eitaa logo
🌺ــهـشـتـــ❤️ـــبــهـشــتـــ🌺
500 دنبال‌کننده
7هزار عکس
1.5هزار ویدیو
6 فایل
ادبی، مذهبی، تاریخی، شهدا و... ادمین کانال @seyyed_shiraz آیدی 👆جهت انتقادات و پیشنهادات، سوالات شرعی، اعتقادی و...
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🌷 خیلی وقتا میشه که خانمت ناراحته و داره گریه می کنه،یه سوال! وقتی خانمت بنا به دلایل غیر مرتبط با تو گریه می کنه تو چی کار می کنی تا آروم شه؟ کاش بدونی "بزرگترین لطفی" که میتونی در حق همسرت و بچه هات کنی اینه که وقتی همسرت از دلیلی غیر از تو ناراحته بری و باهاش همدلي كني، كنارش بشيني، فقط گوش كني... اینجوری هم حس می کنه که تو بهش توجه داشتی هم آروم می شه... برعکس مردها، خانم ها در هنگام ناراحتی با کم کردن فاصله حالشان بهتر می شود. اگر همسرتان ناراحت بود او را در آغوش بكشيد... 👇 💖 @eightparadise
🍃🌷 دروغ کلید🗝 تمام بدی ها😣 🔻یکی از کارهای زشت و ناپسند که به یقین الهی را به همراه خواهد داشت دروغ گفتن است 🌸امام حسن عسکری(ع): بدی ها در خانه ای قرار داده شده و آن خانه دروغ است🏚🗝 🔻دروغ به اندازه ای مذموم و ناپسند است که از گناهان بلکه از بزرگ ترین آن ها به حساب می آید و در مورد آن وعده ی عذاب سخت داده شده است 🌻پیامبر(ص): مومن هرگاه بدون عذر دروغی بگوید،هفتاد هزار فرشته او را لعنت می کنند و بوی گندی از قلبش خارج می شود که تا عرش می رسد و خداوند به سبب این دروغ،گناه هفتاد زنا که کمترین آن زنای با مادر است در پرونده ی اعمالش می نویسد... 🔻دروغ شوخی و جدی 👈بعضی‌ها به خاطر اندیشه‌ی نادرست، و در اثر یک محاسبه کاملاً غلط، به این نتیجه رسیده‌اند که دروغ زمانی حرام است که جدّی گفته شود، ولی اگر برای تفریح و شوخی و خنده و امثال این موارد باشد، اشکالی ندارد. در حالی که این اندیشه و تفکر، پنداری است غلط، که به اشتباه بر صفحه‌ی ذهنشان نقش بسته و از واقعیت کاملاً به دور است. 💐 امیر متقیان علی (ع):صلاح نیست که انسان دروغ بگوید چه جدی و چه شوخی،و نباید یکی از شما به فرزندش وعده ی چیزی بدهد و به آن وفا کنند،همانا دروغ انسان را به و می کشاند و فجور هم او را به سوی آتش می برد. 🚫دروغ ممنوع 👇 💖 @eightparadise
🍃🌷 ﷽ همسران عزیز 👇👇👇 😞 پخش شدن در یک محیط بسته، فضا را مسموم می‌کند و یکی‌ از توصیه‌های مهم این است وقتی بوی زیاد گاز را در خانه استشمام کردید حتی لامپ را نزنید چرا که یک جرقه، باعث خواهد شد.🔥 😣 گاهی بین زن و شوهرها حرفهایی رد و بدل می‌شود که فضای زندگی را می‌کند. حرف‌هایی از تهمت، تمسخر، نیش و کنایه، گلایه‌ها و توقعات بیجا، دروغ، بددهنی کردن، زورگویی، داد و بیداد و ... 😠 تقابل و یکی به دو کردن در این مواقع، باعث انفجار و خواهد شد که زن و شوهر و فرزندان را قربانی خواهد کرد. 