.
عاقبت روزی ذبیح ذوالفقارت می شوم
یا شکارم می کنی یا خود شکارت می شوم
افضل الاوقات من وقت به یادت بودن است
لحظه ای که واقعا دلْ بی قرارت می شوم
بی پناه افتاده ام٬ آیا پناهم می دهی؟
مُستَجیر دست های مُستَجارت می شوم
واقعا شرمنده ام با نامه ی آلوده ام
موجب این غصه های بی شمارت می شوم
بین نوکرها به این آواره هم جا می دهی
بین نوکرها سگ ایل و تبارت می شوم
مبتلای تو شدن اصلا نمی آید به من
با دعای مادرت زهرا دچارت می شوم
با ضمانت نامه از شاه خراسان، #اربعین
راهی کرب و بلا بهر زیارت می شوم
هر ستونی می روم یاد #رقیه می کنم
روضه خوان عمه ی ناقه سوارت می شوم.
#مناجات #امام_حسین #امام_زمان
.
.
#امام_زمان #ترکی
#سبک_شبانگاهان
❣﷽❣
🔰#زمزمه_امام_زمان_عج
🔰#ترکی
🔰#سبک_اباصالح_التماس_دعا
اباصالح التماس دعا
هر یئره گئیدون
سال بیزی یاده
نجفده شاه ولا حرمین
دلده یاد ائیدون
سال بیزی یاده
بویور جدّاشیعا قان آغلار
سیز اهلبیته عزا ساخلار
🔰اباصالح دردیمه درمان
🔰ایاصالح گوزلره قربان
🔰یا اباصالح یا اباصالح
اباصالح گور حسین علمین
باصفا حرمین سال بیزی یاده
کنارینده ناز دانه لرین
شاه زاده لرین سال بیزی یاده
اوپرسن سن قبر اطهردن قبر اکبردن قبراصغردن
🔰اباصالح تک دولانما آقا
🔰اباصالح گل یوبانما آقا
🔰 اباصالح یا ابا صالح
نماز حاجت قیلاندا آقا
یا اباصالح سال بیزی یاده
ائدوب حج مُحرِم اولاندا آقا
یا ابا صالح سال بیزی یاده
🔰 بیزی یاده سال دعالرده
🔰 نمازونده هم ثنا لرده
🔰 یا اباصالح یا اباصالح
طواف ائدون هر زماندا
آقا قبری طاهانی
سال بیزی یاده
تاپاندا گوزلرده اشکون آقا
قبر زهرانی سال بیزی یاده
قالیب قبری گون قاباقینده
یانان دیللر وار سراغینده
🔰اباصالح تک دولانما آقا
🔰اباصالح گل یوبانما آقا
🔰 اباصالح یا ابا صالح
گورنده گونلر اوینده آقا
مجتبی قبرین سال بیزی یاده: آلاندا سن باقرین عطرین صادقین
عطرین سال بیزی یاده
سلام ائیله غملی سجّاده
چوخ آغلاردی دار دنیاده
🔰اباصالح تک دولانما آقا
🔰اباصالح گل یوبانما آقا
🔰 اباصالح یا ابا صالح
اگر اولدون کان فضله قوناق
میرو فضله قوناق سال بیزی یاده
دئنن سقّاغملیدور حرمون
قانلیدور علمون سال بیزی یاده
سنون مولا اوخلانوب مشکون
قان اولوب اشکون قلبیمی داغلار
🔰 ابا صالح دردیمه درمان
🔰ابا صالح گوزلره قربان
🔰یا اباصالح یااباصالح
اباصالح گل خراسانه
ملکِ ایرانه سال بیزی یاده
گزنده سن صحن خانه لرین
سقّا خانه لرین سال بیزی یاده
اوپنده سن جدّوین قبرین
آل حسین عطرین سال بیزی یاده
اباصالح تک دولانما آقا
گل یوبانما آقا
🔰ابا صالح دردیمه درمان
🔰 ابا صالح گوزلره قربان
🔰یا اباصالح یا اباصالح
..............
