🍃🌷
﷽
#کلام_ناب
🌹شهـــید ابراهیم هادی
اگر می خواهیم کنار هم راحت باشیم، باید تجمل گرایی را کنار بگذاریم.
باید رفت و آمدها و صله رحم را مطابق دستورات دین و بدون تجمل انجام دهیم، تا رابطه خانواده ها همیشه برقرار باشد.
@eightparadise
👇
🌸 https://eitaa.com/eightparadise 🌸
🍃🌷
﷽
#رمان_تنها_میان_داعش
#قسمت_سی_و_چهارم
💠 تمام تن و بدنم در هم شکست، وحشتزده چرخیدم و از آنچه دیدم سقف اتاق بر سرم کوبیده شد. عدنان کنار دیوار روی زمین نشسته بود، یک دستش از شانه غرق خون و با دست دیگرش اسلحه را سمتم نشانه رفته بود.
صورت سبزه و لاغرش در تاریکی اتاق از شدت عرق برق میزد و با چشمانی #شیطانی به رویم میخندید. دیگر نه کابوسی بود که امید بیداری بکشم و نه حیدری که نجاتم دهد، خارج از شهر در این دشت با عدنان در یک خانه گرفتار شده و صدایم به کسی نمیرسید.
💠 پاهایم سُست شده بود و فقط میخواستم فرار کنم که با همان سُستی به سمت در دویدم و رگبار #گلوله جیغم را در گلو خفه کرد.
مسیرم را تا مقابل در به گلوله بست تا جرأت نکنم قدمی دیگر بردارم و من از وحشت فقط جیغ میزدم. دوباره گلنگدن را کشید، اسلحه را به سمتم گرفت و با صدایی خفه #تهدیدم کرد :«یه بار دیگه جیغ بزنی میکُشمت!»
💠 از نگاه نحسش نجاست میچکید و میدیدم برای تصاحبم لَهلَه میزند که نفسم بند آمد. قدمهایم را روی زمین عقب میکشیدم تا فرار کنم و در این #زندان راه فراری نبود که پشتم به دیوار خورد و قلبم از تپش افتاد.
از درماندگیام لذت میبرد و رمقی برای حرکت نداشت که تکیه به دیوار به #اشکم خندید و طعنه زد :«خیلی برا نجات پسرعموت عجله داشتی! فکر نمیکردم انقدر زود برسی!»
💠 با همان دست زخمیاش به زحمت موبایل حیدر را از جیبش درآورد و سادگیام را به رخم کشید :«با #غنیمت پسرعموت کاری کردم که خودت بیای پیشم!»
پشتم به دیوار مانده و دیگر نفسی برایم نمانده بود که لیز خوردم و روی زمین زانو زدم. میدید تمام تنم از #ترس میلرزد و حتی صدای به هم خوردن دندانهایم را میشنید که با صدای بلند خندید و اشکم را به ریشخند گرفت :«پس پسرعموت کجاست بیاد نجاتت بده؟»
💠 به هوای حضور حیدر اینهمه وحشت را تحمل کرده بودم و حالا در دهان این #بعثی بودم که نگاهم از پا در آمد و او با خندهای چندشآور خبر داد :«زیادی اومدی جلو! دیگه تا خط #داعش راهی نیس!»
همانطور که روی زمین بود، بدن کثیفش را کمی جلوتر کشید و میدیدم میخواهد به سمتم بیاید که رعشه گرفتم، حتی گردن و گلویم طوری میلرزید که نفسم به زحمت بالا میآمد و دیگر بین من و #مرگ فاصلهای نبود.
💠 دسته اسلحه را روی زمین عصا میکرد تا بتواند خودش را جلو بکشد و دوباره به سمتم نشانه میرفت تا تکان نخورم.
همانطور که جلو میآمد، با نگاه #جهنمیاش بدن لرزانم را تماشا میکرد و چشمش به ساکم افتاد که سر به سر حال خرابم گذاشت :«واسه پسرعموت چی اوردی؟» و با همان جانی که به تنش نمانده بود، به چنگ آوردن این غنیمت قیمتی مستش کرده بود که دوباره خندید و مسخره کرد :«مگه تو #آمرلی چیزی هم پیدا میشه؟»
💠 صورت تیرهاش از شدت خونریزی زرد شده بود، سفیدی چشمان زشتش به سرخی میزد و نگاه هیزش در صورتم فرو میرفت. دیگر به یک قدمیام رسیده بود، بوی تعفن لباسش حالم را به هم زد و نمیدانستم چرا مرگم نمیرسد که مستقیم نگاهم کرد و حرفی زد که دنیا روی سرم خراب شد :«پسرعموت رو خودم #سر بریدم!»
احساس کردم #حنجرهام بریده شد که نفسهایم به خسخس افتاد و دیگر نه نفس که جانم از گلو بالا آمد. اسلحه را رو به صورتم گرفت و خواست دست زخمیاش را به سمتم بلند کند که از درد سرشانه صورتش در هم رفت و عربده کشید.
💠 چشمان ریزش را روی هم فشار میداد و کابوس سر بریده حیدر دوباره در برابر چشمانم جان گرفته بود که دستم را داخل ساک بردم. من با حیدر عهد بسته بودم #مقاوم باشم، ولی دیگر حیدری در میان نبود و باید اسیر هوس این بعثی میشدم که نارنجک را با دستم لمس کردم.
عباس برای چنین روزی این #نارنجک را به من سپرد و ضامنش را نشانم داده بود که صدای انفجاری تنم را تکان داد. عدنان وحشتزده روی کمرش چرخید تا ببیند چه خبر شده و من از فرصت پیش آمده نارنجک را از ساک بیرون کشیدم.
