eitaa logo
آشپزی؛ ترفند
20.8هزار دنبال‌کننده
8.1هزار عکس
10.5هزار ویدیو
69 فایل
❎️مسئولیت قانونی آگهی با آگهی دهنده است و کانال هیچ مسئولیتی ندارد. آی دی مدیر جهت تبلیغ👇🏻 @hasan401 تعرفه تبلیغات و رضایت مشتری👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/756744541Cd11803932b کانال اهنگامون👇 @bartarinhax
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
چه خوش است در فراقی همه عمـــــــــر صبر کردن به امــــــــیـد آن که روزی به کف اوفتد وصــــــــالی ‌ ــــــــــــــــ🌷🌿🌷ــــــــــــــــــ به برترینها بپیوندید: @eitaagarde
Farshid Adhami - Balaye Joonam.mp3
8.51M
┅═ঊঈ⸙჻❣ᭂ⸙ঊঈ═┅
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
─═हई╬💫 « قسمت من » 💫╬ईह═─ پارت : ۲۱ * دم خونه شیدا ک رسیدیم ، اونو منتظر و کلافه دیدیم ک وایساده ، وقتی رسیدیم و اومد سوار شد عصبانی گفت : - سلام ، معلوم هست شما کجایین !!! سه ساعته من اینجا منتظرتونم سمیرا جواب داد : - تقصیر مانا خانمه یه عالمه ما رو کرده بود . شیدا سوالی نگاهی بهم انداخت و اروم گفت : - چرا ؟؟ منم با اشاره به سهراب بهش گفتم : - مار از پونه بدش میاد ‌، در خونش سبز میشه . شیدا با به یاد اوری اون اتفاقا اروم خندید و گفت : - پس موضوع اقا بوده !! ولش کن بابا هنو بیخیالش نشدی ؟؟ - فعلا ک مجبورم بشم رو به سمیرا پرسید : - حالا برنامه چیه ؟؟ کجا میخواییم بریم ؟؟ -:اول میریم کافه ، بعدم باغ پرندگان ، هر چی وقت اضاف اوردیم میریم شهربازی و کلی کیف میکنیم . چطوره؟؟ - ایول خیلی خوبه .نظر تو چیه مانا ؟؟ - چی بگم . خوبه اروم دم گوشم گفت : - تو رو خدا خودتو اینطوری نگیر والا تا اخر تفریح زهرمون میشه ها لبخند کم رنگی زدم و بزور گفتم : - باشه وقتی به کافی شاپ رسیدیم چهار نفری دور یه میز نشستیم اما برخلاف تصورم سهراب رفت رو یه صندلی دورتر از ما نشست و پشتشو بهمون کرد . مطمعنن بخاطر من بود ک راحت باشم و این تفریح بهمون بد نگذره ، شیدا گفت : - طفلک چه تنهاست ، گناه داره . سمیرا گفت : - چه کنه دیگ بدبخت . مثلا اومده بود بهش خوش بگذره ک . . . منم بیخیال حرف معنی دارش به مِنو نگاه میکردم . هر کدوممون یه چی سفارش دادیم و بعد اوردن سفارشامون مشغول خوردن بودیم ک شیدا پرسید : - شماها نمیخواید عروسی کنید ؟ منو سمیرا با تعجب بهش نگاه کردیم و بخاطر این سوال بی مقدمش با هم زدیم زیر خنده . سمیرا گفت : - چیه !! عجله داری ؟؟ - اره خیلی ، کی دیگ میخواید عروس بشین بلکه از شرتون راحتشم و یکم ادم بشین . سمیرا با حرص گفت : - مگه جا تو رو تنگ کردیم ک راحتشی از دستمون . بعدام ادم هستیم فقط مشکل اینجاس ک حیوونا ما رو تشخیص نمیدن با خودشون . - خیلی بیشعوری سمیرا . من حیوونم؟؟ - نه من حیوونم تو ادمی خوب شد؟ شیدا نیششو باز کرد و گفت : - اررررههه این شدددد - زهرمار ، چ خوششم اومده شیدا خندید و گفت : - خخخخ حالا دور از شوخی نمیخواید ازدواج کنید؟؟ - اول اینکه باید کیس مناسب باشه تا جواب بدیم دوما اول باید این اقا رو بفرستیم بعد نوبت ما سوما من تا عروسی شما دوتا رو نبینم عروس بشو نیستم - اوه اوه . بیگی منوووو بعدم رو بهم گفت : - تو چی مانا ؟؟ با جدیت ولی شوخی گفتم : - به تو چه ، مگه مضولی اااا - اذیت نکن دیگ بگو جون من - چیه ؟؟ نکنه کسیو میخوایی بندازی تو پر و پاچمون ؟؟ - واسه شماها ک نه ،،،، راستش میخواستم سر بحثو باز کنم و یه چیزی بگم بهتون . سمیرا چشماشو تنگ کرد و گفت : - ای شیدای مارموز ،،،، پس موضوع خودته . حالا اون بدبختی ک میخواد تو رو بگیره کی هست ؟؟ - خیلیم خوشبخته ک همچین خانم باوقار و گل و ملوس و عزیزی و همه چی تمومی مث منو میخواد بگیره . - اوووووه هندونه ها رو کی جمع کنه . خب بگو حالا ببینیم کیه این شاهزاده خوشبخت ؟؟ - پسر همکار و دوست بابامه . اسمش فرزاده ، ۲۶ سالشه فوق لیسانس دبیری ریاضی داره و النم مشغول بکاره . بهش گفتم : - دیدیشم تا حالا؟؟ - اررررهههه ، انقد خوشگل و خوش اندام و شیک پوش هست ک خدا میدونه - اووووه پس شاهزاده سوار بر اسب سفیدت پیدا شده شیدا جون . سفت بگیرش از دستت در نره - ااا مانا !!! خودتو مسخره کن . حسودیت شده لابد ک اینطوری میگین . بعد زبونشو در اوردم و گفت : - تو خونه مونده هاااا سمیرا هم گفت : -عُقده ای !!! واسه ما از بس ک هست در خونمونو از جا در اوردن . انقد تنوع بالاس ک نمیدونیم کیو انتخاب کنیم منم با خنده گفتم : - بله سمیرا راست میگه . حالا کی افتخار میده ک اونا رو انتخاب کنه . شیدا هم با خنده دستاشو برد بالا و گفت : - باشه باشه ، بابا ما تسلیم ، دیگ حرفی ندارم . انشالله خوبشو انتخاب کنید - انشالله تو هم با انتخابت خوشبخت بشی خانم خانما - مرسی گلم . . . نویسنده : ♡«ℳ£みЯムŋム»♡
📚پارت بیستم رمان « قسمت من » 👆🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
گاهی نمیشه از دوست داشتن یکی دست برداشت ، حتی زمانی که ازش متنفری ...! ツ @eitaagarde ♡•●○
تب پیوی 👇🍃 @ya_hosseinnn
برایم مهم نیست؛ از بیرون چگونه به نظر می آیم کسانی که درونم را می بینند برایم کافیند برای آن هایی که از روی ظاهرم قضاوت میکنند حرفی ندارم با خود می گویم بگذار همان بیرون بمانند @eitaagarde ❤👈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شــ🌙ــب بهـانهٔ قشنگی‌سـت بـرای سڪوت شــ🌙ــب طبیعـت هـم ساڪت اسـت و بہ صـدای خـدا گوش می‌دهـد سڪوت کنیـم تا صـدای خـدا را بشنـویم هر چه تـو را بہ يـاد خـدا انداخت ‌‏آن را دعـوتى از خـدا بگیـر ‌‏خيـرى بـراى توسـت آن را دريـاب شـ🌙ـبتون در پنــاه خــ♥️ــدا @eitaagarde ❤👈
♦️دنیا پر است از دکترهای بی‌سواد از دانشگاه رفته‌های بی‌سواد سیاسیون بی‌سواد! انسانی که به شناخت خویش نرسیده باشد، است. هر چند تمام کتب دنیا را خوانده باشد!👌 @eitaagarde ❤👈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
این لطافت که تو داری همه دل‌ها بفریبد وین‌بشاشت که تو‌داری همه‌غم‌ها بزداید ♪ « @eitaagarde » ♪
Meysam Ebrahimi - Remix Mikhamet (320).mp3
6.32M
┄┅═══✼🍃🌹🍃✼═══┅┄ @eitaagarde
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بعضی آدم‌ها تو دفتر زندگى ما شبیه مداد دوران بچگی‌اند راحت می‌نویسند، راحت هم پاک می‌شوند داشتنشون ساده است اما ردشون تو هيچ صفحه‌اى عميق و ماندگار نيست کمی که بگذره وا میدن، ضخیم می‌نویسند مجبوری بتراشیشون تا یادشون بیفته چطور بايد باشند آنقدر تراشيده ميشند که دیگه لای انگشتانت جا نمیشند اینها همان به درد بچگی‌ها كه پر از اشتباه بوديم می‌خورند... هستند آدم‌هایی هم كه مثل خودکارند حضورشون پر رنگ و ماندگار ولی نباید بهشون دل خوش کرد یک مدت که دور بشى و كنارشون نباشى كيفيتشون رو از دست ميدن حتى ممكنه خشک بشند، دیگه ننویسند بالاخره هم یک روز تمام میشند و بايد يه خودكار جديد بردارى ولی تو زندگى لازمند باید باشند نباشند کار همه لنگ می‌مونه اما امون از خودنویس‌ها زیبا و پر زرق و برق باید بلد باشی جورى بنویسی تا دفترت رو خراب نكنى هميشه بايد ذخيره جوهرشون همراهت باشه و الا يهو لنگت ميذارن به درد پز دادن ميخورن اما اگه حواست نباشه وسط همين پزها می‌تونند يه گند حسابى به خودت و لباست بزنند يه دسته دیگه هم مثل قلم اند شاید ظاهرشون زیاد به چشم نیاد ولی بوی اصالت میدن دست هر کسی پیداشون نمیکنی تا نوشتن با آنها را یاد نگیری روی خوش نشان نمی‌دهند وقتى بلد باشى باهاشون باشى هر صفحه از دفترت يه تابلو، يه اثر هنرى هر بار كه ورقشون بزنى جز هنر ماندگارى چيزى نمی‌بينى اینها تمام نميشند فقط کافی دلُ "دَوات" كنى .... @eitaagarde ❤👈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❤️❤️ : ❤️❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔘💓🔘💓🔘💓🔘💓🔘💓🔘 💓🔘💓🔘 🔘💓🔘 💓🔘 🔘 🍃عشق یعنی 🍃 مراقبت از همدیگه 🍃حتی در زمان دلخوری و ناراحتی ها 🔘 💓🔘 🔘💓🔘 💓🔘💓🔘 🔘💓🔘💓🔘💓🔘💓🔘💓🔘 @eitaagarde🌹🌹🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا