🍃🌷
﷽
#خانواده_ی_برتر
🔻نقش خانواده در تربیت #دختران
1⃣ هیچ وقت همسر خود را تحقیر نکنید بخصوص نزد فرزندانتان.
2⃣ با دخترتان مثل یک دوست باشید. حرفهای او را گوش دهید و تلاش کنید خودتان مشاور او باشید.
3⃣ همیشه سعی کنید صادق و بیریا باشید و به جای اینکه موعظه و نصیحت کنید، اهل عمل باشید.
4⃣ برای اینکه دختر خوشبختی داشته باشید، با او بگویید و بخندید و در کنارش باشید.
5⃣ الفبای زندگی را به دخترتان آموزش دهید، بگذارید بعضی وقتها غذا درست کند، ظرف ها را بشوید، اتاقها را تمیز کند، قبض آب و برق را پرداخت کند، حساب بانکی برای خودش داشته باشد، درباره زندگی تصمیم بگیرد و …
6⃣ با دخترتان به گردش بروید و با هم بازی کنید. هر که هستید، چه سرمایه دار و چه تحصیل کرده و ... در برابر دخترتان یک دوست صمیمی باشید و غرورتان را زیر پاهایتان له کنید تا هم سطح دخترتان شوید.
7⃣ بین فرزندان خود تبعیض قائل نشوید.
8⃣ کاری کنید که دخترتان خودش را باور کند و به #خودباوری برسد. به او مسئولیت بدهید و در کارها با او مشورت کنید.
9⃣ نسبت به دخترتان با محبت برخورد کنید ... اگر اشتباهی کرد، راه حل بدهید و با پیدا کردن راه حلی، مشکل را به خوبی و خوشی حل کنید.
🔟 تشویق را فراموش نکنید. دخترتان را تشویق کنید که دوستان خوبی داشته باشد. اگر دخترتان دوستانی خوب، مودب، باایمان و باوقار داشته باشد، حتما از آنها #الگوبرداری خواهد کرد.
👇
💖 @eightparadise
🍃🌷
﷽
#تاریخی
تاریخ پیامبر اکرم صلےاللهعلیهوآله 2⃣6⃣
💫 جمعه ششم شوال
اصحاب رسول خدا در این شب مدینه را پاسبانی کردند و سعد بن معاذ و اسید بن حضیر و سعد بن عباده با عده ای مسلح تا بامداد به پاسبانی ایستادند، در همین شب رسول خدا خوابی دید که بر اثر آن خوش نداشت از مدینه بیرون رود و در این باب با اصحاب خود مشورت کرد. بزرگان مهاجر و انصار با ماندن در مدینه موافقت کردند ولی جوانانی که در بدر شرکت نداشتند از شوق شهادت با این رأی مخالفت کردند و اصرار داشتند که بر سر دشمن بروند.
در نتیجه اصرار جوانان، رسول خدا تصمیم به حرکت گرفت و در همان روز جمعه اصحاب خود را به شکیبایی سفارش فرمود و با هزار نفر از مدینه بیرون آمد و خود بر اسبی سوار بود و نیزه ای به دست داشت و پرچم مهاجرین بر دست علی بن ابی طالب بود.
💫 بازگشتن منافقان
در محل شوط در میان مدینه و احد عبدالله بن ابی با یک سوم مردم به مدینه بازگشت و گفت: حرف جوانان را شنید و گفتار ما را ناشنیده گرفت. ای مردم! ما نمی دانیم که باید برای چه خود را به کشتن دهیم؟ و چون با منافقان قوم خود باز می گشت، عبدالله بن عمرو در پی ایشان شتافت که آنها را از رفتن بازدارد، ولی نتیجه نگرفت و ناامید برگشت.
دو قبیله بنی حارثه و بنی سلمه نیز سست شدند و خواستند برگردند که خداوند استوارشان ساخت (آل عمران/١٢٢).
💫 رسول خدا (ص) در شیخان
در این منزل بود که رسول خدا در بازید سپاهیان، پسران کمتر از ١۵ سال همچون اسامة بن زید و ... را به مدینه بازگرداند و در خندق که ١۵ ساله شده بودند آنها را اجازه شرکت در جنگ داد.
