🍃🌷
﷽
#به_خاطر_بسپاریم_که
زود قضاوت نکنیم
پسر کوچولو از مدرسه اومد و دفتر نقاشیش رو پرت کرد روی زمین! بعد هم پرید بغل مامانش و زد زیر گریه! مادر نوازش و آرومش کرد و خواست که بره و لباسش رو عوض کنه. دفتر رو برداشت و ورق زد. نمره نقاشیش ده شده بود! پسرک، مادرش رو کشیده بود، ولی با یک چشم! و بجای چشم دوم، دایرهای توپر و سیاه گذاشته بود! معلم هم دور اون، دایرهای قرمز کشیده بود و نوشته بود: «پسرم دقت کن!»
فردای اون روز مادر سری به مدرسه زد. از مدیر پرسید: «میتونم معلم نقاشی پسرم رو ببینم؟»
مدیر هم با لبخند گفت: «بله، لطفا منتظر باشید.»
معلم جوان نقاشی وقتی وارد دفتر شد خشکش زد! مادر یک چشم بیشتر نداشت! معلم با صدائی لرزان گفت: «ببخشید، من نمیدونستم...، شرمندهام.»
مادر دستش رو به گرمی فشار داد و لبخندی زد و رفت. اون روز وقتی پسر کوچولو از مدرسه اومد با شادی دفترش رو به مادر نشون داد و گفت: «معلم مون امروز نمرهام رو کرد بیست!» زیرش هم نوشته: «گلم، اشتباهی یه دندونه کم گذاشته بودم!»
بیا اینقدر ساده به دیگران نمرههای پائین و منفی ندیم. بیا اینقدر راحت دلی رو با قضاوت غلطمون نشکنیم.
🌸 https://eitaa.com/eightparadise 🌸
✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺
🍃🍂🌺🍃🍂🌺
🍂🌺🍂
🌺
🍃🌷
﷽
#دردانه_ی_شعر
🕸 جولای خدا
کاهلی در گوشهای افتاد سست
خسته و رنجور، اما تندرست
عنکبوتی دید بر در، گرم کار
گوشه گیر از سرد و گرم روزگار
دوک همت را به کار انداخته
جز ره سعی و عمل نشناخته
پشت در افتاده، اما پیش بین
از برای صید، دائم در کمین
رشتهها رشتی ز مو باریکتر
زیر و بالا، دورتر، نزدیکتر
پرده می ویخت پیدا و نهان
ریسمان می تافت از آب دهان
درس ها می داد بی نطق و کلام
فکرها میپخت با نخ های خام
کاردانان، کار زین سان می کنند
تا که گویی هست، چوگان می زنند
گه تبه کردی، گهی آراستی
گه درافتادی، گهی برخاستی
کار آماده ولی افزار نه
دایره صد جا ولی پرگار نه
زاویه بی حد، مثلث بی شمار
این مهندس را که بود آموزگار؟!
کار کرده، صاحب کاری شده
اندر آن معموره معماری شده
این چنین سوداگری را سودهاست
وندرین یک تار، تار و پودهاست
پای کوبان در نشیب و در فراز
ساعتی جولا، زمانی بندباز
پست و بی مقدار، اما سربلند
ساده و یک دل، ولی مشکل پسند
اوستاد اندر حساب رسم و خط
طرح و نقشی خالی از سهو و غلط
گفت کاهل کاین چه کار سرسری ست؟
آسمان، زین کار کردنها بری ست
کوها کارست در این کارگاه
کس نمیبیند ترا، ای پر کاه
می تنی تاری که جاروبش کنند؟
می کشی طرحی که معیوبش کنند؟
هیچ گه عاقل نسازد خانهای
که شود از عطسهای ویرانهای
پایه می سازی ولی سست و خراب
نقش نیکو می زنی، اما بر آب
رونقی می جوی گر ارزندهای
دیبهای می باف گر بافندهای
کس ز خلقان تو پیراهن نکرد
وین نخ پوسیده در سوزن نکرد
کس نخواهد دیدنت در پشت در
کس نخواهد خواندنت ز اهل هنر
بی سر و سامانی از دود و دمی
غرق در طوفانی از آه و نمی
کس نخواهد دادنت پشم و کلاف
کس نخواهد گفت کشمیری بباف
بس زبر دست ست چرخ کینهتوز
پنبه ی خود را در این آتش مسوز
چون تو نساجی، نخواهد داشت مزد
دزد شد گیتی، تو نیز از وی بدزد
خسته کردی زین تنیدن پا و دست
رو بخواب امروز، فردا نیز هست
تا نخوردی پشت پایی از جهان
خویش را زین گوشه گیری وارهان
گفت آگه نیستی ز اسرار من
چند خندی بر در و دیوار من؟!
