eitaa logo
امام حسین ع
18.2هزار دنبال‌کننده
397 عکس
2هزار ویدیو
1.9هزار فایل
کانال مداحی و شعر و سبک https://eitaa.com/emame3vom
مشاهده در ایتا
دانلود
. | ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ گداى خوشه چینم تا قیامت خرمن او را که حسرت می‌برد فردوس عطر گلشن او را چنان مشکل گشا، باب الحوائج، کاشف الکرب است گرفتند اولیا الله عالَم دامن او را ندیدم سربلند و سرفرازى را مگر اینکه بدیدم محضر ام البنین خم گردن او را... معیّن گشته مزد فاطمیه دست این بانوست که معنا کرده سفره‌دار زهرا بودن او را امیرالمؤمنین همسر، ابوفاضل پسر، به به!! بنازم این مقام و جاه و شأن اَحسن او را عباى مرتضى را وصله که میزد همه دیدند که نخ می‌کرد جبرائیل بعضاً سوزن او را... زیارت می‌کنم جاى رباب و نجمه و زینب … مزار اطهر او را، معلّا مدفن او را اگر دیروز جارو کرد زیر پاى زینب را کنون جارو کشند این‌سان ملائک مسکن او را چنان جانسوز مرثیه میان کوچه سر می‌داد که می‌دیدند مردم گریه‌هاى دشمن او را به او گفتند عباست صدا میزد حسینم کو؟! نشانش داد زینب پاره‌ى پیراهن او را اگر چیزی جز این می‌ماند از عباس، می دادند فقط دادند دستش تکه تکه جوشن او را شاعر: یٰا مَن رای العَباس کَر عَلیٰ جَماهیرِ النَقد وَ وَراُه مَن اَبناءُ حَیدر کُل لَیث ذی لَبَد اُنبِئتُ اَن اَبنی اُصیب بِارَأسِه مَقطوع یَد وِیلي عَلیٰ شِبلي اَمالَ بِارَأسِه ضَربُ العَمَد لَو کانَ سَیفُکَ في یَدَیکَ لَما دَنیٰ مِنهُ اَحد عَمَد الحَدیدُ بِالکَّربلا خَسَفَ القَمَر ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ .
. ▶️ دارم به خاطر حَرَمَت گریه می کنم از شوق سفره یِ کرمت گریه می کنم در روضه هایِ مُحترمت گریه می کنم وقتی برای درد و غمت گریه می کنم حتی علی و فاطمه خوشحال میشوند در خانواده ات همه خوشحال میشوند دنیا ندید وسعتِ بالاتر از تو را سائل ندید جز خودت آقاتر از تو را دستی ندید دستِ بفرماتر از تو را یثرب ندید حضرتِ تنهاتر از تو را تنها میانِ خانه و تنها میانِ شهر زخم زبانِ همسر و زخم زبانِ شهر پایِ غریبی تو به پا برنخواستند یا دشمنت شدند و یا برنخواستند مُشتی حرامزاده ز جا برنخواستند وارد شدی به پایِ شما برنخواستند اهل مدینه ناز شما را کشیده اند یک عده جانماز شما را کشیده اند با خنده زخم بر جگرت میگذاشتند اهل مدینه سر به سرت میگذاشتند گاهی عصا به رویِ پرت میگذاشتند یک کوزه سَمّ کنار سرت میگذاشتند تنها ، غریب ، بی کس و آرام میروی از کوچه هایِ طعنه و دشنام میروی در کوچه میروی ، غم مادر نشسته است قنفذ در این مسیر مُکَرَر نشسته است در پیش تو مُغیره به منبر نشسته است درخانه پایِ قتل تو همسر نشسته است این زهر و دردِ سوختنت فرق میکند تو طرز دست و پا زدنت فرق میکند زانو بغل مکن چقَدَر آه میکشی تو در جوابِ اهل گذر آه میکشی با راز خویش تا به سحر آه میکشی داری به جای چند نفر آه میکشی در آه آهِ خویش تو مویت سفید شد در کوچه ای امیدِ دلت نا امید شد تقصیر تو نبود که مادر پرش شکست تقصیر تو نبود اگر زیورش شکست تقصیر تو نبود دلِ اطهرش شکست تقصیر تو نبود زدند و سرش شکست گیرم که دست تو سپر مادرت نشد تقصیر تو نبود قدت یاورت نشد بیرون بریز این جگر پاره پاره را بیرون بریز غُصه یِ این گوشواره را زینب رسیده است بگو راهِ چاره را خونابه هایِ دور لبِ پُر شراره را با مقنعه دهان تو را پاک میکند این خاکِ گیسوانِ تو را پاک میکند خون لخته رویِ پیرُهنت ریخته شده آلاله وقت آمدنت ریخته شده هفتاد تیر در بدنت ریخته شده هم خونِ تازه از کفنت ریخته شده دارد حسین پیش تو از حال میرود او از کنار تو تهِ گودال میرود شکر خدا که پیرُهنت در نیامده با زور خاتم یمنت در نیامده دیگر لباسهایِ تنت در نیامده یا چوبِ نیزه از دهنت در نیامده شکر خدا که پیکرِ پاکِ تو پا نخورد سرنیزه ای میانِ گلویِ تو جا نخورد اما حسین صورتِ از خون خضاب داشت در دل برایِ خواهرِ خود اضطراب داشت یک کوه غُصه داشت ولیکن رباب داشت جا در میانِ مجلس و بزمِ شراب داشت با چوبدست رویِ لبش مینواختند یک عده مست رویِ لبش مینواختند .
. ضعفی شدید نیروی او را گرفته بود دیگر توان ز زانوی او را گرفته بود در ازدحام پشت در و دود و شعله ها آتش سراغ گيسوي اورا گرفته بود می خواست تا جدا شود از پشت در ولی تیزی میخ ، پهلوی او را گرفته بود تحتِ فشار لنگه ی در گیر کرده بود بی خود نبود در ، بوی او را گرفته بود مولا چه می کشید چو می دید لشگری در کوچه دور بانوی او را گرفته بود باید به وضع خانه کسی می رسید پس زینب به دست جاروی او را گرفته بود فرصت نکرده بود که چادر به سر کند شکر خدا که در روی او را گرفته بود شاعر: 👇
امام حسین ع
◼️روضه (فقیر بانویی ام که...) ◾️مراسم عزاداری شب چهارم فاطمیه اوّل یکشنبه ۷ دی‌ماه ۱۳۹۹ ▪️هیأت عب
. 📝 🖊 | 🖊 🖊 "ع" ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ فقیر بانویی‌ام كه غنیّ بذّات است همان زنى كه كرم از كرامتش مات است فقط نه ما كه براى پیمبران، محشر مدال فاطمیون مایه مباهات است ببین ولایت او را به سیزده معصوم بگو كه حضرت زهرا بزرگ سادات است... علی‌ست حق و مَعَ الحَق؛ همان مَعَ الزَّهراست براى فاطمه او لایق مُواسات است سه جمله خطبۀ او افتخار آلُ الله سه آیه كوثر او آبروى آیات است عَیار خطبه‌ی زهرا فراتر از اِنجیل دو خط فضیلت زهرا وراى تورات است دخیل حُرمت تسبیح فاطمه است، نماز كه واجبات گَهى گیر مستحبات است نَصیب دوست او بهترین تَحیات و نَصیب دشمن او بدترین مجازات است چه بانویى، حسنین‌اش گرسنه خوابیدند ولى براى فقیران به فكر خیرات است نوشته‌اند كه بعد از وَفات صد موقف نگاه مادری‌اش دستگیر اموات است نوشته‌اند ائمه فقط دو قطره‌ى اشك براى مادر ما افضلُ العبادات است شنیده‌ایم مدینه به او سرى نزدند امان ز حال مریضی كه بی‌ملاقات است شاعر: ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ .
. در کنار بسترت می‌نالم ای یار | ۱۳۹۹ "ع" ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ در کنار بسترت می‌نالم ای یار مُردم از ناله‌هات، وقتی که گفتی خدانگهدار می‌میرم از این درد و غم، تو زندگی، یه بار ازم من رو خجالت دادی و، چیزی ازم نخواستی نشو رفیق نیمه راه، جون علی تو جون بخواه جونم و هدیه کردم و روم و زمین گذاشتی باغبون با رفتنت می‌سوزه این باغ من یل خیبرم، امّا نمی‌شم حریف این داغ از روزی که کنج حیاط، تابوتت و ساختم برات کنار اون گهواره‌ای، که مال محسنت بود زینب ازم ناراحته، دل خودم قیامته ای مهربون ای باوفا، چه وقت رفتنت بود "کفن‌ها رو دادی به زینب ولی داری دخترت رو کفن میکنی حسینم بدون کفن مونده و من و خوش به این پیرهن می‌کنی همش زیر لب گفتی از تشنگی همش رفتی از حال و گفتی حسین بمیرم برات این شب آخری همش گفتی گودال و گفتی حسین..."¹ ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📝 🖊 | 🖊 ۱۳۹۸ 🖊 "ع" ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ نشستم کنارت با دلشوره‌هام با همدیگه از هر دری حرف زدیم بغل کردمت این شب آخر و بازم مادری دختری حرف زدیم... تا پلکت میفته دلم میشکنه روی آرزوهام خط می کشی چرا چند شبه تا میام پیش تو همش حرف مرگ و وسط می کشی بسه ناله هات و نریز تو خودت برای من از بی قراریت بگو بجا صحبت از صبح بی مادری برام از شب خواستگاریت بگو تا از خاطرات عروسیت میگی من و مَحو غم پروریت میکنی میگی نیستی پیشم ولی فضه‌ هست همش یاد بی مادریت میکنی برام از لباس عروسیت بگو چرا داری حرف کفن رو بگی؟!! بگو دخترت رو به کی میسپری؟! چرا حرف تنها شدن میزنی با دست شکستت به زحمت نیفت نمیخواد موی من رو شونه کنی نفس‌هات یکی در میون در میاد نمیخواد دیگه کار خونه کنی... غم دست خستت تو دل خونه کرد فدای سفیدی موهات بشم بجات فضه موی من و شونه کرد شبا وقت دلتنگیات لباسای حسینت رو بو میکنی تو می‌بوسی روی حسین و من و سفارش به زیر گلو میکنی... کفن‌ها رو دادی به زینب ولی داری دخترت رو کفن میکنی حسینم بدون کفن مونده و من و خوش به این پیرهن میکنی... ¹[کاشکی این پیرهن زودتر آماده شود بَهر فردای حسینم کفن آماده شود...]¹ همش زیر لب گفتی از تشنگی همش رفتی از حال و گفتی حسین بمیرم برات این شب آخری همش گفتی گودال و گفتی حسین شاعر: 👇
. در کنار بسترت می‌نالم ای یار | ۱۳۹۹ "ع" ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ در کنار بسترت می‌نالم ای یار مُردم از ناله‌هات، وقتی که گفتی خدانگهدار می‌میرم از این درد و غم، تو زندگی، یه بار ازم من رو خجالت دادی و، چیزی ازم نخواستی نشو رفیق نیمه راه، جون علی تو جون بخواه جونم و هدیه کردم و روم و زمین گذاشتی باغبون با رفتنت می‌سوزه این باغ من یل خیبرم، امّا نمی‌شم حریف این داغ از روزی که کنج حیاط، تابوتت و ساختم برات کنار اون گهواره‌ای، که مال محسنت بود زینب ازم ناراحته، دل خودم قیامته ای مهربون ای باوفا، چه وقت رفتنت بود "کفن‌ها رو دادی به زینب ولی داری دخترت رو کفن میکنی حسینم بدون کفن مونده و من و خوش به این پیرهن می‌کنی همش زیر لب گفتی از تشنگی همش رفتی از حال و گفتی حسین بمیرم برات این شب آخری همش گفتی گودال و گفتی حسین..."¹ ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📝 🖊 | 🖊 ۱۳۹۸ 🖊 "ع" ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ نشستم کنارت با دلشوره‌هام با همدیگه از هر دری حرف زدیم بغل کردمت این شب آخر و بازم مادری دختری حرف زدیم... تا پلکت میفته دلم میشکنه روی آرزوهام خط می کشی چرا چند شبه تا میام پیش تو همش حرف مرگ و وسط می کشی بسه ناله هات و نریز تو خودت برای من از بی قراریت بگو بجا صحبت از صبح بی مادری برام از شب خواستگاریت بگو تا از خاطرات عروسیت میگی من و مَحو غم پروریت میکنی میگی نیستی پیشم ولی فضه‌ هست همش یاد بی مادریت میکنی برام از لباس عروسیت بگو چرا داری حرف کفن رو بگی؟!! بگو دخترت رو به کی میسپری؟! چرا حرف تنها شدن میزنی با دست شکستت به زحمت نیفت نمیخواد موی من رو شونه کنی نفس‌هات یکی در میون در میاد نمیخواد دیگه کار خونه کنی... غم دست خستت تو دل خونه کرد فدای سفیدی موهات بشم بجات فضه موی من و شونه کرد شبا وقت دلتنگیات لباسای حسینت رو بو میکنی تو می‌بوسی روی حسین و من و سفارش به زیر گلو میکنی... کفن‌ها رو دادی به زینب ولی داری دخترت رو کفن میکنی حسینم بدون کفن مونده و من و خوش به این پیرهن میکنی... ¹[کاشکی این پیرهن زودتر آماده شود بَهر فردای حسینم کفن آماده شود...]¹ همش زیر لب گفتی از تشنگی همش رفتی از حال و گفتی حسین بمیرم برات این شب آخری همش گفتی گودال و گفتی حسین شاعر:
. سه ماه درد كشيدى ، سه ماه رنجيدى سه ماه ميشود اصلا به ما نتابيدى سه ماه راحت و آسوده تو نخوابيدى سه ماه ميشود اى همسرم نخنديدى بخند ، اين همه گريه براى رفتن نه بخاطر دل زينب بخاطر من نه دعاي رفتن خود را تو مستجاب مكن تو كه هنوز جوانى بيا شتاب مكن مرا به ساخت تابوت خود مجاب مكن بيا و بر سر من خانه را خراب مكن بمان ، وگرنه حلالت نميكنم زهرا بمان که بی تو میفتم ز غصه ها از پا سه ماه آخر عمرت ميان دود گذشت سه ماه آخر عمرت خوشی نبود گذشت سه ماه آخر عمرت چقدر زود گذشت سه ماه آخر عمرت همش كبود گذشت بلند ميشوى اما زپا تو ميفتي هنوز راه نرفته چرا تو ميفتي؟ . سه ماه تكيه به ديوار ميكنى زهرا بلند ميشوى و كار ميكنى زهرا براى رفتنت اصرار ميكنى زهرا نگاه بر نوك مسمار ميكنى زهرا امان براي تو اين خانه از گزند نداشت مرا ببخش مدينه شكسته بند نداشت هنوز هست به یادم خبر که می پیچید میان خانه در شعله ور که می پیچید به سوی تو لگد چهل نفر که می پیچید به سمت پهلوی تو میخ در که می پیچید تو را چگونه ز دستش خلاص میکردم فقط به تیزی میخ التماس میکردم شرار کینه همین که به گلشنم افتاد همین که با لگد مردها،زنم افتاد نگاه من به تو در وقت رفتنم افتاد تو را زدند و طنابی به گردنم افتاد به سنگ غم محکت زد نرفته از یادم کنار من کتکت زد نرفته از یادم تو بودى و ستم آن چهل نفر نامرد صدا زدم نزن اينقدر بى خبر نامرد نزن به بازوى مجروح اينقدر نامرد دو دست بسته من باز بود اگر .... نامرد میان این در و همسایه پشت پا خوردی حلال كن سر من ضربه بی هوا خوردی ببخش قلب صبورت شكست فاطمه جان ببخش كوه غرورت شكست فاطمه جان همينكه حرمت نورت شكست فاطمه جان به كوچه تنگ بلورت شكست فاطمه جان چقدر فكر منى فكر اين پرت هم باش به فكر موي پريشان دختر هم باش تورم دهنت حرف کربلا میزد به زینب و حسنت حرف کربلا میزد نظر به پیرهنت حرف کربلا میزد شمارش کفنت هم حرف کربلا میزد چه شانه ای دم آخر زدی تو مویش را چه قدر بوسه زدی گودی گلویش را عزيز كرده تو كربلا سنان هم خورد ميان معركه او سنگ بى امان هم خورد كنار نعل، لگدهاى اين و آن هم خورد حسين تشنه لبت نيزه از دهان هم خورد حسين تو ته گودال رفت و گير افتاد كفن نداشت و روى تنش حصير افتاد .
