.
#ایام_فاطمیه
#دهه_اول
عرض ادب به راحت جان امام ها
جز خانه اش نرفته پرم سوی بام ها
یا فاطمه است بر لب بود و نبودمان
نامی که هست عشقِ خداوندِ نام ها
ما را قبول کرده به فرزند خواندگی
مادر گذاشت نان علی را به کام ها
از یمن اوست ماه اگر جلوه می کند
کامل شدند با نظرش ناتمام ها
وقتی که احترامِ بر او کار مصطفاست
دستِ توسلند به شأنش مقام ها
با آن همه سفارش پیغمبرانه اش
احمد که رفت ، رفت همه احترام ها
با بغضِ بی شمار ، عدو از علی گرفت
با ضربه های پشت درش ، انتقام ها
دید آن غریب شهر ، شبِ دفن فاطمه
می رفت زیر خاک جواب سلام ها
#حامد_آقایی
#فاطمیه
.
.
#فاطمیه
#امام_حسن
#محمدجواد_پرچمی
▶️
دارم به خاطر حَرَمَت گریه می کنم
از شوق سفره یِ کرمت گریه می کنم
در روضه هایِ مُحترمت گریه می کنم
وقتی برای درد و غمت گریه می کنم
حتی علی و فاطمه خوشحال میشوند
در خانواده ات همه خوشحال میشوند
دنیا ندید وسعتِ بالاتر از تو را
سائل ندید جز خودت آقاتر از تو را
دستی ندید دستِ بفرماتر از تو را
یثرب ندید حضرتِ تنهاتر از تو را
تنها میانِ خانه و تنها میانِ شهر
زخم زبانِ همسر و زخم زبانِ شهر
پایِ غریبی تو به پا برنخواستند
یا دشمنت شدند و یا برنخواستند
مُشتی حرامزاده ز جا برنخواستند
وارد شدی به پایِ شما برنخواستند
اهل مدینه ناز شما را کشیده اند
یک عده جانماز شما را کشیده اند
با خنده زخم بر جگرت میگذاشتند
اهل مدینه سر به سرت میگذاشتند
گاهی عصا به رویِ پرت میگذاشتند
یک کوزه سَمّ کنار سرت میگذاشتند
تنها ، غریب ، بی کس و آرام میروی
از کوچه هایِ طعنه و دشنام میروی
در کوچه میروی ، غم مادر نشسته است
قنفذ در این مسیر مُکَرَر نشسته است
در پیش تو مُغیره به منبر نشسته است
درخانه پایِ قتل تو همسر نشسته است
این زهر و دردِ سوختنت فرق میکند
تو طرز دست و پا زدنت فرق میکند
زانو بغل مکن چقَدَر آه میکشی
تو در جوابِ اهل گذر آه میکشی
با راز خویش تا به سحر آه میکشی
داری به جای چند نفر آه میکشی
در آه آهِ خویش تو مویت سفید شد
در کوچه ای امیدِ دلت نا امید شد
تقصیر تو نبود که مادر پرش شکست
تقصیر تو نبود اگر زیورش شکست
تقصیر تو نبود دلِ اطهرش شکست
تقصیر تو نبود زدند و سرش شکست
گیرم که دست تو سپر مادرت نشد
تقصیر تو نبود قدت یاورت نشد
بیرون بریز این جگر پاره پاره را
بیرون بریز غُصه یِ این گوشواره را
زینب رسیده است بگو راهِ چاره را
خونابه هایِ دور لبِ پُر شراره را
با مقنعه دهان تو را پاک میکند
این خاکِ گیسوانِ تو را پاک میکند
خون لخته رویِ پیرُهنت ریخته شده
آلاله وقت آمدنت ریخته شده
هفتاد تیر در بدنت ریخته شده
هم خونِ تازه از کفنت ریخته شده
دارد حسین پیش تو از حال میرود
او از کنار تو تهِ گودال میرود
شکر خدا که پیرُهنت در نیامده
با زور خاتم یمنت در نیامده
دیگر لباسهایِ تنت در نیامده
یا چوبِ نیزه از دهنت در نیامده
شکر خدا که پیکرِ پاکِ تو پا نخورد
سرنیزه ای میانِ گلویِ تو جا نخورد
اما حسین صورتِ از خون خضاب داشت
در دل برایِ خواهرِ خود اضطراب داشت
یک کوه غُصه داشت ولیکن رباب داشت
جا در میانِ مجلس و بزمِ شراب داشت
با چوبدست رویِ لبش مینواختند
یک عده مست رویِ لبش مینواختند
.
.