علم ره بنمودن از حق، پا ز ما
قدرت و یاری از او، یارا ز ما
تو به فکر خفتنی در این رباط
فارغی زین کارگاه و زین بساط
در تکاپوییم ما در راه دوست
کارفرما او و کارآگاه اوست
گر چه اندر کنج عزلت ساکنم
شور و غوغایی ست اندر باطنم
دست من بر دستگاه محکمی ست
هر نخ اندر چشم من ابریشمی است
کار ما گر سهل و گر دشوار بود
کارگر می خواست، زیرا کار بود
صنعت ما پردههای ما بس است
تار ما هم دیبه و هم اطلس است
ما نمیبافیم از بهر فروش
ما نمی گوییم کاین دیبا بپوش
عیب ما زین پردهها پوشیده شد
پرده ی پندار تو پوسیده شد
گر، درد این پرده، چرخ پرده در
رخت بر بندم، روم جای دگر
گر سحر ویران کنند این سقف و بام
خانه ی دیگر بسازم وقت شام
گر ز یک کنجم براند روزگار
گوشه ی دیگر نمایم اختیار
ما که عمری پردهداری کردهایم
در حوادث، بردباری کردهایم
گاه جاروبست و گه گرد و نسیم
کهنه نتوان کرد این عهد قدیم
ما نمیترسیم از تقدیر و بخت
آگهیم از عمق این گرداب سخت
آنکه داد این دوک، ما را رایگان
پنبه خواهد داد بهر ریسمان
هست بازاری دگر، ای خواجه تاش
کاندر آنجا میشناسند این قماش
صد خریدار و هزاران گنج زر
نیست چون یک دیده ی صاحب نظر
تو ندیدی پرده ی دیوار را
چون ببینی پرده ی اسرار را
خرده میگیری همی بر عنکبوت
خود نداری هیچ جز باد بروت
ما تمام از ابتدا بافندهایم
حرفت ما این بود تا زندهایم
سعی کردیم آنچه فرصت یافتیم
بافتیم و بافتیم و بافتیم
پیشهام این ست، گر کم یا زیاد
من شدم شاگرد و ایام اوستاد
کار ما اینگونه شد، کار تو چیست؟
بار ما خالی است، دربار تو چیست؟
می نهم دامی، شکاری می زنم
جولهام، هر لحظه تاری میتنم
خانه ی من از غباری چون هباست
آن سرایی که تو می سازی کجاست؟
خانه ی من ریخت از باد هوا
خرمن تو سوخت از برق هوی
من بری گشتم ز آرام و فراغ
تو فکندی باد نخوت در دماغ
ما زدیم این خیمه ی سعی و عمل
تا بدانی قدر وقت بی بدل
گر که محکم بود و گر سست این بنا
از برای ماست، نز بهر شما
گر به کار خویش میپرداختی
خانهای زین آب و گل میساختی
می گرفتی گر به همت رشتهای
داشتی در دست خود سر رشتهای
عارفان، از جهل رخ برتافتند
تار و پودی چند در هم بافتند
دوختند این ریسمان ها را به هم
از دراز و کوته و بسیار و کم
رنگرز شو، تا که در خم هست رنگ
برق شد فرصت، نمی داند درنگ
گر بنایی هست باید برفراشت
ای بسا امروز کان فردا نداشت
نقد امروز ار ز کف بیرون کنیم
گر که فردایی نباشد، چون کنیم؟
عنکبوت، ای دوست، جولای خداست
چرخهاش می گردد، اما بی صداست
🔸پروین اعتصامی
👇
💖 https://eitaa.com/eightparadise
🌺
🍂🌺🍂
🍃🍂🌺🍃🍂🌺
✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺
🍃🌷
﷽
#نماز_اول_وقت
✍امام رضا عليه السلام:
اولين عملى كه از انسان مورد محاسبه و بررسى قرار مى گیرد #نماز است، چنانچه صحیح و مقبول واقع شود، بقیه اعمال و عبادات نیز قبول مى گردد وگرنه مردود خواهد شد.
📚مستدرک الوسائل ج٣ ،ص٢۵
🌸 https://eitaa.com/eightparadise 🌸
🍃🌷
﷽
#پرسیدن_عیب_نیست
☝️ چرا گاهی به خدا توکل میکنیم اما جواب نمیگیریم ؟
✍🌟توکل یعنی انسان در مسیر اسباب موجود در عالم قدم بگذارد و با اعتماد برخدا کار خویش را انجام دهد...نه اینکه سستی و تنبلی کرده و وظیفه خود را انجام ندهد و تنها بگوید توکل برخدا!
