🔰 سرود
❞ از پشت قرنها، شعله ى عشق تو سر كشيد
و دو چشم من خوابش شكست
من، محو تماشاى شعله هام
آنجا چشمه ى خون است
از خون تو به گندم رى آب مى دهند
آنجا. جلوهى طور است
با سامرى به زينت خود تاب مى دهند
و تو، فارغ، استوار
با رودى از خون
با كوهى از نور
چشمت بر دوست
و زبانت
اين برگ خشك
مى سوزد از عشق
مى گويد از تسليم
مى سرايد اى دوست!
اى دوست
خشنودم از آنچه تو مى خواهى
جز تو معبودى ندارد اين دل من
جز تو مقصودى ندارد اين شعله ى شاد
محرم ۹۳ ق
مجموعه اشعار | ص ۱۴۶
📚 #مجموعه_اشعار
📝 استاد علے صفایے حائرے
#️⃣ #متن #سرود
╭✤ @Einsad ✤╮
🔰 شعرهای فاطمه سلاماللهعلیها ۱
رنجی نیست، اگر زمین را از تو بگیرند.
آسمان زیر پای توست.
زمین رنجور است که از خورشید جدا شده
و تمامی خانوارهای خاک رنجورند،
که زمینشان، با خونابهها،
فقط بذر کینهاش را رویانیده است.
زمینی که میتوانست،
سفرهی گستردهی ضیافت خدا باشد،
و از خاک آدم، بردارد...
اکنون سینهها را به یأس و کینه
و چشمها را به درد و خون، میهمان کرده است.
زمین در روز نفرین تو، شب شد.
و سنگینی غمهای عظیم تو روزهای شاد را سیاهپوش کرد.
در این سیاهی،
جز بذر کینه از این زمین چه میروید.
ما رنجورهای خاک،
با خوراک خون
و لباس ترس، چشم به راهیم.
فرزندت را به خونخواهی یتیمان خاک بخوان
تا با لباس نور
و طهارت شمشیر،
زمین یتیم را در پناه بگیرد.
❞ عینصاد
📚 #مجموعه_اشعار
#️⃣ #متن #هنر
#عین_صاد | عضو شوید 👉🏻
👤: @ad_Einsad
🔰 شعرهای فاطمه سلاماللهعلیها ۲
بارها رنجها را شمردهام
اما رنج تو را، فقط پس از تولد تمامی وارثان زمین، میتوان شمرد
رنج تو، رنج تمامی آنهایی است که بایست در گلوارههای بلا، پخته میشدند،
اما در شعلههای حسادت سوختند.
و اگر مرهم تو نبود این سوختن را به ساختن برساند،
نمیدانم بر ما چه میگذشت.
من را که رنج حقیری، به زمین میدوخت
و شادی احمقی، به آسمان میکشید،
تو در دامنی پروریدی، که حلم و هدایت را پرورید و فریاد روشن و پیام تهاجم را.
و چه غم، ماتمزدهای را که در این دامان جایی دارد.
و از این دست جامی میگیرد.
این زورق،
و آن قرار، نه ماتمزده، که ماتم را آرام میکند.
این روح عظیم،
نه، مرده که سنگ را میجوشاند،
از چشمه سار دستهای مهربان تو،
مرگ هم آب زندگی مینوشد.
❞ عینصاد
📚 #مجموعه_اشعار
#️⃣ #متن #هنر
#عین_صاد | عضو شوید 👉🏻
👤: @ad_Einsad
📜 سرود
❞ از پشت قرنها، شعله ى عشق تو سر كشيد
و دو چشم من خوابش شكست
من، محو تماشاى شعله هام
آنجا چشمه ى خون است
از خون تو به گندم رى آب مى دهند
آنجا. جلوهى طور است
با سامرى به زينت خود تاب مى دهند
و تو، فارغ، استوار
با رودى از خون
با كوهى از نور
چشمت بر دوست
و زبانت
اين برگ خشك
مى سوزد از عشق
مى گويد از تسليم
مى سرايد اى دوست!
اى دوست
خشنودم از آنچه تو مى خواهى
جز تو معبودى ندارد اين دل من
جز تو مقصودى ندارد اين شعله ى شاد
■ محرم ۹۳ ق
📚 #مجموعه_اشعار | ص ۱۴۶
#️⃣ #متن #سرود #امامت
▫️@einsad
🌄 قلّهٔ بیحصار آزادی
📚 #مجموعه_اشعار
#️⃣ #سلسله_استوری #هنر
⭕️ جهت دریافت نسخهٔ با کیفیت کلیک نمایید ⭕️
👇🏻👇🏻👇🏻
▫️@einsad | 📥: download
📜 شعرهای فاطمه سلاماللهعلیها ۲
بارها رنجها را شمردهام
اما رنج تو را، فقط پس از تولد تمامی وارثان زمین، میتوان شمرد
رنج تو، رنج تمامی آنهایی است که بایست در گلوارههای بلا، پخته میشدند،
اما در شعلههای حسادت سوختند.
و اگر مرهم تو نبود این سوختن را به ساختن برساند،
نمیدانم بر ما چه میگذشت.
من را که رنج حقیری، به زمین میدوخت
و شادی احمقی، به آسمان میکشید،
تو در دامنی پروریدی، که حلم و هدایت را پرورید و فریاد روشن و پیام تهاجم را.
و چه غم، ماتمزدهای را که در این دامان جایی دارد.
و از این دست جامی میگیرد.
این زورق،
و آن قرار، نه ماتمزده، که ماتم را آرام میکند.