#فاطمیه
حی علیالعزا
باز هم فصل روضهها آمد
بانگ حی علیالعزا آمد
نام زهرا که بین ما آمد
حال ما بین روضه جا آمد
روضهاش، اهل درد میخواهد
شرح این قصه مرد میخواهد
فاطمه کیست؟ ماه پیغمبر
تا ابد در پناه پیغمبر
دست او بوسهگاه پیغمبر
راه او هست، راه پیغمبر
بهجت قلب مصطفی زهراست
لیلهالقدر انبیا زهراست
فاطمه حجت امامان است
آنکه آموزگار سلمان است
با سهآیه، تمامِ قرآن است
شرط اسلام هر مسلمان است
راز او باخدا هماهنگ است
بیولایش، نفسزدن ننگ است
یکتنه جان فدای مولا کرد
هم تولی و هم تبری کرد
خطبهاش انقلاب برپا کرد
دشمنان را همیشه رسوا کرد
مقصد راه او شهادت بود
فاطمه حامی ولایت بود
وصف اوصاف او میسر نیست
با مقامش کسی برابر نیست
حرف او غیر حرف حیدر نیست
پشت مولاست، نه، جلوتر نیست
ذکر لبهای مرتضی زهراست
الگوی زندگیِ ما زهراست
مست از جام کوثری هستیم
شیعه هستیمو مادری هستیم
همچو زهرا که حیدری هستیم
جانفدایان رهبری هستیم
تا ابد پیرو شهیدانیم
با ولایت همیشه میمانیم
بین ما عشقو عهدو پیمانیست
تا علی هست، شیعه تنها نیست
رزم شیعه همیشه طوفانیست
یک نمونه ز ما، سلیمانیست
یکدلیمو همیشه یکرنگیم
پای این انقلاب میجنگیم
همچو سلمان که اهل ایرانیم
عاشق اهل بیت و قرآنیم
از غم فاطمه پریشانیم
اهل اشکیم و روضه میخوانیم
بزم زهرا، مثال اکسیر است
روضهی فاطمه نفسگیر است
اهل یثرب به او جفا کردند
باز هم فتنهای بهپا کردند
پشت در، آتشی بنا کردند
پای خود را به خانه وا کردند؛
تا هجوم آورند بر مولا
دست زهرا شکست، واویلا
شعله از پای تا سرش افتاد
تا زمین خورد، دخترش افتاد
از زمانی که همسرش افتاد
فاطمه بین بسترش افتاد
درد برده ز کف امانش را
زخم بازو گرفته جانش را
محمد زوار
#شهادت_حضرت_زهرا
.
.
#واحد
#فاطمیه
برمشامم میرسد بوی عزای فاطمه
دل سرود غم سراید در رثای فاطمه
مرغ دل پر می زندبا ناله روسوی بقیع
تا خبر گیرد ز قبر در خفای فاطمه
فاطمیه آمد وگردیده دلهای همه
بار دیگر بیقرار ومبتلای فاطمه
باز آمد فاطمیه باز می آید بگوش
بین آن دیوار وآن در ناله های فاطمه
باز آتش می زند قلب محبان علی
کوچه وسیلی واشک مجتبای فاطمه
باز یاد شیعه آید دست حیدر بسته بود
اشک حیدر ریخت آنجا پیش پای فاطمه
مرتضی گریان گذارد برسر زانو سرش
خانه اش گردیده بی لطف وصفای فاطمه
زینبش یاد آورد ذکر دعای مادرش
مرگ خود را او طلب کرد از خدای فاطمه
دردهای فاطمه بعد از پدر شد پرشمار
شدشهادت مرهم درد وشفای فاطمه
فاطمیه آمد وشد وقت عرض نوکری
با امید لطف بانو بر گدای فاطمه
شعر:اسماعیل تقوایی
.
mahmoudkarimi-@yaa_hossein.mp3
4.37M
#فاطمیه
🎵دیشب تا صبح...
🎤محمود #کریمی
#دیجیتال
📋 دیشب تا صبح گریه کردی
⬛️ #روضه | #حاج_محمود_کریمی
⬛️ #شب_سوم_فاطمیه_اول_۱۳۹۷
⬛️ #هیأت_رایة_العباس "ع"
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
دیشب تا صبح گریه کردی گریه کردی گریه کردی
من هم با تو گریه کردم گریه کردم گریه کردم
دیشب که رویت، شد قاتل من
دست تو می لرزید، چون دل من
ای وای مادر، وای مادر، وای مادر
از این ماتم، خانه ی ما را غباره غم گرفته
مادر بنگر، که حسن با چشم گریان دَم گرفته
در خواب گوید، مادر کجایی
راهی نمانده تا، خانه بیایی
دیشب دیدم تا بخواهی روی پهلو بازگردی
با هر لرزش، آاااه، ناله کردی، آاااه، ناله کردی ناله کردی
دیدم که بابا دور از گُلِ روت
با دست لرزان، شد سرگرم تابوت
دیشب تا صبح گریه کردی، گریه کردی، گریه کردی
از درد چشم گریه کردی، گریه کردی، گریه کردی
از درد پا گریه کردی، گریه کردی، گریه کردی
از درد گوش گریه کردی، گریه کردی، گریه کردی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
⬛️ کانال رَفَــعَ اَللّٰهٌ رایَــةَ اَلْعَـبّاٰسْ
.