⛔️مثلا شب درب منزل را نبسته و بخوابد و بگوید توکل برخدا و بعد دزد بیاید ، این هرج و مرج است نه توکل!
🔆 اسلام این را نمی پسندد.
🚫 مردم معنای واقعی توکل را نفهمیدند..
✅ مثلا می خواهی عالم بشوی راهش را باید طی کنی زیرا هر چیزی مقدماتی دارد پس مقدمات را باید انجام داد آن وقت به خدا توکل کرد، خدا هم کمک می کند.
🔵توکل در مسیر قوانین خلقت است و قوانین را هم خدا گذاشته، این معنای توکل بر خداست.
🔶مثلا اگر مریض شدی به دستور خداباید معالجه کنی و این معالجه در واقع توکل است.
زیرا برای معالجه باید به طبیب مراجعه کرد، باید دارو خورد.
🔷 بعد گفته شود: خدایا من به تکلیف عمل کردم دیگر هر چه تو صلاح بدانی...
🌕این معنای حقیقی توکل است.
💥گاهی اوقات چیزهائی را انسان می خواهد و خیال می کند مصلحت است، ولی خداست که مصلحت شخص یا اجتماع را می داند، پس اگر مصلحت باشد خدا می دهد نباشد نمیدهد ..
🌸
👇
https://eitaa.com/eightparadise
🍃🌷
﷽
💗أَمَّنْ یُجِیبُ
✨الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ یَكْشِفُ السُّوءَ
💗خدایا به حق این آیه
✨مبارکه
💗هر عزیزی تو دلش هر
✨حاجتی دارد روا بفرما
💗شب زیباتون متبرک به
✨گرمی نگاه خدا
💗الــهی
✨دلخوشیهاتون افزون
💗جمع خانوادهتون پراز دلگرمی
✨ #شبتون_بخیر
💗وپراز آرامش الهی
#قرار_شبانه_تلاوت_سوره_ی_واقعه
#با_وضو_بخوابیـ
🌸
👇
https://eitaa.com/eightparadise
🍃🌷
﷽
یا #امام_حسین
کارم اینست که
هر روز همان اول صبح☀️
یک سلامی طرفِ کرببلایت بکنم
°【♡ دست بر سینه
و با دیده ی پر اشک خود
طلبِ دیدنِ آن صحن و سرایت بکنم
✨اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ
✨وَعَلٰى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَيْنِ
✨وَعَلىٰ اَوْلادِ الْحُسَيْنِ
✨وَعَلىٰ اَصْحٰابِ الْحُسَيْن
مهربانان همراه سلامـ✋
#صبحتون_حسینیــــ♥️
#صبحتون_بهشتیــــــ💚
🌸 https://eitaa.com/eightparadise 🌸
ashoora_farahmand.mp3
1.95M
🍃🌷
﷽
✨ایها العشق سلام از طرفِ نوکرِ تو
✨برگ سبزی ست که هر روز رسد مَحضرِ تو
💐یا اباعبدالله
من و شش گوشه تان صبح،قراری داریم
دلبری کردن از او،ناز کشیدن از من
💫أَلسلام على مَن افتخَرَ به جبرئیل
💫سلام بر آن کسى که جبرئیل به او مباهات مى نمود.
#اولصبحسلاممبهتوخیلۍچسبید
تنهـا نه به ســویش شدھ فطرس متوسّل،
خلـقِ دو جهــان دست به دامان حسین است...