💥 در این هنگام برخی کلمات و حرفهایی که به نیّت دادن به همسرِ مقصّر به کار برده می‌شود نقش دارد که آن را در فضای گازدار، روشن می‌کنیم لذا مسموم بودن بهتر از انفجار مخرّب و ویرانگر است. 🤫 و البته می‌توان با تکنیکهای و رفتاری، فضای مسموم را از بین بُرد. 😍با باز کردن صبوری، خون‌سردی، سکوت، تغافل، مهربانی، تایید همسر در برخی مواقع، تغییر فضای گفتگو، مدارا و دهها پنجره دیگر می‌توانید هوای و آرامش را به زندگی‌ برگردانید و یا از درجه‌ی فضا بکاهید. ✅یادمون باشه که و لازمه ی زندگی زناشوییه 💞سبز باشید و برقرار💞 🌸 👇 https://eitaa.com/eightparadise
🍃🌷 ﷽ 📜"زندگینامه و خاطرات پهلوان بی مزار " رسيدگي به مردم ✔️راوی : جمعي از دوستان شهيد 🔸«بندگان من هستند پس محبوبترين افراد نزد من کساني هستند که نسبت به آنها مهربانتر و در رفع آنها بيشتر کنند. » 📚حدیث قدسی امام صادق (ع) عجيب بود! جمعيت زيادي در ابتداي خيابان شهيد سعيدي جمع شده بودند. 🔸با رفتيم جلو، پرسيدم: چي شده!؟ گفت: اين پسر عقب مانده ذهني است، هر روز اينجاست. سطل آب کثيف را از جوي بر ميدارد و به آدمهاي خوش تيپ و قيافه ميپاشد! مردم کم کم متفرق ميشدند. مردي با کت و شلوار توسط پسرک خيس شده بود. مرد گفت: نميدانم با اين آدم عقب مانده چه کنم. آن آقا هم رفت. ما مانديم و آن پسر! ابراهيم به پسرک گفت: چرا مردم رو خيس ميکني؟ پسرک خنديد و گفت: خوشم مياد. ابراهيم کمي فکر کرد و گفت: کسي به تو ميگه آب بپاشي؟ پسرک گفت: اونها پنج ريال به من ميدن و ميگن به کي آب بپاشم. بعد هم طرف ديگر خيابان را نشان داد. سه جوان هرزه و بيکار ميخنديدند. ابراهيم ميخواست به سمت آنها برود، اما ايستاد.کمي فکر کرد و بعد گفت: پسر، خونه شما کجاست؟ 🔸پسر راه خانه شان را نشان داد. ابراهيم گفت: اگه ديگه مردم رو نکني، من روزي ده ريال بهت ميدم، باشه؟ قبول کرد. وقتي جلوي خانه آنها رسيديم، ابراهيم با مادر آن پسرک صحبت کرد. به اين ترتيب مشکلي را از سر راه مردم بر طرف نمود. 🔸در تربيت بدني مشغول بوديم. بعد از گرفتن حقوق و پايان ساعت اداري، پرسيد: آوردي؟ گفتم: آره چطور!؟ گفت: اگه کاري نداري بيا با هم بريم فروشگاه. تقريباً همه حقوقش را خريد کرد. از برنج و گوشت، تا صابون و... همه چيز خريد. انگار ليستي براي خريد به او داده بودند! بعد با هم رفتيم سمت مجيديه، وارد کوچه شديم. ابراهيم درب خانه اي را زد. 🔸پيرزني که درستي نداشت دم در آمد. ابراهيم همه وسائل را تحويل داد. يک صليب گردن بود. خيلي تعجب کردم! در راه برگشت گفتم: داش ابرام اين خانم بود؟! گفت: آره چطور مگه!؟ آمدم كنار خيابان. موتور را نگه داشتم و با عصبانيت گفتم: بابا، اين همه مسلمون هست، تو رفتي سراغ مسيحيا! 🔸همينطور كه پشت سر من نشسته بود گفت: مسلمونها رو کسي هست کمک کنه. تازه، کميته امداد هم راه افتاده، کمکشون ميکنه. اما اين بنده هاي خدا کسي رو ندارند.با اين کار، هم مشکلاتشان کم ميشه، هم دلشان به امام و گرم ميشه. 