eitaa logo
هیئت مذهبی_فرهنگی الی الحبیب
1.1هزار دنبال‌کننده
21.3هزار عکس
4.6هزار ویدیو
141 فایل
یه عده جوونیم از جنس مونث، دانشجو، دانش‌آموز و طلبه... سرمان درد می‌کرد برای کار، حسین جمع‌مان کرد 🌸 . . . کانال ایتا: @elalhabibk پیج اینستاگرام: @elalhabib_1401 کانال تلگرام: @elalhabib1401 . . . ارتباط با ادمین کانال 👇 @Ro_siyah
مشاهده در ایتا
دانلود
هیئت مذهبی_فرهنگی الی الحبیب
#خسی_در_میقات کتاب خسی در میقات سفرنامه‌ی سفر حَجی است که جلال آل احمد در سال ۱۳۴۳ انجام داد. معرفی
😋 نام کتاب : "مدیر مدرسه" انتشارات: میراث اهل قلم نویسنده : جلال آل احمد 🎧 کتاب که به جرأت یکی از آثار جلال آل احمد است با بیانی ساده به روایت داستان مردی می‌پردازد که از خسته شده و بعد از چند سال معلمی، مدیریت مدرسه‌ای در روستا را به عهده می‌گیرد به امید اینکه کمی از سنگینی بار مسئولیتش کاسته و دغدغه‌اش کمتر شود بی ‌آنکه بداند چه در پی‌ خواهد داشت. 📚 😋 ... اما به نظرم همه‌ی تقصیرها از این سیگار لعنتی بود که به خیال خودم خواسته بودم خرجش را از محلّ اضافه حقوق شغل جدید دربیاورم. البته از معلّمی هم، عُقّم نشسته بود. ده سال «الف.ب» درس دادن و قیافه‌های بهت‌زده‌ی بچّه‌های مردم با مزخرف‌ترین چرندی که می‌گویی... و استغناء با غین و استقراء با قاف و خراسانی و هندی و قدیمی‌ترین شعر دَری و صنعت ارسال مثل و ردّالعجز... و ازین مزخرفات! دیدم دارم خر می‌شوم. گفتم مدیر بشوم. مدیر دبستان! دیگر نه درس خواهم داد و نه دم به دم وجدانم را میان دوازده و چهارده به نوسان خواهم آورد و نه مجبور خواهم بود برای فرار از اتلاف وقت، در امتحان تجدیدی به هر احمق بی‌شعوری هفت بدهم تا ایّام آخر تابستانم را که لذیذترین تکه‌ی تعطیلات است، نجات داده باشم. این بود که راه افتادم. رفتم و از اهلش پرسیدم. از یک کارچاق کن. دستم را توی دست کارگزینی گذاشت و قول و قرار و طرفین خوش و خرّم و یک روز هم نشانی مدرسه را دستم دادند که بروم وارسی، که باب میلم هست یا نه. و رفتم.. ارتباط با خادم کتابخانه: @abbasiiiii62 ✧❁ @elalhabibk 🏴❁✧
17.46M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 چرا تلاش می‌کنم اما نتیجه نمی‌گیرم؟! ✧❁ @elalhabibk 🏴 ❁✧
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⏰ به وقت سلام... صحن حرم از نسیم پر بود از پرپر یا کریم پر بود خورشید دوباره بوسه می زد بر چهره مهربان گنبد گنبد پر از آفاتاب می شد آهسته غم من آب می شد رفتم طرف ضریح او باز تا پر شوم از هوای پرواز اطراف ضریح گریه ها بود دلهای شکسته و دعا بود دلها همه زیر بارش اشک مانند کبوتری رها بود 💌 ❣اینجا است... ✧❁ @elalhabibk 🏴 ❁✧
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
°•بسم‌الله‌الحبیب•° آنچه از من خواستی با کاروان آورده ام... یک گلستان گل به رسم ارمغان آورده ام! از در و دیوار عالم فتنه می بارید و من... بی پناهان را بدین دارالامان آورده ام! همراه باشید با گزارش تصویری مراسم مورخه: یکشنبه ۱۴۰۳/۰۶/۰۴ ✧❁ @elalhabibk🏴❁✧
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این پرچم‌های سیاه ورودی حسینیه... انگار پرچم داشت با ما حرف می‌زد! به دعوت حضرت مادر(س)، آمده‌اید...مشرف شوید! و با کسب اذن از محضر مقدس بانوی دوعالم وارد شدیم. ✧❁ @elalhabibk🏴❁✧
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
از همین ابتدای ورود، مهمان یا خادم فرقی نداشت! پا گذاشتیم بر پرچم ننگین اسرائیل! و این یعنی پا گذاشتن بر تمام عقاید و اصول غلط این ظالمان! ✧❁ @elalhabibk🏴❁✧
الی‌الحبیب! نگاهش که می‌کردی، یاد آن موکب‌های باصفای مشایه می‌افتادی! یاد آن موکب‌دارانی که در گرمای ۵۰درجه، بدون اینکه لبخند از لب‌هایشان بیوفتد، برای زائران حسین(ع)، سنگ تمام می‌گذاشتند! ✧❁ @elalhabibk🏴❁✧
هر کدام از این کفش‌ها برای سوخته‌دلانی بود که ازسفر عشق، جا مانده بودند! زائرانی که همین چند قدم از سر کوچه تا در ورودی حسینیه را با نیت مشایه قدم برداشته بودند و دل در دلشان نبود که خودشان را لااقل به مراسم عزاداری اربعین برسانند! ✧❁ @elalhabibk🏴❁✧
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دور و برمان حسابی خالی بود...همه رفته بودند کربلا! انگار فق، ما مانده بودیم...ما و دل‌های خسته‌مان که مثل این اسپند در آتش بود! ✧❁ @elalhabibk🏴❁✧
سربند های خادمی‌مان را که نشان ارادت و نوکری‌مان هستند، بدو ورود تحویل گرفتیم و با این سربندها، خادم و مهمان یک‌رنگ شدند برای عزای اربابشان، اباعبدالله! ✧❁ @elalhabibk🏴❁✧