ام الکتاب.mp3
48.57M
🎧فایل کامل نشست اُم الکتاب
"تطبیق گامهای سلوک"
در سوره حمد
بر اساس کتاب صراط
📆 این نشست ۲۷ اسفند
در محل مدرسه عین صاد
برگزار شده است.
🌱 مدرسه عین صاد
راوی اندیشه استاد علی صفایی حائری
https://eitaa.com/joinchat/3686334965Cf3dfb22054
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📖 صراط مستقيم، يعنى راه نزديك تا مقصدِ انسان و تا رشدِ انسان و در جهت عالىتر انسان، همين عبوديت است،
نه عبادت، نه رياضت، نه خدمت به خلق و نه شهادت.
📚صراط ،ص۷
🌱 مدرسه عینصاد
راوی اندیشه استاد علی صفایی حائری
@einsadschool
📝 چرا دیگری؟
❓چه مقدار میتوانیم در قبال دیگران احساس مسئولیت داشته باشیم؟
🔹 جهان جدید به ما سبکی از زندگی را دیکته میکند که تنها به خودمان و نهایتا حلقهای محدود از خویشاوندان و وابستگان درجه یک فکر کنیم.
پذیرش مسئولیت در قبال دیگری، عمدتا با اکراه و اجبار شئون شهروندی اتفاق میافتد.
من از آن جهت که معلم یک کلاسام، باید نسبت به شاگردانم در ساعات حضورشان در مدرسه متعهد باشم.
به محض به صدا درآمدن زنگ آخر، کیفم را به دست میگیرم و از مدرسه بیرون میزنم.
یا وقتی کارمندی در یک اداره دولتیام، به حکم وظیفه، باید پاسخگوی ارباب رجوع باشم.
در ساختمان محل سکونتم، سعی میکنم با کمتر کسی سلام و احوالپرسی کنم که مبادا آشنایی اولیه، حدی از ارتباط را به دنبال بیاورد و مسئولیتی را متوجه من کند.
🔹 این کیفیت ارتباط با دیگران را همه ما تا حدی در خودمان و دیگران تجربه کردیم. همچنین دیدهایم بعضی انسانها را که داوطلبانه عهدهدار نیازهای جامعه خود میشوند.
🔹 عموم کسانی که در جامعه نسبت به گروههای آسیبپذیر و یا کاستیهای اجتماعی دغدغه دارند، از نوعی قدرت احساسی و هوش عاطفی برخوردارند که رنج دیگری را درک میکنند.
هرچند که در بیشتر موارد، این نوع احساس مسئولیت تنها از همین سطح عاطفی تغذیه میشود.
🔹 هر چند ما چنین احساسی را قدردانیم و از چنین انسانهایی به نیکی سخن میگوییم، اما به نظر میآید این مقدار از احساس مسئولیت هم در نهایت گرهی از کار انسان باز نمیکند.
🔹 ما آدمها از سه ساحت آگاهی، احساس و رفتار برخورداریم. عمیقترین جریانها را باید آنجا جستجو کرد که ریشه در آگاهی و معرفت انسان دارد.
🔹 وقتی پذیرش مسئولیت در فرد، متکی بر نوعی احساس همدردی و شفقت باشد، هر چند تصویری زیبا از نوعدوستی را به نمایش میگذارد، اما در نهایت آسیبهایی جدی به همراه خواهد داشت.
🔹 یکی از آفات این سطح از مسئولیتپذیری، شکل گرفتن احساس توقع نسبت به دیگران و یا خستگی است.
هر مقدار هم ما خالصانه در جهت رفع نیازهای دیگران قدم برداریم، جایی خسته میشویم.
و هر مقدار که خود را بینیاز از دیگران جلوه دهیم، در نهایت نیازهای فردی ما، رگههایی از توقع را زنده نگه میدارد.
حالا فرض کنید که فرد به جای مزد و قدردانی، از جانب همان جامعه آسیب هم ببیند، رفته رفته بذر سرخوردگی و نفرت در او بارور میشود و در نهایت ممکن است که به فردی ضد اجتماعی بدل شود؛ نمونههایی از این دست در طول تاریخ کم نبودهاند.
🔹 علاوه بر این آسیبها، فعّالان اجتماعی و آنها که بیشتر احساس مسئولیت دارند، بیشتر در معرض بتسازی از خود و دیگراناند.