◼ #زمزمه #فاطمیه
زبانحال حضرت زهرا سلام الله علیها جهت استفاده ذاکرین اهل بیت علیهم السلام
اثر حاج مجتبی صمدی شهاب
سبک گم شده بودم با تو پیدا شدم
سیر شدم از این زندگی خدایا
دیگه نمیخوام بمونم تو دنیا
غریبی علی منو می کشه
رسونده غم جون رو لبای زهرا
حالا که زخمی تو بستر افتادم
کاش اجل زود برسه به فریادم
واسه مردم مدینه زیادم
چجوری تونستن اینا
خونمو آتیش بکشن
الهی زودتر بمیرم
از دست من راحت بشن
وای امون ای خدا
جنازه بابام روی زمین بود
دلم پر از نوای آتشین بود
به جای تسلیت منو سوزوندند
آره آره مزد بابام همین بود!
دستای علی رو بستن ناکسا
بار شیشمو شکستن بی هوا
غنچه نشکفتم از من شد جدا
میون اون آتیش و دود
فضه به داد من رسید
تا نبینه علی منو
چادرش و رو من کشید
شبا نفس توی گلوم می مونه
کز میکنه غریبونه تو خونه
سرفه که میکنم تنم میلرزه
رو پیرهنم یه باغ لخته خونه
نمیاد هیچکسی به عیادتم
میبرن پیش علی شکایتم
توی این دنیا توی اسارتم
نمونده چیزی از تنم
دلم پر از تاب و تب ه
عصای دست من فقط
دست نحیف زینبه
وای امون ای خدا
.👇
.
#زمینه
#فاطمیه
بند اول:
آه زهرا/ چرا نمیتونی بری راه زهرا؟
باز زهرا/ شده قباله دردسرساز زهرا
ای زهرا/صورت تو کبود شده کی زهرا؟
گلم رو پرپر کردن/ جای لگد رو برگه
نفس کشیدن بی تو/ مساوی با مرگه
تبر به دوشای شهر/تیشه زدن به ریشه ت
به فضه گفتی آخر/ شکسته بار شیشه ت
(چراغ خونه م زهرا/ بمون بمونم زهرا)
بند دوم:
قلبم سوخت/ دل حسن برای تو هر دم سوخت
چادر سوخت/ حتی برا غمت دل آجر سوخت
آه در سوخت/ کاشکی میشد بگم فقط معجر سوخت
غلاف شمشیر بدجور/ گرفته بازوهاتو
فشار دیوار و در/ شکسته پهلوهاتو
کنار جسمت زهرا/ ملیرزه زانوی من
خراب نکن با رفتن/ حالمو بانوی من
(چراغ خونه م زهرا/ بمون بمونم زهرا)
بند سوم:
جان زهرا/ دیدم که پشت دری یک آن زهرا
در زهرا/ گرفت ازت تقاص خیبر زهرا
آخ زهرا/ میخ در و پهلوی سوراخ زهرا
لگد به پهلوت اوجِ/ جنایت تاریخه
سوختگی سینه ت از/ حرارت اون میخه
کنار جسم خونیت/ حسینت هق هق کرده
حسن چقد با چادر/ نشسته هق هق کرده
(چراغ خونه م زهرا/ بمون بمونم زهرا)
#مظاهر_کثیری_نژاد
👇
.
