eitaa logo
الی الحبیب
2.9هزار دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
1.3هزار ویدیو
30 فایل
👇 «إلی‌الحبیب» 💠 اخبار 💠 بایدها و نبایدهای مداحی 💠 آداب و سلوکِ ستایشگری‌اهلبیت 🔻 خادم کانال: @setayeshgary
مشاهده در ایتا
دانلود
الی الحبیب
💠پنجم ‌اردیبهشت ماه_ سالگرد شهادت شهید محمد رضا 🔖روضه حضرت زهرا(س) 🌟 خط مقدم کارها گره خورده بود خیلی از بچه ها پرپر شده بودند، خیلی‌ مجروح شده بودند. بی قرار بود اما به رو نمی‌آورد؛ خیلی‌ها داشتند باور می‌کردند اینجا آخرشه.. 📞یه وضعی شده بود عجیب! تو این گیر و دار، حاجی اومد بی‌سیم‌چی را صدا زد. حاجی گفت: هر جور شده با بی‌سیم، را پیدا کن.. شهید تورجی‌ زاده فرمانده گردان یا زهرا(س) بودند و با اخلاص و از عاشقان حضرت زهرا(س) بود.. 💎خلاصه تورجی را پیدا کردند. حاجی بی سیم را گرفت با حالت بغض و گریه از پشت بی‌سیم گفت: تورجی چند خط روضه حضرت زهرا (س) برام بخون.. 📿تورجی فقط یک بیت زمزمه کرد که دیدم حاجی از هوش رفت.. صدا را روی تمام بی سیم‌ها انداخته بودند. خدا می‌دونه نفهمیدیم چی شد وقتی به خودمون اومدیم دیدیم بچه ها دارند تکبیر میگن.. 🎗 خط را گرفته بودند، عراقی‌ها را تارو مار کردند. تورجی خونده بود: 🚩در بین آن دیوار و در زهــرا(س) صدا می‌زد پدر 🚩دنبال حیـدر(ع) می دوید از پهلویش خون می چکید «زهرای من، زهرای من..» 🌷محمد ارادت خاصی به حضرت زهرا (س) داشت . یکی از سادات گردان نقل می کرد: یک بار به سنگر فرماندهی رفتم. محمد به احترام من از جا بلند شد. گفتم: «یک مرخصی چند ساعته می خواهم تا به اهواز برم!» 🔸به دلایلی مخالفت کرد. اصرار کردم اما بی‌فایده بود در نهایت وقتی ناامید شدم گفتم: باشه شکایت شما را می‌برم پیش مادرم.. 🌀هنوز چند قدمی از چادر دور نشده بودم که پابرهنه به دنبالم دوید‌ دستم را گرفت و گفت: این چه حرفی بود که زدی؟! بیا این برگه ی مرخصی سفید امضا کردم هر چه قدر می‌خواهی بنویس. 💔 تا به چهره اش نگاه کردم دیدم خیس از اشک است. گفتم: به خدا شوخی کردم منظوری نداشتم و.. اما محمد همچنان اصرار داشت که من حرفم را پس بگیرم! 🔮یک سال بعد در عملیات کربلای ۱۰ گلوله‌ی خمپاره به درون سنگر اصابت کرد. خیلی عجیب بود، سه ترکش به او اصابت کرده بود.. یکی به پهلو یکی به بازو و دیگری به سر.. 🔹یک باره به یاد حرف سال قبل محمد افتادم. او از شهادت خود این گونه گفته بود: من در عملیاتی شهید می‌شوم که با رمز یا زهرا(س) باشد و من آن زمان فرمانده گردان یا "زهرا" باشم.. 🚩مدتی بعد پیکر او تشییع شد و همان‌گونه که وصیت کرده بود سربند یا "زهرا (س)" به پیشانی او بستیم و در کنار دوستانش در گلستان شهدای اصفهان آرمید. 🎙راوی: محمود اسدی از لشکر امام حسین(ع) 🆔 @elalhabib_ir