💠 انگار باران #خمپاره و گلوله بر سر منطقه میبارید که زمین زیر پایمان میجوشید و در و دیوار خانه به شدت میلرزید. عدنان مسیرِ آمده را دوباره روی زمین خزید تا خودش را به در برساند و ببیند چه خبر شده و باز در هر قدم به سمتم میچرخید و با اسلحه تهدیدم میکرد تکان نخورم.
چشمان پریشان عباس یادم آمد، لحن نگران حیدر و دلشورههای عمو، #غیرتشان برای من میتپید و حالا همه #شهید شده بودند که انگشتم به سمت ضامن نارنجک رفت و زیر لب اشهدم را خواندم...
#ادامه_دارد...
✍نویسنده: فاطمه ولی نژاد
🆔
🌸 https://eitaa.com/eightparadise 🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃🌷
﷽
#کوله_پشتی_شهدا
آرزوی زائر #امام_رضا (ع)
پشت پنجره فولاد
یه کم از آرزوت رو بگو🍃
آرزوم 🌷ش🌷 داره
و به آرزوش رسید🌷
🌷شهید #محسن_حججی🌷
روحت شاد عزیزمـ😭
@eightparadise 🕊
🌸 https://eitaa.com/eightparadise 🌸
🍃🌷
﷽
#ساغر_سحر
❤️سجادهی #نماز_شب،
#امشب را با نام
شهدای #کربلا و
🌴🌼 شهید محسن حججی🌼🌴
پهن میکنیم و #ثواب نماز امشب🦋 را به محضر ایشان تقدیم میکنیم.
محسن جان
تو زنده ای برای این که سرت رو دامن حسینه
#امام_حسین (ع)
🤲خدایا ماروهم جزو نمازشب خوان ها قرار بده🙏🙏
🤲خدایا در دفـتر حـضور و غـیاب ، ضیافت امشب...حـضورمان را بـپذیر و جایگاهمان را در کلاس بـندگی ات در ردیـف بـهترین هـا قـرار ده .
#با_وضو_بخوابیـ
#قرار_شبانه_تلاوت_سوره_ی_واقعه
#شبتون_پراز_آرامش
🕊🌷🕊🌷🕊🌷
@eightparadise
🌸 https://eitaa.com/eightparadise 🌸
🍃🌷
﷽
دوستانِ جان
صبحتون بهشتی
☀️ صبح خود را با سلام به ١۴ معصوم (ع) شروع کنیم😊
✨بسْمِﺍﻟﻠَّﻪِﺍﻟﺮَّﺣْﻤَﻦِﺍﻟﺮَّﺣِﻴﻢ✨
🌸ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﺭﺳﻮﻝَ ﺍﻟﻠﻪ☀️
💖ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﺍﻣﯿﺮَﺍﻟﻤﺆﻣﻨﯿﻦ☀️
🌸ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏِ ﯾﺎ ﻓﺎﻃﻤﺔُ ﺍﻟﺰﻫﺮﺍﺀ☀️
💖ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎﺣﺴﻦَ ﺑﻦَ ﻋﻠﯽٍ ﻥِﺍﻟﻤﺠﺘﺒﯽ☀️
🌸ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﺣﺴﯿﻦَ ﺑﻦَ ﻋﻠﯽٍ ﺳﯿﺪَ ﺍﻟﺸﻬﺪﺍﺀ☀️
💖ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﻋﻠﯽَّ ﺑﻦَ ﺍﻟﺤﺴﯿﻦِ ﺯﯾﻦَ ﺍﻟﻌﺎﺑﺪﯾﻦ☀️
🌸ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﻣﺤﻤﺪَ ﺑﻦَ ﻋﻠﯽٍ ﻥِ ﺍﻟﺒﺎﻗﺮ☀️
💖ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﺟﻌﻔﺮَ ﺑﻦَ ﻣﺤﻤﺪٍ ﻥِ ﺍﻟﺼﺎﺩﻕ☀️
🌸ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﻣﻮﺳﯽ ﺑﻦَ ﺟﻌﻔﺮٍ ﻥِ ﺍﻟﮑﺎﻇﻢ☀️ُ
💖ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﻋﻠﯽَّ ﺑﻦَ ﻣﻮﺳَﯽ ﺍﻟﺮﺿَﺎ ﺍﻟﻤُﺮﺗﻀﯽ☀️
🌸ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﻣﺤﻤﺪَ ﺑﻦَ ﻋﻠﯽٍ ﻥِ ﺍﻟﺠﻮﺍﺩ☀️
💖ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﻋﻠﯽَّ ﺑﻦَ ﻣﺤﻤﺪٍ ﻥِ ﺍﻟﻬﺎﺩﯼ☀️
🌸ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﺣﺴﻦَ ﺑﻦَ ﻋﻠﯽٍ ﻥِ ﺍﻟﻌﺴﮑﺮﯼ☀️
💖السَّلامُ علیکَ یا بقیَّةَ اللهِ یا اباصالحَ المهدی☀️ ✨یاخلیفةَالرَّحمنُ و یا شریکَ القران ایُّها الاِمامَ الاِنسُ و الجّانّ سیِّدی و مَولایْ الاَمان الاَمان... ﻭ ﺭﺣﻤﺔ ﺍﻟﻠﻪ ﻭ ﺑﺮﮐﺎﺗﻪ✨
✨اللهُـمَّ ؏َـجِّـلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج✨
✨اݪّلهُمَّ صَݪِّ عَݪے مُحَمَّد وَ آݪِ مُحَمَّد وَ عَجِّݪ فَرَجَهُمْ✨
#اول_صبح_سلامم_به_شما_می_چسبد
روزمون را با نام اختران الهی بخیر کنیمـ😊
