🇮🇷🌹
نام و نام خانوادگی شهید: محمدعلی رخشانی
تولد: ۱۳۷۴/۸/۷، زابل.
شهادت: ۱۴۰۰/۵/۱، منطقه چاهکمال، شهرستان خاش، استان سیستان و بلوچستان.
گلزار شهید: گلزار شهدای زاهدان.
🏴🕯
#سی_روز_سی_شهید_۱۳
#شهید_محمدعلی_رخشانی
#شهدای_امنیت_وطن
#شهدای_مرزبان
🇮🇷🌹
محمد علی رخشانی در ۷ آبان ماه ۱۳۷۴ در خانوادهای مذهبی در شهر زابل دیده به جهان گشود. فرزند آخر خانواده بود. هوش سرشار و خلاقیت بسیارش او را متمایز ساخته بود.
محمدعلی بعد از گذراندن تحصیلات دوره متوسطه در رشته تجربی وارد دانشگاه شد؛ اما با وجود پذیرفته شدن در یکی از رشتههای برتر، به علت علاقه فراوانی که به سپاه پاسداران داشت از دانشگاه انصراف داد و پس از گذراندن آزمونهای اختصاصی و عمومی وارد نیروی قدس سپاه پاسداران گردید.
پس از گذراندن دوران تحصیل خود در دانشگاه افسری امیرالمومنین اصفهان، وارد نیروی زمینی خاش شد و بعد از گذشت چند سال خدمت، در لباس مقدس سپاه، در ۲۵ سالگی، در درگیری با اشرار، در منطقه چاهکمال خاش، در تاریخ اول مرداد ۱۴۰۰ به آرزوی خود رسید و شهد شیرین شهادت نوشید.
🏴🕯
#سی_روز_سی_شهید_۱۳
#شهید_محمدعلی_رخشانی
#شهدای_امنیت_وطن
#شهدای_مرزبان
🆔 https://zil.ink/30rooz30shahid
🇮🇷🌹
خیلی غیرتی بود. روی دین و اهلبیت (علیهمالسلام) حساسیت خاصی داشت. عاشق حضرت رقیه(سلاماللهعلیها) بود و برای مظلومیت ایشان خیلی گریه میکرد. برای همین هم بچهها را خیلی دوست داشت. فرقی نمیکرد غریبه باشد یا آشنا. وقتی توی خیابان به بچهای میرسید که وضع مالی خوبی نداشت و گدایی میکرد برایش هرچه میخواست میخرید. برخلاف خیلیها که از بچههای فقیر دوری میکنند؛ با وجود اینکه سر و وضع بچهها اصلا خوب نبود آنها را در آغوش میکشید و میبوسید. از ته دل و صادقانه همه بچهها را دوست داشت نه برای ریا و خودنمایی...
🏴🕯
#سی_روز_سی_شهید_۱۳
#شهید_محمدعلی_رخشانی
#شهدای_امنیت_وطن
#شهدای_مرزبان
🆔 https://zil.ink/30rooz30shahid
🇮🇷🌹
مادر شهید🎤
شبها وقتی همه خواب بودند نگاهش میکردم و میدیدم که بیدار است. میرفتم کنارش و میگفتم: «چرا نمیخوابی مادرجان؟!»
میگفت: «همینجا زیارت عاشورا و دعای توسل و قرآنم را میخوانم. مامان هرچی شما در طول روز میخوانی من در شب تا قبل از اذان صبح میخوانم. وقتی اذان صبح را بگویند نماز میخوانم و کمی بعد میخوابم.»
به او میگفتم: «مادرجان چرا اینطوری؟! خب شب را بخواب.»
میگفت: «مادر! اقتضای کار من این است؛ عادت کردهام بیدار باشم. چون مسئولیتم زیاد است باید شب را بیدار باشم که مبادا دشمن به پایگاههای ما حمله کند. در ضمنی که مواظبم، نماز و زیارتهایم را هم میخوانم.»
پسرم از همه خواسته بود شب نوزدهم ماه مبارک برای شهادتش دعا کنیم و من هنوز از داشتن چنین پسری به خود میبالم.
