eitaa logo
🌺ــهـشـتـــ❤️ـــبــهـشــتـــ🌺
481 دنبال‌کننده
7.1هزار عکس
1.5هزار ویدیو
6 فایل
ادبی، مذهبی، تاریخی، شهدا و... ادمین کانال @seyyed_shiraz آیدی 👆جهت انتقادات و پیشنهادات، سوالات شرعی، اعتقادی و...
مشاهده در ایتا
دانلود
🌼🌸🌼 🌸🌼 🌼 🍃🌷 ﷽ 📝 مریم با دیدن شهاب در منطقه ممنوعه با شتاب به طرفش رفت. سارا و نرجس با دیدن مریم که نگران به طرف شهاب می رفت به سمتش دویدند. مریم کنار مهیا ایستاد. چند بار شهاب را صدا کرد اما شهاب صدایش را نشنید. به طرف مهیا برگشت. ـــ مهیا این دیوونه داره چیکار میکنه برا چی رفته اونجا؟ نرجس و سارا هم با نگرانی به مهیا خیره شده بودند مهیا که ترسید واقعیت را بگویید چون میدانست کتک خوردنش حتمی هست شانه های را به نشانه ی نمیدانم بالا برد . محسن به طرف دخترها آمد. ــــ چیزی شده خانم مهدوی؟ ___آقای مرادی شهاب رفته قسمتی که مین هست. محسن سرش را به اطراف چرخاند تا شهاب را پیدا کند با دیدن شهاب چند بار صدایش کرد. ــــ تلاش نکنید صداتونو نمیشنوه. مریم روی زمین نشست . ــــ الان چیکار کنیم؟ مهیا از کارش پشیمان شده بود. خودش هم نگران شده بود باورش نمی شد شهاب به خاطرش قبول کرده باشه که وسط مین ها برود. به شهاب که در حال عکاسی بود نگاهی کرد اگر اتفاقی برایش بیفتد چی ؟؟؟ مهیا از استرس و نگرانی ناخن هایش را می جوید. شهاب که کارش تمام شده بود به طرف بچه ها آمد .تا از سیم های خاردار رد شد مریم به سمتش آمد ــــ این چه کاریه برا چی رفتی؟ میدونی چقدر خطرناکه ؟ ــــ حالا که چیزی نشده. شهاب می خواست دوربین را به مهیا بدهد که مهیا با چشم به مریم اشاره کرد شهاب که متوجه منظورش نشد چشمانش را باریک کرد.مهیا به مریم بعد خودش اشاره کرد و دستش را به علامت سر بریدن بر روی گردنش کشید. شهاب خنده اش را جمع کرد. محسن به طرفش رفت . ـــ مرد مومن تو دیگه چرا؟ اینهمه تو گوش این دانش آموزا خوندی که نرن اونور الان خودت رفتی ؟ ـــ چندجا شناسایی کردم ازشون عکس گرفتم بعد بیایم پاکسازی کنیم . دوربین را به طرف مهیا گرفت. ـــ خیلی ممنون خانم رضایی . مریم به طرف مهیا برگشت ــــ تو میدونستی می خواد بره اونور؟ تا مهیا می خواست جواب بدهد شهاب گفت: ــــ نه نمی دونستن من فقط ازشون دوربینشونو خواستم ایشونم هم لطف کردند به من دادند. شهاب در دلش گفت ـــ بفرما دروغگو هم که شدی . کم کم همه سوار اتوبوس شدند. شهاب مکان بعدی را پادگان محالتی در جاده ی حمیدیه اعلام کرد. که امشب آنجا مستقر می شوند مهیا نگاهی به اطرافش انداخت. محسن کنار راننده در حال هماهنگی برنامه فردا بود.مریم هم خواب بود . مهیا سرش را به صندلی جلو نزدیک کرد شهاب چشمانش را بسته بود. مهیا آرام صدایش کرد. ــــ سید سید شهاب چشمانش را باز کرد و سرجایش نشست ــــ بله بفرمایید ... ✍نویسنده: 💐💖الّلهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَج💖💐 👇 🆔 @eightparadise 🌼 🌸🌼 🌼🌸🌼