📚 #چکیده_ی_تاریخ_پیامبر_اکرم
دکتر محمد ابراهیم آیتی
👇
💖 @eightparadise
🍃🌷
﷽
#چکامه
قسم به معنی «لا یمکن الفرار از عشق»
که پر شده است جهان از حسین سرتاسر
🔸حمیدرضا برقعی
👇
💖 @eightparadise
🍃🌷
﷽
#دعای_روز_شنبه
بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
بِسْمِ اللّهِ كَلِمَةِ الْمُعْتَصِمِينَ، وَ مَقَالَةِ الْمُتَحَرِّزِينَ، وَ أَعُوذُ بِاللّهِ تَعَالَى مِنْ جَوْرِ الْجَائِرِينَ، وَ كَيْدِ الْحَاسِدِينَ، وَ بَغْيِ الظَّالِمِينَ، وَ أَحْمَدُهُ فَوْقَ حَمْدِ الْحَامِدِينَ، اَللّهُمَّ أَنْتَ الْوَاحِدُ بِلا شَرِيكٍ، وَ الْمَلِكُ بِلا تَمْلِيكٍ، لا تُضَادُّ فِي حُكْمِكَ، وَ لا تُنَازَعُ فِي مُلْكِكَ، أَسْأَلُكَ أَنْ تُصَلِّيَ عَلَى مُحَمَّدٍ عَبْدِكَ وَ رَسُولِكَ، وَ أَنْ تُوزِعَنِي مِنْ شُكْرِ نُعْمَاكَ مَا تَبْلُغُ بِي غَايَةَ رِضَاكَ، وَ أَنْ تُعِينَنِي عَلَى طَاعَتِكَ وَ لُزُومِ عِبَادَتِكَ، وَ اسْتِحْقَاقِ مَثُوبَتِكَ بِلُطْفِ عِنَايَتِكَ، وَ تَرْحَمَنِي بِصَدِّي [وَ صُدَّنِي ] عَنْ مَعَاصِيكَ مَا أَحْيَيْتَنِي، وَ تُوَفِّقَنِي لِمَا يَنْفَعُنِي مَا أَبْقَيْتَنِي، وَ أَنْ تَشْرَحَ بِكِتَابِكَ صَدْرِي، وَ تَحُطَّ بِتِلاوَتِهِ وِزْرِي، وَ تَمْنَحَنِي السَّلامَةَ فِي دِينِي وَ نَفْسِي، وَ لا تُوحِشَ بِي أَهْلَ أُنْسِي، وَ تُتِمَّ إِحْسَانَكَ فِيمَا بَقِيَ مِنْ عُمْرِي، كَمَا أَحْسَنْتَ فِيمَا مَضَى مِنْهُ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ.
📿💠ترجمه💠📿
به نام خدا كه رحمتش بسيار و مهرباني اش هميشگى است.
به نام خدا كه كلمه پناه جويان و گفتار پرهيزكاران است، و پناه مي برم به خداي بلندمرتبه از ستم ستمگران، و نيرنگ حسودان، و سركشي ظالمان، و او را مي ستايم ستايشي برتر از ستايش ستايشگران، خدايا! تويي يگانه بي انباز، و پادشاه علي الاطلاق، در فرمانروايي ات مخالفت نشوي، و در پادشاهي ات هماوردي نداري، از تو مي خواهم كه بر بنده و فرستاده ات محمد درود فرستي، و سپاس نعمت هايت را چنان قسمت من كن كه مرا به كمال خشنودي ات نائل گرداند،
و به بركت عنايت خويش بر طاعت و مداومت عبادت خود و شايستگي پاداشت ياري نمايي، و تا زنده ام به بازداشتن از گناهانت بر من مهر ورزي، و تا پايان عمر بر انجام آنچه بهره ام رساند توفيقم دهي، و به كتاب خود (قرآن) براي پذيرش حق، سينه ام را فراخ گرداني، و بار گناهانم را با تلاوتش از نامه اعمالم فرو ريزي، و در دين و جانم به من سلامت بخشي، و كساني كه به آن ها انس گرفته ام از من وحشت زده نكني، و در باقيمانده عمر، احسانت را بر من تمام نمايي چنان كه در گذشته عمرم بر من احسان نمودي، اي مهربان ترين مهربانان.