صلۍ علیڪ یااباعبداللهـ الحسیݩ؏✋🏻
#زیارت_عاشورا
🌸 https://eitaa.com/eightparadise 🌸
🍃🌷
﷽
#دعای_روز_پنج_شنبه
بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
الْحَمْدُ لِلّٰهِ الَّذِى أَذْهَبَ اللَّيْلَ مُظْلِماً بِقُدْرَتِهِ ، وَجَاءَ بِالنَّهَارِ مُبْصِراً بِرَحْمَتِهِ ، وَكَسَانِى ضِياءَهُ وَأَنَا فِى نِعْمَتِهِ . اللّٰهُمَّ فَكَمَا أَبْقَيْتَنِى لَهُ فَأَبْقِنِى لِأَمْثالِهِ ، وَصَلِّ عَلَى النَّبِيِّ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ ، وَلَا تَفْجَعْنِي فِيهِ وَفِي غَيْرِهِ مِنَ اللَّيالِى وَالْأَيَّامِ ، بِارْتِكَابِ الْمَحَارِمِ ، وَاكْتِسَابِ الْمَآثِمِ ، وَارْزُقْنِى خَيْرَهُ ، وَخَيْرَ مَا فِيهِ ، وَخَيْرَ مَا بَعْدَهُ ، وَاصْرِفْ عَنِّى شَرَّهُ ، وَشَرَّ مَا فِيهِ ، وَشَرَّ مَا بَعْدَهُ ، اللّٰهُمَّ إِنِّى بِذِمَّةِ الْإِسْلامِ أَتَوَسَّلُ إِلَيْكَ ، وَبِحُرْمَةِ الْقُرْآنِ أَعْتَمِدُ عَلَيْكَ ، وَبِمُحَمَّدٍ الْمُصْطَفىٰ صَلَّى اللّٰهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ أَسْتَشْفِعُ لَدَيْكَ؛
فَاعْرِفِ اللّٰهُمَّ ذِمَّتِىَ الَّتِى رَجَوْتُ بِهَا قَضَاءَ حَاجَتِى ، يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ ، اللّٰهُمَّ اقْضِ لِىفِى الْخَمِيسِ خَمْساً لَايَتَّسِعُ لَها إِلّا كَرَمُكَ ، وَلَا يُطِيقُها إِلّا نِعَمُكَ ، سَلَامَةً أَقْوىٰ بِهَا عَلَىٰ طَاعَتِكَ ، وَعِبادَةً أَسْتَحِقُّ بِها جَزِيلَ مَثُوبَتِكَ ، وَسَعَةً فِى الْحَالِ مِنَ الرِّزْقِ الْحَلَالِ ، وَأَن تُؤْمِنَنِى فِى مَوَاقِفِ الْخَوْفِ بِأَمْنِكَ ، وَتَجْعَلَنِى مِنْ طَوَارِقِ الْهُمُومِ وَالْغُمُومِ فِى حِصْنِكَ ، وَ صَلِّ عَلَىٰ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ ، وَاجْعَلْ تَوَسُّلِى بِهِ شَافِعاً ، يَوْمَ الْقِيامَةِ نَافِعاً ، إِنَّكَ أَنْتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ.
📿💠 ترجمه 💠📿
به نام خدا که رحمتش بسیار و مهربانیاش همیشگی است، سپاس خدای را که شب تاریک را باقدرت خود برد و روز روشن را به رحمتش آورد و لباس پرفروغ آن را درحالیکه قرین نعمتش بودم بر تن من کرد، خدایا! همچنان که مرا برای این روز نگاه داشتی برای امثال آن نیز پابرجا بدار و بر پیامبر اسلام محمّد و خاندان او درود فرست و مرا در این روز و شبها و روزهای دیگر به فاجعهی انجام گناهان مبتلا مساز، خیر این روز و خیر آنچه در آن است و خیر بعدازاین روز را روزیام گردان و شرّ این روز و شرّ آنچه در آن است و شرّ بعدازآن را از من دور ساز. خدایا! من با گردن نهادن به دین اسلام بهسوی تو وسیله میجویم و با حرمت نهادن به قرآن بر تو اعتماد میکنم و به دوستی محمّد، بنده برگزیدهات که (درود خدا بر او و خاندانش باد) نزد تو شفاعت میطلبم؛
پس بار خدایا پیمانی که روا شدن حاجتم را به آن امید بستهام به حساب آور، ای مهربانترین مهربانان! بار خدایا #در_روز_پنج_شنبه_پنج_حاجت_مرا برطرف نما که آنها را جز کرم تو گنجایش و جز نعمتهای تو طاقت ندارد:
1⃣سلامتی که با آن برای انجام طاعتت نیرو گیرم و
2⃣عبادتی که با آن سزاوار پاداش فراوان تو گردم و
3⃣گشایشی در حال من با روزی حلال و اینکه
4⃣به من با امن خویش در هنگامههای ترس امنیت دهی و
5⃣از هر غم و اندوه کوبنده در دژ استوار خویش پناهم دهی،
بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست و چارهجوییام را بهوسیلهی او شفیع سودمندی برایم در روز قیامت قرار ده، بهیقین تو مهربانترین مهربانانی.
✅ الهی آمین
🌸 https://eitaa.com/eightparadise 🌸
🍃🌷
﷽
#چکامه
یا #امام_حسین ❤
دلی گرفته و چشمی به راه دارم من
مخواه بی تــو بمانم گناه دارم من...
#محرم ◾️
🤲
🌸 https://eitaa.com/eightparadise 🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃🌷
﷽
#کلیپ_تصویری
گزیده از مکالمه #میثم_تمار
محب امام علی علیه السلام
و ابن مرجانه لعنه الله علیه
در فیلم #مختار
#محرم ◾️
❤یاعلی❤
🌸 https://eitaa.com/eightparadise 🌸
🍃🌷
﷽
#زیارت_روز_پنج_شنبه
روز پنجشنبه به نام حضرت عسكرى عليه السّلام است.