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃🌷 ﷽ تصادف های ساختگی اطمینان از اتومبیل بفرمائید ــهـشـتـــ ـبـــهـشـتـــ 👉 💖 @eightparadise
🍃🌷 ﷽ خطبه ی بیست و سوم قسمت ٢ 🌸 ضرورت تعاون با خویشاوندان ای مردم، انسان هر مقدار كه ثروتمند باشد، باز از خویشاوندان خود بی نیاز نیست كه از او با زبان و دست دفاع كنند، خویشاوندان انسان، بزرگترین گروهی هستند كه از او حمایت می كنند، و اضطراب و ناراحتی او را می زدایند، و در هنگام مصیبتها نسبت به او، پرعاطفه ترین مردم می باشند، نام نیكی كه خدا از شخصی در میان مردم رواج دهد بهتر از میراثی است كه دیگری بردارد. (قسمت دیگری از همین خطبه): آگاه باشید، مبادا از بستگان تهیدست خود رو برگردانید، و از آنان چیزی را دریغ دارید، كه نگاه داشتن مال دنیا زیادی نیاورد و از بین رفتنش كمبودی ایجاد نكند، آن كس كه دست دهنده خود را از بستگانش بازدارد، تنها یك دست را از آنها گرفته اما دستهای فراوانی را از خویش دور كرده است، و كسی كه پر و بال محبت را بگستراند، دوستی خویشاوندانش تداوم خواهد داشت. 📚 نهج البلاغه 🌷 👉 @eightparadise
1_512461918.mp3
2.68M
🍃🌷 ﷽ ❤️🕊 یا ⛅️ عجیب خسته ام از روزهای غرق گناه سه شنبه ها دل من حالِ جمکران دارد.... مداح 🎤 فرهمند 🕌 🌸همراهی تون در هشت بهشت باعث افتخاره🌸 👇 💖 @eightparadise
🍃🌷 ﷽ 🌸 سحر چهارم ... ✍زیباترین فصل زندگی ام، با نام تو آغاز می شود؛ به نــام خــــدا 🕊اصلا راز هر زیبایی، در تکرار عاشقانه نام توست... تو که باشی؛زمین و زمان آرامند. حتی اگر از آسمان سنگ ببارد! 🕊تو که باشی،همه پـُر از تواند ... و مثل تو؛آرام و مهربااان . 🕊چهارمین بزم عاشقانه است. و تو هستی ... و من با تو،آرامِ آرامم ! 🕊آنقدر حضورت مستم کرده است؛ که هوای فریاد به سرم زده ... 🕊کاش مي شد بر بامِ زمین می ایستادم و نام تو را،هزار بار عاشقانه،فریاد ميزدم. تا همه اهل زمین بدانند؛ 🕊دلبر من؛ همان"هوُ اللّهُ أَحَد"ی است، که عالم را به یک کرشمهٔ نگاهش،اداره میکند. 🕊عاشـ❤️ـقی ... بی نظیرترین میدانِ زمین است. و هر که زمین خورده این میدان نباشد؛ پرواز را تجربه نخواهد کرد. 🕊خدا... قنوت چهارمین بزم عاشقانه ما، به نام نامی تو،زیباترین قنوت خواهد شد؛ 🕊به نــام تــو... یــاربِ، یــا ربِ، یــا رب ... 🌸بــفـرمــائــیـد هـــشـــتــ بــهــشـــتــ🌸 👇 💖 https://eitaa.com/eightparadise
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