. و به یاد سردار شهید سلیمانی ▶️ كويريم و بي تاب باران زهرا فقيريم و محتاج چشمان زهرا بگوييد ما را گدايان زهرا بخوانيد يكتا پرستان زهرا "مسلمان زهرا ، مسلمان زهرا" اگر مثل روديم ، دريا شناسيم به مجنون بگوييد ليلا شناسيم همه سرشناسيم اگر ناشناسيم على دوست هستيم و زهرا شناسيم "به حيدر رسيديم از احسان زهرا" ميان قنوتش دعا كرده زهرا على دوست ها را جدا كرده زهرا بدان يك به يك را صدا كرده زهرا نجف را سراسر بنا كرده زهرا "پس ايوان طلا هست ايوان زهرا" سبب می شود افتخار علی را زند پرچم اقتدار علی را که دنیا ببینند یار علی را بگرداند او ذوالفقار علی را "علی تکیه کرده به جولان زهرا" روا شد پس از فاطمه آرزوها شده بسته لبهاى آن ياوه گوها به كورى چشمان بى چشم و روها صدا زد پيمبر «فداها ابوها» "صدا زد كه بابا به قربان زهرا" سلام ودرود خدا بر خديجه كس بى كسى پيمبر خديجه به دامانش آورده كوثر خديجه همه ابتر و گشته مادر خديجه "شده خوش به لبهاى خندان زهرا" به ما داده ارث خروشانی اش را گرفتيم درس رجزخوانى اش را سپرده به ما موج طوفانی اش را ببينيد ، قاسم سليمانى اش را "که هستیم ما نسل سلمان زهرا" همين عشق را ادعا می كنيم اش فقيرانه ما التجا می کنیم اش همه جان خودرا فدا می كنيم اش چه خوب است مادر صدا می کنیم اش "نخوردیم جز آب و جز نان زهرا" دعا ميكنيم و اجابت گرفتيم در خانه او اقامت گرفتيم براى قيامت ضمانت گرفتيم حديث كسا خواندو حاجت گرفتيم "به آمين و لطف فراوان زهرا" به جز مهر زهرا ثوابی نداریم به جز فاطمه ما جوابی نداریم شب اول قبر عذابی نداریم ز حشر و حساب اضطرابی نداریم "قيامت بگيريم دامان زهرا " غم از ما گرفته اگر غم خریده بد و خوب را نیز ، درهم خریده همه هرچه هستیم باهم خریده برای حسین و محرم خریده "به قربان فرزند عطشان زهرا" قسم بر حسین بدون سپاهش به لب تشنه گوشه قتلگاهش قسم به بنيَّ بنيَّ به آهش به خون گريه زينب بى پناهش "بميريم از داغ طفلان زهرا" ┄┅┅❅💠❅┅┅┄ http://eitaa.com/joinchat/2371289108C89129d8927 .
. بسم‌الله الرحمن الرحیم نشسته‌ام بنویسم گدا نمی‌خواهی؟ میان خانه‌ی خود بینوا نمی‌خواهی؟ نشسته‌ام بنویسم کریم یعنی تو کریم‌زاده تو حاجت روا نمی خواهی شنیده‌ام که عطایت زبانزد همه است نیازمند برای عطا نمی‌خواهی به خاک تیره اگر بنگری طلا گردد تو علم و معجزه و کیمیا نمی‌خواهی قسم به روی شما خوب می‌شوم آقا فقط بیا و نگو که مرا نمی‌خواهی منم اسیر نگاه پر از عطوفت تو من از نگاه تو خواندم شما نمی‌خواهی... ... که من جدا شوم از تو؛ وَ خوب دانستم که می‌کنی ز محبّان خود هواخواهی هرآنکه بسته به چشمت دخیل سیّدنا نشسته روی پر جبرئیل سیّدنا من آمدم که بگویم به تو سپاسم را و جمع می‌کنم این بار من حواسم را که تا دگر نبرم یأبنَ فاطمه هرگز به غیر کوی شما دست التماسم را برای آنکه بیایم به محضرت آقا روا بُود که مرتّب کنم لباسم را برای جلب نظر از شما بسوی خودم من استفاده کنم عطر ناب یاسم را میان آیِنه‌کاری چنان شدم تکثیر هزار مرتبه دیدم من انعکاسم را به غیر نان شما که نخورده ام هرگز ببین زبان و دهان نمک‌شناسم را میان دغدغه ها عطر عاشقی آید فرو نشاند در این دل غم و هراسم را دلم کنار شما خانه در فلک دارد جواد فاطمه نامت عجب نمک دارد برای ذات خداوند امتدادی تو دوباره نور خدا را به سینه دادی تو زمینِ مُرده‌ی مردم دوباره احیا شد از آن زمان که بر این خاک پا نهادی تو تجلّی نبی و حیدر و حسین هستی که با تهاجم هر فتنه در جهادی تو تو از مریضی هر شیعه غصّه می‌خوردی ز شادمانی دلهای شیعه شادی تو تمام جود خدا را اگر کنم تفسیر رسم دوباره به نامت ز بس جوادی تو نثار روی تو خواندم وَ أن یَکادم را به عالمی ندهم ذکر یا جوادم را به پیش نام شما پا شدم خدا را شکر دوباره مست تولّا شدم خدا را شکر من از ولایت ‌تو آبرو گرفتم پس کنار نام تو آقا شدم خدا را شکر از آن قدیم که مهر تو در دلم افتاد مقیم عالم بالا شدم خدا را شکر تو در نهایت اکرام و من تُهیدستم مقابل تو تمنّا شدم خدا را شکر هزار مرتبه مُردم ز دیدن رویت هزار مرتبه احیا شدم خدا را شکر تو در کرانه‌ی یا ربّنای من هستی من از دعای تو دریا شدم خدا را شکر من از علاقه و عشقت به مادرت زهرا مُحبّ حضرت زهرا شدم خدا را شکر هزار غبطه به پای نگات می‌ریزم تمام عمر خودم را به پات می‌ریزم من از نگاه مدامت دوام می‌گیرم ولایت از سخنان امام می‌گیرم به خاک میکده من سر فرود آوردم فقط ز دست کریم تو جام می‌گیرم من آنقَدَر به شما می دهم سلام آقا که آخر از تو عَلَیکَ السّلام می‌گیرم اگرچه بال و پرم زخمی از زمانه شده من از دوای شما التیام میگیرم کبوترم که شدم جلد گنبد زرّین فقط پر از سر این برج و بام می‌گیرم به سنگ‌فرش حریم تو می‌کشم دستم تبرُّکاً در بیت الحرام می‌گیرم تو رتبه ای بده تا خاک پایتان باشم چه خوب پیش شما من مقام می‌گیرم غلام هیچکسی جز شما نخواهم شد گدای کس به جز إبن الرّضا نخواهم شد تو آمدی که شوی قبله‌گاه مردم ما تو آمدی شده دلشاد امام هشتم ما تو آمدی که رود غم ز سینه ها دیگر و تا همیشه بماند به لب تبسّم ما تو آمدی که به مردم نشان دهی حق را فقط صفا بنویسی بر این تلاطم ما من و دلم به تو سوگند عاشقت هستیم محبّت تو بُود باعث تفاهم ما تو آمدی که شوی با گدات همسفره که نان جو بخوری جای نان گندم ما کنار حضرت معصومه یادتان کردم چه وقت بهر زیارت تو می‌روی قمِ ما؟ دلم دوباره به یادت به شور و شین آمد به سر هوای پریدن به کاظمین آمد امیر هر دو سرا یا جواد ادرکنی نظر نما به گدا یا جواد ادرکنی به حقّ مادرتان فاطمه قسم آقا بخر مرا ز وفا یا جواد ادرکنی خدای جودی و جود خدای منّانی به سائلت کن عطا‌ یا جواد ادرکنی طواف کوی تو برتر بُود ز بیت‌الله قسم به سعی و صفا‌‌ یا جواد ادرکنی رود به سوی بهشت خدا هر آنکس که تو را نموده صدا یا جواد ادرکنی فقط ز راه ولای تو یا ولیَّ الله روم بسوی خدا یا جواد ادرکنی نشسته‌ام که بگیرم برات رفتن خود به شهر کرب و بلا یا جواد ادرکنی تویی تو زاده‌ی شمسُ الشّموس یا مولا علیّ اکبر سلطان طوس یا مولا نشسته مرد غریبی کنار گهواره کنار گریه‌ی بی اختیار گهواره رضا نشسته بخواند نوای لالایی برای کودک زیبا عُذار گهواره چقدر شب به سحر درد و دل کند با این گلی که شد همه باغ و بهار گهواره چقدر طعنه شنیده ز دیر آمدنت چقدر سخت گذشت انتظار گهواره دوباره صحبت گهواره و نوای لالایی دوباره مرثیه‌ی شیرخوار گهواره میان هُرم عطش مادری صدا می‌زد بخواب کودک دل بیقرار گهواره امان ز اشک رباب و غم علی اصغر چه بد شد عاقبت آن روزگار گهواره نشد که لب بزند کودکش به آب ای وای نشد که قد بکشد کودک رباب ای وای _____________ .