❣﷽❣
🔰#زمزمه امام_زمان عج
🔰#ترکی
🔰#سبک : اباصالح التماس دعا
اباصالح التماس دعا
هارداسان ای آقا
سال بیزی یاده
نجفده سن
کربلاده سن
کاظمین ده سن
سامراده سن
سال بیزی یاده
🔰یااباصالح یااباصالح
نظرقیل بوبزم انسانه
گوزلرین قربان
سال بیزی یاده
اورکلرقانه دنوب مولا
شیعه محتاج بیرنگاهوندی
فراقونده هرگجه گوندوز
ایله روح فغان
سال بیزی یاده
آنان زهرا سینده یاراسی
سقط الوب بالاسی
قبری گیزلیندی
یولون دوشسه فاطمه دوگنین
کوچه ده اسرارنهان گورسد
🔰یاباصالح.یااباصالح
دوشه یاده گوشواراسوزی
سخت اولوب اوزمان سال بیزی یاده
اویرده چون محوالوبدی سندی
ماجرای فدک
یاندرارقلبی
🔰یااباصالح یااباصالح
🌹
.
#حضرت_علی_اصغر علیهالسلام
#سید_حمیدرضا_برقعی
#شب_هفتم_محرم
ننوشتید زمینها همه حاصلخیزند؟
باغهامان همه دور از نفس پاییزند
ننوشتید که ما در دلمان غم داریم؟
در فراوانی این فصل تو را کم داریم
ننوشتید که هستیم تو را چشم به راه؟
نامه نامه «لَکَ لَبَّیک اباعبدالله»
حرفهاتان همه از ریشه و بُن باطل بود
چشمههاتان همگی از دِه بالا گِل بود
بیگمان در صدف خالیشان دُرّی نیست
بین این لشکر وامانده دگر حرّی نیست
بیوفایی به رگ و ریشهٔ آن مردم بود
قیمت یوسف زهرا دو سه مَن گندم بود؟!
چه بگویم؟ قلمم مانده... زبانم قاصر...
دشت لبریز شد از غربت «هَل مِن ناصِر»
در سکوتی که همه مُلک عدم را برداشت
ناگهان کودک ششماهه علم را برداشت
همه دیدند که در دشت هماوردی نیست
غیر آن کودک گهوارهنشین مردی نیست
مثل عباس به ابروی خودش چین انداخت
خویش را از دل گهواره به پایین انداخت
خویش را از دل گهواره میاندازد ماه
تا نماند به زمین حرف اباعبدالله
عمق این مرثیه را مشک و علم میدانند
داستان را همهٔ اهل حرم میدانند
بعد عباس دگر آب سراب است سراب
غیر آن اشک که در چشم رباب است رباب
کمی آرام که صحرا پر گرگ است علی
و خدای من و تو نیز بزرگ است علی
پسرم میروی آرام و پر از واهمهام
بیشتر دلنگران پسر فاطمهام
«اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَالفَرَج»
📚 رقعه
.
9.64M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⚫️🎥 شعرخوانی حمیدرضا برقعی در رثای حضرت #علی_اصغر (ع)
ننوشتید زمین ها همه حاصل خیزند
باغهامان همه دور از نفس پاییز است
ننوشتید که ما در دلمان غم داریم
در فراوانی این فصل تو را کم داریم
.
#اربعین
#کربلا
#یوسف_رحیمی
نوای کاروانت را شنیدم
دوباره سوی تو با سر دویدم
تمام عمر جا ماندم ولی کاش
به تو امسال دیگر میرسیدم
کبوتر میشوم تا آستانت
پرستویم به شوق آسمانت
سفر کردم من از دلبستگیها
که باشم خاک راه کاروانت
دوباره اشک و روضه، شور و هیأت
هوای پر زدن، شوق زیارت
اگر تا کربلا رفتی دل من
مشو راضی به کمتر از شهادت
نگاهی کن به چشم بیقرارم
که بارانیتر از ابر بهارم
فقط یک آرزو در سینه مانده
هوای دیدن ششگوشه دارم
چه بارانی دو چشم آسمان است
چه طوفانی دل این کاروان است
کنار قبر سالار شهیدان
همه جمعند و زینب روضهخوان است
دلِ خون، حالِ خسته، اشکِ جاری
غریبی، بیپناهی، بیقراری
اسارت، آهِ غربت، روی نیلی
چهل روز و هزاران یادگاری
شبیه آتش است این اشک خاموش
که میبارد ز چشمان عزاپوش
رباب است این که با لالایی خود
کنار خیمهها رفتهست از هوش
نگاه ابریاش دارد زمینه
شده دلتنگ مهتاب مدینه
پس از یک اربعین، سر باز کرده
کنار علقمه بغض سکینه
نوای ناله و غمها رقیه
گرفته کاروان دم: یا رقیه
رسیده اربعین بیقراری
همه برگشتهاند اما رقیه
📚 فلیرحل معنا
...___________________________
.
.
#اربعین
#غلامرضا_سازگار
مرگ من بود دمی کز تو جدایم کردند
در همان گوشۀ گودال فدایم کردند
دوستانم که نبودند بگریند به من
دشمنانم همگی گریه برایم کردند
هر کجا خواستم از پای درافتم دیدم
کودکان دست گشودند و دعایم کردند
خجلم از تو که گم گشته امانتهایت
بر سر خار دویدند و صدایم کردند
گریهها داشتم از دوری روی تو ولی
خندهها بود که بر اشک عزایم کردند
همرهانم که گرفتند غبار از محمل
همه در خاک فتادند و رهایم کردند
تا دم مرگ طرفدار تو بودم ای دوست
دشمنان یکسره تحسین به وفایم کردند
این اسارت همه جا عزّت من بود حسین
که پیام آور خون شهدایم کردند
«اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَالفَرَج»
«اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل»
📚 نخل میثم
.
#حضرت_سکینه سلاماللهعلیها
#اربعین
#غلامرضا_شکوهی
شفق نشسته در آغوشت ای سحر برخیز
ستاره میرود از هوش، یک نظر برخیز
کبوتری که به شوق تو بال در خون زد
به بام عشق تو گسترده بال و پر برخیز
چو من به حسرت یک چشم بوسه بر قدمت
نشسته در ره تو خاک رهگذر برخیز
رسیده زائر دلخستهای ز غربت راه
که مانده از سفری سرخ دربه در، برخیز
شبانههای شب شام را دلم طی کرد
به هُرم چلّه نشستم در این سفر برخیز
کنون که خون دلم سرخ همچو لالهٔ دشت
به چهره میچکد از چشمهای تر برخیز
یه یک اشاره بگویم: قسم به حرمت عشق
سکینه آمده از راه، ای پدر! برخیز
«اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَالفَرَج»
«اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل»
📚 سرمه در چشم غزل
.
.