🏴🕯
#سی_روز_سی_شهید_۱۳
#شهید_محمدعلی_رخشانی
#شهدای_امنیت_وطن
#شهدای_مرزبان
🆔 https://zil.ink/30rooz30shahid
🇮🇷🌹
نقل از دوست شهید🎤
یک روز با محمدعلی به یک رستوران رفته بودیم.
در میز کناریمان دو دختر نشسته بودند. یک دختر باحجاب بود و دیگری کمحجاب.
دختر کمحجاب ما را که با صورتهای ریشدارمان دید شروع کرد به توهین کردن و مسخره کردنمان.
محمدعلی با صبر خیلی زیاد فقط سرش پایین بود و گوش میداد. بعد از تمام شدن حرفهای آن دختر، محمدعلی از جایش بلند شد و به طرفشان رفت. با لحنی خیلی ملایم و آرام شروع به صحبت کردن با آنها کرد.
دختر از حرفهای محمدعلی و نوع صحبتهایش خیلی تعجب کرد. در حدی که همان موقع روسریاش را جلو کشید تا موهایش مشخص نشود.
🏴🕯
#سی_روز_سی_شهید_۱۳
#شهید_محمدعلی_رخشانی
#شهدای_امنیت_وطن
#شهدای_مرزبان
🆔 https://zil.ink/30rooz30shahid
🇮🇷🌹
خواهر بزرگوار شهید در گفتگو با سیروز سیشهید🎤
توان دیدن ناراحتی دیگران را نداشت. هر کمکی از دستش برمیآمد برای اطرافیانش انجام میداد. خیلی هوای پدر و مادرم را داشت. همیشه میگفت: «وقتی دست و پایشان را میبوسم حس میکنم عبادت خدا را انجام میدهم.»
با وجود اینکه تازه سر کار رفته بود و حقوق زیادی هم نداشت اما همیشه حواسش به خمس و زکاتش بود.
عاشقانه خدا را عبادت میکرد. سر نماز چنان از ته دل گریه میکرد که دل سنگ هم آب میشد. آخرش هم خدا محمدعلی را خرید.
🏴🕯
#سی_روز_سی_شهید_۱۳
#شهید_محمدعلی_رخشانی
#شهدای_امنیت_وطن
#شهدای_مرزبان
🆔 https://zil.ink/30rooz30shahid
🇮🇷🌹
یکی از دوستان شهید🎤
دو ماه از شهادت محمدعلی گذشته بود.
حال روحیام اصلا خوب نبود. از یک طرف هم محمدعلی اصلاً به خوابم نمیآمد. همهی قلبم پیش محمدعلی بود که زودتر بتوانم بروم سر مزارش. اما بخاطر دور بودن مسیرِ کارم از زاهدان، شرایط مهیا نمیشد. عجیب دلم هوای محمدعلی را کرده بود. هوای خندههایش را. حتی دلم بیتاب شنیدن صدایش بود. همان موقع که شوخی میکرد. آنقدر بیقرارش شده بودم که قلبم تیر میکشید و اشکم بند نمیآمد.
همانجا به او گفتم: «چرا اینقدر بیمعرفتی کردی توی رفاقتمان؟! چرا تنهایم گذاشتی؟! حتی الآن هم نمیطلبی که بتوانم بیایم گلزار شهدا کنارت؟!...»
همان شب یکی از دوستانم خواب محمدعلی را دیده بود که او کنار درب گلزار شهدا ایستاده و منتظر آمدن یک نفر است؛ توی خواب از او پرسیده بود که: «محمدعلی منتظر کی هستی؟!»
محمدعلی هم چیزی نگفته و فقط یک لبخند زده بود.
بعد از آن دوستم خوابش را برایم تعریف کرد.
من هم تنها چیزی که در جوابش گفتم این بود که: «اگر محمدعلی دوست داشته باشد بروم پیشش، خودش کارهایم را درست میکند.»
چند روز گذشت و این قضیه را فراموش کردم.