. منى كه هيچ كسى را ندارم الا تو دوباره آمده ام درد دل کنم با تو همینکه با تو کمی درد دل کنم خوب است فقط برای تو‌خود را خجل کنم خوب است كنار سفره خودخلوتى به من دادى چه خوب فرصت هم صحبتى به من دادى چقدر حرف نگفته برای گفتن هست تو هم همیشه حواست به گریه من هست پناه بر تو از این خشکسالی آوردم برای عرض ادب دست خالی آوردم دلم گرفته، برایم نشانه ای بفرست برای بغض گلویم بهانه ای بفرست دوباره آمده ام سربزیر گریه کنم نشسته ام بگذارید سیر گریه کنم دوباره مثل همیشه مرا بغل کردی همیشه مشکل من را فقط تو حل کردی اگرچه خسته ای و گرچه دلخوری از من همیشه مطمئنم دل نمی بُرى از من مرا ببخش اگر نامه ام سیاه شده بیا بگو به ملائک که اشتباه شده گدا رسیده بیا و کرم فروشی کن برای بنده خود باز پرده پوشی کن مرا ببخش اگر سمت معصیت رفتم بلد نبودم اگر راه را غلط رفتم هنوز نیستم از کرده خودم راضی قبول کن اجلم را عقب بیندازی اگر كه توبه نكرده اجل فرا برسد خدا كند كه به دادم امام رضا برسد اگر بناست بميرم چه حسرتى دارم هنوز من دو سه تا كربلا طلبكارم منى كه لحظه افطارها نوا كردم دم غروب همش ياد كربلا كردم هميشه خواسته ام زير پرچمش باشم غروب اول ماه محرمش باشم غروب اول ماه و غروب روز دهم بمیرم‌از غم آن ضربه دوازدهم .
• معجزاتِ چشم زهرا .. و توسل به مادر سادات حضرت زهرا سلام الله علیها به نفس حاج محمود کریمی ●•┄༻↷◈↶༺┄•● معجزاتِ چشم زهرا عرش اعظم ساخته هاجر و آسیه حوا و مریم ساخته از ازل بیت الاحرام کعبه، بیتِ فاطمه است کعبه را تسبیحِ زهرا قرص و مُحکم ساخته آخر پیغمبری بابای زهرا بودن است نور زهرا مصطفی را نور خاتم ساخته فاطمه حق و مع الحقش علی مرتضی‌ست حق ولایت را میان این دو توأم ساخته پیش زهرا ذوالفقارش سر فرود آورده است علتش این بوده که شمشیر را خم ساخته فاطمه وقتی که پای شوهرش آمد وسط لشگری را با جلال خویش در هم ساخته دم نمی آرد؛ مبادا همسرش غمگین شود فاطمه در شعله ها هم سوخته، هم ساخته گرچه او مقداد و عمار و ابوذر داشت؛ نه آخرش از یک عجم سلمانِ محرم ساخته نیمی از ما را خدا در فاطمیه ساخته نیم دیگر را خود زهرا محرم ساخته فاطمه معمار خلق سینه زن ها بوده است یک حسینیه خودش در بین قلبم ساخته وصله های چادرش دیروز زحمت داشته تا برای روضه ها امروز پرچم ساخته روز محشر ریشه های چادری که سوخته مایه ی آسایش ما را فراهم ساخته هر زمان در روضه‌ها "مادر" صدایش می‌کنیم کیسه ما را پُر از فیض دمادم ساخته شاعر : ــــــــــــــــــ 👇
YEKNET.IR - roze 3 - shabe 3 fatemie aval 98.10.17 - karimi.mp3
2.77M
📝 🖊 | 🖊 🖊 "ع" ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ضعفی شدید نیروی او را گرفته بود دیگر توان ز زانوی او را گرفته بود... در ازدحام پشت در و دود و شعله ها آتش سراغ گیسوی او را گرفته بود... می‌خواست تا جدا شود از پشت در ولی تیزی میخ پهلوی او را گرفته بود... تحتِ فشار لنگه‌ی در گیر کرده بود بی خود نبود در بوی او را گرفته بود... مولا چه می‌کشید چو می‌دید لشگری در کوچه دور بانوی او را گرفته بود... باید به وضع خانه کسی می‌رسید پس زینب به دست جاروی او را گرفته بود... فرصت نکرده بود که چادر به سر کند شکر خدا که در روی او را گرفته بود... شاعر: مادر مادر مادر مادر... به ماه آسمون میگفت شمع شبستون منی یاد عموم بخیر که تو عین عمو جون منی بابا بابا بابا بابا... ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ .
. 📝 🖊 | 🖊 🖊 "ع" ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ نشستم کنارت با دلشوره‌هام با همدیگه از هر دری حرف زدیم بغل کردمت این شب آخر و بازم مادری دختری حرف زدیم... تا پلکت میفته دلم میشکنه روی آرزوهام خط می کشی چرا چند شبه تا میام پیش تو همش حرف مرگ و وسط می کشی بسه ناله هات و نریز تو خودت برای من از بی قراریت بگو بجا صحبت از صبح بی مادری برام از شب خواستگاریت بگو تا از خاطرات عروسیت میگی من و مَحو غم پروریت میکنی میگی نیستی پیشم ولی فضه‌ هست همش یاد بی مادریت میکنی برام از لباس عروسیت بگو چرا داری حرف کفن رو بگی؟!! بگو دخترت رو به کی میسپری؟! چرا حرف تنها شدن میزنی با دست شکستت به زحمت نیفت نمیخواد موی من رو شونه کنی نفس‌هات یکی در میون در میاد نمیخواد دیگه کار خونه کنی... غم دست خستت تو دل خونه کرد فدای سفیدی موهات بشم بجات فضه موی من و شونه کرد شبا وقت دلتنگیات لباسای حسینت رو بو میکنی تو می‌بوسی روی حسین و من و سفارش به زیر گلو میکنی... کفن‌ها رو دادی به زینب ولی داری دخترت رو کفن میکنی حسینم بدون کفن مونده و من و خوش به این پیرهن میکنی... ¹[کاشکی این پیرهن زودتر آماده شود بَهر فردای حسینم کفن آماده شود...]¹ همش زیر لب گفتی از تشنگی همش رفتی از حال و گفتی حسین بمیرم برات این شب آخری همش گفتی گودال و گفتی حسین شاعر: ................ ✔️  ✔️ السلام ای ثمر عمر پیمبر زهرا داده طاها لقبت حضرت مادر زهرا کفو و همتای علی فاتح خیبر زهرا به ائمه شده ای حجت اکبر زهرا التماسیم و به الطاف شما محتاجیم با همان دست ، دعا کن به خدا محتاجیم وقت آن است که از خاک تو زر جمع کنیم چادرت را بتکانی و قمر جمع کنیم باید از بین کلام تو نظر جمع کنیم باز هم خطبه بخوانی و گهر جمع کنیم آن کسانی که به آئین خدا محتاجند به بیانات تو در دین خدا محتاجند بگو از راه خدایی که فراموش شده بگو از راهنمایی که فراموش شده از رسول دوسرایی که فراموش شده بگو از حق ولایی که فراموش شده پهلویت گر چه شکسته است ولی حرف بزن باز هم فاطمه ، با ما نه ، از حق علی حرف بزن تو همان جمع فضائل، تو همان جمع صفات تو همان جلو توحید  و همان جلو ی ذات احتجاجات تو لبریز دلیل و آیات راه بیراهه شود ، دم نزنی تو ،  هیهات بگو این فتنه‌ی با رایت اسلام از چیست ؟ بی تفاوت شدن امت اسلام از چیست ؟ با ولای تو نوشتند نجات ما را با تو امروز نداریم غم فردا را پس مگیر از لب ما خواهش یا زهرا را انقلاب تو گرفته است همه دنیا را امت واحده محتاج تو و یاری توست شور بیداری اسلام ز بیداری توست از تو ما یاد گرفتیم که رحمت باشیم اهل بنده شدن و اهل عبادت باشیم در خوشی‌های زمان یاد قیامت باشیم همه جا گوش به فرمان ولایت باشیم چیست فرمان ولایت ؟ همه باهم بودن همه در دایره‌ی فاطمه با هم بودن ای به زخم رخ و پهلوی تو اکرام و سلام ای که خون پسرت گشته قوام اسلام فرصت گفتن از تو شده در این ایام کربلا شرح غم توست به معنای تمام از علی و غم او تو سخن آغاز نما سفره‌ی درد غریبانه خود باز نما غم علی ، غصه علی ، ناله علی ، آه علی نور الله علی ، شمس علی ، ماه علی اول و آخر معراج علی ، راه علی پهلویم داد شهادت : ولی الله علی خوش‌ترین درد علی ، خسته‌ترین مرد علی به زمین خوردن من نیز صدا کرد علی چند وقتیست سرم روی تنم می‌افتد دست من نیست که گاهی بدنم می‌افتد نقش لاله به روی پیرهنم می‌افتد دست من کار کند ، مطمئنم می‌افتد من چگونه بپرم بال و پرم سوخته است به خدا بیشتر از تو جگرم سوخته است من ز تب کردن و بیمار شدن خسته شدم بر سر خادمه سربار شدن خسته شدم با تن سوخته تب دار شدن خسته شدم من از این دست به دیوار شدن خسته شدم شانه از دست من افتاد ، دل زینب سوخت چشم من بر حسن افتاد ، دل زینب سوخت آنقدر آب شدم من که تنی نیست که نیست مثل تصویر شدم من، بدنی نیست که نیست جز "حلالم کن علی جان " سخنی نیست که نیست هر چه گشتم به خدا یک کفنی نیست که نیست کاشکی زود تر این پیرهن آماده شود بهر فردای حسینم کفن آماده شود ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 👇
. با یاد كويريم و بي تاب باران زهرا فقيريم و محتاج چشمان زهرا بگوييد ما را گدايان زهرا بخوانيد يكتا پرستان زهرا "مسلمان زهرا ، مسلمان زهرا" اگر مثل روديم ، دريا شناسيم به مجنون بگوييد ليلا شناسيم همه سرشناسيم اگر ناشناسيم على دوست هستيم و زهرا شناسيم "به حيدر رسيديم از احسان زهرا" ميان قنوتش دعا كرده زهرا على دوست ها را جدا كرده زهرا بدان يك به يك را صدا كرده زهرا نجف را سراسر بنا كرده زهرا "پس ايوان طلا هست ايوان زهرا" سبب می شود افتخار علی را زند پرچم اقتدار علی را که دنیا ببینند یار علی را بگرداند او ذوالفقار علی را "علی تکیه کرده به جولان زهرا" روا شد پس از فاطمه آرزوها شده بسته لبهاى آن ياوه گوها به كورى چشمان بى چشم و روها صدا زد پيمبر «فداها ابوها» "صدا زد كه بابا به قربان زهرا" سلام ودرود خدا بر خديجه كس بى كسى پيمبر خديجه به دامانش آورده كوثر خديجه همه ابتر و گشته مادر خديجه "شده خوش به لبهاى خندان زهرا" به ما داده ارث خروشانی اش را گرفتيم درس رجزخوانى اش را سپرده به ما موج طوفانی اش را ببينيد ، قاسم سليمانى اش را "که هستیم ما نسل سلمان زهرا" همين عشق را ادعا می كنيم اش فقيرانه ما التجا می کنیم اش همه جان خودرا فدا می كنيم اش چه خوب است مادر صدا می کنیم اش "نخوردیم جز آب و جز نان زهرا" دعا ميكنيم و اجابت گرفتيم در خانه او اقامت گرفتيم براى قيامت ضمانت گرفتيم حديث كسا خواندو حاجت گرفتيم "به آمين و لطف فراوان زهرا" به جز مهر زهرا ثوابی نداریم به جز فاطمه ما جوابی نداریم شب اول قبر عذابی نداریم ز حشر و حساب اضطرابی نداریم "قيامت بگيريم دامان زهرا " غم از ما گرفته اگر غم خریده بد و خوب را نیز ، درهم خریده همه هرچه هستیم باهم خریده برای حسین و محرم خریده "به قربان فرزند عطشان زهرا" قسم بر حسین بدون سپاهش به لب تشنه گوشه قتلگاهش قسم به بنيَّ بنيَّ به آهش به خون گريه زينب بى پناهش "بميريم از داغ طفلان زهرا" شاعر: .
. آمدی خانه ام دلم خوش شد آفتاب یگانۀ زینب چقدر خوب شد سری زده ای دم افطار خانۀ زینب باز امشب دوباره مثل قدیم با هم از هر دری سخنی گفتیم دخترانه تو را بغل کردم پدری دختری سخن گفتیم گفتی امشب دگر به شمع سحر پر پروانۀ تو نزدیک است از برای وصال فاطمه ام دخترم خانۀ تو نزدیک است حرف رفتن زدی دلم خون شد طاقتم را محک بزن ، باشد شیر را پس بزن نمک بردار روی زخمم نمک بزن باشد.. گریه ات بی قرار زهرا کرد.. آسمان و ستاره هایش را شب آخر چقدر می بویی تکه ی گوشواره هایش را خاطرات مدینه تازه شدند میخ در که گرفت به شالت یاد آن کوچۀ شلوغی که مادرم می دوید دنبالت .... مادرم می دوید، می افتاد دور او را سر و صدا برداشت از تو دستش جدا نمی شد که قنفذ اما قلاف را برداشت رفتی و آمدی چه آمدنی حق بده غم مرا عذاب کند چه کسی اینچنین دلش آمد صورتت را به خون خضاب کند پیش من بی رمق به خاک نَیُفت ای پدر خاک بر سرم پاشو گوشۀ خانه دق کنم خوب است؟ اسداللهِ مادرم پاشو زخم فرق تو هم نمی آید مجتبی هر قدر که می بندد تا می آیم بلند گریه کنم ابن ملجم بلند میخندد صبرم از دست می رود بی تو پس برای دلم نیایش کن واجب الاحترامیِ من را تو به این کوفیان سفارش کن این طرف نزد خود حسن دارم آن طرف هم حسین پیش من است گریۀ من برای بی کسی قتلگاه و شهید بی کفن است قاتل آنقدر بددهن شده بود حرفهای زننده ای می زد شمر از پشت سر به گردن او ضربه های کشنده ای می زد شاعر: .................................................. .