#اربعین
#محمدجواد_غفورزاده
اشکها! فصل تماشاست امانم بدهید
شوقِ آیینه به چشم نگرانم بدهید
از شما میشنوم عطر گل یاسین را
خاکها! رنگ یقینی به گمانم بدهید
جامی از اشک فراهم شد اگر، ای مردم
به تسلایِ دل هم سفرانم بدهید
طول یکچلّهجدایی، بهخدا یکعمر است
گاه خطّ و خبر از سیر زمانم بدهید
گر خبر دار شدید از گل داودی من
یک شمیم از نفسش روح و روانم بدهید
پارههایدلم افتاده در ایندشت، بهخاک
رخصت گریه به گلگون کفنانم بدهید
کاکل آشفته، بهخونخفته،در اینجا سروی
باز در سایهاش آرامش جانم بدهید
این رباب است که با لالهرخانمیگوید:
ذکر لالایی گل را به زبانم بدهید
من که از عطر گلفاطمه،مدهوش شدم
خبر از حال و هوای دگرانم بدهید
سجدههاکردهام از بوسه بر این تربتپاک
طاقت از دست شد آرامش جانم بدهید
دشت لبریز گلاب است اگر امکان دارد
برگی از آن گلِ صدبرگ نشانم بدهید
اربعین نیست حدیثی که فراموش شود
شعلۀعشق، نه آن است که خاموششود
«اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَالفَرَج»
«اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل»
📚 سفرنامه گلها
#سبک_کربلا_منتظرماست_بیاتابرویم
.
.
#اربعین
#یوسف_رحیمی
عشقت مرا دوباره از این جاده میبرد
سخت است راه عشق ولی ساده میبرد
پای پیاده آمدم و شوق وصل تو
من را اگر چه از نفس افتاده، میبرد
دلهای عاشقان جهان کربلای توست
نام تو را هر عاشق آزاده میبرد
فریاد غربتت دل ما را تمام عمر
با کاروان نیزه از این جاده میبرد
این جاده دیده قافلۀ اشک و آه را
بر روی نیزهها سر خورشید و ماه را
دیدهست در تلاطم طوفان بیکسی
یک کاروان بنفشۀ بیسرپناه را
آن شب که ماند یاس سهساله میان راه
یک لحظه برنداشته از او نگاه را
در آخرین وداع غریبانۀ حرم
دیده عبور خواهری از قتلگاه را...
در باغ نیست غیر گل اشک و ارغوان
داغی نشانده بر دل آلالهها، خزان
اما گذشت هر چه که بود آن چهل غروب
برگشته سوی کربوبلا باز کاروان
با کاروان غربت از این جاده آمدیم
ما را رسانده قافلۀ تو به آسمان
حالا رسیدهایم... سحرگاه جمعه است
«عجل علی ظهورک یا صاحب الزمان»
«اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَالفَرَج»
«اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل»
📚 فلیرحل معنا
https://eitaa.com/emame3vom/50211
.
.
#شرح_سفر
#اربعین
#هادی_جانفدا
هم تو هستی مقابل چشمم
هم غمت کرده دل به دل منزل
آنچنانی که در تمامی عمر
در کنار توأم چهل منزل
بسکه این روزها شکسته شدم
کوفه نشناخت دختر علیام
خم شدم تا بُرندهتر شدهام
همچنان ذوالفقار صیقلیام
سر تو شاهد است در کوفه
خطبهها خواندهام به طرز علی
همه دیدند در کمال و جمال
میرسد دخترش به مرز علی
سر تو شاهد است در کوفه
جای تکبیر سنگ میآمد
سنگ تکفیر اُمّتِ جَدَّت
سوی ما بیدرنگ میآمد
وقت رفتن به گوش من گفتی
سفر عشق سوختن دارد
سفر عشق بیتو دشوار است
چه کسی یار مثل من دارد
دست بر سینهام گذاشتی و
صبر تعظیم کرد بر زینب
شِکوِه را با وجود این همه داغ
عشق تحریم کرد بر زینب
«اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَالفَرَج»
«اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل»
📚 فلیرحل معنا
.
.
#اربعین
#بحر_طویل
#یوسف_رحیمی
کاروان میرسد از راه، ولی آه
چه دلگیر چه دلتنگ چه بیتاب
دل سنگ شده آب
از این نالۀ جانکاه
زنی مویهکنان، خسته، پریشان
پریشان و پریشان
شکسته، نشسته، سر تربت سالار شهیدان
شده مرثیهخوان غم جانان
همان حضرت عطشان
همان کعبۀ ایمان
همان قاری قرآن، سر نیزۀ خونبار
همان یار، همان یار، همان کشتۀ اعدا.
