eitaa logo
اخبات
117 دنبال‌کننده
682 عکس
318 ویدیو
16 فایل
در آپارات با همین آیدی هستیم.
مشاهده در ایتا
دانلود
امروز مردم [جمهوری] آذربایجان دارند احساسات اسلامی خود را نشان می‌دهند. رهبران شوروی به درستی در اقدامات گذشته خود تجدید نظر کرده‌اند. مبادا دچار اشتباه شوند و برخورد بدی با این احساسات بکنند! ۱۹ دی‌ماه ۱۳۶۸، امام خامنه‌ای اگر بتوانیم به این سوال پاسخ دهیم که چرا در آن زمان، نظام اینقدر صریح در برابر بلوک شرق موضع می‌گرفت اما الان کمتر نسبت به قدرت‌های شرقی این صراحت را دارد، در واقع به پاسخ عدم ورود نظام به خیلی از مسائل حساس روز بین‌الملل هم میرسیم. منظورم ورود به جنگ غزه نیست؛ منظورم ورود به ماجراهای مسلمانان مظلوم در میانمار، هند، شمال غرب چین و... است. مسئله، پشتوانه جامعه است. اگر ولی پشتوانه داشته باشد اما سال ۱۳۶۸ باشد و به لحاظ تکنولوژی نظامی فقیر باشد، موضع می‌گیرد و ورود می‌کند. اما اگر پشتوانه مردمی زیاد نداشته باشد و سال ۱۴۰۰ باشد و انواع موشک را هم داشته باشد، ورود نمی‌کند. مسئله میزان فهم مردم است. البته معتقدم کیفیت طرفداران فعلی ولی از ۳۰ سال پیش خیلی بیشتر است. اما گاهی کمیت هم مهم است... راهکار حل این مشکل کمیت در وادادگی در جنگ نرم نیست، که بیخیال حجاب و... بشویم. در تولید نسل جدید حزب‌اللهی است. توان مدیریتی و بودجه‌هایی که صرف فوتبال و واردات کالاهای لوکس و... می‌شود تا بخش عیّاش جامعه را جذب کند، باید صرف خانواده‌ها و فرزندآوری شود.
هدایت شده از محمد مهدی فاطمی صدر
پاکستان نمونه‌ی نقض کاملی است که از چه امت اتحاد دولت‌ها نیست. امت اسلام و امت شیعه در پهنای پاکستان هم‌پای ایران و گاه داغ‌تر از آن در بیعت امام امت است اما دولت آن حلقه به گوش امریکا و امت آن است...
به بهانه بر سر زبان افتادنِ کشور مورد علاقه‌ام در مطالعات بین‌الملل؛ پاکستان. در این مطلب در چهار قسمت، چهار نکته را برای شناخت بیشتر پاکستان، بخش‌بندی کرده‌ام. مطالبی که به صورت پراکنده این‌طرف و آن‌طرف دیده‌ام و در ویکیپدیا و... به صورت یک‌جا برای شناخت پاکستان به دست نمی‌آید. الف: چه شد که پاکستان تشکیل شد؟! پاکستانی‌ها، ملتی‌اند که به نظر من به اشتباه و با لجبازی هیئت مدیره اتحادیه مسلمانان هند، مجبور به کوچ چند صدهزار نفری شدند تا کشوری جداگانه و مسلمان را در ۱۹۴۷ تشکیل دهند. غافل از آن‌که تصمیم گیران قصد دیگری دارند. غافل از آن‌که بعضی اعضای هیئت مدیره اتحادیه مذکور قصد تشکیل یک دولت اسلامی جداگانه را نداشتند، بلکه بعضاً با غرب در ارتباط بوده و یکی‌شان که از خاندان انحرافی «آقاخان» بود، آنقدر مورد اعتماد استعمارگران بود که او را رئیس جامعه ملل(نسخه قبلی سازمان ملل) کرده بودند. دوتای دیگرشان هم شاگرد یکی از مدیران کمپانی هند شرقی بودند. خود محمد علی جناح نیز قصدش از جداسازی مسلمانان، تشکیل جامعه اسلامی نبود، بلکه صرفا به ماجرا قومیتی نگاه می‌کرد و معتقد بود «قوم هندو» دارند