. |⇦•آقاى بى كسى كه غم ارثيه.. و توسل علیه السلام به نفس حاج محمود کریمی ●━━━━━━─────── آقاى بى كسى كه غم ارثيه داشته اُنسى به داغِ مادرِ اِنسيه داشته كنج اتاقِ خويش حسينيه داشته با اهل خانه مجلسِ مرثيه داشته حالا گرفته روضه غريبانه بازهم نشناختند خشكِ مقدس مَآب ها خورشيدِ علم را پَسِ ابر حجاب ها مُشتى رُفوزه در پىِ درس و كتاب ها شاگردهاي او همه در رختخواب ها آتش زدند بر در يك خانه بازهم *بارِ اول و دومشون نبود .. چهار هزار شاگرد داشت آقا .. چهارهزار شاگرد کجا! هفتاد و دو فدایی کجا ؟!.. یکیش لحظۀ آخر دستش رو از دستِ عمه کشید والله لَا أُفَارِقُ عَمِّي .. محرم داره از راه میرسه .. میدونستن عباس دورِ خیمه هست یارانش تا صبح خواب نداشتن .. میگفتن برا ما ننگه ما زنده باشیم یه مو از سر بنی هاشم کم بشه .. اما امام صادق رو آوردن پشتِ مرکب میدوید .. ناسزا میشنید .. هیچ کسی نیومد .. همه تو خونه هاشون آرمیده بودن .. آخه مدینه سابقه داره .. یه روزی ام علی رو بردن .. ای وای مادر .. مادر .. مادر .. امروز زهر یه کاری کرد با شیخ الائمه مثه مار گزیده هی صدا میزد ای وای مادر ..* حق مي دهيم مرد اگر گريه مي كند تنها ميانِ چند نفر گريه مي كند با ترسِ کودکان چقدر گريه مي كند افتاده يادِ مادر و در گريه مي كند تكرار شد مصيبت پروانه بازهم آتش به بيتِ اطهرش افتاد گفت: آه يادِ صداى مادرش افتاد گفت: آه عمامه اش كه از سرش افتاد گفت: آه وقتِ فرار، دخترش افتاد گفت: آه ترسيده است دخترِ دردانه بازهم يك نانجيب خنجرِ آماده مى كشيد يك بى حيا عمامه و سجاده مى كشيد شيخ الائمه را وسط جاده مى كشيد بندِ طناب را كه زنازاده مى كشيد آسيب ديد غيرت مردانه بازهم دستِ عيالِ او به طنابى نرفت نه! دست كسى به سوى حجابى نرفت نه از صورتى "عفيفه نقابى" نرفت نه ناموسِ او به بزم شرابى نرفت نه رفتيم سمت مجلس بيگانه بازهم *امام صادق راه افتاد اما ساعتی نگذشت رسید به کاخ اون نانجیب .. اما سه روز دم دروازه ساعات .. صبح وارد شام شدن غروب رسیدن به کاخ اون نانجیب ..* بي احترام رفت ولى عمّه زينبش بينِ عوام رفت ولى عمّه زينبش در ازدحام رفت ولى عمّه زينبش بزم حرام رفت ولى عمّه زينبش وقت گريز شد دل ديوانه بازهم بالاى تخت قائله اى بود، واى من پيش رباب حرمله اى بود، واى من زينب ميان سلسله اى بود، واى من چوبِ بدونِ حوصله اى بود، واى من خون شد روان از آن لب جانانه بازهم شاعر: چو دید زینب حزین لب حسین و چوب کین به طعنه گفت ای لعین بزن که خوب می زنی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 👇
📝 🖊 | 🖊 #_۱۳۹۸ 🖊 "ع" ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ تا خداوندان شمایید و گدایانیم ما در مسیر طوس آهوی بیابانیم ما پشت سقاخانه ات دنبال درمانیم ما سربلندیم و سرافرازیم و بارانیم ما زیر دین گنبد شاه خراسانیم ما دست ما خالی که باشد زود بالا می رود پای مجنون بشکند هم سوی لیلا می رود غالبا ” لن ” که بیاید صحبت از ” لا ” می رود لا الهِ ما اگر دنبال الّا می رود علتش این است که با تو مسلمانیم ما نیست ما را پیش دریا منت جو هیچ وقت با طبیبان نیست ما را میل دارو هیچ وقت غیر مشهد دست ما جایی نزد رو هیچ وقت گر میسر نیست ما را قرب آهو هیچ وقت تا دم محشر همان کلب نگهبانیم ما سجده هایم یا رضا و ربنایم یا رضا می زنم هر شب صدایت کن صدایم یا رضا می شود آمین دعایت با دعایم یا رضا دیر شد آقا چه شد پس کربلایم یا رضا ناخوش احوالیم آقا دیده گریانیم ما سر در این خانه ها با ما و پرچم با خودت دسته ی سینه زنی با ما ولی دم با خودت روزی اشک تمام نوکران هم با خودت واقعاً دلواپسیم آقا محرم با خودت از عزاداران آن آقای عطشانیم ما رفته رفته ناله‌ی مظلوم دارد می رسد مادری با کودکی معصوم دارد می رسد آه آه خواهری مهموم دارد می رسد خنجر کندی روی حلقوم دارد می رسد از غم انگشترش پاره گریبانیم ما چکمه ای آمد کنار پیکرش یابن شبیب روی تل می زد به صورت خواهرش یابن شبیب جای او شمر آمده بالا سرش یابن شبیب آه آه از ضربه های آخرش یابن شبیب انتهای روضه را زنده نمی مانیم ما 👇
4_5886379281918987551.mp3
3.88M
✍ در سحر چشم که گریان بشود خوب تر است سائلت پاره گریبان بشود خوب تر است گرچه موسی ست مناجاتی طور تو ولی گر خدا همدم چوپان بشود خوب تر است روسیاهی که به همراهی خوبان برود بر در کهف نگهبان بشود خوب تر است ابر رحمت توئی و از همه من تشنه ترم تشنه گر خرج بیابان بشود خوب تر است اندکی نیز مرا هم بنشان پیش خودت میزبان همدم مهمان بشود خوب تر است به طبیبان دگر نسخه ی ما را مسپار درد با دست تو درمان بشود خوب تر است تا درستم نکنی دست از این در نکشم این گدا دست به دامان بشود خوب تر است بعد هر معصیت از خوف به هم میریزم عبد اگر زود پیشمان بشود خوب تر است آنقدر سینه زنم تا که نجاتم بدهی آتش اینگونه گلستان بشود خوب تر است گر بنا هست کسی واسطه ی ما بشود ضامنم شاه خراسان بشود خوب تر است اشک خوب است که با مرثیه آغشته شود فیض وقتی که دو چندان بشود خوب تر است دوست دارم دم افطار کمی تشنه شوم نوکر شاه که عطشان بشود خوب تر است نام ارباب خودش مظهر اسماء خداست ذکر العفو حسین جان بشود خوب تر است
بخش دوم روضه به حق خانم پهلو شکسته خواهشن بر گرد.mp3
49.97M