یکی از آفات قهرمان بودن، بت شدن است.
فرد به واسطه زحماتی که برای یک جامعه میکشد، در نظر دیگران بزرگ میشود و به مرور از نوعی اعتبار و مرجعیت شخصی برخوردار میشود و بر دامنه نفوذش افزوده میشود.
اینجا نقطهای است که یک فرشته میتواند شیطان شود. همان انسان مهربان و همان قهرمان دیروز، میتواند دیو فردا شود.
🔹 همچنین، آنجا که مسئولیتپذیری من تنها در احساسات فردی و عواطف انسانی من جا دارد، بیگدار به آب خواهم زد و با خوبیهایم به دیگران ضربه بزنم؛ دوستی خاله خرسه، از همین احساسات کور برمیخیزد. من در همان حال که میخواهم برای انسانها کاری کنم، زخمهایشان را عمیقتر و رنجشان را دو چندان میکنم.
🔹 با گرم شدن بازار شبکههای اجتماعی، ما به وفور شاهد این نوع مهربانیهای کور بودهایم. آنجا که حجم قابل توجهی از کمکها صرف نیازهایی سطحی میشود و نیازهای عمیقتر نادیده باقی میماند. یا به نیت کمک به فقرا، از آنها کاسبانی میسازیم که به صدقه گرفتن عادت میکنند و تکدیگری شغلشان میشود.
🔹 این نوع آسیبها ناشی از نیت بد انسان نیست؛ بلکه ناشی از نیت خوبی است که در جهل هدر میشود.
ما نمیدانیم جای درست کجاست و شکل صحیح عهدهداری و مسئولیت چیست!
اینجاست که ضرورت پیش رفتن تا لایههای عمیقتر آگاهی آشکار میشود. مسئولانه رفتار کردن، احساس مسئولیت، مادامی که در اندیشه و آگاهی فرد جا نداشته باشد، همراه با آسیبها خواهد بود.
🔹 مسئولیت انسان آنجا که از ریشههای شناخت و آگاهی جان بگیرد، ساحت احساس و رفتار را سرشار میکند و تا این حد به فرد و جامعه آسیب نمیزند. این احساس مسئولیت موقتی و محدود نیست و آفت خستگی و توقع را به همراه ندارد. در سختترین شرایط جان دارد و در تاریکترین شبها، نور میپاشد.
به همین خاطر استاد علی صفایی حائری مسئولیت را درختی میدانست که ریشه در شناختها دارد و بهارش همیشگی است.
🔷🔹 در یادداشت بعدی به این تصویر از مسئولیتِ انسان و مبانی آن میپردازیم.
با ما همراه باشید.
🌱 مدرسه عین صاد
روای اندیشه استاد علی صفایی حائری
https://eitaa.com/joinchat/3686334965Cf3dfb22054
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰 حتی چشم عقل هم چیزی نخواهد دید ...
آنجا که بصر نیست
چه خوبی و چه زشتی؟
جایی که چشم نیست
دیگر خوبی و بدی تفاوتی ندارد!
درست است عقل به خوبیهایی شهادت میدهد و بدیها را میسنجد
ولی این سنجش و این شهادت در لحظهای ست که نوری در این هستی است،
اگر این نور را از این هستی منها کنیم دیگر چشم عقل هم چیزی را نمیبیند.
الله نور السماوات و الارض
اگر این نور برداشته شود
حتی چشم عقل هم چیزی نخواهد دید،
خوبی و بدی تفاوت نمیکند.
▪️مدرسه عینصاد
راوی اندیشه استاد علی صفایی حائری
@einsadschool
زیست محمدی.mp3
4.76M
🎧 سلسله پادکستهای
#استاد_و_درس (6)
موضوع :
ویژگیهای حیات محمد و آل محمد (ص)
_ویژگی های حیات طیبه
_دعوت حیات بخش چگونه است ؟
01:00
_ اعراض از لغو به چه معناست ؟
_ لغو به چه چیزی گفته می شود؟
_ چه ربطی بین لغو و هدف وجود دارد ؟
01:57
_وقتی در قیامت میفهمیم فقیریم ...
_چه عملی را میتوانیم برای خدا ببریم؟
_در زندگی به چه چیزهایی تکیه کردهایم؟
04:24
🌱 مدرسه عین صاد
راوی اندیشه استاد علی صفایی حائری
https://eitaa.com/joinchat/3686334965Cf3dfb22054
📜 بهشتی برای دیگران
مادامى كه عملِ تو در اعماق ريشه ندوانده باشد
و از شناخت و احساس تو مايه نداشته باشد،
اين عمل به درد ديگران مىخورد
و حتى بهشت هم مىسازد،
ولى نه براى تو
كه خودت را به جهنم انداختهاى
و با چشم كور راه افتادهاى.
📝 استاد علی صفایی حائری
📖 صراط| ص ۲۳
🌱 مدرسه عینصاد
راوی اندیشه استاد علی صفایی حائری
@einsadschool
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📖 انسان میتواند حتی از آزادی هم آزاد شود.
بودهاند کسانی که از اسارت به حریت رسیدند
و از حریت به عبودیت
و از عبودیت به رسالت.
📚مسئولیت و سازندگی ،ص۱۶۳
🌱 مدرسه عینصاد
راوی اندیشه استاد علی صفایی حائری
@einsadschool
8.56M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔰 چه مرگمونه؟!
درکوههای جبل عامل عابدی زندگی میکرد
مدتها بر او گذشت،
زندگیاش میگذشت
غذایی برایش میآمد
نانی برایش میرسید
زندگیاش را میکرد
یک چند روزی امتحانش شروع شد ...
▪️مدرسه عینصاد
راوی اندیشه استاد علی صفایی حائری
https://eitaa.com/joinchat/3686334965Cf3dfb22054
📝 چرا دیگری؟ (۲)
#به_روایت_کلمات
🔸 در یادداشت قبلی، دو شکل از مسئولیت اجتماعی بررسی شد و از آسیبهای هر کدام نکاتی مطرح شد. اما تصویر مسئولیت در نگاه استاد علی صفایی حائری چگونه است؟
🔸 استاد صفایی، مسئولیت را به درختی تشبیه میکرد که ریشهاش در زمین شناختها و عقائد است؛ نه از یک نوع احساس شفقت و همدلی صرف. مسئولیت ریشههایی در آگاهی و شناخت فرد دارد و نتیجهی نگرشی به هستی و انسان است.
احساسات انسان مادامی که از پی شناخت نباشند، جانی نخواهند داشت و دیری نمیپایند. غریزههایی کور و موقتی خواهند بود که به دشواریها و تعارضها رنگ میبازند.
اگر انسان هستی را یک تصادف ببیند که در اثر آشوب و تضاد مواد اولیه و یک بیگ بنگ نخستین پدید آمده باشد، اگر هستی را فرصتی ببیند که از عدمی آمده و به عدمی منتهی میشود، زندگی در نظرش تنگ و موقتی جلوه میکند.
جهان روزنهای تنگ است که در آن تنها میتواند چشمهای خودش را جا دهد و به اندازه دیدگان خودش نوری بجوید.
چطور میتواند در چنین تنگنایی برای دیگری جایی باز کند؟!
🔸 بیشتر ما آدمها در جهان جدید، هستی را چنین میبینیم. همه چیز موقتی، پر از رنج و در معرض نیستی است. ما خود را مسافران موقتی قایقی کوچک میبینیم که در محاصره هزاران موج نابودگر است.
سخت میتوان از کسی توقع داشت که دغدغه دیگران را داشته باشد.
چقدر این تصویر در شبکههای مجازی و رسانهها و مطبوعات مایه آزار هر یک از ما شده است؛ مهاجمی در حال تعرض به یک انسان است و عابران با ترس و حسرت و حتی بیتفاوتی میگذرند و به صدای کمکخواهی آن مظلوم هیچ اعتنایی نمیکنند. اگر کسی در همان لحظه از آن همه عابر بیتفاوت جویا شود که چرا به داد آن مظلوم نمیرسند؟ حتما در جواب میگویند:
به من ربطی ندارد! یا از دست من کاری برنمیآيد! یا پاسخهایی از این دست که نشان از نبود هر گونه دغدغهای برای دیگری است.