1_939726927.mp3
4.12M
🍃🌷 ﷽ در (تندخوانی) قرآن کریم 🔊 قاری معتز آقایی 🕐 زمان: ۳۴ دقیقه 🍃🌺خوشبختي یعني بہ نیابت از امام زمانت هر روز قرآڹ بخوني... 🌸 👇 https://eitaa.com/eightparadise
🍃🌷 ﷽ ١٧_فروردین_١۴٠١ برنامه ی تلاوت قرآن 📖 صفحه ی ٢۶۵، سوره ی مبارکه ی حجر 🌸 @eightparadise
🍃🌷 ﷽ ❤️✍برای حاشیه‌نشینان کار می‌کرد، اما خدا او را به متن جامعه آورد. این سنت خداست. راه در رو ندارد. کجا فرار می‌کنی ای شیخ؟! بایست! خدا را با تو کاری‌ست که خلق باید بدانند. چیزی بین تو و اوست که بین تو و او نمی‌ماند. اخلاص، شاید قایم‌باشک‌بازی نیت‌ها با مردم باشد، اما کار خدای مردم افشاگری‌ مخلصان است. اگر خدا برای عاصیان ستارالعیوب است، برای خالصان رازدار نیست. و برای انتخاب شهید، خدا گل یا پوچ بازی نمی‌کند. مرگ تصادفی در کار و بار او نیست و شهادت، پادشاه مرگ‌هاست که از سلسله‌ی اولیای الهی به عزیز دردانه‌های خدا به ارث می‌رسد. و ماه صیام، اتوبان چهاربانده‌ی بندگان زرنگ خداست که در آن می‌تازند و از روزه به روزی می‌رسند. و حرم امام معصوم، نسخه‌ی اورجینالی‌ست که بهشت را از روی آن کپی کرده‌اند. و زیارت، فرصت سر از آب برآوردن و نفس‌چاق‌کردن شناگری‌ست که باید عرض دنیا را شنا کند و دامن به آب نیالاید. بایست ای شیخ مخلصِ روزه‌دارِ زائرِ شهید! خدا را با تو کاری هست... شهید ✍‌‌ بفرمائید ــهـشـتـــ ـبـــهـشـتـــ 👇🌸🌷 👇 🌸 https://eitaa.com/eightparadise 🌸
🍃🌷 ﷽ 🍂 تحت هیچ شرایطی گناه نکنید تا به مقام مخلصین برسید. 🍂 🕋 وَلَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَهَمَّ بِهَا لَوْلا أَن رَّأَي بُرْهَانَ رَبِّهِ كَذَلِكَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَالْفَحْشَاء إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُخْلَصِينَ (یوسف/٢۴) ⚡️ترجمه: و همانا همسر عزيز مصر قصد او يوسف را كرد و او نيز اگر برهان پروردگارش را نمى ديد بر اساس غريزه قصد او را مى كرد. اينگونه ما او را با برهان كمك كرديم تا بدى و فحشاء را از او دور كنيم، چرا كه او از بندگان برگزيده ما است. 🍁 با این که حضرت یوسف، غلام بود و مجبور به اطاعت از خانم خانه، و با این که درها قفل بود و راه فرار بسته، ولی تن به گناه نداد و به خدا پناه برد. 🔴 همین دوری شدید از گناه، او را به درجه مخلَصین رساند و از بندگان خاص خدا شد. 