مدرسه و دانشگاه می‌روند و مدرن می‌شوند، پس «قوم مسلمان» باید همین‌طور توسعه بیابند. حتی جناح و دیگر اعضای هیئت مدیره اتحادیه مسلمانان هند پس از استقلال پاکستان، نقش اسلام را در حکومت‌داری چیز محوری‌ای نمی‌دانستند و چندسال پس از تشکیل پاکستان و فوت جناح، با فشار مردم و روحانیون، کلمه «جمهوری اسلامی» به اضافه شد و مواردی در قانون اساسی‌اش تغییر کرد. اما چرا گفتم به اشتباه پاکستان جدا شد؟! برای این حرف چند دلیل دارم: ۱. این روند استقلال پاکستان در ظاهر به دست اتحادیه مسلمانان هند به ریاست جناح بود، اما این استقلال چه استقلالی‌ست که یک سال قبل از تشکیل کشور پاکستان، سیستم اطلاعاتی دولت این کشور توسط یک افسر انگلیسی پایه‌گذاری شده؟(این سیستم اطلاعاتی قوی امروزه همان آی‌اس‌آی پاکستان است). ۲. چرا کسانی مثل که نظریه‌پردازان حکومت و جامعه دینی در بین مسلمانان هند بودند و مشهور هم بودند، جایی در هیئت مدیره اتحادیه مسلمانان هند نداشتند و مخالف تشکیل پاکستان بودند؟! چرا مودودی‌ها این اتحادیه را دارای صلاحیت لازم نمی‌دانستند و واردش نشدند؟! چرا عمده اعضای مدیریتی این اتحادیه از مسلمانان دانشگاهی و سکولار بودند و علمای دین کمتر در آن حضور داشتند، با اینکه مسلمانان آن موقع هند که اکنون در پاکستان‌اند، بسیار متشرع‌اند. (البته بعد از اینکه کار از کار گذشت و پاکستان تشکیل شد، مودودی با دعوت اقبال لاهوری به پاکستان آمد.) ۳. چرا این استقلال که ظاهراً قهرمانش بزرگان اتحادیه بودند، مرزهایش توسط انگلیس کشیده شد؟ چرا بزرگان اتحادیه، درخواست را برای متحد ماندن هند قبول نکردند؟ چطور اتحادیه قبول کرد که این کشور واحد مسلمانان، دو تیکه دور از هم باشد؟(کشور پاکستان و بنگلادشِ امروزی که صدها کیلومتر از هم فاصله دارند، در ابتدای نقشه‌کشی تجزیه‌محور انگلیسی‌ها، یک کشور بودند که بعدها جدا شدند.) ب: اما نتیجه این جداکردن پاکستان از هند چه شده؟ امروزه، مسلمانان در هند اگرچه ۴۰۰میلیون نفرند اما اقلیتی دربرابر ۸۰۰ میلیون هندو محسوب می‌شوند که آن ۸۰۰ میلیون به راحتی یک دولت هندوی تندرو از حزب «بهاراتیا جاناتا» را به ریاست «نارندا مودی» سرکار می‌آورند تا چشم برهر جنایتی علیه مسلمانان ببندد. کافی‌ست چند مستند انگلیسی و عربی که سایت‌هایی مثل «شعوبا» به فارسی زیرنویس‌شان کرده را در مورد وضعیت مسلمانان هند ببینید. از آزار دختر باحجابی که می‌خواهد وارد دانشگاه شود تا شکنجه مسلمانی که گوشت گاو می‌فروشد(گاو برای هندوها مقدس است). از طرفی دیگر، بنگلادش و پاکستان هم دو کشور مسلمان کوچک و فقیر شده‌اند که مدام باید وابسته به این و آن باشند. اگر پاکستان(۲۳۰میلیون جمعیت) و بنگلادش(۱۷۰میلیون جمعیت) از هند جدا نشده بودند، الان تعداد مسلمانان نصف هندوها نبود و قدرت اجتماعی و سیاسی بیشتری در هند، یکی از قدرت‌های نوظهور جهان نوین، داشتند. یعنی چه؟ یعنی هندی که یکی از چهار قدرت بزرگ شرقی است، نیمی از قدرتش دست مسلمانان می‌بود. ادامه دارد... @majkarimi