🔸 این همه سنگشدگی و سردی، ناشی از آن منظری است که ناخودآگاه در ضمیر بیشتر ما ساکنان جهان جدید حکمرانی میکند. در این تصویر من اتفاقی در پهنه این جهان بیکرانام و به زودی میمیرم و دفتر حضورم برای همیشه بسته میشود و بعد از چند سال میپوسد. چرا باید در این مدت کوتاه از فرصتهایم به دیگری ببخشم. در ذهن ما زندگی با تمام امکانات و داراییهایش، به حضور در شرایط بحران و قحطی است. اگر کسی یک قرص نان دارد، باید نگهش دارد تا از گرسنگی تلف نشود.
🔸 اما اگر هستی را چنان داستانی ببینیم که از آگاهی، اراده و حکمت آفریدگاری آمده است، اگر تصور کنیم که این صحنه را طراحی هوشمند و ظریف ساخته است، احتمالا احساس ما در قبال دیگران و امکانات و سرمایههایی که داریم متفاوت خواهد بود.
🔸 در این قاب جدید، هستی از جایی آمده است. تولد ما نه از سر تصادف، بلکه از اراده و حکمتی برخاسته است.
انسان از جایی آمده و به جایی رهسپار است. در آمدنش غرضی نهفته و مقصدی انتظارش را میکشد. هستی سراسر نظم و قاعده و در حرکت به سوی حق است. آنچه در نزد توست، سرمایههایی است که باید در مسیر حق به جریان بیفتد؛ و الا تباه میشود.
🔸 در این تصویر، فرد آنجایی به یک زیست معنادار رسیده است، که همگام با هستی، به سوی حق قدم بردارد.
اما حق نیازی به انسان ندارد. او بینیاز از هر پیشکش و بخشش است. به همین خاطر، بنده خود را به سمت مردم و انسانها دلالت میکند. اگر میخواهی برای او باشی، با خلق همراه شو و آنها را عهدهدار باش.
🔸 این حضور در میان خلق و این عهدهداری، ریشه در پیوند شخص با حق دارد. وقتی انسان تمام معنی و رستگاری خود را در صرف زندگیاش در مسیر حق دید و بخششها و عطیههای او را تنها شایسته خودش یافت، به خاطر او به سراغ خلق میرود و عهدهدار نیازهای ایشان میشود.
اینجا عشق به خدا و ارتباط با او، حضور انسان در میان مردم را پشتیبانی میکند و او از این عهدهداری خسته نمیشود. گام برداشتن برای معشوق و کسب رضایت او، بالاترین پاداش عاشق است و همین سرشاری باعث میشود فرد از بابت مسئولیتپذیری خود از کسی جز خدا متوقع نباشد. همچنین، چون حضور در میان خلق در ادامه بندگی انسان است، فرد خودش را مطرح نمیکند و در مسیر حق دیواری از خودش و بتسازیهایش بالا نمیبرد.
🔸 این معنی از مسئولیتپذیری از این ریشههای محکم جان میگیرد و به چنین میوههای همیشگی میرسد. و از آن همه آسیبهای دو شکل دیگر مسئولیتپذیری در قبال مردم ایمن است.
با ما همراه باشید.
▪️مدرسه عین صاد
راوی اندیشه استاد علی صفایی حائری
@einsadschool
📜 فرزند تمام هستی
انسان فرزند تمام هستی است
و تا بینهایت راه در پیش دارد.
لذا باید طوری تربیت شود که
در تمام این عوالم و در تمام این مسیر بداند
چه بکند و
چگونه بماند و
چگونه برود.
📝 استاد علی صفایی حائری
📖 مسئولیت و سازندگی| ص ۴۹
🌱 مدرسه عینصاد
راوی اندیشه استاد علی صفایی حائری
@einsadschool
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📖 معلم موحد
انسان مؤمن براى هر حركتش حساب باز مىكند. در هستى منظمِ هدفدار، بىهدف گام بر نمىدارد. هر كارى كه مىكند با توجه به مبدأ واحد است.
و شايد گام اول توحيد، اين باشد كه انسان به توحيدِ با خويش برسد، ظاهر و باطنش را يكى كند.
واقعيت موجود خويش را با حقيقت متعالى انسان، يگانه كند.
حرفهاى زيبا تأثيرى ندارد وقتى ما، حتى با خويش، يگانه نيستيم و خويشتن را از ياد بردهايم.