👇 🌸 https://eitaa.com/eightparadise 🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌼🌸🌼 🌸🌼 🌼 🍃🌷 ﷽ 📝 ___خیلی ممنون هم بابت عکسا هم بابت اینکه به مریم نگفتید اگه مریم میفهمید کشتنم حتمی بود . ــــ خواهش میکنم ولی لطفا دیگه از این کارای خطرناڪ نڪنید . مهیا سرجایش برگشت نگاهش را به بیرون دوخت شخصیت شهاب برایش جالب بود دوست داشت بیشتر در موردش بداند. احساس عجیبی نسبت به شهاب داشت. از اولین برخورشان تا آخرین اتفاق که چند ساعت پیش بود مانند فیلمی از جلوی چشمانش گذشت . نگاهی به شهاب انداخت که مشغول بیسیم زدن بود . هوا تاریک شده بود. به خاطر اینکه دیر از شلمچه حرکت کرده بودند دیرتر به پادگان رسیدند موقع رسیدن همه خواب بودند با ایستادن ماشین، مهیا نگاهی به اطرافش انداخت. ـــ سید رسیدیم ـــ بیدارید شما ؟؟ ـــ بله ـــ بله رسیدیم بی زحمت همه رو بیدار کنید . ـــ حتما مهیا خودش نمی دانست چرا اینقدر مودب شده بود. همه دختر ها رو بیدار کرد پیاده شدند. خادم ها برایشان اسپند دود کرده بودند .بعد از اینکه به صف شدند مریم همه خوابگاه ها را بین دانش آموزان تقسیم کرد. دختر ها به سمت خوابگاه شهید جهان آرا رفتند. خوابگاه بزرگی بود و همه دانش آموزان در حال ورجه ورجه کردن بودند . نرجس و سارا تخت های بالا را انتخاب کردند .مهیا و مریم هم وسایلشان را روی تخت های پایین گذاشتند. بعد نماز و شام همه برای شرکت در رزمایش آماده شدند. چون هوا سرد بود همه با خود پتو برده بودند. سرو صدای دخترا تمام محل رزمایش را فرا گرفت .با شروع رزمایش و صحبت های مجری همه ساکت شدند. رزمایش بسیار عالی بود. و توانست اشک همه را دربیاورد. بعد از رزمایش شهاب به دانش آموزان تا یک ساعت اجازه داد که در محوطه باشند تا بعد از همه به خوابگاه بروند . شهاب توی اتاق دراز کشیده بود که محسن کنارش نشست . ــــ چته؟ ـــ هیچی خسته ام ـــ راستی فک نکن ندونستم برا چی رفتی عکس گرفتی . ـــ خب بهت گفتم برا چی. ـــ قضیه شناسایی نبود دختره ازت خواست عکس بگیری نه ؟ شهاب تا خواست انکار کنه محسن انگشتش را به علامت تهدید جلویش تکان داد . ــــ انکار نکن شهاب سرش را تکان داد ــــ آره اون ازم خواست محسن لبخندی زد 😊 ــــ خبریه شهاب؟؟چفیه با ارزشتو میدی بهش.به خاطرش میری وسط میدون مین . شهاب نگذاشت محسن ادامه بدهد ــــ اِدرست نیست پشت سر دختر از این حرفا گفته بشه . ـــ ما که چیزی نگفتیم فقط گفتیم اینقدر با خودت درگیر نباش آسون بگیر ... ✍نویسنده: 💐💖الّلهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَج💖💐 👇 🆔 @eightparadise 🌼 🌸🌼 🌼🌸🌼