✅ الهی آمین
👇
💖 @eightparadise
🍃🌷
﷽
#تلاوت_نور
#شنبه_١٣_مهر_١٣٩٨
برنامه ی تلاوت قرآن
📖 صفحه ی سیصد و چهل
سوره ی مبارکه ی حج
#هدیه_به_امام_زمان_علیه_السلام
👇
💖 @eightparadise
🍃🌷
﷽
#تلنگر_تفکر
💖 #بیا_تا_قدر_یکدیگر_بدانیم
ﺑﻪ ﺗﺎﺭﻳﺦ ﻫﺎﯼ ﺭﻭﯼ ﺳﻨﮓ ﻗﺒﺮ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﻦ
ﺗﺎﺭﻳﺦ ﺗﻮﻟﺪ - ﺗﺎﺭﻳﺦ ﻣﺮﮒ
ﺁﻧﻬﺎ ﻓﻘﻂ ﺑﺎ ﻳﻚ ﺧﻂ ﻓﺎﺻﻠﻪ ﺍﺯ ﻫﻢ ﺟﺪﺍ ﺷﺪﻩ ﺍﻧﺪ
،
ﻫﻤﻴﻦ ﺧﻂ ﻓﺎﺻﻠﻪ ﻛﻮﭼﻚ ﻧﺸﺎﻥ ﺩﻫﻨﺪﻩ ﺗﻤﺎﻡ ﻣﺪتی است ﻛﻪ ﻣﺎ ﺭﻭﻱ ﻛﺮﻩ ﺯﻣﻴﻦ ﺯﻧﺪﮔﻲ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﻳﻢ،
ﻣﺎ ﻓﻘﻂ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﻳﻚ " ﺧﻂ ﻓﺎﺻﻠﻪ " ﺯﻧﺪﮔﻲ ﻣﻲ ﻛﻨﻴﻢ !
ﻭ ﺍﺭﺯﺵ ﺍﻳﻦ ﺧﻂ ﻛﻮﭼﻚ ﺭﺍ ﺗﻨﻬﺎ ﻛﺴﺎﻧﻲ ﻣﻲ ﺩﺍﻧﻨﺪ ﻛﻪ ﺑﻪ ﻣﺎ ﻋﺸﻖ ﻭﺭﺯﻳﺪﻩ ﺍﻧﺪ.
ﺁﻧﭽﻪ ﺩﺭ ﺯﻣﺎﻥ ﻣﺮﮒ ﻣﻬﻢ ﺍﺳﺖ ﭘﻮﻝ ﻭ ﺧﺎﻧﻪ ﻭ ﺛﺮﻭﺗﻲ ﻛﻪ ﺑﺎﻗﻲ ﻣﻲ ﮔﺬﺍﺭﻳﻢ ﻧﻴﺴﺖ، ﺑﻠﻜﻪ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﮔﺬﺭﺍﻧﺪﻥ ﺍﻳﻦ ﺧﻂ ﻓﺎﺻﻠﻪ ﺍﺳﺖ.
ﺑﻴﺎ ﺑﻴﺸﺘﺮ ﻳﻜﺪﻳﮕﺮ ﺭﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻴﻢ،
ﺑﻪ ﻓﮑﺮ ﻫﻤﻨﻮﻉ ﺑﺎﺷﯿﻢ،
ﺩﻳﺮﺗﺮ ﻋﺼﺒﺎﻧﻲ ﺷﻮﻳﻢ،
ﺑﻴﺸﺘﺮ ﻗﺪﺭﺩﺍﻧﻲ ﻛﻨﻴﻢ،
ﻛﻤﺘﺮ ﻛﻴﻨﻪ ﺗﻮﺯﻱ ﻛﻨﻴﻢ،
ﺑﻴﺸﺘﺮ ﺍﺣﺘﺮﺍﻡ ﺑﮕﺬﺍﺭﻳﻢ،
ﺑﻴﺸﺘﺮ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺑﺰﻧﻴﻢ .
ﻭ ﺑﻪ ﻳﺎﺩ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻴﻢ ﻛﻪ
ﺍﻳﻦ " ﺧﻂ ﻓﺎﺻﻠﻪ " ﺧﻴﻠﯽ ﻛﻮﺗﺎﻩ ﺍﺳﺖ!!!
👇
💖 @eightparadise
🍃🌷
﷽
#کلام_ناب
💛 "دلت پاک باشه" 💛
😏 بعضی ها ميگن: بابا دلت پاک باشد!
➖ جواب از قرآن:
آنکس که تو را خلق کرده است ، اگر فقط دل پاک کافی بود فقط میگفت آمنوا]
در حالیکه گفته :
[آمَُنوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحات]
یعنی هم دلت پاک باشد ، هم کارت درست باشد .😏
🔴 اگر تخمه کدو را بشکنی و مغزش را بکاری سبز نمی شود .