دختری با سَر پدر می‌گفت آن همه چشم هیز یادت هست؟ بر سر غارت زنان حرم بین دشمن ستیز یادت هست؟ وسط شعله‌ها مرا دیدی؟ پابرهنه گریز یادت هست؟ ماجرای شراب یادم هست ماجرای کنیز یادت هست؟ معجر و گوشواره‌ام به کنار غارت سینه‌ریز یادت هست؟! بدنم درد می‌کند بابا دهنم درد می‌کند بابا ✍ .......... 📋 فراق خواهر از برادر بی‌بی وقتی می‌خواست جون بده، حضرت معصومه «سلام الله علیها» نامه‌ی برادرش امام رضا رو توو بغلش گرفته بود؛ شاید این نامه رو هی می‌بوسیده رو چشم می‌گذاره، - داداش! به عشق تو اومدم یه خواهرم یه پیراهن خونی لحظه‌ی آخر توو بغلش گرفته بود؛ اما هیچی مثل سر بریده نمیشه... یه دختر سه ساله سر بریده‌ی باباش و... دَم دَرِ خیمه کسی بود جلو چشمای رقیه رو بگیره؟! جلو چشمای بچه‌های حسین و بگیره؟! - قطعا بی‌بی چادرش و باز کرده نذاشته بچه‌ها ببینند، ولی بالاخره از لای تار و پودای چادر می‌دیده که داره چه اتفاقی می‌افته، ولی بازم مشخص نبوده توو مجلس یزیدم وقتی اون نامرد چوب به لبهای حسین می‌زد، بی‌بی نذاشت سکینه و رقیه و بقیه‌ی بچه‌ها ببینند. از مادرشون یاد گرفتند. آخه مادر یه بار زخم بازو رو نذاشت بچه‌ها ببینند، به امام علی هم فرمود:« من و از زیر پیراهن غسل بده»، می‌خواد یه وقت بچه‌هاش نبینند؛ بچه‌های کوچیک یه صحنه توو ذهنش می‌مونه بی‌بی وقتی این سر بریده رو توو خرابه بغل گرفت، گفت:« بابا! کربلا که عمه نمی‌ذاشت ببینم؛ بابا! چرا دهنت این جوری شده آخه نیزه توو دهن بخوره سر به نیزه بره دیگه چیزی ازش باقی نمی‌مونه سنگ به پیشانی بخوره
4_5933980254136700556.mp3
8.03M
📋 جانم فدای آن بنایی که نداری (ع) کربلایی سیدرضا نریمانی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ جانم فدای آن بنایی که نداری قربان آن گلدسته‌هایی که نداری هرجا حرم دیدم سرودم زیر لب از... دلتنگی گنبد طلایی که نداری باب‌الرضا رفتم نشستم گریه کردم با یاد باب‌المجتبایی که نداری قالیچه‌ی ارثیه‌ی مادربزرگم نذر تو و صحن و سرایی که نداری من هر شب جمعه سلامی میدهم به شش‌گوشه‌ی کرببلایی که نداری ما سینه‌زنهایت حسن کم گفته‌ایم آه در مجلس دارالبکایی که نداری دردی که داری در خودت میریزی آقا حق می‌دهم درد آشنایی که نداری *شاعر : ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ .
Shab 13 Ramazan 1403 Hoseini [Mohjat_Net].mp3
8.14M
مینویسم خدا به حق حسین یا سریع الرضا به حق حسین ربنا آتنا به حق حسین گویم العفو را به حق حسین تا ببخشی مرا به حق حسین ربنا ربنا اله کریم سفره دار کریم ماه کریم دست خالی به بارگاه کریم آمدم باز در پناه کریم نظری بر گدا به حق حسین آمدم آشتی کنم با تو رد من مستکین خود را تو وحده لا رفیق الا تو ما کریمیم ای خدا یا تو کرمی کن به ما به حق حسین منم و کوله بار سنگینم دارد از دست میرود دینم به خداوندی تو خوشبینم من از این ذکر خیر میبینم یا سمیع الدعا بحق حسین جانم آن شب که بر دهن برسد ملک الموت نزد من برسد کاش آن جا امام حسن برسد یک نفر یار سینه زن برسد تا بگیرم نوا به حق حسین چه نمایم برای وحشت قبر چه کنم با فشار و غربت قبر دست خالی ام و خجالت قبر مونسم باش بین خلوت قبر رحمی آن لحظه ها به حق حسین تستر الذنب کوه غفرانید نام ما را اگر نمیخوانید لااقل جرم ما بپوشانید من نجف رفته ام نسوزاند جان خیر النسا به حق حسین بی قرارم برای شش گوشه درد ما و دوای شش گوشه آه پایین پای شش گوشه ببرم کربلا به حق حسین ته مقتل بگو چه شد آقا تن که شد پشت و رو چه شد آقا العجل مهدیا به حق حسین 1403 .
امام حسین ع
رنگ مشکیِ عزاداری در عالم پخش شد سوخت دل‌ها دود اسپند محرم پخش شد تا ابد باز این چه شورت را بنازم محتشم این چه شعری بود که در خلق عالم پخش شد؟! منبری یا نوحه‌خوان، یا سینه‌زن یا گریه‌کن هر چه منصب بود یکجا زیر پرچم جمع شد چای تلخ روضه زخم قلب ما را خوب کرد حبه‌ی قندی به ما دادند و مرهم جمع شد هرچه که ما برده‌ایم از سهم هیئت برده‌ایم در حسینیه، کَرم، هم جمع شد هم پخش شد از محرم می‌توان فهمید روزی دست کیست؟ فاطمه آهی کشید و بین ما غم پخش شد هرکس آمد بی‌نصیب از قتلگاهت برنگشت نامنظم شد تنش اما منظم پخش شد حق مطلب بر زمین می‌ماند اگر زینب نبود خون دل‌ها خورده شد تا این‌که کم‌کم پخش شد دل آشفته اگه حسین میگه درد داره که اینقده حسین میگه پَر پروانه میخواد بسوزه که پای شمع تا به سحر حسین میگه گرچه نخ‌نماس ولی خیلی ساله پرچمه سر گذر حسین میگه روز محشر چندقدم جلوتره نوکری که بیشتر حسین میگه کار استجابت دعاش یقینیه هرکسی با چشم تَر حسین میگه این چه رسمیه پدر که میمیره جلو تابوتش پسر حسین میگه این چه عشقیه پسر که جون میده پشت تابوتش پدر حسین میگه ما توی سینه‌زنی حسین میگیم مادرش هم دم در حسین میگه ماها دست به سینه اسمش و میگیم مادرش دست به کمر حسین میگه خواهرش نفس نفس نفس زنان داره روبه‌روی سر حسین میگه شاعر: ✍ .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
📋 عشق فرمود که لیلای حسین است حسن حاج سید رضا نریمانی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ عشق فرمود که لیلای حسین است حسن آی دنیا! همه‌ دنیای حسین است حسن بی‌نیازِ دو جهان،کلِّ نیازش حسن است از خداوند تقاضای حسین است حسن همه گفتیم حسین و خود او گفت حسن خَلق فهمید که آقای حسین است حسن جان حسین است ولی جانِ همین جان حسن است مثل یک روح در اجزای حسین است حسن بیرق خون خدا پرچم سبز حسنی‌ست در حقیقت خودِ معنای حسین است حسن قاب شش‌گوشه نشسته است به دیوار بقیع دائماً محو تماشای حسین است حسن با دعاهای حسن دور حسین است شلوغ عاشق دیدن غوغای حسین است حسن حرم فاطمه را شخص حسن خواهد ساخت خالق مرقد زهرای حسین است حسن یا حسن حک شده بر مشک علمدار حسین ذکر توحیدی سقای حسین است حسن دو حسن داد به شاهِ شهدا..،شاهِ کرم چِقَدَر با دل و جان پای حسین است حسن روضه خوانده است که لَا یَوْمَ‏ کَیَوْمِک، عطشان! فکر پاخوردنِ لب‌ها‌ی حسین است حسن تو ندیدی که چه کردند سُمِ مرکب‌ها... این طرف، آن‌ طرف اعضای حسین است حسن! *شاعر: ✍ ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ آقای ما، همچین که صدا زد:« زینبم! خواهرم!» طشتی برام بیار». - چی شده عزیزم؟! زینب دست و پاش و گم کرده، دوید سریع طشتی آورد جلو حسنش گذاشت؛ دید شروع کرد به خون بالا آوردن، داخل طشت و نگاه کرد دید پاره‌های جگر حسنشه... زینب تا خونا رو داخل طشت دید، دوید از حجره بیرون؛ - حسینم! عباسم! سریع بیاید، حسنم داره جون میده... همچین که ابی عبدالله اومد بالا سر حسنش، یه نگاه که به داداشش انداخت، روایت میگه:« شروع کرد گریه کردن، امام حسن با همون حال صدا زد:« حسین جان! تو گریه نکن؛ همه عالم فدای تو». شروع کرد امام حسن روضه بخونه:« لَا یَوْمَ‏ کَیَوْمِکَ یَا اَبا عَبْدِاللهِ». حسین جان! الان تو هستی، زینبم هست، عباسم هست، بچه‌هام هستند ولی یه روزی میاد هیچکی دورت نیست؛ یه عده با نیزه می‌زنند؛ یه عده با شمشیر می‌زنند؛ اونایی که شمشیر و نیزه ندارند، با سنگ میزننت. ..... 