در زيارت آن حضرت بگو:
السَّلامُ عَلَيْكَ يَا وَلِيَّ اللَّهِ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا حُجَّةَ اللَّهِ وَ خَالِصَتَهُ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا إِمَامَ الْمُؤْمِنِينَ وَ وَارِثَ الْمُرْسَلِينَ وَ حُجَّةَ رَبِّ الْعَالَمِينَ، صَلَّى اللَّهُ عَلَيْكَ وَ عَلَى آلِ بَيْتِكَ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ، يَا مَوْلايَ يَا أَبَا مُحَمَّدٍ الْحَسَنَ بْنَ عَلِيٍّ، أَنَا مَوْلًى لَكَ وَ لِآلِ بَيْتِكَ، وَ هَذَا يَوْمُكَ وَ هُوَ يَوْمُ الْخَمِيسِ، وَ أَنَا ضَيْفُكَ فِيهِ وَ مُسْتَجِيرٌ بِكَ فِيهِ، فَأَحْسِنْ ضِيَافَتِي وَ إِجَارَتِي بِحَقِّ آلِ بَيْتِكَ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ.
💠📿💠📿💠📿💠📿💠📿💠
سلام بر تو اي وليّ خدا، سلام بر تو اي حجّت حق و بنده پاك خدا، سلام بر تو اي پيشواي مؤمنان، و وارث پيامبران و برهان محكم پروردگار جهانيان، درود خدا بر تو و اهل بيت پاكيزه و پاكت باد، اي سرور من يا ابا محمّد حسن بن علي، من دل بسته تو و اهل بيت توأم، #اين_روز_روز_پنجشنبه_و_روز_توست، و من در آن ميهمان و پناهنده به توأم، پس به نيكي پذيرايم باش و پناهم ده، به حق خاندان پاكيزه و پاكت.
👇بـفـرمـائـیـد🌸ــهـشـتـــ😍ـــبـهـشـــتـــ🌸
👇
💖
https://eitaa.com/eightparadise
🍃🌷
﷽
#همسرانه
💕اگر کاری برای همسرتون و ابراز عشقتون انجام میدید سعی کنید زبونی هم بگید.
مثلا بگید به خاطر شوهر گلم که از سرکار اومده و برای رفاه حال منو بچه هام کار کرده، یه چایی میارم که بدونه چقدر کارش برام ارزش داره
اگه این حرفا براتون سخته کم کم شروع کنید.
باید یخ رابطه بشکنه و دوباره مثل دوران شیرین #نامزدی شیطون و مهربون بشید.
💞
🌸 https://eitaa.com/eightparadise 🌸
🍃🌷
﷽
#تلاوت_نور
#پنج_شنبه_١١_شهریور_١۴٠٠
برنامه ی تلاوت قرآن 📖
صفحه ی ٢١١،
سوره ی مبارکه ی یونس
#هدیه_به_امام_زمان_علیه_السلام
🌸 https://eitaa.com/eightparadise 🌸
🍃🌷
﷽
#یک_دقیقه_بیداری
قسمت 7⃣3⃣
فصل پنجم «بیرون آمدن از قبر»
قسمت چهارم
شايسته است كه ما در اينجا چيزى كه مناسب مقام است نقل كنيم : شيخ اجل امين الدين طبرسى (رحمه الله عليه ) در مجمع البيان از (براء بن عازب ) نقل كرده كه (معاذ بن جبل ) نشسته بود نزديك حضرت رسول صلى الله عليه و آله در منزل (ابى ايوب انصارى ).
پس معاذ گفت : يا رسول الله خبر ده مرا از قول حق تعالى (يوم ينفخ فى الصور فتاءتون افواجا)يعنى روزى كه دميده شود در صور پس فوج فوج بيائيد.