پوستش را هم بکاری سبز نمیشود . مغز و پوست باید با هم باشد .
✅ هم دل ؛ هم عمل !!
🌹آیت الله مجتهدی تهرانی (ره)
👇
💖 @eightparadise
🍃🌷
﷽
#پرسیدن_عیب_نیست
🤔يَوْمُ اَلتَّغابُن چه روزی است؟!
✍حضرت محمد(ص):
در روز قيامت، برای هر روز از ايام عُمر انسان، بيست و چهار خزانه موجود است که در روز قيامت، درهاى آن بیستوچهار خزانه باز مىشود.
آنگاه شخص حاضر، يك خزانه را پُر از نور و سرور مىبيند كه به هنگام ديدنش شاد میشود و آن ساعت، ساعتى است كه در آن، طاعت پروردگار را بهجاى آورده. سپس خزانه ديگرى را باز مىكنند و آن را تاريك و ترسناك مىبيند که به هنگام مشاهده آن، اندوهگین میشود و آن ساعتى است كه در آن، نافرمانى خدا كرده است.
💥سپس خزانه ديگرى را میگشايند و آن را خالى مىبیند و آن ساعتى است كه در آن، خوابيده و يا به حلالهاى دنيا اشتغال داشته، پس به او احساس خسارت و تأسف بابت هدر دادن آن ساعت دست میدهد زيرا قدرت کافی برای پُر كردن آن ساعت از نیکیها را داشته است. و این معنای گفتار حق تعالى در سوره تغابن است: {ذلِكَ يَوْمُ اَلتَّغابُنِ} آن روز، روز افسوس و خسران است.]
📚عده الداعیونجاحالساعی، ص۱۴۱
👇
💖 @eightparadise
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃🌷
﷽
#کلیپ_تصویری
👈 نعمتی به نام پدر
رفقا قدر والدین عزیزتون رو بدونین🌸
استاد دانشمند
✨💖الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج💖✨
👇
💖 https://eitaa.com/eightparadise
🍃🌷
﷽
#زمزم_احکام
س ۵۴٢. اگر فرزند بزرگ ميّت دختر و فرزند دوم او پسر باشد، آيا قضاى نمازها و روزه هاى پدر و مادر بر اين پسر واجب است؟
ج.✍ ملاک واجب بودن قضاى نماز و روزه پدر و مادر اين است که فرزند مذّکر از ديگر اولاد ذکور ميّت ـ اگر ميّت اولاد ذکور داشته باشد ـ بزرگتر باشد، و در فرض سؤال قضاى نماز و روزه پدر بر پسر که فرزند دوم پدر است، واجب است و قضاى نماز و روزه اى که از مادر فوت شده، نيز بنابر احتياط واجب است.
💠
س ۵۴٣. اگر پسر بزرگ چه بالغ باشد يا غير بالغ، قبل از پدر فوت کند. آيا قضاى نمازهاى پدر از فرزندان ديگر ساقط مى شود؟
ج.✍ تکليف قضاى نماز و روزه پدر بر پسر بزرگى واجب است که هنگام وفات پدر زنده باشد، هرچند فرزند اول يا پسر اول پدر نباشد.
💠
س ۵۴۴. من پسر بزرگ خانواده هستم. آيا واجب است براى خواندن نمازهاى قضاى پدرم، تا زنده است از او تحقيق کنم يا اين که بر او واجب است مرا از مقدار آن آگاه نمايد؟ در صورتى که مرا مطلع نکند، تکليف من چيست؟
ج.✍ تفحص و سؤال بر شما واجب نيست، ولى بر پدر واجب است تا فرصت دارد خودش بخواند و اگر نتوانست وصيت نمايد. به هرحال پسر بزرگ مکلّف است که بعد از فوت پدرش، آن مقدار از نماز و روزه هايى را که يقين دارد از پدرش فوت شده است، قضا نمايد.