🌸همراهی تون در هشت بهشت باعث افتخاره
👇
🌸https://eitaa.com/eightparadise
🍃🌷
﷽
#دعای_روز_دوشنبه
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي لَمْ يُشْهِدْ أَحَداً حِينَ فَطَرَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ، وَ لا اتَّخَذَ مُعِيناً حِينَ بَرَأَ النَّسَمَاتِ، لَمْ يُشَارَكْ فِي الْإِلَهِيَّةِ، وَ لَمْ يُظَاهَرْ فِي الْوَحْدَانِيَّةِ، كَلَّتِ الْأَلْسُنُ عَنْ غَايَةِ صِفَتِهِ، وَ الْعُقُولُ عَنْ كُنْهِ مَعْرِفَتِهِ، وَ تَوَاضَعَتِ الْجَبَابِرَةُ لِهَيْبَتِهِ، وَ عَنَتِ الْوُجُوهُ لِخَشْيَتِهِ، وَ انْقَادَ كُلُّ عَظِيمٍ لِعَظَمَتِهِ، فَلَكَ الْحَمْدُ مُتَوَاتِراً مُتَّسِقاً، وَ مُتَوَالِياً مُسْتَوْسِقاً [مُسْتَوْثِقا] ، وَ صَلَوَاتُهُ عَلَى رَسُولِهِ أَبَداً، وَ سَلامُهُ دَائِماً سَرْمَداً، اللَّهُمَّ اجْعَلْ أَوَّلَ يَوْمِي هَذَا صَلاحاً، وَ أَوْسَطَهُ فَلاحاً، وَ آخِرَهُ نَجَاحاً،وَ أَعُوذُ بِكَ مِنْ يَوْمٍ أَوَّلُهُ فَزَعٌ، وَ أَوْسَطُهُ جَزَعٌ، وَ آخِرُهُ وَجَعٌ، اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْتَغْفِرُكَ لِكُلِّ نَذْرٍ نَذَرْتُهُ، وَ كُلِّ وَعْدٍ وَعَدْتُهُ، وَ كُلِّ عَهْدٍ عَاهَدْتُهُ ثُمَّ لَمْ أَفِ بِهِ، وَ أَسْأَلُكَ فِي مَظَالِمِ عِبَادِكَ عِنْدِي، فَأَيُّمَا عَبْدٍ مِنْ عَبِيدِكَ أَوْ أَمَةٍ مِنْ إِمَائِكَ كَانَتْ لَهُ قِبَلِي مَظْلِمَةٌ ظَلَمْتُهَا إِيَّاهُ، فِي نَفْسِهِ، أَوْ فِي عِرْضِهِ أَوْ فِي مَالِهِ، أَوْ فِي أَهْلِهِ وَ وَلَدِهِ، أَوْ غِيبَةٌ اغْتَبْتُهُ بِهَا، أَوْ تَحَامُلٌ عَلَيْهِ بِمَيْلٍ أَوْ هَوًى، أَوْ أَنَفَةٍ أَوْ حَمِيَّةٍ أَوْ رِيَاءٍ أَوْ عَصَبِيَّةٍ، غَائِباً كَانَ أَوْ شَاهِداً، وَ حَيّاً كَانَ أَوْ مَيِّتاً، فَقَصُرَتْ يَدِي وَ ضَاقَ وُسْعِي عَنْ رَدِّهَا إِلَيْهِ وَ التَّحَلُّلِ مِنْهُ،فَأَسْأَلُكَ يَا مَنْ يَمْلِكُ الْحَاجَاتِ، وَ هِيَ مُسْتَجِيبَةٌ لِمَشِيَّتِهِ، وَ مُسْرِعَةٌ إِلَى إِرَادَتِهِ، أَنْ تُصَلِّيَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ، وَ أَنْ تُرْضِيَهُ عَنِّي بِمَا [بِمَ ] شِئْتَ، وَ تَهَبَ لِي مِنْ عِنْدِكَ رَحْمَةً، إِنَّهُ لا تَنْقُصُكَ الْمَغْفِرَةُ، وَ لا تَضُرُّكَ الْمَوْهِبَةُ، يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ، اللَّهُمَّ أَوْلِنِي فِي كُلِّ يَوْمِ إِثْنَيْنِ نِعْمَتَيْنِ مِنْكَ ثِنْتَيْنِ سَعَادَةً فِي أَوَّلِهِ بِطَاعَتِكَ، وَ نِعْمَةً فِي آخِرِهِ بِمَغْفِرَتِكَ، يَا مَنْ هُوَ الْإِلَهُ، وَ لا يَغْفِرُ الذُّنُوبَ سِوَاهُ.
برحمتک یا ارحم الراحمین
📿💠ترجمه💠📿
بنام خدایی كه رحمتش بسيار و مهرباني اش هميشگي است
ستايش خداي را كه هنگام آفرينش آسمان ها و زمين احدي را گواه نساخت، و به گاه ايجاد جانداران ياوري نگرفت، در پرستش انبازي ندارد، و در يكتايي اش پشتيباني نخواهد، زبان ها از بيان حقيقت وصفش درمانده، و خردها از ژرفاي معرفتش وامانده، و گردنكشان در برابر عظمتش فروتن، و چهره ها از بيم او متواضع گشته، و هر بزرگي در برابر بزرگيش تسليم گشته است، ستايش پياپي و پيوسته و دنباله دار و پايدار تنها توراست، و رحمت هميشگي و درود جاودان و بي پايان او بر رسولش باد، بار خدايا! ابتداي امروزم را خير و صلاح، و ميانه امروزم را رستگاري و پايانش را كاميابي قرار ده.