🌼🌸🌼 🌸🌼 🌼 🍃🌷 ﷽ 📝 ــــ وای... این چه وضعشه! آخه چرا آدم رو کله ی سحر بیدار می کنید؟؟ دانش آموزان هم مهیا را همراهی کردند و شروع کردن به غر زدن... ــــ خواهرا! لطفا ساکت؛ خواهرا ساکت! همه ساکت شدند و به شهاب خیره شدند. یکی از دانش آموزان با صدای بلند گفت. ــــ برادر!برای چی از اول صبح بیدارمون کردی؟!؟ ـــ این قوانین این پادگانه. شما وقتی می خواستید بیاید اردو؛ باید در مورد قوانینش هم سوال می پرسیدید! دختره ایشی زیر لب گفت. ــــ این مهیا جون گفت خیلی بد اخلاقه، باورش نکردم!!! شهاب سرش را بلند کرد و با تعجب به مهیا نگاه کرد! مهیا ضربه ی محکمی به پهلوی دختر زد. ــــ عزیزم!هر چی که بهت میگم رو که نباید با صدای بلند بگی! بقیه دخترها شروع به خندیدن کردند. ــــ بسه دیگه... خواهرهایی که نماز خوندند؛ به سمت سلف حرکت کنند. صبحونشون رو میل کنند. بعد همه توی محوطه جمع بشند تا کلاس های آموزشی شروع بشه. همه به سمت سلف رفتند. مهیا با دیدن صبحانه با صدای بلند گفت: حلوا شکری؟!؟ دخترها سرهاشان را جلو آودرند و با دیدن حلوا شکری؛ شروع به غر زدن کردند. مهیا به سمت میز آخر سالن رفت. مریم و سارا و نرجس آنجا نشسته بودند. نرجس با آمدن مهیا سرش را برگرداند و اخم هایش را در هم کشید. مهیا هم نشست و ادای نرجس را درآورد که سارا زد زیر خنده...خنده هایی که با چشم غره ی مریم ساڪت شدند. بعد از صبحانه همه به طرف محوطه رفتند. دختر ها به پنج گروه تقسیم شدند. استاد ها که شهاب، محسن، نرجس، مریم و سارا بودند؛ گروه ها را به قسمت هایی از محوطه بردند؛ وآموزش های خاصی را به آن ها آموزش دادند. مهیا کنار بقیه دخترها نشسته بود و جک تعریف می کردند؛ که شهاب با چند اسلحه به طرفشان آمد. مهیا با لحن با مزه ای گفت: ــــ یا حضرت عباس!!! همه ی دخترها شروع به خندیدن کردند. شهاب با تعجب نگاهی به آنها انداخت. ـــ چیزی شده؟! ــــ نه سید بفرمایید. شهاب اسلحه را از هم جدا کرد و با توضیح دوباره آن را بست. ـــ خب ۴نفر بیان اینجا اسلحه هایی که من باز کردم رو ببندند. ۴نفر که یکی از آنها مهیا بود؛ به طرف اسلحه ها رفتند. مهیا زودتر از همه اسلحه اش را بست. شهاب پشتش به مهیا بود. مهیا اسلحه را به سمت دانش آموزان گرفت و ادای تیراندازی را درآورد. دختر ها هم خودشان را روی زمین می انداختند. شهاب با تعجب به دختر ها که پس از دیگری خودرا روی زمین می انداختند، نگاه کرد. وقتی به پشت سرش نگاه کرد؛ با ژستی که مهیا گرفته بود، قضیه را فهمید. لب هایش را در دهان فرو برد تا لبخندی که اصرار بر نشستن بر لبانش می کرد دیده نشود! ــــ تموم کردید خانم رضایی! ؟ مهیا بله ای گفت. شهاب اسلحه ها را گرفت و بعد از ختم صلواتی به سمت گروه بعدی رفت... ... ✍نویسنده: 💐💖الّلهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَج💖💐 👇 🆔 @eightparadise 🌼 🌸🌼 🌼🌸🌼