ج: اهمیت جغرافیایی پاکستان و ارتباطات فرهنگی ملی ما با آن از طرفی دیگر، پاکستان کشوری‌ست که محل اتصال سه قدرت بزرگ شرقی(چین، هند و ایران) است و با هرسه مرز مشترک دارد. رهبری نیز دوسه سال پیش در دیدار با دانشجویان، از آنان خواستند که با سه کشور بیشتر ارتباط بگیرید: پاکستان، افغانستان و عراق. د: علاقه مردم پاکستان به ایران و انقلاب اسلامی چگونه است؟ امروزه مردم پاکستان دلبستگی شدیدی به ایران و انقلاب اسلامی دارند. تاکنون دوبار تاکید کرده که وقتی در زمان ریاست‌جمهوری‌ام به پاکستان رفتم و آن استقبال عجیب از طرف مردم انجام شد، جیمی کارتر که بعد از من می‌خواست به پاکستان بیاید، سفرش را لغو کرد؛ چون می‌دانست همچین استقبالی از او نمی‌شود و این بد بود. یا امام خمینی درمورد شهادت علامه عارف‌حسین حسینی، رهبر شیعیان پاکستان، گفت من فرزندی عزیزی را از دست دادم. هنوز هم همینطور است. پاکستانی‌ها وقتی تحریم علیه ایران تصویب شد، علیه آمریکا تجمع کردند و شعار دادند. تیپ زینبیون که پاکستانی‌های مدافع حرم بودند، تعدادشان برابری می‌کرد با کل جمعیت اعزامی تیپ فاطمیون و حزب‌الله. امسال اربعین که در مرز ایران و پاکستان بودم و جزو خادمان میزبان زائران پاکستانی بودم، علاقه قلبی‌شان به ایران و انقلاب را دیدم. به‌خصوص وقتی آن مرد پاکستانی، بعد از ورود به خاک ایران، سجده کرد و خاک ایران اسلامی را بوسید. آن روز، در ذهنم خط باطلی کشیدم بر همه گرایش‌های ناسیونالیستی وجودم و مطمئن شدم که هویت تعیین کننده است، نه خون و نژاد و میله‌های مرزی. @majkarimi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نامه یک دختربچه به شهید حسن باقری «من دو بیسکوییت داشتم که فرستادم به جبهه تا برادران خوشحال شوند... ما تلویزیون نداریم؛ این را پشت رادیو بخوانید تا من بفهمم نامه به دست شما رسیده.» و ما امروز داریم با بیسکوییت‌های کودکان فقیر جهان اسلام که برای فرستاده می‌شود تا کار کنیم، چگونه رفتار می‌کنیم؟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
- چه کنیم وقت کم نیاریم؟ + «توزیع الوقت، توسیعُه»
از بین تحلیل‌هایی که درمورد تعطیلی منوتو داده شده، بنظرم این بهتر از همه بود: https://eitaa.com/SHRChannel/2326 بنظرم علت تعطیلی منوتو، علت کم‌شدن مخاطب خیلی از خبرگزاری‌ها و سازمان‌های خبری-تحلیلی بود. دوره این چیزها گذشته و الان مردم و به‌خصوص جوانان و نوجوانان، دنبال تک شخص می‌گردند. اشخاص حقیقی، و نه حقوقی. اگر نگاهی به رشد عجیب بلاگرها بندازیم و جذب فالورشون رو با پیج‌هایی مقایسه کنیم که با اسم شخص خاصی ارائه نمیشن و خودشون رو بعنوان یک نهاد یا سازمان یا پروژه ارائه میدن، کاملا متوجه این قضیه میشیم. توی چندسال اخیر بعضاً دیدم حتی بعضی تیم‌هایی که یک پروژه یا نهاد رو راه‌اندازی کردن، با اسم یکی از اشخاص تیمشون (احتمالا رهبرشون) وارد میدان میشن نه با اسم پروژه یا نهادشون.