و به تو پناه مي آورم از روزي كه آغازش شيون، و ميانش بي تابي، و پايانش دردمندي است، خدايا! از تو آمرزش مي طلبم براي هر نذري كه كردم، و هر وعده اي كه دادم، و هر پيماني كه بستم سپس به آن وفا نكردم، و اداي حقوق بندگانت را كه بر عهده دارم از تو درخواست مي كنم، پس هر بنده اي از بندگانت و هر كنيزي از كنيزانت كه او را نزد من حقي پايمال شده باشد كه در آن به جان يا آبرو يا مال، يا خانواده اش يا فرزندش ستم روا داشته ام، #يا_غيبتي_از_او_كرده_ام، يا بر اثر ميل خود يا خواهش دل يا تكبّر يا غضب يا خودنمايي يا تعصّب بر او باري نهاده ام، اين بنده يا كنيزت غايب باشد يا حاضر، زنده باشد يا مرده، و دستم كوتاه شده و وسعم نمي رسد از پرداخت آن حق يا طلب حلاليت از او،
از تو مي خواهم اي كسي كه رفع نيازها در اختيار اوست، و آن حاجات در مقابل مشيت او اجابت پذير و به جانب اراده اش شتابانند؛ كه بر محمّد و خاندان محمّد درود فرستي، و آن بنده را كه بر او ستمي كردم هرگونه كه خواهي از من راضي گرداني، و از جانب خود مرا رحمت عطا نمايي، چه آمرزيدن از تو نكاهد، و بخشيدن به تو زيان نرساند، اي مهربان ترين مهربانان، خدايا! در هر #دوشنبه از سوي خويش دو نعمت بر من عطا كن، #خوشبختي_بندگي_ات را در آغازش، و #نعمت_آمرزشت را در پايانش، اي آن كه تنها او شايسته پرستش است و جز او كسي گناهان را نيامرزد.
🆔
🌸 https://eitaa.com/eightparadise 🌸
🍃🌷
﷽
#تلاوت_نور
#دوشنبه_٨_شهریور_١۴٠٠
برنامه ی تلاوت قرآن 📖
صفحه ی ٢٠٩،
سوره ی مبارکه ی یونس
#هدیه_به_امام_زمان_علیه_السلام
🌸 https://eitaa.com/eightparadise 🌸
🍃🌷
﷽
#حدیث_سرو
به او گفتند ؛
چهره ات به ریاست جمهوری نمی خورد
گفت ؛
بله می دانم ،
اما به درد نوکری مردم می خورد ...
گرامی باد یاد و خاطره شهیدان #رجایی و #باهنر
روحشون شاد و یادشون گرامی
#هفته_دولت
@eightparadise
👇
🌸 https://eitaa.com/eightparadise 🌸
🍃🌷
﷽
دوستانِ جان
گلدانهای لبخند را
در حیاط چهره بگذارید
چشم های عاشقتان را آب بزنید
پلکهای خسته را جارو کنید
نان تازه ای از سر کوچه نشاط بگیرید
هر صبح،
بنشینید عشق بخورید
و عشق بنوشید
و به خداوند و همه سلام بگوئید
و سلام بشنوید ...
ایامی سرشار از مهر و دوستی و حال خووووب برایتان آرزو دارم
همراهی تون در هشت بهشت باعث افتخاره 🌸
@eightparadise
👇
🌸 https://eitaa.com/eightparadise 🌸
🍃🌷
﷽
#زیارت_روز_دوشنبه
💞 روز دوشنبه به نام امام حسن و امام حسین علیهم السلام است.
در زیارت امام #حسن علیه السلام بگوئیم
السَّلامُ عَلَيْكَ يَا ابْنَ رَسُولِ رَبِّ الْعَالَمِينَ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا ابْنَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا ابْنَ فَاطِمَةَ الزَّهْرَاءِ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا حَبِيبَ اللّهِ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا صِفْوَةَ اللّهِ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا أَمِينَ اللّهِ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا حُجَّةَ اللّهِ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا نُورَ اللّهِ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا صِرَاطَ اللّهِ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا بَيَانَ حُكْمِ اللّهِ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا نَاصِرَ دِينِ اللّهِ، السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا السَّيِّدُ الزَّكِيُّ،
السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْبَرُّ الْوَفِيُّ، السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْقَائِمُ الْأَمِينُ، السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْعَالِمُ بِالتَّأْوِيلِ، السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْهَادِي الْمَهْدِيُّ، السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الطَّاهِرُ الزَّكِيُّ، السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا التَّقِيُّ النَّقِيُّ، السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْحَقُّ الْحَقِيقُ، السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الشَّهِيدُ الصِّدِّيقُ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا أَبَا مُحَمَّدٍ الْحَسَنَ بْنَ عَلِيٍّ وَ رَحْمَةُ اللّهِ وَ بَرَكَاتُهُ.
💠📿💠📿💠📿💠📿💠📿💠
سلام بر تو ای فرزند فرستاده پروردگار جهانیان، سلام بر تو ای فرزند امیر مؤمنان، سلام بر تو ای فرزند فاطمه زهرا، سلام بر تو ای محبوب خدا، سلام بر تو ای برگزیده خدا، سلام بر تو ای امین خدا، سلام بر تو ای برهان حکم خدا، سلام بر تو ای نور خدا، سلام بر تو ای راه خدا، سلام بر تو ای بیان حکم خدا، سلام بر تو ای یار دین خدا، سلام بر تو ای سرور پاک نهاد،
سلام بر تو ای نیکوکردار وفادار، سلام بر تو ای قیام کننده امین، سلام بر تو ای آگاه به تأویل، سلام بر تو ای راهنمای راه یافته، سلام بر تو ای پاک و پاکیزه، سلام بر تو ای پرهیزکار پاکدامن، سلام بر تو ای حقیقت راستین و آشکار، سلام بر تو ای شهید راست کردار، سلام بر تو ای ابا محمّد حسن بن علی، و رحمت و برکات خدا بر تو باد.