💥سبک: #تک
🎙مداح: #حمید_علیمی
🏴 #فاطمیه
🏴 #شهادت_حضرت_زهرا(س)
جونم داره میره
ک جوونم داره میره
از تو خونم داره میره
ک توونم داره میره
جونم داره میره
ک جوونم داره میره
از تو خونم داره میره
ک توونم داره میره
ای دنیا گرفتی دنیامو
ای دنیا تو کشتی زهرا مو
ای دنیا گرفتی دنیامو
ای دنیا تو کشتی زهرامو
ازین مدینه خسته شده حق داره
ببین چقدر شکسته شده حق داره
به پایه من قدش خمیده حق داره
3 ماهه رنگ و روش پریده حق داره
حق داره حق داره
یا زهرا یا زهرا
دنیامو گرفتن
ماه شب هامو گرفتن
سویه چشمامو گرفتن
دیدی زهرا مو گرفتن
وای زهرا این اشک یه مرد ه
وای بازو چرا ورم کرده چرا ورم کرده
نگفتی ک کبوده تنت حق داری
نگفتی چی دیده حسنت حق داری
نخاستی تا که من بدونم حق داری
پوشوندی صورتو تو خونم حق داری
یازهرا یازهرا
بانویه مدینه
داغ تو خیلی سنگینه
بانویه مدینه
داغ تو خیلی سنگینه
خوبه زینب نمیبینه
زخمیه آخرش سینه
وااای زینب میبینه تو گودال
وااای زینب میبینه تو گودال
آه وااای اسبا میان ب استقبال
وااای زینب میبینه تو گودال
وااای اسبا میان ب استقبال
اگه نمیشناسه بدنو حق داره
ک حتی بردن اون پیرهنو
آخ اگه که میشکنه سرشو حق داره
رو نی دیده برادرشو حق داره
وااای حسین وااای حسین وااای حسین
👇
.
گفتگوی عاطفی بی بی با امیرالمؤمنین
#حضرت_زهرا
ببار ای آسمونِ ابری من
برای من برای بچههامون
منم دارم برای تو میبارم
چقد مثل همه حالِ چشامون
دیگه دستام، هم بالا نمیاد
نمیشه پاک کنم اشک چشاتو
نریز اینقدر، حرفاتو رو بغضت
بگو من هم بدونم غصههاتو
ما که از هم چیزی پنهون نداریم
منم میگم همه درد دلا رو
فقط یه چند تا زخمه که بمونه
خودت میبینی فردا شب اونا رو
برای اینکه تو سالم بمونی
همه چیمو روی پاهات میریزم
امیرالمومنینِ من تو خوب باش !
تو خوب باشی منم خوبم عزیزم
همین فردا یه کم نون میپزم تا
پس از من سفرهتون خالی نمونه
موهای دخترم رو هم میبافم
با این دستام اگر چه نیمه جونه
ببین بغضش رو داره قورت میده
با خندهت کامِ تلخش رو عسل کن
نذار تا حس کنه خالیه پشتش
جای زانوت، زینب رو بغل کن
خدا مرگم بده داره میلرزه
داره با خودخوریهاش سیر میشه
چه باری روی دوشش مونده طفلی
حسن داره با رازش پیر میشه
همه دلشورههام مال حسینه
حواست باشهها، زود تشنه میشه
شبا بالا سرش یادت بمونه
بذار یه کاسه آب باشه همیشه
آخه تو کربلا تشنهش میذارن
به روی بچههاش آب و میبندن
نبین اینجا من و تو بغض کردیم
تو اونجا به لبِ خشکش میخندن
همینکه یاد روضههاش میافتم
حالم بدتر میشه؛ هی میرم از حال
حلالم کن که میرم از کنارت
قرار بعدیِ ما توی گودال ...
رضا قاسمی
.👇
#فاطمیه
#شهادت_حضرت_فاطمه_زهرا_س
#زمینه #کوچه_بنی_هاشم از زبان مادر به امام مجتبی(ع)
#حمید_رمی
چیزی نشده خیالت راحت
پاشو پسرم، پاشو برگردیم
نامردیا که یکیدوتا نیست
ما که تا حالا تحمل کردیم
ببین فقط چادرم یکم خاکی شده، چیزی نشده
ببینفقطازگوشمیکمخوناومده، چیزی نشده
از اهلِ خونه دیگه، رو میگیرم از امشب
چیزی نگی به بابا، چیزی نگی به زینب
هِی نگو وای مادرم
من خوب میشم پسرم
...........................................
چه غریبونه نگام میکردی
چه غریبونه منو بوسیدی
آره باورش میدونم سخته
روضههایی که تُو کوچه دیدی
پاشو بریم بیقراری بسه حسنم، چیزی نشده
ببیندارمصافوسادهلبخندمیزنم، چیزی نشده
دردت به جون مادر، حالم خوبه عزیزم
من غصههامو باید، توی دلم بریزم
خوبم... فقط کمرم
من خوب میشم پسرم
...........................................