🍃🌷 ﷽ نگاﻩ ﻣﺮﺩﻡ ﺑﻪ ما ﻣﺘﻔﺎﻭﺕ ﺍﺳﺖ! یک نفر ما ﺭﺍ ﺑﺪ ﻣﯽﺑﯿﻨﺪ ﻭ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺧﻮﺏ؛ ﯾﮑﯽ ما ﺭﺍ ﺟﺬﺍﺏ و ﺩﯾﮕﺮی ما ﺭﺍ ﻫﯿﭻ ﺣﺴﺎﺏ ﻧﻤﯽﮐﻨﺪ! یک نفر ما را دوست دارد و دیگری از ما متنفر است! ﺗﻨﻬﺎ ﺧﺪﺍﺳﺖ ﮐﻪ ما ﺭﺍ ﺁﻧﮕﻮﻧﻪ ﮐﻪ ﻫﺴﺘیم ﻣﯽﺑﯿﻨﺪ ﭘﺲ ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﻣﻘﺼﻮﺩ ﺧﻮد ﻗﺮﺍﺭ دهیم... خــــدا پـرونده ای را کـه مردم مینویـسند،نمی خوانـد بفرمائید ــهـشـتـــ ـبـــهـشـتـــ 👉 💖 @eightparadise
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃🌷 ﷽ ✅فواید گوش كردن به اذان 🌸شنیدن اذان انسان را از اهل آسمان قرار می‌دهد . ❤️پیامبر اكرم (ص) می‌فرماید : همانا اهل آسمان از اهل زمین چیزى نمی شنوند مگر اذان 🌸شنیدنِ اذان اخلاق را نیكو می‌کند . ❤️امام على (ع) می‌فرماید : كسى كه اخلاقش بد است در گوش او اذان بگویید. 🌸شنیدن اذان انسان را سعادتمند می‌كند . ❤️پیامبراكرم (ص) می‌فرماید : كسى كه صداى اذان را بشنود و به آن روى آورد ، نزد خداوند از سعادتمندان است 🌸شنیدن اذان سبب دورى شیطان می‌شود . ❤️رسول اكرم (ص) میفرماید : شیطان وقتى نداى اذان را میشنود فرار می‌کند ❤️امام باقر (ع) فرمود : رسول خدا (ص) هنگامي که اذان موذّن را مي شنيد ، آنچه را موذّن ميگفت تکرار مي کرد 📚میزان‌الحكمه‌ج۱،ص۸۲،وج۱ص۸۴ بفرمائید ــهـشـتـــ ـبـــهـشـتـــ 👉 💖 @eightparadise
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃🌷 ﷽ سخنان فرزند ما فدایی رهبریم🌷 ما فدایی نظامیم🇮🇷 🌷شادی روح مطهر شهدا صلوات 🌷 🌸همراهی تون در هشت بهشت باعث افتخاره🌸 👇 💖 @eightparadise
1_959781896.mp3
2.19M
🍃🌷 ﷽ (عج)🌥 دعای افتتاح را در هر شب ماه رمضان بخوانید، زیرا ملائکه به آن گوش فرا می‌دهند و برای خواننده آن، طلب مغفرت می‌کنند. 🎤باسم کربلایی 🌸 👇 https://eitaa.com/eightparadise
🍃🌷 ﷽ مال و منال و قیمٺ و شوڪٺ نخواستیم از محضر تـو غیر محبٺ نخواستیم باب الجواد و پنجره فولاد شاهدند ما از ڪسی بہ غیر تو حاجٺ نخواستیم 😍✋ اللهّمَ صَلّ عَلے عَلے بنْ موسَے الرّضا المرتَضے الامامِ التّقے النّقے و حُجّّتڪَ عَلے مَنْ فَوقَ الارْضَ و مَن تَحتَ الثرے الصّدّیق الشَّهید صَلَوةَ ڪثیرَةً تامَةً زاڪیَةً مُتَواصِلةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَـہ ڪافْضَلِ ما صَلّیَتَ عَلے اَحَدٍ مِنْ اوْلیائِڪَ 💌 بفرمائید ــهـشـتـــ ـبـــهـشـتـــ 👉 💖 @eightparadise