این روح عظیم،
نه، مرده که سنگ را میجوشاند،
از چشمه سار دستهای مهربان تو،
مرگ هم آب زندگی مینوشد.
✍🏻 عینصاد
📚 #مجموعه_اشعار | ص ۱۹۵
#️⃣ #متن #بریده_کتاب #هنر
▫️ @einsad
📜 شعرهای فاطمه
سلاماللهعلیها۱ رنجی نیست، اگر زمین را از تو بگیرند. آسمان زیر پای توست. زمین رنجور است که از خورشید جدا شده و تمامی خانوارهای خاک رنجورند، که زمینشان، با خونابهها، فقط بذر کینهاش را رویانیده است. زمینی که میتوانست، سفرهی گستردهی ضیافت خدا باشد، و از خاک آدم، بردارد... اکنون سینهها را به یأس و کینه و چشمها را به درد و خون، میهمان کرده است. زمین در روز نفرین تو، شب شد. و سنگینی غمهای عظیم تو روزهای شاد را سیاهپوش کرد. در این سیاهی، جز بذر کینه از این زمین چه میروید. ما رنجورهای خاک، با خوراک خون و لباس ترس، چشم به راهیم. فرزندت را به خونخواهی یتیمان خاک بخوان تا با لباس نور و طهارت شمشیر، زمین یتیم را در پناه بگیرد. ✍🏻 عینصاد 📚 #مجموعه_اشعار | ص ۱۹۳ #️⃣ #متن #بریده_کتاب #هنر ▫️ @einsad
📜 شعرهای فاطمه
سلاماللهعلیها۳ مىدانم مىدانم رنجها را چگونه بايد نوشيد و اين درسى است كه تو آموزگارم بودهاى يك جرعه از مدام ماتم تو گلوى عالمى را گرفته است اين رنج رنج تمامى نسلهاست. من فرياد خستۀ دردم را - كه درد حقارت نيست - از درس توبه زمزمۀ شوق كشاندهام اگر خندهام دردآلود است ملامتى نيست، كه اشكم سرشار از شادى است در وسعت سبز تو حقارت رنجها را ديدهام. اى آموزگار ظرافت تو اين گونه رنجها را تحقير مىكنى ✍🏻 عینصاد 📚 #مجموعه_اشعار | ص ۱۹۷ #️⃣ #متن #بریده_کتاب #هنر ▫️ @einsad
📜 اکنون میخواهم
❞ هنگامی که مشعلها سیاه بودند
و خورشیدها سیاهی میپاشیدند
همراه یک غروب
به جاده تاریکی رسیدم
و با تاریکی، به «بلوغ»
و خون عصیان در رگهای خستهام دوید
آنگاه، با پای بلند «بلوغ»
در اوج گرفتهی «عصیان»
از تاریکی گذشتم
دلم باور کرد تاریکی، تنهایی است
و تنهایی، مرگ است
اکنون می خواهم
این دلم را
این جام شکسته را
در جویبار قدس، شست و شو دهم
اکنون میخواهم این سرم را
این لالهی شکفته را
با نور سفید، آشتی دهم
اکنون می خواهم
در حِجله سپیده ابرها
با خورشید، هم نشین شوم
و به این زمین
و به این کرانه اندوه، بازگردم
تا مشعلها و خورشیدها شعلهور شوند
بهمن ۴۸
✍🏻 عینصاد
📚 #مجموعه_اشعار | ص ۸۴
#️⃣ #متن #بریده_کتاب #هنر
▫️ @einsad
📜 انتظار
❞ نمىتپد
نمىزند قلب اميد و زندگى
نبض اميد خفته است.
به زندگى اميد نيست
در اين فضاى مرگبار
در اين فضاى تنگ و تار كه انتظار مىكشد طلوع يك ستاره را؟!
ستارهها!
تو اى بزرگتر ستارهام، طلوع كن!
ببين سياهى، آشناى ماست
ببين هميشه، هر غروب
به روى بام آرزو
در انتظار ديدنت چقدر رنج مىبرم
به هر طرف نگاه مىكنم
به اين سياهآسمانِ بىستاره هم...
ستارهها!
تو اين بزرگتر ستارهام، طلوع كن!
تو سرمۀ حقيقتى
بهروى پلك چشم من
تو چشمهسار زندگى
ميان شورهزار مرگ
ببين دستهاى زندگى، كشيده شكل مرگ را
ببين شكل زندگى چگونه مسخ مىشود
در اين فضاى مرگبار
در اين فضاى تنگ و تار...
كه انتظار مىكشد طلوع يك ستاره را؟!
بهمن ۴۷
✍🏻 عینصاد
📚 #مجموعه_اشعار | ص ۴۵
#️⃣ #متن #بریده_کتاب #هنر
▫️ @einsad
📜 شعــــــــــــرهای مـــهدی
عجلاللهتعالیفرجهالشریف❞ تولّد تو تولّد امید بود و انتظار تو بلوغ رنج ما در بلوغ رنج، به یأس رسیدیم ما در بلوغ رنج، به مرگ رسیدیم اما تو در بلوغ رنج و یأس و مرگ بر دل ما نشستی بلوغ رنج با تو به فریاد رسید و اکنون انتظار تو، تولّد اقدام است ظلمِ سرشار، تو را صدا زد و تو ما را صدا زدی ای زبان گویای خدا اشارههای ما را بپذیر! که حجم فاجعه بر زبانمان نشسته است ۱۵ شعبان ۱۳۶۱/۰۳/۱۸ ✍🏻 عینصاد 📚 #مجموعه_اشعار | ص ۲۱۸ #️⃣ #متن #بریده_کتاب #هنر ▫️ @einsad