توی کوچهمون زمین که خوردم
یهویی دیدم تو رفتی از حال
دیگه چی بگه یه دختربچه
که میره باباش میون گودال
میبینه پیراهنش رو غارت میکنن، غریبه حسین
بهخیمههاشوندارنجسارتمیکنن، غریبه حسین
سر روی نیزهها و، تن زیر سمّ مرکب
سنگ جوابِ قاری، سیلی جوابِ زینب
آی شیعهها جگرم
خونه برا پسرم
شاعر: #حمید_رمی
👇
.
#شهادت_حضرت_فاطمه_زهرا_س
#زمینه #فاطمیه
کربلایی حسین سیب سرخی 🎤
راهمونو بست فکرشم نمیکردم
مادرم نشست فکرشم نمی کردم
گوشواره شکست فکرشم نمی کردم
یکی نبود بگه نامرد بس کن یه زنه
فکرشم نمی کردم اینجور بزنه
قدّم نرسید آخر حالا منم و حسرت
من موندمُ یه کوچه من موندمُ خجالت
آهِ مادرُ ؛ نه نمیره از یادم
من دوشنبه رو ؛ نه نمیره از یادم
دیوار و سرُ ؛ نه نمیره از یادم
سند غربت بابا امضا شده بود
نه نمیره از یادم اون رویِ کبود
لبخندِ رو لبای بابامونُ گرفتن
بی دینای مدینه دنیامونُ گرفتن
قدّم نرسید آخر حالا منم و حسرت
من موندمُ یه کوچه من موندمُ خجالت
روزگارِ من ؛ با غم دلم سر شد
حالِ مادرم ؛ هر دقیقه بدتر شد
درد پدرم دیگه چند برابر شد
نمی دونم چرا دستاش بالا نیومد
هِی نفس نفس می زد حرفی نمی زد
سنی ندارم اما موهام همه سپید شد
دیدی سر جوونی ناموس ما شهید شد
قدّم نرسید آخر حالا منم و حسرت
من موندمُ یه کوچه من موندمُ خجالت
👇
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
زمزمه فاطمیه (روضهیِ بستر) سبک چه بگویم...
بستریه مادرِ من ای وای
بَده حال و روزِ حسن ای وای
بُقچهایه تو دستایِ زینب
بقچهای با سه تا کفن ای وای
از دنیا دلگیره و دلسرده
کفنِ... خودشو حاضر کرده
یه جَوُون مرگشو بخواد درده
واویلا یازهرا
واویلا وای مادرم وای مادر (۴)
این روزای آخرشه ای وای
باغِ لاله بسترشه ای وای
دستشو که رو پهلو میذاره
روضهخونِ دخترشه ای وای
غروبِ غمِ حسینِ زهرا
می ریزن تو خیمهیِ آلُالله
میشْکنه پر و بالِ دخترها
واویلا یا زهرا
واویلا وای مادرم وای مادر (۴)
#فاطمیه #زمزمه #بستر
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#حسین_ایمانی
.👇
.
#فاطمیه
#آجرک_الله_یا_بقیت_الله
#بسیار_جانسوز
#زمینه_روضه_ای (ان شاالله حقش ادا بشه)
بی کسی ، خیلی سخته برای یه مرد
آخه مرد ، نمیتونه شکایت کنه
رفتی و ، فکر نکردی تو این بی کسی
حیدرت ، با کی میتونه خلوت کنه؟
میریزم رو جسمت آبو
از شرمندگیت آب میشم
اون زخمی که پنهون کردی
داره میزنه آتیشم
یلحظه وا بکن یاسم چشاتو
نگاه کن حال و روز بچه هاتو
دلم از سینه داره کنده میشه
اخه نشنیدم امشب من صداتو
بند دوم
خسته ای ، خیلی خواب تو سنگین شده
حق داری ، آخه خیلی دادم زحمتت
یاس من ، امشبو دیگه آروم بخواب
میدونم که دیگه رفته بود طاقتت
خیلی غصه هامو خوردی
سیلی خوردی جای حیدر
پشت در زدن آتیشت
جونت شد فدای حیدر
دیگه وقتش شده آروم بخوابی
چقد لاغر شدی خانوم خونم
خیالت جمع باشه از یتیمات
یجوری این روزا رو میگذرونم
بند سوم
حالا که داری میری ببین دور تو
حلقه بستن یتیمای تو فاطمه
مادری کن برا بار آخر گلم
میبینی غرق اشکه چشای همه
حیدر میمونه و طفلا
نیمه شب میری واویلا
حسینت رو پات افتاده
حسنت میگه وا اُماه
نزار زینب بفهمه داری میری
یکاری کن دلش آروم بگیره
نوازش کن غریب کربلاتو
یکاری کن حسن داره میمیره
مجموعه اشعار #خادم_زینب
#زمینه
#شام_غریبان
👇