حضرت فرمود: اى معاذ سؤال كردى از امر عظيمى ، بعد فرمود: ده صنف از امت من متفرق و پراكنده محشور مى شوند كه خداوند ايشان را از مسلمانان جدا كرده و تغيير صورتشان را به اين صورتها تغيير داده است بعضى به صورت بوزينه باشند، بعضى به صورت خوكها، بعضى نگونسار باشند، به اين طريق كه پاهايشان از بالا و صوتهايشان از زير و ايشان را با صورتهايشان به محشر بكشند، بعضى كور باشند كه رفت و آمد كنند، بعضى كران و گنگان باشند كه چيزى نفهمند، بعضى زبانهايشان بمكند در حالى كه چرك و خون از دهانشان جارى باشد بعضى با دستها و پاهاى بريده محشور شوند، بعضى به تنه هاى درخت آتشين آويخته باشند بعضى از مردار، گنديده تر باشند بعضى پوشيده باشند از قطران كه تمام اندام ايشان را گرفته و پيراهنها به پوستهاى ايشان چسبيده باشد پس آنهائى كه به صورت بوزينه اند اشخاصى هستند كه سخن چينى و نمامى مى كردند. و آنهائى كه به صورت خوكها باشند كسبهاى حرام داشتند و اما آنان كه نگونسارند پس خورندگان ربا مى باشند. و آنان كه كورند كسانى اند كه با ستم داورى كرده اند و آنان كه كر و گنگ مى باشند اشخاصى هستند كه دچار عجب و خودبينى اند آنان كه زبانهايشان را مى مكند علما و قاضيانند كه اعمالشان مخالف با گفتارشان مى باشد و آنان كه دستها و پاهايشان بريده شده كسانى اند كه همسايگان خود را آزار داده اند و آنان كه به دار آتشين آويخته شده اند كسانى هستند كه سعايت و سخن چينى مى كنند و آنان كه از مردار گنديده ترند اشخاصى اند كه حق خدا را كه در اموالشان بوده نداده اند و آنان كه جبه هائى از قطران بر تن دارند مردم خودخواه و مغرورند.
📚 #منازل_الاخره
✍ #شیخ_عباس_قمی_رحمه_الله_علیه
👇
💖 @eightparadise
🍃🌷
﷽
#حکایات_شیرین
📜 یک کارگر ساده👨🔧
هیچ وقت عادت نداشته ام و ندارم موقعی که ٢ نفر با هم گپ می زنند، گوش بایستم، ولی یک شب که دیروقت به خانه آمدم و داشتم از حیاط رد می شدم، به طور اتفاقی صدای گفت و گوی همسرم و کوچک ترین پسرم را شنیدم.
پسرم کف آشپزخانه نشسته بود و همسرم داشت با او صحبت می کرد. من آرام ایستادم و از پشت پرده به حرف های آنها گوش دادم.
ظاهراً چند تا از بچه ها در مورد شغل پدرشان لاف زده و گفته بودند که آنها از مدیران اجرایی بزرگ هستند و بعد از پسر من پرسیده بودند که پدرت چه کاره است؟
پسرم درحالی که سعی کرده بود نگاهش به نگاه آنها نیفتد، زیر لب گفته بود:
«پدرم فقط یک کارگر معمولی است.»
همسر خوب من منتظر مانده بود تا آنها بروند و بعد درحالی که گونه خیس پسرش را می بوسید، گفت:
«پسرم، حرفی هست که باید به تو بزنم.
تو گفتی که پدرت یک کارگر معمولی است و درست هم گفتی، ولی شک دارم که واقعاً بدانی کارگر معمولی چه جور کسی است، برای همین برایت توضیح می دهم.
در همه صنایع سنگینی که هر روز در این کشور به راه می افتند....
در همه مغازه ها، در کامیون هایی که بارهای ما را این طرف و آن طرف می برند..........
هر جا که می بینی خانه ای ساخته می شود.........
هر جا که خطوط برق را می بینی و خانه های روشن و گرم،
یادت نرود که کارگرها و متخصصین معمولی این کارهای بزرگ را انجام می دهند!
درست است که مدیران میزهای قشنگ دارند و در تمام طول روز، پاکیزه هستند.
این درست است که آنها پروژه های عظیم را طراحی می کنند.....ولی برای آن که رؤیاهای آنها جامه حقیقت به خود بپوشند.........
پسرم فراموش نکن که باید کارگرهای معمولی و متخصصین دست به کار شوند!
اگر همه رؤسا، کارشان را ترک کنند و برای یک سال برنگردند، چرخ های کارخانه ها همچنان می گردد، اما اگر کسانی مثل پدر تو سر کارش نروند، کارخانه ها از کار می افتند. این قدرت زحمتکشان است.
کارگرهای معمولی هستند که کارهای بزرگ را انجام می دهند.»
🌸🌷
من بغضی را که در گلو داشتم، فرو بردم، سرفه ای کردم و وارد اتاق شدم. چشم های پسر من از شادی برق می زدند.
او با دیدن من از جا پرید و بغلم کرد و گفت:
«پدر! به این که پسر تو هستم، افتخار می کنم، چون تو یکی از آن آدم های مخصوصی هستی که کارهای بزرگ را انجام می دهند».
🌸 https://eitaa.com/eightparadise 🌸
🍃🌷
﷽
#یاد_اموات
🌺هدیه ای ویژه به #والدین در شب جمعه/نمازی که والدین فوت شده آرزو می کنند زنده شوند و پای فرزندشان را ببوسند.