کاروان میرسد از راه، ولی آه
نه صبری نه شکیبی
نه مرهم نه طبیبی
عجب حال غریبی
ندارند به جز ماتم و اندوه حبیبی
ندارند به جز خاطر مجروح نصیبی
ز داغ غم این دشت بلاپوش
به دلهاست لهیبی
به هر سوی که رفتند
نه قبری نه نشانی
فقط میوزد از تربت محبوب
همان نفحۀ سیبی که کشاندهست دل اهل حرم را.
کاروان میرسد از راه
و هرکس به کناری
کنار غم یاری
سر قبر و مزاری
یکی با تب و دلواپسی و زمزمه رفته
به دنبال مزار پسر فاطمه رفته
یکی با دل مجروح
به دنبال مه علقمه رفته
یکی کربوبلا پیش نگاهش
سراب است و سراب است
دلش در تب و تاب است
و این خاک پر از خاطرههایی ست
که یکیک همگی عین عذاب است
و این بانوی دلسوختۀ خسته رباب است
که با دیدۀ خونبار و عزاپوش
خدایا به گمانش که گرفتهست
گلش را در آغوش
و با مویه و لالایی خود میرود از هوش:
«گلم تاب ندارد، حرم آب ندارد، علی خواب ندارد»
یکی بیپر و بیبال
که انگار گذشتهست چهل روز
بر او مثل چهل سال
و بودهست پناه همه اطفال
پس از این همه غربت
رسیدهست به گودال
همانجا که عزیزش
همانجا که امیدش
همانجا که جوانان رشیدش
همانجا که شهیدش
در امواج پریشان نی و دشنه و شمشیر
در آن غربت دلگیر
شده مصحف پرپر
و رفتهست سرش بر سر نیزه
و تن بیکفن او، سهشب در دل صحرا
رها مانده خدایا.
چهل روز شکستن
چهل روز بریدن
چهل روز پی ناقه دویدن
چهل روز فقط طعنه و دشنام شنیدن
چه بگویم؟
چهل روز اسارت
چهل روز جسارت
چهل روز غم و غربت و غارت
چهل روز پریشانی و حسرت
چهل روز مصیبت
چه بگویم؟
چهل روز نه صبری نه قراری
نه یک محرم و یاری
ز دیاری به دیاری
فقط بود سرت بر سر نی قاری زینب
چه بگویم؟
چهل روز تب و شیون و ناله
ز خاکستر و دشنام
ز هر بام حواله
و از شدت اندوه
و با خاطر مجروح
جگر گوشۀ تو کنج خرابه
همان آینۀ فاطمه
جا ماند سهساله
چه بگویم؟
چهل روز فقط شیون و داغ و
غم و درد فراق و...
چه بگویم؟
بگویم، کدامین گلهها را؟
غم فاصلهها را؟
تب آبلهها را؟
و یا زخم گلوگیرترین سلسلهها را؟
و یا طعنۀ بیرحمترین هلهلهها را؟
و یا مرحمت دم به دم حرملهها را؟
چهل روز صبوری و صبوری
غم و ماتم دوری و صبوری
و تا صبح سری کنج تنوری و صبوری
نه سلامی نه درودی
کبودی و کبودی
عجب آتش و خاکستر و دودی و کبودی
به آن شهر پر از کینه و ماتم
چه ورودی و کبودی
در آن بارش خونرنگ
سر نیزه تو بودی و کبودی
گذر از وسط کوچۀ دلسنگ یهودی و کبودی
و در تشت طلا گرم شهودی و چه ناگاه
چه دلتنگ غروبی، چه چوبی
عجب اوج و فرودی و کبودی
خدایا چه کند زینب کبری؟!
«اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَالفَرَج»
«اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل»
📚 فلیرحل معنا
#واحد #بحرطویل
.