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃🌷 ﷽ 🌸سحر پنجم ... ❤️✍وای که شمارش بزم سحرهایت، به سرعت رو به افزایش است. و من ...هنوز جامانده ترین مسافر پروازِ رمضانم! 🕊سیاهی آسمان ... خلوت آرام سحر ... حرارت آغوش تو ... و اشک های سیاه دلی من ... تنها سرمایه های بزم سحرهای مَنَند. انقدر عظیم ...که مرا یک سال ، به انتظارشان، میخ کوب کرده اند. 🕊چه سِرّی است؛ میان چشمهای من و زانوان تو ...؛ خدا که هر بار چشمانم بر زانوان تو، باریدند؛سبز شدم ...قدکشیدم ... و بالهایم برای پریدن،جان گرفتند. 🕊تو تنها قدرتِ بالهای منی. که بی اذن تو، زیباترین سجاده ها نیز، توان بلند کردن مرا ندارند! 🕊پنج سحر است، که بالهای مرا، باز گذاشته ای ... زیر بغلم را گرفته ای ... و هر سحر با بوسه ای، مرا در هوای خودت به پرواز،در آورده ای، تا با آغوشت،انس بگیرم ... و راه عــشق را گم نکنم! 🕊ساده بگویم؛خدا تو محبوب ترین سرمایه قلب خسته منی ... آنقدر که بی تو،هیچ ثروتی آرامم نمی کند. و هیچ دستی،توان یاری بالهایم را نخواهد داشت. 🕊پنجمین سحر ... و پنجمین بوسه تو را ... با هیچ بزمی،عوض نخواهم کرد. 🕊فقط ... یک تمنا می ماند و بس؛ بالهایم را رها مکن ...نه این سحر ... که به اندازه تمام سحر های عمرم ... 👈من ...بی تـــو ...سقوط خواهم کرد! 👇 💖 @eightparadise
1_932858763.mp3
3.96M
🍃🌷 ﷽ در (تندخوانی) قرآن کریم 🔊 قاری معتز آقایی 🕐 زمان: ۳۳ دقیقه 🍃🌺خوشبختي یعني بہ نیابت از امام زمانت هر روز قرآڹ بخوني... 🌸 👇 https://eitaa.com/eightparadise
🍃🌷 ﷽ بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ الْحَمْدُ لِلّٰهِ الَّذِى أَذْهَبَ اللَّيْلَ مُظْلِماً بِقُدْرَتِهِ ، وَجَاءَ بِالنَّهَارِ مُبْصِراً بِرَحْمَتِهِ ، وَكَسَانِى ضِياءَهُ وَأَنَا فِى نِعْمَتِهِ . اللّٰهُمَّ فَكَمَا أَبْقَيْتَنِى لَهُ فَأَبْقِنِى لِأَمْثالِهِ ، وَصَلِّ عَلَى النَّبِيِّ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ ، وَلَا تَفْجَعْنِي فِيهِ وَفِي غَيْرِهِ مِنَ اللَّيالِى وَالْأَيَّامِ ، بِارْتِكَابِ الْمَحَارِمِ ، وَاكْتِسَابِ الْمَآثِمِ ، وَارْزُقْنِى خَيْرَهُ ، وَخَيْرَ مَا فِيهِ ، وَخَيْرَ مَا بَعْدَهُ ، وَاصْرِفْ عَنِّى شَرَّهُ ، وَشَرَّ مَا فِيهِ ، وَشَرَّ مَا بَعْدَهُ ، اللّٰهُمَّ إِنِّى بِذِمَّةِ الْإِسْلامِ أَتَوَسَّلُ إِلَيْكَ ، وَبِحُرْمَةِ الْقُرْآنِ أَعْتَمِدُ عَلَيْكَ ، وَبِمُحَمَّدٍ الْمُصْطَفىٰ صَلَّى اللّٰهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ أَسْتَشْفِعُ لَدَيْكَ؛ فَاعْرِفِ اللّٰهُمَّ ذِمَّتِىَ الَّتِى رَجَوْتُ بِهَا قَضَاءَ حَاجَتِى ، يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ ، اللّٰهُمَّ اقْضِ لِى‌فِى الْخَمِيسِ خَمْساً لَايَتَّسِعُ لَها إِلّا كَرَمُكَ ، وَلَا يُطِيقُها إِلّا نِعَمُكَ ، سَلَامَةً أَقْوىٰ بِهَا عَلَىٰ طَاعَتِكَ ، وَعِبادَةً أَسْتَحِقُّ بِها جَزِيلَ مَثُوبَتِكَ ، وَسَعَةً فِى الْحَالِ مِنَ الرِّزْقِ الْحَلَالِ ، وَأَن تُؤْمِنَنِى فِى مَوَاقِفِ الْخَوْفِ بِأَمْنِكَ ، وَتَجْعَلَنِى مِنْ طَوَارِقِ الْهُمُومِ وَالْغُمُومِ فِى حِصْنِكَ ، وَ صَلِّ عَلَىٰ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ ، وَاجْعَلْ تَوَسُّلِى بِهِ شَافِعاً ، يَوْمَ الْقِيامَةِ نَافِعاً ، إِنَّكَ أَنْتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ. 