✅ زیارت قبول
لطفاً کانال هشت بهشت را به دوستان💖 خوبتان معرفی کنید
🌸 https://eitaa.com/eightparadise 🌸
🍃🌷
﷽
#زیارت_روز_دوشنبه
💞روز دوشنبه به نام امام حسن و امام حسین علیهم السلام است.
✨و در زیارت امام #حسین علیه السلام بگوئیم
السَّلامُ عَلَيْكَ يَا ابْنَ رَسُولِ اللّهِ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا ابْنَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا ابْنَ سَيِّدَةِ نِسَاءِ الْعَالَمِينَ، أَشْهَدُ أَنَّكَ أَقَمْتَ الصَّلاةَ وَ آتَيْتَ الزَّكَاةَ، وَ أَمَرْتَ بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَيْتَ عَنِ الْمُنْكَرِ، وَ عَبَدْتَ اللّهَ مُخْلِصاً، وَ جَاهَدْتَ فِي اللّهِ حَقَّ جِهَادِهِ حَتَّى أَتَاكَ الْيَقِينُ، فَعَلَيْكَ السَّلامُ مِنِّي مَا بَقِيتُ وَ بَقِيَ اللَّيْلُ وَ النَّهَارُ، وَ عَلَى آلِ بَيْتِكَ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ،
أَنَا يَا مَوْلايَ مَوْلًى لَكَ وَ لِآلِ بَيْتِكَ، سِلْمٌ لِمَنْ سَالَمَكُمْ، وَ حَرْبٌ لِمَنْ حَارَبَكُمْ، مُؤْمِنٌ بِسِرِّكُمْ وَ جَهْرِكُمْ وَ ظَاهِرِكُمْ وَ بَاطِنِكُمْ، لَعَنَ اللّهُ أَعْدَاءَكُمْ مِنَ الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِينَ، وَ أَنَا أَبْرَأُ إِلَى اللّهِ تَعَالَى مِنْهُمْ، يَا مَوْلايَ يَا أَبَا مُحَمَّدٍ، يَا مَوْلايَ يَا أَبَا عَبْدِ اللّهِ، هَذَا يَوْمُ الْإِثْنَيْنِ وَ هُوَ يَوْمُكُمَا وَ بِاسْمِكُمَا، وَ أَنَا فِيهِ ضَيْفُكُمَا فَأَضِيفَانِي وَ أَحْسِنَا ضِيَافَتِي، فَنِعْمَ مَنِ اسْتُضِيفَ بِهِ أَنْتُمَا، وَ أَنَا فِيهِ مِنْ جِوَارِكُمَا فَأَجِيرَانِي، فَإِنَّكُمَا مَأْمُورَانِ بِالضِّيَافَةِ وَ الْإِجَارَةِ، فَصَلَّى اللّهُ عَلَيْكُمَا وَ آلِكُمَا الطَّيِّبِينَ.
💠📿💠📿💠📿💠📿💠📿💠
سلام بر تو ای فرزند رسول خدا، سلام بر تو ای فرزند امیر مؤمنان، سلام بر تو ای فرزند سرور زنان جهانیان، گواهی می دهم که تو نماز را بپا داشتی و زکات را پرداختی، و امر به معروف و نهی از منکر نمودی، و خدا را خالصانه عبادت کردی، و در راه خدا به نحو شایسته به جهاد برخاستی تا مرگ تو را دربر گرفت، از من بر تو سلام تا هستم و تا شب و روز باقی است، و سلام بر خاندان پاک و پاکیزهات،
ای مولای من، من دل بسته تو و خاندان تو هستم، در صلحم با آن که با شما در صلح است، و در جنگم با آن که با شما در جنگ است، من به نهان و آشکار و ظاهر و باطن شما ایمان دارم، لعنت خدا بر دشمنانتان از گذشتگان و آیندگان، من از آنان به سوی خدا بیزاری می جویم، ای مولای من ای ابا محمّد، ای سرور من ای ابا عبد الله، امروز #روز_دوشنبه_است_و_روز_شما_دو_بزرگوار و به نام شماست، و من در این روز #مهمان_شما_هستم، پذیرای من باشید و نیکو پذیرایی کنید، چه خوشبخت میهمانی است آن که شما میزبانش باشید، و من در این روز از پناهندگان به شمایم، پس مرا پناه دهید، به یقین شما از سوی خدا مأمور به پذیرایی نمودن و پناه دادنید، خدا بر شما و خاندان پاکتان درود فرستد.
✅ زیارت قبول
🌸 https://eitaa.com/eightparadise 🌸
🍃🌷
﷽
#تربیت_فرزند
وقتی چیزی را به کودک تذکر می دهید و او قبول نمی کند ،اگر خطری او را تهدید نمی کند، اجازه دهید پیامد رفتارش را خودش تجربه کند ...
مثلا شما به کودک می گویید:
اگر اسباب بازیت را پرتاپ کنی ،میشکند
و او همچنان رفتارش را تکرار کرد ،شما فقط نتیجه عملش را بگویید و محیط را ترک کنید .
اگر باز تکرار کرد ،بگویید اگر شکست دیگر از این اسباب بازی نداری و برایت نمی خرم و از اتاق بروید .
اگر مدام حرفتان را تکرار کنید، سبب لجبازی او می شوید .
