که هست هر چه زمین کربلای تو میل ِ دوبارگيِّ بهشت آدمی نداشت وقتی شنید گوشه ای از روضه های تو کی دست خالی از در این خانه رفته است؟! دستِ پُر است تا به قیامت گدای تو تنها بلد شدیم تباکی کنیم و بس گریه کند برای تو صاحب عزای تو گریه کن تو حضرت زهراست والسلام جانم فدای فاطمه و جانم فدای تو علی اکبر لطیفیان
آن شب کسی نبود ولی دم* ادامه داشت در تکیه یک سکوت منظم ادامه داشت در خیمه بر تمامی پرچم نوشته ها "باز این چه شورش است و چه ماتم" ادامه داشت دیروز روز آخر ماه صفر گذشت اما هنوز ماه محرم ادامه داشت نامی وزیده بود و جنون پا گرفته بود بادی نبود و لی لی پرچم ادامه داشت من داشتم کنار خودم شعر می شدم هر قدر از حسین نوشتم ، ادامه داشت کم بوده هر چه گریه برایت نوشته ام اما هزار شکر که این "کم" ادامه داشت. خوشحالم این دو قطره که الان شروع شد تا چشمهای حضرت آدم ادامه داشت
مثلِ آن کاری که با عاشق، جدایی می‌کند دوری‌ات بدجور دل‌ها را هوایی می‌کند فرق داری با همه، جز تو کدامین پادشاه با تبسّم‌های خود کشورگشایی می‌کند؟! ماجرای ضامن آهو به من فهمانده است صید در دامِ تو احساس رهایی می‌کند باد وقتی می‌وزد بر پرچمت انگار که دلبری با گیسوانش دلربایی می‌کند او که از باب‌الجواد آمد به سویت، بی‌گمان در میان زائرانت خودنمایی می‌کند مهرِ خود را بسط دادی در دلِ این سرزمین خواهرت در گوشه‌ای دیگر رضایی می‌کند هر که نزدت آمده، حاجت‌روا برگشته است مشهدت روزی مرا هم کربلایی می‌کند ✍