تا اینکه یک مشکلی برایم پیش آمد. مجبور شدم بروم زاهدان. ناگهان یاد حرفم افتادم که گفته بودم: «شهید خودش کارم را درست میکند تا...»
دوستان باور داشته باشید شهدا زندهاند...
🏴🕯
#سی_روز_سی_شهید_۱۳
#شهید_محمدعلی_رخشانی
#شهدای_امنیت_وطن
#شهدای_مرزبان
🆔 https://zil.ink/30rooz30shahid
🇮🇷
نام و نام خانوادگی شهید: روحالله عالی
تولد: ۱۳۶۰/۸/۲، زاهدان.
شهادت: ۱۳۹۶/۱/۲۱، کورین، زاهدان.
گلزار شهید: گلزار شهدای زاهدان.
🕯
#سی_روز_سی_شهید_۱۴
#شهید_روح_الله_عالی
#شهدای_مدافع_وطن
#شهدای_امنیت
#شهدای_مرزبان
#شهدای_مناسبتی
#شهدای_استان_سیستان_و_بلوچستان
#روز۲۹
🆔 https://zil.ink/30rooz30shahid
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷
📚 به من گفته بودند...
جلوتر که آمدند، شناختمشان.
صدایشان را شنیدم.
_ اینقدر گریه نکن! من بهت میگم خوبه. این رو بدون! شما فقط هفت سال باهم زندگی میکنید!
بیدار شدم و با خوشحالی از اتاق بیرون رفتم.
_ مامان جواب من مثبته! دیگه مردد نیستم.
***
دستی روی صورت خیسم کشیدم.
_ خدایا! چقدر زود روحالله رو بردی پیش خودت! مگه ما چند سال با هم زندگی کردیم؟!
با حالی پریشان، شروع کردم به شمردن.
از ۸۹ که به ۹۶ رسیدم، شد هفت سال!
چیزی مثل جرقه، توی ذهنم روشن شد! خدایا چطور آن خواب شیرین را توی این سالها از یادم برده بودی و حالا به وضوح برایم مجسم شد؟!
مولا امیرالمؤمنین، به من گفته بودند!...
✍🏻سمیرا اکبری ۱۴۰۲/۱۱/۵
👩🏻💻طراح: مطهرهسادات میرکاظمی
🎙با صدای: هانیهسادات عباسی
🎞تدوین: زهرا فرحپور
🕯
#سی_روز_سی_شهید_۱۴
#شهید_روح_الله_عالی
#شهدای_مدافع_وطن
#شهدای_امنیت
#شهدای_مرزبان
#شهدای_مناسبتی
#شهدای_استان_سیستان_و_بلوچستان
#روز۲۹
🆔 https://zil.ink/30rooz30shahid
🇮🇷
«روحالله عالی» در شهر زاهدان به دنیا آمد. خانوادهاش اصالتاً سیستانی ولی بزرگ شده زاهدان بودند. یک برادر و چهار خواهر داشت. پدرش استاد بنا بود و نان حلال توی سفره خانواده میگذاشت.
روحالله به عنوان فرزند اول خانواده، شغل پاسداری را انتخاب کرد و تنها برادرش هم به تبعیت از او پاسدار شد.
عموی آنها شهید «رضا عالی» در تیرماه ۱۳۶۷ در حالی که ۲۲ سال بیشتر نداشت به عنوان داوطلب بسیجی در شلمچه به شهادت رسید. هشت سال پیکرش مفقود بود. بعدها تفحص شد و به خانه برگشت. آن روزها، روحالله نوجوانی بود که با لمس این صحنهها، فرهنگ شهید و شهادت، ملکهی ذهنش میشد.
هربار به زیارت مزار عمویش میرفت با دیدن قبر خالی بغل قبر عمو رضایش، گریه میکرد و در آخر زمزمهکنان به او میگفت: «خدا کند قبر کنارت به من برسد!»
بعد از چند سال، بالاخره آن قبر نصیب خودش شد.