پس اجازه دهید خودش به نتیجه مورد نظرمان برسد .
دیدن بازخورد عمل :
۱.سبب اعتماد کودک به حرفهای شما می شود .
۲.چون شخصا تجربه کرده است ،فراموش نمی کند.
بعد از آن هرگز نگویید:دیدی گفتم .
سرزنش و نصیحت ممنوع...
بعد از آن یا در موردش حرفی نزنید یا فقط با او همدردی کنید و بگویید من هم یک دفعه این اتفاق برایم افتاد؛فهمیدم که دیگه تکرار نکنم.
هدف ما تحقیر یا سرزنش کودک نیست ،بلکه تجربه شخصی اوست و تا تجربه نکند مهارتی کسب نمی کند.
@eightparadise
👇
🌸 https://eitaa.com/eightparadise 🌸
🍃🌷
﷽
#زمزم_احکام
#احکام_خمس
س ٩۵۵. آيا به پولى که به مدت دو سال به صورت قرض الحسنه در بانک بوده، خمس تعلّق مى گيرد؟
ج.✍ هر مقدارى که از منفعت کسب پس انداز مى شود، يک بار به آن خمس تعلّق مى گيرد و پس انداز آن در بانک به صورت قرض الحسنه موجب سقوط خمس آن نمى شود. بله، قرضى که نمى تواند آن را تا سر سال خمسى از قرض گيرنده پس بگيرد، تا آن را پس نگرفته، پرداخت خمس آن واجب نيست.
💠
☝️س ٩۵۶. شخصى که برخود يا خانواده تحت تکفّل خود سخت مى گيرد تا بتواند مقدارى پس انداز نمايد و يا مقدارى قرض مى کند تا بتواند مشکلات زندگى اش را حلّ کند، اگر مال پس انداز شده و يا مالى که قرض گرفته، تا سر سال باقى بماند، آيا خمس به آن تعلّق مى گيرد؟
ج.✍ پس انداز درآمدِ سال براى صَرف در مؤونه در سال بعد، اگر در آستانه صرف در مؤونه تا چند روز آينده باشد، پرداخت خمس آن واجب نيست و خمس پولى که قرض کرده است، بر عهده قرض گيرنده نيست، ولى اگر از درآمد سال خود قسط هاى آن را بپردازد و عين مالى که قرض گرفته هنگام رسيدن سال خمسى نزد او باقى باشد، واجب است که خمس آن را به ميزان اقساطى که پرداخت نموده، بپردازد.
💠
☝️س ٩۵٧. دو سال است قطعه زمينى را براى ساخت خانه خريده ام، اگر از مخارج روزمرّه پولى را براى ساختن خانه در آن پس انداز کنم، زيرا در حال حاضر مستأجر هستم، آيا در پايان سال به آن خمس تعلّق مى گيرد؟
ج.✍ اگر عين مال از درآمد سال را قبل از رسيدن سال خمسى به مصالح ساختمانى مورد نياز تبديل کنيد، و يا آن که پول پس انداز شده از درآمد سال را مى خواهيد در آينده نزديک پس از پايان سال خمسى صرف ساختمان مسکن خود نماييد، خمس ندارد.
📚 #استفتائات_مقام_معظم_رهبری
#سرمایه
🌸 https://eitaa.com/eightparadise 🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃🌷
﷽
#دوشنبه_های_امام_حسنی
السلام علیک یا ابا محمد
یا حسن ابن علی
ایها المجتبی
یابن رسول الله
یا حجه الله علی خلقه
یا سیدنا و مولانا
انا توجهنا و استشفعنا و توسلنا
بک الی الله
و قدمناک بین یدی حاجاتنا
#یا_وجیها_عندالله_اشفع_لنا_عندالله
🌸🍃🌸🍃🌸
🍃یا امام حسن مجتبی (ع)
تو اربابمی...
قلب مُردَمو احیاء می کنی
کربلامونو امضاء می کنی
لطفاً کانال هشت بهشت را به دوستان💖 خوبتان معرفی کنید
🌸 https://eitaa.com/eightparadise 🌸
🍃🌷
﷽
#چراغ_راه
🍃🌺هفت درس عالی در زندگی
🍃درس اول
عشق را بی معرفت معنا مکن
زر نداری مشت خود را وا مکن
🍃درس دوم
گر نداری دانش ترکیب رنگ
بین گلها، زشت یا زیبا نکن
🍃درس سوم
پیرو خورشید یا آیینه باش
هر چه عریان دیده ای افشا مکن
🍃درس چهارم
ای که از لرزیدن دل آگهی
هیچ کس را هیچ جا رسوا مکن
🍃درس پنجم
دل شود روشن زشمع اعتراف
با کس ار بد کرده ای، حاشا مکن
🍃درس ششم
زر بدست طفل دادن ابلهی ست
اشک ر ا نذر غم دنیا مکن
🍃درس هفتم
خوب دیدن شرط انسان بودن است
عیب را در این و آن پیدا مکن
🍀🍀🍀
@eightparadise
👇
🌸 https://eitaa.com/eightparadise 🌸
🍃🌷
﷽
#چکامه
فرض کن صید شوی بال و پرت را ببرند
بعد در گوش تو آهسته بگویند آزاد 😔
🔸 سجاد صفری اعظم
🌸 https://eitaa.com/eightparadise 🌸
🍃🌷
﷽
#حدیث_سرو
برخی از خصوصیات اخلاقی
#شهید_باهنر
در کلام
حجت الاسلام مهدوی کرمانی هم حجره ای ایشان
✍به طور کلی، برخورد شهید با کسانی که نزد ایشان می آمدند، بسیار صمیمی و دوستانه بود و حتی می توانم بگویم که ایشان از برادر نیز نزدیک تر بودند و بسیار خودمانی هم صحبت می کردند.