ویتنی رایت ادامه روندی‌ست که سال گذشته بلاگر روسی در تهران آغاز کرد غرب از زاویه گردشگری، فرهنگ بسیاری از کشورها را نابود کرده: مثلا بسیاری از کشورها وقتی شرکت‌های آمریکایی و اروپایی در آن‌ها به بهانه نفت و... تاسیس شدند و کارمندان غربی آن شرکت در آن جامعه سکنی گزیدند، کم‌کم فرهنگ مهاجم را پذیرفتند. توریسم و گردشگری غیراقتصادی و تفریحی هم مثل توریسم اقتصادی اثرگذار بوده؛ مثل که عملا به‌خاطر توریسم تفریحی(بخوانید جنسی)، زنانش به‌جای آنکه سازنده جامعه باشند، اسباب لذت مردان بیگانه شده‌اند. درمورد ویتنی رایت، ماجرا را باید از این زاویه دید. از زمان مدیریت آقای ضرغامی بر وزارت گردشگری، از این اتفاقات افتاده است؛ مثل سفر سال گذشته به ایران و انتشار تصویر بی‌حجابش در کنار دو سرباز ایرانی؛ شاید چون از خواهران روس بوده، رگ غیرتمان نجوشید. پس ویتنی رایت اولینِ این روند توسعه گردشگری نیست و پس از سفر بلاگر بی‌حجاب روسی و خواننده ترک اهل جمهوری آذربایجان، او هم آمده تا قبح‌ها را بشکند و به قول غرب‌گراها «تحمل نظام را در پذیرش توریست (بخوانید فرهنگ آمریکایی) بالا ببرد.» ویتنی رایت صرفا یکی از ابزارهای جریانی‌ست که ضرغامی در توسعه گردشگری آغاز کرده؛ همان توسعه‌ای که گفته بود: «باید فضا را باز کنیم»، «این می‌تواند به توسعه گردشگری هم کمک کند.» 36932756.khabarban.com البته برای این‌که فعلا فضا بد نشود و «تحمل نظام و جریان مذهبی بالا برود»، به ویتنی رایت می‌گویند که با تصاویر ضدامریکایی سفارت سابق آمریکا عکس بگیرد و به خواننده زن ترک اهل جمهوری آذربایجان می‌گویند به حرم حضرت معصومه در قم برود. این روند تا زمانی که جریاناتی به نمایندگی ضرغامی در وزارت گردشگری حضور دارند، ادامه دارد. ویتنی رایت‌ها صرفا ابزارند. پ‌ن: منظور این نیست ضرغامی از ویتنی رایت و... دعوت می‌کند تا به ایران بیایند؛ خیر. منظور این است که دشمنی که صدسال است تجربه تغییر مزاج فرهنگ از طریق را دارد، وقتی ببیند وزیر گردشگری می‌گوید «باید فضا را باز کنیم»، «باید تحملمان را بالا ببریم»، طبیعتاً پیشروی می‌کند. @majkarimi
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
علی (ع) در جستجوی فتوت‌های پیرانه - چگونگی پیمان با ولی خدا - ولی با تو کثیر نیست، از معاشرت با تو بهره‌مند نمی‌شه - و أین عمار... استاد صفائی حائری
تماشا و طرفداری فوتبال، محتویات کدام ظرف انسان است؟! دیشب داشتم کاری را برای یکی از دوستان انقلابی‌ام انجام می‌دادم. ایران-قطر که نیمه دومش حساس شد، کار را رها کردم و رفتم برای تماشای فوتبال. بعد از بازی که وقتم را گرفت و ۵۰ دقیقه از کاری که داشتم برای دوستم انجام می‌دادم عقب ماندم، از خودم پرسیدم چرا رفتم فوتبال را با هیجان دیدم؟ در نگاه اول، این‌طور توجیه کردم که خب، چون پیروزی در این بازی باعث شادی مردم و ثبات وضعیت جامعه می‌شد، برایم مهم بود. اما خودم به خوبی می‌دانستم که اگر واقعا این دغدغه را داشتم، می‌توانستم کارم را انجام دهم و صرفا نتیجه بازی را بعدا چک کنم.