🕯
#سی_روز_سی_شهید_۱۴
#شهید_روح_الله_عالی
#شهدای_مدافع_وطن
#شهدای_امنیت
#شهدای_مرزبان
#شهدای_مناسبتی
#شهدای_استان_سیستان_و_بلوچستان
#روز۲۹
🆔 https://zil.ink/30rooz30shahid
🇮🇷
روحالله در ابتدا راننده آمبولانس سپاه بود و مدتی بعد در دانشگاه افسری و تربیت پاسداری امام حسین علیهالسلام تهران قبول شد.
سال ۱۳۸۵ به عنوان افسر سپاه پاسداران آموزش دید و خدمتش را در تیپ نیروی مخصوص ۱۱۰ سلمانفارسی شروع کرد. بعد از مدتی به عنوان مسئول تحلیلی برنامه در عملیات بود و سپس سمت جانشین گردان میرجاوه را به عهده گرفت. از آنجا هم فرمانده گردان ۴۰۹ حمزه سیدالشهدا علیهالسلام شد. دو سال بعد در همین کسوت فرماندهی گردان به شهادت رسید. بیستو یکم فروردین سال ۱۳۹۶ مصادف با شب ولادت امام علی علیهالسلام و روز پدر بود که خبر شهادتش را آوردند.
🕯
#سی_روز_سی_شهید_۱۴
#شهید_روح_الله_عالی
#شهدای_مدافع_وطن
#شهدای_امنیت
#شهدای_مرزبان
#شهدای_مناسبتی
#شهدای_استان_سیستان_و_بلوچستان
#روز۲۹
🆔 https://zil.ink/30rooz30shahid
🇮🇷
شرح شهادت از زبان آقای «امین عالی» برادر شهید🎤
آن روز برادرم به عنوان فرمانده گردان بخش کورین( از توابع شهرستان زاهدان) به همراه نیروهایش در حال انجام مأموریت و تأمین امنیت بودند که به خودرویی مشکوک میشوند و دستور ایست و بازرسی میدهند و از افراد داخل خودرو که بعدها مشخص شد از اشرار معروف منطقه بودند تقاضای مدارک شناسایی میکنند. ناگهان دو شرور به طرف برادرم شلیک میکنند و او را به سختی مجروح میکنند. کمی بعد هم روحالله، بر اثر جراحات وارده به شهادت میرسد.
روحالله متأهل بود و دو فرزند به نامهای «محمدعرفان» و «محمدسبحان» دارد که در زمان شهادتش یکی هفت ساله و دیگری چهار ساله بود.
روحالله به مادرمان میگفت:
«من لیاقت شهادت را ندارم ولی شما را به صبر حضرت زینب (سلاماللهعلیها) قسم میدهم که اگر لایق شدم و به شهادت رسیدم، افتخار کنید. گریه نکنید و دشمن ما را شاد نکنید.»
بعد از شهادتش یک شب، مادرم خیلی بیتابی کرد. روحالله به خوابش آمد و گفت: «مامان جای من خوب است گریه نکن! اگر ببینم با رفتنم ناراحتی اذیت میشوم! من جایم خوب است.»
🕯
#سی_روز_سی_شهید_۱۴
#شهید_روح_الله_عالی
#شهدای_مدافع_وطن
#شهدای_امنیت
#شهدای_مرزبان
#شهدای_مناسبتی
#شهدای_استان_سیستان_و_بلوچستان
#روز۲۹
🆔 https://zil.ink/30rooz30shahid
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
و مایی که همیشهی روزگار، مدیون خون شهداییم!...🌷
🇮🇷🕯
#سی_روز_سی_شهید_۱۴
#شهید_روح_الله_عالی
#شهدای_مدافع_وطن
#شهدای_امنیت
#شهدای_مرزبان
#شهدای_مناسبتی
#شهدای_استان_سیستان_و_بلوچستان
#روز۲۹
🆔 https://zil.ink/30rooz30shahid
https://www.aparat.com/v/s8cx0
🎥مستند «شهید روح الله عالی»
پخش شده از شبکه هامون📺
🕯
#سی_روز_سی_شهید_۱۴
#شهید_روح_الله_عالی
#شهدای_مدافع_وطن
#شهدای_امنیت
#شهدای_مرزبان
#شهدای_مناسبتی
#شهدای_استان_سیستان_و_بلوچستان
#روز۲۹
🆔 https://zil.ink/30rooz30shahid
🇮🇷
سرکار خانم «ناهید عالی» همسر شهید «روحالله عالی»، در گفتوگوی اختصاصی با سیروز سیشهید:🎤
زمانیکه آقا روحالله به خواستگاری من آمد، با وجود اینکه جوان بسیار بااخلاق و خوشسیرتی بود اما من مردد بودم که چه جوابی به او بدهم!
شبی به خانم حضرت فاطمه زهرا سلاماللهعلیها، متوسل شدم. نمازشان را خواندم و سر بر سجده گذاشتم. داشتم گریه میکردم که در همان حال خوابم برد.
در عالم خواب دیدم شخصی نورانی بهطرف من میآید.
اولش ایشان را نشناختم؛ ولی وقتی جلوتر آمدند شناختمشان. مولا امیرالمومنین امام علی علیهالسلام بودند!
ایشان با مهربانی آمدند کنارم و فرمودند: «چرا اینقدر گریه میکنی دخترم؟! مگر کسی که دوستش داری قد بلند نیست؟ مگر سبزهرو نیست؟ مگر محاسن ندارد؟»
گفتم: «چرا خودش است و همه اینها را دارد.»
گفتند: «پس خوب است؛ من دارم به تو میگویم که خوب است؛ پس دیگر اینقدر گریه نکن! ولی یک چیزی را به تو بگویم! شما فقط ۷سال باهم زندگی خواهید کرد!»
من گفتم: «طول زندگی مهم نیست! مهم کیفیت زندگیست.» ایشان هم حرف مرا تأیید کردند.
از خواب بیدار شدم. با قلبی آرام و مطمئن و فوقالعاده خوشحال، جواب مثبتم را به مادرم اعلام کردم.
ما باهم ازدواج کردیم. من بعداً خوابم را برای آقاروحالله تعریف کردم که براساس این خواب شما را انتخاب کردهام و کس دیگری ضمانت شما را کرده است...
اما بعد از ازدواج، کلا خواب از یادم رفت که مولایم امیرالمؤمنین به من گفته بودند: «شما فقط ۷سال باهم زندگی میکنید!»
البته که این هم، از حکمت خدا بود که یادم برود؛ وگرنه قطعا زندگی برایم سخت میشد؛ و دائم در حساب و کتاب بودم که ۳ سال دیگر مانده، ۲سال دیگر مانده و این موضوع از شیرینی زندگی من و آقا روحالله میکاست.
من و آقا روحالله ۸فروردین ۸۹ باهم ازدواج کردیم و در ۲۱ فروردین ۹۶ او شهید شد.
شبی که خبر شهادتش را بهمن دادند در همان حالی که گریه و شیون میکردم با خودم گفتم: «خدایا!چه قدر زود روح اللهِ مرا پیش خودت بردی؛ مگر ما چند سال باهم زندگی کردیم؟!»
مثل دیوانهها شروع کردم به حساب کردن! از ۸۹ شمردم تا رسیدم به ۹۶. به عدد ۷ رسیدم!
آن لحظه بود که یاد خواب افتادم و گفتم:
«ای خدا! مولا علی بهمن گفته بودند شما فقط ۷سال باهم زندگی میکنید»
آنجا بود که نالهای سر دادم و از حال رفتم.
مولا امیرالمؤمنین، خودش آقا روحالله را با تاییدیه خودش به من داد و در شب میلادش و در روز پدر، او را از من گرفت و به مهمانی خودش برد.
آقا روحالله هم ارادت خاصی به «امام علی» علیهالسلام داشت. مثل ایشان دستگیر فقرا بود و دست و پا بخیریاش شهره خاص و عام. ذکر لبهایش «یاعلی» بود. هر کاری میخواست بکند «یاعلی» میگفت. خداحافظیاش «یاعلی» بود.
آخرش هم، مولا علی علیهالسلام، دستش را گرفت.