📋 کاش می‌شد که فارغ از این حسرت دیرینه باشیم (ع) با نوای حاج سید رضا نریمانی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ کاش می‌شد که فارغ از این    حسرت دیرینه باشیم یه مُحَرَّم شب پنجم    کاش می‌شد مدینه باشیم                             بشینیم دم بقیع و       تا سحر روضه بخونیم زیر لب پیش پدر کاش از پسر روضه بخونیم             این شبا دور مزارش  توو بقیع غربت محضه کاش بریم ولو نذارن        ناله هم کنیم می‌ارزه                  به خدا می‌ارزه اونجا       گریه آستین به دهن کرد گریه از غم حسین  و        گریه از غم حسن کرد                اگر ما حسینی هستیم   کَرَم امام حسن بود کاشکی امشب روضه‌مون توو حرم امام حسن بود گفتم از حرم دلم سوخت آقامون حرم نداره  دور قبرش توو مُحَرَّم  پرچم و عَلَم نداره  حرم و گنبد و صحنش همگی وقف حسینه  حتی روضه‌شم گُریزش  به خدا حرف حسینه  فاطمیه توو مُحَرَّم  روضه‌های پسراشه  یاد کوچه یاد مسمار  ارث اون به بچه‌هاشه   داشت نگاه می‌کردش از تَل  تَه گودال چه خبر بود ؟ عمو گیر افتاده تنها  مثل زهرا پشت در بود  نیزه‌ها می‌رفت بالا  نیزه‌ها می‌رفت پایین  چکمه‌ی شمر و نگاه کن  داره سینه‌ش میشه سنگین دست عمه رو رها کرد  پا برهنه زد به جنجال از توو جمعیت به سختی  خودش و رسوند به گودال  صد دفعه آدم توو روضه‌ش  میمیره، زنده میشه  اینجا جاییه كه ارباب  از حسن شرمنده میشه هی می‌گفت نزن یتیمه هی می‌گفت امانتی بود کُشتَنش توو بغل شاه! بَه، چه جای راحتی بود ..... (س) (ع) روایت میگه همچین که اومد بُدوئه، عمه دستش و گرفت؛ عمه جان کجا؟! همین جور که عمه دستش و گرفته فقط داره نگاه می‌کنه، - عمه رها کن؛ - چی شده عمه جان؟! شاید عمه جلو چشاش و گرفت، قربونت برم نمی‌خواد ببینی... توو کوچه‌هام وقتی امام حسن دید اون نامرد داره میاد جلو، هر قدمی که میومد جلو، مادر چادرش و می‌کشید جلو حسنش. همچین که اومد دستش و برد بالا، مادر چادرش و کشید جلو حسنش... حسن فقط صدای سیلی رو شنید، یهو دید یه صدایی اومد مادر ناله‌ش بلند شد؛ آه... اگه اون روز، روزِ پُر سوز، یکمی بودم بزرگتر توی کوچه، میشدم من، سپر بلای مادر ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ .
4_5798439710569272565.mp3
46.55M
کاش می شد که فارغ از این    حسرت دیرینه باشیم یه محرم شب پنجم    کاش می شد مدینه باشیم                             بشینیم دم بقیعو       تا سحر روضه بخونیم زیر لب پیش پدر کاش از پسر روضه بخونیم             این شبا دور مزارش  توو بقیع غربت محضه کاش بریم ولو نذارن        ناله هم کنیم می ارزه                  بخدا می ارزه اونجا       گریه آستین به دهن کرد گریه از غم حسین  و        گریه از غم حسن کرد               اگر ما حسینی هستیم   کرم امام حسن بود کاشکی امشب روضمون توو حرم امام حسن بود گفتم از حرم دلم سوخت آقامون حرم نداره  دور قبرش توو محرم  پرچم و علم نداره  حرم و گنبد و صحنش همگی وقف حسینه  حتی روضشم گریزش  بخدا حرف حسینه  فاطمیه توو محرم  روضه های پسراشه  یادکوچه یاد مسمار  ارث اون به بچه هاشه  داشت نگاه میکرد ش از تل  ته گودال چخبر بود ؟ عمو گیر افتاده تنها  مثل زهرا پشت در بود  نیزه ها می رفت بالا  نیزه ها می رفت پایین  چکمه شمر و نگاه کن  داره سینش میشه سنگین دست عمه رو رها کرد  پا برهنه زد به جنجال از تو جمعیت به سختی  خودشو رسوند به گودال  صد دفعه آدم تو روضش  میمیره و زنده میشه  اینجا جاییه كه ارباب  از حسن شرمنده میشه  هی میگفت نزن یتیمه هی میگفت امانتی بود کشتنش تو بغل شاه ! بَه ، چه جای راحتی بود ...... ادامه 👇 https://eitaa.com/emame3vom/100584
. 📋بعد از پدر حالا نگارم را گرفتند (س) (س) سیدرضا نریمانی ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ بعد از پدر حالا نگارم را گرفتند از من تمام روزگارم را گرفتند از این جدایی جان من بر لب رسیده هستیِ من، تاب و قرارم را گرفتند انگار قسمت نیست وصل ما دوباره در ساوه شوق بی‌شمارم را گرفتند اما خیالت تخت هرجایی رسیدم خویشان و نزدیکان کنارم را گرفتند حالم بد است اما خدا را شکر در قم با مهربانی حال زارم را گرفتند با احترام و عزت و شوکت کمی از این بارِ غم‌هایی که دارم را گرفتند حتی زمان پر زدن از این قبیله مردم همه دورِ مزارم را گرفتند در شام اما خواهری مضطر چنین گفت: یارب ببین دار و ندارم را گرفتند بالا و پایین رفتن از ناقه چه سخت است وقتی همه ایل و تبارم را گرفتند نیمی ز معجر سوخت... نیمی را کشیدند اصلا تمام اعتبارم را گرفتند در گوش من مانده صدای ذوالجناحش می‌گفت: با نیزه سوارم را گرفتند یک "یادگاری" بود... اما در خرابه "بنت الحسین" آن یادگارم را گرفتند *شاعر : ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ . 📋 یادم نرفته دور تو جنجال کردند (ع) ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ یادم نرفته دور تو جنجال کردند جمعیتی را وارد گودال کردند آن ده سواری که تو را پامال کردند دیدم تنت را زنده‌ زنده چال کردند یادم نرفته دست و پا گم کرده بودم در گوشه‌ی مقتل تو را گم کرده بودم دیر آمدم کاری ز دستم برنیامد سر نیزه شمر از تن تو در نیامد دیر آمدم دیدم سرت دست کسی رفت عمّامه‌ی پیغمبرت دست کسی رفت گوشواره دخترت دست کسی رفت هم نازنین انگشترت دست کسی رفت دیر آمدم اول تو را نشناختم من خود را کنار پیکرت انداختم من زجه زدن‌هایم مرا راضی نمی‌کرد ای کاش خولی با سرت بازی نمی‌کرد *شاعر: ✍ ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ .👇