ما از خويش بيگانهايم و در وطن غريبيم؛
«أَ تَأْمُرُونَ اَلنّاسَ بِالْبِرِّ وَ تَنْسَوْنَ أَنْفُسَكُمْ؟»؛ آيا امر مىكنيد مردم را به خوبى، ولى خودتان را فراموش مىكنيد؟
معلم موحّد را لازم نيست كه بخشنامهها و مدير مدرسه و... كنترل كنند، بلكه او يك سره، خدا را ناظر بر خويش مىداند؛
«إِنَّ اَللّهَ بِما تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ»؛
خداوند به آنچه انجام مىدهيد بيناست؛
«إِنَّ رَبَّكَ لَبِالْمِرْصادِ»،
به درستى كه خداوند تو را مىپايد.
و بنابراين، براى كنترل اعمالش، به نيروى خارجى نياز نيست، زيرا به تقوى رسيده است و خود نگهدار است.
📚تربیت کودک ،ص ۱۵
🌱 مدرسه عینصاد
راوی اندیشه استاد علی صفایی حائری
@einsadschool
📝 به پاسداشت مقام معلمی تو
🔹 خاطرم نیست که این خاطره را کدام یک از شاگردان مشتاقت برای من تعریف کرد. میگفت زیر سایبان درختی، همجوار چشمهای در روستایی، چشمهایت سنگین بود و خسته، روی یک بالشت لم داده بودی. یکباره به سخن آمدی و گفتی:
«معلم کسی است که با اندیشهاش، مغز شاگرد و با عشقش، قلب او را سرشار میکند.»
🔹 از آن روز که این جمله را شنیدم، با تک تک واژگانش در خاطرم ثبت شده است. این جمله برای من هیچ کس جز خود علی صفایی حائری را زنده نمیکند. چه کسی مثل او قامت معلّم را چنین بلند دیده بوده و رسالتش را تا این اندازه سنگین فرض میکرد؟
🔹 باز در میان روایت شاگردانش، خاطرهای در خاطرم رنگ میگیرد. میگفت: مرحوم استاد، پیش از انقلاب، شاگردی داشت که به او ادبیات عرب درس میگفت. شاگرد حجرهنشین و در مدرسه فیضیه ساکن بود. بدن ضعیفی داشت و روحیهاش از این بدن حساستر. استاد، هر روز صبح زود به فیضیه میرفت و او را از خواب بیدار میکرد و برایش صبحانهای مهیّا میکرد تا بتواند یک ساعت به او درس بدهد.
🔹 خودش میگفت مهمتر از اصلاح کتب درسی و خلق متون آموزشی به روز، داشتن روشهایی کارآمد برای آموزش و معلّمانی است که این مهم را به سرانجام برسانند.
🔹 معلمّی برای استاد علی صفایی حائری، عضویت در یک صنف اجتماعی نبود که در پایان ماه حقوقی به حسابت سرازیر کند و ساعاتی از روزت را اشغال کند. معلّمی، عهدهداری پرورش میوههای هستی، یعنی انسان است. و چنین وظیفه مهمی با یادگیری چند واحد درسی و گذراندن چند ترم کارآموزی و خدمت در مناطق محروم، انجام نمیگیرد. تعهّدی از عمق جان و به وسعت تمام زندگی را لازم دارد.
🔹 مشغول به تدریس بود که خبر دادند جنازه شهید محمد، پسرش، را آوردهاند. درس را تعطیل نکرد. برایش حضور آن چند شاگرد از رسیدن جنازه میوه بالغ قلبش مهمتر بود. او این چنین مجلس درس را گران میدید.
🔹 وجود انسان، به همان اندازه که شناخت میخواهد، تزکیه میخواهد و به همان اندازه که عمل میکند، طالب عشق است. معلّم کسی است که این وجود را از آزادی تا عبودیت راهنماست و او خود الگویی برای این رسم از آموزگاری بود.
🔹 حالا، جای کسی مثل تو بسیار خالی است؛ معلّمی که همیشه پذیرای پرسشهای فکری و گرههای روحی شاگردان خود است.
روزت مبارک...
▪️ مدرسه عین صاد
راوی اندیشه استاد علی صفایی حائری
@einsadschool