(بر فرض اینکه واقعا نتیجه فوتبال بر جامعه اثر ویژه دارد). بعد، شلاق‌های وجدان را پذیرفتم که قبول؛ من علاقه شخصی به فوتبال داشتم که با هیجان رفتم و بازی را دیدم و به‌خاطر شادی یا غم جامعه نبود؛ اما مگر این بیشتر از یک سرگرمی ساده بود؟ یعنی اشتباه کردم و مشغول باطل شدم؟ یادم آمد که یکی از دوستان طلبه گفته بود که امام صادق علیه‌السلام فرموده‌اند که کارها و نیازهای انسان، مانند کاسه‌ای است که هیچ‌گاه خالی نمی‌شود؛ یا از حق پر می‌شود و اگر از حق پُر نشد، قطعا از باطل پر خواهد شد. پس هر کاری، از جمله این تماشای فوتبال، یا حق است و یا باطل. اگر براساس یک دغدغه حقانی و در راه خدا نیست، قطعا باطل است؛ ندارد. حالا من برای چه وقتی را که می‌توانستم برای انجام یک پروژه در راه حق و کمک به دوستم صرف کنم، صرف تماشای فوتبال کردم؟! برای حق و خدا بود؟ نه. وقتی برای حق نبود، پس قطعا برای باطل بود. چرا ما مذهبی‌ها برای طرفداری‌مان از فوتبال توجیه می‌آوریم و می‌گوییم دنبال شادی مردمیم؟! چون با خودمان تعارف داریم و عبادات ما سبب ما شده؛ نمی‌خواهیم قبول کنیم که به آن فوتبالیستی که زنش را بی‌حجاب در اینستاگرام عرضه می‌کند، علاقه داریم. نمی‌خواهیم قبول کنیم که وقت‌مان را تلفِ تماشای فوتبال کردیم. پس این غفلت‌ها را برای خود این‌طور زینت می‌دهیم که ما برای این که نتیجه بازی سبب شادی یا غم مردم می‌شد، بازی را تماشا کردیم. خب بر فرض محال که این فرضیه درست باشد، سوال این است که تماشای بازی مگر تاثیری در نتیجه داشت که نشستی ۹۰ دقیقه بازی را با هیجان دیدی؟! این غیر از غفلت و وقت تلف کردن بود؟! خلاصه این‌که ما مثل بچه‌هایی هستیم که به حمام رفته و به آب‌بازی مشغول شدند اما از شامپو و صابون استفاده نکردند. وقتی از حمام بیرون آمدند، چون فکر کردند حمام رفتند، احساس تمیزی می‌کنند و به نظافت خود مغرور شدند. هیئت‌رفتن‌ها و روزه و نمازهای ما، باعث تکبر ما شده؛ نمی‌خواهیم قبول کنیم که به‌خاطر علاقه به آن فوتبالیست‌ها و دریبل و گل‌های‌شان دوست‌شان داریم؛ کسانی که هر ماه پارتی می‌روند و جوان‌های جامعه را با تبلیغ بی‌غیرتی خود به فنا کشانده‌اند. پ‌ن: فرضیه «نتیجه بازی در خوشحالی و غم جامعه اثر دارد» را در این نمونه بررسی کنید تا ببینید که جامعه ایران پس از چند روز، کلا همه این بازی‌ها را فراموش کرده است. @majkarimi
۲۲ بهمن امسال هم خیلی خوب بود و هم مردم و هم نظام با وجود فشارهای زیاد همچنان پای کار بودند. ولی ضعفی که به چشمم آمد این بود که اکثر غرفه‌ها یک سردر با نام فلان وزارت‌خانه و فلان سازمان داشتند. غرفه‌ها را بهتر بود به‌جای آن‌که با صرف موسیقی و غذا و برنامه‌های روتین وزارت‌خانه‌ها و سازمان‌های دولتی پر کنند، می‌سپردند دست این‌همه تشکل و موسسه و انجمن مردمی حزب‌اللهی تا هر کدام محتوای مدنظر خود را ویترین‌وار به مردم ارائه کنند. هم از حالت دولتی درمی‌آمد و هم در کنار محتوای احساسی و روانی(موسیقی و تردستی و...)، محتوای منطقی و عقلی هم ارائه می‌شد. @majkarimi