#پدر و #مادر رو فراموش نکنیمـ🌸
💢کیفیت نماز هدیه به والدین:
♦️هر کس این نماز را بخواند چنان چه پدر, مادر و عزیزان او زنده باشند مورد رحمت خداوند رحمان و رحیم قرار میگیرند .
♦️چنان چه والدین فوت کرده باشند مورد آمرزش خداوند کریم قرار می گیرند.
♦️این نماز چنان موجب شادی پدر و مادر می شود که آرزو میکنند زنده شوند و زانوی فرزند خوبشان را ببوسند.
♦️خواندن آن موجب گشایش درهای رحمت الهی می شود.
-به خاطر سوره نوح آیه ٢۴ هر مهمانی که وارد منزل می شود مورد لطف خدای منان قرار می گیرد.
♦️این نماز انسان را در #افسردگی های بسیار شدیدی که بر اثر مصیبت های سنگین بوجود می آید #آرامش می بخشد.
🌹بهتر است که این نماز در شب جمعه ترک نشود
طریقه خواندن نماز هدیه به والدین
این نماز دو رکعت است:
در رکعت اول :
بعد از حمد به جای خواندن سوره، ١٠ مرتبه آیه ۴١ سوره ابراهیم خوانده می شود، یعنی آیه زیر:
" رَبَّنَا اغْفِرْ لِی وَلِوَالِدَیَّ وَلِلْمُؤْمِنِینَ یَوْمَ یَقُومُ الْحِسَابُ "
پروردگارا، مرا و بر پدر و مادرم و همه مومنان را ببخشاى در روزى كه حساب برپا مى شود.
در رکعت دوم:
بعد از خواندن سوره حمد ١٠ مرتبه آیه ٢٨ سوره نوح خوانده می شود، یعنی آیه زیر:
" رَبِّ اغْفِرْ لِی وَلِوَالِدَیَّ وَلِمَن دَخَلَ بَیْتِیَ مُؤْمِنًا وَلِلْمُؤْمِنِینَ وَالْمُؤْمِنَاتِ "
پروردگارا بر من و پدر و مادرم و هر مؤمنى كه در سرایم درآید و بر مردان و زنان با ایمان ببخشاى.
پس از سلام نماز بدون تغییر حالت نماز، ده مرتبه آیه ٢۴ سوره اسراء خوانده می شود:
" رَّبِّ ارْحَمْهُمَا كَمَا رَبَّیَانِی صَغِیراً "
پروردگارا: همچنان که پدر و مادر مرا به مهربانی از کودکی پرورش دادند. تو نیز در حق آنها مهربانی نموده و رحمت خود را شامل حالش بفرما.
📚مفاتیح ص ٤٠٩
#نماز_شب_جمعه
#هدیه_به_والدین
🌸
👇
https://eitaa.com/eightparadise
🍃🌷
﷽
#رمان_تنها_میان_داعش
#قسمت_سی_و_هفتم
💠 چانهام روی دستش میلرزید و میدید از این #معجزه جانم به لب رسیده که با هر دو دستش به صورتم دست کشید و #عاشقانه به فدایم رفت :«بمیرم برات نرجس! چه بلایی سرت اومده؟» و من بیش از هشتاد روز منتظر همین فرصت بودم که بین دستانش صورتم را رها کردم و نمیخواستم اینهمه مرد صدایم را بشنوند که در گلویم ضجه میزدم و او زیر لب #حضرت_زهرا (سلاماللهعلیها) را صدا میزد.
هر کس به کاری مشغول بود و حضور من در این معرکه طوری حال حیدر را به هم ریخته بود که دیگر موقعیت اطراف از دستش رفت، در ماشین را باز کرد و بین در مقابل پایم روی زمین نشست.
💠 هر دو دستم را گرفت تا مرا به سمت خودش بچرخاند و میدیدم از #غیرت مصیبتی که سر ناموسش آمده بود، دستان مردانهاش میلرزد. اینهمه تنهایی و دلتنگی در جام جملاتم جا نمیشد که با اشک چشمانم التماسش میکردم و او از بلایی که میترسید سرم آمده باشد، صورتش هر لحظه برافروختهتر میشد.
میدیدم داغ غیرت و غم قلبش را آتش زده و جرأت نمیکند چیزی بپرسد که تمام توانم را جمع کردم و تنها یک جمله گفتم :«دیشب با گوشی تو پیام داد که بیام کمکت!» و میدانست موبایلش دست عدنان مانده که خون #غیرت در نگاهش پاشید، نفسهایش تندتر شد و خبر نداشت عذاب عدنان را به چشم دیدهام که با صدایی شکسته خیالش را راحت کردم :«قبل از اینکه دستش به من برسه، مُرد!»