📿💠 ترجمه 💠📿 به نام خدا که رحمتش بسیار و مهربانی‌اش همیشگی است، سپاس خدای را که شب تاریک را باقدرت خود برد و روز روشن را به رحمتش آورد و لباس پرفروغ آن را درحالی‌که قرین نعمتش بودم بر تن من کرد، خدایا! همچنان که مرا برای این روز نگاه داشتی برای امثال آن نیز پابرجا بدار و بر پیامبر اسلام محمّد و خاندان او درود فرست و مرا در این روز و شب‌ها و روزهای دیگر به فاجعه‌ی انجام گناهان مبتلا مساز، خیر این روز و خیر آنچه در آن است و خیر بعدازاین روز را روزی‌ام گردان و شرّ این روز و شرّ آنچه در آن است و شرّ بعدازآن را از من دور ساز. خدایا! من با گردن نهادن به دین اسلام به‌سوی تو وسیله می‌جویم و با حرمت نهادن به قرآن بر تو اعتماد می‌کنم و به دوستی محمّد، بنده برگزیده‌ات که (درود خدا بر او و خاندانش باد) نزد تو شفاعت می‌طلبم؛ پس بار خدایا پیمانی که روا شدن حاجتم را به آن امید بسته‌ام به حساب آور، ای مهربان‌ترین مهربانان! بار خدایا برطرف نما که آن‌ها را جز کرم تو گنجایش و جز نعمت‌های تو طاقت ندارد: 1⃣سلامتی که با آن برای انجام طاعتت نیرو گیرم و 2⃣عبادتی که با آن سزاوار پاداش فراوان تو گردم و 3⃣گشایشی در حال من با روزی حلال و اینکه 4⃣به من با امن خویش در هنگامه‌های ترس امنیت دهی و 5⃣از هر غم و اندوه کوبنده در دژ استوار خویش پناهم دهی، بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست و چاره‌جویی‌ام را به‌وسیله‌ی او شفیع سودمندی برایم در روز قیامت قرار ده، به‌یقین تو مهربان‌ترین مهربانانی. ✅ الهی آمین بفرمائید ــهـشـتـــ بـــهـشـتـــ 👇 🌸 https://eitaa.com/eightparadise 🌸
1_647068541.mp3
1.95M
🍃🌷 ﷽ ✨ایها العشق سلام از طرفِ نوکرِ تو ✨برگ سبزی ست که هر روز رسد مَحضرِ تو 💐یا من و شش گوشه تان صبح،قراری داریم دلبری کردن از او،ناز کشیدن از من 💫أَلسلام على مَن افتخَرَ به جبرئیل 💫سلام بر آن کسى که جبرئیل به او مباهات مى نمود. صلۍ علیڪ یااباعبداللهـ الحسیݩ؏✋🏻 🌸 https://eitaa.com/eightparadise 🌸
🍃🌷 ﷽ اگر وسطِ آب دریا هم باشہ وقتیـــــــکہ دَرِش بستہ باشہ ، یہ قطــره آب هم داخلش نمیره ✗ اگر وسطِ "دریای رحمت خدا" هم باشہ تا خودش نخواد، هیچ بهره‌ای نمی‌بره حتی اگر اون☝️ دریا اسمش باشه ... قدر رو بدونیمـ 👇 💖 @eightparadise