وی تا آن جا که می توانست نمازش را #اول_وقت و با #جماعت اقامه می کرد و معمولاً اول غروب در صحن مدرسه فیضیه به نماز جماعتی که به امامت آیت الله اراکی تشکیل می شد، حاضر می شدند و ظهرها هم در نماز جماعتی که به امامت مرحوم آیت الله زنجانی برگزار می شد، شرکت می کرد.
مدتی که ما با هم بودیم، چون با هم در یک درس مشترک بودیم و از طرفی آن درس بعد از اذان صبح در مسجد بالای سر حضرت معصومه(س) برقرار بود، ناچار می بایستی قبل از اذان ما در آن مسجد حاضر شده باشیم و بدین ترتیب، ایشان نماز صبح را نیز به امامت آیت الله العظمی مرعشی و یا آیت الله العظمی گلپایگانی اقامه می کردند و اعتقاد زیادی به #نماز_شب و به #زیارت_جامعه_کبیره و سایر ادعیه داشت که در مواقع تنهایی به آن ها مشغول بود.
همچنین مواقعی که به اتفاق دوستان به مسجد جمکران می رفتیم، بیش تر اوقات پیاده بودیم و ایشان طبق دستوراتی که در آداب مسجد جمکران نوشته شده، کاملاً عمل به آن ها را رعایت می کرد.
اصولاً از نماز شب و نمازهای مستحبی غفلت نمی کرد و حتی بعضی از دوستان ایشان، وی را برای این که زیاد به این گونه عبادات اهتمام می ورزید، گوشزد می کردند که مبادا از درسش که مقصود اصلی است، غافل شود، ولی ایشان با توجه به این که نماز و دعا را وسیله صفای قلب و موجب برقراری رابطه انسان با خدای خود می دانست، معتقد بود به این صورت بهتر می تواند به درسش بپردازد و لذا از انجام این اعمال غفلت نمی کرد. ایشان بسیار بی آلایش بود.
روحشون شاد و یادشون گرامی
🌸 https://eitaa.com/eightparadise 🌸
🍃🌷
﷽
#شبی_با_امیر_بیان
آغاز آفرینش آسمان و...
✨ راههای خدا شناسی
اوّل- آفرینش جهان
خلقت را آغاز كرد، و موجودات را بیافرید، بدون نیاز به فكر و اندیشه ای، یا استفاده از تجربه ای، بی آن كه حركتی ایجاد كند، و یا تصمیمی مضطرب در او راه داشته باشد.
برای پدید آمدن موجودات، وقت مناسبی قرار داد، و موجودات گوناگون را هماهنگ كرد، و در هر كدام، غریزه خاصّ خودش را قرار داد، و غرائز را همراه آنان گردانید.
خدا پیش از آن كه موجودات را بیافریند، از تمام جزئیّات و جوانب آنها آگاهی داشت، و حدود و پایان آنها را می دانست، و از اسرار درون و بیرون پدیده ها، آشنا بود.
سپس خدای سبحان طبقات فضا را شكافت، و اطراف آن را باز كرد، و هوای به آسمان و زمین راه یافته را آفرید، و در آن آبی روان ساخت، آبی كه امواج متلاطم آن شكننده بود، كه یكی بر دیگری می نشست، آب را بر بادی طوفانی و شكننده نهاد، و باد را به باز گرداندن آن فرمان داد، و به نگهداری آب مسلّط ساخت، و حد و مرز آن را به خوبی تعیین فرمود.
فضا را در زیر تند باد و آب را بر بالای آن در حركت بود. سپس خدای سبحان طوفانی بر انگیخت كه آب را متلاطم ساخت و امواج آب را پی در پی در هم كوبید. طوفان به شدّت وزید، و از نقطه ای دور دوباره آغاز شد. سپس به طوفان امر كرد تا امواج دریاها را به هر سو روان كند و بر هم كوبد و با همان شدّت كه در فضا وزیدن داشت، بر امواج آبها حمله ور گردد از اوّل آن بر می داشت و به آخرش می ریخت، و آبهای ساكن را به امواج سركش بر گرداند.
تا آنجا كه آبها روی هم قرار گرفتند، و چون قلّه های بلند كوهها بالا آمدند. امواج تند كف های بر آمده از آبها را در هوای باز، و فضای گسترده بالا برد، كه از آن هفت آسمان را پدید آورد. آسمان پایین را چون موج مهار شده، و آسمانهای بالا را مانند سقفی استوار و بلند قرار داد، بی آن كه نیازمند به ستونی باشد یا میخ هایی كه آنها را استوار كند.
آنگاه فضای آسمان پایین را به وسیله نور ستارگان درخشنده زینت بخشید و در آن چراغی روشنایی بخش (خورشید)، و ماهی درخشان، به حركت در آورد كه همواره در مدار فلكی گردنده و بر قرار، و سقفی متحرّك، و صفحه ای بی قرار، به گردش خود ادامه دهند......
#ادامه_دارد...
📚 نهج البلاغه #خطبه_اول بخش3⃣
#فقط_حیدر_امیرالمؤمنین_است
@eightparadise
👇
🌸 https://eitaa.com/eightparadise 🌸
🍃🌷
﷽
#رمان_تنها_میان_داعش
#قسمت_سی_و_پنجم
💠 چشمانم را بستم و با همین چشم بسته، #سر بریده حیدر را میدیدم که دستم روی ضامن لرزید و فریاد عدنان پلکم را پاره کرد. خودش را روی زمین میکشید و با چشمانی که از عصبانیت آتش گرفته بود، داد و بیداد میکرد :«برو اون پشت! زود باش!»