🔸26 سال از ابراهيم گذشت. مطالب جمع آوري و آماده چاپ شد. يكي از نمازگزاران مرا صدا كرد و گفت: براي مراسم يادمان آقا ابراهيم هر كاري داشته باشيد ما در خدمتيم. با تعجب گفتم: شما شهيد رو ميشناختيد!؟ ايشون رو ديده بوديد!؟ گفت: نه، من تا پارسال كه مراسم يادواره برگزار شد چيزي از شهيد هادي نميدونستم. اما آقا ابرام حق بزرگي گردن من داره! 🔸براي رفتن عجله داشتم، اما نزديكتر آمدم. باتعجب پرسيدم: چه حقي!؟ گفت: در مراسم پارسال جاسوئيچي عكس آقا ابراهيم را توزيع كرديد. من هم گرفتم و به ماشينم بستم. چند روز قبل، با خانواده از مسافرت برميگشتيم. در راه جلوي يك مهمانپذير توقف كرديم. وقتي خواستيم سوار شويم با تعجب ديدم كه سوئيچ را داخل جا گذاشتم! درها قفل بود. به خانمم گفتم: يدكي رو داري؟ او هم گفت: نه،كيفم داخل ماشينه! 🔸خيلي شدم. هر كاري كردم در باز نشد. هوا خيلي سرد بود. با خودم گفتم شيشه بغل را بشكنم. اما هوا سرد بود و راه طولاني. يكدفعه چشمم به عكس آقا ابراهيم افتاد. انگار از روي جاسوئيچي به من نگاه ميكرد. من هم كمي نگاهش كردم و گفتم:آقا ابرام، من شنيدم تا زنده بودي مشكل مردم رو حل ميكردي. شهيد هم كه هميشه زنده است. بعد گفتم: خدايا به آبروي شهيد هادي مشكلم رو حل كن. 🔸تو همين حال يكدفعه دستم داخل جيب كُتم رفت. دسته كليد منزل را برداشتم! ناخواسته يكي از كليدها را داخل قفل دَر ماشين كردم. با يك تكان، قفل باز شد. با وارد ماشين شديم و از خدا تشكر كردم. بعد به عكس آقا ابراهيم خيره شدم وگفتم: ممنونم، ان شاء الله جبران كنم. هنوز حركت نكرده بودم كه خانمم پرسيد: در ماشين با كدام كليد باز شد؟ 🔸با تعجب گفتم: راست ميگي، كدوم كليد بود!؟ پياده شدم و يكي يكي كليدها را امتحان كردم. چند بار هم امتحان كردم، اما هيچكدام از كليدها اصلاً وارد قفل نميشد!! همينطور كه ايستاده بودم نَفس عميقي كشيدم. گفتم: آقا ابرام ممنونم، تو بعد از شهادت هم دنبال حل مشكلات مردمي. .... 📚منبع: کتاب سلام بر ابراهیم 💐💖الّلهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَج💖💐 ╭━━⊰⊰⊰❀👇 🇮🇷👇❀⊱⊱⊱━━╮ بفرمائید 🌸ــهـشـتـــ ـبـــهـشـتـــ🌸 @eightparadise ╰━━⊰⊰⊰❀🍃❤️ 🍃❀⊱⊱⊱━━╯
🍃🌷 ﷽ زوجین عزیز ❌رنجش‌های کهنه را از نو زنده نکنید. مسائلی که قبلا شما را رنجانده است و به اندازه کافی در مورد آن مشاجره داشته‌اید را مجددا مطرح نکنید. ❌رجوع به گذشته برای یافتن شاهد همیشه در زندگی‌های مشترک ایجاد اشکال نموده است و باعث تیرگی روابط می‌گردد. 💞 محترمانه هم می شود را حل کرد می توانیم با همسرمان اختلاف داشته باشیم بدون اینکه کنیم آرامش در گفتگو درباره مشکلات تنها حل اختلافات است 💞 آقای عزیز همیشه زمانی اختصاصی رو، برای بودن در کنار خانمِ تون قرار بدین، و پیوسته از کارها، زحمات و مهربونی هاشون تشکر کنید. 👉🎀 @eightparadise