💠 ناباورانه نگاهم کرد و من شاهدی مثل #امیرالمؤمنین (علیهالسلام) داشتم که میان گریه زمزمه کردم :«مگه نگفتی ما رو دست امیرالمؤمنین (علیهالسلام) امانت سپردی؟ به¬خدا فقط یه قدم مونده بود...»
از تصور تعرض عدنان ترسیدم، زبانم بند آمد و او از داغ غیرت گُر گرفته بود که مستقیم نگاهم میکرد و من هنوز تشنه چشمانش بودم که باز از نگاهش قلبم ضعف رفت و لحنم هم مثل دلم لرزید :«زخمی بود، #داعشیها داشتن فرار میکردن و نمیخواستن اونو با خودشون ببرن که سرش رو بریدن، ولی منو ندیدن!»
💠 و هنوز وحشت بریدن سر عدنان به دلم مانده بود که مثل کودکی از ترس به گریه افتادم و حیدر دستانم را محکمتر گرفت تا کمتر بلرزد و زمزمه کرد :«دیگه نترس عزیزدلم! تو امانت من دست #امیرالمؤمنین (علیهالسلام) بودی و میدونستم آقا خودش مراقبته تا من بیام!»
و آنچه من دیده بودم حیدر از صبح زیاد دیده و شنیده بود که سری تکان داد و تأیید کرد :«حمله سریع ما غافلگیرشون کرد! تو عقب نشینی هر چی زخمی و کشته داشتن سرشون رو بریدن و بردن تا تلفاتشون شناسایی نشه!»
💠 و من میخواستم با همین دست لرزانم باری از دوش دلش بردارم که #عاشقانه نجوا کردم :«عباس برامون یه #نارنجک اورده بود واسه روزی که پای داعش به شهر باز شد! اون نارنجک همرام بود، نمیذاشتم دستش بهم برسه...» که از تصور از دست دادنم تنش لرزید و عاشقانه تشر زد :«هیچی نگو نرجس!»
میدیدم چشمانش از عشقم به لرزه افتاده و حالا که آتش غیرتش فروکش کرده بود، لالههای #دلتنگی را در نگاهش میدیدم و فرصت عاشقانهمان فراخ نبود که یکی از رزمندهها به سمت ماشین آمد و حیدر بلافاصله از جا بلند شد.
💠 رزمنده با تعجب به من نگاه میکرد و حیدر او را کناری کشید تا ماجرا را شرح دهد که دیدم چند نفر از مقابل رسیدند. ظاهراً از #فرماندهان بودند که همه با عجله به سمتشان میرفتند و درست با چند متر فاصله مقابل ماشین جمع شدند.
با پشت دستم اشکهایم را پاک میکردم و هنوز از دیدن حیدر سیر نشده بودم که نگاهم دنبالش میرفت و دیدم یکی از فرماندهها را در آغوش کشید.
💠 مردی میانسال با محاسنی تقریباً سپید بود که دیگر نگاهم از حیدر رد شد و محو سیمای #نورانی او شدم. چشمانش از دور به خوبی پیدا نبود و از همین فاصله آنچنان آرامشی به دلم میداد که نقش غم از قلبم رفت.
پیراهن و شلواری خاکی رنگ به تنش بود، چفیهای دور گردنش و بیدریغ همه رزمندگان را در آغوش میگرفت و میبوسید. حیدر چند لحظه با فرماندهان صحبت کرد و با عجله سمت ماشین برگشت.
💠 ظاهراً دریای #آرامش این فرمانده نه فقط قلب من که حال حیدر را هم بهتر کرده بود. پشت فرمان نشست و با آرامشی دلنشین خبر داد :«معبر اصلی به سمت شهر باز شده!»
ماشین را به حرکت درآورد و هنوز چشمانم پیش آن مرد جا مانده بود که حیدر ردّ نگاهم را خواند و به عشق سربازی اینچنین فرماندهای سینه سپر کرد :«#حاج_قاسم بود!»
💠 با شنیدن نام حاج قاسم به سرعت سرم را چرخاندم تا پناه مردم #آمرلی در همه روزهای #محاصره را بهتر ببینم و دیدم همچنان رزمندهها مثل پروانه دورش میچرخند و او با همان حالت دلربایش میخندد...
#ادامه_دارد...
✍نویسنده: فاطمه ولی نژاد
🆔
🌸 https://eitaa.com/eightparadise 🌸
4_5816736610552645299.mp3
28.8M
🍃🌷
﷽
#دعای_کمیل
🎤 مهدی رسولی
📥 حجم تقریبی : ۲۷ مگابایت
⏰ زمان تقریبی : ۲۹ دقیقه
یا من اسمه دوا و ذکره شفاء🍃
🌸 https://eitaa.com/eightparadise 🌸