دوباره اسلحه را به سمتم گرفته بود، فرصت انفجار #نارنجک از دستم رفته و نمیفهمیدم چه شده که اینهمه وحشت کرده است. از شدت خونریزی جانش تمام شده و حتی نمیتوانست چند قدم مانده خودش را به سمتم بکشد که با تهدیدِ اسلحه سرم فریاد زد :«برو پشت اون بشکهها! نمیخوام تو رو با این بیپدرها تقسیم کنم!»
💠 قدمهایم قوت نداشت، دیوارهای سیمانی خانه هر لحظه از موج انفجار میلرزید، همهمهای را از بیرون خانه میشنیدم و از حرف تقسیم غنائم میفهمیدم #داعشیها به خانه نزدیک میشوند و عدنان این دختر زیبای #شیعه را تنها برای خود میخواهد.
نارنجک را با هر دو دستم پنهان کرده بودم و عدنان امانم نمیداد که گلنگدن را کشید و نعره زد :«میری یا بزنم؟» و دیوار کنار سرم را با گلولهای کوبید که از ترس خودم را روی زمین انداختم و او همچنان وحشیانه #تهدیدم میکرد تا پنهان شوم.
💠 کنج اتاق چند بشکه خالی آب بود و باید فرار میکردم که بدن لرزانم را روی زمین میکشیدم تا پشت بشکهها رسیدم و هنوز کامل مخفی نشده، صدای باز شدن در را شنیدم.
ساکم هنوز کنار دیوار مانده و میترسیدم از همان ساک به حضورم پی ببرند و اگر چنین میشد، فقط این نارنجک میتوانست نجاتم دهد.
💠 با یک دست نارنجک و با دست دیگر دهانم را محکم گرفته بودم تا صدای نفسهای #وحشتزدهام را نشنوند و شنیدم عدنان ناله زد :«از دیشب که زخمی شدم خودم رو کشوندم اینجا تا شماها بیاید کمکم!» و صدایی غریبه میآمد که با زبانی مضطرب خبر داد :«دارن میرسن، باید عقب بکشیم!»
انگار از حمله نیروهای مردمی وحشت کرده بودند که از میان بشکهها نگاه کردم و دیدم دو نفر بالای سر عدنان ایستاده و یکی #خنجری دستش بود. عدنان اسلحهاش را زمین گذاشته، به شلوار رفیقش چنگ انداخته و التماسش میکرد تا او را هم با خود ببرند.
💠 یعنی ارتش و نیروهای مردمی بهقدری نزدیک بودند که دیگر عدنان از خیال من گذشته و فقط میخواست جان #جهنمیاش را نجات دهد؟ هنوز هول بریدن سر حیدر به حنجرم مانده و دیگر از این زندگی بریده بودم که تنها به بهای #نجابتم از خدا میخواستم نجاتم دهد.
در دلم دامن #حضرت_زهرا (سلاماللهعلیها) را گرفته و با رؤیای رسیدن نیروهای مردمی همچنان از ترس میلرزیدم که دیدم یکی عدنان را با صورت به زمین کوبید و دیگری روی کمرش چمباته زد.
💠 عدنان مثل حیوانی زوزه میکشید، #ذلیلانه دست و پا میزد و من از ترس در حال جان کندن بودم که دیدم در یک لحظه سر عدنان را با خنجرش برید و از حجم خونی که پاشید، حالم زیر و رو شد. تمام تنم از ترس میتپید و بدنم طوری یخ کرده بود که انگار دیگر خونی در رگهایم نبود.
موی عدنان در چنگ همپیالهاش مانده و نعش نحسش نقش زمین بود و #داعشیها دیگر کاری در این خانه نداشتند که رفتند و سر عدنان را هم با خودشان بردند.
💠 حالا در این اتاق سیمانی من با جنازه بیسر عدنان تنها بودم که چشمانم از وحشت خشکشان زده و حس میکردم بشکهها از تکانهای بدنم به لرزه افتادهاند.
رگبار گلوله همچنان در گوشم بود و چشمم به عدنانی که دیگر به #دوزخ رفته و هنوز بوی تعفنش مشامم را میزد. جرأت نمیکردم از پشت این بشکهها بیرون بیایم و دیگر وحشت عدنان به دلم نبود که از تصور بریدن سر حیدرم آتش گرفتم و ضجهام سقف این سیاهچال را شکافت.
💠 دلم در آتش دلتنگی حیدر پَرپَر میزد و پس از هشتاد روز #فراق دیگر از چشمانم به جای اشک، خون میبارید. میدانستم این آتشِ نیروهای خودی بر سنگرهای داعش است و نمیترسیدم این خانه را هم به نام داعش بکوبند و جانم را بگیرند که با داغ اینهمه عزیز دیگر #زندگی برایم ارزش نداشت.
موبایل خاموش شده، حساب ساعت و زمان از دستم رفته و تنها از گرمای هوا میفهمیدم نزدیک ظهر شده و میترسیدم از جایم تکان بخورم مبادا دوباره اسیر #شیطانی داعشی شوم.
💠 پشت بشکهها سرم را روی زانو گذاشته، خاطرات حیدر از خیالم رد میشد و عطش #عشقش با اشکم فروکش نمیکرد که هر لحظه تشنهتر میشدم.
شیشه آب و نان خشک در ساکم بود و اینها باید قسمت حیدرم میشد که در این تنگنای تشنگی و گرسنگی چیزی از گلویم پایین نمیرفت و فقط از درد دلتنگی زار میزدم...
#ادامه_دارد...
✍نویسنده: فاطمه ولی نژاد
🆔
🌸 https://eitaa.com/eightparadise 🌸