📚 #استفتائات_مقام_معظم_رهبری
#نماز_قضای_پدر_و_مادر
👇
💖 @eightparadise
🍃🌷
﷽
#کوله_پشتی_شهدا
#شهید_چمران از زبان همسرش «غاده»
قسمت سی و یکم
✍...... آن لحظه در سردخانه وقتی دیدم مصطفی با آن سکینه خوابیده، آرامش گرفتم. بعد دیگران آمدند ونگذاشتند پیش او بمانم. نمیدانم چرا اینجا جسد را به سردخانه میبرند. در لبنان اگر کسی از دنیا میرفت میآوردند خانهاش، همه دورش قرآن میخوانند، عطر میزنند.
🌸 برای من عجیب بود که این یک عزیزی است که این طور شده، چرا باید بیندازیش دور؟ چرا در سردخانه. خیلی فریاد میزدم؛ این خود عزیز ماست. این خود مصطفی ماست، مصطفی چی شد؟ مگر چه چیز عوض شده؟ چرا باید سردخانه باشد؟ اما کسی گوش نمیکرد. بالاخره آن شب اول در اهواز برایم خیلی درد بود. همه دورم بودند برای تسلیت، اما من به کسی احتیاج نداشتم. حالم بدبود. خیلی گریه میکردم صبح روز بعد به تهران برگشتیم. برگشتن به تهران سختتر بود. چون با همین هواپیمای c-۱۳۰ بود که آخرین بار من و مصطفی از تهران به اهواز آمدیم و یادم هست که خلبانها اورا صدا میکردند که «بیا با ما بنشین.» ولی مصطفی اصلاً من را تنها نگذاشت، نزدیک من ماند. خیلی سخت بود که موقع آمدن با خودش بودم و حال با جسدش میرفتم. اصرار کردم که تابوتش را باز کنند، ولی نکردند. بیشتر تشریفات و مراسم بود که مرا کشت. حتی آن لحظات آخر محروم میکردند.
🌸وقتی رسیدیم تهران، رفتیم منزل مادر جان، مادر دکتر. بعد دیگر نفهمیدم دکتر را کجا بردند. من در منزل مادرجان بودم و همه مردم دورم. هرچه میگفتم، مصطفی کو؟ هیچ کس نمیگفت. فریاد میزدم: از دیروز تا الان؟ آخر چرا؟ شما مسلمان نیستید؟ خیلی بیتابی میکردم. بعد گفتند مصطفی را در سردخانه غسل میدهند گفتم: دیگر مصطفی تمام شد، چرا این کارها را میکنید؟ و گریه میکردم. گفتند: میرویم اورا میآوریم. گفتم اگر شما نمیآورید خودم میروم سردخانه نزدیکش وبرای وداع تا صبح مینشینم. بالاخره زیر اصرار من مصطفی را آوردند و چون ما در تهران خانه نداشتیم بردند در مسجد محل، محله بچه گیش، غسلش داده بودند، و او با آرامش خوابیده بود. من سرم را روی سینهاش گذاشتم و تا صبح در مسجد با اوحرف زدم. خیلی شب زیبایی بود و وداع سختی. تا روز دوم که مصطفی را بردند و من نفهمیدم کجا. من وسط جمعیت ذوب شدم. تا ظهر، مراسم تمام شد و مصطفی را خاک کردند. آن شب باید تنها برمی گشتم. آن لحظه تازه احساس کردم که مصطفی واقعاً تمام شد. در مراسم آدم گم است، نمیفهمد.
#ادامه_دارد
👇
💖 @eightparadise
🍃🌷
﷽
#حکایات_شیرین
📝برگه امتحان بینام
یک استاد دانشگاه میگفت: یک بار داشتم برگههای امتحان را تصحیح میکردم. به برگهای رسیدم که نام و نام خانوادگی نداشت. با خودم گفتم ایرادی ندارد. بعید است که بیش از یک برگه نام نداشته باشد. از تطابق برگهها با لیست دانشجویان صاحبش را پیدا میکنم. تصحیح کردم و ١٧/۵ گرفت. احساس کردم زیاد است. کمتر پیش میآید کسی از من این نمره را بگیرد. دوباره تصحیح کردم ١۵ گرفت. برگهها تمام شد. با لیست دانشجویان تطابق دادم اما هیچ دانشجویی نمانده بود. تازه فهمیدم کلید آزمون را که خودم نوشته بودم تصحیح کردم.
آری، اغلب ما نسبت به دیگران سختگیرتر هستیم تا نسبت به خودمان و بعضى وقتها اگر خودمان را تصحيح كنيم ميبينيم به آن خوبي كه فكر ميكنيم، نیستیم.
👇
💖 @eightparadise