🕯
#سی_روز_سی_شهید_۱۴
#شهید_روح_الله_عالی
#شهدای_مدافع_وطن
#شهدای_امنیت
#شهدای_مرزبان
#شهدای_مناسبتی
#شهدای_استان_سیستان_و_بلوچستان
#روز۲۹
🆔 https://zil.ink/30rooz30shahid
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷
دوست شهیدش «شهید حاج احمد کاظمی» بود. فردای عروسیمان، توی ماشین، داشتیم به منزل پدرشوهرم میرفتیم؛ که روحالله رادیو را روشن کرد. برنامهای در مورد «شهید کاظمی» در حال پخش بود.
دیدم اشک توی چشمانش جمع شد و گفت:
«خانم! دعا کن منم مثل «شهید کاظمی» شهید بشم!»
باتوجه به اینکه اولین روز عروسیمان بود خیلی ناراحت شدم و گفتم: «این چه حرفیه که میزنی!»
بعد از آن، همیشه فیلمهای «شهید کاظمی» را میدید؛ عکس ایشان را هم قاب کوچکی گرفته و در خانه جلوی چشمانش گذاشته بود.
درست یکماه قبل از شهادتش، در اسفندماه، یک دورهی رزم در برف، در شهر اردبیل داشت. همانجا با دوستانش جمع شده بودند و از هم فیلم میگرفتند؛ در ویدئو، دوستش میگوید: «روح الله! شما هم یک چیزی بگو!»
او هم در جواب میگوید: «خدا کند من هم مثل حاج احمد کاظمی شهید بشوم. چهکار کنم که حسرت به دل ماندهام...»
🕯
#سی_روز_سی_شهید_۱۴
#شهید_روح_الله_عالی
#شهدای_مدافع_وطن
#شهدای_امنیت
#شهدای_مرزبان
#شهدای_مناسبتی
#شهدای_استان_سیستان_و_بلوچستان
#روز۲۹
🆔 https://zil.ink/30rooz30shahid
نماز بر پیکر «شهید روحالله عالی» توسط «آیت الله عباسعلی سلیمانی» نماینده وقت ولیفقیه استان سیستان و بلوچستان قرائت شد که ایشان نیز در اردیبهشت ۱۴۰۲ به شهادت رسیدند.
🇮🇷🕯
#سی_روز_سی_شهید_۱۴
#شهید_روح_الله_عالی
#شهدای_مدافع_وطن
#شهدای_امنیت
#شهدای_مرزبان
#شهدای_مناسبتی
#شهدای_استان_سیستان_و_بلوچستان
#روز۲۹
🆔 https://zil.ink/30rooz30shahid
🆔 https://www.aparat.com/v/nRxNf
🎥👆🏻حضور غمانگیز پدر بزرگوار «شهید روحالله عالی» در محل شهادت فرزندش💔😭
⚜⚜⚜
خدایا!
به حق خون پاک این شهدا که زندگی و آرامشمان را مدیونشان هستیم
ما را پاکیزه از این ماه خارج کن...🤲🏻🌙
🇮🇷🕯
#سی_روز_سی_شهید_۱۴
#شهید_روح_الله_عالی
#شهدای_مدافع_وطن
#شهدای_امنیت
#شهدای_مرزبان
#شهدای_مناسبتی
#شهدای_استان_سیستان_و_بلوچستان
#روز۲۹
🆔 https://zil.ink/30rooz30shahid
من عاشق علی و علی دلبر من است
در راه زندگی، همه جا رهبر من است
لطف علیست اینکه پس از هفت سال عشق
نام «شهید» عاقبت همسر من است
✍🏻فاطمه شعرا ۱۴۰۳/۱/۲۱
🇮🇷🕯
#سی_روز_سی_شهید_۱۴
#شهید_روح_الله_عالی
#شهدای_مدافع_وطن
#شهدای_امنیت
#شهدای_مرزبان
#شهدای_مناسبتی
#شهدای_استان_سیستان_و_بلوچستان
#روز۲۹
🆔 https://zil.ink/30rooz30shahid